قاطعیت
«من از آن آدمها نیستم که اگر یک حکمی کردم بنشینم و چرت بزنم من دنبالش راه میافتم. اگر خدای نخواسته یک وقتی دیدم که مصلحت اسلام اقتضا میکند که حرفی بزنم، می زنم و دنبالش راه می افتم و بحمدالله تعالی از هیچ چیز نمیترسم. والله تا حالا نترسیدهام. آن روز هم که مرا میبردند، آنها میترسیدند، من آنها را تسلی میدادم که نترسید» (۲ ذیحجه ۱۳۸۳هـ)
«خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد… من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح دست بگیرم! من پاپ نیستم که فقط روزهای یکشنبه مراسمی انجام دهم و بقیه اوقات برای خودم سلطانی باشم و به امور دیگر کاری ندشته باشم» (۲۱/۱/۴۳)
«من اکنون قلب خود را برای سرنیزه های مأمورین شما حاضر کردم ولی برای قبول زورگوئیها و خضوع در مقابل جباریهای شما حاضر نخواهم کرد. من به خواست خدا احکام خدا را در هر موقع مناسبی بیان خواهم کرد و تا قلم در دست دارم کارهای مخالف مصالح مملکت را برملا می کنم.» ( از تلگراف امام به علمای تهران ۱۳۴۲)
«مسلمان اگر بر ملّت خودش زجر نبرد مسلمان نیست. آن کس که می خواهد این آدم (محمدرضا خان) باشد، من نمی توانم بگویم او مسلمان است. آن کسی است که دست می دهد به دست یک جانی او را دیگر ما آدم نمی دانیم. اگر مسلمان هم باشد آدم نیست و مسلمان هم نمی تواند باشد.» (۱۳/۸/۵۷)
«من هرگز حتی برای یک لحظه هم موضع خود را تغییر نمیدهم. این تکلیف الهی است و در صورت سکوت، مسئول خواهم بود.» (۱۵/۹/۵۷)
«من یک تکلیف الهی دارم و مطابق تکلیف الهی ام عمل می کنم. کشته بشوم عمل کرده ام به تکلیف الهیام، پیش ببرم، عمل کرده ام به تکلیف الهی ام.» (۳۰/۱۱/۵۷)
«من تا زنده هستم نمی گذارم دولت از خط اسلام خارج بشود.» (۱۳/۴/۵۷)
« خدا نکند که روزی پیش بیاید که من احساس وظیفه کنم…نگذارید که احساس وظیفه بشود. اگر احساس وظیفه بشود من به هرکس هر چه دادم پس می گیرم .» (۱۶/۱۱/۵۹)
« باید گروه ها و دستههای منحرف سیاسی و غیرسیاسی بدانند که من با احساس تکلیف، با آنان برخورد اسلامی و حدود اسلامی می کنم و به شرارتهای ضد اسلامی خاتمه می دهم.» (۱۷/۱۲/۵۹)
«تمام قوانین برخلاف شرع زمان طاغوت باید دور ریخته شود.» (۱/۶/۶۱)