نگاهى به بحران کشمیر قسمت سوم

دکتر محمدرضا حافظ نیا

 

دیدگاه ژئوپلتیکى همسایگان کشمیر:

همانطور که بیان شد همسایگان کشمیر را قدرتهاى جهانى و منطقه‏اى تشکیل داده و مى‏دهد، بنابراین هر یک از آنها با در نظر داشتن منافع خود نسبت به منطقه کشمیر نظرگاه ژئوپلتیکى خاصّى دارند که به آنها پرداخته مى‏شود.

۱- دیدگاه چین: کشور چین بدلیل تماس مرزى بیشتر از سایر همسایگان، علاقمند به منطقه است، زیرا اوّلاً امنیت مرزهاى غربى خود را تأمین مى‏کند. ثانیاً از نفوذ اندیشه‏ها و تمایلات تجزیه طلبانه در دو منطقه تبّت و سین‏کیانگ که هم مستعد این امرند و هم جزو دور افتاده‏ترین مناطق از مرکزیت سیاسى چین به حساب مى‏آیند جلوگیرى نماید. ثالثاً مانع ارتباط مسلمانان پاکستان و کشمیر و افغانستان با منطقه مسلمان‏نشین سین‏کیانگ و غرب چین بگردد. بویژه اینکه تحولات جدید منطقه بعد از فروپاشى شوروى آن را از دید چین مستعد تنش مى‏نماید . رابعاً چین، با حضور در منطقه کشمیر امکان نفوذ بیشتر و تماس با جنوب آسیا و شمال اقیانوس هند را پیدا مى‏نماید. خامساً از آنجائیکه بین چین و هند منازعه و رقابت وجود دارد حضور آن در منطقه مرتفع کشمیر نه تنها مانع از حضور رقیب آن یعنى هند و قرار گرفتن در موقعیت مسلط مى‏شود بلکه خود مى‏تواند برترى ژئواستراتژیک خود را حفظ نماید.

۲ – پاکستان: کشور پاکستان از حیث تماس مرزى با منطقه کشمیر در رتبه دوم قرار دارد و بدلیل وضعیّت منحصر بفرد خود نسبت به کشمیر ناچار است به مسائل آن علاقمند باشد زیرا اولاً پایتخت یعنى اسلام آباد و منطقه پرجمعیت پنجاب با شهرهاى بزرگ مانند لاهور، فیصل آباد، ساهیوال، سیالکوت، راولپندى، پیشاور، گجرات، گوجرانواله، سرگودها، مولتان، مظفرگر، شیخوپوره و غیره در مجاورت منطقه کشمیر قرار دارد و حضور قدرت رقیب آن در کشمیر تهدید جدّى براى سلامت و امنیّت ملى آن محسوب مى‏شود. ثانیاً منابع آب پاکستان که حیات و زندگى اقتصادى حدود ۸۰ درصد از مردم پاکستان و شهرهاى بزرگ ایالات پنجاب و سند به آن متّکى است از منطقه کشمیر سرچشمه مى‏گیرد و ناچار است از حفاظت و امنیّت و سلامت جریان آنها اطمینان خاطر داشته باشد. ثالثاً اکثریت مردم منطقه کشمیر مسلمان هستند و با مردم پاکستان تجانس دینی، فرهنگى، قومى، اجتماعى و تاریخى دارند و لذا نمى‏تواند نسبت به سرنوشت آنها بى‏تفاوت باشد زیرا تقاضاى ملّى در پاکستان حکومت و دولت را وادار به پرداختن به امور کشمیر مى‏نماید و مردم کشمیر نیز متقابلاً تمناى ایفاى چنین نقشى را از ناحیه پاکستان دارند. رابعاً پاکستان هم از حیث اقتصادى و هم از حیث امنیتى ناگزیر از داشتن امکان ارتباط با چین و شرق آسیا و نیز آسیاى مرکزى مى‏باشد و محور ارتباطى راولپندى – کاشغر که از شمال کشمیر عبور مى‏نماید مى‏تواند به این نیاز پاکستان پاسخ دهد.

ذکر این نکته ضرورت دارد که در صورت بروز جنگ بین هند و پاکستان و وضعیتى که در منطقه عملیاتى جنوب آسیا ایجاد مى‏شود محور مزبور براى پاکستان اهمیّت ژئواستراتژیک پیدا مى‏کند.

۳ – هند : کشور هند از ضلع جنوبى کشمیر با آن تماس مرزى دارد و بدلیل طرز تلقّى از موقعیت خود نسبت به کشمیر به این منطقه علاقمند است. زیرا اولاً آنرا مسلط بر منطقه شمالى هند و پایتخت کشور یعنى دهلى و مرکز مذهبى امریتسار مى‏داند و حضور رُقبا یعنى چین و پاکستان را بر جامو و کشمیر، تهدیدى براى خود تلقّى مى‏کند. ثانیاً با حضور در منطقه از دسترسى چین به مرزهاى شمالى خود جلوگیرى مى‏نماید. ثالثاً با کنترل منطقه مى‏تواند از آن بعنوان اهرم فشارى بر علیه پاکستان استفاده کند و سیاست خارجى آن را منفعل نماید.

۴ – شوروى سابق : این قدرت با حضور و نفوذ در کشور افغانستان دسترسى بیشترى به منطقه کشمیر پیدا مى‏کرد ولى منافع چندانى در مقام مقایسه با سایر همسایگان کشمیر براى آن متصوّر نبود زیرا شهرها و تأسیسات عمده‏اى در مجاورت آن نداشت و تنها جمهورى آن در نزدیکى و مجاورت کشمیر، تاجیکستان بود، لذا تهدیدى از ناحیه کشمیر براى آن وجود نداشت مگر حضور چین در مرزهاى جنوبى آن به عنوان قدرتى که در مرزهاى مشترک با هم در حال منازعه بودند. على رغم این، نمى‏توان شوروى را بدون علاقه در منطقه کشمیر تصور نمود، زیرا اوّلاً شوروى مى توانست تهدیدات ناشى از حضور چین را در مناطق جنوبى خود کاهش دهد. ثانیاً از آن بعنوان اهرم فشارى بر علیه چین در رابطه با تمایلات تجزیه طلبانه در غرب آن استفاده کند. ثالثاً به عنوان اهرم فشار علیه پاکستان بویژه پس از اشغال افغانستان از آن بهره‏بردارى نماید چون شوروى در چارچوب بلوک بندى دوران جنگ سرد، پاکستان را در مقابل خود مى‏دانست. رابعاً کشمیر تنها راه ارتباط مستقیم شوروى با هندوستان از طریق خشکى براى دسترسى به جنوب آسیا بود و هندوستان نیز در دوره جنگ سرد على رغم عضویّت در جنبش غیر متعهدها در بلوک بندى سیاسى جهان متمایل به شوروى بود و این امر ضرورت ارتباط بیشتر و مستقیم‏تر را مطرح مى‏کرد.

۵ – کشورهاى افغانستان و تاجیکستان : این کشورها ارتباط مرزى ضعیفى با منطقه کشمیر دارند و در منازعه منطقه کشمیر چندان تعیین کننده نمى‏باشند و از طرفى قادر به گزینش زمینه‏هاى علاقه و تعقیب آن نیستند ولى آرزوى تأمین امنیت و حفاظت مرزها و نواحى مجاور منطقه کشمیر براى آنها قابل تصوّر است.

ادامه دارد

 

بقیه از امام و رسالت نویسندگان

اشتر دستور مى‏دهد:

اى مالک! مقدارى از وقت خود را در اختیار متظلمان و شاکیان قرار بده و آنان را شخصاً به حضور بپذیر و در محلى که عموم بتوانند شرکت نمایند و حاضر شوند، مجلسى ترتیب ده و آنجا را از نیروهاى مسلح و نظامى و انتظامى و محافظان و نیروهاى اطلاعاتى و امنیتى، خلوت کن و با آنان متواضعانه رفتار کرده و خدا را درباره آنان مدّ نظر قرار بده تا آنان بتوانند بدون ترس و واهمه، با شما حرف بزنند و مطالبشان را بگویند، براى این که مکرّر از رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم در جاهاى مختلف شنیدم که میفرمود: هیچ امت و مردمى سالم نمى‏مانند و بزندگى خود ادامه نمى‏دهند و پاک نمى‏شوند، وقتیکه حقوق ضعفاء و محرومان از اقویاء بدون کوچکترین ملاحظه و واهمه‏اى گرفته نمى‏شود.)۴(

آرى! در نظام اسلامى نه تنها حکومت و نظام مانعى در برابر صاحبان نظر و اندیشه و قلم ایجاد نمى‏نماید و مشکل نمى‏تراشد، بلکه آنان را مورد تشویق هم قرار مى‏دهد و شرایط رشد آنها را فراهم مى‏نماید و بودن چنین افراد و حاکمیت جوّ شجاعت و قدرت برخورد را علامت و نشانه علوّ فکرى و تعالى فرهنگى مى‏داند و نبودن آنها را معیار عقب ماندگى و موجب نابودى و سقوط یک امت و ملت مى‏شناسد. به امید این که با الهام از سخنان امام على علیه السلام و دیگر رهبران الهى در نوع نگرشمان و دیدگاههایمان درباره موضوعات و مطبوعات و دیگر رسانه‏هاى گروهى و جمعى، تجدید نظر بوجود آورده و با توجه بقوانین موضوعه حاکمه از برخوردهاى باندى و خطى تنگ نظرانه عرصه را براى پیش کسوتان مبارزه و انقلاب تنگ نگیریم و با محکوم کردن آنان موجب انحطاط نظام و مخدوش کردن چهره نورانى آن نباشیم.

ادامه دارد

 

۱- سوره قلم – آیه ۱٫

۲- سوره علق – آیات ۱ – ۴٫

۳- نهج البلاغه محمد عبده ج۴ – ص۹۰٫

۴- نهج البلاغه محمد عبده ج۳ – ص۱۰۲٫

 

مدل ژئوپلتیکى کنش متقابل همسایگان کشمیر:

همانطور که متذکر شدیم همسایگان کشمیر را قدرتهاى جهانى و منطقه‏اى تشکیل مى‏دهد که به علّت فقدان قدرت و نظام سیاسى مستقل در کشمیر نسبت به یکدیگر کنش متقابل دارند و وضعیت هر یک نسبت به دیگرى بر رفتار او درباره کشمیر و همگرائى و واگرائى منطقه‏اى تأثیر مى‏گذارد. وضعیت همسایگان کشمیر و نگرش آنها نسبت به آن، مدل ژئوپلیتیکى خاصّى را باعث شده است که بعد از فروپاشى شوروى سابق دچار تحوّل گردیده است.

قبل از فروپاشى شوروى خصیصه اصلى مدل را تقابل مجاورین و توافق مقابلین تشکیل مى‏داد و از قبل این خصیصه نوعى توازن منطقه‏اى بوجود مى‏آمد. قبل از فروپاشى شوروى سابق اطراف کشمیر را چهار قدرت فرا گرفته بود که هر یک از آنها با دو قدرت مجاور خود در حال تقابل و تضاد بودند یعنى چین با هند و شوروى – شوروى با چین و پاکستان – پاکستان با شوروى و هند – هندوستان با پاکستان و چین در حالت رقابت و تنازع قرار داشتند ولى بصورت ضربدرى و یک در میان قدرتهاى مزبور با یکدیگر تفاهم و توافق داشته و نوعى همگرائى منطقه‏اى را باعث شده بودند، یعنى چین و پاکستان با همدیگر و شوروى با هندوستان با یکدیگر تفاهم و توافق داشتند. به عبارتى در این مدل ژئوپلیتیکى واگرائى قدرتهاى همسایه و مجاور هم با همگرائى قدرتهاى روبروى یکدیگر با هم ترکیب شده بود.

 

مدل ژئوپلتیکى کنش متقابل قبل از فروپاشى شوروى

 

واگرائى ( تقابل )-

همگرائى ( تفاهم )-

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بعد از فروپاشى شوروى در واقع یکى از قدرتهاى چهارگانه از صحنه رقابت خارج شد و به جاى آن دو قدرت سیاسى محلى (افغانستان و تاجیکستان) ظاهر شدند که نه تنها به فکر اهداف خاصّى در منطقه کشمیر نیستند بلکه خود درگیر مسائل داخلى بوده و علاوه بر آن قدرت بازیگرى و تعقیب هدف را در منطقه کشمیر و در صحنه رقابت رُقبا ندارند. بنابراین در مدل ژئوپلیتیکى جدید بعد از فروپاشى شوروى تنها سه قدرت بازیگر باقى مانده‏اند و ضلع شمالى منطقه کشمیر دچار خلأ قدرت شده و بازیگرى آن در منطقه و تهدیدات ناشى از آن براى قدرتهاى غرب و شرق منطقه کشمیر از بین رفته است و به عبارتى توازن قدرت در مدل بهم خورده است زیرا همگرائى قدرتهاى غرب و شرق کشمیر (پاکستان و چین) کماکان پا برجا باقیمانده و همگرائى قدرتهاى شمال و جنوب آن (شوروى و هند) دچار گسیختگى شده است. از طرفى تهدید مشترک علیه چین و پاکستان یعنى شوروى نیز از بین رفته است. بنابراین در مدل جدید همگرائى شرق و غرب (چین و پاکستان) از برترى ژئوپلیتیکى بسیار خوبى بر خوردار شده است و هندوستان در موقعیّت نامناسب‏ترى نسبت به مدل قبلى قرار گرفته است و از ناحیه شمال احساس تهدید بیشترى را مى‏نماید و بهمین دلیل در عرصه سیاست خارجى متوجّه همگرائى با رُقبا و رفقاى برون منطقه‏اى چین و پاکستان شده و در صحنه سیاست داخلى حضور خود را در منطقه کشمیر تشدید نموده و خشونت خود را علیه مردم مظلوم کشمیر افزایش داده است. همگرائى هند با آمریکا (تا حد مانور مشترک نظامى) به عنوان رقیب چین و حتّى پاکستان و نیز گرایش به نزدیکى آن با جمهورى اسلامى ایران به عنوان کشورى که با پاکستان و چین روابط حسنه و دیرینه دارد را مى‏توان در چارچوب تحوّل در مدل ژئوپلیتیکى مزبور تحلیل نمود.

 

مدل ژئوپلیتیکى کنش متقابل بعد از فروپاشى شوروى

 

واگرائى (بقابل)

همگرائى (تفاهم)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقایسه علائق هندو پاکستان نسبت به منطقه کشمیر:

همانطور که قبلاً بیان گردید هند و پاکستان دیدگاههاى ژئوپلیتیکى و به تبع علائق خاص خود را نسبت به منطقه کشمیر دارند و هر یک از آنها براى خود در این منطقه اهدافى را تعقیب نموده و مسائل آن را در سرنوست ملّى خود مؤثر مى‏دانند. در اینجا این سئوال مطرح است که هر چند هر دو کشور به دنبال اهداف خاص خود هستند ولى کدامیک از تحوّلات کشمیر بیشترین تأثیر را مى‏پذیرند که به دنبال آن ناگزیر از توجّه به مسائل منطقه کشمیر هستند. براى بررسى این مسئله نگاهى به دیدگاه این کشورها درباره کشمیر نسبت به خودشان ضرورى به نظر مى‏رسد. هر دو کشور پاکستان و هند به عنوان دو قدرت رقیب، منطقه مرتفع کشمیر را مسلّط بر پایتخت و شهرهاى مجاور آن مى‏دانند و از اینرو کنترل کشمیر از سوى رقیب یا قدرت ثالث به نظر آنان مى‏تواند منبع تهدیدى براى امنیّت ملّى آنها محسوب شود. هر چند هر دو کشور در این رابطه وضع مشابهى دارند ولى در شرایط مساوى پاکستان نسبت به هند به مراتب آسیب پذیرتراست. زیرا اوّلاً پایتخت پاکستان نسبت به هند خیلى به منطقه کشمیر نزدیک و آسیب پذیر است. ثانیاً شهرهاى بزرگ و منطقه مهم پنجاب و ثقل جمعیّتى و اقتصادى پاکستان در مجاورت کشمیر قرار دارد. در واقع شهرهاى اسلام آباد، لاهور، راولپندى، فیصل‏آباد، ساهیوال، سیالکوت، پیشاور، گجرات و غیره که جزو شهرهاى بزرگ پاکستان هستند از سوى قدرت رقیب حاکم بر منطقه کشمیر تهدید مى‏شوند. بنابراین در رابطه با عامل احساس تهدید از منطقه کشمیر، کشور پاکستان به مراتب نسبت به هندوستان آسیب پذیرتر بوده و امنیّت ملّى آن اقتضا مى‏کند که نسبت به مسائل کشمیر توجّه خاص معمول دارد.

وابستگى پاکستان به منطقه کشمیر از حیث منابع آب مورد نیاز کاملاً روشن است در صورتى که هند چنین وابستگى‏اى به آن ندارد. این منابع آب همانطور که قبلا بیان گردید تکیه‏گاه پاکستان است و حیات اقتصادى و زندگى حدود ۸۰ درصد از مردم پاکستان و شهرهاى بزرگ آن به این منابع وابسته است. بروز هرگونه حادثه‏اى که مانع از دسترسى به موقع و مطلوب به منابع آب شود مى‏تواند حوادث اجتماعى و اقتصادى و سیاسى را براى پاکستان بهمراه داشته باشد. از اینرو حفظ امنیت و سلامت منابع آب یاد شده براى پاکستان امرى ضرورى و حیاتى است و کنترل آن از سوى رقیب مى‏تواند نه تنها امنیّت ملّى و سلامت اقتصادى و اجتماعى را تهدید کند بلکه به عنوان اهرم فشارى مى‏تواند استقلال سیاسى پاکستان را به خطر اندازد و آن را در مقابل رقیب منعطف و سازگار نموده و مواضع منفعلانه‏اى را بر آن تحمیل نماید.

ساختمان توپوگرافیک منطقه کشمیر که از نوعى وحدت توپوگرافیک برخوردار است با جلگه پنجاب و سند تناسب یافته و نسبت به آنها جهت‏یابى شده است. ساختار شبکه آبها مبیّن چنین واقعیتى است و به همین خاطر دسترسى به منطقه کشمیر از نواحى پنجاب و پاکستان به مراتب آسان‏تر از مسیر شمالى هندوستان به کشمیر است و شبکه راهها بین پاکستان و کشمیر از شبکه راههاى بین هندوستان و کشمیر بیشتر است (بین پاکستان و کشمیر هفت شبکه راه و بین هند و کشمیر یک شبکه راه وجود دارد) زیرا وجود درّه‏ها و بستر رودخانه‏هاى پنجاب و سرشاخه‏هاى آن ارتباط جلگه پنجاب را با کشمیر راحت‏تر مى‏نماید و امکان ایجاد و توسعه محورهاى ارتباطى سهل‏ترى در امتداد درّه‏ها و جهت رشته کوهها را فراهم مى‏آورد. در صورتیکه از سمت هندوستان محورها باید عمود بر یرشته کوهها احداث شود و از گردنه‏ها و مسیرهاى صعب العبور بگذرد. به عبارت دیگر تناسب توپوگرافیک منطقه کشمیر با پاکستان به مراتب بیشتر از هندوستان است. از سوئى دیگر این واقعیّت در شرایطى که قدرت رقیب پاکستان (مثلاً هند) یا هر قدرت دیگرى بر منطقه کشمیر مسلّط شود امنیّت ملّى پاکستان را تهدید خواهد نمود زیرا جهت‏یابى محورهاى ارتباطى و مسیر درّه‏ها و بستر رودخانه‏ها و جهت کوهها به سمت پاکستان، دستیابى قدرت تهدید کننده به مناطق و مکانهاى حساس پاکستان در منطقه پنجاب را ساده‏تر مى‏نماید.

همچنین پاکستان با منطقه کشمیر داراى مناسبات تاریخى بوده و از تجانس فرهنگى، دینى و اجتماعى با آن برخوردار است در صورتى که هندوستان فاقد چنین تجانسى است. وجود حدود ۸۰ درصد جمعیّت مسلمان در کشمیر همراه با روابط اجتماعى و فضائى با پاکستان و منطقه پنجاب، واقعیّتى است که نمى‏شود از آن چشم‏پوشى نمود و تمنّاى ملّى پاکستان، نظام سیاسى حاکم بر آن را وادار مى‏نماید که نسبت به مسئله کشمیر بى‏تفاوت نباشد و از حقوق مردم مسلمان آن دفاع نماید. خیزش عمومى و صداى اعتراض مردم مسلمان پاکستان در شهرهاى مختلف آن در سال جارى منعکس کننده این تمناى ملى مى باشد.

در تحلیل نهائى از مقایسه علائق دو کشور هند و پاکستان این نتیجه حاصل مى‏شود که هندوستان جز در رابطه با مسئله رفع تهدید امنیّت ملّى مفروض خود نمى‏تواند مدّعى منابع خاصّى در منطقه کشمیر بشود. الا اینکه بخواهد با حضور و کنترل اجبارى منطقه از آن به عنوان اهرم فشارى علیه پاکستان استفاده نموده و سیاست آن کشور را منعطف کرده و تحت‏الشعاع خود قرار دهد. در صورتى که کشور پاکستان براى حفظ امنیّت ملّى خود که به مراتب نسبت به هندوستان براى آن ضرورى‏تر است به جلوگیرى از شکل‏گیرى منبع تهدید کننده در منطقه کشمیر نیاز ژئواستراتژیک دارد و علاقه بر آن ضرورت حفظ استفلال سیاسى و تأمین سلامت جریان آب و توجّه به مردم هم‏دین و هم‏کیش منطقه و پاسخگوئى به تمنّاى ملّى، پاکستان را ناچار به توجّه نسبت به تحوّلات کشمیر نموده و آن را در این رابطه محق مى‏نماید. زیرا نسبت به هندوستان به مراتب از منطقه کشمیر آسیب پذیر است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نگاهى به بحران کشمیر

 

قسمت پنجم – دکتر محمدرضا حافظ نیا

 

مردم منطقه کشمیر که تاریخ پُر فراز و نشیبى را پشت سر گذاشته‏اند

چاره چیست ؟

همانطور که مشاهده گردید موقعیّت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک کشمیر و خلأ قدرت و نظام سیاسى، نقش اساسى را در بروز و تداوم بحران منطقه دارد. تداوم بحران نیز عواقب نامطلوبى را در پى دارد. نتیجه محلى بحران مزبور تداوم و تشدید توسعه نیافتگى اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى منطقه کشمیر است که دودش به چشم مردم مسلمان و محروم کشمیر مى‏رود. از سوى دیگر صداى اعتراض مردم کشمیر نسبت به وضعیّت موجود نیز با خشونت و سرکوب از ناحیه قدرت حاکم بر منطقه همراه است و آرمان سیاسى مردم کشمیر نه تنها بى‏پاسخ باقى مى‏ماند بلکه در حذف آن از زندگى سیاسى مردم تلاش مى‏شود و مردم محروم کشمیر بخاطر منافع همسایگان خود بویژه از ناحیه جنوب رنج زیادى را تحمل مى‏نمایند و دولت هند بخاطر اهداف غیر منطقى و فاقد توجیه جغرافیائى سعى بر تداوم و توسعه مظالم خود و سرکوب آرمان سیاسى مردم کشمیر دارد.

بعضى از مقامات هندى بجاى تجدید نظر در سیاست نادرست دولت هند نسبت به بحران کشمیر، تقلاّى مردم کشمیر در تعقیب آرمان سیاسى خود که کاملاً بر منطق ژئوپلیتیک استوار است را به کشورها و دولتهاى دیگرى نظیر پاکستان و ایران منتسب مى‏دانند در صورتى که خود مى‏دانند که نه این ادّعا پایه و اساسى دارد، و نه تداوم حضور آنها در منطقه کشمیر.

البته یک نکته در اینجا قابل توجّه است و آن اینکه مردم کشمیر از رنج دولت هند ممکن است به سایر همسایگان خود بویژه پاکستان پناه ببرند و این حقّ طبیعى آنهاست، زیرا چاره‏اى ندارد. اساساً یک ملّت تحت فشار آنهم از سوى قدرتى که با وى تجانس ندارد، خود بخود پناهگاهى را جستجو مى‏کند و چنانچه با همسایگان دیگر خود تجانس داشته باشد بطور طبیعى به سوى آن کشیده مى‏شود و این امر واکنش طبیعى آنست و تقصیرى متوجه وى نیست بلکه تقصیر به عهده قدرت مسلّط مزاحم مى‏باشد. در مورد مردم کشمیر نیز چنین واقعیتى وجود دارد.

از یک سو با فشار قدرت حاکمى که با وى تجانس فرهنگى ندارد یعنى دولت هند، روبروست و از سوى دیگر با همسایه‏اى که با وى تجانس فرهنگى دارد یعنى پاکستان مواجه مى‏باشد. بنابراین گرایش به سوى پاکستان بعنوان ناحیه جغرافیائى متجانس با آنها واکنش و حقّ طبیعى آنهاست واسکالى بر آنها وارد نیست و کشور پاکستان نیز با توجّه به سنخیّت فرهنگى و جغرافیائى با منطقه کشمیر نمى‏تواند به تمنّاى کمک آنها پاسخ ندهد. بویژه اینکه دو متغیّر دیگر نیز چنین واکنشى از سوى پاکستان را توصیه و تشدید مى‏نماید. یکى متغیّر تمنّاى ملّى پاکستان و درخواست پاکستانیها و احساس همدردى آنها با مردم مظلوم کشمیر که منبعث از همان تجانس یاد شده مى‏باشد، دیگرى متغیّر نارضایتى پاکستان از حضور هندوستان بعنوان رقیب منطقه‏اى آن در منطقه کشمیر و احساس تهدیذدى که علیه امنیّت ملّى خود مى‏نماید.

بنابراین اگر پاکستان با مردم آواره و ستمدیده کشمیر با روى گشاده برخورد نماید دقیقاً وظیفه انسانى خود را انجام داده است و این اقدام مغایرت ژئوپلیتیکى نیز ندارد. بلکه بر عکس حضور هندوستان که خود باعث پیدایش این وضعیّت مى‏شود توجیه ژئوپلیتیکى ندارد و از سوى دیگر به حادتر شدن بحران نیز کمک مى‏کند.

من تصوّر نمى‏کنم مقامات هندى و صاحبنظران این امور ندانند که منشاء تداوم و تشدید بحران، حضور هندوستان در منطقه کشمیر است. همچنین یقیناً مى‏دانند که استمرار بلند مدّت حاکمیّت آنها بر کشمیر و منطقه و مردمى که فاقد تجانس فرهنگى و جغرافیائى لازم با آنهاست به هیچ وجه امکان پذیذیر نیست مگر اینکه به نابودى مردم کشمیر بیانجامد که این امر نیز غیر ممکن است.

تداوم بحران کشمیر براى مردم و کشور هندوستان نیز به مصلحت نیست زیرا تحمل ضررى است که نهایتاً فاقد سود و منفعت است و از این بابت بر اقتصاد ملّى هند لطمه وارد مى‏نماید. زیرا حضور سیصد هزار نظامى هند در منطقه همراه با اعمال و رفتارهاى خشونت آمیز با مردم کشمیر، هم هزینه‏هاى اقتصادى زیادى را بهمراه دارد و هم از نظر سیاسى بر حیثیّت ملّى و اعتبار بین‏المللى هندوستان لطمه وارد مى‏سازد. بنابراین خروج هند از کشمیر به نفع خود آن کشور مى‏باشد.

تداوم بحران کشمیر نتایج منفى منطقه‏اى نیز دارد. بدین معنى که تغییر وضعیّت آن بر روابط دو کشور پاکستان و هند و حتّى چین تأثیر گذاشته و آنرا تحت‏الشعاع قرار مى‏دهد و خطر درگیرى نظامى را بین آنها امکان پذیر مى‏نماید. نظیر تجارب سالهاى ۱۹۴۷ و ۱۹۶۵ و ۱۹۷۱م که درگیرى نظامى بین آنها را باعث گردید. چنین برخوردهایى مى‏تواند امنیّت منطقه پُرجمعیت جنوب و جنوب غرب آسیا را به خطر اندازد. از سوئى دیگر جنگ جز در به درى و ضرر اقتصادى و تخریب تأسیسات و نهادهاى تولید و کشتار مردم چیزى را بهمراه ندارد. بروز پدیده جنگ در جنوب آسیا که یکى از مناطق مهم فقیر جهان است و حجم فقرا در آن بالاست، مى‏تواند باعث تشدید فقر و عقب ماندگى اقتصادى و اجتماعى شده و نتایج زیانبارى را از این حیث در کلّ جهان از خود بجا گذارد. جنگ بین دو کشور هند و پاکستان قوه اقتصادى آنها را کاهش مى‏دهد و گرسنگى و مرگ و میر و بیمارى را بهمراه دارد. آنهم براى دو کشورى که در مرحله جوانى و آغازین فرآیند توسعه اقتصادى – اجتماعى و تکنولوژیکى قرار دارند و بصورت بالقوه و بالفعل در زُمره قدرتهاى درجه ۱ و ۲ جهانى محسوب مى‏شود و جنگ مى‏تواند فرآیند توسعه را دهها سال به عقب اندازد.

همچنین تداوم بحران کشمیر مى‏تواند خطرات جهانى را بهمراه داشته باشد و امنیّت و صلح جهانى را تهدید کند زیرا همانطور که قبلاً ذکر شد؛ یکى از ویژگیهاى بحران کشمیر اینست که همسایگان و رقباى پیرامون آن جزو قدرتهاى درجه ۱ و ۲ جهانى محسوب شده و همگى مسلّح به سلاح اتمى هستند. چین و هند و پاکستان، هر سه داراى امکانات و قابلیّتهاى اتمى هستند و آنچه که باعث تکامل توان تسلیحات اتمى آنها شده و مى‏شود وجود بحران کشمیر و رقابت‏هاى منطقه‏اى مى‏باشد. هند و پاکستان که بیشتر در معرض درگیرى مستقیم نظامى قرار دارند دچار خطر مقابله اتمى هستند و اگر درگیرى اتمى انجام پذیرد که در شرایط اوج گیرى جنگ هیچ تضمینى براى ممانعت از آن وجود ندارد، یقیناً باعث گسترده شده ابعاد آن شد و در مرحله اوّل بر امنیّت جنوب و جنوب غرب آسیا و در مرتبه بعد بر امنیّت کلّ آسیا و جهان اثر گذاشته و صلح و امنیّت بین‏المللى را به خطر مى‏اندازد.

نکته قابل توجه اینکه مجهّز بودن یکطرف درگیرى به سلاح اتمى، طرف دیگر را خود بخود وادار به تجهیز شدن به چنین سلاحى مى‏کند و مجهّز بودن هندوستان به سلاح اتمى، پاکستان را نیز وادار به دستیابى به امکانات هسته‏اى و سلاح اتمى مى‏نماید. بنابراین، وجود اسلحه اتمى در دست هند و تداوم و تکامل فعالیّتهاى اتمى آن، توجیهى قوى براى تداوم فعالیّتهاى پاکستان براى دستیابى به توانائیهاى هسته‏اى و اتمى ارائه مى‏دهد. و اساساً پاکستان چاره‏اى جز این ندارد که این فعالیتها را ادامه دهد. زیرا ضرورت حفظ امنیّت ملّى و تمامیّت ارضى آن اقتضا مى‏کند که خود را در مقابل رقیب مجهّز به سلاح اتمى، تجهیز نماید. بنابراین توصیه به پاکستان و اجبار آن براى دست برداشتن از فعالیّتهاى اتمى‏اش مستلزم خلع سلاح اتمى هند و سایرین و ممانعت از تداوم آن مى‏باشد.

اینک با توجه به مباحث مطرح شده در زمینه نتایج منفى تداوم بحران کشمیر از حیث محلى و تأثیر آن بر فقر و محرومیّت مردم آن سامان و تداوم عقب افتادگى اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى و نیز آثار منفى بحران بر امنیّت منطقه‏اى و صلح جهانى لازمست هر چه زودتر بحران کشمیر خاتمه یابد.

به نظر نگارنده تنها راه حلّ بُحران مزبور، استقلال سیاسى منطقه کشمیر و استقرار نظام سیاسى مستقل در آن مى‏باشد که ویژگیهاى آن با توجه به خصیه‏هاى فرهنگى و محیطى منطقه کشیمر و با مراجعه به آراء عمومى مشخص خواهد شد. تحقّق این امر در گروه اقدام مشترک منطقه‏اى و بین‏المللى است یعنى اینکه تفاهم منطقه‏اى همسایگان کشمیر و شناسائى استقلال سیاسى آن از یک طرف و اقدام جدّى سازمان ملل متّحد براى تحقّق این امر و پیگیرى فرآیند استقرار و تثبیت نظام سیاسى متّکى به آراء عمومى از طرف دیگر، لازمه تحقّق این راه حل است. در هر صورت نقش سازمان ملل متحد و جامعه جهانى و کشورهاى اسلامى در این امر بسیار تعیین کننده است و کوتاهى و بى‏توجّهى آن مى‏تواند به تداوم رنج جانکاه مردم مظلوم کشمیر از یک سو و تهدید امنیّت و صلح جهانى ازسوى دیگر کمک نماید.

تحقّق این راه حل مى‏تواند در سایه یک تفاهم منطقه‏اى به پدیده رقابت بر سر مسئله کشمیر از سوى همسایگان و تلقّى‏هاى گوناگون از حضور دیگرى در آن نسبت به امنیّت ملّى خود پایان دهد و صلح و امنیّت را براى قاره آسیا بویژه جنوب و جنوب غرب آن همراه داشته باشد و مردم کشیمر نیز روى آسایش و تعیین سرنوشت توسّط خود را مشاهده نمایند.

بدیهى است براى شروع بکار و اقدامات اولیّه، عقب نشینى نیروها از منطقه کشمیر، امرى ضرورى است. سپس براى ادامه کار حضور رسمى سازمان ملل متّحد و سازمان کنفرانس اسلامى و احیاناً نمایندگان کشورهاى همسایه منطقه کشمیر را طلب مى‏نماید.

نکته قابل توجه اینکه نظام سیاسى جدید به عنوان یکى از شرایط کاهش تنش بین همسایگان کشمیر مى‏بایست در روابط خارجى خود تعادل و توازن لازم را با همسایگان رعایت نماید تا در طرز تلقّى آنها در رابطه با احساس تهدید نسبت به امنیّت ملّى خود تغییرى ایجاد نگردد. تحقّق این راه حل به نفع مردم کشمیر و هم به نفع کشورهاى هند و پاکستان و چین و سایر همسایگان و هم به نفع امنیّت و صلح منطقه‏اى و جهانى است.

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *