اشاره
شخصيت، سيره و نهضت زندگيآفرين سرور و سالار شهيدان امام حسين(ع) همواره از سوى انديشمندان مورد دقت و بررسى و نقادى قرار گرفته است. هزاران مقاله و صدها كتاب از طرف صاحبان انديشه و قلم و بيان از همه ملل و نحل به رشته تحرير درآمده است.
جاذبه شخصيت سيماى درخشان حسين بن على(ع) نظر بسيارى از اهل انديشه را به خود معطوف كرده است. در ميان متفكّران، كسانى به بلنداى شخصيت آن امام همام اشاره كردهاند كه حتّى كمترين سنخيّت با حضرت ندارند و برخى از آنان حتّى از مخالفان او به حساب ميآيند، امّا در عين حال او را ستودهاند.
در اين نوشتار مختصر، سخنان تعدادى از بزرگان و متفكّران جهان را دراينباره مىخوانيد.
ابن ابى الحديد اين دانشمند نامدار اهلسنت، مىنويسد :
“سالار پرشكوه شكستناپذيران روزگار و قهرمان كسانى كه در برابر ذلّت و تحقير سر فرود نياورده، و به عصرها و نسلها درس جوانمردى و شرافت و مرگ پر افتخار را زير سايه شمشيرهاى آخته داد، و آن را بر سازش با بيداد و فريب برگزيد، پدر يكتاپرستان گيتى، حسين(ع)، فرزند رشيد على(ع) است. استبدادگران اموى به آن شخصيت تسخيرناپذير و يارانش امان دادند، امّا او بدان دليل كه نمىخواست در برابر ذلّت و بيداد سر خم كند، و
نيز بيم آن داشت كه اگر با پذيرش اماننامه كشته هم نشود، ذلّت بر او و ديگر آزادمنشان رهرو راهش از سوى “عبيد” و ديگر خودكامگان سياهكار و حقير تحميل گردد، مرگ پر عزّت و افتخار را بر زندگى ذليلانه برگزيد.”()
علامه محمد اقبال لاهورى
علامه اقبال، انديشمند، عارف و شاعر پرآوازه پاكستانى، و از مفاخر و انديشمندان اهلسنت در قرون معاصر است.
از ميان رهبران اهلسنت، اين مصلح بزرگ اسلامى، بيش از ديگران به اهميت زنده نگه داشتن محرم و عزادارى امام حسين اهتمام ورزيد و اين موضوع را با قلم و شعر مورد تأكيد قرار داد. او در جاى جاى ديوان شعرخود از امام حسين (ع) و عشق او به حقيقت و لزوم پيروى از آن حضرت و آموزش آزادى و آزادگى از قيام وى ياد مىكند و سرانجام خود تصريح مىكند نه تنها آزادى بلكه:
رمز قرآن از حسين آموختيم ز آتش او شعلهها افروختيم
تار ما از زخمهاش لرزان هنوز تازه از تكبير او ايمان هنوز
اى صبا! اى پيك دور افتادگان! اشك ما بر خاك پاك او رسان()
علامه اقبال لاهورى، درباره قيام امام حسين(ع) معتقد است كه اگر قصد آن حضرت رسيدن به حكومت بود، عشق را رها مىكرد و
اين چنين عاشقانه برنمىخاست، بلكه سپاهى فراهم ميآورد. قيام او، تنها براى اصلاح امّت و احياى دين و محو فاسدان بود كه اثرش تا به حال باقى است و تازگى ايمان ما نشأت گرفته از قيام آن حضرت است:
مدّعايش سلطنت بودى اگر خود نكردى با چنين سامان سفر
تيغ، بهر عزّت دين است و بس مقصد او حفظ آيين است و بس
ماسوى الله را مسلمان بنده نيست پيش فرعونى سرش افكنده نيست
خون او تفسير اين اسرار كرد ملّت خوابيده را بيدار كرد
تيغ “لا” چون از ميان بيرون كشيد از رگ ارباب باطل خون كشيد
نقشِ “الّا الله” بر صحرا نوشت سطر عنوان نجات ما نوشت()
از ديدگاه اقبال، امام حسين (ع) حماسه ستيز عشق با عقل و هوس است:
آن شنيدستى كه هنگام نبرد عشق با عقل هوس پرور چه كرد
آن امام عاشقان، پور بتول سرو آزادى ز بُستان رسول
الله الله باى بسم الله، پدر معنى ذبح عظيم، آمد پسر
چون خلافت رشته از قرآن گسيخت حريّت را زهر اندر كام ريخت
خون آن سر، جلوه خير الامم چون سحاب قبله باران در قدم
بر زمين كربلا باريد و رفت لاله در ويرانهها كاريد و رفت
تا قيامت قطع استبداد كرد موج خون او چمن ايجاد كرد
بهر حق در خاك و خون گرديده است پس بناى “لا إلهَ” گرديده است()
امام شافعى
پيشواى يكى از مذاهب اربعه اهلسنت كه علاقه و ارادت بسيارى به اهلبيت(ع) دارد، درباره واقعه عاشورا، اشعار زيبايى سروده است كه ترجمه برخى از ابيات آن چنين است:
“اين حادثه از حوادثى است كه خواب مرا ربوده و موى مرا سپيد كرده است. دل و ديده مرا به خود مشغول ساخته و مرا اندوهگين كرده است و اشك چشم، جارى و خواب از آن پريده است.
