قوانین کیفری در اسلام

قسمت دوازدهم

حجه الاسلام و المسلمین موسوی تبریزی

مشخصات قوانین اسلامی و نحوه اجرای آن

یکی از امتیازات بزرگ اسلام، مساوی بودن همه افراد در برابر قانون است، و احدی بر دیگری در برابر قانون و اجرای حدود الهی هیچ گونه امتیاز و ترجیحی ندارد، و قاضی نمی تواند در اجرای عدالت اسلامی و حدود الهی بین مردم فرقی قائل شود و یا شفاعت و توصیه ای را بپذیرد و یا به خاطر کسی، دیگری را مورد عفو قرار دهد و امت مسلمان و دیگران باید به این مطلب ایمان داشته باشند که حقوق همه یکسان است و هیچ کسی مافوق قانون و خارج از محدوده آن نیست که بتواند به حقوق دیگران تجاوز کند و از مجازات مصون بماند چنان چه اگر حاکم مسلمین و ولی مؤمنین نیز ـ خدای نکرده ـ تخلفی کند و شخصی از او شاکی باشد، باید محاکمه شود و هم در حال محاکمه و هم در اثبات جرم و در اجرای کیفر ـ پس از ثبوت جرم ـ امتیازی برایش وجود ندارد. ما این مسئله را از جهات مختلف مورد بحث قرار می دهیم و ادله مورد نظر را نقل می کنیم:

۱ـ از نظر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.

۲ـ از نظر آیات و روایاتی که بر مساوی بودن افراد از نظر قانون دلالت می کند.

۳ـ وظائف قاضی در اسلام در رابطه با اجرای عدالت و مساوات میان مردم.

۴ـ ممنوع بودن شفاعت و توصیه و پارتی بازی در اجرای حدود الهی.

۱ـ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که براساس روایات و آیات الهی نوشته شده و از مبانی اسلام ریشه گرفته است در اصول مختلفی به این مسئله تصریح یا اشاره می کند:

الف ـ اصل نوزدهم: مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.

ب ـ اصل بیستم: همه افراد ملت، اعم از زن و مرد، یکسان، در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را رعایت موازین اسلام برخوردارند.

ج ـ اصل چهاردهم: به حکم آیه شریفه: ” لا ینهیکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین”[۱]، دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیر مسلمان، با اخلاق حسنه، و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند، این اصل در حق کسانی اعتبار دارد که بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی ایران توطئه و اقدام نکنند.

د ـ اصل سی و چهارم: دادخواهی، حق مسلم هر فرد است و هر کس می تواند به منظور دادخواهی به دادگاههای صالح رجوع نماید، همه افراد ملت حق دارند این گونه دادگاهها را در دسترس داشته باشند، و هیچ کس را نمی توان از دادگاهی که به موجب قانون حق مراجعه به آن را دارد منع کرد.

هـ ـ اصل چهلم: هیچ کس نمی تواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار  به غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد.

۲ـ از نظر روایات و آیات:

الف‌ ـ “یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقاکم” [۲]

ـ ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و قبیله ها و طائفه های مختلف قرار دادیم که همدیگر را بشناسید و وسیله شناسائی همدیگر باشد (لکن) بهترین و عزیزترین شما در پیشگاه پروردگار پرهیزگارترین شما است. یعنی هیچ کدام از شما در هر پست و مقامی که باشید و در هر شرایط  محیطی و جغرافیائی و یا دارای هر رنگ و زبان خاصی باشید بر همدیگر در برابر قانون و در برابر پروردگار امتیازی ندارید فقط عمل و ایمان است که می تواند انسانها را از نظر خداوند ممتاز سازد.

ب ـ “یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله و لو علی انفسکم او الوالدین و الاقربین، ان یکن غنیا او فقیرا فالله اولی بهما فلا تتبعوا الهوی ان تعدلوا و ان تلووا او تعرضوا فان الله کان بما تعملون خبیرا” [۳]

ـ ای کسانی که ایمان آورده اید همواره برای اجرای عدالت و قسط قیام کنید و شهادت برای خدا بدهید و در اجرای عدالت و ادای شهادت خدا را در نظر بگیرید اگر چه آن شهادت به ضرر خودتان یا پدر و مادر و خویشاوندان شما تمام شود و فقیر و غنی بودن آنان در حکم و شهادت شما هیچ گونه اثری نگذارد که خداوند در این امر از شما سزاوارتر است و از هوای نفس خودتان پیروی نکنید که از جاده مستقیم حق منحرف می شوید و اگر منحرف شدید و یا از اجرای عدالت و ادای شهادت به حق سرباز زدید خداوند به اعمال شما آگاه و ناظر است.

خوانندگان محترم توجه می کنند که خداوند متعال چقدر تاکید دارد که قوم و خویشی و مقام و ثروت در قضاوتها و شهادتها و محاکمه های ما هرگز نباید دخالت داشته باشد و اگر دخالت دهیم از صراط مستقیم و عدالت خارج می شویم. آیات زیادی در این زمینه است که ما به دو نمونه فوق کفایت می کنیم.

در روایات نیز در این زمینه مطلب زیاد است ولی به چند نمونه از نهج البلاغه و روایات وارده بسنده می کنیم:

الف ـ امیرالمؤمنین (ع) در عهدنامه معروف خود خطاب به مالک اشتر می فرماید:

“و اشعر قلبک الرحمه للرعیه و المحبه لهم و اللطف بهم و لا تکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم فانهم صنفان اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق”

ای مالک دلت را با محبت و احسان و رحمت به رعیت پیوند بزن و بر آنان مانند حیوان درنده ای نباش که از فرصت استفاده کند و خوردن آنها را غنیمت شمارد چرا که آنان یا برادر دینی تو هستند و یا در خلقت و انسانیت ترا همانندند.

ب ـ و در خطبه ۳۷ می فرماید:

“الذلیل عندی عزیز حتی آخذ الحق له و القوی عندی ضعیف حتی اخذ الحق منه”

ـ فرد ستمدیده و مظلوم و ذلیل شده پیش من عزیز است تا اینکه حق وی را از ستمگر و تجاوزگران بگیرم و فرد به ظاهر قوی و متجاوز و پر زور پیش من ضعیف است تا موقعی که حقوق دیگران را از وی بستانم.

ج ـ در حدیث نبوی از رسول الله (ص) نقل شده است که فرموده اند:

“الا ان ربکم واحد و ان اباکم واحد الا لافضل لعربی علی اعجمی و لا لاعجمی علی عربی و الا اسود علی احمر و لا لاحمر علی اسود الا بالتقوی”[۴]

ـ آگاه باشید که خدای شما یکی است و از یک پدر و مادر به دنیا آمده اید و هیچ فضیلت و برتری عرب بر عجم و نه عجم بر عرب و نه سیاه بر سرخ و نه سرخ بر سیاهپوست ندارد مگر به وسیله پاکی و تقوی.

د ـ و نیز در روایت دیگر می فرماید:

“الناس سواسیه کاسان المشط”.

ـ مردم در برابر قانون مانند دندانهای شانه مساوی هستند و هیچ کس امتیازی بر دیگری ندارد و مصونیت از کیفر قانون پیدا نمی کند.

 

۳ـ وظیفه قاضی از نظر اسلام در اعمال مساوات میان مردم:

باید بگویم که یکی از ویژگیهای بسیار ارزنده مکتب اسلام از سائر مذاهب و مکاتب همین مسئله است که به قدری تاکید در اعمال مساوات در مقام قضاوت شده است که در جاهای دیگر نظیرش دیده نمی شود: در نگاه قاضی، سلام کردن قاضی، رد جواب سلام، نشستن دو طرف دعوی در برابر قاضی، شروع صحبت از طرف قاضی، خطاب قاضی و احترامی که برای طرفین دعوا انجام می دهد، در تمامی این مسائل بسیار ریز و  دقیق ـ و به ظاهر کوچک ولی در واقع بسیار موثرـ اکیدا به اعمال تساوی سفارش شده است.

سکونی از امام صادق (ع) نقل می کند که فرمودند:

“قال امیرالمؤمنین (ع):” من ابتلی بالقضا فلیواس بینهم فی الاشاره و فی النظر و فی المجلس”.

ـ کسی که قضاوت می کند باید میان مردم (اطراف دعوی و شکایت) در اشاره کردن و نگاه و جای نشستن به تساوی رفتار نماید. امام امت در کتاب تحریر الوسیله در کتاب القضا می فرماید:

“القول فی وظائف القاضی، و هی امور: الاول، یجب التسویه بین الخصوم و ان تفاوتا فی الشرف و الضعه فی السلام و الرد و الاجلاس و النظر و الکلام و الانصات و طلاقه الوجه و سائر الاداب و انواع الاکرام و العدل فی الحکم”.

ـ (درباره وظائف قاضی می فرماید:) اول این است که بر قاضی لازم است که میان طرفین یا اطراف دعوا با مساوات رفتار نماید اگر چه طرفین از نظر شغلی یا علمی یا مادی با همدیگر تفاوت داشته باشند، مساوات در نگاه کردن، در نشاندن آنها، در سلام، در پاسخ سلام، در سخن گفتن و شروع صحبت، در گوش دادن، در خوشروئی به آنان و بالاخره در تمامی آداب و رسوم و احتراماتی که انجام می گیرد و در اجرای عدالت در میان آنان.

اکثر فقهای ما مانند مرحوم محقق در شرایع و دیگران قائل به وجوب مساوات در اعمال مذکور هستند و آن را از وظائف لازم قاضی شمرده اند، و بعضی از فقها گفته اند به جز تسویه در اجرای عدالت در باقی اعمال مستحب است که قاضی مساوات را رعایت کند، البته بحث مفصل است لکن از ظاهر روایات و روح احکام اسلام به نظر می رسد که رعایت امور فوق الذکر لازم است، چرا که عدم رعایت آنها و امتیاز قائل بودن برای یکی از اطراف دعوی در محکمه و در مجلس قضا و مورد عنایت و محبت خاص قاضی واقع شدن یکی از آنها باعث ضعف روحی طرف دیگر در دادگاه می شود و از عدالت قاضی مایوس می شود و نمی تواند کما هو حقه از خود و حق خود دفاع کند به همین خاطر است که نقل شده است هنگامی که امیر المؤمنین (ع)با شخصی در مورد موضوعی دعوی و اختلاف داشته وقتی وارد محکمه شدند قاضی بلند شد و امیر المومنین  را با لفظ “یا اباالحسن” (کنیه حضرت) و با احترام خاص خطاب کرد، حضرت ناراحت شد و فرمود در محکمه قضاوت باید خطابها و اکرامها و احترامها درباره طرفین دعوی مساوی باشد و گرنه طرف دیگر احساس امنیت کافی نمی کند.

 

۴ـ ممنوع بودن شفاعت در حدود:

از مطالب گذشته کاملا روشن و مبرهن شد که اسلام در اجرای قانون و عدالت در هیچ مرحله به کسی امتیاز خاصی نمی دهد و در اجرای حدود و کیفرهای اسلامی نیز پس از ثبوت حکم نیز همان وضع هست و لذا یکی از محرمات بزرگ الهی شفاعت کردن در توقیف حدود است و این مسئله یکی از مشکلاتی است که امروز جامعه ما در اثر فرهنگ طاغوتی و استکباری نظام پهلوی مقداری به آن مبتلا است و هنوز به طور کامل حل نشده است. امروز خیلی از برادران و خواهران که مسلمان و متدین و انقلابی و ایثارگر هستند حاضرند که در جبهه ها به شهادت برسند و مبارزه با کفر جهانی را در مطلع کارهای خود قرار می دهند لکن جای تأسف بسیار است که در موقع اجرای حدود و احکام کیفری اسلام تا آنجا که فرهنگ اسلامی بالا نرفته است که با کمال میل بپذیرد که حدود الهی درباره خود و فرزندانش و یا نزدیکانش اجرا شود و گاهی این مطلب حتی از بزرگان و علما و متعهدین هم دیده می شود که تا مقداری در رابطه با توصیه های غیر شرعی و اینکه بتوانند افرادی را از تحت کیفر قرار دادن برهانند تلاش می کنند در حالی که اسلام شدیدا با این مسئله مبارزه می کند و اجرای حدود را از هر کس باشد لازم می داند و توصیه را از هر کس که باشد ممنوع می داند و حرام، و یکی از بهترین امتیازهای اسلام همین است.

محمد بن قیس از امام باقر (ع) نقل می کند که فرمود:

“کان لام سلمه ـ زوج النبی (ص) ـ امه فسرقت من قوم فاتی بها النبی صلی الله علیه و آله ـ فکلمته ام ـ السلمه فیها فقال النبی (ص) یا ام سلمه هذا حد من حدود الله لا یضیع فقطعها رسول الله (ص).

ـ امام باقر (ع) می فرماید ام سلمه ـ همسر حضرت رسول (ص) ـ کنیزی داشت که دزدی کرد، او را پیش رسول الله آوردند ام سلمه می خواست شفاعت کند حضرت فرمود: ام سلمه! این حدی از حدود الهی است که هرگز نباید ضایع و ترک شود، پس دستور دادند دست کنیزک را قطع کردند. در جای دیگر هست که وقتی یکی از زنان اشراف مدینه دزدی کرده بود و برای رسول الله (ص) محرز گشته بود و می خواست حد را اجرا کند بعضی ها پیش اسامه بن زید که مورد عنایت رسول الله بود رفته که ایشان وساطت و شفاعت نمایند، وقتی وی خدمت حضرت رسول آمد و اظهار شفاعت نمود حضرت با تندی فرمود:

“ا شفاعه فی حدود الله و الله لو کانت فاطمه بنت محمد لقطعتها”[۵]

در این زمینه از طریق مختلف شیعه و اهل تسنن روایات زیادی وارد شده است و از اصول مسلم میان فقهای شیعه و سنی است و اجماع مسلمین است بر حرمت شفاعت و توصیه در حدود و قضایای بسیاری از رسول الله (ص) و امیر المؤمنین (ع) در این زمینه نقل شده است که ما به همین مقدار کفایت می کنیم.

ادامه دارد

 

۱ـ سوره ممتحنه (۶۰)، آیه ۸ـ خداوند شما را از دوستی و محبت و اجرای عدالت و رعایت آن درباره کسانی که با شما نمی جنگند و شما را از دیار خود خارج نمی کنند و در شرایط صلح و سازش با شما رفتار می کنند اگر چه غیر مسلمان باشند نهی نمی کند.

۲ـ سوره حجرات (۴۹)، آیه ۱۳٫

۳ـ سوره نساء (۴)، آیه ۱۳۵٫

۱ـ به نقل از تفسیر قرطبی.

۱ـ در کتاب سنن ابی داود در خبر ۴۳۷۲ همین حدیث را نقل می کند با تفاوتی که به خاطر اهمیت آن، تتمه را نقل می کنیم: وقتی اسامه خدمت رسول الله آمد حضرت فرمود:

“ا تشفع فی حد من حدود الله  ـ ثم قام فاختطب فقال: انما هلک الذین من قبلکم انهم کانوا اذا سرق فیهم الشریف ترکوه و اذا سرق فیهم الضعیف اقاموا علیه الحد، و ایم ـ الله لو ان فاطمه بنت محمد سرقت لقطعت یدها”.

ـ آیا در حدود الهی شفاعت و توصیه می کنی ـ و سپس بلند شدند و به حال خطابه به مردم فرمودند: آنان که قبل از شما از ملتهای گذشته به هلاکت رسیدند به جهت این بود که اگر شخص معروف و شریفی در میانشان دزدی می کرد رها می کردند و اگر بیچاره و ضعیفی دزدی می کرد کیفر می کردند و حدش را اجرا می نمودند، والله اگر فاطمه دختر محمد دزدی بکند دستش را قطع می کنم و همین روایت در کتاب الجامع الصحیح ترمذی در جلد ۴ باب ۶ نیز نقل شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *