قسمت هفدهم
آیت الله مشکینی
عُجب
“فلا تزکوا انفسکم هو اعلم بمن اتقی” (نجم- آیه ۳۲)
از جمله رذائل اخلاقی انسان، صفتی است بنام عُجب. کلام در این صفت در ضمن دو بخش است.
۱- راجع به تشخیص موضوع این صفت. ۲- راجع به آثار و خصوصیات و نتائج آن.
اما حقیقت و ماهیت آن و فرق بین این صفت و صفت کبر، اینکه عجب به معنی خوش بینی انسان است نسبت به عمل یا اعمال خود و زیاد و لایق شمردن آن بطوریکه بدان ببالد و خود را از حد تقصیر و عجز در مقابل انجام وظائف و عبادات الهی، بیرون دانسته و خیال کند که وظائف محوله را بخوبی و بلکه بیش از حد لزوم بجا آورده است. پس متعلق عجب، عمل است و اما صفت کبر و تکبر: خوش بینی نسبت بنفس است که خود را بزرگ و عظیم و فردی لایق و کامل ببیند، پس متعلق آن نفس است.
و بعبارت دیگر: عُجب، عمل پسندی و کبر، خودپسندی است. و گاهی گفته میشود که عُجب، حسن نظر و خوش بینی مربوط بشخص است چه نسبت بخودش و چه نسبت بعلمش، و کبر در رابطه با دیگران است که خود را با آنان مقایسه کند و بر آنان ترجیح دهد و خود را بهتر و لایقتر و صالح تر از دیگران بداند.
آثار عُجب
عُجب دارای آثار خطرناک و عواقب وخیم روحی و معنوی است. و بدین جهت در برخی از اخبار آنرا جزء “موبقات” شمرده اند. یعنی اوصاف و اعمالیکه سبب سقوط و انحطاط روحی و هلاکت معنوی انسان میشود.
انسان “معجب” یعنی دارای صفت عُجب، پیوسته خود را از عذاب و مکر و مواخذه خداوند در امان می بیند، و چنین گمان میکند که در نزد پروردگار دارای مقام و منزلت است و بلکه حقی هم بر عهده خداوند دارد که گفته های او را کاملا انجام داده است!!
انسان معجب را این صفت مانع خواهد شد از سؤال و فهمیدن علوم و معارف و مشورت کردن در امور، و در نتیجه از نعمت عظیم دانش و فهم و وظیفه خطیر مشورت و نتایج پربار شور در موارد لزوم، محروم و بی بهره خواهد شد.
عُجب صفتی است عارض بر روان انسان که زائل کردن و از بین بردن آن بسی دشوار است و نیاز به فکر و تامل دارد، در اینکه هر عملی و هر حرکتی از انسانی صادر میشود، همه را خود خدای توانا اعطا میکند و انسان در هر کار خیر و عبادت خود رهین منن و الطاف و احسان پروردگار است.
قرآن کریم میگوید:
أَفَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یَصْنَعُونَ [۱]
آیا کسیکه عمل زشتش در فکر او مزین گشته و در نتیجه آن را نیکو و زیبا و لایق دیده، همانند آن کس است که چنین صفت زشت و نقص را ندارد؟ البته یکسان نیستند. در این آیه اشاره است به آنکه معجب هر کاری از کارهای خود را نیکو ببیند، آن کار در حقیقت سؤ و زشت خواهد بود و گویا از آثار این صفت آن است که زیبا را زشت و محسن را قبیح نماید. آری تردیدی نیست در اینکه صفتهای نفسانی و هم چنین نیت های باطنی و عقیده های درونی انسان را تاثیری بسزا در کارهای بدنی و اعمال صادر از او میباشد، که گاهی تاثیر موافق و گاهی دیگر اثر معکوس خواهند داشت، مثلا: نیت انسان غالبا در کارهای او اثر موافق دارد، اگر بقصد خیر و نیکی انجام دهد عمل، نیکو و اگر به سؤ نیت انجام دهد، عمل او زشت میشود. اگر بقصد تربیت بچه ای را سیلی زند، جایز بلکه واجب است و اگر بقصد اذیت و یا انتقام بزند حرام و قبیح میشود، در این موارد نیت اثر موافق دارد و لذا در روایت مشهور چنین آمده:
“انما الاعمال بالنیات” صحت و فساد و یا زشتی و زیبائی عمل به نیت است.
ولی صفت عجب اثر مخالف دارد، بطوریکه هر عمل خیر را توام با عُجب انجام دهد، زشت محسوب میشود.
در احادیث آمده است که: مردی در بنی اسرائیل مشغول عبادت شد و مدت چهل سال به رهبانیت و انزوا و عبادت خداوند –طبق برنامه حضرت مسیح- اشتغال پیدا کرد، در نفس خویش و عمل و دعای خویش اثر قبولی نیافت، خود را مورد خطاب و عتاب و سرزنش قرار داد و گفت:
“ما اوتیت الا منک و ما الذنب الا منک”
ای نفس! هر چه سقوط و انحطاط و عدم پذیرش عمل دارم از ناحیه تواست و تو هستی که مرا نزد حق بی ارزش و حقیر میسازی خداوند بوسیله ای به او ندا فرمود که ای عابد حالت چند دقیقه ای تحقیر نفس و پی بردن با آنکه در مقابل عظمت حق کاری انجام نداده ای. از چهل سال عبادتهای گذشته بالاتر و نتیجه بخش تر است.
پیامبر اسلام (ص)فرمود:
“ثلاث مهلکات: شح مطاع و هوی متبع و اعجاب”
“المرء بنفسه”
سه رقم خوی پلید اگر در نفس کسی پیدا شود، شخصیت انسانی او را بهلاکت می افکند. ۱- بخالت و مضایقه از آنچه باید بذل کرد و در راه هدف انسانی و اسلامی از آن گذشت، چه مال باشد و چه جاه و چه جان. ۲- پیروی هوای نفس و اختیار خرد را بدست هوی و هوس دادن. ۳- صفت عُجب و عمل پسندی و خود نیکوبینی.
در کتاب کافی از پیامبر اکرم (ص)نقل شده است که: حضرت موسی روزی شیطان را بالمعاینه با شکل و وضع خاصی مشاهده کرد. از وی پرسید: کدامیک از گناهان است که اگر بنی آدم آنرا مرتکب شود، زودتر بر وی مستولی و مسلط میشوی؟! او گفت هر گاه انسان در نتیجه عملی نیکی، از خود راضی شود و کار خود را بزرگ شمارد و گناهانش در جنب عملش در نظر او کوچک نماید،زمان سلطه و پیروزی من است! یعنی شیطان در آن حال از او راضی و به آینده ی او امیدوار بوده و او را قابل استفاده و استخدام و استثمار خواهد دید، و باید بحق پناه برد از اینکه انسان در چنین حالی قرار گیرد.
امام صادق (ع)فرمود:
“العجب کل العجب، ممن یعجب بعمله و هو لایدری”
“بم یختم له”
بسی جای تعجب و شگفت است از کسیکه کاری را انجام دهد و بدان عجب میورزد، در حالیکه از عاقبت کار خود و حال خود اطلاعی ندارد! یعنی بسا اتفاق افتاده که صاحبان عمل نیک در آینده عمر، گرفتار انحراف شده و همه زحمات خود را از دست داده اند پس اگر عمل صد در صد صحیح و کامل هم باشد، رسیدن انسان به نتیجه نهائی آن مشکل و متوقف به شرائط زیادی است که تحقق نمی پذیرد و لذا در کتاب الهی در بیان اوصاف نیکان چنین آمده است:
وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَهٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ [۲]
یعنی کسانیکه حالشان در هنگام انجام هر عملی چنین است که ترس و دلهره دارند، چه آنکه میدانند بسوی الله بر خواهند گشت و شاید عمل آنان مورد پذیرش واقع نشود و یا آنکه سبب عتاب و سرزنش وی گردند. و بدین جهت خداوند چنین افراد را می ستاید و در دنبال آیه فوق میفرماید:
“اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون”
آنها کسانی هستند که در انجام کارهای خیر، سرعت و شتاب دارند و در رسیدن به اعمال خیر سبقت می جویند.
آری در آنروز برخی از عبادتهای انسان، غیر عبادت و ثواب انسان، گناه خواهد بود و حسن ظنها و خوش بینی ها مبدل به بدبینی خواهد شد!
و بالجمله، ای طالب راه کمال! در انجام عمل خیر کوشا باش و از هیچ عمل خیر و عمل صالحی غفلت مکن و هر چه بتوانی احتکار، احتکار حلال و واجب است، لکن در عین حال خود را از حد نیاز بیرون مشمرو به اندوخته خویش، خوش بین مشو و تکیه قرار گرفتن آن، بیمناک باش. آری پیوسته چنین باش که دوستان خدا و مقربان درگاه حق پیوسته چنین بودند.
امام صادق (ع)فرمود: شیطان مطرود روزی به احزاب و جنود خویش -در مقام تعلیم راه اغوی و تسلط بر بنی آدم- چنین گفت: اگر بتوانم بر انسانها در سه موضوع غالب آیم، در بقیه موارد خاطرم از وی جمع است و هر عملی هم در غیر آن موارد انجام دهند برایم اهمیت ندارد زیرا عملش بی نتیجه خواهد ماند. ۱- عمل خود را زیاد بشمارد. ۲- از گناه خویش غفلت نماید. ۳- به خویشتن، خوش بین گردد.
علاج عُجب
در خاتمه مناسب است اشاره ای به دواء این مرض بکنیم.
طبق آنچه علماء اخلاق دراین مقام گفته اند: بهترین علاج این صفت رذیله آن است که انسان در حال خویش و در مقایسه عمل خود با مقام عظمت الهی و نیز در مقایسه با نعمتهای گونه گون خداوند بویژه یاری و کمک او درباره انجام اعمال، دقت و تامل و تفکر کند، و بداند بهترین ماها در برابر عظمت او نظیر کودکی است که چند روزی بکلاس اول دبستان رفته و کشیدن یک خط مستقیم و یا منحنی را در روی کاغذ یاد گرفته و حال در مقابل یک پروفسور و متخصص فنی دستخط خود را ارائه میدهد و به رخ او میکشد و می بالد و می نازد، غافل از آنکه هنوز به الفبای کمال نرسیده و قدرت نوشتن نام خود را ندارد، و هم چنین اگر کودک خود را در مقابل وی دانشمند و فاضل و محقق شمارد!
قرآن مجید میگوید:
قُتِلَ الإنْسَانُ مَا أَکْفَرَهُ (١٧)مِنْ أَیِّ شَیْءٍ خَلَقَهُ (١٨)مِنْ نُطْفَهٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ (١٩)ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ (٢٠)ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ (٢١)ثُمَّ إِذَا شَاءَ أَنْشَرَهُ (٢٢)کَلا لَمَّا یَقْضِ مَا أَمَرَهُ (٢٣)[۳]
این کتاب آدم ساز و کارخانه تولید انسان درباره انسان کفور و بی توجه به حقایق چنین میفرماید: کشته باد این انسان که چه قدر کفران نعمت میکند، وی نمیداند که خدایش او را از چه آفریده او را از نطفه متعفن آفریده و در آفرینش وی اندازه گیری نموده و سپس راه و رسم زندگی را به وی آموخته و بعد از آن او را میرانده و در محوطه قبرش جای داده و سپس هنگامیکه اراده کند، او را از قبر بیرون خواهد آورد! (کلا) چنین نیست که او می پندارد که این عمل بوظیفه نموده و از عهده تکالیف خویش بیرون آمده، تا هنوز این موجود اوامر حق را چنانچه شاید انجام نداده است!
آری ماها خود کاری نکرده ایم بتوفیق و تایید و یاری و الطاف حضرتش انجام داده ایم و همه بشر رهین منن او و در گروه الطاف او هستند. امید آنکه قدری در عجز و ناتوانی و ضعف و نیاز همه جانبه ی خویش فکر کنیم و سپس در حیطه و قدرت و تصرف و سلطه و کمک و توفیق الهی درباره خود تامل نمائیم تا روشن شود که ما هیچ نیستیم و او همه چیز است، و اگر در این که فرمود: کسیکه بعمل خویش و به خود خویش، خوش و معجب باشد احمق و نادان است، کلام امام است.
خداوند توفیق درک معارف اسلامی و انسانی و پیاده کردن آنرا به همه ماها عنایت فرماید انشاءالله.
[۱] – سوره فاطر- آیه ۸٫
[۲] – سوره مؤمنون- آیه ۶۰٫
[۳] – سوره عبس- آیه ۱۷ تا ۲۳٫