احیاى فرهنگ شهادت دستاورد کلیدى

 

حجهالاسلام و المسلمین محمد حسن رحیمیان

 

در مکتب توحید، آن چیزى داراى ارزش و ماندگارى است که در راه خدا و براى خدا شکل گیرد. هر مقدار از عمر انسان که براى خدا صرف شود. هر کارى که براى خدا انجام گیرد، مالى که در این راه هزینه شود. از ارزش واقعى و ماندگارى برخوردار است و در این راستا هرچه انجام کارى براى خدا سخت‏تر و نیت خالص‏تر باشد ارزش و اثر آن بیشتر است. بنابراین هرگونه اهتمام و تلاش در راه خدا مصداق جهاد فى سبیل اللّه است.

در این مکتب، از خود گذشتگى در راه خدا و دفاع از حق در بالاترین حد، ارزشگذارى شده است و فرهنگ ایثارگرى و شهادت‏طلبى در متن اسلام از درخشش و ویژگى برجسته‏اى برخوردار است.

دستاورد اساسى حضرت امام خمینى در رهبرى انقلاب اسلامى، احیاء اسلام ناب محمّدى(ص) و مهمترین ویژگى آن احیاء فرهنگ شهادت و ایثارگرى بود. با مرورى گذرا در فرایند نهضت امام خمینى و قوام نظام اسلامى به خوبى مى‏توان دریافت که اگر فرهنگ شهادت‏طلبى و ایثارگرى نبود، نه انقلاب به پیروزى مى‏رسید و نه نظام اسلامى دوام مى‏یافت، همانگونه که در صدر اسلام نیز اگر این ویژگى نبود نه اسلام شکل گرفته بود و نه دوام مى‏یافت.

بنابراین موضوع شهادت و ایثارگرى سکه پربهایى است که در یک روى آن باید والاترین ارزشهاى الهى را مشاهده کرد و در روى دیگر آن دستاوردها و آثار و برکات بى بدیل را.

شهید در لغت به معنى گواه، حاضر، ناظر و… و در اصطلاح دینى به کسى اطلاق مى‏شود که با انتخاب آگاهانه، و بر اساس حجت شرعى، در راه خدا به شهادت مى‏رسد و در قانون اساسنامه بنیاد شهید انقلاب اسلامى این گونه تعریف شده است، “شهید به کسى گفته مى‏شود که جان خود را در راه انقلاب اسلامى و حفظ دستاوردهاى آن یا دفاع از کیان جمهورى اسلامى در مقابل تهدیدات و تجاوزات دشمن و عوامل ضد انقلاب و اشرار نثار نموده یا مى‏نماید.”

 

شهادت قلّه کمال

شهادت از برترین واژه‏هاى فرهنگ اسلامى و از مقدّس‏ترین مفاهیم معارف الهى است. شهادت اوج کمال انسان است، آنگاه که‏انسان تمام هستى خود را یکجا نثار معبود مى‏کند و قطره وجودش به دریاى بیکران هستى مطلق مى‏پیوندد.

رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود:

“فوق کلّ ذى برٍّ برٌّ حتى یقتل فى سبیل اللّه، فاذا قُتِلَ فى سبیل اللّه فلیس فوقه برّ؛۱ بالاتر از هر خیر و نیکى، خیر و نیکى وجود دارد تا انسان در راه خدا کشته شود که بالاتر از کشته شدن در راه خدا، خیر و نیکى یافت نشود.”

همچنین پیغمبر اکرم(ص) فرمود: “اشرف الموت قتل الشهاده؛۲ شهادت برترین مرگ‏ها است.”

و نیز از آن حضرت نقل شده که فرمود: “لوددت انّى اُقتَل فى سَبیل اللّه، ثمّ احیا ثمّ اُقتَل ثمَّ اُحیا ثم اقتل ثمّ اُقتَل؛۳ دوست دارم در راه خدا کشته شوم(نه یک بار و دو بار که) بارها کشته شوم و زنده شوم و باز هم کشته شوم.”

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در مقام دعا و درخواست از خداوند متعال عرضه مى‏دارد: “نسأل اللّه منازل الشّهداء؛۴ از خداوند جایگاه شهیدان را طلب مى‏کنم.”

 

مقام شهید

شهید مصداق عینى شهادت است ه با انتخاب آگاهانه و در کمال خلوص، هستى خود را یکجا به آفریدگار جهان تقدیم مى‏کند و به سرچشمه بقا و حیات، پیوند مى‏یابد.

درک مقام شهید از توان و ظرفیت فهم ما خارج است و تنها منبع وحى الهى است که شمه‏اى از این مقام را براى ما بازگو فرموده است: “ولاتقولوا لِمَن یُقتَلُ فى سَبیل اللّه اَموات بل احیاء ولکن لاتشعرون؛۵ براى کسانى که در راه خدا کشته مى‏شوند نگویید مردگانند (کلمه اموات را درباره شهدا به کار نبرید) بلکه آنها زنده‏اند، لکن شما درک نمى‏کنید.”

این آیه ضمن آن که بر زنده بودن شهدا تأکید مى‏ورزد، درک این مقام را از حیطه شعور و فهم بشر در این دنیا خارج مى‏شمارد. در حالى که در آیه فوق از به کار بردن تعبیر اموات در مورد شهدا نهى مى‏کند، در آیه‏اى دیگر از پندار مرده بودن آنان نیز نهى فرموده است که نه فقط به زبان نگویید آنها مرده‏اند بلکه به دل نیز راه ندهید.

“ولا تحسبنَّ الّذین قُتِلوا فى سَبیل اللّه امواتاً بل احیاءٌ عند ربّهم یرزقون؛۶ کسانى را که در راه خدا کشته شده‏اند مرده مى‏پندارید، بلکه زنده‏اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند.”

امام خمینى(قدّس سرّه) در این زمینه مى‏فرماید: “اگر نبود در شأن و عظمت شهداى معظم فى سبیل اللّه جز این آیه کریمه، که با قلم قدرت غیب بر قلب مبارک نورانى سید رسل صلى اللّه علیه و آله و سلّم نگاشته و پس از تنزل مراحلى به ما خاکیان صورت کتبى آن رسیده است، کافى بود که قلمهاى ملکوتى و مُلکى شکسته شود و قلبهاى ماوراى اصفیاءاللّه از جولان در حول آن فرو بسته شود. ما خاکیان محجوب یا افلاکیان چه دانیم که این “ارتزاق عند الرّب شهدا” چى است. چه بسا مقامى باشد که خاص مقربان درگاه او جلّ و علا و وارستگان از خود و ملک هستى باشد، پس مثل من وابسته به علائق و وامانده از حقایق چه گویم و چه نویسم، که خاموشى بهتر و شکستن قلم اولى است.”۷

امام خمینى همچنین پیرامون نکاتى از همین آیه مى‏فرماید: “در این آیه کریمه بحث در زندگى پس از حیات دنیا نیست که در آن عالم همه مخلوقات داراى نفس انسانى به اختلاف مراتب از زندگى حیوانى و مادون حیوانى تا زندگى انسانى و مافوق آن زنده هستند، بلکه شرف بزرگ شهداى در راه حق، “حیات عند الرّب” و ورود در “ضیافه اللّه” است.

این حیات و این ضیافت را با قلمهاى شکسته‏اى مثل قلم من نمى‏توان توصیف و تحلیل کرد، این حیات و این روزى غیر از زندگى در بهشت و روزى در آن است. این لقاء اللّه و ضیافه اللّه مى‏باشد. آیا این همان نیست که براى صاحبان نفس مطمئنه وارد است “فادخلى فى عبادى و ادخلى جنّتى” که فرد بارز آن سید شهیدان سلام اللّه علیه است.”۸

“از شهدا که نمى‏شود چیزى گفت. شهدا شمع محفل دوستانند. شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادى وصولشان “عند ربّهم یرزقون”اند، و از “نفوس مطمئنه‏اى” هستند که مورد خطاب “فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى” پروردگارند. اینجا صحبت از عشق است و عشق؛ و قلم در ترسیمش بر خود مى‏شکافد.”۹

درباره مقام شهید احادیث بسیارى از معصومین علیهم السلام نقل شده است که در اینجا به مواردى از آنها اشاره مى‏شود.

حضرت امیرالمؤمنین على علیه السلام فرمود:

“ان اللّه کتب القتل على قومٍ و الموت على آخرین و کلّ آتیهٌ منیّتُه کما کَتبَ اللّه لَه فَطوبى للمجاهدین فى سبیل اللّه و المقتولین فى طاعته؛۱۰ خداوند براى گروهى کشته شدن و براى گروهى دیگر مرگ را مقرر فرموده است و هر کدام به اجل مقرر خود به آنگونه که خدا مقدّر فرموده مى‏رسند. پس خوشا به حال مجاهدان در راه خدا و کشتگان در راه اطاعتش.”

امام زین العابدین علیه السلام از قول جدش رسول اللّه(ص) مى‏فرمود:

“ما من قطرهٍ احبُّ الى اللّه عزّ و جلّ من قطره دمٍ فى سبیل اللّه؛۱۱ هیچ قطره‏اى در پیشگاه خداوند محبوب‏تر از قطره خونى که در راه خدا ریخته مى‏شود، نیست.”

از پیغمبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود:

“…و اول من یدخل الجنه شهید؛۱۲ اول کسى که وارد بهشت مى‏شود، شهید است.”

امام صادق علیه السلام از طریق پدرانش از جدش رسول اللّه(ص) نقل فرموده:

“ثلاثه یشفعون الى اللّه یوم القیامه فیفشَفِّعُهم الانبیاء ثم العلماء ثمّ الشهداء؛۱۳ سه گروه روز قیامت شفاعت مى‏کنند و شفاعت آنان مورد پذیرش خداوند قرار مى‏گیرد:انبیاء، علما، و شهداء.”

همچنین از پیغمبراکرم(ص) نقل شده که فرمود:”یشفع الشهید فى سبعین فى اهله؛۱۴ شهید هفتاد نفر از بستگان خود را شفاعت مى‏کند.”

امام خمینى درباره شفاعت مى‏فرماید: “جلوه شفاعت شافعان در این عالم، هدایت، آنها است و در آن عالم، باطن هدایت شفاعت است. تو از هدایت اگر بى‏بهره شدى از شفاعت بى بهره‏اى و بهر قدر هدایت شوى شفاعت شوى.”۱۵

با توجه به معنى شفاعت و رابطه آن با هدایت در این دنیا و نقشى که شهدا در امتداد انبیاء و علماء براى هدایت مردم ایفا مى‏کنند، جایگاه رفیع شهدا را مى‏توان دریافت. اگر در حدیث اخیر سخن از شفاعت هفتاد نفر از اهل شهید آمده است اولاً کلمه هفتاد ظاهراً اشاره به کثرت است و وسعت دائره شفاعت شوندگان در آخرت وابسته به دائره هدایت شوندگان از شهادت شهید در این دنیا است و ممکن است شهادت شهیدى مانند امام حسین علیه السلام منشأ هدایت میلیون‏ها میلیون انسان در این دنیا و شفاعت آنان در آخرت شود. ثانیاً به کاربردن تعبیر اهل در حدیث مزبور اشاره به اهلیت شفاعت شوندگان دارد که با نظر امام خمینى مبنى بر تطابق بین ظاهر و باطن شفاعت همسو مى‏باشد. آن چنانکه شفاعت حضرت نوح در مورد پسرش به درگاه خداوند پذیرفته نشد به دلیل آن که در فرهنگ قرآن “انه لیس من اهلک؛)۱۶( او اهل حضرت نوح نبود!”

 

وظیفه جامعه نسبت به شهید

از آنجا که شهید براى خدا و در راه خدا، هستى خود را براى نجات و سعادت جامعه فدا مى‏نماید، هر چند پاداش اصلى خود را از خداوند دریافت مى‏کند، اما بنابر حکم عقل، جامعه نیز به لحاظ حقى که شهید بر گردن آنان دارد. مدیون شهید است و باید با تمام وجود دَین خود را در قبال شهید ایفاء نماید.

زنده نگهداشتن یاد و نام شهید و بزرگداشت زمان و مکان شهادت و مدفن او و الگوسازى از شخصیت و سیره زندگى و حماسه ایثارگرانه شهید، بخشى از وظائف جامعه نسبت به شهید مى‏باشد.

این نکته افزودنى است که فایده انجام این نوع وظائف عمدتاً به خود مردم باز مى‏گردد و در حقیقت این ما هستیم که نیازمند شهدا هستیم نه آن که شهدا نیازمند بزرگداشت ما باشند. اجر و مقامى که شهدا نزد پروردگارشان دارند با بزرگداشت یا غفلت مردم از آنان کم و زیاد نمى‏شود. بزرگداشت و تکریم شهید در جامعه یعنى بزرگداشت و تکریم فرهنگ شهادت و تمام نیکى‏ها و ترویج روحیه ایثارگرى و فداکارى براى ارزشها و دفاع از جامعه و سرزمین اسلامى. فرهنگ و روحیه‏اى که قوام و بقاء جامعه و نظام و سرزمین اسلامى، همواره نیازمند به آن مى‏باشد. و این مطلبى است که تمام ملل و کشورها در چارچوب جهان بینى و ارزشهاى خود به منظور حفظ استقلال و دفاع از موجودیتشان در برابر بیگانگان و مهاجمان مورد توجه و اهتمام جدى آنان قرار دارد.

 

منزلت خانواده شهید

خانواده شهید از جهات مختلف، داراى مقام و منزلت ویژه‏اى در پیشگاه خداوند و در نظام و جامعه اسلامى مى‏باشد. پدر و مادر شهید با توجه به این که معمولاً بیشترین نقش را در تربیت شهید ایفاء و با داشتن بیشترین علاقه به فرزند خود او را تقدیم خدا کرده‏اند از ارزش والایى برخوردار مى‏باشند. والدین، مخصوصاً مادر، بطور طبیعى آنچنان علاقه‏اى به فرزند خود دارند که عادتاً براى حفظ فرزندشان حاضرند همه چیز خود را فداى او کنند و مى‏توان گفت والدین، فرزند خود را از جان خود بیشتر دوست مى‏دارند. این بیت از شعر سعدى بهترین توصیف حالت بدرقه والدین به هنگام عزیمت فرزندانشان به سوى جبهه است.

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعى سخن

من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم مى‏رود

بنابر این والدین مخصوصاً آنانى که با طیب خاطر و بر اساس اعتقادشان فرزندانشان را از زیر قرآن عبور داده و بعد از شهادت آنان نیز صبورانه، رضایت خود را در برابر تقدیر الهى ابراز و از این که خداوند این افتخار را نصیب آنها فرموده خود را سربلند و مفتخر مى‏بینند، شاهدان عینى فرهنگ شهادت و ایثار و ره یافتگان وصال حقند.

همسر شهید نیز که افتخار همزیستى با شهید را داشته و شریک زندگى و پشتیبان و سرپرست خود را به ظاهر از دست داده و بار نگهدارى و تربیت فرزندان شهید و مسؤولیت حفظ کرامت و عظمت شهید را در جامعه به دوش گرفته، به همراه فرزندان شهید به عنوان یادگاران شهید که نزدیکترین نسبت و انتساب را به او دارند، منزلت و جایگاه برجسته‏اى را نزد خداوند و مردم دارند.

مجموعاً مى‏توان گفت مشابه همان فاصله‏اى که شهید و مقتول فى سبیل اللّه نسبت به مقتولین در مسیر طاغوت دارد. بین خانواده آنها نیز وجود دارد و نمودى از این تفاوت و فاصله را در مقایسه بین خانواده‏هاى شهداى ایران و بازماندگان مقتولین جنگ‏ها در بسیارى از کشورهاى دیگر مى‏توان به دست آورد. در حالى که بازماندگان مقتولین آن جنگ‏ها بعد از جنگ به عوامل عمده نارضایتى و بحرانهاى اجتماع و اخلاقى تبدیل مى‏شوند و ما شاهدیم خانواده‏هاى شهداى انقلاب اسلامى همچون خاندان شهداى کربلا ادامه دهندگان راه شهدا و از پشتیبانان اصلى نظام و ارزشهاى اسلامى هستند بگونه‏اى که میزان حمایت از آرمان شهدا در خانواده شهدا بیشتر از سایر اقشار است و به همین ترتیب خانواده‏هایى که دو شهید تقدیم اسلام کرده‏اند نسبت به یک شهیدى‏ها، و چند شهیدى داده‏ها نسبت به دو شهید داده‏ها، التزام و پیوند محکم‏ترى با شهدا و راه آنان دارند و نویسنده خود بارها شاهد بود مادرى که تصویر سه شهید خود را در دست داشت و به زیارت امام راحل نائل مى‏شد – به جاى اظهار تأثر از شهادت فرزندانش، قهرمانانه اصرار داشت که امام دعا کند او هم توفیق شهادت در راه خدا را پیدا کند!

به این ترتیب خانواده شهید از دو جهت شایسته تکریم و تجلیل و خدمت مى‏باشند:

اولاً به دلیل اهلیت و شایستگى اکتسابى و نقشى که در همراهى و همسوئى با شهید ایفاء مى‏کنند و ثانیاً بخاطر انتسابى که با شهید دارند و در سایه دَینى که جامعه به شهید دارد بخشى از تکریم و تعظیم شهید در احترام و تجلیل از خانواده و اهل بیت او تجلّى مى‏یابد و مسأله تکریم خانواده شهید و تقدیم خدمات لازم به آنان نه تنها به عنوان یک کار مطلوب بلکه یک وظیفه همگانى براى جامعه و نظام اسلامى به حساب مى‏آید.

این مطلب را نیز با سخنى از امام راحل که جلوه‏اى از نگرش اسلام درباره این قشر والامقام است مى‏آرائیم: “سلام و درود بر شما پدران و مادران، همسران، فرزندان و بازماندگان شهدا که از بهترین عزیزان خود، در راه بهترین هدف که اسلام عزیز است، بزرگوارانه گذشته‏اید و در امر دفاع از دین خدا، آنچنان صبر و مقاومت نشان داده‏اید که رشادت و استقامت یاران سید شهیدان حضرت امام حسین – علیه السلام – را در خاطره جهانیان تجدید مى‏کردید.”۱۷

 

منزلت بى مانند ایثارگران در مکتب وحى

آیات فراوان قرآن و احادیث بسیار زیاد معصومین علیهم‏السلام پیرامون رزمندگان راه خدا بیانگر جایگاه رفیع و بى نظیر آنان است. براى نمونه این آیه را مرور مى‏کنیم:

“انّ اللّه اشترى من المؤمنین انفسهم و اموالهم، بانَّ لَهُمُ الجَنَّهَ، یُقاتِلُونَ فى سبیل اللّهِ، فَیقتلون و یقتلون، وعداً علیه حقّاً فى التّوریه و الأنجیل و القرآن، و من اوفى بعهده من اللّهِ، فاستبشروا ببیعکم الّذى بایعتُم بِهِ، وَ ذلِکَ هُوَ الَفوز العظیم؛۱۸ همانا خدا(مشترى) از مؤمنان( بایع) جان، مالشان (مثمن) را به بهاى بهشت (ثمن) خریدارى کرد. آنان در راه خدا مى‏جنگند و مى‏کشند و کشته مى‏شوند. این در تورات و انجیل و قرآن وعده حقى بر عهده خداست و چه کسى از خدا بر عهدخویش وفادارتر است؟ پس به این معامله‏اى که با خدا کرده‏اید

شاد باشید و این همان کامیابى بزرگ است”

این جلوه‏اى از منزلت والاى رزمندگان راه خداست بکشند یا کشته شوند و آنگاه که جان خویش را در جبهه فدا کنند یا بعد از مجروح شدن و تحمّل مشقتها و درد بسیار که خود پاداشى بزرگ دارد در اثر جراحات و جانبازى به شهادت برسند و یا آن که در اسارت، شکنجه و آزار مضاعف دشمن را به جان بخرند و به مقام آزادگى برسند. همگى برخوردار از این فضیلت والا هستند و آنگاه که رزمنده‏اى جان بر کف، در اثر جراحتهاى جنگ به مقام جانبازى نائل شود و همزمان در اسارت سخت‏ترین رنجها و دردها را تحمّل کند و در اثر جراحتهاى جانکاه جبهه به مقام شهادت رسد با برخوردارى از چهار عنوان: رزمنده، آزاده، جانباز و شهید در اوج این قلّه رفیع جاى مى‏گیرد.

دقت در آیه مذکور و ملاحظه ویژگیهاى مشترى، بایع، ثمن و مثمن که به عنوان یک پیمان از سوى خدا مطرح شده و سند آن را نیز بزرگترین کتابهاى آسمانى یعنى تورات و انجیل و قرآن قرار داده و بر وفاى بر این عهد تأکید نموده و آن را فوز عظیم دانسته است، افقهاى شگفت انگیزى را به روى انسان مى‏گشاید.

در اینجا مرورى بر آمار شهداء، جانبازان و آزادگان و اشاره به پاره‏اى از ویژگى‏هاى آنان مى‏تواند دستمایه‏اى براى تحلیلهاى گوناگون باشد.

مجموع شهدایى که در بنیاد شهید انقلاب اسلامى داراى پرونده هستند ۲۱۹/۰۰۰ نفر مى‏باشند که از این رقم حدود ۲۰/۰۰۰ نفر در درگیرى با شرارتهاى ضد انقلاب و ترورهاى منافقین به شهادت رسیده‏اند.

و افرادى که در درگیریهاى مستقیم دفاع مقدس شهید شده‏اند ۱۷۲/۰۰۰ نفر و شهداى بمبارانهاى دشمن ۱۶/۰۰۰ نفر مى‏باشند و به این ترتیب جمع شهداى جنگ تحمیلى به ۱۸۸/۰۰۰ نفر مى‏رسد.

برخلاف شایعه پراکنى‏هاى بیگانگان که رقم شهداى جمهورى اسلامى را چندین برابر واقعیت، بزرگ نمایى مى‏کردند و به منظور القاء ناتوانى در مدیریت جنگ و تضعیف روحیه مردم، بهره‏گیرى از امواج انسانى را به جاى مدیریت و تکنولوژى دامن مى‏زدند.

رقم ۱۸۸/۰۰۰ در مقایسه با کشته‏هاى عراق در جنگ علیرغم همه برخورداریها و پشتیبانى‏هاى جهان استکبار از ارتش عراق از جمله نکات مهمى است که باید از ابعاد گوناگون مورد بررسى قرار گیرد.

یادآورى مى‏شود مشابه این تفاوت را در رقم ۴۲/۱۷۵ اسراى ایران در قبال ۷۰/۰۰۰ نفر اسیر عراق شاهد هستیم که باید مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.

در مورد شهدا به چند نکته اشاره مى‏کنیم:

بیشترین شهید دفاع مقدّس را در سال ۱۳۶۵ داشته‏ایم با ۴۱/۰۰۰ شهید.

سن ۷۲% از شهدا (یعنى حدود ۱۵۵/۰۰۰نفر) بین ۱۶ تا ۲۵ سال (یعنى نوجوان و جوان)

بیشترین تعداد شهید از جهت سن شهداى ۲۰ ساله مى‏باشند با تعداد ۳۰/۰۰۰ نفر.

در جنگ تحمیلى به طور میانگین از هر ۲۳۰ نفر جمعیت کشور یک نفر به شهادت رسیده است. در این میان استان اصفهان از هر ۱۴۴ نفر یک نفر و قم از هر ۱۴۸ نفر یک نفر و استان سمنان هر ۱۵۵ نفر یک نفر به شهادت رسیده‏اند و دارنده رتبه اول تا سوم در کشور مى‏باشند.

در میان اقشار جامعه روحانیت بیش از ده برابر میانگین کل جامعه به شهادت رسیده‏اند و بیش از ۵ برابر میانگین جامعه شهید داده‏اند (یعنى فرزندانشان به شهادت رسیده‏اند).

شهداى مؤنث بیش از ۶/۴۰۰ نفر و نزدیک به ۳% کل شهدا مى‏باشند.

حدود ۵۶/۰۰۰ نفر از شهدا متأهل و بقیه مجرد بوده‏اند این نکته که اکثریت قاطع شهدا مجرد بوده‏اند و در بین متأهلین، آنان که فرزندان کمترى داشته‏اند نسبت بیشترى را دارا هستند و در کنار این نکته حدود ۹۷% شهدا به قشر مستضعف تعلّق دارند مى‏تواند این نتیجه را بدهد که هر که سبکبارتر بوده است سبکبال‏تر به معراج شهادت پرواز کرده است. این نکته را نیز باید یادآور شد که اکثریت شهداء از پایگاه مسجد و سنگر نماز جمعه و جماعت به جبهه عزیمت کرده‏اند و بر اساس تحقیقى که روى وصیت نامه شهداء انجام یافته انگیزه اصلى آنها در پیمودن راه شهادت به ترتیب الگوگیرى از نهضت حسینى و پیروى از امام خمینى و دفاع از اسلام مورد تأکید قرار گرفته است و به این ترتیب نتیجه مى‏گیریم که با سبکبارى از تعلّقات زندگى مادى به همراه انگیزه نیرومند ایمان به مبدأ و معاد و عشق و پیروى از جایگاه امامت و ولایت، روحیه شهادت‏طلبى به فعلیت و شکوفائى مى‏رسد.

و اما آمار جانبازان دفاع مقدّس با درصدهاى مربوطه به این ترتیب مى‏باشد:

زیر ۲۱۹/۵۰۰%۲۵

تا ۱۵۱/۸۰۰%۵۰

تا ۱۹/۷۰۰% ۷۰

۷/۵۰۰%۷۰

و از میان ۴۲/۱۷۵ آزاده ۲۱/۰۰۰ نفر آنها جانباز هم هستند که در ارقام فوق ملحوظ شده است. نکات فراوان دیگرى در این زمینه وجود دارد که در فرصت مناسب باید مطرح و مورد بررسى قرار گیرد.

 

 

پى‏نوشت‏ها:

  1. وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۱۰، ح ۲۱٫
  2. بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۸، ح ۴٫
  3. صحیح بخارى، ج ۴، ص ۲۱٫
  4. نهج البلاغه، خطبه ۲۳٫
  5. سوره بقره، آیه ۱۵۴٫
  6. سوره آل عمران، آیه ۱۶۹٫
  7. صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۶۵/۵/۲۰ ،۱۰۱٫
  8. همان، ج ۱۸، ص ۶۲/۱۱/۱۹ ،۳۲۵٫
  9. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۶۷/۷/۱ ،۱۴۷٫
  10. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۳، ص ۱۸۳٫
  11. وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۸، ح ۱۱٫
  12. بحارالانوار، ج ۶۶،ص ۳۹۳،ح ۷۵٫
  13. همان، ج ۹۷، ص ۱۴، ح ۲۴٫
  14. کنزالعمال، ج ۴، ص ۴۰۱، ح ۱۱۱۱۹٫
  15. کلمات قصار امام خمینى، صفحه ۴۵، چاپ اول.

۱۶٫سوره هود، آیه ۴۶٫

  1. صحیفه امام، جلد ۱۷، ص ۱۳۶۱/۸/۲۵ ،۹۵٫
  2. سوره توبه، آیه ۱۱۱٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *