عبدالرضا نکته سنج
مقدمه: پس از پذیرش لایحۀ خفتبار کاپیتولاسیون، از سوی رژیم منحوس پهلوی، امام خمینی(ره) در سخنرانی کوبنده و پیامی افشاگرانه در برابر این نفوذ استکباری، موضعگیری شدیدی نمود که منجر به بروز نا آرامیها و افزایش روز افزون مبارزات اسلامی، در کشور و دستگیری و تبعید حضرت امام در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۴۳ به ترکیه از سوی رژیم گردید. نوشتار حاضر این مباحث و حوادث پیشآمده را مورد بررسی قرار میدهد.
روزهای سیاه استبداد و اختناق
رژیم پهلوی، توسط رضاخان تأسیس گردید، او بدواً بعد از کودتای انگلیس سیدضیاءالدین طباطبایی (عامل انگلیس) به عنوان وزیر دفاع منصوب گردید و بعد از چندی با کودتایی علیه سیدضیاء به نخستوزیری رسید. سپس طی دخل و تصرفهایی به میل خود، قانون اساسی کشور را توسط مجلس مؤسسان تغییر داد و زمینه را برای سلطنت خود و آغاز حکومت سلسله پهلوی فراهم کرد. از ویژگیهای دوران پادشاهی رضاخان، وابستگی به بیگانگان، خودکامگی، دیکتاتور و اختناق، تخریب هویت اسلامی و تهاجم علیه شعائر در سنتهای دینی، نظامیگری و کشف حجاب میباشد.
با اشغال ایران توسط اجانب، در جنگ جهانی دوم، ارتش نوین رضاشاه با استعداد یکصد و بیست هزار نفر و تجهیزات جنگی، در برابر اولین شعلههای این تهاجم مقاومت نکرد و ظرف مدت شش روز از هم پاشید. رضاخان که زمانی توسط انگلیسیها بر مسند قدرت قرار گرفته بود، از سلطنت عزل گردید و به جزیره موریس در اقیانوس هند تبعید شد. بعد از برکناری او، فرزندش محمدرضا پهلوی با حمایت انگلستان به سلطنت رسید.(۱)
بعد از تبعید رضاخان، ملت مسلمان ایران فرصت جدیدی به دست آورد تا در جهت احیای حرکت مشروطه، گامهای مؤثری بردارد. این تلاش که به مدت ۱۲ سال از شهریور ۱۳۲۰ش تا مرداد ۱۳۳۲ش به درازا کشیده شده بود، بر دو پایه استوار بود: جلوگیری از بازگشت دیکتاتوری و اختناق رژیم پهلوی و کوتاه کردن دست استعمارگران در این راه، لذا رهبران مذهبی و نیروهای مردمی دست به دست هم دادند و گامهای مؤثری برداشتند که در نهایت منجر به محدود کردن هر چه بیشتر قدرت دربار شاهنشاهی و ملی شدن صنعت نفت گردید، لیکن همانند عصر مشروطه به دلیل نیرنگ ابرقدرتها و دولت های مستکبر، اختلافات داخلی و فقدان رهبری مقتدر و جامع، این نهضت که صبغهای دینی و مردمی داشت به نتیجه نهایی نرسید و بار دیگر اختناق و استبداد و سلطه بیگانه به کشور بازگشت و به مدت یک ربع قرن بر مقدرات این سرزمین اسلامی حاکم گردید. البته این سخن به معنای نفی کوششهای سیاسی و مبارزات دلیرانه و دلسوزانه شخصیتهایی چون آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی و مردمان متدین، فداکار و مقاوم نمیباشد.(۲)
تداوم سلطهی استکبار بر ایران
بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ش، تظاهرات و اعتراضات مردمی در تهران و شهرستانها به شدت سرکوب گردید. جمعی از بازاریان تهران دستگیر و به جزیرهی خارک تبعید شدند.(۳)قرارداد کنسرسیوم نفت که جریانی استعماری بود با هدف بهرهبرداری از مخازن نفت ایران توسط حکومت دستنشانده شاه به این ملت تحمیل گردید. قراردادی که مغایر با قانون ملی شدن صنعت نفت بود و همه ثمرات مبارزات ملت ایران را در ماجرای قیام علیه استیلای استکبار و غارت منابع ایران بر باد داد.
تأسفبارتر از آن، حضور فزاینده مستشاران آمریکایی بود که به تدریج مقدرات سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران را زیر سلطهی نوین آمریکا برد. بعد از عضویت ایران در پیمان بغداد در زمان نخستوزیری حسین علاء و امضای قرارداد نظامی دوجانبه با آمریکا، حضور نظامیان و مستشاران آمریکایی در ایران گسترش یافت.
ورود ایران به این پیمان امنیتی، سیاست بیطرفی ایران را نقض میکرد. شهید والامقام سیدمجتبی نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام از مخالفان سرسخت این معاهده ننگین بود، زیرا اعتقاد داشت عضویت ایران در این پیمان زمینههای سلطه نظامی آمریکا را در ایران فراهم خواهد ساخت.(۳)
در این سالها، ساواک با هدایت و نقش سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و انگلستان و سپس با کمک موساد (سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی) به سوی تشکیلاتی آمیخته به هراس و وحشت پیش رفت، اما به جای آنکه دستاوردهای اطلاعاتی و امنیتی خود را در جهت حفظ منافع کشور و مردم ایران به کار گیرد، در خدمت تأمین منافع آمریکا، بریتانیا و سپس رژیم اشغالگر قدس به کار گرفته شد.(۴)
اصلاحات به سبک آمریکایی
با رحلت آیات عظام بروجردی و کاشانی در سال ۱۳۴۰ شمسی، رژیم منفور پهلوی تصور کرد زمینه برای جانشینی مراجع یا مرجع تقلید وجود ندارد و لذا فرصت را برای اصلاحات آمریکایی مناسب دید. حتی شاه تلاش کرد پایگاه مرجعیت را از قم به نجف اشرف انتقال دهد، به همین دلیل ضایعه رحلت حضرت آیتالله العظمی بروجردی را به علمای عتبات عراق تسلیت گفت. قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی در اولین دوره مجلس شورای ملی، جهت تشکیل شوراهای استان و شهرستان به تصویب رسیده و تا زمان روی کار آمدن اسدالله علم بدون تغییر مانده بود، اما براساس لایحه اصلاح قانون انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی که در مهر ۱۳۴۱ توسط دولت علم به تصویب رسیده بود، شرط مسلمان بودن و سوگند به قرآن مجید حذف گردیده بود. تصویب این لوایح به سرعت، اعتراض علما و مردم مسلمان را برانگیخت. مبارزات پیگیر امام خمینی، مراجع عظام تقلید و مدرسان حوزه علمیه که به زودی توسط روحانیت و مبلغان در سراسر ایران گسترش یافت، سرانجام شاه و دولت سرسپرده او را وادار به عقبنشینی و اعلام القای این تصویبنامه کرد. رژیم استبدادی بعد از شکست در طرح مورد اشاره، در گام بعدی به میدان آمد تا با اعلام اصول ششگانهای به اصطلاح انقلاب سفید و به نظرخواهی گذاردن آن، اقدام مؤثری در جهت اجرای سیاستهای مورد نظر آمریکا انجام دهد. رفراندوم انقلاب سفید، اعتراض شدید علما و در رأس آنان امام خمینی را برانگیخت. مردم مسلمان قم همراه با زعمای دینی در این حرکت اعتراضآمیز هماهنگ گردیدند و با انتشار اعلامیه امام و دیگر مراجع، مبنی بر غیرقانونی بودن همهپرسی (رفراندوم)، مردم تهران، قم و سایر شهرستانها به خیابانها آمدند و دانشجویان هم با صدور اعلامیهای اقدامات ضداسلامی و غیرقانونی رژیم پهلوی را محکوم کردند.
با نزدیک شدن نوروز ۱۳۴۲ش امام خمینی در اعتراض به سیاستهای نظام شاهنشاهی اعلام عزای عمومی کرد. مراجع دیگر و علمای حوزهها از ایشان پیروی کردند. در دوم فروردین ماه همین سال در جریان برگزاری مراسم سوگواری به منظور فرارسیدن سالروز شهادت امام صادق(ع) (مقارن با ۲۵ شوال ۱۳۸۱ق) عوامل ساواک و کماندوهای گارد شاهنشاهی در لباس افراد غیرنظامی به مدرسه فیضیه قم یورش بردند و عدهای از روحانیون و طلاب را به شهادت رسانیدند و یا مضروب نمودند.
امام خمینی طی اعلامیهای اظهار داشت: ترس و هراس را از خود دور کنید. دستگاه حاکمه با ارتکاب این جنایت، خود را رسوا ساخت و ماهیت چنگیزی خود را به خوبی نشان داد.
در عصر عاشورای ۱۳۸۳ ق مصادف با ۱۳ خردادماه ۱۳۴۲ شمسی، امام خمینی به مدرسه فیضیه قم رفت و مقارن ساعت ۵ بعدازظهر، بیانات تاریخی خود را ایراد کرد. در این سخنرانی، آن روح قدسی، شخص شاه را مورد انتقاد قرار داد و در میان دهها هزار نفر مستمع، شاهنشاه را بیچاره و بدبخت خطاب کرد. این سخنان، رژیم شاهنشاهی را سخت تکان داد و رژیم در برابر آن به سیاست خشونت و تهدید و سرکوب متوسل شد و دستور بازداشت رهبر کبیر انقلاب را صادر کرد.
در بامداد ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ش، نظامیان و مأموران امنیتی از تهران به قم آمده و به سوی منزل امام خمینی رفتند و ایشان را دستگیر و روانه تهران نمودند. با انعکاس خبر دستگیری امام خمینی، موجی عظیم از اعتراضات مردمی در قم به پا خاست و به دنبال آن، در تهران و سایر شهرستانها تظاهراتی توأم با اعتراض به راه افتاد. در تهران این تظاهرات گسترده و باشکوه بود، اما با ورود گارد شاهنشاهی، قتلعام صدها نفر از مردم معترض آغاز شد و بدینگونه قیام ۱۵ خرداد که با سرکوب و کشتار توأم بود شکل گرفت.(۵) در طول بازداشت امام خمینی فعالیتهای همهجانبهای از جمله تلگرافهای سراسری از سوی علما، اعتصاب بازار تهران و فعالیتهای دیگر آغاز شده و تداوم یافت. شاه برای آزادی امام خمینی و به منظور تبرئه خود، تقصیرها را به گردن اسدالله علم انداخت تا راه گریزی داشته باشد، لذا در ۱۷ اسفندماه ۱۳۴۲ علم از اجرای نقش خود کنار رفت و حسنعلی منصور جایش را گرفت. اول فروردینماه ۱۳۴۳ هم وزیر کشور آزادی امام خمینی را اعلام کرد.(۶)
تصویب سند اسارت
دولت آمریکا از اوایل نخستوزیری اسدالله علم، ادامه حضور نظامیان آمریکایی که به عنوان مستشار در ایران خدمت میکردند و نیز اعضای خانواده آنان را مشروط بر معافیت از شمول قوانین قضایی ایران کرده بود. قبول این درخواست یعنی معافیت نظامیان آمریکایی، در صورت وقوع جرم در دادگاههای ایران به معنای احیای کاپیتولاسیون بود و به موجب آن، دولت ایران حق رسیدگی به جرایم جنایی پرسنل نظامی آمریکایی را در قلمرو خود نداشت. کاپیتولاسیون (Capitulation) عبارت است از وضع ناشی از قراردادهایی که دول زورگو و استعمارگر به خصوص در قرن نوزدهم میلادی به کشورهای عقبافتاده و ضعیف تحمیل میکردند و به موجب آن قراردادها، اتباع دولتهای استعماری پس از ورود به قلمرو دولت ناتوان، تحت حاکمیت محاکم دول متبوع خود باقی میماندند و دادگاههای کشور ضعیف حق محاکمه آنان را نداشت.(۷)
وزارت امور خارجه ایالات متحد در فروردین ۱۳۴۱/ مارس ۱۹۶۲ از دولت ایران درخواست کرد کارکنان نظامی آمریکا مأمور خدمت در ایران از امتیازات و مصونیتهای اعضای اداری و فنی مشروح در پیمان وین برخوردار گردند. (۸)
در سیزدهم مهر ۱۳۴۳ در کابینه اسدالله علم، به دستور شاه و پیشنهاد آمریکا لایحه مصونیت مستشاران و دیگر افراد تبعهی آمریکا در ایران تهیه و در زمان کابینه حسنعلی منصور معدوم، برای تصویب تسلیم مجلس شورای ملی گردید. این لایحه در جلسه مورخ ۲۱ مهر ۱۳۴۳ هنگام نیمهشب با تطمیع و تهدید نمایندگان مجلس شورای ملی به تصویب رسید. دولت حسنعلی منصور که در برابر آمریکا مطیع و بیاراده بود، ماده واحدهای را به قرارداد وین که به موقعیت مأموران سیاسی یک کشور در سرزمین دیگر مربوط میشود، الحاق کرد و از مجلس خواست تا آن ماده واحده را که طبق آن تمامی کارمندان نظامی یا مستخدمان غیرنظامی وزارت دفاع آمریکا و خانوادههای آنها هم از مزایای آن قرارداد بهرهمند میشوند، تصویب کند. تصویب این ماده واحده به صورت نیمه مخفی ابتدا در مجلس سنا و سپس در مجلس شورای ملی به تصویب رسید.(۹)
به دنبال تصویب این لایحه، آمریکاییها اعطای وام دویست میلیون دلاری به ایران را برای خرید اسلحه به تصویب رسانیدند. دولت ایران موظف بود ظرف ۵ سال سیصد میلیون دلار بازپرداخت کند؛ یعنی یکصد میلیون دلار سود این وام بود. در مقابلش، مصوبه کاپیتولاسیون باید اجرایی میگردید.
هشدار امام خمینی درباره نفوذ اجانب در ایران
امام خمینی که از حضور مستشاران نظامی و امنیتی آمریکا در ایران آگاهی داشت و از تصویب کاپیتولاسیون اطلاع یافته بود، از آنجا که این مصوبه کاملاً محرمانه بود و در روزنامههای رسمی هم آن را اعلام نکرده بودند، برای اینکه دقیقاً در جریان این تصویبنامه قرار گیرد، افرادی را به مجلس شورای ملی فرستاد و آنان متن این قانون ننگین را برای امام آوردند. آن روح قدسی با مطالعه نشریه داخلی مجلس دریافته بود که رژیم شاه بار دیگر چه ضربهای به استقلال ایران زده و چه خیانت بزرگی به اسلام و مسلمین نموده است. امام خمینی در ابتدا جلسهای با حضور علما و روحانیان برجسته قم تشکیل داد و از آن پس نمایندگانی را به شهرهای گوناگون فرستاد تا آنان مردم را برای اعتراض به این مصوبه حقارتآمیز و اسارتآور آماده کنند، در حالی که رژیم میکوشید تا با برگزاری تبلیغاتی پرزرق و برق جشن چهارم آبان ۱۳۴۳ مصادف با چهل و پنجمین سالروز تولد شاه، این مسئله را به دست فراموشی بسپارد.(۱۰)
صبح روز چهارم آبان عده زیادی از مردم شهرهای مختلف برای شنیدن سخنرانی امام راهی قم گردیدند. ساعت هشت و نیم صبح چهارم آبان در حالی که رهبر کبیر انقلاب به شدت ناراحت و افروخته به نظر میرسید، سخنرانی تاریخی خود را در جمع هزاران نفر از مردم در شهر قم ایراد نمود. ایشان سخنرانی خود را پس از ذکر نام خدا با آیه استرجاع (انا لله و انا الیه راجعون) شروع کرد و اظهار داشت: «من تأثرات قلبی خودم را نمیتوانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. …ایران دیگر عید ندارد، عید ایران را عزا کردند. عزا کردند و چراغانی کردند و دستهجمعی رقصیدند. ما را فروختند. استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانی کردند، پایکوبی کردند… این تصویبنامه را بردند به مجلس، آنجا مخالفتهایی هم شد، لکن با کمال وقاحت گذراندند. دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد. ایران خودش را فروخت برای این دلارها [اخذ وام دویست میلیون دلاری از آمریکا]، استقلال ما را فروخت. جزو دولت مستعمره حساب کرد، ملت ایران را پستتر از وحشیها در دنیا معرفی کرد… . ای سران اسلام به داد اسلام برسید، ای علمای اسلام به داد اسلام برسید… آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر و پلیدتر، اما امروز سر و کار ما با این خبیثهاست، با آمریکاست… اگر یک خادم آمریکایی یا یک آشپز آمریکایی مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد، دادگاههای ایران حق محاکمه ندارند. اگر کسی سگ آمریکایی را با اتومبیل زیر بگیرد، بازخواستش میکنند، حتی اگر شاه ایران باشد، اما چنانچه یک آشپز آمریکایی، بزرگترین مقام ایران را زیر بگیرد، کسی حق اعتراض ندارد.»(۱۱)
این نطق افشاگرانه که جمعیت حاضر با شنیدن آن گریه میکردند، در سالروز میلاد بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمهی زهرا«س» ایراد گردید. امام در سخنان گهربار خود، ضمن برشماری اهداف شوم استکبار جهانی، ملت ایران را آگاه میسازد که اگر نفوذ روحانیت باشد، هیچیک از مصائبی که توسط دستنشاندگان استعمار پدید آمده است انجام نمیشد. علما و روحانیان میتوانند از نفوذ همهجانبه اجانب جلوگیری کنند و چون سدی در برابر سلطهگری آنان بایستند، لذا ایشان ضمن دعوت از دیگر مراجع و روحانیان، موضع آن دستهای را که مهر سکوت بر لب زده و در گوشهای جنایات و خیانتهای رژیم آمریکایی شاه را نظاره میکنند، مردود دانسته و چنین میفرماید: «آن آقایانی که میگویند باید خفه شد [آیا] اینجا هم باید خفه بشویم؟ ما را بفروشند و خفه بشویم؟! قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم؟ والله گناهکار است کسی که داد نزند، والله مرتکب [گناه] کبیره است کسی که فریاد نکند(۱۲)
سرانجام امام با اشاره به این مطلب که قانون حق قضاوت کنسولی (کاپیتولاسیون) را قانون نمیدانیم و این مجلس را مجلس و این دولت را دولت نخواهیم دانست، مصوبه مجلس شورا و احیای امتیاز کاپیتولاسیون را مردود شمرد
امام خمینی در تبعیدگاه ترکیه
بیانات کوبنده باعث گردید رژیم بهانهای برای دستگیری و تبعید امام به دست آورد، بنابراین ۹ روز بعد از سخنرانی ایشان و در شب سیزدهم آبان ۱۳۴۳ صدها کماندو و چترباز مسلح، بیت امام را در محله یخچال قاضی قم به محاصره درآوردند و از بام و دیوار وارد منزل ایشان گردیدند و آن رهبر عالیقدر را دستگیر کردند و توسط ماشینی که در درب بیت آن بزرگوار توقف نموده بودند، با شتاب هر چه افزونتر به فرودگاه مهرآباد تهران انتقال دادند و آن زعیم عالیقدر را با هواپیمای هرکولس نیروی هوایی ارتش به ترکیه منتقل نمودند. هواپیمای حامل امام و تیم امنیتی همراه با ریاست سرهنگ افضلی حوالی ظهر روز سیزدهم آبان در فرودگاه آنکارا به زمین نشست. امام به محض ورود به آنکارا به دلیل عدم دسترسی به منابع علمی و کتابهای مورد نیاز، آموختن زبان ترکی را به وسیله خودآموز آغاز نمود (۱۳)
روز بعد رادیو و مطبوعات کشور، خبر دستگیری و تبعید امام را اینگونه گزارش نمودند: «طبق اطلاع موثق و شواهد و دلایل کافی، چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشارالیه بر علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد، لذا در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۴۳ از ایران تبعید گردید.»(۱۴)
فرزند ارشد امام خمینی مرحوم آیتالله حاج سیدمصطفی خمینی در حوالی ساعت ۹ همان روز سیزدهم آبان برای جلوگیری از جلب نظر مأموران، خود را به منزل آیتالله مرعشی نجفی رسانید لیکن هنوز چند لحظه از ورود وی به منزل ایشان نگذشته بود، کماندوها وارد بیت معظمله گردیدند و حاج سیدمصطفی را دستگیر و به اتهام اقدام بر ضدامنیت داخلی! بازداشت و به زندان قزلقلعه در تهران انتقال دادند، اگرچه ایشان پس از گذرانیدن ۵۷ روز در زندان، روز چهارشنبه ۸ دی ۱۳۴۳ از حبس آزاد و همان روز وارد قم گردید، اما در ۱۳ دی دستگیر و بیدرنگ او را روانه تهران کردند و در بامداد روز بعد ایشان را با هواپیمایی به استانبول ترکیه اعزام نمودند.(۱۵)
یادآور میگردد در ۲۱ آبان ۱۳۴۳ امام را از آنکارا به شهر بورسا در ۴۶۰ کیلومتری غرب آنکارا انتقال دادند. امام میگوید: «وقتی به این شهر رسیدیم اتاقی را در خانهای دراختیار من قرار دادند. تمام اوقاتم در آنجا سپری میشد، حتی در همان اتاق قدم میزدم. اجازه خروج از خانه را نداشتم.» امام دو ماه تمام ایام تبعید در ترکیه را به تنهایی سپری میکرد تا اینکه فرزندشان به نزد ایشان آمد.(۱۶)
از کارهای علمی مهم و ارزشمند امام، نگارش کتاب گرانسنگ تحریرالوسیله است که اغلب مطالب آن در تبعیدگاه بورسای توسط ایشان به نگارش درآمده است. امام مینویسد: «اینجانب قبلاً حاشیهای بر کتاب وسیله النجاه مرحوم آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی (قدس سره) نوشته بودم، ولی زمانی از قم به دلیل رویدادهای اندوهگینی که برای اسلام و مسلمین پیش آمد که شاید تاریخ آنها را ضبط کند، در اواخر جمادیالثانی ۱۳۸۴ به بورسای از توابع ترکیه تبعید شدم و تحت نظر مراقبت اما فارغالبال بودم، لذا تصمیم گرفتم به منظور سهولت استفاده، آن حاشیه را در متن کتاب مذکور مندرج نمایم و اگر خدای متعال توفیق دهد، مسائل مورد ابتلای دیگری را بدان بیفزایم.»(۱۷)
ایشان علاوه بر فعالیتهای علمی، نگارش و تألیف، از ایران نیز غافل نبود و در مواقع مقتضی نامههایی خطاب به خانواده، علما، مراجع عظام نوشته که در آنها در باب توجه به مسائل افراد محروم و کمبضاعت، مسائل حوزه و برخی نکات دیگر تذکراتی میدادند.(۱۸)
در ۲۱ آبان ۱۳۴۳ جمعی از علمای تهران به خصوص آیات معزز میرزا احمد آشتیانی، حاج سیداحمد خوانساری، حاج شیخ حسین تنکابنی در منزل آیتالله آشتیانی نشستی تشکیل دادند. وزیر دربار- قدس نخعی- را هم دعوت کرده بودند تا تصمیمهای این جمع را به آگاهی مقامات رژیم برسانند. همچنین علمای مذکور خواستار این بودند که رژیم شاهنشاهی با اعزام نمایندهای از سوی روحانیان برجسته تهران به ترکیه و دیدار با امام موافقت نماید و برای انجام این مأموریت، مرحوم آیتالله شیخ مرتضی پسندیده (برادر بزرگ امام) پیشنهاد گردید. عوامل نظام طاغوتی با توجه به خشم علما و روحانیت و نیز مردم و نیز در جهت آرام ساختن فضای آشفته کشور با این تقاضای علمای یادشده موافقت کرد، ولی درباره آیتالله پسندیده و اعزام وی به ترکیه، مخالفت خود را اعلام نمود. علما ناگزیر سید فضلالله خوانساری (داماد آیتالله سیداحمد خوانساری) را پیشنهاد دادند که رژیم پذیرفت و مقرر گردید وسایل سفر وی به ترکیه توسط ساواک فراهم گردد، اما مأموران امنیتی نمیخواستند وی از کم و کیف محل تبعیدگاه امام مطلع گردد، از این رو محل ملاقات را در استانبول قرار دادند. در ۲۹ آذر ۱۳۴۳ مرحوم خوانساری در این شهر با امام که از بورسا آمده بود ملاقات کرد. در ۲۳ خرداد ۱۳۴۲ نیز شیخ محمدعلی صفایی و سیدمهدی گلپایگانی (فرزند آیتالله گلپایگانی) به نمایندگی از مرجع عالی مقام، حضرت آیتالله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی به استانبول عزیمت نمودند تا با امام دیدار و ملاقاتی داشته باشند.(۱۹)
امام در ترکیه پیگیر مسائل سیاسی و اجتماعی بود و میکوشید در همان شرایط دشوار، نهضت اسلامی را تداوم بخشد و از طریق مکاتبات و ارسال وکالتنامه، مبارزات خود را به نحو دیگری دنبال مینمود و تا حدودی توانست جای خالی خود را ترمیم نماید و از ایجاد تزلزل در محافل روحانی جلوگیری نماید. به گفته خطیب مشهور مرحوم فلسفی، امام آنقدر مراقب بود که در کلام خود ضعف نشان ندهد که حتی از مأمور خود نمیخواست به دلیل حبس هوای اتاق، پردهها را بالا بزند و پنجره را بگشاید.(۲۰)
شهید آیتالله سیدمصطفی خمینی گفته بود: وقتی مرا به ترکیه تبعید کردند، وقتی خدمت ابوی رسیدم، دیدم لای پردههای اتاق یک ذره باز است و روشنایی اندکی به داخل اتاق میآید، گفتیم چرا پردهها را کنار نمیزنید، امام فرمود نمیخواستم حتی کوچکترین خواهشی از آنان در این مورد بنمایم.(۲۱)
چون امام متوجه شد عدهای از علما برای آزادی ایشان اقداماتی به عمل میآورند، تأکید نمود راضی نیستم کسی برای من نزد دستگاه ستم و کارگزاران جفاکارش وساطت نماید.(۲۲)
واکنشها و اعتراضات فراگیر
دستگیری و تبعید امام، امواج گستردهای از خشم و نگرانی را در حوزههای علمیه، مجامع مذهبی و محافل دینی به وجود آورد. شاه که پایههای سلطنت خود را لرزان میدید، به نیروهای نظامی و امنیتی دستور داد تا هرگونه خروش و حرکتی را سرکوب کنند. لذا شماری از علمای مبارز و مجاهد روانه سیاهچالهای رژیم استبدادی گردیدند. عدهای از بازاریان، جوانان دانشگاهی و دیگر مبارزان اقشار گوناگون که در بر پا داشتن تظاهرات و تعطیلی بازار نقش داشتند، بازداشت و محبوس گردیدند.(۲۳)
علیرغم این فضای آشفته و اختناق، عدهای با وجود کنترلهای شدید امنیتی به اقدامات مسلحانه علیه حکومت روی آوردند. از نخستین اقدامات مسلحانه، ترور حسنعلی منصور نخستوزیر وقت و کسی بود که در زمان او کاپیتولاسیون تصویب گردید و امام دستگیر و تبعید شد. این کار توسط شهید محمد بخارایی از اعضای جمعیت مؤتلفه اسلامی انجام گردید. حسنعلی منصور که از اسفند ۱۳۴۲ تا بهمن ۱۳۴۳ نخستوزیر بود در ساعت ۱۰ صبح اول بهمن ۱۳۴۳ در میدان بهارستان مقابل درب ورودی مجلس شورای ملی مورد سوءقصد قرار گرفت و در ششم بهمن در بیمارستان به هلاکت رسید. دادگاه نظامی چهار تن به اسامی محمد بخارایی (ضارب) صادق امانی، رضا صفار هرندی و مرتضی نیکنژاد را به اعدام محکوم و ۹ نفر دیگر را به زندانهای طویلالمدت محکوم کرد. همه آنان وابسته به سازمان مخفی هیأت مؤتلفه اسلامی بودند.(۲۴)
ترور نافرجام شاه
شهید رضا شمسآبادی که موفق شده بود از هفت خوان ضد اطلاعات ارتش بگذرد و وارد گارد شاهنشاهی شود، صفیر گلولههایش پایههای کاخ مرمر را به لرزه درآورد. این اقدام در زمانی صورت گرفت که شاه فکر میکرد هر حرکتی به کلی خاموش گردیده و او همچنان با خیال راحت خواهد توانست به سلطه خود بر ملتی ستمدیده و محروم ادامه دهد، ترور وی توسط شمسآبادی در ۲۱ فروردین ۱۳۴۲ هر چند ناموفق ماند، ولی این واقعیت را اثبات کرد که شعلههای نهضت، نه تنها خاموش نشده، بلکه روزبهروز فروزانتر خواهد شد.(۲۵)
مهمترین فعالیت سیاسی که در میان جامعه اسلامی وجود داشت، حفظ یاد و نام امام خمینی به عنوان رهبر کبیر انقلاب در مسیر مبارزه بود و این امری بود که رژیم از آن به شدت وحشت داشت.
از آن سو، وقتی مقامات ترکیه با حجم تلگرافهای اعتراضآمیز که از داخل کشور و دیگر نقاط جهان مواجه شدند، به رژیم ایران اعلام کردند دیگر صلاح نیست، امام خمینی در ترکیه بماند. در پی این پیغام، شاه با سفیر ایران در بغداد مذاکره و نظر او را میخواهد، او هم شاه را ترغیب مینماید امام را به عراق بفرستد. شاه موافقت میکند و امام در ظهر روز سهشنبه ۱۳ مهر ۱۳۴۳ از ترکیه با یک هواپیما وارد بغداد گردید و بعد از زیارت عتبات عراق در کاظمین، سامرا و نجف در ۲۳ مهر وارد نجف اشرف گردید.(۲۶)
پینوشتها
۱ـ اهرمها، فخر روحانی، ص ۲۴، تاریخ بیست سالهی ایران، حسین مکی، ج ۷، صص ۱۱۹ـ۱۱۸، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج اول، ص ۹۴ـ۹۳.
۲ـ تاریخ معاصر ایران، علی اکبر ولایتی و دیگران، ص ۱۱۲.
۳ـ نهضت روحانیون ایران، علی دوانی، ج ۲، ص ۴۴، ناگفتهها، مهدی عراقی، ص ۸۴.
۴ـ ایران و تاریخ، بهرام افراسیابی، صص ۵۴ـ۵۲، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج اول، ص ۳۹۳، ساواک و روحانیت، ص ۹۴، فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و لانه جاسوسی، صص ۲۲۷ـ۲۲۶.
۵ـ تاریخ سیاسی ۲۵ ساله ایران، ج ۱، ص ۲۹۷، کوثر، ج ۱، ص ۹۷، فرازهای فروزان، از نگارنده، صص ۴۱۱ـ۴۱۰، سپیدهای که از افق ایمان بردمید، از راقم این سطور، صص ۷۹ـ۷۸.
۶ـ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، صص ۲۹۰ـ۲۸۹.
۷ـ دائرهالمعارف پارسی، مصاحب، ج ۲، ص ۲۱۱۲.
۸ـ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، ص ۲۹۰، پاورقی.
۹ـ تاریخ معاصر ایران، گروهی از نویسندگان، صص ۱۵۶ـ۱۵۵، نیز تاریخ معاصر، ولایتی و دیگران، ص ۱۳۵.
۱۰ـ انقلاب اسلامی در چرایی و چگونگی رخداد آن، گروهی از نویسندگان، ص ۸۴.
۱۱ـ متن این سخنرانی در صحیفه امام، ج اول، صص ۴۲۴ـ۴۱۵ آمده است.
۱۲ـ صحیفهی امام، ج اول، ص ۴۲۰.
۱۳ـ سیاحت خورشید، از نگارنده، ص ۱۰۳، پابهپای آفتاب، ج ۲، صص ۳۱۴ـ۳۱۳، حریم امام، ۱۳ آبانماه ۱۳۹۵، ش ۲۴۱، ص ۴.
۱۴ـ روزنامهی اطلاعات، ۱۳ آبانماه ۱۳۴۳، ص ۱.
۱۵ـ فصلنامه ۱۵ خرداد، ش ۴۱ و ۴۲، پاییز و زمستان ۱۳۹۳، صص ۳۵۰ـ۲۹۴.
۱۶ـ بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج ۲، ص ۶۴، سیاحت خورشید، ص ۱۰۴.
۱۷ـ تحریرالوسیله، ج اول، دیباچهی کتاب.
۱۸ـ این مرسولات در جلد اول صحیفه امام آمده است.
۱۹ـ سیاحت خورشید، صص ۱۰۷ـ ۱۰۶، فصلنامه یاد، ش ۳۱ و ۳۲، صص ۱۰۳ـ۱۰۲.
۲۰ـ خاطرات و مبارزات فلسفی، ص ۴۰۸.
۲۱ـ پابهپای آفتاب، ج ۴، ص ۵۷.
۲۲ـ کوثر، ج اول، ص ۱۸۱.
۲۳ـ فصلنامه ۱۵ خرداد، ش ۴۱ و ۴۲، صص ۳۲۴ـ۳۱۸.
۲۴ـ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، صص ۲۹۹ـ۲۹۸.
۲۵ـ حماسه شهید شمسآبادی، پیام انقلاب، ش ۷۴، دی ۱۳۶۱.
۲۶ـ سیاحت خورشید، صص ۱۱۹ـ۱۱۸، صص ۱۴۹ـ۱۴۸.
سوتیتر:
۱٫
با اشغال ایران توسط اجانب، در جنگ جهانی دوم، ارتش نوین رضاشاه با استعداد یکصد و بیست هزار نفر و تجهیزات جنگی، در برابر اولین شعلههای این تهاجم مقاومت نکرد و ظرف مدت شش روز از هم پاشید.
۲٫
لایحه اصلاح قانون انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی که در مهر ۱۳۴۱ توسط دولت علم به تصویب رسیده بود، شرط مسلمان بودن و سوگند به قرآن مجید حذف گردیده بود. تصویب این لوایح به سرعت، اعتراض علما، روحانیان و مردم مسلمان را برانگیخت
۳٫
نوروز سال ۱۳۴۲ش، امام خمینی در اعتراض به سیاستهای نظام شاهنشاهی اعلام عزای عمومی کرد. در جریان برگزاری مراسم سوگواری به منظور فرارسیدن سالروز شهادت امام صادق(ع) عوامل ساواک و کماندوهای گارد شاهنشاهی به مدرسه فیضیه قم یورش بردند و عدهای از روحانیون و طلاب را به شهادت رسانیدند