سیری در آثار و نوشته های خطی امام خمینی

حجه الاسلام احمد یزدی

قسمت سوم

انسان متعادل و مستقیم نباید تک بعدی بیندیشد:

البته در این مسیر گاهی کج اندیشی ها هم صورت می گیرد که چه بسا انسان را تک بعدی میکند و انسان تک بعدی مینگرد، همانند افرادی که مثلا با مسائل عقلی بیشتر تماس گرفته اند، مسائل غیر عقلی را مورد توجه قرار نمی دهند، یا فرضا با دید مخصوصی بسایر مسایل- مثل فقه و تفسیر- مینگرند، و بالعکس.

ولی افرادی که دارای شرح صدر هستند هر علمی و فنی را بجای خود می‌بینند و درآن غور می کنند.

مگر نه این است که ائمه اطهارسلام الله علیهم اجمعین اینهمه معارف را بیان فرموده اند.

سخنان و کلمات حضرت امیر (ع) مملو از عرفان و فقه و غیره است، آیا دعای عرفه حضرت امام حسین (ع) یا صحیفه سجادیه مجموعه ای از معارف نیست؟ و یا از چه سنخ مسائلی سخن می گویند؟ با آنکه زمان حضرت امام حسین و امام حسن و حضرت سجاد علیهم السلام جوی حاکم بود از نظر اختناق حکومت جائر که روایات و اخبار کم از آنان نقل شده و لذا بصورت دعا وخطبه اشاره فرمودند.

مگر بیابانها و روایاتی که از حضرت باقر و صادق صلوات الله و سلامه علیهما وارد شده است در اطراف فقه و معارف نیست؟ و هکذا انسان باید جمع الجمع باشد و تک بعدی بیندیشد، البته باید توجه داشت که تخصص در علوم غیر از تک بعدی بودن است متخصصین در علوم بتمام علوم و معارف ارج و احترام قائلند و به صاحبان آنها هم ارزش مینهند لکن در چند علم مثلا تخصص بیشتری دارند. اما آنان که یک بعدی می اندیشند، غیر از آنچه را که خود به آنها دلخوش هستند به چیز دیگری نمی اندیشند، بلکه چه بسا بغیر آنچه مورد نظرشان هست با دید تمسخر مینگرند و این حالت شیوه ای غیر صحیح و نادرست است.

در واقع تک بعدی به تک ارزشی برگشت میکند، یعنی ارزشها را منحصر وخلاصه در یک سنخ ارزشها بداند، و سایر ارزشها را نفی کند، و این صفت خود نوعی مرض است که انسان را از تعادل می اندازد، انسان مستقیم و متعادل آن است که اگر چه تمام ارزشها را واجد نیست، اما آنها را نفی نمی کند.

نفی کردن ارزشهای انسانی و تک ارزشی اندیشیدن بر خلاف استقامت و تعادل انسان است.

در انسان زمینه تمام ارزشها است، ولی انسان باید ساخته شود، و ارزشها و ابعاد انسانی در او بروز کند. و اسلام این چنین برنامه ای را برای انسان آورده است، تا چه حد انسان پذیرا شده و ارزشها در او بمرحلۀ ظهور برسد. «و ان لیس للانسان الا ما سعی» این آیۀ شریفه مربوط به تمام ارزشهای انسانی – اعم از مادی و معنوی- است اگر چه برخی افراد کم توجه آنرا منحصر در امور اقتصادی میدانند که این انحصار هم از نوعی عدم تعادل منشأ گرفته است.

البته تمام مطالبی که گفته شد در جامعه هم پیاده میشود،  بدین معنی که جامعه مستقیم و متعادل آن جامعه ای است که بتمام معیارها و ابعاد ارزشها توجه داشته باشد، برعکس جامعه ای که یک جنبه را بنگرد و بسایر جنبه ها توجه ندارد، جامعه ای تک بعدی و تک ارزشی است و سر از عدم تعادل و بلکه انحراف در میآورد و لازم است برنامه اسلامی جامعه را محور قرار داد تا جامعه ای مستقیم و متعادل متحقق شود، و ارزشها و ابعاد انسانی در آن جامعه عینیت پیدا کند….. در این زمنیه ها شرح بیشتری لازم است ولی در خاتمه، این کلام را بختام مسک ختم میکنیم.

رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی معلم اخلاق و ناصح مهربان در ضمن شرح حدیثی راجع به صفت تکبر و ریشه کبر نصایحی بیان فرموده اند که در نوشته های خطی معظم له است  و نقل آنها در این مرحله لازم است:

*فصل: گیر را اسباب بسیاری است که برگشت تمام آنها به این است که انسان در خود کمالی توهم کند که آن باعث عجب شود، و مخلوط با حب نفس گردیده حجاب کامل دیگران شده، آنها را ناقص تر از خودگمان کند. و این سبب ترفع قلبی یا ظاهری گردد.

مثلا در (بین) علماء عرفان گاهی پدید آید کسی که خود را اهل شهود و معارف داند، و از اصحاب قلوب و سابقه حسنی انگارند، و بر دیگران لاف ترفع و تعظم زند، و حکماء و فلاسفه را قشری و محدثین را ظاهر بین، وسایر مردم را چون بهائم داند، و بهمه بندگان خدا بنظر تحقیر و تعبیر نگاه کند، و بیچاره خود لاف از فناء فی الله و بقاء الله زند، و کوس تحقق کوبد، با آنکه معارف الهیه اقتضاء می کند خوش بینی بموجودات را، واکر شم معرفه الله کرده بود بمظاهر جمال و جلال حق تکبر نمی کرد- چناچه در مقام بیان وعلم، خود و نیز تصریح بخلاف حالت خود کند- و این نیست جز آنکه معارف بقلبش وارد نشده، و بیچاره بمقام ایمان هم نرسیده،دم از عرفان میزند، و از عرفان حظی نداشته از تحقق سخن میراند.

و در حکماءنیز اشخاصی پیدا میشود که چون خود را دارای برهان و علم بحقایق داند، و خود را از اهل یقین بالله و ملائکته و کتبه و رسله شمارد، و بسایرین بنظر حقارت نگاه کند، و سایر علوم را جزء علم حساب نکند، وتمام بندگان ناقص داند در علم و ایمان، و بآنها تکبر نماید در قلب، و در ظاهر نیز با نخوت و تکبر با مردم رفتار کند.

با آنکه علم بمقام ربوبیت و فقر ممکن (اشاره به امکان فقری تمام مخلوقات حقتعالی است، والبته هر چه انسان بیشتر خود را بشناسد به امکان فقری خود نسبت به مقام ربوبی باید توجه کند و آنرا دریابد؟) اقتضاء میکند خلاف آن را.

و حکیم آن است که دارای ملکه تواضع باشد بواسطه علم بمبدء و معاد.

خدای تعالی لقمان را حکمت عطاء فرمود بنص قرآن شریف، و از دستورات آن بزرگوار به فرزندش آن است که خدای تعالی نقل می فرماید: «Ÿwur öÏiè|Áè? š‚£‰s{ Ĩ$¨Z=Ï۹ Ÿwur Ä·ôJs? ’Îû ÇÚö‘F{$# $·mttB ( ¨bÎ) ©!$# Ÿw =Ïtä† ¨@ä. ۵A$tFøƒèC 9‘qã‚sù »(سوره لقمان، آیه ۱۸)

و روی خود را (با حالت تکبر و تبختر) از مردمان برنگردان و در زمین با غرور و فخر قدم برندار همانا خداوند دوست ندارد هر متکبر خودخواه فخر فروش را.

و درمدعی های ارشاد و تصوف و تهذیب باطن، گاهی شخصی پیدا شود که بتکبر با مردم رفتار کند، و بدبین بعلماء و فقهاء و تابعین آنها گردد، و بحکماء و علماء طعن ها زند، و غیر خود و سرسپردگان بخود را اهل هلاک داند. و چون دستش از علوم تهی است علوم را خار طریق خواند، و اهل آنرا شیطان راه مسالک شمارد.

با آنکه آنچه در مقام دعوی مقام خود گوید اقتضای خلاف اینها نماید.

و هادی خلایق، و مرشد گمراهان، باید خود رامهلکات وموبقات مبرا باشد، و از دنیا گذشته محو جمال حق شده، باید به بندگان خدا تکبر نکند و بدبین به آنها نباشد. و در فقهاء و علماء فقه و حدیث و طلاب(جویندگان و پویندگان این علوم و دانشجویان آنها) آن نیز گاهی کسی پیدا شود که همه مردم اطاعت امر او کنند، و هر چه گوید چون و چرا نکنند، خود را لایسئل عما یفعل و هم سئلون(او از آنچه انجام میدهد سئوال کرده نمیشود و دیگران مورد سئوال قرار میگیرند) و جز خود و چند نفر معدودی مثل خود را اهل بهشت نداند، و اسم هر طایفه از هر علمی درمیان آید بآن طعن زند، و جز علم خود را که از آن نیز بهره کافی ندارد، سایر علوم را ندیده و نسنجیده طرد کند واسباب هلاک داند، و علماء و سایر علوم را از روی جهل و نادانی طرد کند، و چنین ارائه دهد که دیانتش موجب شده که اینها را تحقیر و توهین کند.

با آنکه علم و دیانت مبرا از این اطوار و اخلاقند، قول بغیر علم را شریعت حرام کرده و حرمت مسلم را واجب دانسته، این بیچاره بی خبر از دیانت و علم، خلاف قول خدا و رسول کرده و آن را بصورت دین در آورده.

با آنکه سیر سلف و خلف از علماء بزرگ غیر از این بوده.

این حال علوم شرعیه که هر یک اقتضاء دارد. که علماء متصف بتواضع باشند، و ریشۀ تکبر را از قلوب قلع(رفع) کنند، هیچ علمی تکبر نیاورد، و با تواضع مخالف نیست. پس از این علت آنکه اشخاص عملشان خلاف عملشان است بیان می نمائیم:

در علماء سایر علوم ازقبیل طب و ریاضی و طبیعی، و همینطور صاحبان صنعت دقیق مثل برق و میکانیک و غیر آن نیز تکبر فروشی بسیار پیدا شود، سایر علوم را هرچه باشد چیزی ندانند، و با اهل آن با نظر تحقیر نگاه کنند، و هریک گمان کنند که علم آن است که پیش او است، و در ظاهر و قلب بمردم کبریائی کنند، یا آنکه علم آنها این اقتضاء را ندارد و اهل غیر علم هم بعضی از اهل مناسک و عبادت نیز بسایر مردم تکبر کنند و آنها را حقیر شمارند و تحقیر کنند، سایر مردم حتی علماء را اهل نجات ندانند. هر وقت از علم سخنی پیش آید گویند علم بی عمل چه فایده ای دارد عمده عمل است، و بعملی که خود اشتغال دارند خیلی اهمیت میدهند، و بهمه طبقات از روی کبر و عجب نظر کنند، با آنکه اگر اهل عبادت حقیقی و اخلاص باشد باید عملش او را اصلاح کند، نماز از منکر و فحشاء نهی مینماید و معراج مؤمن است. این پنجاه سال نماز خوان و مراقب اعمال واجبه و مستجبه به رزیله کبر که الحاد است، و عجب که از فحشاء و منکر بزرگتر است، متصف شده، و بشیطان و خلق او نزدیک گردیده.

نمازی که از فحشاء نهی نکند، و نگاه دار قلب نباشد، بلکه بواسطۀ کثرت آن قلب ضایع گردد، نماز نیست. نمازی که وقتی خیلی مواظبت کردی از او، بشیطان و خاصۀ او- که کبر است- نزدیک کند، نماز نیست، نه اینکه نماز این اقتضاء را دارد، اینها کبر حاصل از علم و عمل.

و اما غیر آنچه از غیر اینها حاصل شود، نیز برگشت کند به رؤیت یک نحو کمال در خود، و غیر را فاقد آن دیده. مثلا کسیکه دارای نسب و حسب است بر فاقد آن تکبر کند گاهی، و کسیکه دارای جمال و زیبائی بر فاقد آن یا طالب آن تکبر نماید، یا مثلا دارای اتباع و انصار و قبیله و تلامیذ و غیرآن، بر فاقد آن تکبر فروشد.

پس روی همرفته سبب کبر رؤیت کمال متوهم است، و بهجت به آن، و عجب به آن و فاقد دیدن غیر است از آن، حتی صاحبان اخلاق فاسده و اعمال قبیحه، نیز گاهی بغیر خود گیر کنند، چون آنرا که در خود است، یک نحو کمال انگارند.

و بدانکه صاحب صفت گیر گاهی بواسطه بعضی جهات خودداری کند از اظهار آن، و هیچ ترتیب آثار ندهد. ولی این شجره خبیثه در قلبش ریشه دارد، و لهذا از او تراوش کند آثار، وقتی که از حال طبیعی خارج شود. مثل آنکه غصب عنان را از دست او بگیرد در آن حال، شروع به اظهار کبریا و عظمت و دارائی خود را از هر قبیل است، علم است یا عمل یا چیز دیگر، بچشم دیگری کشد و بر او افتخار کند.

و گاهی ظاهر کند کبر خود را و اعتناء بجهات خارجه نکند، و شدت کبر آن را گسیخته عنان کند، پس گاهی ظاهر شود کبر در اعمال و حرکات وسکناتش، مثل آنکه تقدم در مجالس کند و از دیگران در ورود و خروج جلو افتد، و فقراء را در مجلس خود راه ندهد وترک مجالست آنها کند و باری خود حریم قرار دهد، و در راه رفتن و نگاه کردن و جواب و سؤال با مردم و دیگر اعمال کبر کند.

و بعضی از محققین- که ما بسیاری از اصول مطالب را در این حدیث از او اخذ کرده و ترجمه کردیم- گوید: که درجه نازله کبر در عالم این است که روی خود را از مردم برگرداند، و از آنها گوئی اعراض کند.

و در عابد آن است که عبوس کند بر مردم و چین برجبین اندازد، گوئی از مردم پرهیز کند، یا بآنها غضب کرده است، و بیچاره نمی داند که ورع در پیشانی نیست وچین آن، و درعبوس صورت نیست، ودر برگرداندن صورت و اعراض از مردم نیست، و در گردن کج کردن و سرپائین انداختن نیست، و در دامن جمع کردن نیست.

بلکه ورع در قلب است. پیغمبر(ص) فرمود تقوی اینجا است، و اشاره فرمود بسینه خود(اشاره به این است که حقیقت ورع امری قلبی است. و تحقیق مطلب راجع به قلب ونفس انسان، و اینکه نفس انسان دارای مراتبی است و از آن جمله قلب است، مقامی دیگر است، و بهمین مقدا اشاره اکتفاء میشود)

و گاهی ظاهر شود کبر در زبان او و بدیگران مفاخره و مباهات کند، وتزکیه نفس نماید عابد در مقام تفاخر گوید: من فلان عمل را کردم و دیگران(را) تنقیص کند، و اعمال خود را بزرگ شمارد، گاهی هم تصریح نمیکند ولی چیزی میگوید که لازمه اش تزکیه نفس است.

و عالم گوید بغیر: تو چه میدانی، من فلان کتاب را چندین دفعه دیدم، در مجامع علمی بودم، و اساتید و اساطین دیدم، و زحمتها کشیدم، کتابها نوشتم، تصنیف و تألیفها کردم و همینطور.

پس در هر حال بخدا باید پناه برد از شر نفس و مکاید آن… پایان

*                                                                       *      *

این فصل از کلماتی که در یکی از فصول شرح حدیث معظم له بیان فرموده اند و تمام آن فصل ذکر شد تا اتصال کلمات، حفظ شده باشد.

بقیه در شماره آینده

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *