اعتمادمردم را حفظ کنیم

 

 

درآمد:

خلوص و ساده‏زیستى دکتر شیبانى امری است که دوست و دشمن بر آن اتفاق نظر دارند. او کمتر سخن مى‏گوید و مرد میدان مبارزه و عمل صالح است و این گفتگو را نیز به دشوارى پذیرفت، با این همه جملات کوتاه و موجز او برخاسته از صداقت و شفقتى مؤمنانه است که چون همیشه به کلام او تأثیر و اعتبارى خاص مى‏بخشد.

 

علایق سیاسى شما از چه مقطعى بروز کرد؟

من از دوره نهضت ملى شدن نفت به سیاست علاقمند شدم و مانند بسیارى از جوانان آن دوره، به رفع سلطه انگلیس علاقمند بودم و اخبار و رویدادها را پیگیرى مى‏کردم. در آن زمان دانشجوى دانشکده فنى دانشگاه تهران بودم و بعدها به دانشکده پزشکى رفتم. ما در آن مقطع طرفدار دولت دکتر مصدق بودیم. البته جبهه ملى در دانشگاه فعالیت موثّرى نداشت و اکثر فعّالین دانشگاه توده‏اى بودند و در راه ملى شدن نفت، بسیار سنگ‏اندازى مى‏کردند.

 

مذهبیون از چه زمانى به شکل محسوس وارد فعّالیت‏هاى سیاسى آن دوره شدند؟

من فکر مى‏کنم وقتى که آیت‏الله کاشانى از تبعید برگشتند و با آن استقبال گسترده روبرو شدند، فعالیت‏هاى سیاسیون مذهبى دوباره به راه افتاد. پیشکسوت مبارزین مذهبى در آن مقطع بالطبع مرحوم آیت‏الله کاشانى بودند که با دکتر مصدق همکارى مى‏کردند و توانستند گروه زیادى از مردم متدین را بسیج کنند. البته نقش فدائیان اسلام و شخص شهید نوّاب صفوى را به عنوان یک گروه مبارز اسلامى با هدف کاملاً مشخص نمى‏توان نادیده گرفت، اما اینها با فکر مسلط و مشترک بین رهبران نهضت، اختلافاتى داشتند. مرحوم کاشانى و دکتر مصدق در اولویت دادن به بیرون راندن انگلیس، با هم توافق داشتند، حتى یکى از خویشاوندان ما نقل مى‏کرد که با عده‏اى از بانوان، خدمت آیت الله کاشانى رفتیم و گفتیم: “آقا! چرا حکومت اسلامى را پیاده نمى‏کنید؟” مرحوم کاشانى گفتند: “ما فعلاً با انگلیس در جنگ هستیم و هیچ کار دیگرى هم نمى‏کنیم.”، یعنى حتى مرحوم کاشانى هم معتقد بودند که در آن برهه نمى‏شود حکومت اسلامى را تشکیل داد، ضمن اینکه درآن مقطع، فرهنگ دینى چندان قوى‏اى هم وجود نداشت و شرایط مثل شرایط منتهى به پیروزى انقلاب نبود.

 

نقش فدائیان اسلام را در به ثمر رساندن نهضت ملى چقدر مؤثر مى‏دانید؟

واقعیت این است که مجموعه حامیان نهضت ملى و به‏طور طبیعى طرفداران و اطرافیان دکتر مصدق از فعالیت‏های فدائیان اسلام، بسیار بهره بردند و اگر آنها با رزم‏آرا برخورد نمى‏کردند، دکتر مصدق به‏هیچ وجه نخست‏وزیر نمى‏شد. مرحوم نواب خدمات زیادى کرد و افرادى که در این سال‏ها آنها را به خشونت‏طلبى و امثالهم متهم مى‏کنند، یا توجهى به دیکتاتورى شاه و نفوذ بیگانگان در شرایط آن روز جامعهندارند و یا عمداً تاریخ را تحریف مى‏کنند. شهید نواب بیان بسیار نافذ و جذبه فوق‏العاده‏اى داشت و بسیار هم ساده‏زیست بود. آقاى طالقانى بعدها برای ما نقل مى‏کرد که وقتى نواب مى‏خواست براى شرکت در مؤتمر اسلامى برود، نزد من آمد و گفت: “پسر عمو! من مى‏خواهم به مسافرت بروم و عبایم را به خشکشوئى داده‏ام. شما عبایت را به من قرض بده و بعد برو عباى مرا از خشکشوئى بگیر.” زندگى بسیار ساده و در عین حال شخصیت بسیار مؤثرى داشت.

 

تحلیل شما از زمینه‏هاى وقوع ۲۸ مرداد چیست؟

من فکر مى‏کنم اختلافى که بین رهبران نهضت پیش آمد و ضعفى که از این ناحیه بر نهضت تحمیل شد، موجب شد که مردم واقعاً متحیّر شوند و مدیریت مناسب و واحدى براى نهضت ملى نفت وجود نداشته باشد. بین ۲۵ تا ۲۸ مرداد توده‏اى‏ها در خیابان فردوسى راه مى‏افتادند و شعار جمهورى دموکراتیک سر مى‏دادند و مردم از ترس اینکه توده‏اى‏ها حاکم شوند، سکوت کرده بودند. واقعیت این است که مردم در روز ۲۸ مرداد متحیّر بودند و اصلاً نمى‏دانستند چه باید بکنند و طبعاً شاه و امریکائى‏ها در چنین فضائى توانستند دو باره قدرت را قبضه کنند.

 

شما بعد از ۲۸ مرداد در گروه نهضت مقاومت ملى فعال بودید. به‏طور مشخص در آنجا چه فعّالیت‏هائى را انجام مى‏دادید؟

من به عنوان دانشجوى طرفدار نهضت مقاومت فعالیت مى‏کردم و اعلامیه وجزوه مى‏دادیم و نشریه راه مصدق را منتشر مى‏کردیم. در همان مقطع بود که استادان دانشگاه و مرحوم فیروزآبادى، جزوه‏اى علیه کنسرسیوم منتشر کردند. البته نهضت مقاومت در میان مردم موثر نبود و پایگاه مهمى هم نداشت، گهگاه اعلامیه‏ها و شب‏نامه‏هائى مى‏داد که اینها با پول خودمان ودر منزل من تکثیر مى‏شدند. در ابتدا همه نیروهاى چپ و مذهبى به نهضت مقاومت آمدند- البته مقصودم از چپ، بیشتر سوسیالیست‏ها هستند- ولى به‏تدریج چپى‏ها و لائیک‏ها و ناسیونالیست‏ها و لیبرال‏هاى غیرمذهبى، همه کنار کشیدند و تنها مذهبى‏ها باقى ماندند؛ البته همان طور که اشاره کردم در آن مقطع حرف ما چندان خریدار نداشت و نهضت مقاومت فقط یک عده مخاطب خاص داشت.

 

بعد از بى‏فروغ شدن چراغ نهضت ملى، شما نهضت آزادى را تشکیل دادید. علت این امر چه بود و شما چه نقشى در تشکیل، توسعه و تداوم فعالیت‏هاى نهضت داشتید؟

هدف این بود که مذهبى‏هاى باقیمانده از نهضت مقاومت ملى یک هویّت جدیدى براى خود دست و پا کنند و یک تشکیلات قوى‏ترى را راه بیندازند. من هم، عضو شوراى مرکزى نهضت بودم و هم عضو هیئت مؤسّس و هم مسئول کمیته دانشجوئى نهضت. موسسان اولیه سازمان مجاهدین که با منافقین بعدى خیلى تفاوت داشتند، جزو همین کمیته بودند. اینها وقتى با ما کار مى‏کردند، آدم‏هاى مذهبى و زحمتکشى بودند، معتقد به دین بودند، ولى اطلاعات عمیق نداشتند. البته به این نکته هم اشاره کنم که هدف از تشکیل نهضت آزادى، انشعاب از جبهه ملى و اعتراض به آن نبود، بلکه مى‏خواستیم با وجهه مذهبى‏ترى در داخل جبهه فعالیت کنیم، منتهى در عمل موفق به انجام چنین کارى نشدیم. خود جبهه ملى‏ها هم اعتقادشان این بود که شما بروید و گروهى را تشکیل بدهید و علناً بگوئید چه کسانى هستید تا ما بدانیم با چه فکرى روبرو هستیم. این بود که زمینه تشکیل نهضت آزادى فراهم شد.

