بزرگى در چیست؟
آوردهاند که دانشمندى نزد امیرى رفت. امیر درباره او فروتنى بسیار نمود و او را در جایگاه خود نشاند و به سخنان او نیز گوش فرا داد، چون بازگشت نیز نهایت فروتنى را در حق او بجاى آورد. یکى از حاضران گفت: هر که مانند امیر فروتنى کند از وى نترسند و از هیبت او بدین سبب کم مىشود. امیر فرمود: هیبتى که به واسطه فروتنى کاستى پذیرد، آن هیبت شایسته نابودى است.
هر که خود را بزرگ مىداند
به یقین جاهل دَنى باشد
بیش اندر کمى بود دایم
برترى در فروتنى باشد
(جوامع الحکایت محمد عوفى)
واى بر تو، واى بر ما
قاضى بخارا چنین حکایت کند که وقتى در سمرقند به سوى خانه خان مىرفتم ناگاه در راه یکى از عالمان سمرقند پیش من آمد. گفت به نزد خان مىروى؟ گفتم: آرى. گفت پیغام من به او برسان و بگوى که آنچه به دست کسان تو مىرود، یا مىدانى یا نمىدانى اگر مىدانى و خاموشى واى بر تو و اگر نمىدانى واى بر ما، که ما را سلطانى است که از حال مردم خود خبر ندارد.
(جوامع الحکایت محمد عوفى)
شب خدا
صاحب کمالى مىگفت: آن گاه که مىبینم شب در پیش است، به خود مىگویم که با پروردگار تنها خواهم ماند. و آن گاه که مىبینم صبحدم نزدیک است، از فرط ناخوشنودى دیدار کسانى که مرا از خداوند باز مىدارند اندوهناک مىشوم.
(کشکول بهایى، ص۱۱)
قافله رفته
مجنونى را که از گورستان مىآمد، پرسیدند: از کجا مىآئى؟ گفت: از نزد این قافله فرود آمده. گفتند: از ایشان چه پرسیدى؟ گفت: پرسیدمشان کى براه افتادید؟ گفتند: آن گاه که شما پیش آمدید!
(کشکول بهایى، ص۱۱)
یاران شیطان
شیطان لعین گفته هر گاه من از بنىآدم سه خصلت بینم مرا کافى است و زیاده از آن نمىخواهم:
اول آن که خود را در میان خلق برگزیند و غرور و تکبر به خود راه دهد و مردم را بدکردار داند، این چنین کسانى یاران و هواداران و تابعان منند و من از ایشان راضیم.
دوم عمل بد کند و آن را سهل بداند و گناهان خود را فراموش کند و از آن پروا نکند! اینها هم یاران منند.
سوم عمل خودش به نظرش خوش نماید و خودپسند باشد و مردم را خوار و حقیر شمارد، این طایفه هم هواداران منند.
(جامع التمثیل، ص۱۶۵)
در تنهایى
به راهبى گفتند: چه چیز باعث شد تو بتوانى بر تنهایى صبر کنى؟
گفت: من تنها نیستم! زیرا خداوند همنشین من است، هر زمان بخواهم او با من صحبت کند، قرآن مىخوانم، و اگر بخواهم من با او حرف بزنم نماز مىخوانم.
(المحجهالبیضاء، ج۴، ص۱۲)
سَکرات آسان
شیخ صدوق(ره) از حضرت صادق(ع) روایت کرده که فرمود: هر که بخواهد که حق تعالى بر او آسان کند سکرات مرگ را، پس باید صله ارحام و خویشان خود کند و به پدر و مادر خود نیکى و احسان نماید، پس هرگاه چنین کند خداوند بر او آسان کند دشواریهاى مرگ را، و هرگز در حیات، فقر به او نرسد.
(بحار، ج۷۴، ص۶۶)
روا کردن حاجت مؤمن
امام صادق(ع) فرمود: در نیکى رساندن به برادران خود، با یکدیگر مسابقه گذارید و اهل نیکى باشید، زیرا بهشت داراى درى است به نام معروف ]نیکى و احسان[ و جز کسى که در زندگى دنیا نیکى کرده، داخل آن نشود.
(اصول کافى، باب قضاء حاجه المؤمن، ح۱۰)
بندگان خدا در زمین
امام موسى کاظم(ع) فرمود: همانا براى خدا در زمین بندگانى است که براى حاجات مردم کوشش مىکنند، اینان روز قیامت در امانند و هر که به مؤمنى شادى رساند، خداوند روز قیامت دلش را شاد سازد.
(کافى، باب السعى فى حاجه المؤمن، ح۲)
نشانههاى اهل تقوى
امام على(ع) مىفرمود: اهل تقوى نشانههایى دارند که با آنان شناخته مىشوند ]از جمله:[ راستگویى، امانت دارى، وفاى به عهد و پیمان، اهل فخر فروشى و بخل نبودن، صله رحم بجا آوردن، ترحّم بر بیچارگان، فرمانبردارى کم از زمان، گسترش کار خیر، خوش اخلاقى، بُردبارى بسیار، پیروى از دانش در آنچه که موجب تقرّب به درگاه خداست. خوشا به حالشان و نیکو باد فرجامشان!
(بحار، ج۹۷، ص۲۸۹)
شماتت
امام صادق(ع) فرمود: در گرفتارى برادر ]دینى[ خود اظهار شادى و شماتت مکن تا ]در نتیجه عمل بَدِ تو[ خداوند به او ترحّم کند و آن گرفتارى را به سوىِ تو بگرداند. و فرمود: هر کس به مصیبتى که به برادر ]دینىاش[ رسیده شادکام شود، از دنیا نرود تا خودش گرفتار شود.
(اصول کافى، باب الشماته، ح۱)