حضرت آیه الله مشکینی
اخلاق در اسلام
امر نهم :
برخی توهم کرده اند که نفس و روح انسانی متعدد است و انسان دارای چندین نفس میباشد، و در بعضی از روایات جملاتی که مؤید این مطلب است دیده میشود،چنانچه نقل شده است که روزی کمیل بن زیاد نخعی که یکی از شاگردان برجسته تربیت شده در مکتب اسلام و حضرت علی(ع) و از بهترین یاران ان حضرت بود از حضرت امیرالمؤمنین(ع) پرسید :
یا امیرالمؤمنین ارید ان تعرفنی نفسی. میخواهم نفس و روان را برای من تعریف فرمائید. حضرت فرمود: و ای الا نفس ترید؟ کدامیک از نفس ها و روح ها را میخواهی بتو بیاموزم؟ عرض نمود هل هی الا نفس واحده، آیا ان جز یک نفس و روان است؟ حضرت فرمود: انما هی اربع، همانا نفس چهار قسم است .
۱-نفس نامیه نباتیّه ۲-نفس حسیّه حیوانیه ۳-نفس ناطقه قدسیّه ۴-نفس کلیه الهیّه
روایات فوق گرچه در کتابها شده است، ولی روایتی ضعیف و غیر قابل اعتماد است واگر هم صحیح باشد به کمالات و مراتب و درجات نفس مربوط میشود، نه آنکه واقعا”انسان دارای چندین روح و نفس میباشد. البته ما در اینجا در مقام این بحث نیستیم که آیا هر یک از نفس های چهارگانه فوق الذکر حقیقتهائی مختلف و موجودهائی جداگانه هستند یا آن که یک حقیقتند که دارای مراتب میباشد، و اگر هم فرض کنیم که هر یک از آنها حقایق جداگانه و موجوداتی مستقل باشند. تردیدی نیست که انسان بیشتر از یک روح ندارد لیکن روح و نفس انسانی دارای مراتبی است، چنانچه تعبیراتی مانند نفس لوامه و نفس اماره و نفس مطمئنه دلیلی بر تعدد نفوس مختلفه نیستند و همه آنها از مراتب و حالات و اوصافی که موجب کمال و سعادت نفس است و شمه ای از حالاتی که سبب تنزل و شقاوت نفس است را بیان کنیم .
حالات نفس
در قرآن کریم از هر دو نوع حالات نفس چه انهائی که مربوط به کمال و سعادت آنست، چه حالاتی که مربوط به تنزل و شقاوت نفس است ذکر شده است.
نفس سلیم
مثلا”در مورد کمالات نفس به این آیه توجه می کنیم :
“یوم لاینفع مال و لابنون الا من اتی الله بقلب سلیم” سوره شعرا ایه ۸۹
روز قیامت که مال و فرزندان برای انسان سودی نخواهد داشت جز ان کس که با قلب سلیم به پیشگاه خداوندی وارد شود.
سلیم یکی از صفات قلب است و قلب سلیم قلبی است که از انحراف و عقاید خلاف سالم باشد، و از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند:قلب سلیم قلبی است که در آن غیر از الله چیزی نباشد” .
و در اینصورت نفس دارای یکی از مهمترین مراحل کمال است که انسان غیر از حب”الله” هیچ علاقه دیگری نداشته باشد و در قلب او فقط”الله” باشد.
و در روایت دیگری از پیغمبر اسلام (ص)نقل شده است که فرمود:
“لا یکمل ایمان الرجل حتی اکون عنده احب الیه من ابیه و امه و ولده و ماله و نفسه”
ایمان انسان بحد کمال نمیرسد مگر انکه من در نزد او از پدر، مادر و فرزندان و مال و جان او محبوبتر باشم .
بنابراین نفس سلیم نفسی است که غیر از خدا و کسانیکه آنها بخاطر خدا مورد محبت انسان هستند در ان وجود نداشته باشد.
نفس منیب
حالت دیگر قلب و نفس، منیب است که قلب منیب یا نفس منیبه میگویند، یعنی قلب و نفسی که پیوسته رجوع به خدا داشته باشد. در قران کریم می فرماید:
“من خشی الرحمن بالغیب و جاء بقلب منیب” سوره ق ایه ۳۳
کسی که در حال خلوت از خداوند میترسد و قلبی منیب را-به پیشگاه خداوند-آورده است ترسیدن از خدا در خلوت یکی از مهمترین حالات قلب است، یعنی نفس و قلب تا آنجا خدا را شناخته که خلوت و جلوت برای او فرقی ندارد، هیچکس هم نباشد خوف”الله” در او هست بر خلاف برخی قلبها که در حضور مردم و در صورت اطلاع آنان به گناه و کار زشت تن نمی دهند، ولی در خلوت و اگر کسی نباشد به گناه و امر زشت آلوده میشوند و چنین قلبی نیست به آنجا نرسید که همواره و در هر حال خدا را حاضر و ناظر بداند و قلبی نیست که پیوسته با خدا باشد و بسوی او رجوع نماید.
نفس یا قلب مهتدی
یکی دیگر از حالات قلب، مهتدی است. قرآن میفرماید:
“من یؤمن بالله یهد قلبه” سوره تغابن ایه ۱۱
کسی که مؤمن به خداوند شود خداوند قلب او را هدایت و راهنمائی میکند، قلب هدایت یافته درمسیر عقاید و احکام الهیه به راه می افتد، راه را می شناسد و می فهمد برایش روشن میشود که باید چه عقایدی را پیدا کند و سراغ چه اعمالی برود.
نفس مطمئنه
یکی دیگر از حالات معروف و نفس طمانینه است که در قران مجید میفرماید:
“الا بذکر الله تطمئن لقلوب” سوره رعد ایه ۲۸
همانا با یاد خدا دلها طمانینه و آرامش پیدا میکند. و در آخر سوره الفجر میفرماید:
“یا ایتها النفس المطمئنه رجعی الی ربک راضیه مرضیه”
نفس مطمئنه، نفسی است که ارامش پیدا کرده است، به این معنی که انسان چنان با هواهای نفسانی خود مبارزه میکند، و با انجام واجبات و ترک محرمات به تربیت و تکمیل نفس همت می گمارد که دیگر به غیر خدا اعتنائی نداشته و بسوی گناه نمی رود و چنان ارامش و اطمینانی در او پیدا میشود که همانند کوه ثابت و استوار(کالجبل الراسخ)میشود که هیچیک از گناهان و هواهای نفسانی و شهوات و دنیا و حب مال و جاه نمیتواند او را اغوا کند. مراحل بالای این حالت مثل ائمه اطهار علیهم السلام چنانست که حتی فکر گناه نیز در انها را پیدا نمی کند. صفت طمانینه یکی از بهترین حالات نفس است و چنین نفسی است که وقتی از این دنیا میرود به او خطاب میشود که ای نفس مطمئنه بسوی پروردگار خویش بازگرد که هم تو از نعمتها و الطاف و مراحم خدا راضی خواهی بود، و هم خداوند از تو راضی خواهد بود .
نفس یا قلب متقی
مرتبه دیگر از مراتب و حالات نفس، نفس متقی است، نفسی که دارای پروا و باک است. همچنان که انسان وسواسی از هر چیزی که احتمال نجاست ان را میدهد از ان دوری میکند، نفس گاهی نیز چنان حالت پروائی پیدا میکند که بسیار محتاط میشود و در اجتناب از گناه حالتی همانند وسواس پیدا می کند. نفس یا قلبی که دارای چنین حالتی باشد”نفس متقیه” یا”قلب متقی” نامیده میشود .
“قران مجید در ایه۳۲ از سوره حج میفرماید :”و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب”
کسی که قلب و روانش به مرتبه تقوی دست یابد، شعائر خدا را بزرگ میشمارد و خدا و انچه که اثار و نشانه های اوست بزرگ میدارد دین خدا، مساجد خدا، احکام خدا، مؤمنین، مکه، کعبه و …بالاخره انچه که دارای ارتباط با خداست در نظر چنان انسانی عظیم و بزرگ جلوه میکند، زیرا که نفس او مزین به تقوی گردیده است .
نفس یا قلب مخبت
یکی دیگر از حالات زیبای نفس اخبات است و ان حالتی است که انسان در برابر دستورات خداوند خاضع باشد. در ایه۵۴ سوره حج میفرماید .
“فیؤمنوا به فتخبت له قلوبهم”
ایمان به خدای اورند انگاه قلوبشان در برابر او خاضع شود، و چون قلب و نفس در پیشگاه خدا و دستوراتش خاضع و خاشع شد دیگر سر جنگ و نافرمانی و طغیان نسبت به احکام الهی نخواهد داشت
نفس تزکیه
یکی دیگر از صفات نفس و قلب پاکیزگی است، چنانکه خداوند متعال در سوره شمس چندین قسم به آفتاب، ماه، آسمان، زمین، و… یاد میفرماید، انگاه میفرماید .
“قد افلح من زکیها ” سوره الشمس ایه ۹
رستگار کسی است که نفس را تزکیه و پاکیزه نماید .
بدیهی است برای رسیدن به این مرتبه نیاز بکوشش زیاد است، قبل از هر چیزی نفس از صفات رذیله پاک گردد و انگاه زمینه برای جایگزینی صفات حسنه و رشد و کمال فراهم گردیده و انسان دارای نفس زکیه شود و به رستگاری و فلاح دست یابد .
نفس لوامه
یکی دیگر از صفات نفس لوامه است .”لوام” یعنی کثیر اللوم، زیاد ملامت کننده، زیاد سرزنش کننده. انسان ممکن است گاهی چنان باشد که هر چه هم گناه کند هیچگونه پشیمانی و ملامت در خویش احساس نکند که چنین نفسی سقوط کرده است، ولی نفسی که بعد از لغزش و گرفتاری به گناه فورا به خود بازمیگردد و خویشتن را قبل از هرکس مورد ملامت و سرزنش و توبیخ قرار میدهد چنین حالتی برای نفس یکی از حالات شریفه و مراتب بسیار خوب برای نفس است. در قران مجید سوره قیامت ایه ۱و ۲ میفرماید.
“لا اقسم بیوم القیمه و لا اقسم بالنفس اللوامه”
سوگند به روز قیامت، و سوگند به نفس لوامه .
بدیهی است چیزهائی که خداوند بر آنها سوگند یاد فرموده بخاطر شرافت و قداستی است که در انها وجود دارد و در ایه فوق خداوند متعال به نفس لوامه قسم یاد فرموده است. و البته چنین است که اگر انسان نفس خویش را انچنان تربیت نماید که در برابر گناه، حالت پشیمانی و سرزنش به خویش در او حاصل شود به یکی از مراحل کمال دست یافته است.
نفس ملهمه
یکی دیگر از اوصاف نفس، “ملهمه” است. چنانچه در سوره شمس ایه۸ میفرماید.
“فالهمها فجورها و تقویها”
خداوند متعال فجور و تقوی، امور زشت و امور خیر نفس را به نفس الهام فرموده است(به همان نفس تزکیه که در ایه قبل اشاره فرموده و در بالا تحت عنوان نفس زکیه ذکر نمودیم) و البته در صورت عادت به گناه الهام از سوی خداوند قطع میشود.
در مقابل صفات و حالاتی که به برخی از انها اشاره نمودیم و موجب کمال و سعادت نفس است، حالات و صفاتی نیز وجود دارد که سبب شقاوت نفس است، که ذیلا”قسمتی از انها را ذکر میکنیم .
نفس آثمه
اگر قلب و نفس انسان به گناه عادت کرد، ان را”قلب آثم” یا”نفس آثمه” گویند،چنانچه در سوره بقره ایه۲۳۸ میفرماید.
“و من یکتمها فانه آثم قلبه”
کسیکه(گناه) کتمان شهادت را مرتکب شود، چنین کسی(معلوم میشود) که دارای قلب آثم است. کسی که معتاد به گناه است، در ارتکاب گناه جری است.
عملکرد ناپسند و گناهان سبب میشود که قلب از خداوند غافل و منصرف گردد.
نفس یا قلب غافل
یکی از حالاتی که موجب سقوط نفس و قلب است غفلت است عملکرد ناپسند و گناهان سبب میشود که قلب از خداوند غافل و منصرف گردد. در ایه۲۸ سوره کهف میفرماید.
“و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا”
خطاب به پیغمبر گرامی(ص) دستور میفرماید که مبادا از کسی اطاعت و پیروی کنی که قلب او را از ذکرمان غافل گرداندیم.
قلب یا نفس مطبوع
طبع و ختم تقریبا”به یک معنی” است. “طبع”به معنی مهر و موم شدن است و گاهی ممکن است قلب انسان چنین حالتی پیدا کند. در ایه۱۰۱ سوره اعراف چنین میفرماید.
“کذلک یطبع الله علی قلوب الکافرین”
اینچنین خداوند دلهای کافران را مهر و موم مینماید.
انگاه که انسان نسبت به خداوند جری شود و آنچه از اصول وفروع که از سوی خداوند به او عرضه میشود نپذیرفت و یا پذیرفت، ولی با بی اعتنائی به دستورات خداوند، مرتکب معاصی شد، قلب او حالتی پیدا میکند که گوئی بر آن مهر و موم میخورد و دیگر هیچ موعظه و اندرز و امر و نهی پروردگار در آن تاثیر نمیگذارد و این یکی از حالات سقوط نفس و قلب است.
کوردلی
یکی دیگر از حالات قلب و نفس کوری است. در ایه۴۶ سوره حج میفرماید:
“انها لا تعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور”
گاهی چشمهای سرکور نیست، لکن(چشم) دلها و روانها که در سینه ها جای دارد کور میشود، غیر خدا را می بیند و خدا را نمی بینند، خواسته های نفسانی را می بیند، و لیکن خواسته های الهی را نمی بینند، چنین قلبی کور است و ان را”قلب اعمی” یا”نفس عمیاء” میگویند.
اگر انسان حس کند مناجات خدا برایش لذت بخش نیست باید بفهمد که قلب او مریض است.
قلب اغلف یا نفس غلفا
در ایه۸۸ سوره بقره میفرماید:
“و قالوا قلوبنا غلف”
همچنانکه شمشیر در غلاف مستور میشود گوئی دل نیز در غلافی قرار میگیرد که دیگر آنچه را باید ببیند و بشنود نمی تواند ببیند و بشنود و چنین حالتی موجب شقاوت قلب انسان میشود.
نفس یا قلب مریض
در ایه۱۰ سوره بقره می فرماید.
“فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا”
دلهایشان گرفتار مرض است پس خدا مرض انان را افزون نماید. مرض همان حالتی است که از گناه در دل پیدا میشود و همچنانکه مریض به غذا و آنچه به صلاح اوست میل پیدا نمیکند و غذاهای لذیذ در ذائقه اش لذت ندارد و شیرین در ذائقه اش تلخ است، قلب و نفس مریض نیز چنانست که مواعظ الهی، احکام خدا، مصالح دنیا و آخرت در نظر او زشت و تلخ است، اما آنچه برای او ضرر دارد و هواهای نفسانی در ذائقه او شیرین است. و این مرض قلب است و همانطور که مرض جسمانی اگر معالجه نشود منجر به مرگ میشود، مرض قلب نیز موجب هلاکت انسان میشود. اگر انسان حس کند آنچه را باید بخواهد نمی خواهد، مناجات خدا و انجام دستورات خدا برایش لذت بخش نیست، بلکه در ذائقه او تلخ میاید، باید بفهمد که قلب او مریض است، و باید هرچه زودتر با مراجعه به آیات و متخصصین فن، اطبای قلب، مؤمنین خالص، انسانهای با خدا و علمای متعهد و رهروان راه ما انبیاء به درمان قلب مریضش برخیزد و بهبودی و شفای ان را تحمیل نماید .
نفس یا قلب زائغ
یکی دیگر از حالات و صفات ساقط کننده قلب، “زیغ” است که در اثر گناه حاصل میشود .”زیغ” حالتی است در قلب که همواره انسان بر سر دو راهی ها و در هنگام انتخاب راه در اعتقاد و در اخلاق و در عمل راه انحراف و مسیر منحرف را انتخاب میکند .انسان پیوسته در همه شئون زندگی و در تمام لحظات عمرش و در ابعاد اعتقادی و اخلاقی و عملی و در امور ظاهری و باطنی و…بر سر دوراهی ها قرار می گیرد و سعادتمند کسی است که درهمه موارد فقط راه خدا وصراط مستقیم وصحیح را انتخاب نماید، ولی کسی که قلبش دچار زیغ شده باشد همیشه راه مقابل حق را برمیگزیند .خداوند متعال در ایه۷ سوره آل عمران میفرماید .
“فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه”
انان که در دلهاشان زیغ است متشابهات قران را دنبال می کنند(تا بتوانند طبق خواسته خودشان انها را معنی کنند).انتخاب آیات متشابهات قران مجید بمنظور این که بتوان مطابق خواسته های شخصی برداشت نمود نمونه ای از زیغ و انحراف قلب است .
نفس قاسیه
یکی دیگر از حالات نفس و قلب قساوت است، چنانچه در آیه۱۳ سوره مائده میفرماید .
“و جعلنا قلوبهم قاسیه ”
دلهاشان را سخت گرداندیم
و ایه۱۶ سوره حدید، “فقست قلوبهم” .دلهاشان قساوت پیدا کرده .و همچنین در آیات دیگر این صفت برای قلب ذکر گردیده است .قساوت حالت سختی و سفتی است مانند سنگ و اهن که هیچ چیز در انها نفوذ و تاثیر نمیکند .گاهی قلب چنین میشود که هیچ موعظه و اندرز و عبرتی و هر چیزی که سبب تنبه و بیداری مؤمن میشود مانند مرگ، زلزله و حوادث دیگر و بالاخره کلمات الهی و آیات قرانی در ان تاثیر نمی کند و چنین قلبی را”قاسی” گویند .
ریب
یکی دیگر از حالات قلب حالت”ریب” است، و ریب حالت تردید و شک در اموری است که انسان باید به آنها اذعان و اعتقاد داشته باشد .تردید در اصول : خدا، معاد، نبوت، امامت و تردید در فروع و مسائل دیگر .خداوند متعال در آیه ۴۵ سوره میفرماید :
“و ارتابت قلوبهم فهم فی ریبهم یترددون”
دلهاشان را ریب فرا گرفته و همواره در میان ریب و تردیدشان در حرکت می باشند، و این یکی از موجبات شقاوت نفس است که واجب است انسان در چنین حالتی فورا”با مراجعه به آیات و روایات و متخصصین ریب و تردید را از خود زائل نماید که اگر این حالت در انسان زیاد بماند به حالت انکار کشیده میشود .
قلب رائن یا نفس رائنه
“رین” یکی دیگر از حالات قلب و نفس است .”رین” بمعنی زنگ زدگی است، و همانگونه که در ائینه زنگار گرفته تصاویر منعکس نمیشود آئینه قلب نیز که باید تجلیگاه خدا و جلال و کمال و عظمت خداوندی باشد، اگر زنگار گرفت این قابلیت را از دست می دهد .گر چه نمیتوان خدا را با چشم سر دید، ولی با دیده دل و صافی قلب انسان می تواند خدا و عظمت و جلال او را ببیند و خدا را بشناسد، و بر عکس قلب زنگ زده که هیچ چیز در آن منعکس نمیشود قهرا”به سراغ شیطان و هواهای نفسانی خواهد رفت .در ایه۴ از سوره مطففین می فرماید :
“کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون”
کردار انان بر دلهاشان زنگار افکنده است .
در آیه شریفه علت پیدایش زنگ را نیز بیان فرموده و ارتکاب گناهان را موجب حالت زنگ زدگی قلب شمرده است .بنابر این هر گناهی مقداری تیرگی و غبار در قلب انسان ایجاد می کند که فورا”باید با توبه و برداشتن گامی در راه خیر آن را بشوید تا جلای قلب را از دست ندهد، و به همین جهت در روایت وارد شده است :
“طوبی لعبد یجد یوم القیمه تحت کل ذنب استغفر الله”
خوشا بحال بنده ای که روز قیامت-در نامه عملش-بدنبال هر گناهی استغفار و توبه ای را دریابد(که بر آن گناه خط قرمزی کشیده باشد)و این بدان معنی است که انسان باید تیرگی حاصل از گناه را فورا “شستشو دهد و پاک نماید، و گرنه موجب زنگ زدگی قلب می شود و دیگر خدا و مواعظ خدا در او اثر نمی کند .
نفس اماره
نفس تربیت نشده بالاخص در زمان جوانی”اماره بالسوء” است .”اماره” بمعنی زیاد دستور دهنده، انهم دستور به کارهای بد و ناپسند .قران مجید در داستان حضرت یوسف (ع)این حالت نفس را نام برده است ،در ایه۵۳ سوره یوسف(ع) می فرماید :
“ما أبری نفسی ان النفس لاماره بالسوء ”
من نفس خویش را تبرئه نمی کنم، همانا نفس بسیار امر کننده به بدی است .
کلام فوق ظاهرا”از قول زلیخا است، انگاه که در مقام شهادت و استنطاق و استیضاح قرار گرفت، حق روشن شد و اعتراف نمود که او خود درخواست و پیشنهادات کار زشت را مطرح کرده بود و این اعتراف را در وقتی انجام داد که حضرت یوسف(ع) در آن جا حضور نداشت تا یوسف بداند، گر چه غایب است به او خیانت نمی کند .
همچنین احتمال دارد که این سخن از قول حضرت یوسف(ع) نقل شده باشد، و ممکن است که هر دو را شامل شود، و در هر صورت قران این کلام را بعنوان یک واقعیت میداند که :
“ان النفس لاماره بالسوء ”
محققا”نفس بسیار دستور دهنده به بدی است .
نفسی که تحت تربیت صحیح اسلامی و انسانی قرار نگرفته همواره انسان را به کارهای زشت و گناهان و تمام کارهائی که مطابق هوای نفس است امر می نماید .چنین نفسی همانند کودکی است که هر چه را می بیند می خواهد، خواه برای او خوب باشد یا بد، به نفعش باشد یا به ضررش .و همچنان که طفل با تربیت و پیمودن راه رشد و کمال از تمایلات کودکانه دست بر می دارد، نفس تربیت نشده که اماره بالسوء است نیز بوسیله تربیت باید این حالت را از خود زائل نماید .
نتیجه :
نتیجه انچه که در امر نهم یاداور شدیم این شد که :نفس انسان یک نفس بیشتر نیست. لیکن روح یا نفس این موجود عجیب دارای صفات مختلف است : صفات حسنه و صفات رذیله، و به تعبیر دیگر نفس یا رو ح انسان دارای درجات و درکات است. درجات که تصاعد به سوی کمال است و رسیدن به مقام نفس سلیم، نفس مطمئنه و…و درکات که تنزل و سقوط به پستی و شقاوت است که نفس مطبوع، اعمی مریض و آثم نمونه های ان است . بنابراین کلیه حالات خوب یا بد نفس مراحل نفس هستند و به هیچ وجه این حالات دلیل بر تعدد نفس و روح انسانی نیستند، و در علم اخلاق از همین مراحل و حالات یا درجات و درکات نفس بحث می شود و انچه که ذکر کردیم اجمالی از برخی این حالات بود که انشاء الله به توفیق الهی در مقام خودش دیگر صفاتی که موجب سعادت نفس و صفاتی که سبب شقاوت ان می شود برخواهیم شمرد .
از خداوند متعال می خواهیم که تمام صفات رذیله نفسانی را که در قلوب ما وجود داشته یا بوسیله گناهان تحصیل کرده ایم موفق شویم از خویشتن دور سازیم و با اتصاف به همه صفات حسنه که در ایات و روایات وارد شده به کمال الهی و انسانی دست یابیم و یا چنین مقامی از این دنیا رخت بربندیم .
ادامه دارد