 

ما امروز با چهره‏هائى مواجه هستیم که داعیه‏دار نهضت آزادى هستند و از پیشینهونام مؤسسین اولیه نهضت استفاده ابزارى مى‏کنند. این افراد در مقطع تأسیس، چقدر در نضج‏گیرى این حرکت نقش داشتند؟

این افراد در آن زمان در تشکیل نهضت دخیل نبودند. آقاى یزدى در آمریکا با نهضت همکارى مى‏کرد، ولى هیچ وقت عضو شوراى نهضت نبود. آقاى صبّاغیان هم با دکتر سامى همکارى مى‏کرد. آقاى معین‏فر هم نبود و با انجمن مهندسین همکارى مى‏کرد و در مسائل سیاسى،فعال نبود. آقاى دکتر یداللّه سحابى، پدر آقاى مهندس سحابى، از مؤسسین بود، ولى خودش را یادم نیست که از اعضاى مرکزیت بوده باشد، اما جزو نهضت آزادى بود که بعداً جدا شد و جزو منتقدین مهندس بازرگان شد. به هر حال اغلب کسانى که با عنوان نیروهاى ملى – مذهبى، یک چیزهائى را امضا مى کنند، در آن زمان، ناشناخته بودند و یا در ردیف دو و سه بودند و در مبارزات هم خیلى جدى نبودند.

 

هم‏اکنون در تبلیغات نهضت آزادى به کرات از آیت‏اللّه طالقانى، نام برده مى‏شود. ایشان چه نقشى در نهضت داشت و در این تشکل، چقدر فعال بود؟

بعد از تشکیل نهضت، مرحوم آقاى آسید رضاى زنجانى و آقاى طالقانى از ایجاد این تشکیلات سیاسى دینى براى مبارزه، حمایت کردند و اعلامیه دادند، اما آقاى طالقانى در مورد شاه و سلطنت، دیدگاه بسیار رادیکالى داشت. او از نظر سیاسى و مبارزه، بسیار تندتر و فعال‏تر از مهندس بازرگان بود. البته ایشان فعالیت تشکیلاتى نمى‏کرد و چندان هم در چهارچوب تشکیلات نهضت آزادى عمل نمى‏کرد. به قول امروزى‏ها، ایشان فراتر از گروه‏ها بود. مسجد ایشان، عملاً پایگاه اغلب کسانى بود که به وضع موجود، اعتراض داشتند و به مبارزه علاقمند بودند. یادم هست که در مسجد ایشان عکس شاه نبود. بعد از مدتى ماموران رژیم آمدند و براى نصب عکس، فشار زیادى آوردند و نهایتاً عکس را کنار کفشدارى زدند! رژیم پس از مدتى متوجهشد که چه خبطى کرده است.

 

نهضت آزادى پس از تشکیل تا چه حد توانست با جریانى که از سال ۴۰ شروع شد، همراهى کند؟

واقعیت این است که اگر فضاى باز سیاسى وجود داشت و نهضت مى‏توانست در حد یک اعلامیه سیاسى و اظهارنظر کارى بکند، این کار را مى‏کرد، اما به هیچ‏وجه قدرت ایجاد انسجام و وحدت را در میان مردم نداشت، چون چنین نفوذی نداشت. با ظهور امام و رویداد ۱۵ خرداد، نهضت آزادى و گروه‏هائى از این دست، به حاشیه رفتند. با توجه به ایده‏هاى امام و نتایجى که از حرکتش مى‏دیدیم و ایمان وسیع و بى نظیر مردم به ایشان و جامعیت و صداقت او را که بزرگترین انقلاب مردمى را بوجود آورد مشاهده مى‏کردیم، براى من که خودم در تأسیس نهضت آزادى دست داشتم مسجّل شد که دیگر تاریخ مصرف نهضت آزادى تمام شده و نهضت از مردم عادى هم عقب مانده و دوران همه آن گروه‏هاى سابق ملّى و مذهبى و چپ و لیبرال منقضى شده است. رسیدیم به این که همه گروهها و تلاش‏هاى قبلى ناقص و معیوب بوده و امام صحیح مى‏گوید. امام از جایگاه یک مرجع تقلید و فقیهى بزرگ، توانست نیروهاى پراکنده را به یک انقلاب بزرگ تبدیل کند. در سال‏هاى بعد هم که با مؤسسین نهضت، در زندان بودیم و طبیعتاً در زندان نمى‏شد فعالیت خاصى کرد.

 

بخشى از نقش‏آفرینى جناب‏عالى مربوط است به دادگاه سران نهضت آزادى در سال ۴۲٫ چه شد که این دادگاه توانست درحد خود بر جریان مبارزات تاثیر بگذارد و مورد توجه افرادى که انگیزه مبارزاتى داشتند، قرار بگیرد؟

به نظر من، دستگاه مى‏دانست که ما یک گروه مذهبى هستیم و حرف حسابى هم داریم و محکم هم سر حرفمان ایستاده‏ایم. آنها نمى‏توانستند منکر اعتقاد و شیوه و طرز فکر ما بشوند، بالطبع دفاعیات ما هم محکم بود. البته آن دادگاه هم محدودیت‏هاى خودش را داشت. اولاً افراد زیادى نمى‏توانستند در آن شرکت کنند و حرف‏ها درست منتقل نمى‏شد، اما با این همه به‏طور نسبى، دست کم مستمعینى که ازاقشار علاقمند به مبارزه، در دادگاه شرکت مى‏کردند حرف‏ها را به بیرون منتقل مى‏نمودند.

 

البته در رفتارهاى رهبران نهضت در دادگاه، تفاوت‏هائى وجود داشت. مرحوم آقاى طالقانى مطلقاً دفاع نمى‏کردند، اما مهندس بازرگان دفاع و شخص شما گهگاه صحبت و اعتراض مى‏کردید. دلیل این تفاوت چه بود؟

آقاى طالقانى دادگاه را براى محاکمه خودش، صالح نمى‏دانست. به هر حال ایشان از علما بود و اعتقاد داشت که این دادگاه اساساً صلاحیت ندارد که او را محاکمه کند و لذا سکوت مى‏کرد، اما از این نظر با ایشان تفاوت داشتیم و مى‏خواستیم حرف‏هاى خودمان را به صراحت بزنیم. جریان دادگاه را هم مصنوعى مى‏دانستیم و معتقد بودیم رأى‏ها از قبل صادر شده‏اند، از این نظر به این نتیجه رسیدیم که این دادگاه براى بیان حرف‏ها و اعتقاداتمان فرصت خوبى است.

 

شما مدت‏هاى مدید، چه قبل و چه بعد از سال ۴۲ در زندان بودید. برنامه شما در زندان چه بود؟

همان طور که گفتید من قبل از سال ۴۲ در جریان نهضت مقاومت ملى سابقه دستگیرى و زندان داشتم. در دادگاه ۴۲ به۶ سال و بعد از آن هم در دادگاه بعدى به پنج سال زندان محکوم شدم. زندان۶ ساله که از سال ۴۲ شروع شد، به مفهوم واقعى کلمه براى ما یک دانشگاه بود. ما را به زندان قصر برده بودند و تمام افرادى که آنجا بودند، به تناسب سوادشان تدریس مى‏کردند. فکر مى‏کنم جمع بسیار خوب و سازنده‏اى بود. خود من در آنجا فرانسه درس مى‏دادم و در عین حال در کلاس‏هائى که دیگران تدریس مى‏کردند، شرکت مى‏کردم. ما در آنجا بیشتر مطالعه مى‏کردیم، البته بخشى از کتاب حیات و هدفدارى، تألیف روویر را در آنجا ترجمه و بخشى از آن را هم تدریس مى‏کردم. این کتاب نوشته یک پزشک مذهبى بود و مى‏خواست نشان بدهد که علم با مذهب، هماهنگ هست. او در لابلاى تحقیقات پزشکى، شواهد مذهبى هم آورده بود و ما فکر کردیم که موضوع این کتاب با آنچه که ما در صدد ترویج آن هستیم، کاملاً هماهنگ است، لذا من آن را ترجمه کردم و شرکت انتشار هم بعدها چاپ کرد. این جمع بسیار جمع سازنده‏اى بود و به همین علت پس از مدتى، عدّه‏اى از ما را به برازجان تبعید کردند؛ البته آقاى طالقانى را در همان زندان شماره ۴ قصر نگه داشتندو براى اینکه ایشان را اذیت کنند، عدّه‏اى از زندانیان عمومى و عادى را هم کنار ایشان آورده بودند که البته آنها پس از مدتى به جاى اینکه مزاحم ایشان بشوند، تحت تأثیر اخلاق و رفتار ایشان قرار گرفته و خدمتکارشان شده بودند! بخشى از این مسئله هم به روحیه مذهبى زندانیان عادی برمى‏گشت. به هر حال آنها هم ریشه‏ها و علائق مذهبى داشتند و طبیعى بود که جذب کسى مثل آقاى طالقانى بشوند. در مجموع من وقتى از آن جمع صمیمى زندان بیرون مى‏آمدم، ناراحت مى‏شدم، نه اینکه از زندانى بودن ناراحت باشم.

 

آیا در آن مقطع پیش‏بینى مى‏کردید که انقلاب موجب تأسیس چنین نظامى بشود و به این پیروزى‏ها برسد؟

مسلماً این چیزى را که اتفاق افتاد، هرگز پیش‏بینى نمى‏کردیم. حداکثر چیزى که احتمال مى‏دادیم ایجاد فضائى بود که آدم‏هائى مثل ما بتوانند حرفشان را بزنند و چون صداقت داشتیم و فضا هم تا حدودى تغییر کرده بود، فکر مى‏کردیم شروع نهضت و این جریانات موجب خواهد شد که دیگر خیلى ما را اذیت نکنند. هیچ کس تصور نمى‏کرد که نظامى بر پایه اسلام و با این سرعت تأسیس شود.

 

چه خاطراتى از امام دارید؟

تا قبل از انقلاب و در دوران مبارزه که با امام رابطه نزدیکى نداشتم، چون اولاً ایشان در تبعید بودند و ما هم که در زندان بودیم. البته مطالب ایشان طبعاً مورد قبول ما همه بود و در همه انگیزه ایجاد مى‏کرد. بعد از انقلاب، من وزیر کشاورزى امام شدم، به این ترتیب که عضو شوراى انقلاب بودم و مرحوم شهید بهشتى هم فهرستى از وزراى پیشنهادى را تهیه کرده و خدمت امام برده و نام مرا هم به عنوان وزیر کشاورزى ذکر کرده بود. امام به دلیل اعتمادى که به شهید بهشتى داشتند، آن فهرست را تأیید کردند.

بعدها هم به تناسب مسئولیت‏هائى که داشتیم، خدمت امام مى‏رسیدیم. خاطره جالبى که از ایشان دارم این است که یک بار در زمان ریاست جمهورى آقاى بنى‏صدر قرار بود در شوراى امنیت، به پرونده ایران رسیدگى شود. در جلسه‏اى که خدمت امام بودیم، بنى‏صدر اعلام کرد که مایل است به شوراى امنیت برود و از ایران دفاع کند. امام مخالفت کردند و گفتند: “شما مى‏روید به آنجا و به شما یک محکومیت رسمى مى‏دهند و برمى‏گردید. رفتن به آنجا فایده‏اى ندارد و فقط شکست دیگرى عاید ما مى‏شود.” بعد هم با جدیت ادامه دادند: “اگر هواپیماى شما از اینجا بلند شود و برود، من خواهم گفت که این هواپیما از ما نیست”.

 

یک مقدار هم به زندگى شخصى شما بپردازیم. شما یکى از نمادهاى ساده‏زیستى در میان مسئولین هستید و خوشبختانه بر خلاف برخى که منش دیگرى را در پیش گرفتند، همچنان بر این شیوه رفتار مى‏کنید. چه شد که توانستید این حالت را همچنان در خود حفظ کنید؟

من همیشه زندگى ساده‏اى داشته‏ام و دنبال تغییر این وضع هم نبوده‏ام. با توجه به آنچه که از بزرگان دین و مواعظ اخلاقى آنها نقل مى‏شود سعى کردم این گونه زندگى کنم و خدا هم کمک کرد.

 

از مصادیق ساده‏زیستى شما تردد در سطح شهر و حضور در میان مردم است. از واکنش‏هاى مردم چه خاطراتى دارید؟

بعضى‏ها تعجب مى‏کنند که من مثلاً سوار مترو مى‏شوم و سر کار مى‏روم و یا تنها در خیابان تردد مى‏کنم. البته من خودم را کسى نمى‏دانم که رفتارم با مردم تفاوتى داشته باشد. گاهى مردم مى‏آیند و مشکلاتشان را بیان مى‏کنند و طبعاً چون امکانات زیادى ندارم، چندان کارى نمى‏توانم برایشان انجام بدهم، ولى همین نفس ساده‏زیستى مسئولان مى‏تواند به مردم براى تحمّل مشکلات کمک کند.

شما در دو دوره اخیر با رأى بالائى به عضویت در شوراى شهر تهران انتخاب شدید. در این دو دوره، شورا با اتخاذ شیوه‏هاى متفاوتى نسبت به دوره اول، توانست منشأ تحولات مهمى در سطح کشور بشود. به نظر شما، رمز موفقیت شورا در این دو دوره چه بود؟

من البته کارى ندارم که چرا شوراى اول، موفقیت یا موقعیتى پیدا نکرد، اما مسلماً شوراى دوم، بیشتر مورد تأیید مردم قرار گرفت و برنامه‏ها و حرف‏هاى آن را هم بیشتر پذیرفتند. افرادى در شوراى دوم بودند که مردم به آنها اعتماد بیشترى داشتند و طبعاً بیشتر هم همکارى کردند. من معتقدم در این سى سال به همان میزانى که توانسته‏ایم اعتماد مردم را جلب کنیم، به همان میزان هم موفق‏تر بوده‏ایم. در تمام جاهائى که نظام توانسته اعتماد مردم را جلب کند، موفق عمل کرده است و هر جا که موفق نبوده‏ایم، قطعاً در این زمینه نقص داشته‏ایم و مسلماً رمز ادامه موفقیت‏ها و گسترش آنها هم همین است.

 

در سال‏هاى اخیر بخشى از وقت شما صرف بنیاد امام مهدى(عج) مى‏شود. چه شد که این بنیاد را تأسیس کردید و تا به حال چه فعالیت‏هائى داشتید؟

طبیعى است که ما شیعیان اعتقاد به مصلح داریم و باید با فعالیت‏هاى فرهنگى و تلاش‏هاى برنامه‏ریزى شده، زمینه فرهنگى ظهور را در میان مردم تقویت کنیم. عدّه‏اى با این انگیزه جمع شدند و اسم ما را هم در آن لیست گذاشتند و بنده هم به عنوان پادو در خدمتشان هستم. بحمداللّه بنیاد فعالیت‏هاى زیادى را انجام داده است. بنا شد ما براى مراکزى که به‏نوعى منتسب به امام زمان(عج) هستند، کمک‏هائى داشته باشیم. در اطراف جمکران توانستیم یک زائرسرا در مساحتى بالغ بر ۱۸۰ هزار متر زیربنا، براى ۵۰۰ تن زن و مرد که بتوانند به شکل جداگانه اسکان پیدا کنند، بسازیم و خوشبختانه حدود یک سال و نیم است که آنجا فعّال شده و زائران مرتباً بهآنجا مراجعه مى‏کنند. نشریات و کتب خوبى داشتیم که در حد خودش بازخوردهاى خوبى در جامعه داشته است. البته آنچه که انجام شده در حد مقدورات مؤسسه بوده.

 

شما از فعالان عرصه پزشکى کشور بوده و از چند و چون پیشرفت‏هاى پزشکى هم اطلاعات خوبى دارید. بر اساس شواهد و قرائن، پزشکى ایران از جایگاه خوبى برخوردار بوده و بیش از پیش مورد اعتماد مردم قرار گرفته است. به نظر شما علت چیست؟

علت این است که ما از نظر دانش پزشکى، پزشکان بسیار توانمندى داریم که اگر خود را بالاتر از اطباى خارجى ندانند، کمتر هم نمى‏بینند و حق هم دارند، در کارهاى خودشان خیلى موفق هستند و پیشرفت کرده‏اند؛ منتهى در زمینه تجهیزات پزشکى کاستى‏هائى داریم که در سال‏هاى گذشته سعى شده برطرف شود و دستگاه‏هاى لازم به ایران آورده شوند. البته من قبول دارم که هنوز براى بعضى از بیمارى‏ها هزینه درمان، خیلى بالاست، ولى در توان درمان کاستى نداریم، به ویژه با استعدادهائى که در میان پزشکان جوان وجود دارد، منتهى در میان مردم ما ذهنیتى هست که تصور مى‏کنند پزشکان خارجى توانمندتر از پزشکان ایرانى هستند که به هیچ‏وجه این طور نیست و با یک آمار ساده از معالجه بیمارى‏هاى شایع، مى‏توان متوجه واقعیت شد.

 

برنامه روزانه شما چیست؟

بعد از نماز صبح و صرف صبحانه، به محل هیئت امناى صرفه‏جوئى ارزى در معالجه بیماران مى‏روم که نهاد تعریف شده و مصوبى است برای جلوگیرى از خروج بیمارانى که در داخل کشور امکان معالجه مطلوب آنها فراهم است. البته ما در مورد عمده بیمارى‏هاى شایع، توان معالجه بیماران را داریم، منتهى ابزار معالجه برخى از بیمارى‏ها هنوز گران است، مثلاً کسانى که مشکل شنوائى دارند، به وسیله دستگاه حلزونى‏شکلى، شنوائى خود را به دست مى‏آورند. ما این دستگاه را وارد کرده‏ایم، ولى هر کسى که بخواهد آن را تهیه کند، باید حدود ۱۵ میلیون تومان هزینه کند. به هر حال جلسه ما از ساعت۵/۶ تا ۸ هست، بعد مى‏آیم بنیاد امام مهدى(عج) و به فعالیت‏هاى اینجا مى‏پردازم. جلسات شوراى شهر هم که یکشنبه و سه‏شنبه است و از اینجا مى‏روم و در آن شرکت مى‏کنم.

 

ورزش هم مى‏کنید؟

به معناى مصطلحش نه، اما پیاده‏روى زیاد دارم و بخشى از مسافت‏هاى کارى را پیاده طى مى‏کنم، البته ماشینى هست که گاهى مى‏آید و مرا مى‏برد، ولى اگر نباشد، با اتوبوس و مترو مى‏روم. ورزش من منحصر به همین پیاده‏روى است.

از اینکه پذیراى این گفتگو شدید، بسیار متشکریم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *