حجهالاسلام اصغرهادوى کاشانى
مقدمه
هنگامى که مصرف کننده درآمدى کسب مىکند بخشى از آن را مصرف مىکند و بخش دیگر را به عنوان پس انداز کنار مىگذارد که در یک اقتصاد غربى بخش غیر مصرفى باید سرمایه گذارى شود و در اقتصاد اسلامى افزون بر این دو بخش قسمتى هم به انفاق اختصاص داده مىشود.
در پس این مفهوم ساده درباره مصرف مکاتب اقتصادى گوناگونى وجود دارند که مصرف افراد ریشه در این دیدگاهها دارد کسانى که بر این باورند خداوند پس از خلق جهان ارتباطى با هستى ندارد و انسان را موجودى رها شده به حال خویش مىدانند که هر درآمدى را به هر مقدار در هر جهتى مىتواند به مصرف برساند. یا کسى که اصالت را به انسان مىدهد و از بین فرد و جامعه براى فرد ارزش ویژهاى در نظر مىگیرد نمىتواند فکر جامعه و همنوعان خویش باشد. اسلام که از خلقت انسان هدف خاصى دارد و غایت زندگى او را کمال نهایى مىداند ارتباط او را با خدا همیشگى مىداند و براى تمام عمر او برنامه دارد و الگوى مصرف او را به گونهاى طراحى کرده است که ضمن رضایتمندى شخصى به فکر جامعه و خویشان باشد و به اسراف و اتراف گرفتار نشود و تا جاى ممکن به بیگانه تکیه نکند.
این نوشتار برگرفته از کتاب و سنت است که الگوى مصرف یک فرد مسلمان را پیشنهاد مىدهد.
تشویق به مصرف
تفکر انحرافى در صدر اسلام گروهى را بر آن داشت که از دنیا کناه گیرند و لذّتهاى آن را بر خویش حرام کنند ریشه این دیدگاه از مسیحیت گرفته شده بود و قرار بود به عنوان آموزه اسلامى در بین مسلمین رایج شود. ابن مسعود مىگوید: بر پیامبر داخل شدم، فرمود: ابن مسعود کسانى که قبل از شما بودند با هم اختلاف کردند و بر هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند. گروهى که به دین عیسى دعوت نمایند به شهرهاى دیگر رفتند و رهبانیت را پیشه خود ساختند اینان همان کسانى بودند که خداوند درباره آنها مىفرماید:
“و رهبانیه ابتدعوها ما کتبناها علیهم”۱
آن گاه پیامبر فرمود: کسانى که به من ایمان آورده و مرا تصدیق نموده و از من تبعیت کردند در واقع رهبانیت را رعایت کردهاند و در غیر این صورت هلاک شدند.
بهرهگیرى از دنیا استفاده از لذّات مشروع و مصرف کالاها و خدمات مىتواند علاوه بر تنعّم شخصى باعث رونق واحدهاى تولیدى و اشتغال و کارآفرینى باشد اگر بهرهگیرى از دنیا و مواهب آن در دستور کار نباشد توجیهى براى خلقت دنیا هم وجود ندارد.
لذا خود رسول خدا و پیشوایان دین نیز مصرف را بر خود حرام نمىکردند و مثل بقیه مردم مىخوردند و مىآشامیدند و لذّت مىبردند در روایت سعید بن عاص از پیامبر(ص) نقل مىکند که حضرت به عثمان فرمود: “خداوند به جاى رهبانیت، دین حق و آسان گیر را به من عطا کرده است پس اگر از ما هستى آنچه را ما انجام مىدهیم انجام بده”.۲
در قرآن آمده است:
“یا بنى آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد و کلوا واشربوا و لا تسرفوا انّه لایحبّ المسرفین”۳
اى فرزندان آدم زینت خود را هنگام رفتن به مسجد با خود ببرید و از نعمتهاى الهى بخورید و بیاشامید ولى اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست ندارد.
خداوند متعالى بنى آدم را به برداشتن زینت خود به هنگام رفتن به مسیر امر کرده است به این معنى که از زینتهاى خود استفاده کنند. زینت، پوشش زیبا است و آنچه با آن مزیّن مىشوند را زینت مىنامند مانند: لباس زیبا، زیور آلات و امثال آن.۴
البته بعضى بر این باورند که زینت در آیه علاوه بر زینت جسمانى به زینتهاى معنوى نیز اشاره دارد.۵
در آیه دیگرى مىخوانیم:
“بگو: چه کسى زینتهاى الهى را که براى بندگان خود آفریده و روزىهاى طیّب را حرام کرده است؟”۶
علامه طباطبایى در ذیل آیه مىنویسد:
“آیه شریفه با استفهام انکارى این نکته را مىرساند که اباحه زینت و طیّبات از رزق از جمله امورى است که جاى شک و شبهه در آن نیست حکم فطرى و عقلى است که شرع هم آن را امضا کرده است”.۷
خداوند زینتهایى را مطرح مىکند که براى بندگانش پدید آورده و با الهام فطرى به آنان گوشزد کرده است و فطرت، فقط چیزهایى را که انسان به او نیاز دارد الهام مىکند هیچ دلیلى بر مباح بودن چیزى بهتر از نیاز به آن نیست که خداوند با تعبیه قوا بین انسان و اشیاء رابطه برقرار کرده است.۸
در آیه دیگرى مىخوانیم:
“و ما لکم الّا تأکلوا مما ذکر اسم اللّه علیه”.۹
چرا از چیزهایى که نام خدا بر آن برده شده نمىخورید؟
دنباله همین آیه یکى از قیود مصرف و موانع که حرام بودن است، ذکر شده است: “و قد فصّل لکم ما حرّم علیکم”. نتیجه این مىشود که لسان آیات به گونهاى است که علاوه بر جواز نوعى ترغیب و تشویق به مصرف از آنها فهمیده مىشود.
ارزشهاى حاکم بر مصرف
عقاید، باورها، رفتارها و اخلاق که التزام یا عمل به آنها از نظر اسلام مطلوب است و فرد را در مسیر تکامل یارى مىرساند و این ارزشها منحصر در واجبات و محرمات نسبت احکام و آدابى مانند توجه به خدا، رسول و معاد، رعایت تقوا، ترک گناهان و شک در مصرف مىتوانند مصرف انسان را جهت دهى کنند.
الف – ارزشهاى اعتقادى
آیات و روایات فراوانى وجود دارد که تأکید مىکنند خداوند انواع غذاها و میوهها و نوشیدنىها را آفریده و در اختیار بشر قرار داده است تا انسان شناخت و آگاهى بیشترى یابد و فرمان خدا را اطاعت کند و شکر او را به جا آورد “فلینظر الانسان الى طعامه انا صببنا الماء صبّا ثم شققنا الأرض شقاً فانبتنا فیها حبّا و عنباً و قضبا و زیتوناً و نخلا و حدائق غلبا و فاکهه و ابّا متاعاً لکم و لانعامکم.”۱۰
انسان باید به غذاى خویش بنگرد ما آب فراوان از آسمان فرو ریختیم سپس زمین را از هم شکافتیم و در آن دانههاى فراوانى رویانیدیم و انگور و سبزى بسیار و زیتون و نخل فراوان و باغهاى پر درخت و میوه و چراگاه تا وسیلهاى براى بهرهگیرى شما و چارپایانتان باشد.
این مضمون در جاهاى دیگر قرآن هم آمده است.۱۱ و وجه مشترک همه آنها این است که انسان همواره باید آفریننده این نعمتها، خدا را حاضر و ناظر ببیند و شکرگزار این همه نعمت باشد و براى اینکه جلوى ناسپاسى را بگیرد مىفرماید: “قتل الانسان ما اکفره”۱۲ مرگ بر این انسان چقدر کافر و ناسپاس است.
علاوه بر آیاتى که نشان دهنده نزول نعمتهاى الهى بر انسان است آیاتى هم وجود دارد که تعبیر به “رزق” در آنها آمده است و اینکه قبض و بسط این روزى هم به دست خداست.۱۳
ب – ارزشهاى رفتارى
- برنامه ریزى
با برنامه ریزى در همه زمینههاى اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى، در سطح خرد و کلان مىتوان به بهرهورى بیشتر از زمان و هزینهها دست یافت انسان با برنامه انسان با کارنامه است و انسان بى برنامه فاقد کارنامه است و انسان فاقد کارنامه برج مراقبت زندگى ندارد و زندگى را با “آرزوها” و “شاید” و “اى کاش” مىگذراند اقدام به برنامه ریزى از مصادیق بارز تدبیر و تقدیر در امور معیشتى است که بیش از ثروت در رفاه و آسایش انسان مؤثّر است و عدم برخوردارى از این خصلت گاهى موجب مىگردد که برخى در بینوایان از ثروتمندان، اسرافکارتر شمرده شوند در روایتى از امام صادق(ع) آمده که مىفرماید:
“رب فقیر اسرف من غنى فقلت:کیف یکون الفقیر اسرف من الغنىّ؟ فقال: انّ الغنى ینفق مما اوتى و الفقیر ینفق من غیر ما اوتى.”۱۴
بسا فقیرى که از توانگر اسرافکارتر باشد گفتم: چگونه چنین چیزى ممکن است؟ فرمود: توانگر از آن چه به وى عطا شد، خرج مىکند ولى فقیر خرج مىکند بدون آنکه به وى عطا شده باشد.
آگر شخصى برنامهریزى براى مصرف داشته باشد، رفتار مصرفى خود را تابع سطح درآمد جارى نمىداند بلکه به فرصتهاى مصرفى بلندمدت یا دائمى ارتباط مىدهد.
“فریدمن” که خود مبتکر این نظریه است مثال مناسبى را ارائه مىدهد که در آن شخصى درآمد خود را فقط یک بار در هفته در روزهاى جمعه، دریافت مىکند از وى انتظار نمىرود کل مصرف خود را در روزى که درآمد دریافت مىشود متمرکز کند و مصرف او در روزهاى دیگر صفر باشد.۱۵
نظریه درآمد دائمى IncomePermanent توانسته است جایگاه ویژهاى در مباحث اقتصادى داشته باشد و مىتوان از آن نتیجه گرفت که از آداب مصرف،پسانداز اضافه بر نیاز براى فردایى است که انسان توان کار و تلاش ندارد.
- پس انداز
یکى از ارزشهاى اخلاقى که باید در مصرف رعایت گردد پس انداز کردن بخشى از مالى است که دست آمده است در واقع یک نوع مصرف منفى و پس انداز مثبت است که شرع ما نیز به آن سفارش کرده است. این پسانداز نوعى آرامش روانى براى انسان فراهم مىآورد۱۶ و ارمغان آن سخاوتمندى است.۱۷
افزون بر اینها مىتوان با این پس انداز سرمایهگذارى کند امروزه در اقتصادهاى موفقSI است یعنى آنچه پس انداز مىشود باید سرمایهگذارى گردد علاوه بر آرامش خاطر فردا، ارزش افزوده هم براى مال انسان به وجود مىآید.
محمد بن عذافر از پدرش نقل مىکند که امام صادق(ع) به پدر او ۱۷۰۰ دینار داد و به او فرمود:با آن بازرگانى کن. سپس فرمود: “بدان که مرا به سود آن رغبتى نیست هرچند که سود، خواستنى است. امّا من دوست مىدارم که خداوند بزرگ مرا در حالى ببیند که به بهرههاى آفریده او روى مىآورم.”
پدرم گفت: “با آن صددینار براى وى سود کسب کردم. سپس به دیدار وى رفتم و به او گفتم: با آن، برایت صددینار سود کسب کردم. او از این خبر بسیار خرسند شد و مرا فرمود: آن را در سرمایه من قرار ده”.۱۸
- انفاق
همانطورى که در مقدمه اشاره شد در اقتصاد غیر اسلامى درآمد یا مصرف مىشود و یا پس انداز مىگردد(Y)C+S) که پس از انداز هم سرمایهگذارى مىشود ولى در نگاه اسلامى افزون بر این دو، بخشى از درآمد انفاق مىشود و به عنوان یک جز به نام انفاق هم اضافه مىگردد فرض کنید اسم آنرا “f” بگذاریم آنگاه معادله به این صورت در مىآید: (Y)C+S+f)
در نظر لغت شناسان انفاق به معناى از دست دادن مال۱۹ و به معناى تمام شدن دارایى یا توشه خود را از دست دادن هم آمده است۲۰ واژههاى نفاق و منافق هم از همین مادهاند زیرا منافق از ایمان خارج شده یا ایمان را از قلبش خارج مىسازد. برخى مفسران آن را چنین تعریف کردهاند:
انفاق خارج ساختن چیزى از ملک خود و به ملک دیگرى درآوردن است اگر از ملک خود خارج ساخته و به ملک دیگرى وارد نکند انفاق نامیده نمىشود درباره انفاق و رابطه آن با کنز و انفاق واجب و مستحب اختلاف شیعه و سنى مباحث فراوانى وجود دارد که آنها را وا مىنهیم آنچه هدف از این نوشتار است. تأکید فراوان آیات و روایات درباره این موضوع است.۲۱
انفاق در آیات قرآن، نشانه ایمان،۲۲ نشانه تقوا، صفات درستکاران و نیکوکاران،۲۳ همراه نماز،۲۴وسیله تقرّب نامیده شده است درباره کیفیت انفاق هم قرآن کریم از انفاق به صورت قرض الحسنه به خداوند نام مىبرد که براى خشنودى خداوند پرداخت مىشود و این کیفیت زمانى به اوج مىرسد که “لوجه اللّه” و “على حبه” باشد افزون بر آن انفاق باید از طیبات باشد که مفسران براى “طیب” سه معنى ذکر کردهاند:حلال، مال خوب، با کیفیت.۲۵
خداوند متعال درباره کیفیت مال انفاق مىفرماید: باید از طیبات باشد نه از خبیث یعنى مالى که با رغبت آن را بگیرد نه با کراهت.
“یا ایّها الّذین آمنوا انفقوا من طیبات ما کسبتم و مما اخرجنا لکم من الارض و لا تیمموا الخبیث منه تنفقون ولستم بآخذیه الّا أن تغمضوا فیه و اعلموا انّ اللّه غنى حمید”۲۶
اى کسانى که ایمان آوردهاید و از آن چه از زمین براى شما خارج ساختهایم(از منبع و معادن و درختان و گیاهان) انفاق کنید و براى انفاق به سراغ قسمتهاى ناپاک نروید در حالى که خود شما (هنگام پذیرش اموال) حاضر نیستید آنها را بپذیرید مگر از روى اغماض و کراهت و بدانید خداوند، بى نیاز و شایسته ستایش است.
از امام صادق(ع) نقل شده این آیه درباره جمعى نازل شد که ثروتهایى از راه رباخوارى در زمان جاهلیت جمع آورى کرده بودند و از آن در راه خدا انفاق مىکردند. خداوند آنها را از این کار نهى کرد و دستور داد از اموال پاک و حلال انفاق کنند و از امام على(ع) نقل شده که فرمود: آیه درباره کسانى نازل شده که هنگام انفاق خرماى خشک و نامرغوب خوب مخلوط مىکردند به آنها دستور داده شد از این کار بپرهیزید.۲۷
از برخى آیات هم فهمیده مىشود که انفاق باید مال مورد علاقه باشد۲۸ و در زمان تنگدستى جامعه این کار انجام شود.
این انفاق وقتى صورت گیرد باید به زینت ایمان آراسته باشد و منت و اذیتى هم در کار نباشد.
“الّذین ینفقون اموالهم فى سبیل اللّه ثم لایتبعون ما انفقوا منّا و لا اذاً لهم اجرهم عند ربهم ولاخوف علیهم ولاهم یحزنون”۲۹
کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند سپس به دنبال انفاقى که کردهاند منّت نمىگذارند و آزارى نمىرسانند پاداش آنها نزد پروردگارشان محفوظ است و نه ترسى دارند و نه غمگین مىشوند.
اگر این انفاق آلوده با کفر و نفاق۳۰ و ریا۳۱ و اکراه۳۲ ومنّت و اذیّت باشد پذیرفته نیست. و آثار اخلاقى و اجتماعى و اقتصادى محسوسى در جامعه بر جاى خواهد گذاشت.
در بعد اجتماعى مىتوان گفت اگر انفاق فراموش شود و ثروتها در یک قطب اجتماعى جمع شود اکثریتى محروم و بینوا پدید مىآید و دیرى نخواهد گذشت که انفجار عظیم در اجتماع به وجود مىآید که نفوس و اموال سرمایهداران در آتش این انقلاب خواهد سوخت۳۳ و از نگاه اقتصادى با افزایش تعداد فقرا، قدرت خرید جامعه کاهش مىیابد و با کاهش تقاضا تولید کل متأثر مىگردد افزون بر این بهرهورى کاهش و مفاسد اجتماعى و نا امنى افزایش مىیابند که بر تولید تأثیر مىگذارند.
وقتى از منظر اجتماعى و اقتصادى ترک انفاق آثار سوء خود را نشان داد بر اخلاق جامعه اثر مستقیم خواهد گذاشت ضمن آنکه ترک انفاق به معناى عدم توکّل بر خداوند است با این توضیح که همه امور به دست خداوند قادر متعال است. اگر او اراده کند برکت در دارایى فرد پدید مىآید او همان و ازدیاد نعمت همان، خداوند در قرآن وعده داده و ممکن است از راه عادى حتى با شیوههاى غیر معمولى عملى شود آن چه مسلّم مىباشد تخلّف ناپذیرى این وعده است “اگر انفاق در راه خدا و کسب رضایت او باشد رشد و نمو از لوازم حتمى آن است و تخلّفناپذیر است.”۳۴
- پرهیز از اسراف
اسراف به معناى فاسد کردن است زیرا از ماده سرفه گرفته شده است و سرفه در واژه عرب به کرمى که درخت و تنه را مىخورد و فاسد مىکند گفته مىشود.۳۵
این واژه گاهى درباره مخارج به کار مىرود و معناى آن تخصیص درآمد بر چیزى بیش از حد متعارف است و گاهى درباره مصرف استفاده مىشود و به معناى استفاده نادرست و ناقص از یک کالاى مصرفى است ولى بیشتر موارد در معناى اول به کار مىرود.
اسراف از گناهان بزرگ است که قرآن کریم در ۲۳ مورد با لحن شدیدى آن را محکوم کرده است.
“ولاتسرفوا انه لایحب المسرفین”۳۶
هرگز اسراف نکنید که خداوند اسراف کاران را دوست نمىدارد.
گفتنى است که اسراف مفهومى نسبى است و بستگى به اشخاص، درآمدها و نیازها دارد قبلاً هم گذشت که سماعه از امام صادق(ع) نقل مىکند:
“چه بسا فقیرى که اسراف کارتر از غنى باشد، گفتم: چگونه ممکن است که فقیر اسراف کارتر از غنى باشد فرمود: چون که غنى از آنچه دارد و فقیر از آنچه که ندارد خرج مىکند”.۳۷
وقتى کالایى بدون اسراف، تهیه شود به هنگام استفاده از آن هم محدودیتهایى وجود دارد یکى محدودیت کمّى است که به معناى هدر دادن کالاست که اجتماعى به آن نیازمند است در حدیثى از امام صادق(ع) نقل شده است:
“اسراف مبغوض خداوند است حتى دور انداختن هسته، چون که به درد چیزى مىخورد و دور ریختن زیادى آبى که خوردهاى.”۳۸
“امام کاظم(ع) وقتى دید بعضى از غلامان میوه ناقص خورده را دور مىاندازند با ناراحتى فرمود: اگر شما به آن نیاز ندارید مردم به آن محتاجند آن را به نیازمندان بخورانید”.۳۹
محدودیت دیگر، محدودیت کیفى است یعنى انسان کالاهایى را در غیر مورد مناسب خودش مصرف کند در روایتى از امام صادق(ع) آمده است: “کمترین درجه اسراف این است که لباس میهمانى را هنگام کار بپوشى”.۴۰
- ساده زیستى
مناسبات اجتماعى، شغلها، جایگاه افراد اقتضائات مختلف دارد که باید زندگى بر اساس فرهنگ متعارف و رایج زمان باشد اما تعداد کمى از افراد جامعه این شرایط را دارند در یک منحنى توزیع نرمال درصد بسیار ناچیزى از افراد وجود دارد که شرایط شغلى آنها اقتضا دارد گونهاى متفاوت از دیگران باشند امّا اکثریت جامعه را افرادى تشکیل مىدهند که مىتوانند با زندگى سادهاى به گذران امور بپردازند.
در روایتى از امام صادق(ع) آمده است:
“المؤمن حسن المعونه خفیف المؤنه جیّد التدبیر لمعیشته”۴۱ مؤمن نیکبار است و سبکبار و گذران زندگىاش را خوب تدبیر مىکند.
- پرهیز از اتلاف مال
حفظ و نگهدارى مال بهتر از مصرف بیهوده آن است گاهى سپردن مال به دست بعضى افراد جامعه موجب تلف شدن مال است و قرآن کریم از قرار دادن اموال در اختیار افراد سفیه و نابالغ نهى کرده و مىفرماید: “ولاتؤتوا السّفهاء اموالکم التى جعل اللّه لکم قیاماً”۴۲
- پرهیز از اتراف
مترف کسى است که در فراخى نعمت به سر مىبرد و از لذّتهاى دنیوى و امکانات مصرفى زیاد بهرهمند است.۴۳ قرآن این صفت زشت را مورد نکوهش قرار داده است:
“و چون بخواهیم شهرى را هلاک کنیم خوشگذرانانش را وا مىداریم تا در آن به انحراف و فساد بپردازند و در نتیجه عذاب بر آن شهر لازم گردد پس آن را یکسره زیر و رو کنیم.”۴۴
پیامبر اکرم(ص) امّت خویش را از لذت جویى افراطى شدیداً نهى فرموده مترفین را بدترین قشر اجتماع معرفى کردهاند که همه فتنهها به سوى آنان باز مىگردد حرمت اتراف از تمایزات اساسى مکتب اقتصادى اسلام با مکتب سرمایه دارى است از دیدگاه اسلام، مصرف گرایى و افسار گسیختگى در تأمین لذّتهاى حیوانى به شدّت محکوم است و به همین دلیل تخصیص درآمد در مورد نیازهاى مشروع و امکانات مصرفى نباید با سطح زندگى عموم مردم تفاوت فاحشى داشته باشد به گونهاى که از نظر عرف زندگى اشرافى و مترفانه محسوب شود و در واقع اتراف نیز نوعى اسراف است با این تفاوت که اسراف به معناى زیادهروى یک مورد معین از مخارج زندگى است ولى اتراف زیاده روى در تنظیم سطح زندگى و گذشتن از حد مورد قبول زندگى اجتماعى است از این رو حرمت اسراف، دلیل دیگرى بر حرمت اتراف خواهد بود.
البته پرهیز از اتراف به معناى سخت گرفتن در زندگى نیست باید اقتضاى زمان را در نظر گرفت، کارى که موجب انگشتنما شدن باشد در فرهنگ اسلامى پسندیده نیست اگر وضعیت عمومى جامعه به گونهاى است که بیشتر مردم در تنگدستى هستند نباید تظاهر به تجمّل نمود سیره امامان ما نیز اینگونه بوده است که انگشت نما نمىشدند در روایتى امام صادق(ع) در پاسخ کسیکه به او ایراد مىگیرد چرا بر خلاف سیره جدّش امام على(ع) که از لباس ارزان و درشت استفاده مىکرد ایشان از لباس نو و نرم استفاده مىنماید؟ مىفرماید: على(ع) در زمانى از آن نوع لباس استفاده مىکرد که در فرهنگ عمومى زشت نبود و اگر در زمان ما چنین لباسى مىپوشید انگشت نما مىشد. بنابراین بهترین لباس در هر زمان لباسى است که در آن زمان معمولاً مردم از آن استفاده مىکنند.۴۵
- پرهیز از پیروى بیگانه
تقسیم بندى کشورها به شمال و جنوب، جهان اول و جهان سومى موجب شده است جنوبىها بازار مصرف کشورهاى شمال باشند مواد اولیه از کشورهاى جنوب به شمال مىرود و کالاهاى مصرفى ساخته شده و با قیمت گزاف و با فرهنگ بیگانه به کشورهاى فقیر بر مىگردد.
هم تقلید فرهنگى در اینجا وجود دارد و هم زیان اقتصادى که آثار فرهنگى به مراتب خطرناکتر از آثار اقتصادى است. در حدیثى از امام باقر(ع) آمده است: “خداوند به یکى از پیامبران وحى فرمود که به قومش بگوید همچون دشمنان خدا لباس نپوشند مثل آنان خوراک نخورند و به شکل ایشان در نیایند که در این حال همچون آنان دشمن خدا خواهند بود”.۴۶
- مصرف در حد رفاه نسبى
نیازهاى انسان از ضرورت آغاز مىشود و کفایت و رفاه، مراحل بعدى آن هستند مرتبه نخست نیاز، نیاز انسان به امکانات اولیه ضرورى است یعنى چیزهایى که بدون آن ادامه زندگى امکانپذیر نیست و یا با مشکل جدى روبرو است و کمتر از آن موجب فقر انسان مىشود.
مرتبه دوم نیاز، نیاز انسان به امکاناتى است که براى ادامه یک زندگى متوسط اعم از نیازهاى اقتصادى، علمى و فرهنگى کافى است.
مرتبه سوم نیاز، نیاز انسان به امکاناتى است که افزون بر برخوردارى از یک زندگى متوسط، رفاه و آسایش او را نیز در حد معقول و منطقى تأمین نماید.
گفتنى است که هر چند آن چه در روایات اسلامى بر آن تأکید شده تأمین نیازهاى زندگى در حد کفاف و برخوردارى از یک زندگى متوسط است امّا برخوردارى از رفاه نسبى با میانهروى در مصرف منافاتى ندارد و حتى در بعضى روایات هم به آن اشاره شده است.۴۷ در روایتى آمده است که اسحاق بن عمار مىگوید به امام صادق(ع) عرض کردم: آیا مؤمن مىتواند ده پیراهن داشته باشد؟ حضرت فرمود: آرى. عرض کردم بیست پیراهن چه؟ فرمود:آرى (اشکال ندارد) عرض کردم: سى تا چه؟ فرمود: این اسراف نیست، اسراف آن است که لباس بیرونت (میهمانىات) را لباس کار و دم دستى قرار دهى.۴۸
بنابراین آنچه در اسلام، اسراف و غیرمجاز شمرده شده مصرف بیش از حد رفاه نسبى است. امّا تا اندازهاى رفاه مورد قبول است و فقط نباید به حد “اتراف” برسد چون این خصلت خطرناک در واقع زمینهساز انواع گناهان و آلودگىهاى فردى و اجتماعى است در روایت امام على(ع) درباره خطر افراط در رفاهطلبى مىفرماید: “از سر مستىهاى نعمت بترسید و از سختىهاى خشم و انتقام خدا حذر کنید”.۴۹
رفاهطلبى، لذّت جویى، هواپرستى، خوشگذرانى و تجمّل گرایى چنان انسان را سرمست مىکند که نه تنها براى مسایل انسانى و اخلاقى ارزشى قایل نمىشود بلکه در مقابل کسانى که مردم را به ارزشهاى انسانى و اخلاقى دعوت مىکنند به مخالفت بر مىخیزد و از این رو در همه اعصار مترفین در صف مقدّم مخالفان پیامبران الهى بودند در قرآن آمده است: “و (ما) در هیچ شهرى هشدار دهندهاى نفرستادیم جز آنکه خوشگذرانان آنها گفتند:” ما به آنچه شما بدان فرستاده شدهاید کافریم” و گفتند:”ما دارایى و فرزندانمان از همه بیشتر است و ما عذاب نخواهیم شد.”۵۰
از این رو براى پیشگیرى از خطرى که مترفین در طول تاریخ گرفتار آن شدند، اجتناب از رفاهطلبى و تجمّل گرایى ضرورى است. پیامبر(ص) فرمود: “ایّاک و التنعم فانّ عباد اللّه لیسوا بالمتنّعمین.”۵۱
- توسعه بر خانواده
خانواده به عنوان کوچکترین جامعه مىتواند نقش مؤثرى در تربیت صحیح کل جامعه باشد تنگدستى – نیاز آرزوهاى برآورده نشده، شعلههاى خاموش ناشده نیاز، مشاهدات محدود ناشى از سیر و سیاحت، آثار سوء تربیتى به این رکن مهم اجتماعى مىگذارد. خانوادهاى این چنین از شادابى لازم برخوردار نیست و رویشى ندارد و مانع طراوت اجتماع مىشود، بسیارى از بزهکارىها ریشه در فقر و نیاز خانوادهها دارد گاهى آنکه بار تکفّل خانواده را به دوش مىکشد خود فقیر و ناتوان است در آنجا سخنى نیست و حتى هستند خانوادههایى که با عزّت نفس چنان زندگى مىکنند که نادانان آنان را ثروتمند و غنى مىپندارند.
مشکل آنجاست که سرپرست خانوار توانمند است و یا از اعتبار اجتماعى برخوردار است ولى برخانواده تنگ مىگیرد اسلام سفارش کرده در تأمین نیازهاى خانواده گشاده دست باشید، در روایتى از امام سجاد(ع) آمده است:
“ارضاکم عند اللّه اسبغکم على عیاله”.۵۲ خشنودترین شما نزد خداوند کسى است که خانواده خود را بیشتر در رفاه قرار بدهد و در روایتى دیگر امام رضا(ع) مىفرماید:
“صاحب النعمه یجب علیه التوسعه على عیاله”.۵۳
بر آن که از نعمت برخوردار است واجب است بر خانوادهاش گشاده دستى کند.
جمع بندى
آنچه گذشت نوعى اخلاق مصرف بود که برخاسته از دیدگاه اسلام درباره رابطه انسان و خدا بود بى تردید انسانى که در مکتب توحیدى تعریف مىشود و به سوى کمال نهایى گام بر مىدارد الگوى مصرفش را از همین دیدگاه انتخاب مىکند اگر چنین رفتارى داشته باشد نه به فقر و تهیدستى گرفتار مىشود و نه در سراب تنعّم و تجمّل غوطه ور مىشود بلکه در حد کفاف و گاهى هم به رفاه نسبى مىرسد و خویشتنى آسوده دارد و خانوادهاش با اینگونه رفتار مصرفى و ترجیحاتى که دارد به عنوان رکن جامعه، خانوادهاى و الهى داراى تربیت الهى مىشود. جامعهاى که از این خانوارها شکل بگیرد تکیه بر بیگانه ندارد و در دام الگوهاى مصرف چند ملیتى گرفتار نمىشود و شعار lessepaire(بگذار مرزها آزاد باشند) به خاموشى مىگراید و امّت اسلامى در داخل مرزهاى خود به خودکفایى و بىنیازى از بیگانه مىرسد.
پىنوشتها:
- مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۴۳، و معجم الاوسط طهرانى، ۴۴۷۹/۳۷۷/۴٫
- کنزالعمال، ۵۴۱۹٫
- سوره اعراف، آیه ۳۱٫
- التبیان، ج ۴، ص ۳۸۶٫
- تفسیر نمونه، ج ۶، ص ۱۴۷٫
- سوره اعراف، آیه ۳۲٫
- ترجمه المیزان، ج ۸، ص ۹۹٫
- همان، ۸۰٫
- سوره انعام، آیه ۱۱۹٫
- سوره عبس، آیه ۲۴ – ۳۲٫
- و براى نمونه بنگرید به سجده، ۲۷ ؛نحل، ۱۰ و ۱۱ و ۶۶ تا ۸۰ ۶۹ و ۵ ۸۱ تا ۸، یس، ۳۳ و ۳۴ و ۸۰و ۴۱ و ۴۲٫
- براى نمونه بنگرید به: ذاریات، ۵۸ ؛ هود، ۶ ؛ عنکبوت، ۶۰؛ سبأ، ۲۴؛ یونس، ۳۱؛ ملک، ۲۱؛ نحل، ۶۴٫
- سوره عبس، آیه ۱۷٫
- الکافى، ج ۳، ص ۵۶۲، ح ۱۱٫
- اقتصاد کلان،ص ۲۶۶٫
- الکافى، ج ۴ ح ۵ و تحف العقول، ص ۴۴۲٫
- همان، ج ۵، ص ۹۱ ح ۲٫
- الکافى، ج ۵، ص ۷۶، ح ۱۲ و ص ۷۷، ح ۱۶٫
- مفردات راغب، ص ۵۲۳ و مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۸۸٫
- تفسیر قرطبى، ج ۱، ص ۱۷۷٫
- تبیان، ج ۲، ص ۱۵۱٫
- انفال، ۴ – ۲ ؛ سجده، ۱۶ – ۱۵؛ حجرات، ۱۵ ؛ توبه، ۸۸؛ قصص، ۵۴ ۵۲ ؛ نساء ۳۹؛ شورى، ۳۸ – ۳۶٫
- بقره، ۲ – ۳، آل عمران، ۱۳۴ – ۱۳۳؛ لیل، ۱۷ – ۱۸؛ بقره ۱۷۷؛ ذاریات، ۱۵ – ۱۹ ؛آل عمران، ۱۵ – ۱۷؛ حج ۳۴-۳۵٫
- سوره بقره، آیه ۳ و ۲۵۴٫
- تفسیر فخر رازى، ج ۷، ص ۵۴٫
- سوره بقره، آیه ۲۶۷٫
- مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۹۷ و تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۱۲۴٫
- سوره آل عمران، آیه ۹۲، انسان، آیه ۸ – ۹، بقره، آیه ۱۷۷٫
- سوره بقره، آیه ۲۶۲٫
- سوره توبه، آیه ۵۳ – ۵۴٫
- سوره نساء، آیه ۳۸ – ۳۹٫
- سوره توبه، آیه ۵۴٫
- تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۲۱٫
- ترجمه تفسیر المیزان، ج ۲، ص ۴۰۶٫
- تفسیر المنار، ج ۶، ص ۳۵۱٫
- سوره انعام، آیه ۱۴۱ و بنگرید به شعرا، ۱۵۱، موسى، ۲۸، فرقان،۶۶٫
- الکافى، ج ۳، ص ۵۶۲، ح ۱۱٫
- الکافى، ج ۴، ص ۵۲، ح ۲٫
- المحاسن، ص ۴۴۱٫
- مکارم الاخلاق، ص ۱۱۸٫
- الکافى، ج ۲، ص ۲۴۱، ح ۳۸٫
- سوره نساء، آیه ۵٫
- النهایه، ج ۲، ص ۱۸۷، سوره اسراء، آیه ۱۶ و قصص، آیه ۵۸٫
- تنبیه الخواطر، ج ۱، ص ۱۷۸، مسند ابن حنبل، ج ۸، ص ۱۵۷٫
- الکافى، ج ۴، ص ۳۲، ح ۱٫
- تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۱۷۲، ح ۳۳۲٫
- بحارالانوار، ج ۸۴، ص ۳۰۰٫
- الکافى، ج ۲، ص ۴۴۱، ح ۴٫
- نهج البلاغه، خطبه ۵٫
- سوره سبأ، آیات ۳۴ و ۳۵٫
- مسند ابن حنبل، ج ۸، ص ۲۵۸، ح ۲۲۱۶۶٫
- الکافى، ج ۴، ص ۱۱ ؛ من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۴۵۸، ح۵۸۸۴٫
- الکافى، ج ۴، ص ۱۱، ح ۵٫