سرگذشتهای ویژه اززندگی امام

قسمت چهاردهم
حجه الاسلام فردوسی
نماینده محترم مجلس
فرودگاه بغداد- قبل از حرکت به پاریس
*پیغام به کمیته استقبال از پاریس:
مگر میخواهند کورش را وارد ایران کنند یک طلبه از ایران خا رج شده و همان طلبه به ایران باز می¬گردد من می خواهم همراه امتم باشم و لو پایمال شوم.
بادرود و سلام فراوان به پیشگاه مقدس ولی عصرامام زمان (عجل الله فرجه) و محضر شریف رهبر کبیرانقلاب آیت الله العظمی امام خمینی دام ظله و با درود وسلام بارواح پرفتوح شهدای بخون خفته انقلاب و امت قهرمان و شهید پرورایران، و با عرض تبریک و تهنیت بمناسبت سومین سالگرد انقلاب شکوهمند اسلامی، مدتی است مجله وزین و محترم«پاسداراسلام» میخواهد که از ویژگیهای زندگی امام دام ظله آنچه میدانیم بنویسیم و دراین خدمت بزرگ و ارزشمند سهیم باشیم لیکن موانع و گرفتاریها وبویژه حادثه جانکاه ۷ تیر که دراثران مدتی طولانی بستری شدم و شرف شهادت نیافتم مانع از اجابت این خواسته بود. بعلاوه میدیدم برادرانی دراین باره قلم فرسایی می کنند و بحمد الله من به الکفایه هست.
اما دراین فرصت طلائی و آستانه چهارمین سالگرد انقلاب عظیم اسلامی ایران و دراین ده فجر و سالگرد بازگشت امام پس از ۱۵ سال دوری و تبعید از وطن به آغوش ملت غیور که از بزرگترین روزهای تاریخ اسلام و انقلاب واز ایام الله است فرصت را غنیمت شمرده برخی از خاطرات کوتاه، زیباوجالب از زندگی امام دام ظله را که شاید کمتر نشر شده باشد بنویسم و اگر حالی و فرصتی و مناسبت دیگری رخ داد، شاید بتوانم از دوران بیست ساله انقلاب اسلامی ایران و رهبریهای مدبرانه و ویژگیهای زندگی امام باندازه ای که من ازاین دریای بی کران استفاده کرده ام تحریر کنم .
واینک چند خاطره :
۱- بهترین هدیه :
هجرت امام به پاریس تحولی عظیم بوجود آورد و برداشت و درکی که غریبها از اسلام داشتند و مسلمانان را به باد مسخره میگرفتند بکلی دگرگون شد ، اخلاق و رفتار و زندگی امام آن چنان تأثیری گذاشت که بگفته ی یکی از دانشمندان اگر تمام بودجه یک ساله ی حوزه های علمیه را صرف میکردیم برای تربیت مبلغ و تألیف وترجمه کتاب و به اروپا میفرستادیم نمی توانستیم باندازه اقامت چهارماهه ی امام درپاریس اسلام را در دنیا معرفی کنیم مردم پاریس از رادیو و تلویزیون خواسته بودند این اسلامی که رهبرش در نوفل لوشاتو زندگی می کندوبا یک اعلامیه امت ۳۶ میلیونی ایران را به حرکت در می آورد چیست؟ برای ما معرفی کنید که متاسفانه فیلمی که بتواند معرف اسلام واقعی باشد نداشتیم تلویزیون فرانسه مجبورشد هرشب یک ربع ساعت فیلم«محمدص» را بدون صدا برای مردم به نمایش بگذارد و هرشب درآغاز اخبار عکس امام بگذاردو اخبار مربوط به آن حضرت را برای مردم بگوید درکوچه و خیابان که میرفتیم مردم با چشم عطوفت ومهربانی می نگریستند وبرخورد مؤدبانه ای داشتند . هنگامی که امام برای اقامه ی نماز بیرون می آمدند همسایگان به تماشا می¬پرداختند و سیمای نورانی این رهبرالهی را نظاره می¬کردند و احساسات گرم و پرشور خود را ابراز می نمودندو…
کم کم ایام اقامت امام به پایان می¬رسید و آغاز هجرتی عظیم تر فرا می رسید مقارن غروب آفتاب بود و خورشید هم نور خود را از سرزمین پاریس جمع میکرد که دیدم دو دوشیزه ی فرانسوی درب اقامتگاه ایستاده اند و تقاضای ملاقات دارند ، ملاقات امکان نداشت از آنان عذرخواهی کردم شیشه ی کوچکی دستشان بود محتوی مقداری خاک درب شیشه مهر وموم شده بود اظهار کردند اگرملاقات ممکن نیست، رسم ما براین است که وقتی به کسی علاقه مند شدیم و ارادت پیدا کردیم هنگام جدایی وخداحافظی بهترین هدیه را به او تقدیم کنیم و این خاک وطن ماست که پیش ما عزیزترین هدیه است این مقدار خا ک رابحضورامام تقدیم کنید وبرای هرکدام یک قطعه عکس با امضای امام برایمان بیاورید…
محضرامام رسیدم وجریان راعرضه داشتم امام با تبسمی شیرین شیشه راگرفتند و دوقطعه عکس را توشیح فرمودند، بآنان دادم، عکس رابوسیدند و با تشکر رفتند.
*۲- مگر کورش را می خواهند وارد ایران کنند؟!
پانزده سال است که ملت ایران بفراق امام و رهبرشان مبتلایند و مشتاقانه و بی تابانه آرزوی دیدارش را میکشند، معلوم است خبرامدن امام چه انعکاسی خواهد داشت و مردم برای ورود امامشان چه خواهند کرد، گفته میشد که ای امام روزیکه بیایی از تهران تاقم را فرش می کنیم، یا ماشینت را روی دست و روی دوشمان حمل خواهیم کردو…
درست همان ایامی که برنامه حرکت امام از پاریس و وردشان به ایران تهیه می شد کمیته استقبال تشکیل شد به منظور هر چه با شکوهتر برگزارکردن استقبال از امام…
روز ی از کمیته استقبال از تهران زنگ زدند من مسئول دفتر و تلفن امام بودم، تلفن کننده از تهران شهید مظلوم آیت الله بهشتی بود فرمود: برای ورود امام برنامه هایی تنظیم شده برای اینکه امام در جریان باشند بعرضشان برسانید:« فرودگاه را فرش می کنیم، چراغانی می¬کنیم، فاصله فرودگاه تا بهشت زهرا را با هلیکوپتر میرویم و…» بار دیگرایت الله منتظری برای این موضوع تاکید کردندکه، خدمت امام رسیدم و مطالب آقایان را گزارش کردم پس از استماع دقیق که عادت امام است که: سخن طرف را بدقت گوش کنند آنگاه جواب بگویندو با همان قاطعیت و صراحت خاص خود که دوشرط مهم رهبری است سربلند کرد و فرمود: بروبه آقایان بگو:«مگر می خواهند کورش را وارد ایران کنند .ابدا این کارها لازم نیست یک طلبه ازایران خارج شده و همان طلبه به ایران باز میگردد. من میخواهم درمیان امتم باشم و همراه آنان بروم ولو پایمال شوم…
*۳- شخصیتهایی راملاقات کردیم که هرگز دردوران عمرمان آنان را نمیدیدیم.
ازساعت ورود امام به پاریس پلیس فرانسه مراقبت و محافظت از معظم له را بعهده داشت بخصوص از زمانی که امام به نوفل لو شاتو منتقل شدند و بویژه از روزیکه امام اعلام کردند بایران میروم تادرمیان ملتم باشم و هرچه برسرآنان می آید برسرمنهم بیاید…
شب حرکت از پاریس رئیس پلیس با افرادش برای خداحافظی خدمت امام رسیدند امام از آنان تشکر کرد و متن تشکر نامه قرائت و به آنان داده شد جمله ایکه رئیس پلیس گفت و به نظر من جالب بود این است که از برکت وجود شما درنوفل لوشاتو ما موفق شدیم شخصیتهایی را ملاقات کنیم که هرگز دردوران عمرمان این شخصیتها را نمی دیدیم.
*۴- تاکی خوابید ای افسران بیدار شوید، این بختیارخائن آبروی شما را برد.
هواپیما در فضای ایران است، قلب همه می طپد تهران سراسر و ازشهرستانها برای استقبال تجمع کرده اند هواپیما در حال فرود آمدن بود که یکباره با اعلانی به زبان فرانسه اوج گرفت اکثر ترسیده بودند و تنها کسی که ذره ای ترس بدل راه نداده بود امام بود از یکی از برادران پرسیدم چه گفت؟ جواب داد: می گویند:کمیته استقبال اعلام می¬دارد که آماده استقبال نیست یک ربع ساعت دور بزنیم آنگاه بنشینیم، هواپیما نشست امام در فرودگاه مهراباد درمیان انبوه جمعیت و دریای عواطف و احساسات بودند مراسم فرودگاه تمام شد، امام میخواهند سوار ماشین شوند و بسوی بهشت زهرا حرکت کنند، عده ای ازافسران نیروی هوایی مسلح و آماده امام را محاصره کردند، ماشین در باند فرودگاه منتظراست. هرگونه احتمال خطری می رفت از نزدیک شدن به ماشین جلوگیری میشد.قبل از آنکه امام سوار شوند رو بافسران کرده(باهمان صدا ی رسا وقاطع فرمودند :«تاکی خوابیدای افسران بیدار شوید این بختیار خائن آبروی شما را برد» ) این نهیب امام آن چنان اثر گذاشت که بی اختیار همه چند متر فاصله گرفتند و سرها را بزیرانداختند و رفتند.
والسلام.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *