انتخابات از نظر اسلام و قانون اساسی

 

شرایط رهبری

نوشته :حجه الاسلام یحیی سلطانی

قسمت دوم

فقه چیست و فقیه کیست؟

فقه در اصطلاح فقهاء عبارت  است از فهم احکام شرعی با دلیل و برهان مخصوص با توجه به منابع و مآخذ اسلامی بر مبنای اجتهاد ازاد در چهارچوب ادله شرعیه. و فقیه کسی را گویند که قوانین و احکام اسلامی را از روی ادله استنباط نموده و به موازین آن اشنا باشد. با توجه به تعریف فوق، روشن میشود که فقاهت امر مهمی است و هر عالمی نمیتواند ادعای اجتهاد کند و خود را فقیه بداند. فقیه باید در چند علم مهم استاد باشد تا بتواند احکام شرعیه را استنباط نماید.

زیرا اولا مآخذ و منابع اسلامی (قران مجید و روایات وارده ) همه به زبان عربی است و فقیه باید به ادبیات عرب کاملا اشنا و مسلط باشد، لغات و اصطلاحات و ویژگیهای زبان عرب را در زمان نزول قرآن و عصر ائمه معصومین بداند، تا بتواند مقصود قرآن و مفاد سخنان ائمه (ع) را درک نماید. و ثانیاً بعلت بعد زمانی بین ما و رهبران اسلام سخنان آنها دست بدست توسط راویان حدیث با واسطه های متعدد بدست ما رسیده و در بین راویان حدیث افرادی بوده آند که در نقل حدیث رعایت امانت را نکرده و یا به دروغ، حدیثی را به معصومین نسبت داده آند، فقیه باید از احوالات و تاریخ علمی راویان حدیث مطلع باشد، تا بتواند راویان مورد وثوق و اطمینان را از راویان مجهول و یا غیر مطمئن تشخیص دهد.

در فقه اسلام حدیثی که حتی یکی از راویانش مورد وثوق نباشد نمیتواند مدرک فقهی باشد، زیرا در استنباط احکام اسلام به ظن و تخمین نمیشود اکتفاء کرد، و باید احکام با حجت قطعیه ثابت شود.

بنابراین فقیه باید در علم رجال و درآیه نیز استاد باشد (علم رجال یعنی اشنائی با بیوگرافی راویان حدیث و به تعبیر دیگر حدیث شناسی )و چون روایتهائی که از رهبران مذهب بدست ما رسیده سخنان مختلف و پراکنده است، و بعضی از آنها بصورت ظاهر متعارض و ناهماهنگ هستند، فقیه باید بتواند آنها را با یکدیگر مقایسه کند، و ازمجموع احکام را بدست بیاورد و بعضی از مسائل پیش میاید که تفصیل آن در منابع و مآخذ مذهبی موجود نیست، فقیه باید بتواند آنها را از قواعد کلی فقهی یا اصولی بدست بیاورد. از این جهت فقیه باید در اصول و قواعد استنباط که آن را در اصطلاح فقهاء اصول فقه میگویند استاد باشد و برای اینکه در استنباط و نتیجه گیریها از خطا مصون بماند، باید به فن منطق و استدلال اشنا باشد و مجموعا یک فقیه باید در علوم ذیل مهارت کامل داشته باشد :

۱-ادبیات عرب (صرف، نحو، لغت )

۲-اصول فقه و مبانی استنباط.

۳-رجال و درآیه.

۴-منطق و فن استدلال. تکمیل هر کدام از علوم یاد شده سالها طول میکشد و استعداد سرشار و دقت بسیار لازم دارد.

از علمای اسلام کسانی که به درجه فقاهت رسیده آند معمولا کسانی هستند که سالهای متمادی شب و روز مشغول مطالعه بوده و ساعتی را از فکر و مطالعه و تدریس غافل نبوده آند.

شرایط رهبر فقیه

از نظر قانون اساسی شرائطی که برای رهبر ذکر شده همان است که در اصل پنجم امده و آن چهار شرط است :

۱-عدالت و تقوی : و این ضروری ترین شرط برای مقام رهبری است، زیرا ولی امر در بین مسئولین امور در رأس همه قرار گرفته و اوست که باید نگهبان عدالت و حافظ حقوق باشد.

۲-آگاه بودن به زمان : اگر امام امت به زمان خود آگاه نباشد و جامعه خود را نشناسد و از سیاستها بی اطلاع باشد نمیتواند رهبری صحیح داشته باشد و در برابر شیطنتهای شیاطین و نقشه های فریب کارانه دشمن با شکست مواجه میشود.

۳-شجاعت :اگر امام و رهبر شجاع نباشد، در میدان مشکلات نمیتواند استقامت کند و به اسانی از تهدیدات دشمن میهراسد و در شرائط بحرانی تسلیم ابر قدرتها میشود و سرانجام کشور را به وابستگی سیاسی و غیره میکشاند.

۴-مدیریت و تدبیر : این شرط چهارم بسیار مهم و قابل توجه است، زیرا اداره امور کلاً وابسته به تدبیر صحیح آن است کسانی که مدیریت و تدبیر ندارند، نه تنها نمی توانند مشکل را حل کنند بلکه معمولا مشکل را اضافه میکنند، و اسباب نارضایتی مردم را فراهم می نمایند، یک مدیر لایق میتواند با کمترین هزینه در کوتاهترین فرصت، بهترین کار را انجام دهد بدون اینکه احساس خستگی کند و همیشه کار او منظم و با روال طبیعی پیش میرود، در صورتی که افراد بی تدبیر معمولا کار آنها به کندی پیش رفته و همیشه احساس کسالت و خستگی می نمایند اینها شرایطی است که در قانون اساسی به تصویب رسیده ولی باید توجه داشت که این مقدار حداقل شرائط لازم است همانطوریکه در مورد رئیس جمهوری و نمایندگان مجلس نیز شرائط تصویب شده حداقل آن است ولی امت اسلامی بر حسب استفاده از مدارک مذهبی موظف است حتی الامکان شایسته ترین فرد را آنتخاب کند که در حد اعلای شرائط باشد و در صورتی که آنتخاب بهترین فرد ممکن باشد آنتخاب فردی که حداقل شرائط را واجد باشد مشروع نیست از رسول اکرم (ص) نقل شده که فرمود :

اگر امامت جامعه ای را فردی عهده دار گردد که در بین آن جامعه بهتر و عالم تر از او وجود داشته باشد آن جامعه رو به آنحطاط و سقوط خواهد رفت (متن حدیث در اینده ذکر خواهد شد ).و از بعضی روایات استفاده میشود :انتخاب نمودن فردی که اعلم و اصلح نباشد در صورتیکه آنتخاب اعلم و اصلح ممکن باشد خیانت به اسلام و جامعه مسلمین است. در ضمن بحث درباره انتخاب رئیس جمهوری و نمایندگان مجلس در این زمینه انشاءالله گسترده تر بحث مینمائیم، در اینجا قسمتی از حدیثی را که مرحوم طبرسی در احتجاج اورده و شرائط یک فقیه لایق رهبری را بیان میکند ذکر میکنیم و به تشریح آن می پردازیم.

عن العسکری (ع) قال : قال رجل للصادق (ع) فاذا کان هؤلاء القوم من الیهود لا یعرفون الکتاب الابما یسمعونه من علمائهم لا سبیل لهم الی غیره فکیف ذمهم بتقلید هم و القبول من علمائهم و هل عوام الیهود الا کعوامنا یقلدون علماء هم.

خلاصه مفاد حدیث با توجه به صدر حدیث که در اینجا نقل نکردیم این است :

به نقل از امام حسن عسکری(ع) شخصی از حضرت صادق (ع) میپرسد خداوند در قرآن مجید چگونه عوام یهود را که از علماء خود پیروی میکردند مذمت فرموده در صورتیکه عوام چاره ای جز پیروی از علماء ندارند و راهی برای فهم مقاصد کتاب اسمانی جز شنیدن از علماء برای آنها نیست و چه فرقی است بین عوام یهود و عوام شیعه که از علماء خود پیروی می کنند (و پیروی از علماء را وظیفه عوام میدانید ).

حضرت صادق (ع) در جواب فرمود : در علماء یهود صفاتی بوده که به موجب آن صفات پیروی از آنها حرام بوده و  عوام یهود آن صفات را میدانستند و در عین حال از  آنها پیروی میکردند از این جهت مورد مذمت قرار گرفته آند که همان صفات اگر در علماء شیعه نیز موجود باشد عوام نباید از آنها تقلید کنند و اگر با وجود آن صفات عوام شیعه تقلید کنند آنها هم مورد مذمت قرار می گیرند “و کذالک عوام امتنا اذا عرفوا من فقهائهم الفسق الظاهر و العصبیه الشدیده و التکالب علی حطام الدنیا و حرامها و اهلاک من یتعصبون علیه و آن کان لاصلاح امره مستحقا و بالترفرف بالبر و الاحسان علی من تعصبوا له و آن کان للاذلال والاهانه مستحقا فمن قلد من عوامنا مثل هؤلاء الفقهاء فهم مثل الیهود الذین ذمهم الله بالتقلید لفسقه فقهائهم. ”

و خلاصه صفات مستفاد از حدیث این است :فسق ظاهر و اشکار :اگر فقیهی عمل حرامی مرتکب شود که موجب فسق باشد و از وی سلب عدالت شود پیروی از  او حرام است و نمیتواند رهبر باشد رهبر باید پرهیزکار و دور از گناه و معصیت باشد.

۲-عصبیت  شدید : عصبیت در کتب اخلاقی به جانب داری از وابستگان و طرفداری از فامیل و قوم و  قبیله تفسیر شده است اگر عالم طوری باشد که از قوم و قبیله و مریدان خود طرفداری کند و به آنها احسان نماید ولو شایسته احسان نباشند و نسبت به مخالفین خود که به آنها نظر خوبی ندارد بدی کند و حق آنها را تضییع نماید در صورتی که امور آنها قابل اصلاح باشد این عالم نیز قابل پیروی نیست خلاصه مرید بازی و باند بازی و جایگزین کردن روابط و بر ضوابط یکی از صفاتی است که اگر در عالمی باشد نباید او را به رهبری پذیرفت.

۳-دنیا دوستی و دنیا طلبی : هر گاه فردی از فقهاء طالب دنیا باشد و برای بدست اوردن مال و ریاست و جاه و جلال دنیا بکوشد و تلاش کند و در این راه با دیگر فقهاء رقابت نماید و از هر طریق ممکن در تلاش باشد تا بر دیگران پیروز گردد این فقیه نیز قابل پیروزی نخواهد بود.

“و اما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا علی هواه مطیعا لامر مولاه فللعوام آن یقلدوه “.

خلاصه مستفاد از این فراز حدیث این است :از بین فقهاء کسانیکه دارای شرایط ذیل باشند عوام میتوانند از آنها پیروی کنند و  آنها برای رهبری لایق و شایسته میباشند :

۱-صیانت نفس : فقیه باید خود نگهدار و مسلط بر میلهای نفسانی باشد بطوری که اغراض شخصی را در امر رهبری دخالت ندهد فقط هدفش خدا باشد و مصالح بندگان خدا و اسلام را در نظر داشته باشد.

۲-حفاظت از دین : فقیه باید حافظ دین خود باشد از راه حق منحرف نگردد و از حریم دیانت دفاع نماید دین خود را به دنیا نفروشد و به دامان اجنبی نرود، دین خدا در نظر او اهمیت داشته باشد برای ترویج و تبلبغ دین بکوشد و از مسائلی که برای دین خدا مضر است جلوگیری نماید.

۳-مخالفت با هوای نفس : فقیه باید با هوای نفس مخالف باشد بطوری که هرگز اختیار خود را بدست هوای نفس ندهد بلکه هیچگاه بطرف هوای نفس میل پیدا نکند فقیه رهبر عالیترین مقام کشور و معمولا در اوج قدرت است در اینگونه موارد هوای نفس چیره میشود زیرا انسان می بیند هر کاری از دستش ساخته است و بخوبی میتواند به خواهش های نفسانی پاسخ مثبت بدهد اگر هوای نفس کاملا مهار نشده باشد خطرناک است چه بسیار قدرتمندانی بوده آند که قبل از رسیدن به قدرت وارسته و زاهد بوده و پس از یافتن قدرت خود کامه و مستبد و چه بسا خطرناک گشته آند.

۴-اطاعت از امر ولی :فقیه باید اطاعت از خدا را بر هر چیز مقدم بدارد و در هر حال رابطه خود را با خدا حفظ کند حق بگوید اگر چه بضرر شخص او تمام شود و در راه اطاعت از خدا از هرگونه فداکاری دریغ نداشته باشد با توجه بحدیث شریف و استفاده از قانون اساسی فقیه رهبر باید دارای صفات ذیل باشد : عدالت و تقوی، آگاه بودن به زمان، شجاعت، مدیریت و تدبیر، صیانت نفس، حفاظت از دین، مخالفت با هوای نفس، اطاعت از امر مولی، بی اعتنائی بدنیا، و دور بودن از هرگونه عصبیت های بیجا.

توضیح بحث دوم :

هر مسلمان از نظر شرعی موظف است بکوشد تا فقیه واجد شرائط مذکوره را بشناسد و او را به رهبری بپذیرد. اگر مسلمان نمیتواند شخصا تشخیص دهد باید از اهل اطلاع تحقیق کند از مطلعین مؤمن و با تقوی و خوش سابقه در حوزه های علمیه سؤال کند و صرفا بقول یک یا دو روحانی که خود میشناسد اکتفا نکند تنها نظر امام جماعت محل یا روحانی روستای خود را میزان قرار ندهد از افراد متعدد و مختلف نظر خواهی کند و از میان نظریه ها نظر افرادی که بیشتر برای اسلام سوز و گداز داشته و دارند بر نظر افراد بی تفاوت مقدم بدارد و بالاخره تفحص کند تا علم و اطمینان کامل حاصل نماید،

اگر نتوانست علم و اطمینان پیدا کند همانطوریکه در رساله های علمیه گفته آند باید حجت شرعی بر آنتخاب داشته باشد علمای شیعه در  رساله های علمیه فرموده آند :فقیه واجد شرائط را از سه راه میتوان شناخت راه اول اینکه خود انسان از اهل خبره باشد و فقیه را بشناسد، راه دوم اینکه عده ای از اهل علم که اهل خبره باشند او را معرفی کنند بطوریکه از گفته آنان علم و اطمینان حاصل شود.

راه سوم اینکه دو نفر عادل نظر ندهند بنا بر این اگر دو نفر عالم عادل یکی از فقهاء را تایید کنند و دو عالم دیگر فقیه دیگری را ترجیح دهند شخص عامی هیچکدام را نباید مدرک قرار دهد در این صورت اگر یکی از آنها را چهار عالم عادل تائید کردند او باید آنتخاب شود و همینطور در مورد تعارض شهود هر کدام دو شاهد عادل بیش از شهود دیگری دارد او مقدم است.

توضیح بحث سوم :

همانطوریکه از قانون اساسی نقل کردیم اگر اکثریت ملت یکی از فقهاء واجد شرائط را به رهبری پذیرفت و بطور طبیعی برای یکی از فقهاء رای اکثریت بوجود امد مسئولیت ولایت امر بر عهده او خواهد بود و اختیارات مقام  رهبری که در قانون سیاسی ذکر شده در دست او قرار میگیرد و در غیر این صورت ملت باید افرادی را بعنوان خبرگان انتخاب نمایند تا آنها با شور و تبادل نظر رهبر یا شورای رهبری را تعیین کنند.

خبره کیست؟

خبره در تشخیص فقاهت کسی است که در حوزه های علمیه مدارج لازم علمی را طی کرده باشد و مجتهد یا نزدیک باجتهاد باشد تا بداند فقاهت چیست و بتواند فقیه را از فقیه نما تشخیص دهد مرحله انتخاب خبرگان برای ملت مرحله ای حساس و پرمسئولیت است باید بکوشد تا خبیر ترین و با تقوی ترین افراد را انتخاب کند فردی را انتخاب کند که علاوه بر اینکه اهل فن است و می تواند فقاهت و اجتهاد را بفهمد بینش سیاسی داشته باشد تا بتواند بینش فقهاء را در سیاست و اداره کشور تشخیص دهد از مدیریت و تدبیر بی بهره نباشد تابتواند مدیر بودن فقیه را تشخیص دهد ساده لوح و خوشبین بی سبب نباشد بلکه تیزبین و عمیق باشد تا بتواند عدالت و تقوای واقعی را از ریاکاری و عوام فریبی جدا کند با تقوی و وارسته باشد تا در موقع انتخاب رهبر مسائل شخصی و امیال نفسانی را دخالت ندهد و در نتیجه شایسته ترین و لایقترین فقیه برای مقام رهبری انتخاب شود ولی امر عالی ترین مقام و تنها نقطه امید ملت است او ناظر بر همه کارها و دافع همه اختلافات و بالاخره حلال جمیع مشکلات و پیشوای ملت در امور دین و دنیای آنان است و انتخاب او برای ملت با اهمیت و سرنوشت ساز است اگر ملت در این مورد اشتباه کرد و از این راه خسارتی عائد اوگردید این خسارت جبران ناپذیر است و پشیمانی سوید نخواهد داشت.               ادامه دارد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *