چگونه روند جنگ تحمیلی معکوس شد

«و ما یمکرون الا بأنفسهم و ما یشعرون».
(۱۲۳ انعام)
حجه الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی
به نظر می رسد که امروز، جنگ بهترین شرایط خود را طی می کند و همه زمینه های لازم برای پیروزی واقعی اسلام و شکست واقعی دشمنان و تمام کسانی که جنگ را آغاز کردند، به وجود آمده است.
اگر برگشتی به گذشته داشته باشیم و با دقت اوضاع امروز و دیروز را بررسی و مقایسه کنیم، خواهیم دید که وضع امروز جنگ، درست بر عکس آن اهدافی است که جنگ افروزان، در آغاز جنگ برای خود ترسیم کرده بودند، اینک آن ها مصداق ایه شریفه «و ما یمکرون الا بانفسهم» واقع شده اند و همان چاه هائی که برای ما کنده بودند، خودشان در آن ها افتادند. مسیر جنگ هم عملا معکوس شده است.
زمینه آغاز جنگ
آن روزی که جنگ را شروع کردند طبق محاسباتی بود که اگر این محاسبات درست از آب درآمده بود، کاملا به اهدافشان می رسیدند. زمینه هائی هم برای خود تصور کرده بودند که امروز همان زمینه های تصوری آن ها ـ که برای آن ها مجوز تجاوز بود ـ برای ما مجوز است که دفاع را ادامه دهیم تا به اهدافمان نائل آئیم.
آن ها فکر می کردند جهوری اسلامی از لحاظ نیروهای دفاعی و تهاجمی در بدترین شرایط است. البته تا اندازه ای هم، صورت ظاهر اوضاع، این مسئله را تائید می کرد. اوضاع آن روز ما از دیدگاه آن ها چنین بود.
ارتش را فلج می دیدند، نیروهای مردمی سازمان یافته نبود، آن ها که در خارج بودند، چنان انسجامی را در داخل کشور نمی دیدند، چند استان ـ مخصوصا آن ها که مورد نظرشان بود ـ به صورت ظاهر وضعی داشت که به نظر می رسید که در حاکمیت ایران نیست مانند کردستان و بخشی از آذربایجان غربی، خوزستان را هم آشوب زده می دیدند از طرفی «مدنی» هم که استاندار آن جا بود آدم نالایق و خائنی بود و درست در جهت اهداف آنان حرکت می کرد، انسجام سیاسی در کل کشور به چشم نمی خورد، لیبرال ها و گروهک ها همواره در پی فتنه انگیزی و آشوب به پا کردن بودند، ایران نه از غرب و نه از شرق حمایت نمی شد بلکه همه در توطئه شریک بودند و از طرفی دیگر چنین می پنداشتند که یک مرکز تصمیم گیری قاطعی در سطح کارهای اجرائی وجود ندارد، تمام این عوامل دست به دست هم داد و آن ها را وادار به چنین اقدامی برای رهائی از عواقب انقلاب اسلامی نمود.
عامل مردمی
آنچه را آن ها محاسبه نکرده بودند مسئله مردم بود. و آنچه آن ها را مطمئن می ساخت که مردم از انقلاب جدا هستند، از طرفی ادعاهای کاذب بنی صدر بود و از طرفی دیگر برخی تظاهرات های چند نفر گروهک ها و دروغ های که در این رابطه می گفتند و این تظاهرات مسخره را بزرگ جلوه می داند، برای دشمنان ثابت کرده بود که مردم به کلی از انقلاب و رهبر جدا شده اند.
همین عامل مردمی، تمام عوامل منفی دیگر را ـ که آن ها به حساب آورده بودند ـ خنثی کرد. یعنی هنگامی که عامل مردم و رهبری وارد جنگ شد، تمام آنچه را که نقطه ضعف بود جبران کرد و کم کم آن ها را سر و سامان داد.
آن موقع، عراق از لحاظ نیروی زمینی بسیار قوی و منسجم بود ولی وضع ما بد بود، لذا از راه زمین جنگ گسترده ای را آغاز کردند. البته از لحاظ نیروی هوائی، وضع ما اگر بهتر از آن ها نبود در سطح نسبتا مطلوبی قرار داشت که ما توانستیم با حملات هوائی و از طریق تهاجم به عمق خاک دشمن یا زدن نیروهای دشمن در خاک خودمان تعادل دشمن را به هم بزنیم و وضع خودمان را برای آماده شدن نیروی زمینی بهتر کنیم.
فرماندهان ارتش اختیار نداشتند و تمام اختیارات دست بنی صدر بود. ولی هنگامی که اختیار از خائنین گرفته شد و بدنه اصلی ارتش که همان نیروهای سطح پائین ولی معتقد مسلمان بودند به میدان آمدند و از طرفی سپاه پاسداران و بسیج ۲۰ میلیونی وارد کارزار شد، اوضاع به کلی عوض شد:
روز به روز نیروها منسجم تر شدند و استحکام ما بیشتر شد و کم کم نقطه مقابل، در شرایط نامطلوبتری قرار گرفت.
از نظر من، امروز هم همان روند حرکت معکوس ادامه دارد، گرچه گاهی تبلیغات اجانب، قضیه را به گونه ای دیگر جلوه می دهند ولی حقیقت غیر از آن است.
اکنون مقایسه ای می¬کنیم بین آن وقت که عراقی ها در خاک ما بودند و وضعیت امروز جنگ:
عوامل شکست دشمن
آن وقت عراقی ها در خاک ما بودند، تهاجم ما از چند نظر سریع تر و کوبنده تر بود:
۱- از لحاظ انگیزه های نیروهای رزمنده ما که برای راندن دشمن از خاک خود می جنگیدند.
۲- از لحاظ عدم انگیزه سربازان عراقی که وارد خاک دیگران شده بودند.
۳- عراقی ها نمی توانستند استحکامات و موانع محکم و پایداری در خاک ما درست کنند زیرا:
الف ـ از مرکز فرماندهی دور بودند.
ب ـ طریق مواصلاتی خوب نبود و جاده های لازم هم وجود نداشت و از این رو رساندن تدارکات به نیروهایشان خیلی دشوار و مشکل بود.
ج ـ نسبت به سرزمین ما و نقاط حساسی که برای عملیات نظامی مهم بود، آشنائی نداشتند.
د ـ سرمایه¬گذاری برای ساختن استحکامات به صرف آن ها نبود لذا ناچار بودند به استحکامات خیلی معمولی اکتفا کنند.
تمام این عوامل سبب شد که هجوم ما خیلی سریع، استحکامات آن ها را در هم بشکند و نیروهای ما به پیش بروند.
اکنون که ما هجوم خود را در خاک عراق شروع کرده ایم و در آن جا نیروهای دشمن را تعقیب می کنیم، شرایط عوض شده است:
۱- استحکامات دفاعی ـ که بتوانند در پناه آن ها مقاومت بیشتری کنند ـ قوی تر شده است زیرا:
الف ـ راه های مواصلاتی نزدیکتر شده.
ب ـ زمین خود را خوب می شناسند.
ج ـ سرمایه گذاری کردن برای بهبود استحکامات به نفع آن ها است.
۲- انگیزه مقاومت برای نیروهای آن ها ـ به حسب ظاهر ـ بیشتر است.
۳- به علاوه استحکامات خود ساخته، به موانع طبیعی از قبیل اروند رود و کوه ها رسیده اند که به طور طبیعی مانع عبور ارتش های زمینی است.
ادامه روند حرکت معکوس
با این حال، حالت تکامل و انسجام نیروهای ما و حالت تنزل امکانات واقعی ارتش عراق ـ کماکان ـ ادامه دارد و در این مسئله هیچ چیز عوض نشده است مگر همین نقطه که آن ها به نقطه ای رسیده اند که ایجاد موانع برای عبور نیروهای ما، برای آن ها بهتر شده است ولی از لحاظ های دیگر خیلی بدتر شده است.
۱- اگر ما در آغاز جنگ توسط نیروهای هوائی خود، مانع پیشرفت آن ها شدیم، آنان نمی توانند از این راه ـ امروز ـ مانع پیشرفت ما شوند زیرا امکان تأمین نیروی انسانی مؤمن برای آن ها نیست. امکان خرید اسلحه مدرن با پول و حمایت مستکبران و عوامل خود فروخته شان ممکن است ولی خریدن نیروهای مؤمن و متعهد نه با پول و نه با تبلیغات شرق و غرب، امکان پذیر نیست.
۲- وضعیت داخلی عراق برای حزب بعث بسیار بد است:
عراق از ۱۶ ایالت تشکیل شده است: باختصار آن ها را مورد بررسی قرار می دهیم:
• دهوک، نینوی ، اربیل، سلیمانیه و کرکوک استان های شمالی عراق و منطقه کردنشین هستند که بخش عمده اش ـ در حقیقت ـ در حاکمیت عراق نیست.
• منطقه «شیلر» از استان سلیمانیه در اختیار ما است.
عراق در «دهوک» به کلی حضور ندارد زیرا قسمتی از آن را ترک ها و قسمت دیگری را کردها تحت تصرف دارند. خط لوله نفتی عراق را هم که از آن جا عبور می کند، بیشتر به وسیله ترک ها حفظ می شود تا عراقی ها.
قسمت شرقی اربیل، حاج عمران است که در اختیار ما است و قسمت های دیگر اربیل زیر نظر عشایر کرد است.
قسمت عمده نینوی در مرز سوریه واقع شده است که آن هم وضع خاصی دارد، چون سوری ها در آن جا قدرتشان بیش از عراقی ها است و کردها هم در آن جا نیرومندند.
• در جنوب، استان های بصره و استان نیسان واقع است که با حضور ارتش، سپاه و نیروهای مردمی ما به کلی متزلزل است.
• در وسط، استان هشتم (دیالی) و استان نهم واسط) واقع است.
«مندلی» در استان دیالی است که ما در آن جا حضور قاطع داریم و بخشی از آن را نیز تحت تصرف خود داریم.
«العماره» در استان واسط است که نیروهای ما به قدری از آن جا به دجله نزدیکند که عراقی ها به ناچار قسمت عمده آن استان را تخلیه کرده و به شهرهای دیگر رفته اند.
• استان قادسیه که مرکز آن دیوانیه است و استان ذی قار که مرکزش ناصریه است از استان های شیعه نشینی هستند که دولت عراق هیچگاه نمی تواند روی آن ها به عنوان نیروهای وفادار حساب کند. اکثریت مردم این دو استان عشایر شیعه هستند و کنار آن ها هم بورها هستند که قسمت های بور اصلا از قلمرو عراقی ها خارج است.
• استان ششم عراق به نام «انبار» که در غرب واقع است، استانی است بیابانی مانند کویر لوت که هیچ ارزش نظامی ندارد.
• استان هفتم بغداد است که به آن محکم چسبیده اند و از آن بیشترین نگهداری را می کنند.
• از این استان ها که بگذریم به استان بابل که مرکزش حله است و استان کربلا می رسیم که حله و کربلا و نجف هیچ وقت مایه دلخوشی صدام نبوده است.
همانطور که می دانید، در حدود دو سوم مسلمانان عراق، شیعه هستند که به کلی با صدام مخالفند و فشار و خفقان زیاد آن ها را خفه کرده است، زیرا افرادی مانند خوانده آیت الله حکیم و آیت الله صدر و خواهرش و علمای زیادی را به شهادت رساندند و خود نجف را متلاشی کردند و فشارهای زیادی بر آنان وارد ساختند، از این رو معلوم است که مردم آن جا نمی توانند نسبت به حزب بعث وفادار باشند. البته نه تنها نسبت به شیعیان فشار و زور اعمال می شود که به همان نسبت به مسلمانان سنی نیز فشار می آورند و علمای آنان نیز یا در زندان ها و یا به شهادت رسیده اند. و تنها کسانی که از ایمان بهره ای ندارند و منافعشان اقتضا دارد، به حزب بعث، در صورت ظاهر وفادار مانده اند.
۳- وضعیت اقتصادی عراق:
دشواری های اقتصادی عراق بیش از آن است که در ذهن ما بگنجد. عراق از نظر نیروهای انسانی، تکنولوژی، مشاورین فنی، مجریان طرح های عمرانی، کارگرهای متخصص و حتی کارگرهای ساده وابسته به دیگران است. تمام مجریان طرح ها و متخصصینی، خارجی هستند و قسمت عمده کارگرهای ساده را از مصر، پاکستان، فیلیپین، کره جنوبی، هندوستان و سایر نقاط جهان آورده اند. با این حال عراق در گذشته ـ با جمعیتی معادل چهارده میلیون تقریباً ـ از طریق فروش سه میلیون و نیم بشکه نفت در روز، در فکر طرح های بلند پروازانه¬ای بود. اکنون مقدار نفتی که صادر می کند متجاوز از هفتصد هزار بشکه از طریق ترکیه نمی تواند باشد، آن هم خیلی آسیب پذیر است زیرا امید ندارد لوله هائی که از کردستان عبور می کنند برای همیشه سالم بمانند، تازه این پول ها را برای مصارف جنگی می خواهد، بنابراین، طرح های عظیمی که در شرف تکوین بوده راکد مانده است و رکود این طرح ها خسارت جبران ناپذیری برای عراق دارد زیرا:
الف ـ مجریان طرح، مقاطعه کاران و کسانی که طرف قرارداد بودند، برای تأخیر و معطل ماندن طرح ها، ماشین ها و کارخانه هایشان خسارت های عمده ای می گیرند. از طرفی یا باید منتظر بهبودی اوضاع امنیتی باشند و برای هر روز مقدار زیادی خسارت دریافت کنند و یا هم اینکه طرح ها را نیمه کاره بگذارند و به جای دیگر بروند که در هر دو صورت، معطل ماندن کار، بیکار شدن کارگران و معطل ماندن سایر طرح ها و کارخانه هائی را که با این طرح ها ارتباط دارند، در پی دارد.
ب ـ بسیاری از طرح ها که در بخش شرقی است از حاج عمران تا فاو (تا عمق ۴۰ کیلومتری) به خاطر نرسیدن پول یا نداشتن امنیت، اداره نمی شوند.
ج ـ کارخانه های خارجی نیز نمی توانند در شرایط ناامنی کار کنند، آن ها برای زندگی و خوشگذرانی پول هنگفت می خواهند و اگر پول تأمین بشود، چون امنیت ندارند ،حاضر نیستند به کار خود ادامه دهند و در صورتی که یک مهندس یا کارشناس خارجی، کار خود را رها کند، کارخانه تعطیل می شود.
ناگفته نماند که در کنار خسارت های فراوان عراق، پول های بسیاری از کشورهای جنوب خلیج فارس دریافت می دارد ولی این پول ها به آن سطحی که عراق لازم دارد نمی تواند باشد. از آن گذشته، آن ها بیشتر به مسائل جنگی می پردازند و به فکر درمان وضع بد اقتصادی داخلی عراق نیستند زیرا سرنوشتشان را به جنگ مربوط می دانند لذا بیشتر به اعتبارات خرید اسلحه و تأمین آن ها می پردازند.
۴- اتکاء عراق به اسلحه های مدرن:
جنگ برای عراق خیلی پرخرج است، وانگهی عراق نمی تواند به مردم و نیروهای انسانی و کمک های مردمی متکی باشد، لذا اتکاءش به اسلحه های مدرن است که آن ها به قیمت الماس در می آید. یک هواپیمای پیشرفته، یک موشک پیشرفته، یک تانک پیشرفته و یا یک رادار پیشرفته و دیگر سلاح های مدرن که فعلا عراق متکی به آن ها است، فوق العاده گران است و نه تنها خود این سلاح ها گران است که کارکنانش نیز خیلی خرج بر می دارند. خرج تربیت یک خلبان ماهر بیش از پانصد هزار دلار است. از طرفی دیگر، کارشناس ها، متخصصین و مکانیک ها هم از خارج هستند و پول زیادی در مقابل کارشان دریافت می کنند. قطعات یدکی از الماس هم گرانتر است. کشتی ها، هواپیماها و تریلی هائی که این ها را حمل می کنند نیز اضافه بر مصرف است.
البته عراق از دنیای استکباری حمایت های مادی می شود ولی حمایت های آن ها مجانی نیست. شرکت های فرانسوی، روسی، انگلیسی در مقابل سلاح هایشان اعتبار می خواهند. عربستان سعودی با آن همه کمک های مادی، اعتبار می خواهد چون نمی دانند بعد از انقلاب عراق، چه نصیبشان خواهد شد؟! اگر شرکت های خارجی قسط ها را تأخیر می اندازند، درخواست بهره های هنگتفی در حدود ۲۰% می کنند که اصلاً قابل تحمل نیست.
عراق در آغاز جنگ ۳۵ میلیاردی ذخیره ارزی داشت و ادعا می شود که تا امروز در حدود ۸۰ میلیارد دلار هم پول یا اعتبار یا وام گرفته است و همه آن ها را خرج جنگ کرده و امروز اقتصادش فلج شده است به حدی که دیگر توان تحمل آن، برای بعثی ها امکان ندارد.
۵- شیوه سربازگیری:
به همان اندازه که مردم ایران برای رفتن به جبهه ها بر یکدیگر سبقت می گیرند و آن را یک عبادت بزرگ تلقی می کنند، مردم عراق از جنگ گریزان و از حزب بعث متنفرند. نه تنها ما می گوئیم که هیچگونه رابطه حسنه ای بین مردم و حزب بعث وجود ندارد بلکه اخیراً غربی ها نیز ناچار به اعتراف شدند که:
شیوه سربازگیری عراقی ها، خشن ترین شیوه است. مأمورینی به کارخانه ها، مؤسسات دولتی و ملی، مدرسه ها و حتی دانشگاه ها هجوم می آورند و کارگران، دانشجویان و محصلین را با زور می گیرند و در کامیون ها ریخته به جبهه ها می آورند. لذا این ها در جبهه ها زندانی هستند. و اگر کانال¬های آبی با طول ۴۰ متر، میدان های هفتصد، هشتصد متری مین، سیم های خاردار، رده به رده پشت سر هم و دیگر موانع طبیعی نبود، به هیچ وجه امکان نگهداری نیروها را نداشتند و اگر این استحکامات به اضافه رشته های الکترونیکی بسیار دقیق برای خبردهی و سیستم هشدار دهنده نبود، این نیروها مثل کرباس از هم دریده می شدند کما اینکه با هجوم نیروهای ما چنین وضعیتی برای آن ها پیش می آید.
شرایط جنگی ایران:
ما در نقطه مقابل آن ها هستیم، از لحاظ مردم، کاملاً خاطرمان جمع است زیرا آن ها از ما حمایت می کنند. از لحاظ اقتصادی با همین درآمدی که داریم خودمان را منطبق کرده ایم و به کارهای سازندگی هم می رسیم. هیچ طرحی تا کنون در ایران راکد نشده است بلکه روز به روز طرح های جدید را شروع می کنیم و طرح هائی که مدتی خوابیده بوده، کم کم داریم احیا می نمائیم.
از لحاظ نیروی انسانی هیچ نیازی نداریم که همیشه نیروها را در جبهه نگهداریم بلکه هر گاه برنامه ای داشته باشیم با یک اعلامیه از سربازها، بسیجی ها، و نیروهای مهندسی جهاد و ارتش و دیگر نیروهای رزمی دعوت می کنیم، در ظرف چند روز، از سراسر کشور، به سوی جبهه ها سرازیر می شوند بدون اینکه مسئله ای به عنوان جلب نیروهای جنگی وجود داشته باشد.
جنگ برای ما یک روال طبیعی در کنار زندگیمان قرار گرفته است، لذا هیچ عجله ای نداریم که کارها را بدون برنامه ریزی و با ترس و وحشت انجام دهیم که عوارض نادرستی به دنبال داشته باشد. وچون عراقی ها و حامیانشان، شرایط ما رابه خوبی درک کرده اند، لذا متوسل به حیله های واقعاً عمیقی شدند و امروز هم لابد در فکر حیله های دیگری هستند، و بر ما لازم است که این حیله ها را کشف و خنثی کنیم.
توطئه های پلید دشمن:
به کار گیری اسلحه شیمیائی
۱- یکی از این روش های پلید، توسل جستن به اسلحه شیمیائی بود که ملاحظه کردید چگونه نیروهای ما توانستند با حفاظتی که برای خودشان درست کردند، این اسلحه بسیار شکننده را خنثی نمایند. با این که عراقی ها، این اسلحه را در بدترین جا و بدترین شرایط به کار گرفته بودند، مانند جزایر مجنون که ما نه ارتباط زمینی داشتیم و نه امکانات بهداشتی و حفاظتی و برای رساندن مجروحین نیز فاصله زیادی داشتیم. و گرچه صدمه هائی بر ما وارد کردند ولی از طرفی، استقامت و ایمان رزمندگان ما و از طرفی دیگر صدمه اعتباری که آن ها خوردند و در دنیا رسوا شدند، این توطئه را خنثی کرد.
بمباران مناطق مسکونی
۲- یکی دیگر از توطئه هائی که برای وارد ساختن ما به صلح تحمیلی به کار گرفتند، مسئله موشکباران و بمباران مناطق مسکونی به صورت گسترده بود. البته عراقی ها در طول ایام جنگ از این عمل غیر انسانی، هیچگاه فروگذار نکردند و همواره شهرهای مظلوم ما را با موشک های دور برد می زدند که شاید تا به حال صد ها موشک زمین به زمین به کار گرفته اند، و در تمام جنگ های محدود منطقه ای ـ در طول تاریخ ـ سراغ نداریم که اینقدر موشک برای زدن شهرها مصرف شده باشد.
پس از اینکه ما دیدیم چاره ای نداریم جز اینکه از طرق معامله به مثل، این توطئه را بشکنیم و اسلحه ها را از دست دشمن بگیریم،به طور جدی وارد عمل شدیم و همه دیدند که چقدر مؤثر بود. بصره آسیب پذیرترین نقطه عراق است در صورتی که از نظر اهمیت، در درجه دوم پس از بغداد قرار دارد. و تعبیر من این است که اگر زده شود، برای آن ها به اندازه ـ مثلاً ـ اصفهان، شیراز، تبریز، اهواز و خراسان اگر زده شود برای ما زیان دارد، یعنی اگر تمام این شهرهای ما زده شود چقدر ما به زحمت می افتیم و چقدر برای ما ضرر دارد، به همان اندازه برای عراق ضرر دارد اگر بصره زده شود، زیرا یکی از مهمترین منطقه های استراتژیک دشمن است.
بنابراین، بصره امروز در گرو شرایط صدام است. اگر صدام در داخل کشور ما شرارت کند، ما هم برای تخریب بصره سرمایه¬گذاری خواهیم کرد. البته در تیر رس ما، قرنه تا نزدیک العماره و جاده مهم بغداد بصره وجود دارد که اگر توپ ها را متمرکز کنیم و به طور متناوب گلوله بریزیم، آن جاده دیگر قابل استفاده نیست و برای عراق خیلی سنگین تمام می شود.
۳- متوسل شدن به بحران در خلیج فارس:
در این روزها به توطئه دیگری دست زده اند که آن بحران درست کردن در خلیج فارس است. چندین کشتی را که از خارک نفت می بردند مورد هجوم قرار داده و بمباران کردند. برای ما مقابله به مثل در خلیج فارس خیلی آسان است. یعنی، در زدن شهرهای عراق ـ لااقل ـ مقداری دشواری روحی داریم که مردم عراق صدمه نبینند ولی در خلیج چنین چیزی وجود ندارد.
از «رأس التنومه» که در کنار عربستان است تا «تنگه هرمز» (دهانه خلیج فارس) و طول این مسیر آبی را با راحتی می توانیم ناامن کنیم و اگر شرایط اقتضا کرد وارد عمل شویم چون فاصله این مسیر آبی با جزایر ما بسیار کم است. و از طرفی دیگر در حدود ۱۵- ۱۴ جزیره در این قسمت داریم که امروز نیروهای نظامی ما در آن جا متمرکز هستند. و بعضی از آن نقطه هائی که کشتی های نفتی و تجارتی عبور می کنند، به قدری به جزیره ما نزدیکند که نیروهای ما با چند دقیقه توسط قایق های تندرو می توانند به آن ها برسند. لذا اگر خیال ناامن کردن آن جا را داشته باشیم با کمال راحتی می توانیم وارد عمل شده و این کار را انجام دهیم.
البته این کار برای ما نامطلوب است، زیرا ایجاد بحران در خلیج به معنای ایجاد بحران در کل جهان است. اگر خلیج فارس یک ساعت ناامن شود، مراکز صنعتی دنیا ناچار می شوند بخشی از فعالیت های خود را راکد کنند چون سوخت به آن ها نمی رسد و در نتیجه محصولاتی را که تعهد کرده اند به کشورهای دیگر بدهند، نمی دهند و صنعت دنیا فلج می شود. و طبعاً مؤسساتی که چنین خسارت هائی می بینند، نرخ محصولاتشان را بالا می برند و گران کردن محصولات، بر تمام مردم جهان فشار وارد می سازد و اصولاً روابط اقتصادی بین المللی را فلج می کند.
اینگونه بحران ها گاهی هم جنگ های محدود یا نامحدود به دنبال خود دارد و ما به هیچ وجه میل نداریم در آن مسیر بیفتیم، و تنها در حدّ حفاظت خودمان اگر ناچار شدیم، اقدام می کنیم.
سیاست ایران در بحر خلیج فارس:
سیاست ما این است که ناامنی برای همه مساوی باشد، پس اگر یک کشتی ما زده شود، یک کشتی هم به اندازه آن، از دیگران باید زده شود. این سیاست مابوده است و قبلاً هم اعلامم کرده ایم و از این سیاستمان هم می توانیم دفاع کنیم و هم می توانیم اجرا نمائیم. و ما اصلاً در اینگونه قضایا، ادعائی نمی کنیم که نتوانیم آن را انجام دهیم.
این ها همه قبل از بستن تنگه هرمز است. پس اگر روزی شرایط به گونه ای بود که آن ها می خواستند شرارت بزرگی بکنند و تهدیدهای خودشان را ـ چه آمریکائی ها و چه عراقی ها و چه دیگران ـ عملی کردند و خارک را ـ مثلاً ـ غیر قابل استفاده قرار دادند، آن مقوع، ما هم تنگه هرمز را غیر قابل استفاده می کنیم. یعنی ما تنگه هرمز را در مقابل خارک قرار داده ایم همچنانکه کشتی را در مقابل کشتی. بنابران، اگر یک کشتی را بزنند، یک کشتی از آن ها زده می شود و اگر خارک را از کار بیندازند، تنگه هرمز از کار خواهد افتاد. البته هر چقدر هم آمریکائی ها و دیگران نیرو بیاورند ما قدرت داریم چندین سال مقاومت کنیم.
دشمن خوب شاهد بود که ما تمام توطئه های به وجود آمده ـ تا امروز ـ را به فضل خداوند خنثی کردیم و از عهده زدن شهرها، استفاده از بمب های شیمیائی و بحران سازی در خلیج فارس، به نحو احسن برآمدیم و امروز دیگر ابتکار عمل در دست ما است. ما هر وقت خواستیم زمان، مکان و شرایط جنگ را انتخاب می کنیم و در اینگونه حوادث، حالت دفاعی داریم در حالی که امکانات دفاعی هم داریم، مگر اینکه آن ها دست به کاری بزنند که ما آمادگی آن را نداشته باشیم که آن هم گمان نمی کنم، بالاتر از این جنایت ها چیزی باشد ولی در هر حال ما باید خودمان را برای هر پیش آمدی آماده کنیم.
۴- توطئه تبلیغاتی:
اخیراً یک هیاهوی تبلیغاتی عظیمی به راه انداختند که: پیروزی ایران در جنگ به معنای نابودی یا در خطر قرار گرفتن کشورهای جنوب خلیج فارس و ناامنی کل منطقه است.
این از ابتکارهای تهاجم تبلیغاتی شرق و غرب است که با زمینه هائی دارند آن را در منطقه جا می اندازند.
ناامنی یا نابودی کشورهای خلیج فارس ربطی به مسئله پیروزی ما در جنگ ندارد بلکه به موضع¬گیری خود آن ها مربوط است. ما باید به آن ها بفهمانیم که: اگر ایران در جنگ پیروز شود و حزب بعث از منطقه بیرود رود، منطقه کاملاً امن می شود، و آن ها هم باید موضع گیری صحیح بکنند و در راه امنیت منطقه با ما همگام شوند. البته پس از جنگ، اگر بنا است جائی ناامن شود، همان اسرائیل است. این مطلب را ما منکر نیستیم و مردم منطقه نباید از این معنی بلرزند و هراس پیدا کنند.
چه می شود اگر عربستان سعودی، کویت و حتی اردن با ما همکاری کنند تا از شر اسرائیل راحت شویم؟ ما نه تنها برای کشورهای خلیج فارس خطری نداریم که حتی نسبت به عراق هم هیچوقت خطرناک نبودیم و در مغز ما خطور نمی کرد که روزی با عراقی ها بجنگیم! آن ها جنگ را شروع کردند و اکنون خودشان گرفتار شده اند. لذا اصلاً خطری که ان ها ادعا می کنند و از آن تبلیغ می نمایند مربوط به جنگ نیست، بلکه خطر مربوط به این است که آن حکومت ها موضعی در قبال مردم بگیرند که مردم آن ها را غیر مسلمان و نوکر اجانب و فاسد و خود فروخته بدانند، آن گاه رابطه شان با مردم تیره شود و مردم از آن ها جدا شوند و در نیتجه حکومتشان سقوط کند.
ما در کشورهای دیگران وارد نمی شویم که آن ها را ساقط کنیم بلکه شرایطی را که خود آن ها درست می کنند، آن ها را به سقوط وا می دارد. البته ما تا بتوانیم فرهنگ اسلامی را در جهان تبلیغ می کنیم، و این امت ها هستند که در اثر آگاهی اسلامی، برای رسیدن به استقلال و آزادی و حکومت اسلام تلاش می کنند و باید هم تلاش بکنند.
شعارهای ما آزادی، استقلال، حکومت اسلامی، طرد اسرائیل و باج ندادن اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به شرقی ها و غربی ها است. این شعارها چیزی نیست که بتواند در مقابلش موضع بگیرد بلکه چه بهتر اگر کشورهای منطقه هم این شعارها را بپذیرند و قلوب ملت های خود را جلب و جذب کنند. ولی به نظر می رسد این تهاجم تبلیغاتی تا اندازه ای در برخی از کشورها مانند عربستان و کویت کارساز شده و آن ها هم از همان اوائل، بلکه حتی قبل از جنگ موضع خصمانه¬ای با ما گرفتند و با پول های فراوانی که از جیب ملت هایشان گرفتند و به جیب صدام ریختند و نیروهای فراوانی را در این باتلاق ها از دست دادند.
این خسارت عمده ای که از این طریق به خودشان و ما و ملت عراق وارد کردند، و در نتیجه به اسرائیلی ها میدان دادند و حزب صهیونیستی بعث را تقویت کردند، در اثر همین اشتباهی بود که استعمارگران در مغز آن ها فرو کرده بودند. البته رژیم هائی مانند ملک حسین حق دارد بترسد ولی دیگران دلیلی ندارد بترسند.
در هر صورت، این تهاجم گمراه کننده ای که به وجود آمده، باید به صورتی حل شود. خوشبختانه ما نمونه های خوبی از روابط داریم که می توانیم اثبات کنیم که دلیلی برای ترس کشورهای منطقه وجود ندارد. یکی از آن نمونه ها روابط ما و کشور ترکیه است.
روابط با ترکیه
ترکیه کشوری است که از لحاظ مناسبات اسلامی، اقتصادی، سیاسی و بلوک بندی موجود دنیا فاصله اش از ما نسبت به کویت، عربستان سعودی، یمن شمالی و دیگر کشورهای جنوب خلیج، اگر بیشتر نبوده، کمتر هم نبوده است و ما عملاً نشان دادیم که بهترین روابط را با ترکیه داریم. معاملات اقتصادی در سطح دو میلیون دلار انجام می شود، بسیاری از چیزهائی که ما نیاز داریم از ترکیه وارد می کنیم و آن ها هم امکاناتی را که ما داریم از ما می گیرند. خط ترانزیتی بین دو کشور در وضعیت بسیار خوبی و با امنیت کامل مشغول به کار است. مرزهایمان هیچ مشکلی ندارند و در صفا و صمیمیت با آن ها زندگی می کنیم. و تمام این روابط خوب را با رضای خاطر انجام می دهیم و هیچ اجباری نداشتیم که با ترکیه چنین روابطی داشته باشیم بلکه می توانستیم این مبادلات اقتصادی گسترده را با کشورهای دورتری ـ با قیمت های مناسبتر و در سطح بالاتری ـ در میان بگذاریم ولی ترکیه را ترجیح می دهیم چون همسایه ما است و کشوری اسلامی است.
بنابراین، هیچ دلیلی ندارد، سایر همسایگان ما از ما بترسند مگر اینکه ترسشان از ملت های خودشان و کارهای ناشایست خودشان باشد. اگر آن ها می خواهند برای همیشه بندگی آمریکا کنند و با اسرائیل هم سازش کنند، این دیگر به خودشان مربوط است نه به ما و نه به پیروزی ایران در جنگ! تنها کاری را که ما می کنیم این است که افشاگری می کنیم چه در جنگ پیروز شویم و چه پیروز نشویم.
ما صادقانه آن ها را دعوت می کنیم دست از حرکات زشتشان بردارند و با ما همکاری کنند که در برابر دشمن مشترکمان (اسرائیل) بایستیم، آن گاه خواهند دید که مایه امنیت برای منطقه و مایه قدرت و قوت برای آن کشورها خواهیم بود.
اینها دارند می بینند، دولت عراق که روزی آن قدر چپ گرایانه رفتار می کرد که حتی جبهه پایداری را هم ـ به صوت ظاهر ـ قبول نداشت و آن قدر دم از دشمنی با اسرائیل می زد و حاضر نبود که یک فردی از مصر را بپذیرد، کارش به اینجا رسیده است که اسرائیل به آن پیشنهاد کند که بیاید از لوله های نفتیش استفاده کند و آمریکا برای آن ها طرح احداث لوله نفت از خلیج عقبه را اجرا کند و آمریکا در کنفرانس سران کشورهای صنعتی به صراحت اعلام می کند که منافع و منابع حیاتی غرب در سه چیز است: ۱- حکومت عراق ۲- اسرائیل ۳- چاه های نفت در جنوب خلیج فارس
آری! ما برای شما خطری نیستیم ولی این چیزهائی که منافع حیاتی غرب وابسته به آن ها است برای شما خطر دارد و شما می بایست از این ها بترسید.
نتیجه گیری
وضع ما از لحاظ امکانات نظامی و اقتصادی خیلی بهتر از آغاز جنگ است:
۱- نیروی هوائی ما خیلی نیرومند است، ولی ما با احتیاط آن را به کار می گیریم که اگر سال ها هم جنگ داشته باشیم و نتوانستیم اسلحه و قطعات لازم را تأمین کنیم، بتوانیم خودمان را حفظ کنیم.
۲- نیروی دریائی ما تقریباً دست نخورده است، به اضافه تجربه ای که در جنگ به دست آورده است.
۳- نیروی زمینی خیلی قوی تر و آماده تر از زمان آغاز جنگ است. هم تعداد واحدهایمان بیشتر شده و هم امکانات نظامی مان. تنها هفتصد الی هشتصد تانک از عراقی ها گرفته ایم که اکنون سالم در اختیار ما است. تانک¬های دیگر هم که تا اندازه ای آسیب دیده بودند، توسط کارشناس های ما تعمیر شده اند. توپ ها و ذخائر مهمات خیلی بیشتر شده است و اکنون زاغه های ما پر است. اگر کارخانه های مهمات سازی ـ فرض کنید ـ از یک نوع گلوله، در گذشته روزی دویست عدد می ساختند، اکنون روزانه ۱۵۰۰ عدد می سازند.
۴- صنایع تعمیر کاری از تعمیر هیلیکوپترها، هواپیماها گرفته تا تعمیر رادارها به خوبی کارشان را انجام می دهند. ابتکاراتی که در این مدت کرده اند و ادوات جدید که ساخته شده است را در آینده می توانیم مورد استفاده قرار دهیم، تا معلوم شود که چه تحولی در صنعت نظامی ایجاد شده است.
۵- سپاه که در آغاز جنگ هیچ توان نداشت، امروز دارای چند لشکر پرکار، نیرومند و ورزیده می باشد. طرح هائی که اجرا کردند مانند طرح «لبیکم یا خمینی» گروه گروه مردم متعهد ما را به خود جذب کرده است. اکنون بیش از هفتصد گردان نام نویسی کرده اند و تمام امکانات جنگی از قبیل لباس، تفنگ، آر پی جی، وسایل مهندسی و وسایل امنیتی برای آنان آماده است.
۶- ملت ما بدترین شرایط جنگی را گذرانده و امروز به سرعت در پی جبران خرابی ها است.
۷- جاده های مرزی که برای جنگ لازم بود در حال تکمیل است.
۸- در این فاصله زمانی خطوط مرزیمان را در سواحل خلیج فارس، مرز پاکستان، مرز افغانستان و مرز شوروی محکم کرده ایم.
۹- از لحاظ بودجه و مسائل اقتصادی نیز وضعمان خیلی بهتر از سال های جنگ است، گرچه جنگ آثار بدی دارد که گرانی و کمبود ایجاد می کند ولی این تا اندازه ای طبیعی است. چیزی که جبران ناپذیر است از دست دادن انسان های پاک و مجروح و معلول شدن بسیاری از برادران و خواهران متعهد ما است که آن هم چون برای خدا است، مردم ما با جان و دل پذیرا هستند.
۱۰- برنامه هائی برای کمک کردن به نیروهای انقلابی در داخل عراق داریم که بتوانند به خوبی وظایف خود را انجام دهند که در مرزها و میدان ها حرکتمان تابع درون خواهد بود، یعنی ما طوری حرکت کنیم که بتوانیم مردم را در شرایط مناسبی قرار دهیم که وظایف خود را در درون انجام دهند.
البته همانگونه که بیان شد، در کردستان عراق و در هورها که تا عمق دل خاک عراق کشیده شده اند، نیروهای مردمی، آماده حرکت هستند و کارهای خوبی هم تاکنون کرده اند که امیدواریم همه حمایت های غربی ها و شرقی ها و ارتجاع منطقه و اسرائیل از صدام کارساز نیاید ان شاء الله و ما بتوانیم خودمان را و منطقه را از شر حزب منفور بعث رها سازیم.
هشدار مهم
مطلب مهمی که لازم بود تذکر دهم این است که گرچه ما نیرومندیم و ارتش عراق خیلی ضعیف است ولی این بدان معنی نیست که ما دیگر آسوده باشیم و فکر کنیم آن ها هیچ توانی ندارند و تنها با یک حمله ساده می توانیم به کلی آن ها را از بین ببریم. چرا که دشمنان ما بسیارند و همواره برای توطئه ها و نقشه های دیگر مشغول طرح ریزی و برنامه ریزی می باشند و قطعاً عراق را تنها نمی گذارند، بلکه سیل امکانات به سوی عراق سرازیر است، استحکامات بیشتر و مؤثرتری درست کرده اند. ممکن است آمریکا یا شوروی اسلحه جدیدی در اختیار عراق بگذارند.
وضع اقتصادی عراق گرچه بسیار آشفته است ولی امکان دارد که آمریکا، پنجاه میلیارد دلار هم اگر لازم باشد، اعتبار به عراق بدهد، عربستان سعودی بانک های دنیا را پر از دلار کرده است شاید خیلی بیشتر از گذشته به عراق کمک کند، انبارهای شوروی پر از اسلحه است، بدون پول هم اگر مصلحت ایجاب کند یا با وام سی ساله ممکن است سلاح به عراق بدهد. کشورهای مرتجعی چون مصر و سودان بیشتر از این نیروی انسانی در اختیار دشمن قرار دهند، و خلاصه تمام این واقعیت ها در کنار واقعیت هائی که تذکر دادیم وجود دارد. بنابراین ما نباید آن قدر خوشبین باشیم که تا یک حمله ای شروع کرده ایم، پس از چند ساعت در بغداد خواهیم بود!! بلکه باید تمام پیش بینی ها را بکنیم و خود را بیش از پیش آماده سازیم و عِده و عُدّه لازم را برای هر پیش آمد ممکنی تهیه نمائیم.
مردم ما هم آماده هر نوع فداکاری هستند و هر شرایط جدیدی رخ دهد آنان را در جریان خواهیم گذاشت که در صورت دخالت آمریکا یا هر قدرت دیگری با همان شور و شوق وارد میدان شوند و دشمنان را خوار و ذلیل از ایران اسلامی برانند. البته آمریکا هم آنقدر احمق نیست که برای حفظ جان صدام، جهان را به آتش بکشد، چرا که ناامنی در خلیج فارس، منحصر به این منطقه نمی شود، بلکه چاه های نفت در دریای احمر نیز ـ که لوله های نفتی از آن جا می روند ـ صدمه می بیند. تازه در چنان شرایطی ما مجبور نیستیم در محدوده خلیج فارس بجنگیم بلکه نیروهای وفادار به خودمان را ـ که خیلی هم زیاد هستند، در تمام دنیا بسیج می کنیم و هیچ جای امنی برای دشمنان باقی نمی گذاریم و تحمل این مسئله برای دنیا بسیار سنگین است.
از طرفی دیگر، ما دارای ۴۰ میلیون جمعیت و ۱۶۰۰۰۰۰ کیلومتر وسعت هستیم که در صورت بروز جنگ، شهرهای زیادی را می توانیم زیر کشت بیاوریم و برای همیشه خودکفا شویم و از همه جا مستغنی شویم. و از لطف خداوند در چهار فصل توان کشت محصول در ایران داریم. اگر چنان روزی پیش آمد، ساده زندگی کردن و از زرق و برق های صنعت غرب صرف نظر کرن برای ملت ما خیلی آسان است، چون مردم ما انقلابی هستند و شرائط انقلاب را خوب در می یابند و لذا برای هر پیش آمد ناگواری آمادگی کامل دارند ولی چنین چیزی برای دنیا بسیار دشوار و ناراحت کننده است.
در هر صورت خیلی بعید به نظر می رسد که آمریکا برای حفظ جان یکی از دست نشاندگانش دنیا را به آتش بکشد و از حیطه انتفاع بیندازد، بلکه به نبودن اسرائیل هم حاضر است تن در دهد و از ناامنی عمومی در سراسر دنیا بپرهیزد. ملت ما هم لازم است در عین حال که آمادگی خود را حفظ می کنند، به هیچ وجه برای احتمال های بسیار ضعیف، به خود واهمه راه ندهند و برنامه های عادی زندگی خود را ادامه دهند خدا با ما است.
و السلام.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *