قوانین کیفری در اسلام

قسمت سوم

مسئله سوم :

بعضی از فقهاء رضوان الله علیهم در شرائط جنگ با بغاه فرموده اند که گروه باغی باید با اخذ سلاح اعم از سرد و گرم باشد، و اعلام جنگ کنند و در برابر امام عادل و یا قوای طرفدار او و یا گروه صالح و عادل صف آرائی بکنند در غیر این صورت حکم باغی جاری نیست. ولی با توجه به آیه شریفه و روایاتی که بعضیها را نقل کردیم و بعضی از آنها بعدا نقل خواهیم شد، صف آرائی و شمشیر و اسلحه بدست گرفتن دلیل محکمی ندارد، بلکه هر کسی و هر گروهی بهر نحوی در عمل در برابر امام عادل ایستادگی کند و یا شمشیر بکشد و برای براندازی حکومت حق قیام کند یا از اجرای قوانین حکومت اسلامی سرپیچی کند، مانند اینکه مالیاتهای اسلامی را (زکات و خمس )در صورتیکه امام عادل و حکومت اسلامی بخواهد ندهد و ممانعت کند لازم است که با او جنگید تا به حق گردن نهد و به اسلام و قوانین اسلامی منقاد باشد. لذا مرحوم شیخ طوسی رضوان الله علیه در “نهآیه” میفرماید :

“کل من خرج علی امام عادل و نکث بیعته و خالفه فی احکامه فهو باغ ”

کسانی که خروج علیه امام بکنند و بیعت امام را بشکنند و دستودات ایشان را مخالفت کنند باغی هستند.

و در روایات زیادی تصریح شده است که کسی که زکات را منع کند کافر است و میشود با او جنگید که فقها فرمودند منظور زمان حکومت اسلامی است، که اگر کسی در برابر امام عادل منع زکات کند و پس از درخواست حکومت ایستادگی کند باید با او جنگید و کشتن او بلامانع است.

پس باغی به هر گروه وسازمان که بهر نحوی در برابر حکومت قرار بگیرد و بالخصوص برای براندازی و تضعیف حکومت اسلامی و امام عادل حرکت کند صادق است، خواه صف ارائی کند و لشگر کشی نماید مانند مزدوران صدام که بامر ایشان در برابر حکومت اسلامی لشکر کشی کرده و به حقوق حقه ملت ایران تجاوز نموده آند و یا جنگ مخفی و چریکی بنمایند مانند منافقین و دیگر گروه های بظاهر مسلمان محارب که برای تضعیف حکومت اسلامی تلاش می کنند. و در اینصورت فرقی نمیکند که در یک سازمان محارب و باغی در تقسیم کار تشکیلاتی میان خودشان عده ای اسلحه بگیرند و به ترور وکشتن افراد صالح و یا به آنفجارات و تخریب و اتش سوزی مشغول باشند، و عده ای دیگر برای تبلیغ آنان و سازماندهی و تقویت مالی و روحی آنان مالا و جانا و قدما تلاش نمایند همه باغی محسوب شده و احکام باغی درباره آنان جاری است.

البته آنچه که لازم و معتبر است اعلام و شروع جنگ از طرف گروه باغی است که مادامی که از طرف گروه و یا سازمان اعلام جنگ نشود نباید مسلمانان صالح جنگ را شروع کنند و پس از اعلام جنگ نیز از طرف گروه باغی لازم است که امام در مرحله اول آنان را تبلیغ و ارشاد نمایند، و شبهات آنان را جواب دهند و مسئله ای که برایشان ایجاد شده است توجیه نمایند. در صورتی که قبول کردند و به حق بازگشتند، نباید با آنها جنگید، بلکه باید با صلح و صمیمیت و برادری با آنان رفتار نمود. و اگر قبول نکردند وبه مبارزه و جنگ خود ادامه دادند لازم است که امام نیز اعلام جنگ بکند و بر مسلمین واجب است که با آنان مبارزه کنند و همانطور که میدانید (سازمان به اصطلاح مجاهدین )مادامی که اعلام جنگ مسلحانه نکرده بودند، هرگز مسئولین و دادگاههای انقلاب با آنان بعنوان یک سازمان محارب و باغی رفتار نمیکردند. ولی از تاریخ ۲۸/۳/۶۰ که با اعلامیه شماره ۲۵ سیاسی و نظامی خود اعلام جنگ مسلحانه کردند، و روز ۳۰ خرداد با اسلحه گرم و سرد به خیابآنها ریختند و حدود سی نفر از برادران عزیز ما را در تهران کشتند و دهها نفر را زخمی کردند، به عنوان باغی و محارب شناخته شدند. و با توجه به ابلاغ و اطلاعیه های دادستان کل انقلاب بالخصوص اعلامیه ده ماده ای که قبل از جریان مذکور صادر شده بود و ارشاد های پیامبر گونه امام است که مکرر به آنحرافات سازمان اشاره کرده بودند، طبق حکم مقدس قرآن و سنت و روش امیر المؤمنین (ع) با آنان رفتار شد.

و از این جهت بود که اعلام شد کسانیکه با اسلحه به خیابآنها بریزند و به روی مردم اسلحه بکشند طبق حکم اسلامی محکوم به مرگ هستند، و در خیابان میشود بحکم اسلام آنان را کشت و اگر در منازل تیمی جمع شوند و علیه اسلام و مسلمین توطئه کنند و مسائل نظامی و تخریب و ترور تهیه کنند، محکوم به اعدام هستند و باید آنان را دستگیر کرد، و موقع دستگیری اگر فرار کنند و تسلیم نشوند حتما باید جنگید تا کشته شوند یا تسلیم حق گردند.

 

مسئله چهارم :

از روایات گذشته و بالخصوص روایت حفص بن غیاث (خبر ۲۴۶ ج۶ تهذیب )چگونگی مبارزه با باغی روشن گردید. و طبق همان روایت فقهای بزرگ اسلام و بالخصوص فقهای شیعه اجماعا فتوی داده آند،

و گروه باغی را از نظر حکمی به دو حالت تقسیم کرده آند :

۱-هنگامی که مرکزیت و رهبریت سازمان و گروه از بین نرفته و باقی باشد،  و برای جمع آوری نیروهای پراکنده و تشویق و تحریک آنان برای جنگ با مسلمین جمع اوری سلاح و وسائل و تدارکات جنگی بکوشند، در این صورت باید فراریها را تحت تعقیب قرار داد و زخمی و دستگیر شدگان را اعدام کرد.

۲-اگر رهبریت و مرکزیت از بین رفته و نابود بشوند و یا دستگیر گردند، در این صورت متواریها را نباید تعقیب کرد و دستگیر شدگان را نباید کشت و همچنین زخمی شدگان را باید مداوا کرد و نباید کشت.

امیر مؤمنان (ع) نیز در جنگ با بغات همین طور رفتار نمودند. در جنگ صفین که هنوز معاویه و دار و دسته او زنده بودند و مردم شام را رهبری می کردند، زخمی شدگان کشته شدند و عایشه دستگیر گردید، دیگر فراریها را تعقیب نفرمودند، و اسراء جنگی را با رفتار نیکو وارشاد لازم و رعایت اخلاق اسلامی ازاد کردند، و خود عایشه را نیز با احترام خاص با همراهی گروهی از بانوان اسلامی به مدینه بازگردانیدند و ازاد کردند

وسائل شیعه ج۱۱ صفحه ۵۶ خبر ۴:

امام هادی (ع) در پاسخ یحیی بن اکثم که از علت دو گونه برخورد کردن حضرت امیر المؤمنین (ع) سؤال کرده است میفرماید :

“وَ اَمّا قَولُکَ آن عَلِیّاً (ع) قَتَلَ اَهلَ صِفِّینَ مُقبِلینَ وَ مُدبِرینَ وَ اَجازَ عَلی جَرِیحِهِم، وَ آنهُ یَوم الجَمَلِ لَم یَتبِع مُولیاً وَ لَم یُجِز عَلی جَریحٍ، وَ مَن اَلقی سِلاحَهُ آمَنَهُ وَ مَن دَخَلَ دارَهُ آمَنَهُ، فَاِنَّ اَهلَ الجَمَلِ قُتِلَ اِمامُهُم وَ لَم یَکُن لَهُم فِئَهُ یَرجِعُونَ اِلَیها، وَ آنما رَجَعَ القَومُ اِلی مَنازِلِهِم غَیرَ مَحارِبینَ وَ لا مُخالِفینَ وَ لا مُنابِذینَ وَ رَضُوا بِالکَفَّ عَنهُم فَکانَ الحُکمُ فیهِم وَضعَ السَّیفَ عَنهُم وَ الکَفَّ عَن اَذا هُم، اِذ لَم یَطلُبُوا عَلَیهِ اَعواناً. وَ اَهلُ صِفّین کانُوا یَرجِعُونَ اِلی فِئَهٍ مُستَعدَّهٍ وَ اِمامٍ یَجمَعُ لَهُمُ السِّلاحَ وَ الدروع و الرِّماحَ وَ السُّیُوفَ و یُسَنّی لَهُمُ العَطاءَ وَ یُهَیِّیءُ لَهُمُ الاَنزالَ وَ یَعُودُ مَریضَهُم وَ یَجبُرُ کسیرهم و یُداوی جَریحَهُم وَ یَحمِلُ راجِلَهُم وَ یَکسُوحا سرهم و یردهم فَیَرجِعُونَ اِلی مُحارَبَتِهِم وَ قِتالِهِم فَلَم یُسا وِ بَینَ الفَریقَینِ فی الحُکمِ لما عرفَ مِنَ الحُکمِ مِن قِتالِ اَهلِ التَّوحِیدِ. ”

میفرماید : اما اینکه پرسیدید چرا علی (ع) در جنگ صفین با کسانی که در حال حمله بودند می جنگیدند و میکشتند و کسانیکه در حال فرار بودند تعقیب میکردند و میکشتند، و آنانکه زخمی میشدند اخرین ضربه را بر پیکرشان وارد میساختند تا کشته شوند، در حالیکه در جنگ جمل فراریها را دنبال نمیکردند، و زخمیها را نمیکشتند، و به آنانکه سلاح بر زمین میگذاشتند و ترک مخاصمه کرده و تسلیم میشدند و یا به خانه های خود میرفتند، و جنگ را رها میکردند تأمین میدادند دلیل اینگونه رفتار ایشان اینستکه :اهل جمل با کشته شدن و از بین رفتن رهبران آنان دیگر مرکزی نبود به آنجا مراجعه کنند و دوباره تشکل پیدا کرده و حمله کنند، بلکه هنگامیکه رهبرانشان کشته شدند آنان به خانه های خود بازگشته و محاربه را ترک نمودند و همان قدر که تحت پیگرد قرار نگیرند راضی شدند و حکم اسلام درباره آنان همان بود که دیگر تعقیب نشوند مادامیکه دوباره برای خودشان سازماندهی نمیکنند. و اما اهل صفین هنوز رهبریت شیطان (معاویه )باقی بود و هر کسی که فرار میکرد به آنجا پناه میبرد زخمیها را مداوا میکرد و روحیه های تضعیف شده را تقویت میکرد و دوباره سازماندهی میشدند و با همه نوع سلاح آنان را مجهز میکرد و با دادن پاداش و مخارج خانواده، آنان را به جنگ تحریک میکرد و دوباره به میدان جنگ باز میگشتند، و لذا علی (ع) میان این دو گروه فرق گذاشتند و حکم اسلام در مبارزه و جنگ با افرادیکه بظاهر مسلمان ولی باغی هستند همین است.

البته روایات زیادی در این زمینه وارد شده است که در وسائل الشیعه باب ۱۴ص۵۵ ج۱۱ و بابهای دیگر نقل شده است.

در اینجا ممکن است سئوالی پیش بیاید و  آن اینکه چرا شرع مقدس اسلام درباره افرادیکه باصطلاح روایات، اهل توحید و یا اهل قبله هستند این چنین با خشونت رفتار میکند، که حتی به کشتن دستگیر شدگان و زخمی شدگان حکم میدهد و علی (ع) چرا اینچنین رفتار میکند. در پاسخ این سوال باید مقداری موقعیت حکومت اسلامی و امام عادل مسلمین را در جامعه اسلامی توضیح دهیم:

اولا این مطلب را میدانیم که حکومت در اسلام خود هدف نیست بلکه وسیله است برای تکامل انسانیت و متمرکز نمودن نیروهای انسان و بسیج آنها بسوی تکامل و جلوگیری از هر نوع آنحراف و آنحطاط و سقوط، و بهره برداری عادلانه از تمام نعمتهای خدادادی و توزیع عادلانه آنها میان مردم و امت، و بالا بردن رشد و آگاهی و سطح فکر مردم و ارشاد و هدایت آنان بسوی الله و کمال مطلق.

ô‰s)s9ur $uZ÷Wyèt/ ’Îû Èe@à۲ ۷p¨Bé& »wqߙ§‘ Âcr& (#r߉ç۶ôã$# ©!$# (#qç۷Ï^tGô_$#ur |Nqäó»©Ü۹$# (. [۱]

öNßg»uZù=yèy_ur Zp£Jͬr& šcr߉öku‰ $tR̍øBrÎ/ u.[2]

ª!$# ’Í<ur šúïÏ%©!$# (#qãZtB#uä Oßgã_̍÷‚ムz`ÏiB ÏM»yJè=—à۹$# ’n<Î) ͑q–Y9$# ( ß“.[۳]

tÈ NèdããBùtƒ Å$rã÷èyJø۹$$Î/ öNßg8pk÷]tƒur Ç`tã ̍x6YßJø۹$# ‘@Ïtä†ur ÞOßgs9 ÏM»t6Íh‹©Ü۹$# ãPÌhptä†ur ÞOÎgøŠn=tæ y]Í´¯»t6y‚ø۹$# ßìŸÒtƒur öNßg÷Ztã öNèduŽñÀÎ) Ÿ@»n=øñF{$#ur ÓÉL©۹$# ôMtR%x. óOÎgøŠn=tæ ۴ “.[۴]

و آیات زیادی که درباره هدف از ارسال رسل و اعزام انبیاء و اولیاء الهی و آنزال کتابهای اسمانی را بیان میکند روشنگر مطالب فوق است و در جامعه اسلامی رهبری امت را باید کسی بعهده بگیرد که دارای ویژگیهای خاص باشد و بتواند این اهداف بزرگ الهی را در میان امت اسلامی پیاده کند. و وقتی به شرائط مرجعیت و رهبریت امت از دیدگاه تشیع و ائمه معصومین علیهم السلام توجه بکنیم می بینیم که آن همه شرائط جز برای پیاده کردن اهداف فوق نبوده است.         ادامه دارد

 

[۱]سوره نحل آیه ۳۶

[۲]سوره آنبیاء آیه ۷۳

[۳]سوره بقره آیه ۲۵۷

[۴]سوره اعراف آیه ۱۵۷

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *