جهاد در قرآن قسمت هفدهم

حجه الاسلام و المسلمین طاهری خرم آبادی

امدادهای غیبی در جهاد

در بحث های گذشته، در رابطه با امدادهای غیبی در جهاد، آیاتی از قرآن کریم تفسیر شد که این آیات به سه قسمت تقسیم می شوند:

گروه اول: آیاتی که وعده نصرت داده است.

گروه دوم: آیاتی که به چگونگی نصرت الهی اشاره فرموده است. این گروه به چند نوع تقسیم شد که نوع اول: فرو فرستادن جنود بود و تا اینجا بحث به پایان رسید و اینک، دنباله ی بحث مربوط به نوع دوم از گروه دوم است:

بسم الله الرحمن الرحیم

دوم: آیاتی که نصرت الهی را با نزول ملائکه در صحنه نبرد و شرکت آنان در جنگ بیان می کند و این آیات در خصوص جنگ بدر است:

۱ـ ” و لقد نصرکم الله ببدر و انتم اذله فاتقوا الله لعلکم تشکرون. اذ تقول للمؤمنین الن یکفیکم ان یمدکم ربکم بثلثه آلاف من الملائکه منزلین. بلی ان تصبروا و تتقوا و یاتوکم من فورهم هذا یمددکم ربکم بخمسه آلاف من الملائکه مسومین “.[۱]

ــ خداوند شما را در بدر یاری نمود در صورتی که شما به واسطه کمی نیرو در حال ذلت و مغلوب شدن بودید. پس در برابر این امداد غیبی و نصرت الهی تقوی داشته باشید تا سپاس گزار باشید. آنگاه که می گفتی (ای پیامبر) به موُمنین، آیا کفایت نمی کند شما را از اینکه خداوند با سه هزار فرشته ای که نازل می گردند شما را یاری نماید. آری، اگر صبر و تقوی داشته باشید و دشمن با سرعت و بدون درنگ در رسد، خداوند پنج هزار فرشته فرستاده شده (یا علامت گذاران) شما را یاری می کند.

برای تفسیر و بیان آیه، چند بحث باید مطرح شود:

بحث اول ــ ” بدر ” نام چاه آبی است که بین مکه و مدینه قرار دارد و آن چاه مال شخصی به نام بدر بوده است و به همین مناسبت،تمام آن محل را بدر نامیده اند اولین برخورد مسلمانها با مشرکین در آن مکان در ۱۷ ماه رمضان از سال سوم هجرت واقع شد و در این غزوه مسلمانها فاتح و پیروز شدند.

بحث دوم ــ منظور از ذلیل بودن مومنین در روز بدر که می فرماید ” و انتم اذله ” چیست؟ و آیا این جمله با آیه ای که می فرماید «و لله العزه و لرسوله و للمؤ منین “[۲]  یعنی برای خدا است عزت و برای رسول او و برای مؤمنین، منافات ندارد؟

در این جا دو پاسخ داده شده است:

۱ـ منظور از این ذلت، همان کمی نیرو و قدرت است که در جنگ بدر، مسلمانها با آن روبرو بودند و آن ذلتی که در نتیجه ی قهر و غلبه دشمن، بدان مبتلا شوند و کفار و ستمگران مسلمین را خار و زبون سازند و در این جا است که مسلمان نباید زیر بار ذلت برود و باید تحصیل قوا و نیرو در برابر دشمن نماید و تن به ذلت ندهد و چون در جنگ بدر، مسلمین در برابر کفار قرار داشتند و مقهور و مغلوب آنان نشده بودند بنابراین، آن قسم از ذلتی که نتیجه ی قهر و غلبه ی دشمن است، برای مؤمنین نبوده است.

۲ـ عزت مؤمنین ذاتی آنان نیست بلکه چیزی است که خدا به آنها می بخشد و انسان در ذات خود جز فقر و ذلت و نیستی چیز دیگری نیست ” فان العزه لله جمیعا ” عزت همه اش از آن خدا است. و مؤمنین هم به عزت خدا عزیزند و گرنه خود عزتی ندارند بنابراین آیه می خواهد بفرماید که: شما قطع نظر از نصرت و یاری الهی، ذلیل و ناتوان و مغلوب بودید و این خداوند است که شما را یاری نمود و به شما عزت بخشید.

بحث سوم ــ آیه متضمن یک بحث عمیق قرآنی است در زمینه نحوه چگونکی شکر و سپاسگزاری که در آیات زیاد بدان امر شده است.

در این جا می بینیم که مسئله تقوی و خود نگهداری از گناه و منحرف نشدن از خط صحیح اسلام و صراط مستقیم به عنوان سپاس و شکر خداوند در برابر یکی از نعمت ها و موهبت های بزرگ الهی ــ که نصرت و یاری از مؤمنین است ــ قرار گرفته است و شکر و سپاس عملی را از مؤمنین خواسته است، و با توجه به اینکه هر نعمتی اگر شکر و سپاس نشود ممکن است از انسان سلب گردد و یا تبدیل به نقمت و بدبختی شود و اساسا کفران نعمت، موجب خذلان و عذاب دردناک الهی است.

” لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید ”

بنابراین، نصرت الهی مشروط به تقوی و منحرف نگشتن مؤمنین از خط اصیل اسلام است همان گونه که در آیه دوم بدان تصریح شده است.

بحث چهارم ــ مسئله نزول ملائکه و یا وعده به نزول آنان که در این آیه مطرح شده است. آیا مربوط به غزوه بدر است یا احد؟

برخی از مفسرین که از جمله ی آنها صاحب ” المنار ” است، این آیه را به آیات قبل از آن مربوط می دانند که همه آن آیات درباره ی جریان احد است و آن آیات عبارتند از:

” و اذ غدوت من اهلک تبوی المؤمنین مقاعد للقتال و الله سمیع علیم “.

آن صبح گاه که از خانه خود خارج شدی و جاهای مؤمنین را در جنگ معین می نمودی و صفوف لشکر را تنظیم می کردی و خداوند شنونده و عالم است.

” اذ همت طائفتان منکم ان تفشلا و الله ولیهما و علی الله فلیتوکل المؤمنون “.

آن گاه که دو گروه از شما در فکرشان ضعف و فتوری پدید آمده بود با این که خدا ولی و یاور آنها بود ــ یعنی با اینکه خداوند ولی مؤمنین است ــ سزاوار نیست که گروهی از آنان ترس و ضعف به خود راه دهند بلکه باید مؤمنین بر خداوند توکل و اتکاء داشته باشند.

سپس برای اینکه این مطلب را تثبیت فرماید که مؤمنین با توکل و اتکاء بر خداوند نباید ترس و بیم به خود راه دهند می فرماید:

” و لقد نصرکم الله ببدر و انت اذله ”

یعنی خداوند شما را در ” بدر ” یاری نمود و حال آنکه شما ضعیف بودید. این جمله کوتاه شاهدی است برای اثبات مطلب قبل یعنی با توجه به اینکه خداوند ولی مؤمنین است و آنان را سرپرستی می نماید و باید مؤمنین بر او توکل کنند و با اینکه خداوند همیشه در مواقع خطرناک و حساس ــ چون داستان بدرــ مؤمنین را در سخت ترین شرایط یاری نموده است نباید مؤمنین حالت ضعف و سستی پیدا کنند.

سپس بر می گردد به بیان بقیه جریان احد و می فرماید: ” اذ تقول للمؤمنین … ” پس این آیه که با کلمه ” اذ ” شروع می شود مانند آیات قبل که آنها هم با همین کلمه شروع می شدند، مربوط به غزوه احد است. بنابراین، کلمه ” اذ ” که ظرف است و باید متعلق به فعلی از افعال باشد متعلق است به ” تبوی المؤمنین مقاعد للقتال ” یعنی جا می دادی مؤمنین را در مکانهای مناسب خود برای جنگ در وقتی که دو گروه از آنها بیم ناک و خائف بودند و در وقتی که تو  می گفتی به مؤمنین که آیا کفایت نمی کند اینکه خداوند مدد کند شما را به سه هزار ملک. و یا آن که این ” اذ ” بدل از ” اذ غدوت من اهلک ” می باشد و در نتیجه به هر فعلی که ” اذ غدوت “مربوط و متعلق است، این  ” اذ ” هم متعلق خواهد بود و بنابراین تفسیر، وعده امداد به ملائکه در روز احد چون مشروط به شروطی بوده است که آن شروط محقق نگردیده است لذا تحقق نیافته است.

اگر چه بعضی هم احتمال داده اند که ملائکه در روز احد به مدد و یاری مسلمین رسیده اند.

و بعضی دیگر از مفسرین آیه را دنباله داستان بدر می دانند و می گویند که آیه: ” و لقد نصرکم الله ببدر ” چه کلامی مستقل باشد و چه برای تتمیم و شاهد برای مطلبی که در آیات قبل ذکر شده است کلمه ی ” اذ یقول ” متعلق به آن است یعنی خداوند شما را یاری نمود در بدر و حال آن که ضعیف بودید آن گاه که می گفتی ” ای پیامبر برای مؤمنین آیا… “.

و ظاهر آیه هم قول دوم را تائید می کند و بنابراین وعده به نزول ملائکه مربوط به غزوه بدر می شود.

بحث پنجم ــ این آیه که از دو قسمت تشکیل می شود یکی وعده به نزول سه هزار ملک و دیگری وعده نزول پنج هزار. آیا این وعده تحقق یافته است؟

بعضی از مفسرین معتقدند که در ایه دلالتی بر تحقق این وعده و نزول ملائکه نیست و دلیلی هم بر نفی آن وجود ندارد و بعضی دیگر گفته اند که آیه وعده به نزول ملائکه در جنگ های دیگری که بعد از غروه بدر و احد اتفاق افتاده است، می دهد مانند ” حنین “و ” احزاب ” و ” بنی النضیر ” و “بنی قریظه “.

ولی آن چه از این آیه استفاده می شود این است که در مورد نزول سه هزار ملک ظاهرش خبر از تحقق این مطلب است زیرا این تعبیر که ” الن یکفیکم ان یمدکم ربکم بثلثه آلاف من الملائکه منزلین “. یعنی آیا کفایت نمی کند شما را اینکه خداوند مدد نماید شما را به سه هزار نفر از ملائکه در حالی که نازل گردیده اند، در مواردی گفته می شود که مطلب یا تحقق یافته و یا به طور حتم تحقق خواهد یافت.

ولی جمله ” بلی ان تصبروا و تتقوا ” چون شروطی برای نزول پنج هزار ملک ذکر نموده است، دلالت بر نزول و تحقق ندارد علاوه بر این که در آیه دیگری که در سوره انفال است تصریح شده است به نزول ملائکه در غزوه بدر آن جا که می فرماید:

” اذ تستغیثون ربکم فاستجاب لکم انی ممدکم بالف من الملائکه مردفین”[۳]

یعنی هنگامی که طلب نصرت و یاری می نمودید از خدای خودتان پس خداوند استجابت نمود شما را به این که یاری می کنم شما را با هزار نفر از ملائکه در حالی که پشت سر هم قرار گرفته اند.

ولی در این جا یک سوال مطرح می شود و آن اینکه آنچه آیات سوره آل عمران اثبات می کند نزول سه هزار ملک و یا پنج هزار ملک است ولی در آیه سوره انفال، سخن از نزول هزار ملک می باشد و بنابر اینکه آیه ی سوره آل عمران هم مربوط به جنگ بدر باشد این دو آیه با هم ظاهرا تنافی دارند.

در پاسخ این سوال گفته می شود که در سوره آل عمران سه هزار ملائکه را با وصف منزلین یعنی نازل شده گان آمده است و در سوره انفال با وصف مردفین.

معنی مردف که مفرد مردفین است و اسم فاعل از اَرْدَفَ یُرْدِفُ اِرْدٰافاً می باشد. آن است که سوار کسی را ردیف خود (پشت سر) قرار دهد.

قال الراغب فی المفردات: المردف المقدم الذی اردف غیره. مردف کسی است که در جلو قرار گرفته و غیر خود را پشت سر قرار داده است.

بنابراین، هزار ملکی که در سوره انفال مطرح شده است این وصف را دارا هستند که ردیف خود یعنی پشت سر خود غیر خود را قرار داده اند.

در نتیجه، معنی آیه این می شود که این هزار نفر در پی خود عده دیگری دارند و با آیه ای که می فرماید با سه هزار ملک نازل شونده یاری می شوید، کاملا منطبق است یعنی هزار نفر اول، دو هزار نفر دیگر را به دنبال دارد و مجموع سه هزار می شود.

البته احتمالات دیگری هم در این جا وجود دارد از قبیل اینکه هزار نفر با سه هزار نفری که در پی آن هزار نفر بوده اند مجموعا چهار هزار نفر می شوند و اگر پنج هزار نفر بعدی هم نازل شده باشند به نُه هزار نفر می رسد و احتمال دارد که مجموع آن چه نازل می شود پنج هزار نفر باشد در صورتی که صبر و تقوا دارا باشتد.

و هم چنین در معنی مردفین هم احتمالات دیگری داده اند از جمله اینکه منظور آن است که این هزار ملک یکی پس از دیگری یا دسته ای پس از دسته دیگر نازل شده اند و ردیف بودن آنها به آن است که خود آنها پی در پی و یکی پس از دیگری نازل شده اند پس ردیف قرار گرفتن بین خود آنها است نه آنها با عده ای دیگر.

و بنا بر این احتمال، این هزار نفر با این خصوصیت نازل گردیده اند در صورتی که سه هزار ملک دیگر این خصوصیت را نداشته اند و مجموع چهار هزار ملک می شوند.

و یا آنکه گفته اند معنی مردفین آن است که پشت سر مسلمانها قرار گرفته اند یا مسلمانها را ردیف خود قرار داده اند و آنها برای ایجاد رعب در دشمن، در جلو بوده و مسلمین را ردیف خود ساخته اند و در هر صورت این هزار تن این وصف را دارند و به اعتبار این وصف خصوص این عدد ذکر شده، و منافات ندارد که عده دیگری بدون این ویژگی نازل شده باشند.

ولی ظاهر آیه و کلمه ارداف آن است که ملائکه از جنس خود گروه دیگری را به دنبال داشته باشند. و قهرا مجموع ملائکه ای که نازل شده اند سه هزار نفر بوده است و یا پنج هزار نفر اگر شرط صبر و تقوی حاصل گردیده باشد.

 

بحث ششم ــ بحث دیگری که در ذیل این آیات وجود دارد این است که کار و روش عمل ملائکه در جنگهائی که نازل می گشتند چگونه بوده است؟ آیا آنها هم مانند مسلمانها مقاتله می کرده اند و آیا قتال آنها دیده می شد و یا آنکه وظیفه دیگری را عهده دار بوده اند؟

گر چه قتال ملائکه هیچ اشکالی از نظر عقل ندارد و امکان دارد ملائکه مانند انسان با سلاحهای بشری و یا سلاح غیر مادی و طبیعی، دشمن را از پا در آورد همان گونه که در جنگ بدر در روایات عامه (اهل سنت) وارد شده است که دیده می شد سرها از بدن جدا می شود ولی زننده آن دیده نمی شد.

ولی آن چه از ظاهر آیات در سوره انفال و سوره آل عمران استفاده می شود آن است که ملائکه برای تقویت روحی و معنوی مسلمین نازل می گشتند و با نزول ملائکه دلها محکم می گردید و قدمها استوارتر می شد.

در آیه سوره انفال پس از آن که استجابت دعای مؤمنین و استغاثه آنها را با فرو فرستادن هزار نفر از ملائکه بیان می کند چنین می فرماید:

” و ما جعله الله الا بشری و لتطمئن به قلوبکم و ما النصر الا من عند الله ان الله عزیز حکیم “[۴]

خداوند این نصرت و امداد را قرار نداد مگر بشارتی برای مؤمنین و برای آن که دلهای شما بواسطه آن مطمئن و آرام گردد و نصرت و یاری جز از طرف خداوند از دیگری نیست. و همانا خداوند غالب و حکیم است.

و در آیه ی سوره آل عمران نیز پس از بیان آنچه را که زبان رسول خدا در رابطه با امداد خداوند و وعده به نزول ملائکه نقل می کند، می فرماید:

” و ما جعله الله الا بشری لکم و لتطمئن قلوبکم به و ما النصر الا من عند الله العزیز الحکیم “.[۵]

منظور از این آیات، این است که نتیجه و هدف از نزول ملائکه، بشارت به مومنین و آرامش بخشیدن به دلهای آنان بوده است. پر واضح است که یکی از عوامل پیروزی، ثبات قدم و قوت قلب و نداشتن تزلزل و اضطراب است که با الهام و القاء ملائکه برای انسان ممکن است حاصل گردد.

و در سوره انفال پس از چند آیه می فرماید:

” اذ یوحی ربک الی الملائکه انی معکم فثبتوا الذین آمنوال سالقی فی قلوب الذین کفروا الرعب فاضربوا فوق الاعناق و اضربوا منهم کل بنان “.[۶]

آن گاه که خدای تو وحی نمود به ملائکه به اینکه من با شما هستم، پس ثابت و استوار نگهدارید آنها را که ایمان آورده اند و به همین زودی رعب و ترس را در دل آنها که کافر شدند قرار می دهیم پس بزنید سرها و دستهای آنان را.

این آیه به خوبی و روشنی، وظیفه ملائکه را ثابت نگهداشتن مؤمنین در رزم با کفار قرار داده است و در مقابل وعده داده است که در دل کفار ترس و وحشت قرار دهد.

ولی جمله ” فاضربوا فوق الاعناق ” اگر خطاب به ملائکه باشد، دستور به قتال و کشتن کفار است و اگر خطاب به مؤمنین باشد باید گفت که: وظیفه ملائکه در همان جمله اول بیان شده است و از جمله ” سالقی فی قلوب الذین کفروا ” مطلب جدیدی را بیان می فرماید و القاء رعب و وحشت، وظیفه ملائکه نیست بلکه عوامل دیگری برای تخویف و ترساندن وجود دارد و نتیجه دو مطلب یعنی تثبیت و استوار قرار دادن مؤمنین توسط ملائکه و ایجاد رعب و خوف در دل کفار این می شود که مؤمنین با جرات و شجاعت کامل باید با کفار قتال نمایند و سر و دستهای آنان را از دم شمشیر بگذارنند ” فا ” که بر سر ” اضربوا ” آمده است، نتیجه ی دو مطلبی را که از اول آیه استفاده می شود بیان می نماید.

 

بحث هفتم ــ در هر دو آیه ای که مورد بحث قرار گرفت پس از وعده به نزول ملائکه یا خبر دادن از نزول آنان می فرماید:

” و ما النصر الا من عندالله ان الله عزیز حکیم ”

نصرت و یاری فقط از طرف خداوند است. این جمله بیانگر یکی از معارف بسیار عالی و بلند توحیدی است و آن اینکه نزول ملائکه و یا عوامل دیگر پیروزی اعم از مادی و معنوی، همه و همه اسباب و وسائط هستند و فاعل نصرت و پیروزی، خداوند است. و این مطلب اختصاص به مسئله نصرت ندارد بلکه در کل افعال و امور چه مادی و چه معنوی، هیچ سبب و علتی استقلال در سبب بودن و فعل خود ندارد بلکه همه وسائط و علل نزدیک به فعل هستند و علت العلل و موثر در وجود، خداوند است.

البته این مطلب منافات ندارد با این که هر کدام از این علل و اسباب تاثیر در تحقق معلول خود دارند همان گونه که در مورد انسانی که با قلم می ـ نویسد، صحیح است گفته شود قلم می نویسد، دست می نویسد ولی در حقیقت انسان است که با دست و قلم می نویسد، حقیقت کتابت از آن انسان است ولی دست و قلم واسطه و مسخر او هستند. در عالم وجود و هستی هم با قبول تاثیر همه علل و عوامل ــ چه مادی و چه غیر آن ــ خداوند است که فاعل هستی و افاضه کننده وجود است و هر امری و هر حقیقتی به او منتهی می شود.

” و ما النصر الا من عندالله ”

 

بحث هشتم ــ کلمه مسومین که در آیه سوره آل عمران وصف برای ملائکه قرار گرفته است، هم به فتح واو قرائت شده است و هم به کسر آن که در فتح به عنوان اسم مفعول و در کسر به عنوان اسم فاعل است و آن چه مشهور است و در قرآنها نوشته شده، به کسر واو است.

در صورت اول چند معنا برای آن ذکر شده است: یکی به معنی ” مکلفین ” باشد یعنی تکلیف شده ها یعنی ملائکه ای که دارای وظائف و تکالیفی بودند از طرف خدا به استوار ساختن مؤمنین.

دیگر اینکه ممکن است از باب ” سوم الخیل ای ارسلها ” باشد یعنی اسبها را رها نمود و بنابراین مسومین به معنی مرسلین است یعنی ارسال شده و فرستاده شده و ملائکه از طرف خدا ارسال شده اند.

و ممکن است به معنی معلمین باشد یعنی ملائکه ای که دارای علامت هائی بودند و آنها را دارای نشانه و علامت نموده اند.

و اما اگر با کسر واو قرائت نمودیم یا به معنی معلمین به کسر لام است یعنی اینها برای خود علاماتی قرار داده بودند.

و یا از ” سوم علی القوم ” اذا اغار علیهم ففتک بهم، می باشد یعنی به طور ناگهانی و در حال غفلت بر سر قومی ریختن و آنان را غارت نمودن و بنابراین معنی این کلمه این می شود که ملائکه ای که این صفت دارند ناگهان و در حال غفلت بر دشمن حمله ور می شوند.

ادامه دارد

 

۱ـ سوره آل عمران/۱۲۴٫

۲ـ سوره منافقون/۸٫

۱ـ سوره انفال/۹٫

۱ـ سوره انفال/۱۰٫

۱ـ سوره آل عمران/۱۲۶٫

۲ـ سوره انفال/۱۲٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *