تاریخچه ای از حج وحرمین(۳)

دکتر سید جعفر شهیدی

عربستان سعودی چگونه تشکیل شد؟

چنانکه در تاریخ مکه خواهید خواند،تا سدۀ یازدهم هجری قسمت های جنوب وشرق شبه جزیره ونیز شهر مکه ومدینه گاه بوسیلۀ حکومت هائی از مرکز خلافت فرستاده می شد، وگاه بوسیلۀ حاکمان محلی اداره می گردید. تاسیس دولت عربستان سعودی را باید باروی کار آمدن آل سعود یکی دانست، وآن هنگامی بود که قدرت استعماری به فکر دست اندازی بر تجارت از راه دریای سرخ وخلیج فارس برآمد. سپس مصمم شد که با بیرون آوردن منطقه ای عرب نشین از سلطۀ حکومت آل عثمان ،وتاسیس حکومتهای  محلی عرب، امپراتوری عثمانی را درهم بشکند. در آغاز سدۀ دهم هجری، سلطان سلیم اول فاتح مصر خود را خادم الحرمین نامید ویمن، وساحل های غربی شبه جزیره را بتصرف درآورد .اما در سدۀ یازدهم حجری امامان یمن ،ترکان را از این منطقه راندند. در سمت شرق نیز مردم احساء، واحه هاو چراگاهها را از تصرف عثمانیان خارج کردهند ،که البته کمک خارجیان در این پیروزی دخالت داشته است. در سدۀ دوازدهم هجری با نهضت محمدبن عبدالوهاب (۱۱۱۵-۱۲۰۶)فصل تازه ای در شبه جزیره عربستان گشوده شد. محمدبن عبدالوّهاب کیست؟ محمدبن عبدالوهاب در شهر عیینه از بلاد نجد متولد شد.فقه حنبلی را از پدر خود آموخت،سپس در بلاد اسلام گردشها کرد. علوم دینی را از علمای متعدد فرا گرفت .سرانجام بر اثر خواندن کتابهای ابن تیمیه (۶۶۱-۷۲۸ هجری) وشاگرد او ابن قیم (۶۹۱-۷۵۱هجری) روش آنان را پذیرفت.این دو عالم در اصطلاح، معروف به (ظاهری) هستند. یعنی بر ظاهر قرآن واحادیث  اعتماد می کنند.هنگامی که محمد به حجاز برگشت ،مکه ومدینه وضع خاصی داشت . پیروان مذهب های چهارگانه برسر مسائل فرعی فقهی با یکدیگر در جدال ،وموسم حج ،حرمین مرکزی برای برخورد پیروان این مذهب ها بود. نفوذ فرقه های تصوف ودراویش در شهرهای مکه ومدینه وگرد آمدن گروهی بگرد هریک از دعویداران و درگیری ها که لازمه چنین محیط است_بخصوص از سوی خارجیان آتش این کینه توزی هادامن زده شود مجموع این حادثه ها زمینه را برای دعوت پسر عبدالوهاب آماده کرد. محمدبن عبدالوّهاب چه می گفت؟محمد در آغاز دعوت خود مدعی بودکه می خواهد اسلام را از بدعت  وشرک که بوسیله دشمنان اسلام،ویا مردم نادان در آن داخل شده پاک سازد. اما در عمل دست بکارهائی زد که با روش همۀ مذاهب اسلامی بلکه در مواردی با ظاهر قرآن کریم و سنت پیغمبر هم مخالفت داشت. محمد پس از گردش در بلاد اسلامی به زادگاه خود دهکده (عیینه)برگشت که به نشر افکار واعتقادات خود بپردازد. مذهب او با مخالفت گروهی از علما در داخل وخارج عربستان روبرو گردید.ولی در نجد پیروانی یافت. محمد می گفت: اسلام چیزی است که در صریح قرآن وسنت پیغمبر دیده می شود وهر چه جز این باشد شرک وکفر است. از جمله می گفت: شفاعت حق خدا است وکسی نمی تواند از پیغمبر و یا از دیگری بخواهد تا پیش خدا شفیع او شوند، اما می تواند از خدا بخواهد تا پیغمبر را شفیع او گرداند. واگر بگوئید ای پیغمبر یا ولی خدا از تو می خواهم شفیع من باشی شرک است!! ساختن قبه  وهرگونه نما روی قبرها را بدعت وکفر می داند ،بدین جهت آثار قبرهائی را که در بقیع ،احد،مکه ودیگر جاها بود ویران کردند وقبرها را با زمین هموار ساختند. بوسیدن قبرها ودست مالیدن بدان ونذر ونیاز برای قبور را ( از آن هر کس که باشد) بدعت می شمارند، وهرکسی که مرتکب چنین کارهائی شود به شدت مؤاخذه خواهد شد . در مدخل قبرستان بقیع واحد ودیگر جاها تابلوهائی دیده می شود که به زبانهای عربی ،انگلیسی وفارسی وارد وفاتحه خوانان را از دست مالیدن بر روی قبر ها ویا افکندن پول برروی قبور ویا بوسیدن قبر برحذر می دارد تا آنجا که بوسیدن ضریح پیغمبر را نیز رخصت نمی دهند وپاسبانان مراقبند مبادا زائری (پیرو هر مذهب اسلامی که باشد) از این دستور تخلف کند. تنها دست مالیدن به خانه کعبه و حجرالاسود و بوسیدن از نظر آنان مانعی ندارد چه می گویند سنت رسول آنرا تأیید کرده است. هنگام اذان نمازها_ که در پنج وقت ادا می شود_ پاسبانان موظفند مردم را برای نماز به مسجدها بفرستند (اما در این سالها از شدت عمل کاسته شده است) . هنگام انعقاد صفوف نماز جماعت (مسافر یا مقیم) باید نمازگزاران  داخل در صف جماعت شود و یا پیش از شروع نماز از مسجد واز میان صفوف خارج گردد. در این سالها رفت وآمد بهنگام نماز_ بیرون از محل صفوف_ معمولا مانعی نخواهد داشت ودیده می شود که بهنگام نماز ، بازرگانان وکاسبکارها مشغول دادو ستدند.در کشور عربستان سعودی حل وفصل دعاوی  وخصومات ،بدست قاضیان است وقدرت قضائی در دست علمائی است که تربیت شده بر روش محمد بن عبدالوهاب اند.بدین نکته باید توجه داشت که یکی از ادله اثبات نزد قاضی شهادت گواه است.قاضی سعودی  شهادت مسلمان را می پذیرد( عدالت نزد او معتبر نیست) از آنجهت که هر مسلمان را عادل می داند. باری هنگامی که محمدبن عبدالوهاب به حجاز بازگشت محمد بن سعود سرسلسۀ خاندان سعودی که در دهکدۀ‌ درعیه (نزدیک ریاض فعلی ) اقامت داشت واز سال۱۱۳۷ هجری قمری امارت این منطقه را بعهده داشت بدو گرویدند ، وبدین ترتیب دورۀ اول حکومت سعودیان تاسیس شد. پس از مرگ محمد پسرش عبدالعزیز کار او را دنبال کرد، و در آغاز سدۀ‌سیزدهم هجری آئین وهابی در “نجد”‌شیوع یافت وجدال میان آنان وحاکمان مکه (شریف ها) آغاز شد وجنگی طولانی در گرفت که پانزده سال طول کشید. در سالی که محمدبن عبدالوهاب (۱۲۰۶ه.ق) در گذشت قدرت آل سعود از جانب شرق تا کنار خلیج  فارس واز سمت جنوب تا یمن رسیده بود ودر قسمت شمال شبه جزیره سوریه و عراق را تهدید می کرد، سعودیان در کشورها وسرزمین های مسلمان نشین به تاخت وتاز و کشتار پرداختند وبه شهرهای مقدس حجاز وعراق حمله بردند ومردم این شهر را قتل عام کردند[۱] دولت عثمانی که خود را مقابل وهابیان ناتوان می دید، از محمد علی پاشا نایب السلطنه مصر خواست تا آشوب آنانرا بنشاند محمد علی  فرزند خود ابراهیم پاشا را بجنگ وهابیان فرستاد واو به سال ۱۲۳۳ ه.ق “درعیه” را تصرف کرد ونخستین دولت سعودی را برانداخت. اقدام ابراهیم پاشا بر دولت بریتانیا گران افتاد وبسال ۱۲۵۴ عدن را اشغال کرد وبه دخالت در ساحل های جنوبی و شرقی عربستان  پرداخت. از طرفی  پس از سقوط “درعیه” بوسیلۀ ابراهیم پاشا.ترکی بن عبدالله پسر محمد بن سعود (۱۲۴۹-۱۳۳۵) که در ریاض مستقر بود ،دورۀ دوم حکومت سعودیان را بنیان نهاد وریاض را پایتخت خود قرار داد (از این تاریخ ریاض پایتخت عربستان سعودی گردید) ترکی در ۱۲۴۹ کشته شد ومشاری بن عبدالرحمان بجای او نشست، لکن حکومت او چهل روز بیشتر دوام نیافت وفیصل بن ترکی او را کشت وخود جانشین او شد. اندکی پس از این تاریخ، یکی از یاران فیصل بن ترکی بنام  عبدالله بن رشید که در کوهای نجد (جبل شمر) امارت داشت،حایل را گرفت (۱۲۵۰ ه.ق) وسلسله آل رشید را تاسیس کرد. محمدبن رشید یکی دیگر از امیران این خاندان بسال ۱۳۰۷ توانست ریاض را بگیرد وبا تسخیر ریاض بوسیله او دولت دوم آل سعود منقرض شد. حکومت آل رشید از     ۱۲۵۰تا  ۱۳۴۰ ه.ق دوام یافت وسرانجام بدست عبدالعزیز سعود از میان رفت عبدالعزیز به سال ۱۳۱۹ ریاض  وبه سال ۱۳۴۰ حایل را از عبدالعزیز بن متعب آخرین امیر آل رشید پس گرفت و دورۀ سوم حکومت آل سعود را تاسیس کرد که هنوز هم برپاست. تاریخ مکّه معظّه. “ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلوه فاجعل افئده من الناس تهوی الیهم” . “ابراهیم آیه ۳۷” ناصر خسرو قبادیانی که در سلخ جمادی الاخر سال چهارصدوچهل و دو مکه را دید، این شهر را چنین توصیف می کند: “شهر مکه اندر میان کوهها نهاده است بلند ،واز هر جانب که به شهر روند به مکه نرسند ،نتوان دید وبلندترین کوهی که به مکه نزدیک است ، کوه ابوقبیس است . وآن چون گنبدی گرد است چنانکه اگر از پای آن تیری بیندازند ،بر سر رسد. ودر مشرقی شهر افتاده است ، چنانکه چون در مسجدالحرام باشند ،به دی ماه ،آفتاب از سر آن بر آید. وبر سر آن میلی است از سنگ برآورده .گویند ابراهیم«ع» برآورده است. واین عرصه که در میان کوهست شهرست ، دوتیر پرتاب در دو بیش نیست ومسجدالحرام بمیانۀ این فراخنای اندرست. وگرد بر گرد مسجدحرام شهرست وکوچه ها وبازارها” .[۲]

 

[۱]– در نامه ای که محمدبن عبدالوهاب در پاسخ پرسش کننده نوشته ، موضوع قتل عام وسوزاندن کتابخانه ها را تکذیب کرده است (شیخ  محمدبن عبدالوهاب نوشته احمد بن حجر با مقدمه عبدالعزیز بن عبدالله بن باز. چاپ مکه ۱۳۹۵ ه.ق) .

[۲]–  سفرنامه. فصل وصف شهر مکه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *