اخلاق در اسلام

قسمت بیستم

آیت الله مشکینی

یقین و باور درونی

یقین، ازصفات روحی ویکی از حالات و عوارض روانی انسان است انسان ها در این صفت مختلف اند :برخی سریع الیقین و زود باورند. چنانچه خود یقین نیز از نظرمراتب، مختلف است گاهی سریع الحصول است و بزودی زوال پذیر و گاهی ثابت و مستحکم.

بهر حال یقین،  صفتی است که درمقابل دو صفت متضاد آن استعمال می شود،  بدین معنی که وقتی در مقابل شک و تردید و حیرت قرار میگیرد،  می گوئید:من به فلان مطلب یقین دارم و شک و تردیدی ندارم،  و وقتی دیگر در مقابل جهل مرکب و علم بر خلاف واقع،  میگوئید فلانی یقین داردو نه باور اشتباهی،  و بنابراین بیان،  یقین عبارت است از باوری که مطابق واقع باشد و به اصطلاح، میان علم ویقین، عموم مطلق است یعنی هریقینی علم است ولی هر علمی یقین نیست.

بعبارت بهتر، یقین دانشی است مطابق واقع ومحکم واستوار که بزودی آسیب پذیر نیست، وزش بادهای مخالف شبهات و ایرادات،  ریشه محکم آنرا که در  مزرعه سرسبزقلب روئیده است،  ازپای درنمی آورد.

روی این بیان، کسانیکه عقایدقلبی خلاف حق دارندباورهای آنها گرچه متکی بر مشتی استدلال واقامه دلیل باشد بنام یقین نامیده نمی شود و بایدبه اسم جهل مرکب نامید،  چنانچه واقع مطلب نیزهمین است وهمه معتقدات ادیان و مذاهب و شرایع و مسلکها ومکتبهای انحرافی وضداسلامی ازنظراسلام و منطق حق الهی،  عقائد انحرافی و جهل مرکب است. وچنانچه بدقت بنگریم دنیای امروز،  عقائد اصولی معنوی و مکتبی خود را روی پایه های سست و لرزان براهین ثنویت و تثلیث و یا خرافات ضدعقلی انکار مبدأ و معاد بنا نهاده اند،  و به راستی باید بحال بشر امروز جهان سخت گریست که چگونه این قافله عظیم آن سر نا پیدا و این سو نا متناهی،  راه به انحراف و کژی می پیمایند و صدای رسای انبیاء  تاریخ و راهنمایان طریقه توحید را گوش فرا نمیدهند؟! و بی تردید حق با کسانی است که درصحرای بیکران وجوددلیل راهشان انبیاء عظام، وخلیل وهمراهشان رهبران معنویت و تقوی هستند.

 

ملاک ومتعلق باور

ناگفته پیدا است که غرض از  یقین در امثال این ابحاث اخلاقی علم مطلق و یقین بهرامر نیست بلکه مراد در مرحله اول  یقین به معتقدات ایمانی است و باور نمودن به وجود خداوندو توحیداو و سایر آنچه یک انسان کامل بایدبدان باور کند،  واین باور است  که کمال آور است و هر چه نورش در صحنه دل بیشتر گردد مراتب ایمانش تعالی و تکامل می یابد و اسباب سعادتش جامع تر و مقدمات وصولش به ساحت قدس حق فراهم تر است،  بل این باور است که عین ایمان است ونه غیر آن و عین توحیدو نفس تکامل وهدف اصلی خلقت وغرض اتمّ آفرینش ومحط دعوت انبیاء و اشرف فضائل وکمالات بشری است.

 

کبریت احمر

در زبانها متداول است ودر برخی نوشته ها آمده که داروئی بنام کیمیا موجود است بدین خاصیت که اگر مس خالص را در آتش گداخته سازند و قبل از سرد شدن از داروی مزبور بر وی بپاشند قلب ماهیت دهد و رنگ و خاصیت عوض کند و چون سرد شود طلائی ناب وزری خالص ازهرغش وعیب باشد که زرگران دقیق النظر را خلوصش اعجاب انگیزد. این مطلب راگرچه شیمیستهای عصراخیر محال می دانند و قلب ماهیت را از افسانه های پیشینیان خوانند ــو ما فعلا بحثی در اثبات و نفی آن نداریم ـ لکن ما از کیمیایی نظیر این اطلاع داریم که تحصیلش از آن کیمیا سهل تر، و اثرش سریعتر، وطلای حاصله اش ناب تر وپرارزش تر است،  و آن همان یقین باطنی به توحید حق، ومبادی اموراعتقادی است که اگر شمه ای از آن در فلز وجود انسانی تزریق شود ذاتش  رامنقلب نماید وقلب ماهیت دهد و حیاتش بخشد و آنچنانش کند که زرها درمقابل چشمش خزف نماید و طلاهای ناب را کمتر ازمس بیند واز این کیمیا اگر در کسی پیدا شود قیمتش را جزاهل نظر ندانند.

پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

“اقلّ مااوتیتم الیقین وعزیمه الصّبر”.

کمترین گوهری که در میان شما تقسیم شده است و صبری ژرف که اثر مستقیم آن است.

“من اوتی حظّه منها لم یبال مافاته من صیام النّهار””وقیام اللّیل”

-و کسی که ازنعمت یقین بهره وافی دریافته است اگرگهگاهی به لغزشی حتی در روزه روز و قیام شب مبتلا شود آسیب شکننده ای بر روانش وارد نیاید، چه آن که درخشش آفتاب یقین را لکه ابری مانع نخواهد بود.

در سخنان اهل بیت (ع)چنین آمده است:

“الیقین الایمان کلّه”

-صفت یقین همان ایمان است و بلکه همه ایمان است.  چنان چه از نبی گرامی سخنی بدین منوال منقول است:

“ما من آدمیّ الّا وله ذنوب ولکن من کانت غریزه”

“العقل وسجیّه الیقین لم تضرّه الذنوب”

هیچ انسانی خالی ازگناه ویاگناهان نیست(چه آن که درمیدان مبارزه با نفس کسانی

که همیشه پیروز آمده اند و در مصاف نبرد با شیطان پیوسته غالب بوده اند و هیچ گاهی مغلوب نگشته اند تنها طائفه  انبیاء هستند ) لکن فردی که زیر بنای فطرتش خرد و دسترنج فعالیتش یقین قلبی باشد گناهش اثرسوئی دروی نمی گذاردودامن روحش را آلوده نمی سازد،  چه آنکه صاحب خرد را لغزشها سبب تنبه و تدارک است،  و ارباب یقین را گناهان اتفاقی، وسیله توبه وتجدید قوی. آری پیکرروح اینان را چنین حوادثی واکسینه میکند ودر برابر هواهای نفس مقاومت میبخشد.

نگارنده را بخاطر است که در کلمات معصومین (ع) چنین آمده:بسا انسانها که گناه میکنند و بدان وسیله اهل بهشت میشوند چه آنکه بمجرد گناه،  نفس لوامه آنان همانند حاکمی قاطع آنها را به محاکمه می کشد،  و مورد عتاب و خطاب میسازد،  و گاهی محکوم  به عملی شاق  می کند،  و روح تحفظ  و تقوی در آنان  تقویت می شود و تصمیم باطنی بر مراقبت از خویش و  تقوی ازهوی و لغزش قوی تر میگردد، و بدین جهت مقامی بهتر ازمراحل قبل پیدا میکند، وهمه این آثار در سایه صفت یقین و از اشعه انوار آن گوهر تابناک است.

امام ششم،  صادق اهل بیت(ع) چنین می فرماید:

“انّ العمل الداقم القلیل علی الیقین افضل عند

الله” “من العمل الکثیر علی غیر الیقین”

-هرگونه عمل ــ از گفتار وکردار ــ که از سرچشمه یقین جاری شود وازانگیزه باورمحکم

نشأت یابد گرچه بسیار کم باشد بسیار زیاد است و گرچه بظاهر اندک باشد بمحتوی بسیار است و اندکش بیش از عمل بیش است که برمبنای یقین استوار نگردد.

آری،  تو ای انسان جوینده کمال باید آنچنان باشی که انسانهای شایسته،  بودند،  و آن راه را روی که آنان می رفته اند، ایمان باطنت، وباور روحت، و اطمینان خاطرت، و حقیقت ایمانت بمرتبه ای باشد که گویاهمه پرده های ظواهر از جلو چشمت بر کنار است و در حضور الله، و فوج فرشتگان جندالله، درمیدان آزمایش، چشمها بسویت دوخته،  قلم‌ها در ثبت اعمالت بدستها، وکوچک ترین حرکاتت مورد مداقه و بررسی است، وعکاسان غیبی در همه حال ناظر حال، و ناظران الهی که ازاعماق فکر و مکنون ضمیرت با خبرند شاهد مقال تو می باشند،  و این حالت را عرفا معنی “شهود”گویند، و علما به عبارت”یقین”تعبیر نمایند، و پاکان “حالت اخلاص” نامند، و فقها به معنی “عدالت”دانند، وعقلا “بیداری فکر”خوانند، آیا ممکن است در چنین حالی انسانی راه به انحراف و کژی پیماید، و مرتکب انجام گناهی که دست یازیدن به پلیدی است گردد؟

ازلقمان بزرگ، که مرغ روحش به قله حکمت پرواز داشت و صحنه  قلبش از پهنه خاک  وسیع تر بود در  ضمن وصیتی به فرزندش چنین  آمده  است:

“یا بنیّ!لا یستطاع عمل الا بالیقین، ولا یعمل المرء”

“الّا بقدریقینه،  ولا یقصّرعامل حتی ینقص یقینه”

– فرزند عزیزم !بدون انگیره یقین تحویل دادن هیچ عملی بدرگاه الهی امکان پذیر نیست، وقماش عملت از نظر کیف و کم و ارزش و قیمت وابسته به اندازه درجه یقین است اگر فروغ یقینت کاسته است کارهای خود را در نزد حقتعالی پرارج نخواهی یافت. در اخبار اهل بیت(ع) چنین آمده است که اگر درختی درنهایت پرباری باشد وهر شاخه ای از آن دارای چندین برابر میوه درحال عادی شود لکن همه میوه ها آسیب دیده،  کرم زده،  کم آب و  بدمزه باشد ارجی به زیادتی میوه آن داده نخواهد شد،  ولی درختی که اتفاقا کم بار و

قلیل الثمار باشد لکن آنچه دارد همه زیبا و درشت و پر آب و خوش خوراک شود مورد توجه باغبان قرار میگیرد وکم بودن میوه و قلّت کمّی آن را زیادتی کیفی آن جبران میکند واین شجره سیار وجود انسانی نیز چنین است، اگر روحی سالم و ایمانی قوی  و یقینی استوار در این کالبد متحرک تحقق یابد هر عمل خیری از وی گرچه اندک باشدخالص، وبی شائبه، وقرب آور، ومورد قبول ودر نتیجه نافع روح و مفید حال او خواهد بود.  پس بر ما است که در تصفیه باطن بکوشیم و  با مواظبت کامل،  نورایمان، قوی و تابناک  سازیم و  از گزند شیطان که به هر گناهی ظلمتی در صحنه قلب،  ایجاد  میکند ــ  در حذر باشیم  و پیوسته مراقبت از  خویشتن کنیم. باشد ما را نیز نصیبی از یقین بدهند و از خوان کرم حق بهره ای که نیکان بردند ببریم و البته در این راه مجاهده کامل و دائم شرط است. خدای توانا ما را نیز توفیق آن که در این میدان مسابقه جهانی و انسانها از جرگه پیشتازان طریقه الله باشیم عنایت فرماید و از اسارت نفس وهوی،  نجات بخشد.  شما را بخدا میسپارم و اگر شما بخواست خداوند به جائی رسیدید ازعقب ماندگان طریق سعادت نیز یادی بکنید. سلام بر بندگان شایسته حق و درود فراوان به امام امت و امت امام.             ادامه دارد

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *