آیت الله حسین نوری
در راه ریشه کن ساختن فقر
فاجعه بزرگ بشریت
در مقاله پیشین ، مساله گرسنگی را که یکی از شوم ترین و سیاه ترین جلوه های فقر جهانی وحاصل دردناک استعمار و استثمار ناشی از امپریالیسم و سیستم اقتصاد سرمایه داری است مورد بررسی علمی قرار دادیم و چنانکه گفتیم در این مورد ،گرسنگی تنها از دیدگاه کمی مطرح نیست که در قحطی یا در طوفان وسیل و زلزله و جنگهای خانمانسوز از تامین حداقل خوراک و سد جوع خویش عاجز میمانند بلکه آنچه امروزه به صورت فاجعه انسانی مطرح می شود عبارت ازگرسنگی کیفی یا گرسنگی نیرویی است ، که به طور مخفیانه بیش از دو سوم افراد جهان رادر چنگال مخوف خود می فشارد . چنانچه گفتیم در این نوع گرسنگی ، فاجعه از آنجا آغاز میشود که اکثریت عظیمی از مردم جهان ، غذاهایی را به مصرف می رسانند که به هیچ و جه برای تامین مواد لازم و حیاتی بدن انسان کافی نیست ونمی تواند تعادل کامل و نیروی حفظ و ترمیم و سازندگی سلول های حیاتی آنها را تامین کند. این است آن چهره پنهان گرسنگی که امروزه حدود ۸۵ درصد مردم جهان را به تدریج فرو میبلعد و به سوی نابودی نسل ها می کشاند .
به طوری که قبلا نیز اشاره کردیم مواد مورد نیاز بدن انسان در سه گروه بزرگ و عمومی دسته بندی شده که عبارتند از: مواد پروتئینی ، مواد معدنی و ویتامین ها . و گفتیم که در حال حاضر ، شایع ترین اشکال گرسنگی کیفی در واقع نقصان یا حتی فقدان پروتئین ها درغذای انسان ها است . چرا که انسان به صورتی چاره ناپذیر برای حفظ تعادل کامل یک رژیم غذایی لازم و حیاتی ،باید همواره نیمی از پروتئین های حیوانی به مصرف برساند و حال آن که خوراکی هایی که حاوی این پروتئین های کامل و سازنده هستند یعنی غذاهایی که از گوشت تهیه میشود درهمه جای دنیا ازگران ترین محصولات به شمار می روند و از این رو تهیه و مصرف ان برای تمام طبقات محروم درسراسر جهان حتی درمناطق ثروتمند و برای تمام طبقات اجتماعی در برخی از مناطق فقیر ، امری دشوار و حتی محال شده است .
نقصان مواد پر و تئینی ، عامل عقب ماندگی جسمی و روحی فقیران
تحقیقات علمی نشان داده است که کودکان طبقات فقیر اجتماع ، از کودکان هم سن و سال خود در طبقات متمکن به مراتب عقب تر هستند و این عقب ماندگی تقریبا درتمام جهات ، چه از نظر جسمی رشد دستگاههای بدنی و چه از لحاظ روحی ناراحتی های روانی و حتی چه از لحاظ نیروی فکر و عقل و اندیشه ، به نحو وحشتناکی تظاهر می کند . این عقب ماندگی ها ازکندی رشد و افزایش وزن این کودکان شروع می شود ورفته رفته تاثیر خود را در میزان هوش و درک و تعقل آنها بروز می دهد افرادی که دچار کمبود یا فقدان خوراکی های پروتئین دار هستند درواقع دچار گرسنگی پروتئینی می باشند اساسا از لحاظ ساختمان جسمانی همواره عقب تر از حد عادی اند .
وقتی ازگرسنگی پروتئینی سخن می گوییم باید توجه داشت که این گرسنگی می تواند اشکال مختلف داشته باشد :خواه انسان اصولا کمتر از میزانی که حداقل لازم پروتئین شناخته شده است مصرف کند ، وخواه آنکه پروتئینی که مصرف می کند مقدارش کافی اما فاقد اسید آمینه های لازم برای بدن باشد در هر صورت پژوهش هایی که درسطح جهان صورت گرفته ، نشان میدهد که کمبود های پروتئینی ، افراد انسانی را از لحاظ صفات و مشخصات به صورت مردمی عقب مانده و ضعیف درمی آورد . حال آن که در گذشته تصور می شد که این صفات ، منحصرا به مساله توارث نژادی بستگی دارد ولی امروزه مسلم شده است که قسمت اعظم این مشکلات عقب ماندگی ، حاصل محیط زندگی و بخصوص ثمره طرز تغذیه ای است که در آن محیط متداول است.
دو دانشمند به اسامی مک کی ومک کریس که درباره ارتباط انواع روش های تغذیه و مشخصات جسمانی و ساختمان بدنی هندوها مطالعه می کردند به نتایج شگفتی رسیدند . آنها ثابت کردندکه مشخصاتی همچون بلندی قد ،ساختمان بدنی ومیزان مقاومت جسمانی سیک ها که در نواحی شمالی هند زندگی می کنند ، نسبت به اهالی مدرس که در جنوب هندمسکن دارند ،تنها ناشی از آن است که دسته اول از سطح خوراک برتر برخوردارند ، و مواد غذایی مورد مصرفشان از لحاظ میزان پروتئینها غنی تر است . سیک ها گوشت و شیر و فرآوردهای لبنیاتی را فراوان مصرف می کنند در حالی که اهالی مدرس منحصرا از مواد گیاهی تغذیه می کنند و از لحاظ پروتئین های حیوانی و شامل اسید آمینه های لازم ، در فقر و مضیقه به سر می برند .
مک کریس برای اثبات این مساله به طریق علمی ،از یک آزمایش دقیق و انکار ناپرذیرسود جست: وی دسته ای از موش های آزمایشگاهی را به مدت هفت هفته با رژیمی غذایی سیک ها و دسته ای دیگر را با رژیمی نظیر رژیم اهالی مدرس تغریه کرد . و در پایان هفته هفتم متوجه شد که موش های دسته اول در حدود ۲۲۵ گرم وزن دارند در حالی که وزن موش های دسته دوم به زحمت ۱۵۰ گرم می شود .
دو پژوهشگر دیگری به اسامی لردجان بویدار و ژیلکس روی دو قبیله به نامهای کی کویو وماسایی که هر دو در سرزمین کنیا و اقع درافریقای شرقی زندگی می کنند ، مطالعات دامنه داری انجام دادند و باپدیده ای مشابه آنچه درمیان هندوها وجود داشت مواجه شدند :افراد قبیله کی کویو که نوعا به کشاورزی اشتغال دارند معمولا از حبوبات و سبزی و سیب زمینی و مواد غذایی گیاهی تغذیه می کنند ولی اهالی ماسایی که کارشان دامپروری و دامداری است ، غذای خود را غالبا از گوشت و شیر تامین می کنند . همین اختلاف باعث شده است تا مردمی که هر دو در یک کشور ویک محیط یک نوع آب و هوا ویک نوع شرایط مادی زندگی می کنند از لحاظ مشخصات ظاهری وساختمان جسمانی با هم تفاوت فاحش و حیرت انگیزی داشته باشند . به این صورت که مردان ماسایی از مردان کی کویو حرود ۸ سانتی متربلند قدتر و حدود ۱۰ کیلو سنگین وزن ترند ، و زنهای ماسایی نسبت به زنهای کی کویو حدود ۸ سانتی متر و قدو حدود ۵/۱۲ کیلو در وزن ،بیشتر دارند .و همین نشان دهنده نقش و تاثیری است که تغذیه پروتئین های لازم حیوانی درمشخصات ظاهری وساختمان جسمانی انسان بر جای می گذارد.
عامل گرسنگی ،نه عامل نژادی
از این نمونه ها ، درسراسر جهان به فراوانی وجود دارد که محققان بسیاری د رباره آنها سخن گفته و کتابها و رسالات بسیا رد این زمینه فراهم کرده اند ، این تفاوت های ناشی از فقر یا غنای پروتئین ، نه تنها در مناظق فقیر ، بلکه در ثروتمند ترین نواحی جهان نیز ، بین افراد طبقات اجتماعی مختلف به وضوح دیده می شود .بنابراین ،کمبود مواد پروتئینی ، یک پدیده خاص منحصر به مناطق محدودی از جهان نیست ،بلکه این مساله ، امروزه به صورت یک امر عمومی وجهانی البته با درجات مختلف در امده است . منتهی جنبه دردناک مساله ، آنجاست که دیده می شو د دربعضی مناطق دنیا تمام افراد یک ملت به جهت طرز تغذیه بومی و سنتی خود و یا به علت عدم دسترسی همگانی به این مواد حیاتی ، چنان از لحاظ مشخصات ظاهری عقب مانده اند که به طور عمومی همه افراد آن ، درمقابل ملل دیگر ، به صورت یک ملت عقب مانده وپست جلوه می کنند.
مثلا می بینیم که نه تنها درزبان عامه مردم دنیا ،بلکه که ازدیدگاه علم و تحقیق نیز همواره نمونه هایی از این موارد ذکر می شود که مردم آمریکا افردی بلند قد و تنومند واهالی چین ، ملتی کوتاه قد و ضعیف الجثه وکم بنیه اند .
چرا ؟ طبق مدارکی که پروفسور ژوزوئه دو کاسترو پژوهشگر پدیده مخوف گرسنگی ارائه می دهد :بدون هیچ گونه تردید ، کوتاهی قد مللی که در مناطق گرمسیری زندگی می کنند ، پیش از آن که معلول علل نژادی باشد نتیجه طرز تغذیه ای است که از لحاظ پروتئین هاناقص ونارسا می باشد . و این که وزن متوسط یک فرد چینی ۵۵ کیلو و وزن متوسط یک امریکایی ۵/۶۴ کیلو است واقعیتی است که علت آن پیش از مساله نژاد چینی ها همان عامل گرسنگی کیفی آنها است.
عواقب وزیانهای دیگر
مطالعه روی مشخصاتمردم شناسی آن دسته از مردم ، که محل سکونت شان بر روی نقشه جغرافیا ، میان دو دایره جدی وسرطان قرار دارد ، نشان می دهد که تقریبا عموم آنها قدی کوتاه تر از حد متوسط دارند . این مردم عبادتند از اهالی آمریکای جنوبی ، پیگمه ها و سایر گروههای سیاه پوست آفریقای استوایی ،سرخ پوست ها ، اهالی فیلیپین و اندویزی و هند و چین و غیره . نکته مهم اینجاست که تغذیه همه این مردم غالبا مواد گیاهی است و چون آب و هوا و خاک های مناطق اتیوپی و گرمسیری برای تربیت دام و احشام مساعد نیست ، مردم این منطقه قادر به تهیه مواد غذایی حیوانی نیستند و در نتیجه دجار فقر پروتئین های حیوانی اند و نکته ای که این فرضیه علمی را استحکام و قوت بیشتری می بخشد ، این است که در میان این اقوام ، اگر هم به طور استثنایی افراد بلند قد دیده شوند ، کسانی هستند که شغل شان چوپانی است و به منبع ناچیزی از خوراکی های حیوانی دسترسی دارند و درنتیجه مانند بقیه ، دچار کمبود خیلی زیاد مواد پروتئین حیوانی نشده اند . اگر عامل نژادی در این میان یک عامل تعیین کننده و قاطع بود و مصرف پروتئین حیوانی نقش مهمی در این میان نداشت ، طبیعی است که چوپان های این اقوام نیز می بایست تابع همان عامل نژادی می شدند و کوتاه قد باقی می ماندند حال آنکه پژوهش های علمی و تجربیات عینی ، خلاف این مساله را ثابت می کند .
باید توجه داشت که طبق تحقیقات بیولوژیست ها و سایر دانشمندان و پژوهشگران تاثیرات و عواقب کمبود پروتئین حیواین روی افراد انسان ،تنها این نیست که قدرا کوتاه و اندام را تحیف و ضعیف می کند . بلکه عواقب و زیان های دیگری نیز در این پدیده تظاهر می کند که یکی از شوم ترین و مخوف ترین آنها عبارت است از :کاهش نیروی مقاومت بدن انسان دربرابر بیماریهای عفونی به طور اخص . این نکته ای است که نخستین بار ،به طور جدی و از دیدگاه علمی در دوران بعد از جنگ جهانی اول مورد توجه قرار گرفت ، در آنه نگام اهل تخصص و تحقیق ثابت کردند که چون به علت جنگ و قحطی های ناشی از آن ، در امر تغذیه مردم ، درصد پروتئین های لازم و حیاتی تقلیل یافته ،همین امر موجت رواج و شیوع فراوان بیماریهای مخملک و خطرناکی مانند سل و ذات الریه و اسهال و تیفوئید و غیره در میان مردم مناطق جنگ زده شده است.
سل بیماری عفونی و…
از آن زمان تاکنون ، در اصل این معادله شوم و طرفین معادله عبارت از کمبود پروتئین در یک سو و انواع بیماریها درسوی دیگر است ، هیچ تغییری به وجود نیامده است . هنوز هم اگر بخواهیم در مورد بیماریها تحقیق کنیم و مثلا بخواهیم بدانیم که بیماری سل در کدام نواحی جهان کشتار بیشتر و بیرحمانه تری می کند ، نتیجه خواهیم گرفت که این نواحی ، دقیقا همان مناطقی هستند که دچار فقرو کمبود غذایی و گرسنگی کیفی می باشند .
این مساله تحقیقی ، امروز به قدری آشکار و اثبات شده است که دانشمندان و محققان با اطمینان و یقین ادعا میکنند :بیماری سل که یک بیماری خانمانسوز و مسری و گاه جامعه برانداز است البته در جاهایی که قدرت مقابله با آن وجود نداشته باشد نه تنها یک بیماری عفونی است ، بلکه یک بیماری ناشی از کمبود مواد غذایی ، یا به عبارت دیگر بیماری فقر و گرسنگی است . زیرا تجربیات و آزمایشهای علمی نشان داده است افرادی که از تغذیه صحیح و کافی برخوردارند و در رژیم فذایی شان از لحاظ آهن و موار اساسی دیگر کمبودی دیده نمی شود ، در برابر بیماریها قدرت مقاومت زیادی دارند به طوری که مثلا ممکن است در داخل امعا و احشا آنها تعداد زیادی طفیلی و انگل وجود داشته باشد و حبی تخم های این طفیلی ها در آنجا به رشد باروری برسند ولی آثار و علائم بیماری در این اشخاص دیده نشود . یا آن که می توانند تعداد زیادی از باسیل های که را که عامل بیماری سل است با خود حمل کنند و لی هرگز علائم مسلول بودن در آنها ظاهر نگردد . به همین جهت محققان می گویند یگانه راه واقعا موثربرای جلوگیری از رواج و شنیوع بیماری سل در نواحی فقیر ، فراهم آوردن غذاهای کامل و مقوی برای افراد آن مناطق است .
به فضل و عنایت الهی ، درمقالات بعدی ابعاد دیگر این مساله را بررسی می کنیم .
ادامه دارد