شهریور ،ماه خون

شهریور ماه شهادت ،خون، ایثار ،از خودگذشتگی وماه پیروزی است..ماه پیروزی خون بر شمشیر واسلام بر کفر وانقلاب بر ضد انقلاب.دوحرف نخستین “شهریور”بادو حرف اول شهادت بهم گره خورده است تا شهریور را ماه شهادت اعلام کند.روز هفدهم شهریور ۵۶که حماسۀ شهادت در روح و جان ملت دمیدن گرفت،آن روز کسی  زندگی را جزء خون دادن نمیدانست،مردمی مصمم قاطع،باشعارهائی کوبنده،وارسته از کلیه علائق جسمانی به میدان شرف وشهامت گام گذارند.گام اول با اولین گلوله دشمن توأم بود..اگر اینان ترس از کشته شدن داشتند،در برابر دژخیمان شاه ومزدوران استکبار جهانی با آن قیافه های کریه وشیطانی نمی ایستادند .مقاومت کردند واز همه چیز خود گذشتند،وندای حسین_ علیه السلام _را راد مردانه پاسخ دادند این زنان و مردان باایمان ،همچون کوهی استوار در راه مبارزه حق جویانه نلغزیدند وبر خود نلرزیدند ودرمیدان شهادت ،جان خود را در کف اخلاص  نثار جانان کردند  وآنچه خدا داده بود با همتی والا و روحی بزرگ به خالق خویش پس دادند..روا است اگر خدای هم به آنان بدهد آنچه را بخواهند . شهید کیست وشهادت چیست؟شهید سخاوتمندترین انسانی است  که خدا آفریده .بذل و بخشش شهید را نمیتوان روی کاغذ آورد زیرا اندازه ندارد ،آنکه مال خود را میبخشد هر چند هم زیاد باشد،مشخص است واندازه ومقداری دارد ،لذا حساب کردنش کار آسانی است ولی آنکه جان خود را فدا میکند ودریک لحظه از تمام آمال و آرزوهای مادی چشم میپوشد ..زن ،فرزند،پول ،لذائذ دنیوی وخلاصه زندگی وحیات همه را برای خدا کنار میگذارد واز هرچه نعمت خدادای هست صرف نظر میکندودر مقابل،تنها یک چیز را میخواهد :رضایت پرروردگار وخشنودی خالق متعال ،بخشهای اینچنین انسان والائی را چه کسی جزپروردگار میتواند حساب کند.اواز همه چیز خود گذشته است خدا هم به او بیحساب میدهد ونه تنها از رزق الهی برخوردار است که میهمان همیشگی خدا است ..خدا اورا نزد خود میبرد “عندربهم”وشاید این نکته جالبی که در کلمه “عند”باشد در کلمه “یرزقون “نباشد.آری!از تمام نعمتها در آن جهان برخوردارند ولی بالاترین نعمت این است که نزد پروردگار خود باشند این “عندیت”را اسراری نهان است که جز دل باختگان وجان نثاران کسی آن را نداند.شهدا خود تفسیر این آیه را میدانند که خود تفسیر آیه اند.واما شهادت.شهادت ..تفحه ای خداوندی است که به هرکس ندهندش تنها زبدگانی از مخلصان درگاه الهی به آن هدیه عظیم دست یابند وکام دل از آن برگیرند. شهادت..برترین درجه تکامل انسان. شهادت..آغاز زندگی سعادتمندانه جاودان. شهادت مرز مرگ وحیات..مرز ذلت وعزت.شهادت…از دنیا رفتنی اختیاری وبدون شک آن برتر است از موتی که انسان را دریابد.شهادت..تنها صلاحی است که دشمن هرچند قوی ونیرومند باشد،نمیتواند بر آن پیروز گردد.شهادت آخرین آرزوی عارفان ونهایت آمال صدیقان ومخلصان دربارالله وشهادت …رمز پیروزی اسلام در راستای تاریخ.شهادت،همان تفحه الهی بود که به دو بنده مخلص پروردگار در غروب روز هشتم شهریور، هدیه شدو ان دو بزرگوار چنان این هدیه الهی را در آغوش گرفتند که جانشان با هم به سرعتی مافوق سرعت صوت ومافوق هر سرعتی که در فرهنگ دنیا تصور میشود،به ملکوت اعلی پرواز کردورفت آنجا که سفره نعمتهای الهی گسترده شده ودر محضر حق انشالله به آن نعمتهای بی پایان دست یافتند.گویا رجائی وباهنر ،این دو دوست صمیمی ودو یار قدیمی باهم از ازل عهد اخوت بسته بودند،آنچنان که نه تنها در دنیا با هم باشند ،بلکه لحظه دیدار که فرا رسید،باهم به دیدار خدای خود روند،وچنان شد که بود.امام خمینی در پیامی به مناسبت شهادت این دو مجاهد فی سبیل الله چنین میفرماید:”آقای رجائی وآقای باهنر هر دو شهیدی هستند که باهم  در جبهه های نبرد با قدرتهای فاسد ،هم جنگ وهم رزم بودند ومرحوم شهید رجائی به من گفتند که بیست سال است با آقای باهنر همراه بودیم و خداوند خواست که با هم از دنیا هجرت کنند وبه سوی او هجرت کنند…من در عین حال که شهادت این دو بزرگوار ،برای من بسیار مشکل است در عین حال میدانم که آنها به رفیق اعلی متصل شده اند وبرای آنها آرامش هست واینطور گرفتاریهائی که الان برای ما هست ،دیگر برای آنها نیست وآنها رسیده اند به مطلوب خودشان واز این جهت به آنها وبه خانواده های آنها و ملت اسلامی تبریک عرض میکنم که چنین شهدائی تقدیم میکنند”.آری این دو مبارز خستگی ناپذیر سالهای متمادی با هم در نبردبا شاه ستمگر همکاری داشتند وگاهی تیمهای دو نفری یا سه نفری برای مبارزه تشکیل میدادند.شهید رجائی چندین بار در زندگی پرافتخار خود به زندان رفت وشدیدترین شکنجه ها را در راه الله تحمل کرد وهیچگاه حاضر نشد یاران باوفای امام را به دشمن معرفی کند.راجع به یکی از شکنجه هایش چنین میگوید:”روز تولد امام حسن«ع»مرا ساعت۸(صبح)بردندتا ساعت یک بعدازظهر که هنگام برگرداندن ،حالم طوری بود که مرا کشان کشان به سلول آوردند.آن روز یکی از روزهای خیلی خوب زندگی من بود وخیلی خوشحال بودم که روزه هستم وشکنجه میشوم آنها به نظر خودشان میخواستند روحیه مرا بکشند وحال اینکه حالتهای ایمانی واعتقادیم محکمتر میشد خیلی خوشحال بودم واکثر آیات ودعاهائی که روحیه ام را تقویت میکرد میخواندم وخاطرم هست که در اطاق شکنجه ویا در سلولم بیشتر اوقات آیه:”هوالذی انزل سکینه فی قلوب الم‍‍ؤمنین لیزدادوا ایمانا”را تکرار میکردم.وقتی شکنجه میشدم،مجبور میکردندکه برروی پاهای تاول زده راه روم،آنجا قسمتهایی از دعا که “قوّ علی خدمتک جوارحی…”این قسمتهای از دعا را تکرار میکردم…” در روحیه هائی اینچنین مصمم واستوار،شکنجه جز صلابت واستواری بیشتر واستقامتی افزونتر نمیبخشد.شهیدباهنر ،فقیه تلاشگر مبارز،همواره_چه پیش از انقلاب درزمان طاغوت وچه پس از انقلاب_در دوجبهه مبارزه باستمگران وطاغوتیان ومبارزه با جهالت وبی سوادی در تلاشی خستگی ناپذیر بود .تا آنجا که میتوانست سخنرانی میکردو هنگامی که از سخنرانی منع شد،در شیوه معلمی ،نسل آینده را با فرهنگ نیرومند اسلام آشنا می ساخت وگاهی هم در لابلای کتابهای دینی _که در مدارس تدریس میشد _نونهالان کشور را با کلمات وواژه هائی  از قبیل “جهاد”، “انفال”،”مبارزه با ظلمها وطاغوتها واستبدادها”،”لزوم کارزار دربرابر ظلم وبی عدالتی “،طاغوت”،”ضرورت مبارزه مخفی “،”تاریخ مبارزاتی وانقلابی ائمه” ، “توحید ،نفی استکبار،استبداد واستعمار”آشنا مینمود تا اینکه در آنها زمینه ای برای انقلاب اسلامی ایجاد کند.یاد این دو شهید عزیز،ودیگر شهدای اسلام وانقلاب گرامی باد.ماه شهریور چه پربار است در چهارم این ماه ،مرد جهاد وپیکار،حاج مهدی عراقی و فرزندش حسام به شهادت رسیدند در روز چهارم دادستان کل انقلاب اسلامی شهید حجه السلام والمسلمین قدوسی ،ورئیس کل شهربانی سرهنگ وحید دستگردی شهید شدند . بیست شهریور ،روز شهادت اولین شهیدمحراب ،آیت الله مدنی نماینده امام و امام جمعه تبریز ،در محراب نماز جمعه است.بیست ویکم شهریور از سال ۱۲۹۹،روز شهادت شیخ محمد خیابانی است. در بیست وششم این ماه،سال ۱۳۴۹سپتامبر سیاه وروز کشتار هزاران فلسطینی بیگناه به دست جلاد پلیدقرن شاه حسین اردنی است.امام خمینی درپیامی به مناسبت شهادت حجه السلام والمسلمین قدوسی وآقای وحید دستگردی چنین میفر ماید:”با کمال تأثر وتأسف ، حجه السلام والمسلمین شهیدقدوسی به دوستان شهید خود پیوست،شهیدی عزیز که سالیان دراز در خدمت اسلام بود واخیرا مجاهدات او در راه انقلاب بر همگان روشن است .اینجانب سالیان طولانی از نزدیک بااو سابقه داشتم واین بزرگوار را به تقوی وحسن عمل واستقامت ومقاومت وتعهد در راه هدف میشناختم .شهادت او مبارک وفودالی الله وخروج از ظلمات به سوی نوربر او ارزانی باد. راهی است که باید پیمود وسفری است که باید رفت وچه بهتر که در حال خدمت به اسلام وملت شریف اسلامی شربت شهادت نوشید وبا سرافرازی به لقاء الله رسید… اینجانب شهادت دادستان کل انقلاب سرهنگ وحید دستگردی که در رأس شهربانی وقوای انتظامی در حال انجام وظیفه بودند وبدین تحفه الهی نائل شدند را به ملت ایران وبه حوزه علمیه قم وبه قوای مسلح تبریک عرض میکنم واز خدای تعالی رحمت برای آنان وصبر وشکیبائی برای خانواده محترمشان خواستارم”.یادی هم از اولین شهید محراب، مرد عبادت وعلم وتقوی وپارسائی وخدمت ومبارزه ،مردی که از دوران طلبگی مبارزات سیاسی خود را برای سرنگونی رژیم منفور پهلوی آغاز کرد و به همین جهت از قم به آذر شهر تبعید شد.پس از تبعید،آیت الله مدنی ،آذربایجان را ترک کرد وبه سوی نجف اشرف روانه شد ودر آنجا به تدریس وتفسیر پرداخت.در مبارزات سال ۱۳۴۲،نخستین کسی بود که به تبعیت از امام ،مبارزه خود را در نجف آغاز کرد.در سال ۱۳۴۹از عراق عازم ایران شدو فعالیتهای سیاسی خود را ادامه داد ودر جریان مبارزات سیاسی خود ،در سال ۱۳۵۴از خرم آباد لرستان به نور آباد ممسنی فارس وسپس گنبد کاووس واز آنجا به بندر کنگان تبعید شد.در دوران اوج گیری مبارزه ملت مسلمان با طاغوت ،از تبعید به قم بازگشت وپس از پیروزی انقلاب از سوی مردم همدان به مجلس خبرگان راه یافت وپس از شهادت آیت الله طباطبائی،نماینده امام،وامام جمعه تبریز شد. پس از ۶۹ سال زندگی پر افتخار ،سرانجام،ظهر روز جمعه ۲۱شهریور ۱۳۶۰ در میدان نماز تبریز،در اثر انفجار نارجک منافقین در محراب نماز به شهادت رسید.خدا آن بزرگوار را با آبا واجداد طاهرینش محشور فرماید. امام در پیامی به مناسبت شهادت این روحانی مجاهد و باتقوی میفرماید:”باشهید نمودن یک تن دیگر از ذریه رسول الله «ص»و اولاد روحانی وجسمانی شهید بزرگ امیرالمؤمنین«ع» ،سند جنایت منحرفان ومنافقان به ثبت رسید. سیدبزرگوار وعالم عادل عالیقدر ومعلم اخلاق ومعنویات ،حجه السلام و المسلمین شهید عظیم الشأن مرحوم حاج سید اسدالله مدنی رضوان الله علیه همچون جد بزرگوارش در محراب به شهادت رسید.اگر با شهادت رسیدن مولای متقیان ،اسلام محو ومسلمانان نابود شدند ،شهادت امثال فرزند عزیزش شهید مدنی هم آرزوی منافقان را برآورده خواهد کرد…شهید مدنی با شهادت مظلومانه خود،ضد انقلاب ومنافقین ضداسلام را به کلی منزوی کرد…”.در ۱۹شهریور سال ۱۳۵۸، مجاهد نستوه ،ابوذر زمان ،آیت الله طالقانی پس از سالها مبارزه با طاغوت ومخالفت با چپ و راست،در سن ۶۹سالگی ،زندگی را بدرود گفت.طالقانی شخصیتی بود که امام او را خدمتگزار،متفکر،مفسر قرآن ،انسان متعهد،مخالف با چپ وراست وابوذر زمان می نامد، درسال ۱۲۸۹ در روستای کلیرد طالقان در یک خانواده روحانی متولد ودر سال ۱۲۹۹ عازم شهر مقدس قم شد و در مدرسه “رضویه “و “فیضیه”به تحصیل علوم دینیه پرداخت. از سال ۱۳۱۸ تا آبانماه ۵۷، همواره در مبارزه ای آشتی ناپذیر با رژیم سفاک پهلوی بود، و به علت فعالیتهای سیاسی ومبارزات اسلامی،بیشتر عمر خود را در زندانها گذراند.آیت الله طالقانی،علاقه خاصی به امام داشت.در این باره خود چنین میگوید:”من از دوران طلبگی از نزدیک با ایشان بوده ام و افکار ونظریات وحسن سوابق ایشان برای همه روشن وآشکار است.حضرت آیت الله العظمی خمینی از همان آغاز ،دارای تقدس خاص واز هر جهت ممتاز بوده اند وهستند”.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *