(تفسیر آیات جهاد)
بسم الله الرحمن الرحیم
از جمله مسائلی که در قرآن از اهمیت زیادی برخوردار است مسئله «جهاد» است. جهاد از «جَهد» (بفتح جیم) و یا از «جٌهد» (بضم جیم) بمعنی طاقت و مشقت گرفته شده است. راغب صاحب کتاب المفردات فی غریب القرآن میگوید:
«الجِهادُ استِفراغُ الوسعِ فِی مُدافَعَۀِ العَدُو»
جهاد نهایت رساندن تمام قدرت توان است در دفاع از دشمن.
در هر حال معنی جهاد تلاش و کوششی است که همراه با مشقت باشد.
آیۀ ۷ عنکبوت و ۱۴ لقمان روشنگر همین معنا است:
«وَ وَصَّیَنا الأَنسانَ بِوالِدَیهِ حُسناً وَ اِن جاهَداکَ لِتُشرِکَ بِی ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ فَلا تُطِعهُما»
انسان را سفارش نمودیم که با پدر و مادر به نیکی رفتار نماید و اگر آنان تلاش و کوشش نمودند تا تو را از راه صحیح توحید به شرک گرایش دهند، پس آنان را فرمانبردار مباش.
با توجه بمعنی و مفهوم گسترده ای که جهاد دارد و هر نوع تلاش و کوششی که با مشقت همراه است «جهاد» نامیده میشود، آنرا به دو نوع «جهاد با نفس» یا خودسازی و «جهاد با دشمن» تقسیم میکنند، و در گفتار معصومین سلام الله علیهم نیز به این دو نوع از جهاد اشاره شده است، و دو فصل از جهاد، با نفس و عدو در کتب حدیث وجود دارد، و همانگونه که جهاد و مبارزه با دشمن مشکلات و رنج و مشقت دارد جهاد با هواها و هوسها و قوای حیوانی نیز رنج و دشواری فراوان دارد که برای آنها که خود را در مسیر خود سازی قرار داده اند تحمل آن مشقات لازم و ضروری است، تا آنجا که موفقیت در مبارزه با دشمن هم بستگی دارد به خودسازی و پشت پازدن به آنچه را که پایبند انسانهاست هرگز روح عافیت طلب و تن پرور یک انسان آمادگی برای وارد شدن در صحنۀ نبرد و پیکار را ندارد، و هیچگاه آنهائی که هدفی جز منافع شخصی و لذتهای حیوانی و بهتر زیستن ندارند با عشق و شوق به میدان دشمن نمیروند و خود را با خطرات مواجه نمیسازند، انسان از خود گذشته ای باید تا جان و مال خویش را در طبق اخلاص بگذارد و در راه «الله» جانبازی نماید.
و بر همین اساس است که در کلام پیامبر (ص) جهاد با نفس جهاد بزرگتر نامیده شده است.
جهاد در قرآن
در قرآن از جهاد با دو واژه یاد شده است، یکی واژۀ جهاد و دیگر واژۀ قتال، که بمعنی کارزار نمودن و جنگیدن است. واژه جهاد که بمعنی تلاش و کوشش است تمام اقسام جهاد و شیوههای مبارزه با دشمن چه دشمن باطنی، یعنی نفس، و چه دشمن ظاهری، و چه جهاد با مال، بیان، قلم، و نظائر آنرا شامل است و اختصاص بنوع خاصی ندارد، مگر آنکه شواهد و قرائنی در کلام باشد که بنوع خاصی آنرا اختصاص دهد، ولی واژۀ «قتال» بنوع خاصی از جهاد گفته میشود که همان جنگیدن با دشمن ظاهری است.
قرآن موضوعات و مسائل زیادی را با یکی از این دو واژه مطرح ساخته است که از جمله آنها امور زیر است:
۱- فرمان جهاد و نکوهش از ترک آن.
۲- علل عشق به جهاد و علل فرار از جهاد
۳- انگیزه جهاد در اسلام
۴- شرائط
فرمان جهاد در قرآن
آیات در ترغیب و تشویق و فرمان به جهاد در قرآن فراوان است و برای نمونه به چند آیه اشاره میشود:
« » در برخی از آیات مخاطب را پیامبر (ص) قرار داده و در واقع رهبر را بگرد آوردن مردم و حرکت آنان برای مبارزه با دشمن مامور ساخته است مانند آیۀ:
« • »
ای پیامبر جهاد کن با کفار و منافقین.
و آیۀ « • »
ای پیامبر مؤمنین را ترغیب نما بر کارزار نمودن.
و در پاره ای از آیات جامعۀ مؤمنین مورد خطاب قرار گرفته و دعوت به جهاد نموده است مانند آیه ای که هم اکنون مورد بحث قرار میگیرد، در این آیۀ مؤمنین را به سه موضوع اساسی فرمان داده است: موضوع اول تقوی است، یعنی خود نگهداری از نافرمانیها و کجرویها و خارج شدن از مسیر حق و صراط مستقیم و به تعبیر دیگر خودسازی و مجاهده با هواها و هوسهای نفسانی.
موضوع دوم طلب نمودن وسیله است. «وَ ابتَغُوا اِلَیهِ الوَسِیلَۀَ» یعنی طلب کنید بسوی او وسیله را.
واژۀ وسیله بمعنی رسیدن و وصل شدن بچیزی است که با شوق و رغبت همراه است:
«قال الراغب فی المفردات: الوسیله، التوصل الی الشیء برغبه وهی اخص من الوصیله لتضمنها لمعنی الرغبه قال تعالی و ابتغوا الیه الوسیله و حقیقه الوسیله الی الله مراعاه سبیله بالعلم و العباده و تحری مکارم الشریعه و هی کالقربه»
ترجمه: وسیله وصل شدن چیزی است با رغبت و چون خصوصیت رغبت و علاقه در آن منظور است، لذا اخص از وصیله (باصاد) که هر نوع اتصالی را شامل است میباشد و حقیقت وسیله بسوی خدا که در آیه بدان امر شده است مراعات راه خدا با علم و عبادت و متصف شدن به فضائل و اخلاق بزرگ شریعت است و وسیله مانند قرب و نزدیک شدن است که با اعمال صالحه و عبادی حاصل میشود.
شیخ طوسی قدس سره در تبیان در تفسیر آیه میگوید:
«توسلت الیک ای تقربت»
یعنی: نزدیک شدم به تو
و معنی آیه اینست: طلب کنید بسوی او وسیله را، یعنی قربت را.
بنابر آنچه را که راغب و شیخ طوسی و دیگری از مفسرین گفته اند معنی آیه این میشود که: نزدیک شدن و قرب بخداوند را طلب نمائید. بعضی دیگر وسیله را «مایتوصل به الی الشیء و یتقرب به الیه» معنی کرده اند، یعنی چیزی که سبب وصل و قرب میشود، همان معنا و مفهومی که در زبان فارسی از کلمه وسیله منظور است و گفته میشود وسیلۀ رفتن وسیله را وسائل کار، یعنی مقدمه و ابزار رسیدن به هدف.
قال فی لسان العرب. «الوسیله فی الاصل ما یتوصل به الی الشیء و یتقرب به الیه و وسل فلان الی الله وسیله اذا عمل عملا «تقرب به الیه» یعنی وسیله در اصل چیزی است که توسط آن بچیزی دیگر رسیده میشود و نزدیک باو میگردد، و آنگاه که انسان عملی انجام دهد که به واسطه آن نزدیک بخداوند شود گفته میشود:
«وسل فلان الی الله وسیله و فی اقرب الموارد الوسیله ما یتقرب به الی الغیر»
وسیله چیزی است که بسبب آن به غیر نزدیک میشود.
بنابراین معنا و منظور از آیه اینست که طلب کنید بسوی خدا آنچه سبب قرب و نزدیکی شما به او میگردد، و مقصود در هر دو معنا یکی است چه گفته شود طلب کنید قرب و نزدیکی به او را، و چه گفته شود طلب کنید چیزی را که موجب قرب و نزدیکی به او میشود.
منظور از جهاد آن نوع فداکاری و کوششی است که فقط برای خدا انجام میشود.
ائمه معصومین وسائل الی الله هستند.
درپاره ای از روایات آیه بر ائمه تطبیق شده است و آنان را وسیله الی الله نامیده اند مانند: حدیثی که ابن شهر آشوب نقل میکند قال: قال امیرالمؤمنین فی قوله تعالی:
«وابتغوا الیه الوسیله انا وسیلۀ»
یعنی امیرالمؤمنین فرمود در بیان این جمله از آیه (وابتغوا الیه الوسیله): «من وسیلۀ خداوند هستم».
و در عیون اخبار الرضا نقل میکند از علی بن موسی الرضا (ع) قال قال رسول الله (ص):
«اِلّاَئّمۀُ مِن وُلدِالحُسَین عَلَیهِ السّلام مَن اَطاعَهُم فَقَد اَطاعَ اللهَ وَ مَن عَصاهُم فَقَد عَصَی اللهَ هُمُ العُروَۀُ الوُثقی، وَ هُمُ الوَسِیلَۀُ اِلیَ اللهِ تَعالی»
یعنی علی بن موسی الرضا فرمود که پیغمبر فرمود: امامان از فرزندان حسین هستند، هر کس آنان را اطاعت کند خداوند را اطاعت نموده، و هر کس که آنان را نافرمانی نماید خدا را نافرمانی کرده است، آنها دستگیره محکم الهی هستند و وسیله بسوی خداوند.
در این روایت گر چه آیه را ذکر ننموده است، ولی بعید نیست اشاره بهمان آیه باشد.
در تفسیر علی ابن ابراهیم آیه را چنین تفسیر میکند:
«تقربوا الیه بالامام»
نزدیک شوید بسوی او بتوسط امام
منظور از این روایات تطبیق آیه است برامام، یعنی یکی از روشن ترین و کاملترین مصادیق وسیله ائمه هستند که موجب قرب و نزدیک شدن انسانها بخدا میشوند و اساساً اگر رهبری و امامت ائمه معصومین نباشد، قرب بخدا حاصل نمیگردد، همانگونه که در روایات زیادی مسئله ولایت شرط قبولی و پذیرش اعمال قرار داده شده است
وسیله یا درجه ای از درجات بهشت
در برخی از روایات شیعه و سنی وارد شده است که وسیله نام یکی از عالیترین منازل و درجات بهشت است. در روضه کافی خطبه ای از امیر المؤمنین نقل میکند که بنام خطبۀ وسیله نامیده شده است، چه اینکه خصوصیات وسیله که یکی از منازل و درجات بهشتی است در آن بیان شده است، در ابتداء آن خطبه میفرماید:
«اَیّها النّاسُ اِنّ اللهَ عَزّ وَ جَلَ وَعَدَ نَبِیّهُ مُحَمَداً صَلّی الله عَلَیه الوَسِیلَۀَ وَ وَعَدَه الحَقّ ولَن یُخلِفَ اللهُ وَعدَه اَلا وَ اِنّ الوَسِیلَۀَ اَعلی دَرَجِ الجَنّۀ….»
ای مردم بدرستیکه خداوند وعده داده است به پیامبرش محمد (ص) وسیله را، و وعده خداوند حق است و خداوند وعدۀ خود را تخلف نمیکند، آگاه باشید که وسیله عالیترین درجات بهشت است، سپس اوصاف آنرا شرح میدهد.
و از رسول خدا (ص) نیز روایت شده است که فرمود:
«سَلُوا الله لِی الوَسِیلَۀَ فَإِنّها دَرَجَۀٌ فِی الجَنَّۀِ لا یَنالُها اِلاّ عَبدٌ واحِدٌ واَرَجُواَن اَکُونَ اَناهُو»
سئوال کنید از خداوند برای من وسیله را، زیرا آن درجه ای است در بهشت که نمیرسد به آن، مگر یکی از بندگان خدا، و امیدوارم که آن بنده من باشم.
و دریکی از دعاها هم میخوانیم:
«واعط محمداً الوسیله»
عطا فرما بمحمد وسیله را
ولی باید توجه داشت که این معنا نیز با معنای آیه تنافی ندارد، زیرا این درجه اعلی که در بهشت برای پیامبر هست تجسم همان مقام قرب و نزدیکی پیامبر است بخداوند که قهراً مقام قرب رسول را هیچ فردی نخواهد داشت، و ما هم از خدا برای رسول این مقام را طلب میکنیم برای خود با این دعا ارزشی در درگاه الهی مییابیم، چون دیگر دعاها و طلب رحمتهائی که برای رسول خدا مینمائیم.
موضوع سوم در آیۀ جهاد در راه خداست که هم جهاد با نفس را شامل است، و هم جهاد با دشمن را.
رابطه سه موضوع در آیه
بعضی از مفسرین فرموده اند که رابطۀ این سه موضوع از قبیل ذکر خاص بعد از عام است، زیرا «تقوی» مفهومی است عام که شامل قرب و وسائل قرب الی الله میشود و وسیله که بمعنی تقرب یا وسیله تقرب است شامل جهاد و غیر جهاد از اعمال عبادی دیگر میشود و جهاد اخص از وسیله است، همانطور که وسیله اخص از تقوی است، و چون وسیله و جهاد از اهمیت خاصی برخوردار است، لذا جداگانه ذکر شده اند، ولی میتوان گفت که این سه موضوع هر کدام مقدمه و راه برای دیگری است، زیرا قدم اول برای رسیدن بحق خودسازی و پاک ساختن صفحۀ دل از کدورتها و تیرگیهائی است که بدنبال نافرمانیها و گناهان در آن پدید آمده است و تا انسانی خود را از بند وقید اسارت هواها و هوسها و شیطانها رهائی نبخشد و فکر و دل خود را از آلودگی ها، حسدها، بغضها و کینهها و علاقههای گوناگون دست و پاگیر مادی پاک نسازد، و خلاصه جهت و هدف را برای خود در ایده و عمل انتخاب نکند نمیتواند بسوی خدا راهی بیابد و به مقام قرب نائل گردد.
پس باید اول حالت تقوی و خود نگهداری از گناه در انسان پدید آید تا بتواند در مسیر حرکت و سیر الی الله قرار گیرد. گرچه تقوی خود نیز بعضی از درجات قرب بخدا را شامل است، ولی بادارا بودن مقام تقوی همه درجات قرب پیموده نمیشود و تقوی نیز خود دارای مراحل و درجاتی است، پس اگر کسی بخواهد بدرجات عالی از قرب و خدا گونه شدن راه یابد ضروری است که باید متقی باشد و با آلودگیهای اخلاقی پاک ساخت و عشق و شوق خدا در فکر و روانش شعله ور گردید آمادۀ جانبازی و فداکاری در راه معشوق و معبودش میشود، و تا انسانی از خود و لذتهای خود و حیات و هستی خویش برای خدا نگذرد و علاقۀ به خدا را بر علاقههای دیگر ترجیح ندهد در مقام مجاهده بر نمیآید، زیرا منظور از جهاد آن نوع فداکاری و کوششی است که فقط برای خدا انجام میشود و هدف و انگیزۀ دیگری جز او ندارد، لذا پس از بیان دو موضوع خود سازی و خداجوئی با جمله «وَجاهِدُوا فِی سَبیلِهِ» فرمان جهاد میدهد. و سپس بعنوان نتیجه آن سه میفرماید «لعلکم تفلحون»، یعنی بدنبال تقوی و خودسازی و قرب بخداوند و جهاد در راه خدا، ظفرو پیروزی و رسیدن به یک جامعۀ ایده آل خواهد بود، جامعه ای که در آن جامعه عدالت، تقوی، قرب بخدا وجود دارد و زمینههای شکوفا شدن و پرورش یافتن استعدادهای مادی و معنوی مهیا است که در پرتو آن فلاح و ظفر اخروی و جهان دیگر هم خواهید یافت.
ادامه دارد