دنيا از اين حادثه خاندان پيامبر (ص) متزلزل شده و قله كوهها نزديك به آب شدن گرديد.
آيا كسى هست كه از من به حسين پيامى برساند، اگر چه دلها آن را ناخوش دارند!؟
حسين كشتهاى است بدون جرم و گناه كه پيراهن او به خونش رنگين شده، عجب از ما مردم آن است كه از طرف، به آل پيامبر(ص) درود
مىفرستيم و از سوى ديگر، فرزندان او را به قتل مى رسانيم و اذيّت مىكنيم!
اگر گناه، دوستى اهلبيت پيامبر است، از اين گناه هرگز توبه نخواهم كرد.
اهلبيت پيامبر روز محشر، شفيعان من هستند و اگر نسبت به آنان بغضى داشته باشم، گناه نابخشودنى كردهام.”()
امام شافعى، شهادت اباعبداللّه(ع) را نه حادثهاى معمولى، بلكه فاجعهاى بزرگ شمرده است، فاجعهاى كه دنيا را لرزاند و قله كوهها نزديك به آب شدن كرد.
اين لرزش دنيا و ريزش كوه را – كه امام شافعى مىگويد – آنگاه احساس مىكنيم كه به منابع تاريخى بنگريم. در اين منابع آمده است كه روز عاشورا قاتلان آن حضرت نيز قادر نبودند عواطف خود را پنهان كنند و بر مظلوميت امام حسين(ع) در هنگامه حوادث اشك نريزند. در روايت است كه حضرت زينب(س) هنگام شهادت برادر رو به عمر سعد كرده و فرمود :”اى پسر سعد! اباعبدالله را مىكشند و تو مىنگرى؟!”()
ناگاه عمر سعد چهره برمىگرداند؛ در حالى كه اشك نحسش بر صورتش جارى است.
چون كه او دنباله زاغان پَرَد زاغ او را سوى گورستان بَرَد
در منابع اهلسنت، اين سخن پيامبراكرم(ص) درباره امام حسين(ع) به صراحت نقل شده است كه فرمود:
“فرزند ريحانه است، و حسن و حسين دو ريحانه من در دنيايند،() پروردگارا! من آنها را دوست دارم، تو نيز آنها دوست بدار و هركس را كه آنها را دوست بدارد.”()
در روايتى ديگر، آن حضرت استمرار رسالت و نبوتش را در وجود با عظمت امام حسين(ع) دانسته و مى فرمايد: “حسينُ منّى و أنا مِن حسينٍ، أحَبَّ اللهُ مَن أحبَّ حسينآ”() حسين از من است و من از حسينم. خداوند دوست دارد كسى را كه او را دوست بدارد.
طبرى در تاريخ خود مىگويد كه چون خبر شهادت سيدالشهداء(ع) به عبدالله بن زبير رسيد، گفت :
“او مرگ با عزّت را بر زندگى ذلّت بار برگزيد. خداوند، حسين را رحمت كند و قاتلش را خوار بدارد. نفرين خدا بر كسى كه فرمان داد او را بكشند و بدين كار رضايت داد.”()
شيخ محمد عبده (مصلح مشهور مصرى) مىگويد:
“هنگامى كه در دنيا حكومت عادلى است كه هدفش اقامه شرع و حدود الهى است و در برابر آن، حكومت جائر و ستمگرى است كه استقرار عدل را برنمىتابد، بر هر مسلمانى است كه حكومت عدل را يارى كند و از همين باب است قيام امام حسين(ع)
كه در برابر حكومت يزيد كه خداوند او را خوار كند.”()
ملّاعلى قارى حنفى در “شرح فقه اكبر” امام ابوحنيفه مىنويسد:
“اين كه بعضى مردم نادان و جاهل سخنان نادرستى برزبان ميآورند كه امام حسين(ع) ياغى بوده است، نزد اهلسنّت و جماعت گفتارى باطل است و احتمال قوى دارد كه از گزافهگويىها و ياوهسرايىهاى فرقه خوارج باشد و اين گروه در واقع، از حق روى برتافته و از راه راست بيرون آمدهاند.”()
شيخ عبدالحميد كُشك (روحانى مبارز مصرى) مىگويد:
“در تاريخ، روزهاى گرانقدرى است كه انسان احساس غرور و سربلندى مىكند. در تاريخ اسلام نيز نام برخى روزها با حروف نورانى بر لوحهاى طلايى نگاشته شده است و روز قيام امام حسين (عاشورا) يكى از اين روزها است. عاشورا روز نجات و جهاد است؛ زيرا خداوند حضرت موسى(ع) را همين روز از دست فرعونيان نجات داد. حضرت موسى (ع) به شكرانه رهايى، اين روز را روزه گرفت و پس از او بنياسرائيل نيز چنين كردند. حضرت محمد(ص) به بنياسرائيل فرمود: “من از موسى به شما نزديكترم.” و او نيز اين روز را روزه گرفت. اين است مفهوم روز نجات. امّا روز جهاد كدام است؟ اين روز پنجاه سال پس از رحلت پيامبر اسلام(ص) است و پنجاه سال پس از اين كه محمد مصطفى(ص) به ديار باقى پيوست. روز عاشورا، جهاد حق به وقوع پيوست.
مردم! تاريخ را بخوانيد و درباره ايّام اللّه تأمّل كنيد. به درستى كه روز عاشورا يكى از ايّام الله است. روزى است كه ارواح فرزندان رسول خدا (ص) در كربلا به ملا اعلا عروج كردند. …”()
جرج جرداق (دانشمند و اديب مسيحى) مىگويد:
“آن غيرتمندى كه تا اين پايه به ناموس مردمان اهتمام ميورزيد و در حمايت از همسر و خانواده و ديگران لحظهاى از مجاهدت بازنميايستاد، چون در ميدان رزم (طفّ) يكه و تنها ماند و از زخم شمشير و نيزه و زوبين بر زمين نشست و اوباش كوفه و سربازان مزدور دستگاه حاكم را ديد كه از هر سو به سرپناه (خيمه) زن و فرزندانش حملهور هستند، دست پولادين خونين برآورد و ندا زد كه: “هان اى نامردان! اگر دين نداريد، آزادگى را در زندگى فرو مگذاريد.”()
همچنين وى مىگويد :وقتى يزيد مردم را تشويق به قتل حسين(ع) و مأمور به خونريزى مىكرد، آنها مىگفتند: “چه مبلغ ميدهى؟”؛ امّا ياران حسين(ع) به او مىگفتند: “ما با تو هستيم؛ اگر هفتاد بار كشته شويم، بازمىخواهيم در ركابت جنگ كنيم و كشته شويم.”
سليمان كتانى:
از ديدگاه اين نويسنده، هنوز هم صداى خونخواهى حسين پس از قرنها به گوش ميرسد :”اى معاويه… پسرت يزيد با حسين بناى خشونت و بيرحمى را گذاشت، سرش را بريد و به عنوان هديه شيرينى به خواهرش زينب داد تا به كربلا بيايد و فرياد شيون از ناى شيعه و طرفدارانش برآيد كه هنوز هم به خونخواهى حسين بلند است.”()
فردريك جمس :
“درس امام حسين (ع) و هر قهرمان شهيد ديگرى اين است كه در دنيا اصول ابدى عدالت و ترحّم و محبت وجود دارد كه تغيير ناپذيرند و همچنين ميرساند كه هرگاه كسى براى اين صفات، مقاومت كند و بشر در راه آن پافشارى نمايد، آن اصول هميشه در دنيا باقى و پاپدار خواهد ماند.”()
آنتوان بارا (مسيحى، نويسنده كتاب: “حسين در انديشه مسيحيّت”):()
من در مورد زندگى و حركت حسين (ع) بيشتر به بعد انقلابى شخصيت ايشان شيفته شدهام. آن حضرت در مرامنامه قيام خود اعلام مى كند: “انى لم اخرج اشرآ ولا بطرآ و لامفسدآ و لا ظالمآ انما خرجت لطلب الاصلاح فى امه جدى”؛ من از روى هوسرانى و خوشگذرانى و براى افساد و ستمگرى قيام نكردهام بلكه قيام من براى اصلاح در امت جدم و براى امر به معروف و نهى از منكر و حركت براساس سيره جد و پدرم است. اين روح انقلابى مىتواند كار معجزهآسا بكند اگر هر انسانى در هر زمان و مكان از آن برخوردار باشد و ما در سالهاى پيروزى انقلاب و عزّت و افتخارات اخير در ايران شاهد بوديم مردم و رهبران اين كشور براساس اين فلسفه، حركت خود را آغاز و با ظلم و استكبار مخالفت كردند و با تمام قدرت در برابر آن قيام نمودند. بُعد ديگر شخصيت امام حسين(ع) كه مرا شيفته خود كرده، تواضع ايشان در كنار روح انقلابى است اين دو خصيصه نمىتواند در يك شخص جمع شود. تواضع از صفات و ويژگىهاى برگزيدگان خداست او در عين احساس عزّت و آزادگى و سرافرازى در برابر دشمنان، تواضع خاص خود را دارد. اين بعد عظيمى است كه از ويژگى امام به شمار ميرود.
حماسه حسين(ع) تنها مختص شيعه و سنّى و مسلمان نيست، بلكه متعلق به هر مؤمن است؛ چنان كه در حديث آمده “إنَّ لقتل الحسين حرارةً فى قلوب المؤمنين لاتبرد ابدآ.” در اين حديث نگفته فى قلب المسلم. بلكه هر انسان آزادهاى كه به راه و رسم حسين ايمان دارد را شامل مىشود. ازاينرو، جهانيان و انديشمندان وقتى از سيره حسين آگاه مىشوند شيفته آن مىگردند. همان طور كه شيفته راه و مسلك
على بن ابىطالب(ع) شدهاند.
وى، تشيّع را بالاترين درجات عشق الهى معرفى مىكند و امام حسين (ع) را فقط متعلق به شيعه يا مسلمانان نميداند، بلكه متعلق به همه جهانيان ميداند و او را با عبارت “حسين گوهر اديان” معرفى مىكند و در پايان، سخنش را با اين عبارت به انتها ميرساند كه “حسين(ع) در قلب من است”.()
بنتُ الشّاطى (نويسنده مصرى) :
زينب، خواهر حسين (ع) لذّت پيروزى را در كام ابن زياد و بنياميّه تلخ كرد و در جام پيروزى آنان قطرات زهر ريخت، در همه حوادث سياسى پس از عاشورا، همچون قيام مختار و عبدالله بن زبير و سقوط دولت امويان و برپايى حكومت عباسيان و ريشه دواندن مذهب تشيّع، زينب، قهرمان كربلا نقش برانگيزنده داشت.
عبّاس محمود عقّاد (نويسنده و اديب مصرى) مىنويسد:
“آثار كوبندهاى كه قيام امام حسين(ع) به جاى گذاشت و موجب نابودى طاغوتيان به دست آزادگان شد، بسيار است و حكومت ستمكار و گسترده امويان از نظر زمان و مكان، بر اثر قيام يك نفر، در يك روز به هم ريخت و نابود شد؛ زيرا شيعيان و آزادگان همواره خواهان هدف حسين بن على(ع) بودند و آن را دنبال كردند و در نتيجه خسارت ضايعات حقيقى دشمنان در روز عاشورا و در كربلا زيادتر از خسارت شكست ظاهرى حسينيان بود.”()
جنبش حسين(ع)، يكى از بى نظيرترين جنبشهاى تاريخى است كه تاكنون در زمينه دعوتهاى دينى يا نهضتهاى سياسى پديدار گشته است … دولت اموى پس از اين جنبش، به قدر عمر يك انسان طبيعى دوام نكرد و از شهادت حسين(ع) تا انقراض آنان بيش از شصت و اندى سال نگذشت.
احمد محمود صُبحى:
اگر چه حسين بن على(ع) در ميدان نظامى يا سياسى شكست خورد (به ظاهر)، امّا تاريخ، هرگز شكستى را سراغ ندارد كه مثل خون حسين(ع) به نفع شكست خوردگان تمام شده باشد. خون حسين(ع)، انقلاب پسر زبير و خروج مختار و نهضتهاى ديگر را در پى داشت، تا آنجا كه حكومت اموى ساقط شد و نداى خونخواهى حسين(ع)، فريادى شد كه آن تختها و حكومتها را به لرزه درآورد.
محمد زُغلول پاشا (در مصر، در تكيه ايرانيان) :
حسين(ع) در اين كار به واجب دينى و سياسى خود قيام كرده و اينگونه مجالس عزادارى، روح شهادت را در مردم پرورش ميدهد و مايه قوّت اراده آنها در راه حق و حقيقت مىگردد.
عبدالرحمن شرقاوى (نويسنده مصرى) :
حسين(ع)، شهيد راه دين و آزادگى است. نه تنها شيعه بايد به نام حسين(ع) ببالد، بلكه تمام آزادمردان دنيا بايد به اين نام شريف افتخار كنند.
طه حسين (دانشمند و اديب مصرى) :
حسين(ع) براى به دست آوردن فرصت و از سرگرفتن جهاد و دنبال كردن از جايى كه پدرش رها كرده بود، در آتش شوق مىسوخت. او زبان را درباره معاويه و عمّالش آزاد كرد، تا به حدّى كه معاويه تهديدش نمود. امام حسين(ع)، حزب خود را وادار كرد در طرفدارى حق سختگير باشند.
عبدالمجيد جَودهُ السحّار (نويسنده مصرى):
حسين (ع) نمى توانست با يزيد بيعت كند و به حكومت او تن بدهد، زيرا در آن صورت، بر فسق و فجور، صحّه مىگذاشت و اركان ظلم و طغيان را محكم مى كرد و بر فرمانروايى باطل تمكين مىنمود. امام حسين(ع) به اين كارها راضى نمىشد، گرچه اهل و عيالش به اسارت افتند و خود و يارانش كشته شوند.
علامه طنطاوى (دانشمند مصرى) :
(داستان حسينى) عشق آزادگان را به فداكارى در راه خدا برميانگيزد و استقبال مرگ را بهترين آرزوها به شمار ميآورد، چنان كه براى شتاب به قربانگاه، بر يكديگر پيشى جويند.
العُبيدى (مفتى موصل):
فاجعه كربلا در تاريخ بشر نادرهاى است، همچنان كه مسبّبين آن نيز نادره اند … حسين بن على(ع) سنّت دفاع از حق مظلوم و مصالح عموم را بنا بر فرمان خداوند در قرآن به زبان پيامبر اكرم(ص) وظيفه خويش ديد و از اقدام به آن تسامحى نورزيد. تمام هستياش را در آن قربانگاه بزرگ فدا كرد و به اين سبب نزد پروردگار، “سرور شهيدان” محسوب مىشود و در تاريخ ايام، “پيشواى اصلاح طلبان” به شمار رفت. آرى، به آنچه خواسته بود و بلكه برتر از آن، كامياب گرديد.
