حجه الاسلام والمسلمین موسوی تبریزی دادستان کل انقلاب
قسمت دوم
باغی
گفته شد:
بعلت طرح استعماری «دور نگه داشتن مسلمانان از فرهنگ اسلامی» احکام اسلام (خصوصا احکام کیفری و قضائی) دربین آنها بیگانه بود. شروع این بحث برای آشنائی با قضاء در اسلام می باشد.
بررسی عناوین را با توضیح عنوان «باغی» آغاز شد، باغی در لغت بمعنای ظلم و تجاوز و رد اصطلاح فقهاء شیعه به کسی یا گروهی یا سازمان مسلمانی اطلاق می شود که علیه امام عادل یا رهبری عادل خروج کنند….
*****
مسئلۀ دوم- بعضی از فقهای بزرگ مانند علامه حلی در کتاب تذکرۀ الفقهاء و شهید اول در لمعه و شهید ثانی در شرح آن فرموده اند که وقتی به گروه یا سازمانی اگر خروج کنند باغی گفته میشود که علیه امام معصوم خروج کنند ولی بسیاری از فقهای دیگر فرموده اند که حتی اگر علیه امام عادل مسلمین نیز خروج کنند باغی محسوب می شوند و محکوم بحکم باغی هستند و معصوم بودن رهبر و امام معتبر نیست بلکه اگر رهبریت مسلمین و سرپرستی حکومت بعهده یکفرد فقیه عادل جامع الشرائط باشد که ادارۀ مملکت اسلامی را بعهده بگیرد لازم استکه عموم مسلمین حمایت کنند و بیعت امام را نشکنند. که بیعت شکنی و خروج از اطاعت امام عادل و قیام علیه حکومت او ؟؟ و معصیتی بزرگ است بنظر ما قول دوم با توجه به دلائل ذیل بهتر و نزدیک بر صواب است:
- آیۀ شیریفه ۹ سورۀ حجرات:
«bÎ)ur Èb$tGxÿͬ!$sÛ z`ÏB tûüÏZÏB÷sßJø۹$# …» که دلالت دارد بر اینکه: هر طائفه و گروه یا سازمان از مسلمین علیه گروه یا طایفه ای دیگر از آنان بجنگند و یکی از آنها حق و عادل و صالح و دیگری ناحق و تجاوزگر و غیر صالح باشد اولا باید دعوت به صلاح کرد و میان آن دو را اصلاح نمود و پس از دعوت به حق اگر گروه متجاوز به حق و صلاح گردن تنها و به طغیان و تجاوز خود ادامه داد و در برابر حرکتهای بحق و اسلامی گروه صالح قرار گرفت، باید با آن جنگید، و مبارزه سخت نمود تا برگردد و به قوانین و مقررات بحق اسلامی گردن نهند ویا کشته شوند ونابود گرداند و در این حکم الهی که از آیه استفاده می شود فرقی نمی کند که در رأس گروه عادل و صالح، امام معصومی قرار بگیرد، یا امام عادل و ولی فقیه جامع الشرائط که رهبری امت را بعهده بگیرد و راههای حق را از باطل تشخیص داده و به سوی حق و اسلام راستین رهنمون شود.
روایات زیادی که به مطلب فوق دلالت دارند و ما چند نمونه از آنها را نقل می کنیم:
- تهذیب ج ۶ ص ۱۴۴ خبر ۲۶۶ :
عن حفص بن غیاث قال: سَأَلتُهُ عَن طائِفَتَینِ اِحداهُما باغِیَهٌ وَ الاُخری عادِلَهٌ فَهَزَمَتِ اَلعادِلَهُ الباغِیَهَ فَقالَ: لَیسَ لِأَهلِ العَدلِ اَن یَتبَعُوا مُدبِراً و لایَقیَّلوا اَسیراً وَ لایُجِیزُوا عَلی جَریحٍ وَ هذا اِذالَم یَبق مِن اَهل البَغی اَحدٌ وَ لَم یَکُن لَهُم فِئَهٌ یَرجِعُونَ اِلَیها فَاِذا کانَت لَهُم فِئَهٌ یَرجِعُونَ اِلَیها فَاِنَّ اَسِیرَهُم یَقتُلَ وَ مُدبِرَهُم یُتبَعُ وَ جَرِیحُهُم یُجازُ عَلَیهِ.
روایت از امام صادق (ع) است که حفص بن غیاث یکی از اصحاب امام صادق (ع) میگوید از ایشان پرسیدم دربارۀ دو طائفه که یکی ظالم و باغی است و دیگری عادل و صالح است و باهم جنگیده اند و گروه عادل طائفه طالم را شکست داده است، آنحضرت فرمودند: در صورتیکه همه گروه ظالم پراکنده و نابود شوند و کسی از سران گروه باقی نمانده است فراریها را تعقیب نکنند و بازداشت شدگان و مجروحین را نیز نکشند ولی اگر سران سازمان و گروه باقی است و از بین نرفته است و گروهی موجود است که کسانیکه فرار میکنند میروند بآنها وصل میشوند و دوباره بکار خود یعنی ظلم، تجاوز و بغی مشغول میشوند، در اینصورت فراریها را باید شدیدا تحت تعقیب قرار داد و بازداشت شدگان و مجروحین از آنان را باید کشت.
همانطور که مشاهده فرمودید در این روایت مسئله امام معصوم مطرح نشده است، بلکه گروه عادل و گروه باغی مطرح است و درگیری بین آن دو و این روایت اگرچه از نظر سند مورد اشکال و ضعیف است لکن همه فقهای بزرگ اسلام به تمامی مطالب و مفاد این روایت عمل کرده و فتوی داده اند بطوریکه میشود گفت اگر بنا باشد باصطلاح فقها عمل فقها به یک روایتی جبران ضعف سند آن روایت بکند هیچ جای شک و شبهه در این روایت باقی نمی ماند چون همه فقها اجماعا به مفاد و مضامین این روایت فتوی داده اند و مستند آنان همین روایت بوده است.
- تهذیب ج۶ ص ۱۴۴ خبر ۲۴۹
عَن السُّکُونی عَن جَعفَر عَن اَبیهِ عَن آبائِهِ عَلَیهمُ السَّلامُ، قالَ لَمّا فَرِغَ اَمِیرُ المُؤمِنینَ (ع)، مِن اَهلِ النَّهرَوانِ قالَ: لایُقاتِلُهُم بَعدی اِلاّ مَن هُم اَولی بِالحَقِّ مِنهُ.
سکونی از امام جعفر صادق (ع) نقل میکند که امام از پدر بزرگوارش و ایشان از جدش نقل میکند که علی (ع) هنگامی که از جنگ با نهروانیها فارغ شدند فرمودند: پس از من با اینچنین افراد(گروه مسلمان و نماز خوان متجاوز) جنگ نمیکند مگر اینکه خودش از اینها شایسته تر و بهتر باشد یعنی گروهیکه عادل و اولی باشد برای حکومت و بخواهند حرکتهای اسلامی را شکل بدهند و برای نجات مسلمین قیام کنند و قوانین الهی و احکام مقدس قرآن را با آشنائی کامل بآن پیاده کنند و قهرا رهبریشان کسی باشد که آگاه به مسائل اسلامی و فقه اسلام و آشنا به زمان و مسائل مملکتی باشد، مردمی به پیروی از آن، حکومتی را تشکیل دهند در برابر اینچنین امتی اگر گروه نالایق و نادانی مانند نهروانیها قرار بگیرند و با نادانیهای خود امثال معاویه و عمر و عاص را در جامعه قدرت مند بکنند و باعث پیشرفت آنان باشند باید با آنها جنگید و آنها را براه حق دعوت کرد و اگر نیامدند مبارزه کرد، ولی اگر اینچنین شایستگی در گروه اول نباشد وبخاطر همان نداشتن لیاقت و علم و تقوی و عدالت علیه آنان گروهی خروج کنند حق نداریم با آنها بجنگیم که آنها در قیام خودشان حق هستند.
- تهذیب ج ۶ ص ۱۴۵ خبر ۲۵۰
عَبدُالرَّحمنِ بنُ الحَجّاجِ قالَ: سَمِعتُ اَبا عَبدِاللهِ (ع) یَقُولُ کانَ فی قِتالِ عَلِیٍّ (ع) عَلی اَهلِ القِبلَۀِ بَرَکَۀه وَ لَو لَم یُقاتِلِهُم عَلِیٌّ (ع) لَم یَدرِ اَحَدٌ بَعدَهُ کَیفَ یَسیرُ فیهِم:
عبدالرحمن میگوید شنیدم از امام صادق (ع) که میفرمود: در قتال و مبارزه و جنگ علی (ع) در برابر اهل قبله(مسلمانان نماز خوان) یک برکتی بود و آن اینکه اگر ایشان با آنها نمی جنگیدند پس از ایشان هیچکس نمیدانست که در برابر مسلمانان و نمازگزاران متجاوز و باغی چه باید کرد. با توجه باینکه در زمان رسول الله همچون جنگی پیش نیامده بود و اولین جنگ که بین دو طائفه از مسلمین رخ داد که در یکطرف آن امام معصومی قرار داشت جنگ جمل که یکطرف طلحه و زبیر و عایشه با حدود ده هزار نفر و یکطرف دیگر امیرالمؤمنین (ع) با عده زیادتری از امت اسلامی و مسلمین قرار داشتند که علی (ع) پس از تبلیغ و دعوت بحق و اتمام حجت با آنان جنگیدند وپس از کشته شدن طلحه و زبیر و عده ای دیگر از سران، باقی متفرق گشتند و عایشه را حضرت به مدینه فرستاد یعنی همانطوری که در روایت اول گفته شد عمل نمودند و ما از این روایت می فهمیم یعنی فرمایش امام صادق صراحت دارد که عمل و روشی که علی (ع) در برابر آنها اتخاد فرمودند برای مسلمانان آینده اسوه و الگو باید باشد و طبق آن عمل کنند و اگر نبود ما نمیدانستیم چه باید کرد.
تهذیب ج ۶ ص ۱۴۵ خبر ۲۵۲ روایت چهارم
سکونی از امام صادق (ع) نقل میکند از پدربزرگوارش امام باقر (ع) که فرمودند هنگامی که از حضور مبارک علی (ع) از جنگ با حروریه سؤال شد فرمودند:
اِن خَرَجُوا عَلی اِمامٍ عادِلٍ اَوجَماعَۀٍ فَقاتِلُوهُم وَ اِن خَرَجُوا عَلی اِمامٍ جائِرٍ فَلاتُقاتِلُوهُم فَاِنَّ لَهُم فی ذلِکَ مَقالا.
یعنی اگر در برابر امام عادل و یا گروهی از مسلمانان صالح و عادل قیام کردند و به ستیز برخاستند با آنان بجنگید و مبارزه کنید و اگر در برابر امام و رهبری فاسق و ظالم قیام کردند و یا با قوم و گروه ستمگری جنگیدند هرگز با آنان نجنگید برای اینکه آنان در قیام خود توجیهی دارند و دلیلی دارند که مورد قبول و بحق هست، یعنی مبارزه با ظلم و ظالم میکنند و این خود یکی از فرائض بزرگ اسلامی است.
و این روایت از روایات قبلی نیز روشنتر است وقاعده و قانون کلی را ترسیم میکند که با هر گروه ظالم و متجاوز که در برابر امام عادل یا گروه و امتی صالح و عادل قیام کنند باید جنگید و جلوی تجاوز را باید گرفت و همانطور وصیتنامه معروف امیرالمؤمنین(ع) که فرمودند: کُونا لِلظّالِمِ خَصماً وَ لِلمَظلُومِ عَونا و روایات زیادی در این زمنیه که نقل آنها بطول میانجامد و دلیلی عقلی نیز میشود اقامه کرد که از روح اسلام و قرآن استفاده میکنیم که باید در جامعه نظامی باشد و برای تنظیم امور جامعه مدیری لایق لازم است که طبق مقررات اسلامی و قوانین قرآن باید مملکت اسلامی را اداره کند و حکومت اسلامی و استقرار آن منحصر به زمان معصومین علیهم السلام نیست بلکه باید حکومت اسلامی در هر زمان و مکان استقرار یابد و نمیشود مگر اینکه با کسانی که در برابر این حکومت و حرکتهای اسلامی مسلمین قرار میگیرند مبارزه کرد و جنگید با در برابر حق تسلیم کردند و بالاخره دلیل عقلی و نقلی اعم از آیه شریفه و روایات قطع یقین میآورند در اینکه مبارزه با باغی منحصر زمان معصوم (ع) و حکومت معصوم نیست و در هر زمان حق و باطل در برابر همدیگر قرار گرفته و هر دو طرف مسلمان بودند یکی عادل و دیگری باغی محسوب میشود و باید با گروه باغی جنگید تا یا کشته شوند و یا بحق گردن نهند.
همانطور که قرآن کریم در آیه دیگر میفرماید:
وَ قاتِلُوهُم حَتّی لاتَکُونَ فِتنَه. در مورد کفار نازل شده است لکن شامل همه گونه فتنه ها میشود و لذا مرحوم شیخ طوسی(ره) در نهایه و دیگر کتابهایش و مرحوم محقق(ره) در شرایع و شهید ثانی(ره) در سالک و علامه حلی (ره) در قواعد و مرحوم محقق کرکی در حامع المقاصد و صاحب جواهر در کتاب جواهر و مرحوم مقدس اردبیلی در آیات الاحکام و فاضل جواد کاظمی در کتاب سالک الافهام و دیگران بطوریکه گاهی ادعای اجماع شده است که بودن معصوم در رأس گروه حق شرط باغی بودن گروه ناحق نیست و با امام عادل جنگیدن نیز در حکم جنگ با امام معصوم است اگرچه فرد اکمل و اتم و مصداق روشن و بارزش امام معصوم(ع) باشد، بنظر، مسئله کاملا روشن و واضح است و بیش از این در این جهت ما اطاله در سخن را لازم نمیدانیم، خوانندگان محترم میتوانند به کتابهای فوق الذکر در صورت امکان مراجعه فرمایند.
ادامه دارد