نگرشی به كتاب « ميرزای شيرازی

»

ترجمه̾ «
هدية الرازی »

رضا مختاری

« هدية
الرازی الی‌ الامام المجدّد الشيرازی » يا « هدية الرّازی الی المجدّد الشيرازی »
نام اثری است كه علّامه متتبع ، مرحوم شيخ آقا بزرگ تهرانی صاحب « الذريعه » ـ در
گذشته سال 1389 هـ ق ـ در شرح احوال و آثار مرجع بزرگ ، و مبارز و درگير ، مرحوم
آيت الله العظمی حاج ميرزا محمد حسن شيرازی ، معروف به ميرزای بزرگ اوّل رهبر جنبش
تنباكو ( متوفّای 1312 هـ ق ) و شمّه ای از شرح احوال بيش از 350 تن از شاگردان و
اصحاب و نزديكان او نگاشته است .

شيخ آقا بزرگ
، علّت نگارش اين كتاب را ، در سرآغاز آن ، چنين ،شرح می دهد :

« … در
خلال پنج سالی كه از آغاز دوره̾ بلوغم ، افتخار تقليد از اين مرجع بزرگ را داشتم ،
هميشه در پی فرصتی بودم تا سپاسگزار نعمت های اين پيشوا باشم . ادای‌ اين سپاس را
جز در اين نمی‌ ديدم كه آستان و مقدمش را ببوسم و خاك قدومش را بر ديدگان بنهم ،
ولی افسوس كه توفيق نصيب نگشت و ناگهان فريادگر مرگ ، حضرتش را فراخواند و مسلمين
را در سوك نشانيد ، از آن پس اميدم به يأس مبدّل شد ؛ تا اينكه يك سال بعد از وفات
ميرزای بزرگ ، خداوند به من توفيق تشرّف به عتبات عاليات را عطا فرمود . تا زمانی
كه در نجف اشرف بودم ، تربت شريف ميرزا را زيارت می كردم و بدين وسيله روان خويش
را تا حدّی آرامش می بخشيدم ، ولی زخم دل در درون پنهان بود. در خلال اين مدّت ،
گه گاه به سامرا مشرّف می‌ شدم و در مشاهده ائمّه حضور می ‌يافتم و محروميّت خويش
از درك ايّام ميرزا را به ياد می ‌آوردم و اشك از ديدگانم جاری می‌شد .

تا اينكه بر
اثر استغاثه از ائمّه اطهار « عليهم السلام » و به خصوص حضرت بقية‌الله الاعظم «عج
» در اواخر سال 1329 هـ ق ـ هجرت به سامرا ميسّر گشت و همراه خانواده بدانجا شتافتم
. در مدّت اقامت خود در سامراء ، عده ای‌ از افراد مورد اعتمادی را كه سال های
حيات ميرزا را درك كرده بودند يافتم و با استفاده از بركات وجود آنها بر ميزان
آگاهی‌ خود ،‌ نسبت به ميرزا افزودم . پس از آن چنين انديشيدم كه با قلم ناتوان
خود ،‌به نگارش اين جزوه̾ ناچيز دست بزنم تا هم يادی‌ از گذشتگان باشد و هم وسيله̾
شناختی برای آيندگان. از سوی ديگر ، چون ديدم كه بسياری از اساتيدم از برترين
شاگردان و بهره وران از انفاس پر بركت ميرزا بوده اند ، برخود واجب دانستم نام و
يادشان را زنده نگه داشته و فضل و مناقبشان را آشكار سازم . » 1

اين كتاب به
زبان عربی و برای آشنايان بدان زبان ، غير قابل استفاده بود ،‌ تا اينكه ترجمه̾
فارسی آن ، با نام « ميرزای شيرازی » به صورت زيبا و مطلوبی‌ ، همراه با ملحقات و
اضافاتی بر اصل كتاب ،‌توسط وزارت ارشاد اسلامی‌،‌در سال پيش (1362 ) چاپ و منتشر
شد ، و از اين رهگذر خدمتی قابل تقدير نسبت به ميرزا شيخ آقا بزرگ و تاريخ و فرهنگ
تشيّع انجام شد . من همين جا ، از همه̾ كسانی كه در ترجمه و چاپ و نشر اين كتاب ،
متحمّل زحمت شده و سعی و كوشش كرده اند ، تقدير و تشكر می كنم و از خداوند متعال
افزايش توفيقاتشان را در راه خدمت به جامعه̾ اسلامی خواستارم .

در مقدمه
اين ترجمه ( ص 13 – 14) آمده است :

« 7- از
آنجا كه اصل كتاب دارای غلط های چاپی بوده است بعيد نيست كه بعضی از آنها به كتاب
حاضر منتقل شده باشد . لذا قبلا از همه̾ خوانندگان گرامی پوزش می طلبيم و اميدواريم
پژوهشگران و دانايان تاريخ ، با راهنمائی های خود ما را ياری فرمايند .»

ازاين رو بر
آن شدم كه اشتباهاتی را كه در ترجمه يا اصل كتاب اتفاق افتاده ـ تا آنجا كه من با
يك مطالعه و سير اجمالی بر آنها واقف شده ام ـ متذكر شوم .

قبلا به
روان پاك مرحوم شيخ آقا بزرگ و ميرزای‌ شيرازی درود می فرستم و مجددا برای مترجم ـ
يا مترجمين ـ محترم اين كتاب ، آرزوی‌ توفيق بيشتر می ‌كنم .

ضمنا
يادآوری می كنم كه چاپ اوّل و دوم اين ترجمه ، مورد بررسی واقع شده ـ البته چاپ
دوم عين اوّل است و هيچ گونه تغيری در آن داده نشده است ـ و نيز اصل و متنی كه
مورد استفاده بوده در سال 1403 هـ ق ، توسط انتشارات ميقات منتشر شده كه افست چاپ
عراق « هدية الرازی » است 2 و طبعاً آدرس صفحاتی كه در اين نبشتار مشاهده می فرمائيد طبق چاپ اول و
دوم ترجمه و چاپ ياد شده̾ اصل كتاب است .

1-   
در ص 12 پيشگفتار مترجم
آمده است :

    « مرحوم شيخ آقا بزرگ پيرامون شخصيت و زندگی
و شاگردان ميرزای شيرازی ،علاوه بر قلم فرسائی در كتابی موسوم به « طبقات اعلام
الشيعة » به جهت علاقه و محبتی كه به آن رادمرد داشت ،‌به نگارش كتابی‌ جداگانه
نيز در ترجمان او همّت گماشت و آن را «هدية الرازی الی الامام المجدّد الشّيرازی »
3 نام نهاد .
»

اين سخن ،
دالّ بر اين است كه كتاب « طبقات اعلام الشيعة » قبل از « هدية الرازی » نوشته شده
، ولی اين مطلب صحيح نيست و شيخ آقا بزرگ چندين سال قبل از تأليف « اعلام الشيعة »
به نوشتن « هدية الرازی » دست يازيده و اصلاً آنچه در «اعلام الشيعة » در شرح
زندگی ميرزا آورده ، خلاصه ای ‌است از آنچه در « هدية الرازی » مسطور است .

او خود ، در
اين باره در اعلام شيعه̾ قرن چهاردهم يعنی « نقباء البشر » (ج 1 / 436-437 پاورقی
) چنين می نويسد :

« و كنت
الّفت قبل عشرات السّنين كتابا مستقلاً في ترجمته ، سميّته « هدية الرازی الی
المجدد الشّيرازی » و قد اكثرت من النقل عنه في هذا الكتاب عند التّعرض لذكر
تلاميذه … فما لنا الّا التّبرك بذكر اسمه ملخّصين ترجمته من كتابنا المذكور و
محيلين التّفصيل اليه. »

همچنين در
اعلام الشيعة ، بخش نقباء البشر در شرح احوال بسياری از علما يادآوری می‌كند كه
ايشان را در «هدية الرازی » هم ، يادكرده است، به عنوان نمونه :

1-   
نقباء البشر ج 1/88 ؛
در شرح زندگی آية الحق سيد احمد كربلائی ره : وذّكرته في هدية الرّازی .

2-   
نقباء البشر ج 3/1028
در شرح زندگی شيخ عبدالحسين تستری : ترجمته في هدية الرازی .

3-   
نقباء البشر ج 2/535
در شرح زندگی‌ شيخ ميرزا حسين شيرازی‌ : ذكرت المترجم له في هدية الرّازی .

4-   
نقباء البشر ج 2/534
در شرح زندگی سيد حسين رضوی قمی : كما ذكرته في هدية الرّازی .

5-   
نقباء البشر ج 2/539
در شرح زندگی سيد حسين كاشانی : و ذكرت المترجم له في هدية‌الرّازی .

6-   
نقباء البشر ج 2/540
در شرح زندگی شيخ محمد حسين اصفهانی : و قد ذكرت المترجم له في هدية ‌الرّازی .

7-   
نقباء البشر ج 2/543
در شرح زندگی سيد حسين همدانی : كما ذكرته في هدية الرّازی .

8-   
نقباء البشر ج 2/570
در شرح زندگی سيد ميرزا محمد حسين علوی : و قد ذكرناه في هدية الرّازی .

9-   
نقباء البشر ج 2/621
در شرح زندگی شيخ ميرزا محمد حسين كرمانی : ذكرته في هدية الرّازی .

10-  
نقباء البشر ج 2/638
در شرح زندگی شيخ محمد حسين قائنی : و ذكرته في هدية الرّازی .

11و 12 – نقباء‌البشر ج 2/711 در شرح زندگی شيخ داوود برغانی و سيد
داوود خراسانی : ذكرته في هدية الرّازی ،كذا ذكرته في هدية‌الرّازی .

با توجّه به آنچه ياد شد ، معلوم می گردد كه « هدية الرّازی » چندين سال ،
قبل از « اعلام الشيعة » تأليف شده است .

2-   
عكسی كه روی جلد اين
ترجمه ـ به عنوان اينكه تمثال ميرزای شيرازی است ـ چاپ شده ،‌بنا به گفته̾ «
ريحانة الادب » ( ج 6/166 ـ و ج 3/421 ـ چاپ 8 جلدی ) تصوير آيت الله سيد اسماعيل
صدر ـ جدّ امام موسی صدر ـ‌ شاگرد ميرزای شيرازی است نه خود ميرزا . 4

3-   
در ص 16 ـ 17 ترجمه
پاورقی 6 ، در ترجمه̾ يك حديث دو اشتباه رخ داده است . حديث در بحارالانوار ( ج
2/5 ـ 6 ـ چاپ جديد ) و بدينصورت است :

يقال للعابد يوم القيمة ، نعم الرّجل كنت همّتك ذات نفسك و كيفيت النّاس
مؤنتك ، فادخل الجنة … و يقال للفقه : … قف حتّی تشفع لكلّ من اخذ عنك او
تعلّم منك . فيقف ، فيدخل الجنّة معه فئاما و فئاما حتّی قال عشرا و هم الّذين
اخذوا عنه علومه و اخذوا عمن … و عمن اخذ عمّن اخذ الی يوم القيامة …

در ترجمه̾ فراز اوّل حديث ، آمده است :

« به عابد گفته می شود تو مرد نيكی بودی ( ولی ) كوشش تو صرفا برای‌ (
نجات) خودت بوده است و بار زندگيت بدوش مردم . » در اينجا ترجمه̾ « كفيت النّاس
مؤنتك » به « بار زندگيت به دوش مردم ] بود [ » صحيح نيست ، بلكه معنی‌ اين جمله درست ،
به عكس است « يعنی خودت متحمّل مؤنه ات بودی و بار زندگيت به دوش مردم نبود. »
زيرا روشن است كه «ت» كفيت ، فاعل و خطاب به عابد است ، همچنين كه در كتب لغت آمده
است: « كفی فلانا مؤنته : جعلها كافية له ، ای قام بهادونه فاغناه عن القيام بها .
» 5

در ترجمه̾ « قف حتّی‌ … » آمده است : « توقّف كن تا شفاعت كنی تمام
كسانی‌ را كه از تو كسب علم نموده اند ، پس از آن می ايستد و گروه گروه از مردم با
او داخل بهشت می شوند . تا جائی كه معاشرين با او كه به طرق گوناگون تا بر پاشدن
قيامت از او علم آموخته اند ، ( همگی به شفاعت او وارد بهشت می شوند ) …

همانطوری كه علامه مجلسی « ره » بيان فرموده ، فئام به معنای گروهی از
مردم است.6

و روايت می گويد : فيدخل معه فئاما و فئاما و فئاما حتّی قال عشرا ، 7 و هم الذّين … » يعنی‌
امام عليه السّلام ده مرتبه كلمه̾ فئاما را تكرار فرمود . و آنها كسانيند كه …
ولی مترجم محترم كلمه̾ « عشراً » را از « هم الذين » جدا نكرده و اين دو كلمه را «
عشراتهم » ـ بر وزن علماؤهم ـ اعراب گذاری و به تبع آن ، در ترجمه فرموده است : «
تا جائی كه معاشرين با او … » و توجّه نفرموده كه در اين صورت چند اشكال پديد می‌
آيد :

1-   
اگر متن حديث ، «
عشرائهم » است چرا ترجمه شده : « معاشرين با او … » ؟

2-   
مرجع ضمير «هم » چيست
، در اين روايت كه مكررا به « فقيه » ضمير مفرد مذكر برگشته ؛ مثلا : فيقف ، فيدخل
الجنّة معه ، الذّين اخذوا عنه علومه ، واخذوا عمّن اخذ عنه .

3-   
آيا صحيح است بگوئيم
: « معاشرين با او كه به طرق گوناگون ، تا بر پاشدن قيامت از او علم آموخته اند ؟
آيا به كسی كه مثلا، هزار سال پس از شيخ طوسی «ره » از علوم و آثار او ، استفاده
می كند ، اصطلاحا معاشر شيخ طوسی می گويند؟

4-   
بنابراين فرض جمله
كامل نيست ، يعنی احتياج به تقدير دارد ، چنانچه در ترجمه ، جمله̾ « همگی به شفاعت
او وارد بهشت می شوند .» تقدير گرفته شده است .

جالب است بدانيم كه اين روايت در كتاب عوالی اللئالی ( ج 1/19 ) ابن ابی
جمهور احسائی هم آمده ، و وی تنها تا جمله̾ « حتّی قال عشراً » را نقل كرده و
دنباله̾ حديث را نياورده است .

4 – در ص 38 ترجمه آمده است : ] هنگامی
كه پس از درگذشت شيخ انصاری به ميرزا پيشنهاد شد مرجعيّت شيعه را بپذيرد [ وی در پاسخ گفت : « من آمادگی اين مهمّ را
در خود نمی بينم و توانائی برآوردن احتياجات مردم را هم ندارم ، جناب آقا شيخ حسن ] نجم آبادی [ فقيه زمانه است و شايسته تر از من بدين كار . »

عبارت متن عربی در اينجا چنين است : « انی لم استعد لذلك و لا استحضر ما
يحتاج اليه النّاس و جناب الشيخ آقا حسن فقيه العصر هو اولی بذلك منّی . » ( ص41 )

مقصود ميرزا از جمله̾ « لا استحضر ما يحتاج اليه النّاس » اين نيست كه «
من توانائی برآوردن احتياجات مردم را ندارم . » بلكه ظاهرا مراد اين است كه :
مسائل فقهی مورد نياز مردم را استنباط نكرده و مستحضر نيستم . و همان طور كه می
دانيم استنباط مسائل غير از دارا بودن نيروی‌ اجتهاد است و مجتهد پس از رسيدن به
رتبه̾ اجتهاد ، و يافتن اين قوّه و مرتبه در خود ، تازه بايد مدّت ها وقت صرف
استنباط و استخراج مسائل كند .

دليل مدّعای ما سخن جناب شيخ حسن « ره » در پاسخ ميرزا ، است كه می گويد :
« و مسئله استحضار المسائل اسهل مايكون عليك ؛ ولی اين زعامت دينی است كه نيازمند
مردی‌ جامع الشرائط ، عاقل ، سياستمدار ، آشنا به امور و كامل النفس می باشد و اين
همه در هيچ كس جز شما جمع نيست . » ( ميرزای شيرازی /39 ) .

و نيز گفته̾ خود ميرزا كه فرموده : « هيچ گاه به فكرم خطور نكرده بود كه
روزی مرجع دينی مردم بوده و به اين امر عظيم دچار شوم . » ( ميرزای شيرازی /39 )

آقا بزرگ پس از ذكر اين ماجرا می نويسد : مردم در امر تقليد به ميرزا رجوع
كردند و ايشان هم بر كتاب « نجات العباد » و « نخبه » و « رساله̾ مسئله » ، و هر
چه كه شيخ بر‌ آن تعليقه نوشته بود ، حاشيه نگاشته و فتاوی خود را بيان داشتند (
هدية‌/41 ـ 42 ) . اين گفته نيز دليلی ديگر است بر ادّعای ما .

5-   
ص 38 در ترجمه̾ اين
سخن آقا حسن نجم آبادی : « و مسئله استحضار المسائل اسهل ما يكون عليك » آمده است
: « برآوردن احتياج مردم ساده است . »

اين مورد هم مثل بالا ، اشتباه است و علاوه ترجمه̾ « اسهل مايكون عليك »
بدين صورت : « برآوردن احتياجات مردم ساده است » خالی از دقّت است و صحيح آن چنين
است : « استنباط و استخراج مسائل شرعی ، آسان ترين كار برای شماست . »

6-   
در ص 42 آمده است : «
جواب استخاره بر ماندن در سامرا بود . پس از آن ميرزا تصميم قطعی بر اقامت گرفت و
لوازم و كتابهايش را از نجف خواست . شاگردان همراه ميرزا نيز اقامت اختيار كردند و
ديگر شاگردان نيز از ساير نقاط بار سفر به سامرا بستند به طوری كه سامرّا خانه̾
علم و مركز اسلام و مرجع مردم در امور دين و دنيا گرديد . »

عبارت متن عربی در اينجا چنين است : « فلم تساعد الإستخارة الا علي
الاقامة بسامرا علي کل حال، فعزم علي البقاء و طلب اسبابه و كتبه من النّجف و كذلك
من معه من الاصحاب و اخذ في لوازم البقاء و علم النّاس عزمه علی البقاء ، فانتقلت
الصّفوة من تلامذته اليه حتّی صارت سامرا مثل الجزيرة الخضراء في الرّوحانيه و
اعلی الله فيها ذكره و اعزّ نصره و صارت سامرا دار العلم و بيضة الاسلام و المرجع
العالم لأهل الدين و الدّنيا . » (ص 44 ) .

همانطور كه مشاهده می شود ، در ترجمه ، جمله̾ « حتی صارت سامرا مثل
الجزيره الخضراء في الرّوحانية » بدون علامت حذف ، و هيچ گونه اشاره ای ، اسقاط
شده است . كه البته شايسته بود مترجم محترم علاوه بر ترجمه̾ اين جمله توضيح مختصری
هم پيرامون جزيره̾ خضراء در پاورقی ذكر می كرد . 8

7-   
در ص 40 ترجمه (
مطابق با ص 20 متن ) آمده است :« … تا اينكه بالاخره ]ميرزا[ در شعبان سال 1290 به سامرا مسافرت می كند .
»

اين تاريخ اشتباه است و همان طور كه در نقباء البشر ( ج 1/439)  و نيز در خود « هديه الرازی » ( ص 43 ) و ترجمه
( ص 41 ) و ريحانة الادب ( ج 6) و مشاهير دانشمندان ( ج 4/270 ) و زندگانی شيخ
انصاری ( ص 235 ) واعيان الشيعه ( ج 23/130 ) و مقدّمه تأسيس الشيعة (ص 3) و الكنی
و الالقاب (ج 3/222) ، آمده است ميرزا در شعبان سال 1291 به سامرا وارد شده است .

8-   
در ص 108 ترجمه (
مطابق با ص 66 متن عربی ) درباره آية الحق سيد احمد كربلائی ره ، استاد اتاد
علّامه طباطبائی ( ره ) آمده است : « در نجف در بحث علامه ميرزا حبيب الله و حاج
ميرزا حسن تهرانی حضور يافت و پس از آن از ياران خاصّ علامه ملّا حسين علی همدانی
گشت. »

در اين عبارت ، ميرزا حسن تهرانی و نيز ملاحسين علی همدانی ، اشتباه است و
صحيح آن حاج ميرزا حسين ( خليلی) تهرانی‌ و ملا حسينقلی همدانی (استاد بزرگ اخلاق
و عرفان ) می‌ باشد ،‌هم چنانكه در نقباء البشر ( ج 1/87 ) آمده است .

9-   
در ص 156 ترجمه (
مطابق ص 118 متن عربی ) آمده است : « او ] مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائری مؤسس «ره» [
اكنون در سلطان آباد ( اراك ) اقامت گزيده است. »

و در ص 182 ترجمه ( مطابق ص 145 متن عربی ) درباره̾ مرحوم آيت الله سيد
محمد كاظم يزدی صاحب عروة آمده است : « رياست عامّه امروزه ( در نجف و اكثر شهرهای
ايران، بكله تمامی آن بدو منتهی شده است . »

همان طور كه شيخ آقا بزرگ ( در نقباء البشر ج 3/ 1159 ) فرموده است : صاحب
عروة در سال 1337 هـ ق در گذشته ، و نيز حاج شيخ عبدالكريم حائری از سال 1333 هـ ق
تا سال 1340 هـ ق ، مقيم اراك و اداره̾ حوزه̾ آنجا بوده است . ( نقباء البشر ج
3/1158ـ 1159) .

بنابراين از آنچه در « هدية الرّازی » در شرح زندگی مرحوم حائری و يزدی ،
آمده استفاده می‌شود كه « هدية الرازی » قبل از ( يا در سال ) 1337 هـ ق ، تأليف
شده ، ولی از سوی ديگر ، در سه مورد از « هدية الرازی » مطلبی ذكر شده ، كه با اين
موضوع تنافی دارد .

1-   
در ص 177 ترجمه (
مطابق ص 139 متن عربی ) آمده است : « حاج سيد اسدالله در جمادی الثانيه̾ 1340 هـ ق
عتبات را زيارت كرد .

بار ديگر نيز در جمادی الثانية سال 1349 هـ ق به زيارت رفت . »

2-   
در ص 192-193 ترجمه (
مطابق ص 156 متن عربی ) ، می نويسد :‌« سيد عبّاس سپس به كرمانشاه رفت و در سال
1349 هـ ق در همان شهر وفات يافت .»

3-   
در ص 212 ترجمه (
مطابق متن عربی ) آمده : « از ديگر آثار او تعمير مسجد جامع قديم در شيراز است كه
در سال 1360 هـ ق آن را شروع كرد ولی عليرغم صرف هزاران تومان ، موفّق به اتمام آن
نشد و فرزندش نقايص آن را تا امروز كه سال 1374 هـ ق است ، تكميل كرد . »

چنان كه ياد شد ، عبارتی كه آقا بزرگ درباره̾ مرحوم حائری ـ متوفّای 1355
هـ ق ،‌و صاحب عروة آورده ، می فهماند كه كتاب را قبل از سال 1338 نوشته ، ولی اين
سه موردی كه اخيرا آورديم ، بر خلاف آن است ،‌مخصوصا صورت سوّم كه می‌ نويسد :‌«
تا امروز كه سال 1374 است … »

ظاهرا در توضيح و حلّ اين اشكال ، بايد گفت :

شيخ آقا بزرگ ، چنانكه در الذّريعه ( ج 25 /207 ) فرموده و از خود هدية
الرّازی ( ص 118 و 145) نيز استفاده می‌ شود ،‌هدية الرّازی را ،‌اوائل دوران
تشرّفش به سامرا يعنی قبل از سال 1340 هـ ق ، به رشته تأليف كشيده است . ولی از
آنجا كه اين كتاب در سال 1388 هـ ق ، در عراق چاپ شده 9 و تا آن زمان مخطوط بوده است ،
مؤلّف بزرگوار ، در طول اين مدّت ، هر چه اطلاعاتشان راجع به مطالب و تراجمی كه در
« هدية‌» آورده ، اضافه می شده ،‌بدان كتاب می‌ افزوده است و از اين روست كه می ‌بينيم
در شرح زندگی مرحوم حائری ، قبل از سال 1340 هـ ق را می فرمايد : اكنون … و در
جای ديگر ، سال 1374 ه ق را ، می گويد : امروز …

و نيز در چند جا از جمله ( ص 143 و 179 ترجمه ) كه ديده می شود ، به «
نقباء البشر» اشاره می كنند و می‌گويند ، فلانی را در نقباء البشر ياد كرده ايم ،
از همين باب است .

در هر صورت ، شايسته بود مترجم محترم به اين نكته توجّه می  فرمودند و ( در پاورقی ) در اين باره ،‌توضيح
می ‌دادند .

10-  
در ص 180 ترجمه (
مطابق ص 143 متن ) در ضمن شرح حال مولی فتحعلی سلطان آبادی ، استاد محدّث بزرگوار
، حاج ميرزا حسين نوری چند اشتباه رخ داده كه لازم است عبارت متن و ترجمه̾ هر دو
را بياوريم ،‌تا كاملا موضوع روشن شود :

« علامه نوری ‌شرح حال او را ، در دارالسلام ، آورده و در توصيف او
چنين گفته  است: … كسی كه انديشه های‌
نوين و گنج های‌ پنهان را از زوايای كتاب خدا بيرون می كشد و نكته های‌ لطيف و
منحصر به فرد و قواعد مكنون الهی را از چاه معطّل و قصر مشيّد استنباط می كند …
شناخته شده ترين شخصی كه او را در طريق ائمه ديده ايم ، واستوار ترين فردی كه به
عروة وثقی ( گمشده̾ همگان در هنگامه̾ رستخيز ) چنگ زده است … » ( ص 180 ) عبارت
متن عربی‌( ص 143 ) « … مستخرج الفوائد الطّريفة و الكنوز المخفيّة من حبايا
زوايا الكتاب المجيد . و مستنبط الفرائد الّلطيفة‌و القواعد المكنونة الالهيّه من
البئر المعطّلة و المقصر المشيد .. اعرف من رأيناه بطريقة أئمة الهدی و اشدهم
تمسكا بالعروة‌ الوثقی من النّعم التّی‌نسئل عنها يوم ينادی‌ المنادی … » .

همان طور كه اشاره شده ،‌اين مطالب از حاجی نوری است و او ، اين كلام را
در كتاب « دارالسلام فيما يتعلّق بالرّويا و المنام » ( ج 2/266) آورده ،‌و در اين
رابطه با تفصيل و توضيح بيشتر ، و تعبيراتی‌ ديگر ،‌در ( ص 316 ـ 319 آن كتاب )
سخن گفته است .

در عبارت مورد بحث ، چند آيه̾ قرآن مورد استفاده و اشاره واقع شده ،‌كه
بايد با توجّه به آنها ، اين جملات را ترجمه كرد :

الف : اين جمله « قواعد مكنون الهی را از چاه معطّل و قصر مشيد استنباط می
كند .»= ( و مستنبط الفرائد اللّطيفه و القواعد المكنونة الالهيّه من البئر
المعطّلة و القصر المشيد.) اشاره است به قسمتی از آيه 45 سوره̾ مباركه̾ حج : …
فهی خاوية‌علی‌ عروشها و بئر معطّلة و قصر مشيد . »

در بسياری از روايات « بئر معطّله و قصر مشيد » به ائمه عليهم السلام
تأويل شده است، از جمله، در بحارالانوار ( ج 24/101-102 چ چاپ جديد ) و در تفسير «
نورالثقلين » ( ج 3/506، احاديث شماره 165-167 و169) آمده است كه :

« الئر المعطّله ، الامام الصّامت و القصر المشيد ، الامام النّاطق » .

نيز در بحارالانوار ( 24/102 حديث 9) و در همان تفسير ( ج 3/507 حديث
شماره 168) آمده است كه :

« مراد از بئر معطّله حضرت زهراء و فرزندانش و مقصود از « قصر مشيد»
اميرالمؤمنين عليه السلام تأويل شده است .

و شاعری در اين رابطه گفته است :

« بئر معطّله و قصر مشرف                          مثل لآل محمد مستطرف

فالناطق القصر المشيد منهم                       و الصّامت البئر الّتی لا
تنزف » 10

ولی به هر حال ، روی هم رفته ، بئر معطّله و قصر مشيد ، مأوّل است به
حضرات معصومين عليهم السّلام، و مرحوم نوری ، اشاره به همين تأويل آيه دارد ،
بنابراين ترجمه̾ آن جمله بدين صورت : « … از چاه معطّل و قصر مشيد استنباط می
كند. » دقيق نيست زيرا در ترجمه̾ فارسی يا بايد گفت :« از البئر المعطّله و القصر
المشيد» استنباط می كند. ( كه البته اينگونه ترجمه ، نيست ) يا بايد در ترجمه̾ آن
، در برابر اين دو واژه ، معنای مراد نويسنده را آورد مثلا بدين صورت : … و
قواعد مكنون الهی را ، از آثار ائمّه عليهم السلام ، استنباط می كند .

علاوه ، واژه̾ « مشيد» بر وزن « مريض» است و بدون تشديد ، ولی نمی دانم
چرا در ترجمه با تشديد ( يعنی بر وزن مرتّب صبط شده است .

ب : جمله̾ « اشدّهم تمسكا بالعروة الوثقی » اشاره است به آيه̾ شريفه̾ 256
سوره̾ بقره« فمن يومن بالله و يكفر بالطاغوت فقد استمسك بالعروة الوثقی ».

در اين جا نيز در روايات فراوانی ائمّه معصومين عليهم السّلام ـ و محبّت و
ولايت آنها ـ عروة الوثقی خوانده شده اند ، از جمله در : بحار الانوار ( ج 24/83
-85 ) و تفسير نور الثّقلين ( ج 1/263، احاديث شماره̾ 1054،1056-1063 ) .

ج : جمله̾ « من النّعم الّتی نسئل عنها يوم ينادی المنادی » اشاره است به
آيه̾ شريفه̾ 7 سوره̾ تكاثر : « و لتسئلنّ يومئذ عن النعيم .»

همچنين در اين جا ، نعيم به ائمه هدی عليهم السلام ، تأويل شده است از
جمله: در تفسير الميزان (ج 20/353 به بعد) و در « نوراليقين » ( ج 5/662 احاديث
شماره 12 ، 13 ، 15 ، 17 ، 19 ) و نيز در ( ص 665 / حديث شماره 28 ) . و نيز در
بحار الانوار ( ج 24/52-59) رواياتی در اين باره آمده است .

د: « يوم ينادی المنادی » اشاره است به آيه̾ 42 سوره̾ ق : « و استمع يوم
ينادی المناد من مكان قريب » و مراد از آن ، روز قيامت است .

با توجه به آنچه ذكر شد ، هويدا می شود كه ترجمه̾ جمله̾ « من النّعم الّتی
نسئل عنها يوم ينادی المنادی » بدين صورت : « گمشده̾ همگان در روز قيامت » چقدر از
واقعيت به دور است . بلكه من در اين جا به اصطلاح بيانيّه است و توضيح دهنده و
تبيين كننده̾ « عروة الوثقی » است ، يعنی : عروة الوثقی همان نعمت هائی است كه روز
جزاء درباره̾ آنها از ما سؤال می شود و ما در برابر آنها مسئوليم . و فعل « نسئل »
مجهول است، يعنی ، از سوی خداوند متعال ، ما مورد پرستش واقع می شويم ، نه معلوم
چنانكه از اين تعبير « گمشده̾ همگان در روز رستاخيز » ظاهر می شود.

و بعيد می دانم كه مترجم محترم ، واژه̾ « عروة الوثقی » را ، بدين صورت :
« گمشده همگان … » ترجمه كرده باشد ، زيرا عروة به معنای دستاويز، مستمسك ، و
چيزی كه به آن اطمينان دارند 11 می باشد و « وثقی » افعل التفضيل و مؤنث اوثق است به معنای محكم تر و
استوارتر . و بنابراين ترجمه̾ آن ، به صورت تعبير فوق ، اشتباه است و حتّی معنی
كنائی و استعاره ای آن هم نيست .

همان طور كه محدّث نوری فرموده ، مرحوم ملّا فتحعلی سلطان آبادی ، مردی
متبحّر و محقق و در تفسير يدی طولی داشته است و آية الله العظمی حكيم «ره» در
تعليقه اش بر كفاية‌الاصول ، يعنی « حقايق الاصول » ( ج 1/95-96 ) داستانی خواندنی
در اين رابطه نقل كرده است . كه برای‌ رعايت اختصار از ذكر آن خود داری می كنيم .

11-  
در ص 172 آمده است :
« حاج مولی علی محمد نجف آبادی، ساليان متعدّدی را در نجف به بهره گيری از محضر
ميرزا پرداخت ، سپس به نجف مراجعت كرد .»

كه صحيح آن ، چنين است : ساليان متعدّدی را در سامرا به بهره گيری از محضر
ميرزا … چنانكه ( در ص 135 متن ) آمده است .

12-  
در ص 47 پاورقی شماره
2 آمده است : كتاب « امل الآمل » را شيخ حرّ عاملی در دو جلد تأليف كرده و در آن
به شرح زندگی علماء ( تا زمان صفويه ) پرداخته است . علّامه سيد حسن صدر ، در
دنباله̾ اين كتاب از علمای زمان صفويه تا عصر خودش ياد كرده و به توصيف مختصری از
زندگی آنها می پردازد . او نوشته̾ خودش را « متمّم امل الآمل » نام می نهد . »

بسياری از دانشوران برای « امل الآمل » تكلمه و تتميم نوشته اند . (
الذريعة ج 2/350) و آقا بزرگ تهرانی «ره» در كتاب ارزشمند الذريعة ( ج 3/337 به
بعد ) بسياری از آنها را نام می برد ، ولی كتابی كه علّامه سيد حسن صدر در تكميل و
تتميم اين كتاب نوشته همچنانكه علّامه تهرانی در ( الذريعة ج 4/411 و ج 2/350 )
ونقباء البشر ( ج 1/447 و 448 ) و هدية الرّازی ( ص 25 ) فرموده است ، نامش «
تكمله̾ امل الآمل است نه « متمّم امل الآمل » .

13-  
چند سطر از اواخر ص
41 و اوائل ص 42 « هدية‌» ـ كه طبق روش مترجم مربوط به ص 39 و 89 ترجمه می باشد
اصلا، ترجمه نشده و حذف گرديده است . از اين جمله: « و علّق الحواشی علی « نجات
العباد » » تا جمله̾ « و لم يبرز كل ذلك الی آخره و الی‌الآن .»

14-در ص 217 آمده است : « مرحوم شيخ آقا بزرگ
در فصل مربوط به تأليفات ميرزا، به اندكی بسنده كرده است . ما به جهت اطلاع بيشتر
خوانندگان ، مطالبی راكه مرحوم سيّد محسن عاملی در « اعيان الشيعه » ذيل عنوان
تأليفات ميرزای شيرازی نگاشته می آوريم . تأليفات وی عبارتند از : 1- كتابی در
طهارت ( تا مبحث وضو)  2- رساله ای‌ در
رضاع            3- كتابی در فقه از اول
مكاسب تا آخر معاملات.   4- رساله ای د
راجتماع امر و نهی  5- خلاصه ای از افادات
استاد بزرگوار شيخ انصاری ( از اول اصول تا آخر آن ) … » درست است كه آقا بزرگ
در بخش تأليفات از اين كتاب ها يادی نكرده است ولی در ( ص 42 هدية الرّازی ) ، اين
پنج كتاب را نام برده و اينها را از تصنيفات ميرزا می شمرد. و در خصوص اين 5 اثر
،لازم نبود به ذيل «اعيان الشيعة » تمسّك شود. و احتمالاً اعيان الشيعة، اين قسمت
را از « هديةالرّازی » استفاده و از اخذ كرده است.

آنچه ذكر شد
اشتباهاتی است كه من بر آنها واقف شده ام و موارد جزئی ديگری هم وجود دارد از جمله
:ص 182 در شرح زندگی صاحب عروة، و ص 185 درباره حاج ميرزا محمد ارباب قمی، و ص 15
پاورقی شماره 2،.و ممكن است مواضع ديگری نيز وجود داشته باشد.

      مجدّداً
از دست اندر كاران ترجمه و چاپ و نشر اين كتاب ،تشكّر می كنم و اميدوارم در                      چاپهای آينده ، موارد ياد شده اصلاح شود
.       رضا مختاری