ادوارد براوْن (مستشرق معروف انگليسى) :
آيا قلبى پيدا مىشود كه وقتى درباره كربلا سخن مىشنود، آغشته با حزن و ألم نگردد؟ حتّى غير مسلمانان نيز نمىتوانند پاكى روحى را كه در اين جنگ اسلامى در تحت لواى آن انجام گرفت انكار كنند.()
مسيو ماربين آلمانى (خاورشناس) مىگويد:
“در ظاهر يزيد، حسين و انصارش را كشت، اما در باطن حسين(ع) يزيد و همه بنى اميه را بدتر از هزار بار كشت. يزيد آنها را يك روز به شهادت رساند، امّا امام حسين(ع) او و طرفدارانش را تا ابد و هر روز كشت.”()
همچنين مىگويد :”حسين(ع) با قربانى كردن عزيزترين افراد خود و با اثبات مظلوميت و حقانيّت
خود، به دنيا درس فداكارى و جانبازى آموخت و نام اسلام و اسلاميان را در تاريخ ثبت و در عالم بلندآوازه ساخت. اين سرباز رشيد عالم اسلام به مردم دنيا نشان داد كه ظلم و بيداد و ستمگرى پايدار نيست و بناى ستم هر چه ظاهرآ عظيم و استوار باشد، در برابر حقّ و حقيقت چون پركاهى بر باد خواهد رفت.()
مىگويد :”مهمترين اثر اين نهضت اين بود كه رياست روحانى كه در عوالم سياست اهميت شايانى داشت، مجددآ به دست بنىهاشم افتاد، و به ويژه در بازماندگان حسين(ع) مسلّم گرديد، و چندى طول نكشيد كه (حكومت) ظلم و جور معاويه و جانشيان او منهدم شد و در كمتر از يك قرن قدرت از بنى اميّه سلب گرديد. منهدم شدن (قدرت) بنى اميه به قسمى شد كه امروز نام و نشانى از آنها نمودار نيست و اگر در متن كتب تاريخى نامى از اين قوم ذكر شده در تعقيب آن هزاران نفرين و ناسزا هم نوشته شده است، واين نيست مگر به واسطه قيام امام حسين(ع) و ياران با وفاى او.”()
چارلز ديكنز (نويسنده انگليسى) مىگويد:
“اگر منظور امام حسين(ع) جنگ در راه خواستههاى دنيايى خود بود، من نمىفهمم چرا خواهران و كودكانش را همراه خود برد؟ پس عقل چنين حكم مىكند كه او به خاطر اسلام، فداكارى كرد.”()
جستيس آ. راسل (شاعر انگليسى) :
“… آنها دهان مبارك امام را با شلاقهاى خود نواختند. اى بدنى كه زير پاى ستوران قرار گرفتى، اين همان بدن پاكى است كه بينندگان را مسحور مىكرد. خونى كه از رگهاى مبارك ريخته و خشك شده معجونى آسمانى است كه تاكنون هيچ چيزى با چنين رنگ الهى، رنگ نشده است. اى زمين برهنه و باير كربلا كه در روى تو نه علفى است و نه چمنى، براى ابد آهنگ حزن و آه تو بر تو پوشيده باد، چون كه در سرزمين تو بدن پاره مقدس پسر فاطمه (س) افتاده است كه روح خويش را به خدا تقديم نمود.”()
موريس دوكبرى (مورّخ اروپايى):
“اگر تاريخنويسان ما حقيقت روز عاشورا را درك مىكردند، اين عزادارى را غير عادى نمىپنداشتند. پيروان امام حسين (ع) به واسطه عزادارى براى امام ميدانند كه زبونى و پستى و زيردستى و استعمار و استثمار را نبايد قبول كنند؛ زيرا شعار امام و پيشواى آنان تن ندادن به ظلم و ستم بود. حسين در راه شرف و ناموس و مردم و بزرگى مقام و مرتبه اسلام از جان و مال و فرزند گذشت و زير بار استعمار و ماجراجويىهاى يزيد نرفت. پس بيائيد ما نيز شيوه او را سرمشق خود قرار داده و از ظلم يزيديان و بيگانگان خلاصى يافته و مرگ با عزّت را بر زندگى با ذلّت ترجيح دهيم؛ اين است خلاصه تعاليم اسلامى… .”()
بارتولومو :
وى به مسئلهاى تازه در تاريخ اشاره مىكند كه از ارتباط ايرانيان با امام حسين(ع) حكايت دارد و آن اينكه نماينده امام حسين(ع) در پنج فرسخى كوفه در محلّى به نام “سلوجى” براى ايرانيان به زبان فارسى سخنرانى و حكومت يزيد را براى آنها افشا كرد :”… از روزى كه يزيد به جاى پدر در دمشق نشست، فسق و فجور در دستگاه علنى شد،… درآمد بيتالمال فقط صرف پرداخت مستمرى كسانى گرديد كه مىتوانند وسايل فسق و فجور يزيد را فراهم كنند. زنهاى بيوه و يتيمانى كه شوهر و پدرشان در جنگ كشته شدهاند، در بلاد گدايى مىكنند و هيچكس به فكر تأمين زندگى آنها نيست. احترام خانواده نبوّت رفته،… امام حسين(ع) مشاهده مىنمايد حكومت ظلم و فساد بزودى اسلام را از بين خواهد برد؛ ازاين رو تصميم گرفت براى نجات اسلام از ظلم و ستم، اقدام كند.”()
ويل دورانت :
“شيعيان در كربلا در جايى كه امام حسين (ع) به قتل رسيده، به يادگار وى زيارتگاه بزرگى ساختهاند و هنوز هم هر ساله حادثه غمانگيز قتل وى را نمايش ميدهند و عزادارى مىكنند و از يادگار على و دو فرزندش حسن و حسين(ع) تجليل به عمل ميآورند.”()
توماس كارلايل (مورّخ و فيلسوف انگليسى) :
“بهترين درسى كه از سرگذشت كربلا مىگيريم اين است كه امام حسين (ع) و يارانش ايمانى استوار به خدا داشتند. آنها با اعمال خويش ثابت كردند كه در مقام مبارزه حق و باطل، تفوّق عددى و كثرت عددى اهميّت ندارد و پيروزى حسين(ع) با وجود اقليّتى كه داشت، باعث شگفتى من است.”()
ل. م. بويد :
در طىّ قرون، افراد بشر هميشه جرأت و پردلى و عظمت روح، بزرگى قلب و شهامت روانى را دوست داشتهاند و در همينهاست كه آزادى و عدالت هرگز به نيروى ظلم و فساد تسليم نمى شود. اين بود شهامت و اين بود عظمت امام حسين(ع)؛ من مسرورم كه با كسانى كه اين فداكارى عظيم را از جان و دل ثنا مى گويند شركت كردهام، هرچند كه 1300سال از تاريخ آن گذشته است.()
واشنگتن ايروينگ (مورخ مشهور آمريكايى) :
براى امام حسين(ع) ممكن بود كه زندگى خود را با تسليم شدن اراده يزيد نجات بخشد، ولى مسئوليت پيشوا و نهضتبخش اسلام اجازه نميداد كه او يزيد را به عنوان خلافت بشناسد. او به زودى خود را براى قبول هر ناراحتى و فشارى به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنى اميّه آماده ساخت. در زير آفتاب سوزان سرزمين خشك و در ريگهاى تفتيده، روح
حسين(ع) فناناپذير است. اى پهلوان و اى نمونه شجاعت و اى شهسوار من، اى حسين(ع)!()
توماس ماساريك :
گر چه كشيشان ما هم از ذكر مصائب مسيح مردم را متأثر مىسازند، ولى آن شور و هيجانى كه در پيروان حسين(ع) يافت مىشود در پيروان مسيح يافت نخواهد شد و گويا سبب اين باشد كه مصائب مسيح در برابر مصائب حسين(ع) مانند پركاهى است در مقابل يك كوه عظيم پيكر.()
گيبون (مورخ انگليسى) :
در طى قرون آينده بشريت و در سرزمينهاى مختلف، شرح صحنه حزن آور مرگ امام حسين موجب بيدارى قلب خونسردترين خواننده خواهد شد. چندان كه يك نوع عطوفت و مهربانى نسبت به آن حضرت در خود مىيابد.
نيكِلْسون (خاورشناس معروف):
بنى اميّه، سركش و مستبد بودند، قوانين اسلامى را ناديده انگاشتند و مسلمانان را خوار نمودند … و چون تاريخ را بررسى كنيم، گويد: دين بر ضدّ فرمانفرمايى تشريفاتى قيام كرد و حكومت دينى در مقابل امپراطورى ايستادگى نمود. بنابراين، تاريخ از روى انصاف حكم مى كند كه خون حسين(ع) به گردن بنياميّه است.
سرپرسى سايكسْ (خاورشناس انگليسى) :
حقيقتآ آن شجاعت و دلاورى كه اين عدّه قليل از خود بروز دادند، به درجهاى بوده است كه در تمام اين قرون متمادى هر كسى كه آن را شنيد، بى اختيار زبان به تحسين و آفرين گشود. اين يك مشت مردم دلير غيرتمند، مانند مدافعان ترموپيل، نامى بلند غيرقابل زوال براى خود تا ابد باقى گذاشتند.
مَهاتما گاندى (رهبر استقلال هند) :
“من زندگى امام حسين(ع)، آن شهيد بزرگ اسلام را به دقّت خواندم و توجّه كافى به صفحات كربلا نمودهام و بر من روشن است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد، بايد از سرمشق امام حسين (ع) پيروى كند.”()
تاملاس توندون (هندو، رئيس سابق كنگره ملّى هندوستان) :
اين فداكارىهاى عالى از قبيل شهادت امام حسين(ع) سطح فكر بشريت را ارتقا بخشيده است و خاطره آن شايسته است هميشه باقى بماند.
محمّد على جناح (رهبر بزرگ پاكستان):
هيچ نمونهاى از شجاعت، بهتر از آن كه امام حسين(ع) از لحاظ فداكارى و تهوّر نشان داد در عالم پيدا نمى شود. به عقيده من تمام مسلمانان بايد از سرمشق اين شهيدى كه خود را در سرزمين عراق قربان كرد پيروى نمايند.()
لياقت على خان (نخستين نخست وزير پاكستان) :
اين روز محرّم، براى مسلمانان سراسر جهان معنى بزرگى دارد. در اين روز، يكى از حزن آورترين و تراژديكترين وقايع اسلام اتفاق افتاد، شهادت حضرت امام حسين(ع) در عين حزن، نشانه فتح نهايى روح واقعى اسلامى بود؛ زيرا تسليم كامل به اراده الهى به شمار ميرفت. اين درس به ما ميآموزد كه مشكلات و خطرها هر چه باشد، نبايد ما از آن پروا كنيم و از حق و عدالت منحرف شويم.()
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
. شرح ابن ابى الحديد، ج3، ص .249
. كلّيات اشعار فارسى اقبال لاهورى، به تصحيح احمد سروش، صص 74 و .75
. كلّيات اشعار فارسى اقبال لاهورى، به تصحيح احمد سروش، صص 74 و .75
. كلّيات اشعار فارسى اقبال لاهورى، به تصحيح احمد سروش، صص 74 و .75
. نامه دانشوران ناصرى، ج 9، ص 298؛مرآة العقول، ج8، ص 496؛ بصائر، ش ،7 ص .25
. تاريخ طبرى، ج ،3 ص .334
. تاريخ طبرى، ج 3،ص 339؛ البداية و النهاية، ج ،8 ص .181
. شهسوار كربلا، ص .17
. البداية و النهاية، ج ،2 ص ؛36 الارشاد، ج ،2 ص .127
. تاريخ طبرى، ج ،3 ص .346
. تفسيرالمنار، ج 1،ص .367
. سرور شهيدان امام حسين (ع)، شهداد محمّد، ص 44 و ؛45 شرح فقه اكبر، ص .87
. خطبه نماز جمعه شهرستان زاهدان، محرّم الحرام 1406 ه.ق. (با اندكى تغييرات ويرايشى).
. صوت العدالة الاسلاميه، شماره ،4 ص .76
. سليمان كتانى، امام على مشعلى و دژى، ترجمه جلالالدين فارسى، ص .236
. مجله نور دانش، شماره 3،سال 1341 ش.
. آنتوان بارا سورى الاصل و ساكن كويت، نويسندهاى توانا واديبى با ذوق است و علاوه بر كتاب فوق 15 جلد كتاب ديگر نيز به رشته تحرير درآورده كه بيشتر آنها در حوزه ادبيات و رمان و داستان مىباشد. وى همچنين روزنامه نگارى حرفهاى است كه اخيرآ چهل و يكمين سال فعاليت مطبوعاتياش را آغاز كرده، او در مجلات و روزنامههاى معروف و مختلف فعاليت داشته و در حال حاضر سردبير هفته نامه شبكه الحوادث كويت است.
. روزنامه كيهان، 4/11/.1385
. ابوالشهدا، ص .181
. مجله نور دانش، شماره ،3 سال 1341 ش.
. امام حسين آفتاب تابان ولايت، ص .218
. درسى كه حسين به انسانها آموخت، ص .439
. درسى كه حسين به انسانها آموخت، شهيد هاشمى نژاد، ص .445
. رجبعلى مظلومى، رهبر آزادگان، ص .52
. همان، ص .53
. مقتل ابى مخنف، ترجمه حجت الله جودكى، ص 74 ـ .75
. كورت فريشلر، امام حسين (ع) و ايرانيان، ترجمه ذبيحالله منصورى، ص 11 و .12
. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم طاهرى، ج 4، ص .249
. مجله نور دانش، سال دوم، ش ،3 ص .96
. مجله نور دانش، شماره ،3 سال 1341 ش.
. مجله نور دانش، شماره ،3 سال 1341 ش.
. قيام حسين و يارانش، ص .20
. فرهنگ عاشورا، ص 279.
. حسين بن على را بهتر بشناسيم، ص .223
. مجله نور دانش، شماره ،3 سال 1341 ش.