وجوه اشتراک و افتراق انقلاب اسلامی ایران و انقلاب نیکاراگوا

محمد صدر
در شماره پیشین، قسمت اول این مقاله با عنوان «وجوه اشتراک انقلاب اسلامی ایران و انقلاب نیکاراگوا» به چاپ رسید.
از آن جا که عناون کلی این مقاله «وجوه اشتراک و افتراق انقلاب اسلامی ایران و انقلاب نیکاراگوا» بود، بدین وسیله تصحیح و اکنون قسمت دوم این مقاله، تقدیم امت پاسدار اسلام می شود.
بخش دوم
قبل از ورود به بحث وجوه افتراق دو انقلاب مقدمتاً یادآوری می گردد که به طور اجمال می توان انقلاب ها را به سه دسته تقسیم کرد:
۱- انقلاب ناسیونالیستی
۲- انقلاب ضد استبدادی و ضد استعماری.
۳- انقلاب ایدئولوژیکی.
ـ یکی از عوامل اصلی در شکل گرفتن انقلاب ناسیونالیستی، تجاوز و استقرار نیروهای نظامی یک کشور در کشوری دیگر می باشد. در واقع باید گفت: حضور نیروهای اشغالگر میان یک ملت معمولاً باعث تحریک و طغیان احساسات ناسیونالیستی مردم آن کشور می گردد.
ـ در مورد انقلاب ضد استبدادی، حضور نیروهای خارجی در یک کشور ضروری نیست بلکه عامل اصلی آن، تسلط و فرمانروائی یک حاکم و یا سلطان جابر و دیکتاتور در کشور می باشد. این فرمانروایان نوعاً به قدرت های قوی تر و بیرون از مرزهای کشور وابستگی داشته و در واقع خط مشی را از آن مرکز قدرت دریافت می کنند. (توضیح اینکه این روش نفوذ قدرت های بزرگ در یک کشور، همان استعمار نو می باشد) روش خشونت آمیز و ظالمانه ای که از مشخصات این نوع حکومت ها می باشد، با تعارضی که این مشخصه با فطرت ظلم ستیزی انسان ها دارد عامل طغیان توده ها و حرکت آن ها برای رهائی از یوغ استبداد و استعمار می گردد.
ـ انقلاب های ضد استبدادی و ضد استعماری ممکن است دارای یک پشتوانه ایدئولوژیک بوده و یا فاقد آن باشد. وقتی یک انقلاب ضد استعماری و استبدادی از پشتوانه قوی ایدئولوژیکی برخوردار باشد، ضریب انحراف و سازشکاری در آن تقریباً به صفر می رسد و حال آن که وقتی یک چنین انقلابی از هدایت مکتبی محروم باشد هر آن در خطر انحراف و سازش قرار دارد.
وجوه افتراق انقلاب اسلامی ایران و انقلاب نیکاراگوا را با توجه به نکته اخیر به شرح زیر بیان می کنیم.
۱- پشتوانه ایدئولوژیک دو انقلاب
انقلاب اسلامی ایران همانگونه که از نامش پیداست انقلابی است متکی بر مبانی اسلام که اصالت، جامعیت و پویائی این مکتب مهمترین عامل در اصلاح پیوسته حرکت این انقلاب و سد اصلی هر گونه انحراف و سازش در آن می باشد، چه اسلام، ماهیتاً از هر گونه انحراف بری بوده و سازشکاری در این مکتب محکوم است. در مقابل، ایدئولوژی های دیگر در مقاطع حساس به سازش کشانده می شوند. که ما در عصر حاضر سازشکاری مکتب به اصطلاح مهم جهان یعنی مارکسیسم، را به وضوح می بینیم.
اصالت مکتبی انقلاب اسلامی باعث شده که پس از پیروزی انقلاب علیرغم تضییقات و تهدیدات و تجاوزات شیطان بزرگ، تزلزلی در راستای پویایی حرکت انقلاب اسلامی پدیدار نشود و علیرغم تصورات باطل بعضی تحلیلگران، کمترین گرایش فکری، به شرق در جامعه انقلابی ما ظاهر نگردد و در میان ناباوری گوره ها ی وابسته به شرق و غرب در اوج خصومت وکینه توزی غرب ( که از نظر خود باختگان مارکسیسم بهترین و موجه ترین دلیل برای هم آغوشی با شرق است) با توقیف و محاکمه سران حزب توده، سازش ناپذیری و استواری انقلاب اسلامی بیش از پیش آشکار شد، لیکن انقلاب نیکاراگوا فاقد چنین محور فکری عمیق و پویائی بوده و به دلیل همین ضعف ایدئولوژی هر فشاری از طرف ابرقدرت غرب را با گامی در همسوئی بیشتر با ابرقدرت های شرق جبران می کند.
در مورد انقالب نیکاراگوا باید گفت: همین ضعف ایدئولوژی و ماهیت سازشکاری مکتب مارکسیسم باعث می شود که رهبران انقلابی این کشور بارها خواهان نشست و مذاکره با سران دولت امریکا شوند و این شیطان بزرگم است که با درک این نقطه ضعف پیوسته از زیر بار چنین مذاکراتی شانه خالی می کند.
۲- کیفیت رهبری در دو انقلاب:
همانطور که می دانیم نطفه انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۴۱ به رهبری امام امت بسته شد و تا زمان اوج و پیروزی انقلاب، این رهبری پیامبر گونه به طور مستمر وجود داشت و رهنمودهای ایشان در هر کجا که بودند در طول مبارزه به وسیله سیستم هدایتی روحانیت مبارز، در میان توده مردم در حداقل زمان ارائه می شد و همین رهبری یگانه که پایگاهش در عمق اعتقاد مردم قرار دارد پس از پیروزی انقلاب نیز تاکنون حرکت انقالب را از هرگونه انحرافی دور نگاه داشته است.
اما در مورد نیکاراگوا چنین نیست و رهبری واحد وجود ندارد بلکه در آن جا ساندنیست ها که چریک های مبارز علیه سوموزا بودند و نیز گروهی از کشیشان انقلابی و همچنین یک دسته از روشنفکرها با افکار لیبرالی و اروپائی که در مبارزه شرکت داشتند با ترکیبی از بازرگانان و سرمایه داران موافق انقلاب جبهه ای را تشکیل داده بودند و علیه دیکتاتوری سوموزا می جنگیدند و می بینیم که بعده اجناح های مختلف از گروه هائی که نام برده شد در کادر رهبری شرکت می کنند و شاید بتوان گفت: یکی از دلایلی که انقلاب نیکاراگوا مشکل بتواند در مسیر صد در صد صحیح یک انقلاب حرکت کند، همین عدم وجود رهبری واحد باشد.
۳- عکس العمل روانی و عاطفی در مقابل ابرقدرت ها
موضعگیری انقلابیون نیکاراگوا در مقابل ابرقدت ها اغلب این معنا را تداعی می کند که برای باقی ماندن باید به دامان یکی از دو ابر قدرت شرق و یا غرب متوسل شد. صرفنظر از نقاط ضعف سیاس نیکاراگوا در مقابل ابر قدرت ها که قبلاً به آن اشاره کردیم، نوعی خود باختگی که می توان آن را مسئله سیاسی ـ روانی نامید در اغلب رهبران فعلی نیکاراگوا وجود دارد. لیکن در مورد انقلاب اسلامی ایران چنین نقیصه ای وجود ندارد و علت اصلی آن اتکاء به نفس است که ایدئولوژی اسلام به معتقدین به این مکتب القاء می کند و سبب می گردد که هیچ گونه ضعفی در مقابل ابرقدرت ها احساس نشود که البته این ویژگی منبعث از تفکر توحیدی اسلامی است که برای انسان خدا ترس، ترس از هیچ نیروئی وجود ندارد.
۴- نقش جنگ مسلحانه در دو انقلاب
با توضیحی مختصر در مورد مبارزات مسلحانه به این وجه افتراق دو انقلاب می پردازیم:
اولاً جنگ مسلحانه زمانی به وجود می آید که مبارزه زیر بنای مردمی نداشته باشد، در این شرایط گروه هائی که برای سرنگونی نظام حاکم وارد مبارزه می شوند از پایگاه مردمی مورد نیاز محروم می باشند و به این دلیل ناچار مبارزات را به شکل مخفی و زیر زمینی دنبال می کنند. بدیهی است اگر حرکت، مسیر حق را بپیماید به مرور زمان رشد می کند و می تواند کم کم با جلب نظر مردم، آنان را جذب حرکت انقلابی بنماید و هرگاه مسیر مبارزه بر خط صحیح و حق طلبانه ای منطبق نباشد طبیعی است که در ضمیر حق جویانه مردم رنگ باخته و از بین می رود. این مطلب مؤید جمله معروف «چریک مانند ماهی است و مردم مانند اقیانوس» می باشد، چه هر گاه مردم، چریک را در بین خودشان نگیرند، چریک خفه خواهد شد. مصداق این مطلب گروه هائی بودند که قبل از انقلاب اسلامی ایران و حتی بعد از انقلاب دست به یک سری عملیات چریکی زدند و همان عدم پذیرش مردم و فقدان پایگاه مردمی لازم آن ها را خفه کرد، در سال های ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶ ساواک توانست تمام شبکه آن ها را متلاشی کند زیرا مردم احساس کرده بودند که علیرغم رنگ مخالفت با شاه در حرکت این گروه های چریکی فکر و خواسته هایشان با آن ها یکی نیست. این احساس مردم پس از انقلاب، شکل واقعی به خود گرفت زیرا حرکات تروریستی این گروه ها و انجام سایر جنایات آن ها به بسان وصله های ناجور و اجسام ناهمگون نمودار و به کناری افکند. در مقابل این فعل و انفعال، عدم موفقیت ساواک و نیروهای امنیتی رژیم سابق برای کنترل و سرکوب تظاهرات و حرکت ایدئولوژیک و سیاسی مردم در سال ۱۳۵۷ قابل تعمق و بررسی می باشد.
این عدم توفیق به دلیل پایگاه مردمی حرکت انقلابی و نفوذ رهبران روحانی این حرکت در اعمال فکر و اندیشه مردم بود.
البته گایه با دیدی سطحی انقلاب اسلامی یاران را به دلیل عملیات مسلحانه روزهای ۲۱ و ۲۲ بهمن ماه سال ۱۳۵۷ حرکتی مسلحانه قلمداد می کنند که این یک اشتباه بزرگ است چه همانگونه که در بالا اشاره شد یکی از ویژگی های مبارزات مسلحانه ـ خاصه اگر به پیروزی بیانجامد ـ طور مدت مبارزه است و افتادن سلاح در دست انقلابیون ما در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ همزمان با سقوط ارتش و نیروهای امنیتی رژیم سابق و در شرایطی بود که امواج انقلابی مردم دیگر سدی در پیش نداشت.
همین جا به وجه افتراق انقلاب نیکاراگوا و انقلاب اسلامی ایران در این زمینه اشاراه می کنیم، که جنبش چریکی و مبارزه مسلحانه در انقلاب نیکاراگوا نقش بسیرا مهمی را داشته است. در واقع می توان گفت بدون مبارزه چریکی و حرکت مسلحانه که عامل اصلی متلاشی شدن گارد ملی سوموزا بود، انقلاب نیکاراگوا به پیروزی نمی رسید و همان طور که در قسمت های قبل اشاره شد سیر تحولات لازم در حرکت مسلحانه از عملیات مخفی، طول زمان مبارزه چریکی، نفوذ تدریجی در مردم و جلب حمایت نسبی آن ها در مبارزات مسلحانه ساندنیست ها به چشم می خورد ولی در انقلاب اسلامی ایران چنین مکانی برای مبارزات مسلحانه وجود ندارد، و اگر چه مردم در ۲۱ بهمن اسلحه به دست گرفتند ولی همچنان که اشاره شد این در شرایطی بود که در حقیقت ارتش و سایر ارگان ها و نیورها توسط حرکت انقلابی و عظیم مردم غیر مسلح سقوط کرده بود و یا در شرف فرو ریختن بودو در واقع اسلحه وقتی به دست انقلابیون افتاد که دشمن شکسته شده بود و این حرکت با مبارزات مسلحانه که گاهی ده ها سال ادامه می یابد تا بتواند بر رژیم جابر حاکم پیروز شود (مانند نیکاراگوا) متفاوت است.
۵- اتکاء اقتصادی به کشورهای خارج:
انقلاب نیکاراگوا از ابتدای شکل گیری از کشورهای خارجی نظیر کوبا کمک هائی را دریافت می کرد. این کمک ها عمدتاً آموزش های چریکی و بعضا کمک های مالی بود. اهمیت این همکاری و کمک برای مبارزین نیکاراگوا در حدی بوده است که در صورت فقدانش، احتمالاً انقلاب نیکاراگوا به پیروزی نمی رسید. مهمترین اشکال این نوع کمک ها باز پرداخت آن هاست که تنها به صورت گرایش و همسوئی فکری و عقیدتی پذیرفته می شود هم اکنون در انقلاب نیکاراگوا چنین گرایشاتی به وضوح احساس می شود. در مقابل انقلاب اسلامی ایران، از ابتدا متکی بر نیروی توده مردم با پشتوانه اعتقادی آنان بوده است و بدون دریافت کمک های مادی و تعهد آورد، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و هم اکنون جمهوری اسلامی ایران به دلیل عدم دریافت کمک های خارجی می تواند راست و استوار روی پای خود بایستد و هیچ گونه وابستگی و تعهدی نست به به دول خارجی نداشته باشد.
در خاتمه یادآوری می گردد که ویژگی ها و طبیعت انقلاب با توجه به اینکه با سرشت و تفکرات پیچیده انسان ها نزدیکی و آمیختگی دارد خود به خود شناخت و تجزیه و تحلیل آن را دشوار می سازد و مطمئنا در انقلاب بزرگ اسلامی ایران نکات و ظرافت های زیادی وجود دارد که در این بررسی به جهت اجمال در بیان به تحریر در نیامده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *