“امام خمینى ثابت و استوار از آغاز تا پایان”

 

(نقش معلم در جامعه، نقش انبیاء است. انبیاء هم معلم بشر هستند، نقش بسیار حساس و مهمى است و مسؤولیت بسیار زیادى دارد. نقش مهمى است که همان نقش تربیت است که “اخراج من الظلمات الى النور” است آن‌هایى که “اللّه ولى الّذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الى النور” همین سمت معلمى است. خداى تبارک و تعالى این سمت را به خودش نسبت مى‏دهد که خداى تبارک و تعالى، ولىّ مؤمنین است و آن‏ها را از ظلمات اخراج مى‏کند به سوى نور. معلم اول، خداى تبارک و تعالى است که اخراج مى‏کند مردم را از ظلمات به نور و به وسیله انبیاء و به وسیله وحى مردم را دعوت مى‏کند به نورانیّت، دعوت مى‏کند به کمال ، دعوت مى‏کند به عشق، دعوت مى‏کند به محبت، دعوت مى‏کند به مراتب کمالى که از براى انسان است. دنبال او انبیاء هستند که همان مکتب الهى را نشر مى‏دهند و آن‏ها هم شغلشان تعلیم است. معلمند، معلم بشرند، آن‏ها هم شغلشان این است که مردم را تربیت کنند و انسان را تربیت کنند که از مقام حیوانیت بالا برود و به مقام انسانیّت برسد.)۵۸/۵/۲۶

(شماها یک شغل بسیار شریفى دارید، یعنى شغل آدم‏سازى، یعنى شغل انبیا، همه انبیا از اول تا آخر یک کار داشتند و آن که آدم درست کنند، براى آدم سازى آمده بودند، براى هدایت آمده بودند. این شغل را الآن شما دارید که شغل انبیاست.)۵۸/۶/۲۷

(این جوان‏ها نفوسشان مستعد است از براى گرفتن هر چیزى که وارد بشود در نفوس، نفوس جوان‏ها یک آینه صیقلى است که باز از آن فطرت خودش جدا نشده است و این آینه همه چیز در آن نقش مى‏شود ببندد. اگر چنان چه معلم، یک معلمى باشد که دعوت به نور بکند، دعوت به صلاح بکند، دعوت به اسلام بکند، دعوت به اخلاق صالحه بکند، دعوت به ارزش‏هاى انسانى بکند، آن ارزش‏هایى که عندالله ارزش است، اگر معلم این کار را بکند، همان طورى که انبیا مردم را از ظلمات به نور مى‏کشانند، این معلم هم این بچه‏هارا از ظلمات به نور وارد مى‏کند و همین شغلى است که شغل انبیاست و اگر خداى نخواسته معلمى یا معلم‏هایى بر خلاف مسیر حق باشند، تربیت نشده باشند، تزکیه نشده باشند، برخلاف صراط مستقیم الهى باشند، این آینه‏هاى صیقلى که نفوس جوان‏هاى ماست، در آن همان تعلیمات اعوجاجى که در این خود معلم هست نقش مى‏بندد و او را رو به انحراف مى‏برد یا به طرف شرق و یا به طرف غرب.)۵۹/۱۰/۱۸

(باید توجه کنند که معلمانى که در این مدارس هستند و کسانى که در این مدارس تبلیغ مى‏کنند یا صحبت مى‏کنند اشخاصى باشند که صد در صد اسلامى و معتقد به احکام اسلام و عقائد اسلامى باشند که کسانى که پیش آن‏ها تربیت مى‏شود تربیت‏هاى اسلامى با تهذیب‏هاى اسلامى باشد و شما بدانید که اگر چنان‏چه عالِم، هر عالِمى باشد، تهذیب اسلامى پیدا نکرده است و اخلاق اسلامى پیدا نکند براى اسلام مضر است.)

(معلم‏هایى که انتخاب مى‏شوند در دانشگاه به خصوص و در سایر جاها معلم‏هاى متعهد باشند و معلم‏هایى‏باشند که نه فکر آن‏ها طرف شرق باشد و نه دست آن‏ها طرف غرب دراز باشد. اگر چنان چه در بین معلمین ما شرقى یا غربى باشد این کشور ما یا گرایش به شرق پیدا مى‏کند یا گرایش به غرب پیدا مى‏کند و از محتواى جمهورى اسلامى که شعارش نه شرقى و نه غربى است تهى مى‏شود.)

(منشأ تمام این بدبختى‏ها این اساتیدى بودند که متعهد نبودند و زیردست آن‏ها افرادى بیرون آمدند که آن افراد جامعه ما را به هلاکت رساندند و پیوند مملکت ما را و سران مملکت ما را با شرق یا با غرب متصل کردند. مهم‏تر چیزى که براى کشور ما لازم است تعهد اسلامى و تهذیب اسلامى است. )۵۹/۱۲/۱۰

 

 

رهنمودهاى مقام معظم رهبرى حضرت آیه الله العظمى خامنه‏اى

 

(بدیهى است که با هر حقیقتى دشمنانى وجود دارند. من به شما عرض کنم، آن کسى که انتظار دارد در جاده اسفالته زندگى، بدون هیچ دست‏انداز، بدون هیچ معارض و خطر حرکت کند، انسان ساده لوحى است که بالاخره هم با سر خواهد غلتید و از پا در خواهد آمد. جاده زندگى، جاده دشوارى است؛ جاده پر پیچ و خمى است با هر قدم نزدیک‏تر شدن به اهداف والاى انسانى و الهى، مشکلات تازه‏اى، خطرهاى تازه‏اى، بعضى بزرگ‏تر از مشکلات قبل، بعضى مثل مشکلات قبل یا کوچک‏تر از آن‏ها، وجود دارد؛ لذا راه زندگى، راه بى‏دردسرى نیست؛ توقع بى‏دردسرى نباید داشت.

آن چه براى انسان ضرورت دارد، هشیارى و مراقبت و گم نکردن هدف و منحرف نشدن از راه و تصمیم و عزم قاطع بر رسیدن به اهداف است.

مراقب دشمن باشید؛ نه فقط دشمنى که از مرز حمله مى‏کند بلکه دشمنى که به مرزهاى درون وجود ما حمله مى‏کند، اراده ما را تضعیف مى‏کند، ایمان ما را تضعیف مى‏کند، عزم قاطع ما را بر کار کردن تضعیف مى‏کند، عمل ما را از خلوص و صفا خالى مى‏کند. دشمن حقیقى اینهاست، اگر ما توانستیم با این دشمن دست و پنجه نرم کنیم و بینى او را به خاک بمالیم، آن وقت در مقابل آن دشمن بیرونى دست ما پر است. آن کسى که در میدان جنگ دچار هزیمت مى‏شود، قبلاً در درون خود دچار هزیمت شده است. اگر در درون خود دچار هزیمت نشویم، در بیرون هیچ دشمنى نمى‏تواند ما را منهزم کند.

مراقب دشمنى باشند؛ چون عالم دیپلماسى و روابط بین‏الملل و مسایل جهانى، عالم صفا و صداقت که نیست. دشمن، همان عنصرى است که مى‏خواهد یک ملت و یک کشور را از ابزارهاى اقتدارش تهى‏دست کند. ابزارهاى اقتدار و عزت کنونى ملت ما چیست؟ ایمان، عزم راسخ الهى، کار براى خدا، احساس سربازى دین خدا، اینهاست که ملت ما را عزیز کرده است؛ اینهاست که انسان‏هاى پولادین به وجود آورده است و مى‏آورد و مى‏توانند مقابله کنند. دشمنان مى‏خواهند این خصوصیات را از جوانمردان و انسان‏هاى والاى کشور بگیرند.

هر بنایى پایه‏هایى دارد. یک ارتش بایستى آموزشش، انضباطش، تحقیقاتش، تسلیحاتش، سازندگیش، سازماندهیش – همین چیزهایى که لازم دارد – به اندازه وجود داشته باشد. گاهى ممکن است سختى‏ها و کمبودهایى پیش بیاید؛ دایمى و ابدى که نیست. ما یک کشور ثروتمندیم؛ حالا در اثر پاره‏اى عوارض، ممکن است در برهه‏اى از زمان، دولت‏هایى که هستند، نتوانند؛ مشکلاتى داشته باشند، کمبودهایى داشته باشند. بایستى با تکیه بر همان روحیه ابتکار و تصمیم و عزم، کمبودها و دوران‏هاى سخت را گذراند و خود را به دوران‏هاى بهتر رساند؛ که این کار بحمدالله در بخش‏ها و فصل‏هاى مهمى از فصول انقلاب ما انجام گرفته است؛ بعد از این هم انجام خواهد گرفت. )

۷۸/۱/۲۶

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *