سرگذشتهای ویژه از زندگی امام

آیت الله خاتم یزدی

عضو حوزه استفتا امام

خشونت با ستمگران

امام خمینی دام ظله در تمام جهات بر دیگران تفوق دارد و با آن نبوغی که امام دارد،نمی توانیم زندگی اورا بررسی کنیم و صحیح نیست که امام را با دیگری مقایسه کنیم، بلکه باید خود امام – بعنوان اینکه امام است- خصوصیات زندگی خویش را بیان کند.

یک جهتی که خیلی موجب تعجب دیگران بود، این بود که اگر امام برخوردی با رجال سیاسی از ایران یا عراق یا هرکشور دیگری داشتند ،هیچ نوع خضوع و خشوع در امام وجود نداشت با اینکه چنین روحیه ای در نجف معمول بود .دررابطه با برخورد امام با بعثیها ،قضایای زیادی وجود دارد که یک قضیه را در اینجا نقل می کنم:

ظلم و جنایت و هتاکی که حکومت بعث دارد،من خیال نمی کنم هیچ حکومتی- حتی اسرائیل – در دنیا چنین هتاکی و قساوتی داشته باشد.آن هنگامی که اولین برنامه تبعیدی ایرانیان از عراق شروع شد، هر روز هموطنان زیادی را می گرفتند، زندان می کردند و اذیت می نمودند،اموالشان را می بردند و خلاصه آنها را با کمال اهانت وبی شرمی بیرون می کردند، تا اینکه یک وقت دولت بعث اعلام کرد که تمام ایرانیان باید ظرف مدت ۶ روز از عراق خارج شوند.

مردم هم در آن فصل زمستان بنا را بر این گذاشتند که از عراق بیرون روند در این گیر و دار که همه در فکر رفتن بودند و حتی گفته می شد که بعضی از علما و مراجع هم خود را  برای خروج از عراق آماده می کنند ویکی از آقایان علما هم به حساب بیماری به خارج مسافرت کرده است، امام هم تصمیم به خروج از عراق گرفتند. دولت بعث با آن سیاستی که داشت- نمی خواست که امام از عراق خارج شود، لذا خبر دادند که بعضی از اشخاص برای ملاقات با امام و صحبت در این گونه قضایا از بغداد می آیند یکی از آن اشخاص، معاون صدام بود بنام «علیرضا» که معروف بود در قساوت و هتاکی و خونریزی .

هنگامی که این گروه بعثی به نجف آمدند امام اعلام کردند که من به اینها راه نمی دهم و هیچ یک از اینها حق ندارد با من ملاقات کند، و من هم تذکره ام را فرستاده ام که خروجی بزنند و با هموطنانم بیرون روم.

مردم زیاد وحشت زده شده بودند، علیرضا آدم خطرناک و ظالمی بود و امروز برای ملاقات آمده بود و امام هم صریحا فرموده بود من آنها را راه نمی دهم ! این قضیه برنجف خیلی سنگین آمد. علما و مردم، ازمرحوم آقای شیخ نصرالله خلخالی خواستند که نزد امام بیاید و از امام بخواهد که با آن گروه دیدار کنند، زیرا علیرضا خیلی خطرناک است و نمی شود او را راه نداد!! مرحوم شیخ نصرالله خدمت امام رسید و عرض مردم را به امام رساند. امام فرمودند: من بنا دارم با او ملاقات کنم ولی باید صولت وقدرت او را بشکنم! خیال نکند، حالا که از بغداد به اینجا آمده است ، با آسانی می تواند با ملاقات کند. بگذارید صولتش شکسته شود، آن وقت او را را ه می دهم.

درهرصورت، پس از این که آن گروه خدمت امام رسیدند، امام به «علیرضا» -با کمال صراحت- فرمود: شما از یهودیها هم بدتر کردید.کاری که شما انجام دادید اسرائیل هم انجام نداده است.آن موقعی که یهودیها را از عراق بیرون کردند ، به آنها ۶ ماه مهلت دادند ، و پس از انقضای مهلت باز هم به آنها مهلت دادند که تمام کارها و حسابهایشان تمام کنند ولی شما ۶ روز به ایرانیان بیشتر مهلت نداده اید!!وانگهی شما را با طلبه ها چه کار؟ آن مردگفت: باید حوزه هم نظم داشته باشد! معلوم شود کی می آید ، کی می رود؟! امام فرمودند: «تنها من نیستم که در امور حوزه باید نظر بدهم.علمای نجف همه با هم باید در این گونه موارد تصمیم بگیرند»

احتیاط در مصرف

اوائلی که امام به نجف  آمده بودند ، هر غذایی خودشان می خوردند، از همان غذا هم به افرادی که در بیرونی بودند- از جمله آقای حاج شیخ عبدالعلی- می دادند مشهدی حسین- یکی از خدمتگزاران امام نقل می کرد که ماه رمضانی بود، چند نفری هم در بیرونی بودند و غذا هم مانند گذشته هیچ فرقی نکرده بود : روزی آقای حاج شیخ عبدالعلی به من گفتند: این همه آدم که در بیرونی هستند، افطاری و سحری هم می خواهند بخورند، این مقدار که شما گوشت تهیه می کنید خیلی کم است ، مقداری بیشتر بگیرید(مثلا اگر یک کیلو می گرفته است، نیم کیلو اضافه کند). من هم بنا به فرموده حاج شیخ، آن روز بیشتر گوشت گرفتم .

هرشب می بایست خدمت امام برسم و صورت حساب را ارائه دهم. ان شب، امام با تعجب پرسیدند: چطور شد که گوشت، بیشتر از گذشته گرفتی؟ گفتم: آقای حاج شیخ دستور دادند، امام با اینکه احترام زیادی برای حاج شیخ قائل بودند ولی مع ذلک فرمودند: همان مقدار که همیشه می گرفتی- بگیر ، آقای حاج شیخ اگر می خواهند، غذایشان را جدا کنند!

*      *      *

بعد از وفات مرحوم آیت الله حکیم، مردم افغانستان رو آوردند به امام، هم از ناحیه مرجعیت و هم از ناحیه ی ظلمی که به طلبه های افغانی شده بود، در دورانی که در نجف بودند.

مردم مسلمان افغانستان، به عنوان پرداخت سهم امام، نه تنها پول می دادند بلکه بعضی از کالاهای مخصوص انجا را نیز می فرستادند ازقبیل فرش و پشم و…. مشهدی حسین نقل می کرد که روزی جنسهای زیادی از قبیل فرش، پوستین و چیزهای دیگری از آنجا آورده بودند. یک پوستینی بود، خیلی مورد اعجاب من قرار گرفت و میل داشتم امام، آن را به من ببخشد.ولی چون امام هیچ اظهار نظری نکردند، من هم به آن پوستین علاقه زیادی داشتم، ناچار اظهار کردم که اگر اجازه بفرمایید دراین فصل زمستان، این پوستین را من بردارم، امام فرمودند: نه، این مال طلبه ها است!!

در هر صورت امام نسبت به امور مالی احتیاط فوق العاده ای داشتند، مثلا اگر می خواستند آب لیمو بگیرند، به نوکر خود دستور می دادند:فقط ۵۰ فلس بگیر یعنی به اندازه یک لیوان! و هرچه خدمتکار اصرار می کرد که یک شیشه می گیریم، می فرمود:نه، فعلا به اندازه ای که لازم است بایدبگیرید.سبزی که می خواستند بگیرند بیش از چند فلس نمی گرفتند.اینها ریزه کاریهای است که بزرگی و عظمت این مرد را می رساند. خوب است مردم دقت بیشتر در زندگی سراسر درس امام کنند و راستی در تمام مسائل زندگی، از این امام بزرگوار که یگانه ی روزگار است، تقلید نمایند.

*      *      *

تقسیم اموال

یکی از بزرگان نجف می گفت:این وجوهی که دست امام رسید و براشخاص مختلف تقسیم نمود، لم یسبقه سابق و لم یلحقه لاحق. تا بحال نجف مثل امام را به خود ندیده است ، زیرا سایر مراجع، امتیازاتی بردیگران قائل بودند که گاهی این امتیازات جنبه های مادی و تبلیغاتی داشت ولی اصلا این معنی در نظر امام نبود ولی آن شهریه کلانی که امام میداد- که دیگران راهم وادار می کرد، شهریه ها را زیاد کنند- به تمام  افراد یک نواخت میداد، هیچ تمییزی برای دیگری بر دیگری قائل نبود. این تقسیم امام انسان را به یاد حضرت امیر المومنین سلام الله علیه می اندازد آنگاه که بیت المال را بالسویه  بین مسلمانان تقسیم می نمود.

*      *      *

تشویق طلاب

امام همواره طلاب را تشویق می کردند که هنگام درس سوال بگیرند، بحث کنند، انتقاد کنند.یکی از اشخاصی که هنگام درس زیاد صحبت می کرد و گاهی امام را ناراحت می کرد ، خود من بودم و امام واقعا به حرفها گوش میدادند و همیشه ترویج و تشویق می کردند که باید انتقاد کنید- مرحوم حاج آقا مصطفی هم زیاد بحث می کردند. و هیچ وقت نمی شد که امام ناراحت شوند بلکه اگر طلاب صحبت نمی کردند امام نگران می شدند، و همواره می فرمودند: «هرسخنی گفته می شود، به نظر تنفیذ بنگرید، هرچه صاحب سخن هم بزرگ باشد انسان نباید فورا حرف اورا بپذیرد بلکه باید با دقت بررسی کند.« گاهی بعضی از دوستان اشکالاتی را می نوشتند و تقدیم امام می کردند، امام علاوه بر اینکه خوشحال می شدند، برای تشویق آنان، انعام هم به آنها می دادند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *