اخلاق در اسلام قسمت بیست ودوم

آیت الله مشکینی

تربیت در کلاس داخلی

“قدافلح من زکاها وقدخاب من دساها” (والشمس ۱۲) روان انسانی که بنام روح ونفس وقلب نیز نامیده میشود، همانند کودکی است دبستانی که بدست پدر عقل ومعلم خرد سپرده شده،این طفل  خردسال بسی باهوش وخوش استعداد وقابل ترقی وتعالی است،مراحل نهائی درسش  قابل درک وتوصیف نیست وبسا میشود که مقامش در ابعاد مربوطه تحصیلش از برخی انبیاء نیز فراتر رود ودر یک افقی مافوق تصور قرار گیرد.ابتدا تحصیل وی از بدو حالت تمییز است وتربیت اجباری اش از اول زمان بلوغ شروع میشود وتا آنگاه که دعوت کننده حق را اجابت گوید ایام تحصیل وتربیتش ادامه دارد.مهمترین بخش برنامه تحصیلی او سه قسمت از علوم انسانی است که باید از الفبای آنها شروع کند وتا تاء تمٌت ،همه ابواب وفصول این دروس را فرا گیرد ،قسمت اول:علوم اعتقادی وبخشی از باورهای درونی است که باید با استدلال وتحقیق بدانها برسد وبیاموزد وحفظ کند.قسمت دوم:علوم اخلاقی وصفات روحی وفضائل روانی است که باید با بررسی کامل ،آنچه از آنها در خویشتن بیابد توجه کند وتربیت نماید ورشد دهد وآنچه در خود نمی بیند به سراغش رود  وبدست آورد.قسمت سوم:بخش کردار است که باید برنامه صحیح آن را فرا گیرد وبکار بندد وتوضیح هریک ار بخشها در مورد خود بتفضیل بیان شده است وبخشهای تحصیلی بی شماری هم در این میان هست که آنها در رتبه های بعدی باید طبق اقتضای زمان ومکان مورد توجهش قرار گیرد.معلم این کودک در ابتدا وبلاواسطه یکنفر بیشتر نیست که همه در ایام تحصیل باید خصوص او مواظبش باشد وغیر اواحدی حق دخالت در کار تربیت وتکاملش نداردواگر احیانا دیگران بنحو اجبار درباره او دخالت کنند،چندان موثر وقابل استفاده نخواهد بود ،لکن این معلم منحصر بفرد را معلمانی بیشمار دیگر هستندکه اغلب آنها از نیکوترین وپر ارجترین دانشمندان جهان محسوب میشوند . آری !معلم ومربی روان انسانی ،خود انسان در شکل وقیافه عقل وخرد وتحت عنوان موجودی عاقل ومرید ومختار است ویکی از شگفتیهای قابل تامل ودقت در انسان همین امر است که خود ،آموزگار وشاگرد خود ،معلم وتلمیذواستادودانشجو است یعنی بدین عنوان که موجودی است دارای قوه عاقله وتمیز دهنده نیک وبد ومشخٌص حسن و قبح ودارای نیروی اراده واختیار آموزگار ومعلم ،استاد ومربی است،وبدین جهت که موجودی است دارای قوی واستعدادهای مختلف وهوسها وکششهای گوناگون ودر مسیر راههای متعدد وپرپیچ وخم ودر معرض خطرات وفراز ونشیبهای مختلف ،کودکی است نادان وشاگردی است مبتدی ودانش آموزی است قابل تربیت وترقی وتکامل ویا سقوط وانحراف تا مربیش چه فکری کند و وجهه اراده او چه باشد؟واما معلمان واساتیدی که تعلیم دهنده و تربیت کننده خرد انسان و قوه عاقله ومعلم اول این کودک میباشند بسیارند که ازآن جمله: خداوند،نخستین معلم مرحله اول :خود خداوند منان است که پیوسته نیروی خرد انسان را بطرق مختلف تحت هدایت وتربیت قرار میدهد وبا الهام ورهنمودها وتوفیق وتایید ،الطاف ومراحم خود را درباره وی مبذول میدارد. “فاذکرو الله کما علمکم مالم تکونوا تعلمون”.خدا را پیوسته بیاد آورید که بشما انسانها آنچه را که نمیدانستید تعلیم فرمود. “علم الانسان مالم یعلم” او خداوند کریم است که از فضای فکر انسانی ظلمات جهل ونادانی بزدود و آشنا بدانش وعلم فرمود. فرشتگان رتبه دوم:فرشتگان وماموران غیبی عالم تکوین اند که پیوسته بوسیله الهام درونی وهدایتهای باطنی ،انسان را تعلیم میکنند وتربیت میدهند که شاید خود انسان از وجود وخدمات این معلمان مهربان ودلسوز و دائم الرفاقه خود بی اطلاع باشد. “ان للقلب اذنین، ینفث من احدیهما الملک” قلب و روان انسانی را دو گوش است که پیوسته از یکی از آنها که گوش راست او است،فرشته های الهی با وی نجوی میکنند ودر اوقات حساس زندگی  وبر سر دو راهیهای هر حرکتی که آینده سعادت وشقاوت بر آن مترتب است،اورا تذکر میدهند. به کردار نیک راهنمون می شوند و تشویق می کنند و از عمل زشت زجر می نمایند و بر عواقب وخیم آن هشدار می دهند. این رفیقان شایسته واساتید بی مزد وپر مهر علی الدوام با وی هستند تا آنگاه که شقاوت وی بجائی برسد که تنبه وتذکر وهشدار وبیم وتشویق درباره او بینفع وبی اثر باشد.پیامبران سومین گروه از معلمان وی که در دستگاه آفرینش وکلاس تعلیمات بشری ،اساتید رسمی الهی محسوب میگردند سلسله عظیم انبیاء «ع» هستند که موظفند قافله بشری را هادی واطفال دبستان جهان ودانشجویان دانشسرای این عالم را آموزگار ومعلم واستاد باشند .آنان قبل از خود بشر باید به این کلاس وارد شوند تا فردی از این موجود در صحنه گیتی قابل تربیت واصلاح است.باید باشند وتا حال چنین بوده والی  الابد نیز چنین خواهد بود. آن روزی که تنها دو نفر در این فضای کره خاکی قدم نهادند خداوند بدانها ونسلهای آینده آنها –که در علم ازلی الهی با خداوند بدانها ونسلهای آینده آنها –که در علم ازلی الهی با تمام جزئیات وحالات وجودی خود ثابت بودند-چنین فرمود: “فاما یاتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلا خوف علیهم” ای آدم وای حوا!شما در این آب وخاک ،رشد وتکاثر پیدا میکنیدوفرزندان بیشماری بمرحله وجود می آورید ولی بهوش باشید که از طرف من برای همه شماها ،هادیان، راهنمایان ،معلمان،مربیان ومجسمه های هدایت ورهبری خواهد آمد. “ویعلکم مالم تکونوا تعلمون” هان ای انسانها!این پیامبر ما است که بمنظور تعلیم شما آمده است وآنچه را که جاهلید بشما می آموزد ،حال در اینکه وظیفه  این معلمان بزرگ الهی تعلیم در چه رشته هائی است ودر اینکه شاگردان کلاس جهان تا چه حدی توانستند از آنان فرا بگیرند وچه حدودی از مراحل انسانیت را پیموده اند ویا چه مقداری از آنان بر سر کلاس حاضر شده وچه اندازه غایب بوده اند واینکه بسا میشده که برخی از این معلمان وژرف اندیشان الهی کسی را بر سر کلاس پیدا نمیکرده اندویا از انبوه جمعیت محیط خود بیش از هفت و هشت نفر را پیدا نمیکرده اندمطلبی است نیاز به مراجعه تاریخ داردو از محل بحث ما بیرون است. کتابهای آسمانی  چهارمین گروه تعلیم کننده  ومربی خرد وفکر بشری ،کتابهای آسمانی است که هریک به نوبه خود وبه تناسب زمان ومحیط وجو و افکار واستعدادهای وقت ،بهترین آموزگار وتربیت دهنده بوده است:”و انزلنا معهم الکتاب لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه” کتابهای آسمانی را برای جوامع انسانی بدان جهت فرود آوردیم که در مقام اختلاف وتردید و درهمۀ موارد نیاز آنان ،جاکم باشد وآنها را به راه حق و هدف حق  وتفکر حق و رفتار وگفتار حق رهنمون باشد. دانشمندان علوم دینی گروه پنجم علماءالهی دانشمندان علوم دینی وکمالات و فضائل بشری میباشند که آنان پیوسته بهترین وسیله وقوی ترین واسطه وامن ترین طریق برای انتقال علوم انبیا به افکار انسانی و مهمترین ودلسوزترین معلمان طایفه بشر بوده اند.حقا که آنان در این راه،مجدانه ومخلصانه و عاشقانه و رئوفانه قدم برداشته اند وهمانند خود انبیاء از هیچ تلاشی دریغ نورزیده اند وپیوسته در ادوار مختلف زمان وسیر تاریخی دوران که خود انبیاءدر میان بشر نبوده اند متکفل تمام شئون آنها بوده وبهترین نوع خلافت و جانشینی را در ابعاد مربوطه انجام داده اند.این گروه از میان جوامع بشری به توفیق الهی ،خود جوش و بنحو انتخاب طبیعی اصلح برگزیده شده ومشغول  فعالیت بوده اند وسلسله آنان از اولین روز بعثت انبیاء بروز کرده وتا حال  منقرض نشده و بخواست خداوند تا جهان انسانیت باقی است باقی خواهند بود چه انکه اینان بخواست خداوند بوده و وجودشان از لوازم الوجود شرایع آسمانی وبقای تکالیف بشری میباشد  ودین الهی تا انسانی در جهان هست باقی خواهد بود. جهان هستی گروه ششم خود جهان هستی است که آئینه ای بس بزرگ وتمام نما وصاف وروشنگر .هدایت کننده وتعلیم دهنده انسانها است،وحقا که هر ذره ای از اجزاء این جهان ،معلمی است دقیق وگوینده ای است عمیق ،حاکی از عظمت حق وکاشف از صفات و متکلم از کمالات او ونه فقط از وجود حق وتوحید ذات او حکایت دارد بلکه در نزد اهل تامل و دقت نظر،معلم توحید ورسالت ومعاد وآموزگار صفات جلال و جمال خداوند است .این معلم سکوتش سخن،سکونش حرکت،حرکتش گفتار وگفتارش بیان حقایق بی شماراست. “ان فی خلق  السموات والارض و اختلاف الیل والنهار لایات لاولی الالباب”. همانا در کیفیت آفرینش آسمانها و زمین ورفت وآمد شب وروز آیه ها و نشانه هائی برای صاحبان  تعقل و ادراک است.نام این جهان در زبان قرآن واهل بیت ،” کتاب تکوین” نیز گفته شده چنانچه “کتاب مبین”نیز اطلاق شده است “ولارطب ولایابس الا فی کتاب مبین”-مافرطنا فی الکتاب من شییء”همه علوم ومعارف در این کتاب نوشته شده وما در این کتاب از درج هیچ حقیقتی  فرو گزار نکردیم.در قرآن مجید راجع بمطالعه این کتاب  وفراگرفتن دانش ها وبینش های گوناگون ترغیب شده است،درسی که این استاد برای بشر میدهد منحصر بدرس  توحید ومعارف دینی نیست بلکه همه علوم متنوع روز را تدریس میکند.این استاد،تاریخدان است واز فلسفه تاریخ نیز سخن میگوید او فیزیکدان وشیمیست وفلسفی و کیهان شناس و طبیب ودکتر در همه فنون است وانسانها تا حال هر چه فراگرفته اند،از سفره گشوده انعام این استاد عظیم الشان است.رویدادهای جهان گروه هفتم:حوادث ووقایع عالم هستی است که پیوسته بوده وهست وخواهد بود وبی تردید هر حاثه ای برای انسان عاقل کمالی است وهر رویداد تلخ وشیرین برای انسان کامل عقلی است.حواث مربوط به گذشتگان ،تاریخ است ودقت در اسباب وقوع وپی آمدها ونتائج آن ،توجه بفلسفه تاریخ ودر هر تاریخی درسی  ودر هر حاثه ای تجربه ای ودر هر تجربه ای علمی ودر پی هر علمی تربیت وتکاملی است،وانسان عاقل کسی است که از حواث تلخ دیگران درس عبرت بیاموزد ونه آنکه دیگران از حوادث تلخ وی درس عبرت گیرند،وانسان کامل انسانی است که سطور مختلف  حوادث را بدقت بخواند واز مطالب مختلف آن نیکوهایش را بعنوان سرمشق انتخاب نماید”الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه”هر رویدادی در این صحنه ،گفتاری است وشما آنچه نیکو است فرا بگیرید وآنچه زشت است رها کنید.ودراین موضوع سخنان بزرگان وروایات اهل بیت خاصه در کتاب عظیم  نهج البلاغه ،دستوری بلیغ است که یکی از بهترین استادان انسان ،رویدادهای جهان است و هر انسانی از آن باید تجربه اندوزد و آگاهی تحصیل کند.محیط زندگی گروه هشتم :محیط وجوی است که انسانی از روز اول تمییز وادراکش خود را در میان آن میبیند وبا افرادی مختلف واشخاصی گوناگون و روحیات و اخلاق وآداب ورسوم و روشهای متعدد وبیشمار روبرو میشود  که هریک میتواند در افکار انسانی  اثری بگذارد واورا بنحوی بسازد وبشکلی در آورد .این استاد گاهی بسیار خوب ویک سخن ویک فکر ونیکو روش و خوش آموز است وگاهی بسیار بد و انحرافی ومختلف القول و بدآموز است.نام این استاد را گاهی زمان  وعصر میگذارندومیگویند: “اذا صلح الزمان صلح الفرد واذا فسد الزمان فسدالفرد” صالح بودن این استاد در شاگردان  محیطش اثری بسزا دارد وفساد او نیز در فساد آنها.وسخن درباره تحقیق ماهیت این استاد وکیفیت تحصیل در کلاس درس او ودر چگونگی اصلاح خود بطوری که در تلامذه وی نیز اثر نیکو بگذارداز موضوع سخن ما بیرون است. معلمان و دبیران گروه نهم :معلمان ودبیران واساتید شخصی هر انسانی در کلاس تحصیلی وی از دبستان تا دانشگاه واز مکتب تا حوزه علمیه واز الفبا تا مقام شامخ استادی وتدریس ،کیفیت تعلیم واثرات تربیت اینان در افکار و اندیشه های  محصل نیاز به بیان ندارد. پدران ومادران وبالاخره گروه دهم پدران ومادران هرفردی از انسانها که اثری روشن در تعلیم ابتدائی و تربیت اعتقادی و اخلاقی وعملی فرزندان وشاگردان کلاس این جهان دارند.همۀ افراد وگروههای فوق معلمان عقل وخرد وافکار انسان اند وچنانچه گفته شد انسان نیز بعنوان موجودی عاقل و دارای اراده و اختیار ،معلم روان خویشتن و مربی نفس  وروح و جان خویش است و سخن  دراین بود که این طفل خردسال و کودک قابل هرگونه تعلیم وتربیت  را چگونه باید درس آموخت وتربیت نمود وتکامل بخشید تا آن باشد که خدا میخواهد وآن شود که او گفته وآن گوید که او میخواهد وآن خواهد که او میگوید وآن کند که او دستور میدهد و آن دستور دهد که میکند.آن هدفی که خداوند از خلقت نوع وی دارد همان باشد وآن رتبه ای  که خدا را در آفرینش او در نظر است به آنجا برسد وآن راهی را که برای او تعیین نموده انتخاب کند وآن رفتار وگفتار وپنداری را که بدو آموخته است اختیار نماید. عمدۀ مطلب این است و همه حرفها در اینجا است و همه دشواریها در این راه است و همه سعادتها رهین پیروزی در این گام و همه شقاوتها در گرو شکست در این مرحله است.باشد ما در آینده سخنی در این باره بگوئیم که خود گوینده را تلقین انسانیت شود وشنونده را قدمی در کمالات نفسانی پیش ببرد.انه خیر موفق ومعین. ادامه دارد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *