در راستاى خط امام

 

استاد سید محمد جواد مُهرى

در تاریخ تمدن بشرى همواره دو تمدن وجود داشته که تمام تمدن‏هاى موجود دوران‏هاى گذشته و حال در این دو تمدن، خلاصه و گنجانده مى‏شود.

این دو تمدن مفهوم زندگى را به معناى کلى به وجود مى‏آورد و فراتر از خود تاریخ وجود داشته و هر دو با هم درگیر بوده‏اند و به مبارزه پرداخته‏اند که گاهى این بر آن و گاهى آن بر این چیره مى‏شده، و علت این مبارزه در جوهر دو تمدن نهفته است. این دو تمدن عبارتند از: تمدن حق و تمدن باطل.

شاید برخى از این اصطلاح، شگفت زده شوند و اعتراض کنند که چگونه ممکن است باطل را تمدن خواند؟ ولى این یک حقیقت جبران ناپذیر است و هیچ وقت نمى‏توان بین این دو تمدن، آشتى و زندگى مسالمت‏آمیز برقرار کرد.

در امتداد تاریخ و پیش از تاریخ، این دو تمدن، پیوسته جولان‏ها و گیر و دارها و حکومت‏ها و نبردها داشته که گویا نگرشى است از نبرد جاودانه خیر و شر در اعماق درون انسانى؛ یکى انسان را به سوى خدا و فطرت توحیدى سوق مى‏دهد و دیگرى انسان را به سوى شیطان و غریزه مادى مى‏کشاند.

“و نفس و ما سوّاها فألهمها فجورها و تقواها”

و این دو حالت که ما آن‌ها را دو تمدن مى‏نامیم همواره از آغاز تا پایان زندگى با انسان‏ها بوده و در حال نبرد بى‏وقفه است تا روزى فرا رسد که خداوند بر مستضعفین منّت نهد و آنان را براى همیشه زیر سایه ولىّ اعظم خویش، حضرت مهدى – سلام الله علیه – از شر “باطل” برهاند و حق را چون صاعقه‏اى بنیان‏برانداز بر باطل با تمام قدرت و نیرویش افکند و آن را نابود و محو سازد “بل نقذف بالحق على الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق”.

 

 

پرچمدار تمدّن حق

و امام خمینى آن مرد همیشه جاودان تاریخ، از آغاز نهضت، پرچم تمدن حق و فطرت را بلند کرد و در راستاى خط پیامبران و امامان، به مبارزه آشتى ناپذیر با تمدن باطل پرداخت و با توکل بر خدا، توانست – بدون هیچ سلاحى جز سلاح پرصلابت ایمان – بر قدرت‏هاى تا دندان مسلح دوران خویش فایق و غالب آید و حکومت خدا و حق را بر کنگره‏هاى حکومت باطل و طاغوت بنیان گذارد. و این راز محبوبیت و جاودانگى امام است.

 

امتیاز امام بر سایر مصلحان

و آن چه امام را از سایر علما و بزرگان دین و مصلحان بشرى و خیرخواهان تاریخ ممیّز مى‏سازد این است که تمام مصلحان و رهبران بزرگ، هرچند خدمات ارزنده‏اى داشته‏اند و هرچند تا مراحل پیشرفته‏اى از مبارزه با باطل به پیش تاخته‏اند ولى هرگز نتوانستند هم چون صدیقان با استقامت و پایدارى به راه حق خویش تا آخر راه ادامه دهند، بلکه در میان راه یا در اواخر راه، به خاطر شدّت و خشونت تمدن مادّى و شیطانى، از پاى درآمدند. اینجا است که امام را از سایرین ممتاز مى‏سازد، زیرا در تمام مراحل لحظه‏اى درنگ نکرد و دمى باز نایستاد و آنى از مبارزه دورى نجست، بلکه هم چون اولیاى بزرگ الهى و پیامبران توحیدى در نهضت و حرکت خویش پابرجا و ثابت قدم، به پیش تاخت و توانست پیروزى واقعى را بر باطل در تاریخ بشریت به ثبت رساند و بى‏گمان اگر راهش را چنان که او دنبال مى‏کرد، ما نیز دنبال کنیم و پشت سر ولى فقیه زمان به مبارزه‏اى بى‏امان با طاغوت‏ها و طاغوتچه‏ها بپردازیم، همان پیروزى را به دست خواهیم آورد ولى اگر به جاى مبارزه با باطل، به مبارزه با خودى‏ها بپردازیم و به جاى درگیر شدن با قدرت‏هاى شیطانى با دوستان خویش! درگیر شویم، نه تنها به هدف امام نخواهیم رسید، بلکه خداى نخواسته آن پیروزى چشمگیرى که امام در نهضتش به ما ارمغان بخشید نیز از دست خواهد رفت و آن گاه جز ضرر و پشیمانى چیزى عایدمان نخواهد شد “یا حسره على العباد ما یأتیهم من رسول الاّ کانوا به یستهزؤون”

 

مبارزه با باطل در فرهنگ امام

به هر حال باز گردیم به سخن از امام، آن سلاله نبوت و عصاره ولایت، او که وارث نهضت‏هاى جاودانه ابراهیم بت‏شکن و موساى فرعون کش و عیساى مسیحا نفس است؛ او که از نیاى بزرگوارش حضرت محمد بن عبداللّه – صلّى الله علیه و آله – مجاهدت و مبارزه خستگى‏ناپذیر را تا فتح و پیروزى به ارث برده و على‏وار در میدان نبرد با باطل گام برداشته و حسین وار “حىّ على الجهاد” را سر داده تا تمدن باطل را بر باد دهد و انسان توحیدى را در سرزمین توحیدى، جانشین خدا سازد؛ او که راهش و روشش و منشش و تفکرش و نهضتش و حرکتش حسینى است، و یزیدیان در برابرش توان مقاومت نداشته‏اند از او سخن بگوییم. و در کوتاه‏ترین سخن ببینیم امام چگونه با باطل جنگید و چگونه مبارزه کرد تا پیروز شد؛ آن گاه او را در عمل – نه تنها در زبان – الگو و راهنما و راهبر خود سازیم تا باطل را به فضل الهى براندازیم.

مبارزه با باطل در فرهنگ امام خمینى، مبارزه در چند محور است:

۱- مبارزه با نفس:

مبارزه با نفس را حضرت رسول(ص) جهاد اکبر مى‏داند. بالاترین و ارزشمندترین جهاد و مبارزه، مبارزه با نفس خود انسان است. “اعدى عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک”. این نفس امّاره است که با انسان همیشه همراه است و او را پیوسته به سوى باطل فرامى‏خواند و گاهى باطل را آن چنان حق جلوه مى‏دهد که جز صدّیقان، کسى نمى‏تواند از پى آن برآید و اگر کسى بخواهد در جبهه حق بر باطل پیروز شود (چه پیروزى ظاهرى و چه پیروزى حقیقى و دراز مدت هم چون پیروزى حسین(ع) بر یزید) باید قبل از هر چیز، با خویشتن خویش مبارزه کند؛ آن هم مبارزه‏اى بى‏تعارف!

این مبارزه اصل بر تمام مبارزه‏ها و پیکارها و جهادها است و تا در آن پیروز نشویم بر دشمنان داخلى و خارجى خویش پیروز نخواهیم شد.

امام در طول زندگى پربار خویش همیشه بر این امر تکیه داشته و مردم را از نفس خویش برحذر داشته است. آن روزى که اولین رییس جمهور روسیاه ایران به خدمتش رسید و مى‏خواست که امام ریاست جمهوریش را تصویب فرماید، امام همین نصیحت را به او کرد (گویا درون ناپاک او را خوانده بود و مى‏دانست که در باطنش چه باطلى نهفته است) و نفس را منشأ تمام بدى‏ها و آفت‏ها دانست ولى چه باید کرد که همواره پیام رسانان الهى، پیام خدا را بازگو مى‏کنند ولى کمتر گوش شنوا دارند! و حتى هنگام تصویب دومین ریاست جمهورى نیز امام، همین مطلب را تذکر داد و مبارزه با نفس را سرمنشأ تمام پیروزى‏ها دانست.

امام قدّس سرّه آن قدر که مردم را به مبارزه با نفس دعوت کرد به هیچ مطلب دیگرى دعوت نکرد، زیرا تا انسان نفس خود را لجام نکند و آن را زیر پا منکوب ننماید، به هیچ پیروزى دست نخواهد یافت. این راز وحشت غرب و شرق از امام است. در دوران جنگ روزنامه اشپیگل نوشت: “ما از آمریکا و دیگر غربى‏ها مى‏خواهیم تا خمینى زنده است، به ایران دست نزنند زیرا او داراى یک قدرت خارق العاده‏اى است که هنوز براى ما مشخص و مفهوم نیست”!!

همین طور است ! آن‌ها نمى‏توانند ایمان را که بالاترین قدرت خمینى بود با وسائل و دستگاه‏هاى مادّى، لمس کنند و آن چه ملموس نیست براى آنان محسوس نیز نمى‏باشد و هرگز نمى‏توانند به عمق این مطلب پى ببرند زیرا “فاقد الشى‏ء لایعطیه” کسى که خود چیزى را ندارد نمى‏تواند آن را به دیگران بخشد.

ما بر این باوریم که اگر همین یک نصیحت امام، به طور کامل و درست، در عمل اجرا شود، تمام مشکلات ما حل شده و بر اهریمن‏هاى ظاهرى و باطنى پیروز مى‏شویم و جمهورى اسلامى هم چنان با قدرت در میدان نبرد با باطل پیش مى‏رود و از آفات مصون مى‏ماند.

همین مبارزه با نفس است که مى‏تواند وحدت را در زیباترین جلوه‏هایش مجسم سازد و انسجام و هم پیوستگى را استحکام بیشتر بخشد. راستى اگر صد و بیست و چهار هزار پیامبر در یک مجلسى جلسه بگیرند و اجتماع کنند، ممکن است اختلافى میان آنان پدید آید؟

قطعاً نه!

چرا؟

براى این که آنان براى خود “انیّت” قائل نیستند و اصلاً خودى را در برابر خدا نمى‏بینند که با یکدیگر مرافعه و کشمکش داشته باشند. به خدا تمام درگیرى‏ها و مبارزه‏هاى ما به خاطر پیروى کردن از نفس امّاره است.

بیایید در این یادواره مهم و در دهمین سالگرد رحلت امام که مصادف با اربعین حسینى نیز مى‏باشد با نیاى امام “حضرت سیدالشهداء علیه السلام” پیمان ببندیم که از هرچه رنگ غیر خدایى دارد بپرهیزیم و با نفس خویش که شدیدترین دشمنان است پیکار کنیم.

۲- مبارزه با قدرت‌هاى متجاوز طاغوتى :

امام به ما آموخت که همیشه باید در برابر طاغوتان زمان به مبارزه و قیام پرداخت و این پرچم مقدس را تا رسیدن به احدى‏الحسنیین (یا پیروزى و یا شهادت) باید برافراشت و نگذاشت که بر زمین افتد. آنان که در میان راه بریدند و مبارزه را کنار گذاشتند، هرگز طعم شیرین پیروزى را نچشیدند و به آرمان خویش دست نیافتند.

امام در این زمینه مى‏فرماید:

“قیام شما در مقابل دیکتاتور اصلى که تمام شعائر ملى و مذهبى را زیر پا گذاشته، چون قیام امیرالمؤمنین در مقابل معاویه مى‏باشد که عمل بیش از اعمال آن دیکتاتور (محمد رضا شاه) مرتکب نشده بود”. )۵۷ / ۶ / ۲۳)

“امام مسلمین به ما آموخت که در حالى که ستمگر زمان بر مسلمین حکومت جابرانه مى‏کند، در مقابل او گرچه قواى شما ناهماهنگ باشد، بپاخیزید و استنکار کنید. اگر کیان اسلام را در خطر دیدید، فداکارى کنید و خون نثار نمایید.” )۵۷ / ۹ / ۱)

و سخن در این مقوله بسیار است که این خلاصه‏گویى گنجایش آن را ندارد همین بس که همه مى‏دانند امام از آن روز که نهضت را آغاز کرد با آن دیکتاتور سفاک جنگید و هم چنان با طاغوت‏ها و شیاطین بزرگ و کوچک مبارزه کرد تا پیروز شد. ما باید همیشه امام را در این مبارزه الگوى خود قرار دهیم و لحظه‏اى سستى و غفلت نکنیم که دشمن در کمین است و راه بس دراز است.

 

۳- مبارزه با شیطان بزرگ :

امام ، آمریکا را شیطان بزرگ مى‏داند و به حق چه سخن شیوایى است. این دیگر جاى بحث ندارد زیرا نشانه‏هاى شیطان بزرگ در هر کوى و برزنى و در هر شهر و دیارى و در میان هر ملت و دولتى نمایان است.

۴- مبارزه با متحجرها و مقدس نماها.

۵- مبارزه با جهل و بى‏سوادى.

۶- مبارزه با عوامل و دستیارهاى شیاطین بزرگ و قدرت‏هاى اهریمنى در داخل.

۷- مبارزه با فرهنگ وارداتى و تهاجم فرهنگى غرب.

۸- مبارزه با اسلام آمریکایى.

۹- مبارزه با دنیاگرایى و رفاه طلبى.

۱۰- مبارزه با هرچه که رنگ ضد خدایى دارد.

همه این موارد را فهرست‏وار یادآور شدیم وگرنه باید براى هر کدام صفحه‏اى بلکه صفحه‏هایى باز گشاییم و مطلب را با استدلال از بیانات و سخنان و اعلامیه‏هاى امام قدّس سرّه روشن کنیم، ولى خود مى‏دانیم که ملت رنجدیده و ستم کشیده ایران اسلامى، خط امام را به خوبى مى‏داند و از آن پیروى مى‏کند و با این مطالب بیش از ما آشنایى دارد و فقط ما آن‌ها را تذکر مى‏دهیم زیرا “انّ الذکرى تنفع المؤمنین”.

و اکنون بر ما است که تحت هر شرایطى عهده‏دار مسؤولیت مبارزه باشیم زیرا هرگاه لحظه‏اى از مبارزه باز ایستیم در مصاف دشمن قرار گرفته و مورد تهاجم تیرهاى آماده شده به سوى اسلام و قرآن و دشمنان قسم خورده اسلام خواهیم بود و قطعاً ملت مسلمان و مبارز ایران، یک لحظه استقلال و عزت خود را با هزار سال در ناز و نعمت، ولى وابسته به بیگانگان معاوضه نخواهد کرد.

یادى از ۱۵ خرداد

در پایان یادى هم از حماسه بلند ۱۵ خرداد کنیم، حماسه‏اى که با نثار خون هزاران شهید در ۱۵ خرداد ۴۲ ، تاریخ نهضت را آغاز نمود؛ نهضت مقدسى که قطعاً خون آن شهیدان و شهیدانى هم چون شهید سید محمد رضا سعیدى که در ۲۰ خرداد ۱۳۴۹ زیر شکنجه عمّال رژیم پهلوى با رهبرش پیمان خون بست و شهد شهادت را نوشید، آن را بارور ساخت و در ۲۲ بهمن ۵۷ به ثمر نشاند.

و چه جالب است که وقتى امام یاد از حماسه ۱۵ خرداد مى‏کند مبارزه با امریکا و نوکر دست نشانده‏اش و متحجرین و مقدّس مآب‏ها را در چند جمله خلاصه مى‏نماید که با یادآورى سخن امام هم یادى از ۱۵ خرداد مى‏کنیم و هم از این مبارزه خستگى‏ناپذیر امام، درس چگونه به پیروزى رسیدن را فرا مى‏گیریم.

امام در منشورش به روحانیت (۶۷ ۱۲/ / ۳) مى‏فرماید:

“اولین و مهم‏ترین فصل خونین مبارزه در عاشوراى پانزده خرداد رقم خورد. در پانزده خرداد ۴۲ مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود، که اگر تنها این بود، مقابله را آسان مى‏نمود، بلکه علاوه بر آن، از داخل، جبهه خودى گلوله حیله و مقدس مآبى و تحجّر بود. گلوله زخم زبان و نفاق و دورویى بود که هزار بار بیش‏تر از باروت و سرب، جگر و جان را مى‏سوخت و مى‏درید.

در آن زمان روزى نبود که حادثه‏اى نباشد… امریکا و نوکرش پهلوى مى‏خواهند ریشه دیانت و اسلام را برکنند و عده‏اى روحانى مقدّس نماى ناآگاه یا بازى خورده و عده‏اى وابسته که چهره‏شان بعد از پیروزى روشن گشت، مسیر این خیانت بزرگ را هموار مى‏نمودند. آنقدر که اسلام از این مقدسین روحانى‏نما ضربه خورده است از هیچ قشر دیگرى نخورده است.”

و بى‏گمان بزرگداشت خاطره ۱۵ خرداد، چهره خطرناک این مقدس‏نماهاى احمق را برملا مى‏سازد و خطر این اندیشه خطرناک را بر حوزه فاش مى‏کند. آن قدر که امام عزیزمان از اینان وحشت داشتند، از هیچ قدرتى وحشت نداشتند. زیرا منافق بسیار خطرناک‏تر از کافر و دشمن ظاهرى است. این گرگان که لباس میش را در بر کرده بودند و با امام مى‏جنگیدند، به مراتب خطرشان سهمگین‏تر از امریکا و اسرائیل بود و اینقدر امام خون دل خورد و رنج کشید تا توانست چهره پلیدشان را برملا کند و غُل و زنجیرهایشان را درهم کوبد، همان غُل‏هایى که بر گردن مردم افکنده بودند و آنان را به اسلام امریکایى سوق مى‏دادند. امروز نیز رنگ و بوى آنان گه و بى‏گاه در حوزه به چشم مى‏خورد و باید روحانیون جوان و آگاه با دقت و هوشیارى از این مارهاى زهرآگین دورى جویند و خود را و دیگران را نجات دهند.

سخن را کوتاه مى‏کنیم و بر یک آرزوى امام تکیه مى‏نمائیم که همیشه به وحدت و هماهنگى پیروانش چشم دوخته بود. نگذارید روح امام از این همه آشفتگى‏ها و اختلاف‏ها که قطعاً نقشه دشمنان است آزرده شود و با هم در این اربعین حسینى و سال‏روز رحلت امام، با امام و رهبر خود تجدید عهد کنیم و پیمان ببندید که هرگز اختلاف فکرى مایه درگیرى و نزاع و پیکار شما با هم نشود و به جاى آن همه پرخاش، سر امریکا فریاد زنید که منشأ تمام مصیبت‏ها است و بر نفس امّاره داد بکشید که منشأ تمام بدى‏ها و شرهاست.

خداوند همه را هدایت کند و به راه امام که راه راستین حسین بن على سلام اللّه علیه است، رهنمون گرداند.

والسلام.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *