عبادت و قانون

حکومت اسلامی
ایت الله صانعی
عضو شورای نگهبان عضو فقهای جامعه مدرسین
آنچه از قران و سنت و سخنان رهبران اسمانی و الهی و سیره آنها بدست می آید اینکه هدف همه انبیاء و آنچه برایش رنج دیده و زحمت کشیده اند و جان خود را برایش بخطر انداخته اند، همانا بندگی خداوند و عبودیت بوده است .
“و لقد بعثنا فی کل امه رسولا ان اعبدو الله ” (۱۶)
بلکه از جای دیگر استفاده می شود که خلقت همه موجوداتی که دارای حیاتی همراه با درک هستند برای همان است .
“و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون “(۱۷)
نیافریدم و خلق نکردم جن و انس را مگر برای عبادت. اما باید توجه داشت که عبادت خلاصه نمیشود در انجام یک سلسله از واجبات و مستحبات بقصد قربت و اطاعت از فرمان او، همان طرز که خلاصه نمی شود در معنای وسیع تر، یعنی انجام عمل برای خداوند، که در سخنان رهبران و ائمه معصومین اطلاق عبادت شده مثل اینکه از امام حسن عسکری (ع)نقل شده :
“لیست العباده کثره الصیام و الصلاه و انما العباده کثره التفکر فی امر الله ” (۱۸)
عبادت منحصر در زیاد نماز مستحب و روزه مستحبی گرفتن نمی باشد، بلکه عبادت به زیاد فکر کردن و استخدام نمودن عقل است .
یا در حالات ابوذر نقل شده که عبادت او زیاد ترش تفکر و اندیشیدن بوده، بلکه آن عبادت عبارت است از : تسلیم در مقابل قوانین او و اطاعت از آن در همه ابعاد زندگی، از قوانین و حقوق فردی و اجتماعی، و قوانین عبادی و جزائی و قضائی تا مقررات اجرائی و امور مربوط به حکومت باید رعایت شود، که در حقیقت این همان حاکمیت “الله” است .
“ان الحکم الا لله امر ان لا تعبدوا الا ایاه” (۱۹)
حکومت نمی باشد، مگر برای خداوند، دستور داده عبادت ننمایند مگر او را .
در کنار هم قرار دادن اختصاص حاکمیت و عبادت به خداوند گویای همان معنای وسیع است .
تا اینجا روشن شد که حاکمیت قانون خداوند است که باید بخاطر آن تا سر حد جان فداکاری کرد، و همانا شهادت حسین (ع)و یارانش و شهادت همه شهدای انقلاب و نهضت اسلامی ایران به جهت ان انجام گرفته، و با توجه به اینکه قانون اساسی جمهوری اسلامی الهام گرفته از کتاب و سنت است، و توجه عمیق به اسلام دارد، مخصوصا “اصل ۴ و اصول ۹۱و ۹۴ و ۹۶ ان که در رابطه با مخالف نبودن مقررات و قوانین و ائین نامه مملکت با احکام اسلام، و در رابطه با عدم مغایرت مصوبات مجلس با ان باید گفت :
همانا ارزشی را که جامعه ما برای احکام خداوند قائل است شبیه ان را باید برای قوانین مملکت قائل باشد، و همان دقتی که راجع به انها می نماید، راجع به مقررات مملکت اسلامی باید نمود، چون در رابطه با مقام”ولایت فقیه” که سرچشمه گرفته از “ولایت الله ” است .
برای اثبات ارزش حاکمیت مقام رهبری و امامت کافی است که توجه شود به انچه شیخ محدث بزرگوار شیخ صدوق متوفای سال ۳۸۱ هجری، برای اثبات جواز قصاص مسلم در کشتن کافر معاهد، یعنی کسی که با مقام امامت و حکومت اسلامی قرار داد زندگی مسالمت امیز بسته که می گوید :
“و الخلاف علی الامام و الامتناع علیه یوجبان القتل فما دون ذلک، کما جاء فی المولی اذا وقف بعد اربعه اشهر امره الامام بان یفیء او یطلق، فمتی لم یفیء و امتنع من الطلاق ضربت عنقه لامتناعه علی امام المسلمین ” (جواهر الکلام ج ۲ ص ۱۵۳ )
مخالفت با امام و امتناع ورزیدن از او امرش موجب قتل است… همچنانکه درباره “مولی ” یعنی کسی که قسم می خورد که با زنش آمیزش نکند، اگر چهار ماه بگذرد و امام او را امر کند که یا رجوع کند به همسرش، و یا او را طلاق دهد، اگر از طلاق دادن امتناع ورزید باید کشته شود، زیرا او مخالفت با امام مسلمین کرده است .نمی توان باور نمود که انسان مسلمان انقلابی نسبت به آنها بی تفاوت یا خدای نخواسته نقض قوانین را بنماید، که خود گناهی است بزرگ، و تخلف از مقررات و قوانین حکومت الهی را باید گفت : انان که نقض قانون می نمایند و مقررات را دانسته و فهمیده نادیده می گیرند در خط ضد انقلاب و طرفدار طاغوت می باشند
“و الذین کفروا اولیاؤهم الطاغوت ” (۲۰)
بدون تفاوت بین مردم و ملت و مسئولین دولت در سه قوه قضائیه یا اجرائیه یا مقننه. و باید توجه داشت که ضد انقلاب منحصر به فراریهای در خارج و داخل که علیه جمهوری اسلامی رسما”و صریحا” ایستاده اند نمی باشند، بلکه این افراد هم همانند انها هستند عملا”، بلکه بدتر، چون همراه با “نفاق” است و دوروئی مخصوصا” اگر در قوای حاکم باشد که حاکمیت بخاطر انقلاب و شهداء و رهبریهای امام و تلاش ملت برایشان حاصل شد .
آیا می توان از قانون شکنی یک سپاهی، یا یک ارتشی، یا بسیجی، یا یک روحانی مسئول گذشت ؟ و ایا می توان با کلمه اشتباه شده و تخصص نداشته و اینکه به فلان نهاد وابسته است از مجازات صرفنظر کرد ؟ و ایا با جهات دیگر همانند اینها می توان گفت یک بام و دو هوا ؟
در خاتمه باید یک نکته را تذکر دهم که تخلف از قانون و مقررات، یک معصیت و گناه عادی نمی باشد که خداوند با صرف پشیمانی از او بگذرد، بلکه خیانت به حقوق همه است. چگونه باید خود را از عذاب خداوند نجات داد، کاری است مشکل، همانطور که قبول یک مسئولیت با عدم آگاهی و مدیریت باز گناه، و بر تخلف ها مؤاخذه می شود هر چند با غفلت باشد، که متکلمین گفته اند :
“الا متناع بالاختیار لاینا فی الاختیار ”
یعنی انچه را از گناهان که انسان مقدمات ان را با اختیار انجام داده، بر ان مؤاخذه و عذاب می شود، هر چند هنگام عصیان، قدرت ترک و مخالفت نمودن نداشته باشد .
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ادامه دارد

۱۶- سوره نحل ایه ۳۶
۱۷- سوره ذاریات ایه ۵۶
۱۸- تحف العقول صفحه ۳۶۲
۱۹- سوره یوسف ایه ۴۰
۲۰- سوره بقره ایه ۲۵۷

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *