غلامرضا گلى زواره
نوعدوستى و توجّه به دردها و نیازهاى مردم
دست اندرکاران رسانهها ادّعا دارند دانستن حق مردم است و باید آنان را در کشف حقایق و واقعیّتهاى فرهنگى، اجتماعى و سیاسى یارى داد و خیر و مصالح تودههاى تشنه حق را در نظر گرفت امّا در عرصه عمل کمتر درصدد بودهاند از حقوق مردم دفاع کنند و در راه اعتلاى فکرى و معنوى آنان تلاشى اندک داشتهاند.
نمونه آن ستایش و مدح افرادى است که ارزشهاى مردم را مورد تهاجم قرار دادهاند و یا مانع اجراى عدالت اجتماعى و مساوات اسلامى بودهاند، در واقع تحسین افراد نالایق و ستایش از نابخردان و خلافکاران و خوب جلوه دادن اشخاصى که شایستگىهاى لازم را ندارند خود فریب افکار عمومى و خیانت به جامعه است.
در مواقعى فضاى ناسالم مطبوعات و بزرگ شمردن افرادى که صلاحیتهاى لازم را نداشتهاند مشکلات سیاسى اجتماعى نگران کنندهاى را به دنبال آورده است و بطور طبیعى هر حرکتى که موجب انحراف از مسیر حقیقى و تصاحب پستهاى حسّاس به دست نالایقان منجر گردد یک نوع ستم آشکار و اغوا و تدلیس محسوب مىگردد و این روش نه تنها به لحاظ عقلى و اخلاقى نارواست بلکه به نوعى اعانت در ستم بوده و منع شرعى و قانونى هم دارد، قرآن مىفرماید: “ولاترکنوا الى الّذین ظلموا فتمسکم النار”۱ به سوى ستمکاران گرایش نیابید که آتش بسوزاندتان، در روایتى از امام سجّاد(ع) نقل گردیده است: “ایّاکم وصحبه العاصین و معونه الظالمین”۲ بنابراین فریب احساسات عمومى با شگردهاى مطبوعاتى و اسطوره سازى از صاحبان زر، زور و تزویر ممنوع و نکوهش شده است.
مطبوعات باید بکوشند مودّت، محبّت، و صمیمیت را در جامعه تقویت کرده و گسترش دهند و با اقشار گوناگون که اهل تلاش، تولید فکر، فن و اهتمام به امور مسلمین هستند انس و الفت برقرار کنند. رسول اکرم(ص) هشدار دادهاند کسى که با دیگران مأنوس نگردد و مردم هم با او الفت نداشته باشند خیرى در او نمىباشد و بهترین اشخاص فردى است که براى عموم مردم سودمندتر باشد.۳
آن حضرت مىفرمایند: بعد از انجام فرائض، عملى بهتر از اصلاح میان افراد نیست سخن انسان مصلح خیر است و او خیر را شکوفا مىکند و نیز فرمودند: اصلاح ذات البین از یک سال نماز و روزه برتر است.
امام صادق(ع) فرمودند: “زکوه اللسان النّصح للمسلمین؛۴ زکات زبان نصیحت و خیرخواهى نسبت به دیگران است.۵
از رسول اکرم(ص) روایت گردیده است که آن وجود بزرگوار فرمودهاند: “کسى که موانع راه مسلمین را برطرف سازد خداوند متعال ثواب خواندن چهارصد آیه و در برابر هر حرف آن آیات ده حسنه در نامه اعمالش مىنگارد”.۶
“امام صادق پاداش کسى را که نیازمندىها و حوائج مسلمین را برآورده مىسازد از ثواب طواف خانه خدا برتر دانسته است.”۷
و نیز آن فروغ ششم امامت چنین فردى را مانند شخصى مىداند که ما بین صفا و مروه در حال سعى بوده و چون سلحشورى در راه خدا در نبرد بدر و اُحد در خون خویش غوطه ور است و آن گاه افزودهاند: “خداوند امّتى را معذّب مىسازد که به حقوق برادران مستمند خود بى اعتنا هستند.”۸
تو کز محنت دیگران بى غمى
نشاید که نامت نهند آدمى
دگر دوستى سرآمد مکارم اخلاقى و سجایاى انسانى است و معصومین آن را از عوامل خوشبختى و بهزیستى براى تمامى انسانها شناخته و رعایتش را در سطح جهانى به عموم مردم توصیه کردهاند زیرا این خصلت روابط آنان را مستحکم مىنماید، پیوندهاى محبّت را گسترش مىدهد و زندگى را بر آنان پر حرارت و مطبوع مىسازد، چنانچه امام کاظم(ع) فرمودهاند: “مادامى که مردم یکدیگر را دوست بدارند زندگى آمیخته به رحمت و عطوفت خواهند داشت، البته همراه این عواطف باید اداءامانت نمایند و بر وفق عدالت عمل نمایند.”۹
رسانهها باید در فعالیتهاى تبلیغى، ارتباطى و فرهنگى این شیوه را پى گیرند و آن را رواج دهند و همچون آداب و رسوم پایدار و ماندگار در میان جامعه اسلامى متداول نمایند و در کارنامه مطبوعاتى خود به سیره اهل بیت تأسّى نمایند که محرومان و مظلومان را فراموش نمىکردند و در حد توان اوضاع و احوال تأثّربارشان را بهبود مىبخشیدند و از حقوقشان دفاع مىکردند.
دگر دوستى که نمونه عالى آن را مىتوان در سیره عملى پیامبر اکرم(ص) و ائمه هدى(ع) مشاهده کرد از جمله گرایشهاى عالى و مکارم اخلاقى است که با سرشت آدمى درهم آمیخته و در نهاد همه نهفته است و اگر مورد حمایت قرار گیرد و با روشهاى صحیح پرورش یابد شکوفا مىگردد و رنگ کاربردى به خود مىگیرد و سرانجام آدمى را نوع دوست بار مىآورد. چنین انسانى با دردمندان هم دردى مىکند، به یارى محرومان صالح مىشتابد، از ستم دیدگان دفاع مىکند و شقاوت و جنایت و تجاوز وحشیانه را محکوم مىنماید.
آیین اسلام در راه احیاى انسان سازى و رشد و شکوفایى این ویژگى اصل اخوّت دینى را میان مسلمانان بنیان نهاد و رسول اکرم(ص) و ائمه همواره مراقب بودند پیروان این آیین در انجام وظایف برادرى و اداى حقوق اسلامى سُستى نورزند و اگر مشاهده مىنمودند برخى مسلمین نسبت به یکدیگر سرد و بىمهرند آنان را به رعایت عواطف دینى وادار مىنمودند.
رسول اکرم(ص) مىفرمود: “ما لکم لاتحابّون و لا تناصحون و انتم اخوان على دین اللّه”۱۰ چه شده است شما را که نسبت به هم ابراز محبت مىنمائید و یکدیگر را دوستانه نصحیت نمىکنید با آن که در آیین اسلام هر یک از شما برادر آن دیگرى است؟
و امام صادق(ع) توصیه نمودهاند:
“تواصلوا و تبارّوا و تراحموا و کونوا اخوهً بررهً ما امرکم اللّه عزّ و جلّ؛۱۱ با یکدیگر پیوند و الفت برقرار کنید، نیکوکارى و عطوفت را درباره یکدیگر اعمال نمائید و برادران دل سوز و خیرخواه هم باشید همانگونه که خداوند به شما امر نموده است آن حضرت نکتهاى از روانشناسى اسلامى را در روایتى مورد توجه قرار دادهاند: “وقتى برادرت از تو جدا مىشود و از نظرت پنهان مىگردد دربارهاش آن طور سخن بگو که دوست دارى او نیز در غیاب تو آن چنان گوید و واگذارش از هر چیزى که مىخواهى تو را از آن واگذارد.”۱۲
اگر رسانهها این اصل را در گزارشها و تحلیلهاى خود اجرایى کنند و مردم را در اینباره توجیه نمایند اصل با برکت انسان دوستى را در جامعه گسترش دادهاند که بر اثر آن مردم به صفات عالى آراسته مىگردند و نهاد خود را از هرگونه رشکورزى، خصومت، بدخواهى و دیگر خلافهاى اخلاقى خالى مىکنند، ترویج این روحیه امنیت روانى و رفتارى را بر جامعه حاکم مىکند که عزّت و شکوهمندى را ارتقاء مىدهد.
متأسفانه بر سر راه عملى ساختن دگر دوستى و رواج عطوفت، رحمت و مودّت موانعى جدّى وجود دارد که برخى رسانهها هم به آنها دامن مىزنند. برخى گزارشهاى مطبوعاتى بوى خشم و خشونت، تخریب و تهاجم، تفوقطلبى و برترى جویى، تکاثر خواهى، و مانند آنها را مىدهد و وقتى این حالات بر روانها و رفتارها اثر مىگذارد، مزاج مردم طوفانى مىگردد، کم حوصله مىشوند، سوءظن پیدا مىکنند، نفرت و بیزارى جویبارهاى عواطف را آلوده مىسازد و با فراموش گردیدن مکارم اخلاقى و سجایاى انسانى دیگر جایى براى نوع دوستى، محروم نوازى و رسیدگى به دردها و نیازهاى مردم وجود ندارد.
پارهاى جراید به جاى چارهجویى دردها و آلام مردم بر ناراحتىها و آشفتگىهاى آنان مىافزایند، در حالى که یک نوع ارزشهایى در سطحى بسیار رفیع قرار گرفته و نشان عالىترین مقام انسانى هستند که حاکى از تعالى روحى و تکامل معنوى هستند، اینها درد فداکارى دارند، با غم دیدگان و ستم زدگان همدردند، با دردمندى عشق مىورزند و زندگى را براى تب و تاب دردهاى انسانى مىخواهند، راستى نشریات و رسانهها در این راستا چقدر گام برداشتهاند. دست اندرکاران فعالیّتهاى ارتباطى و خبرى باید بکوشند مردم را نسبت به ضایعات، ناگوارى، فرودها و ریزشها حسّاس کنند، آنقدر آگاهىهاى خوانندگان را افزایش دهند که نسبت به مشکلات و نابسامانىها بىقرار گردند:
هر که او بیدارتر پردردتر
هر که او آگاهتر رخ زردتر
دردمندان حق و فضیلت و مشتاقان عدل و آزادگى همواره در اندیشه خیر و صلاح جامعه هستند و سعادت خود را در کاهش گرفتارىهاى دیگران مىدانند، این وارستگان از آسایش و رفاه معقول مردم خشنودند و از ناراحتى و رنجشان متألّم.
بزرگترین ارزش انسانى در نظر آنان تأمین سعادت انسانهاست، از این رو براى نیل به آن هدف عالى عاشقانه مىکوشند، در راه برطرف ساختن تیره روزىهاى مادى و معنوى مردم از هرگونه فداکارى دریغ ندارند و آرزومند هستند این مسیر مقدّس را با سوز و گدازهاى هرچه افزونتر بپیمایند.۱۳
این گونه انسانهاى بزرگ و افتخار آفرین در همه ادوار تاریخى بین مردمان جهان بوده و در هر عصرى اقشار گوناگون از نعمت وجودشان برخوردار شدهاند، در صف اوّل این بزرگان، انبیاء و اولیاى الهى قرار دارند که براى اصلاح دین و دنیاى مردم و تأمین سعادت همه جانبه آنان حداکثر اهتمام را داشتهاند، شایسته است رسانهها مروّج چنین فرهنگ و معرّف اسوههایى عالى در این عرصه باشند و خود نیز در تبلیغات و فعالیّتهاى فکرى و ارتباطى چنین روندى را دنبال کنند و با شاعر هم نوا شوند
دلى خواهم که از آن درد خیزد
بسوزد، عشق ورزد، اشک ریزد
صفاى خاطر دلها زدرد است
دلى بى درد همچون گور سرد است
در منابع روایى و کتب اخلاقى فصلى تحت عنوان “ادخال السرور على المؤمن” وجود دارد و حضرت على(ع) فرمودهاند: “هر کس قلب مؤمنى را شادمان کند ما خاندان را مسرور ساخته است و نشاط ما اهل بیت موجب انبساط روحى رسول اکرم(ص) مىگردد”۱۴
با نگاهى به برنامههاى رسانههاى جمعى و وسایل ارتباطى مشاهده مىگردد این اصول اخلاقى نیز چندان جایگاهى در جراید و نشریات ندارد و البته مطالب و گزارشهایى درباره انواع سرگرمىهاى بیهوده در آنها دیده مىشود، روزنامههایى که حتى وابسته به نهادهاى مذهبى هستند نیز در پى درج مطالبى هستند که همین هدفهاى عاطل و باطل را تعقیب مىکنند و براى این که از دیگران کم نیاورند براى چنین منظورى گاه مسیرى افراطى را طى مىنمایند.
از دیدگاه اسلام، قرآن و حدیث سرگرمىهاى بیخود و تلف کننده اوقات مردم مصداق بارز لهو مىباشند)۱۵(. حتى به معناى کارهاى نابخردانه تفسیر گردیدهاند. این گونه برنامهها اگر آدمى را از یاد خدا باز دارد ممنوع هستند.)۱۶( منظور پیدایش حالتى است که بر اثر آن روح و روان از یاد حق غافل گردد. رسول اکرم(ص) سرگرمىهاى بیهوده و لهو را براى مؤمن باطل شمردهاند.۱۷
امام باقر(ع) در جواب پرسشى درباره سفرى که به عنوان شکار(تفریحى) صورت گرفته فرمودهاند: چون سفر کننده به منظور لهو و سرگرمى به مسافرت رفته نباید نماز را شکسته بخواند.۱۸
بدیهى است سرگمىهاى سازنده و رشد دهنده از نظر اسلام منع شرعى ندارد اما رسانه مجاز نمىباشد به ملاهى(لهوهایى) که بازدارنده مسیر تربیتى و خرد سازى اخلاقى هستند بپردازد، به علاوه حجم قابل توجهى از مباحث و مطالب مندرج در جراید نه تنها مفید نمىباشند و گرهى نمىگشایند بلکه ارزشمندترین گوهر انسانى یعنى عمر آنان را تلف مىنمایند، اگر ما اندکى از حقوق مادى مردم را تضییع کنیم در صورت برخوردارى از تدیّن و تعهد دچار ملامتهاى وجدان مىگردیم و در صدد آن هستیم که در اولین فرصت حقالناس را رد کنیم و این برنامه کارى شایسته است اما متوجه این واقعیت نمىباشیم که چقدر وقت خوانندگان را از بین مىبریم و از این بابت هم ناراحت نمىباشیم و بىتفاوت مىگذریم.
معمولاً غالب سعادتها و موفقیّتهایى که نصیب بسیارى از افراد گردیده بیش از آنکه مربوط به استعداد و لیاقت آنان باشد مربوط به هوشیارى و بیدارى و استفاده نمودن از فرصتهاست و نیز بدبختى و محرومیتهاى دستهاى دیگر به دلیل هدر دادن اوقات و از کف دادن موقعیتهاست. اسراف در زمان زیان بارتر از اسراف در اموال است، چنین بدست مىآید که مطبوعات کمتر براى وقت مردم ارزش قایل هستند در حالى که آنان باید بر عکس عمل نمایند و به گونهاى برنامهریزى کنند که در مردم حسّ احترام به وقت پیدا شود.۱۹
نصیحت و انتقاد دلسوزانه
شبکه روابط اجتماعى در اسلام به گونهاى است که ضمن انسجام و اتّحاد، هر کدام از اجزاء بر دیگرى تأثیر مىگذارد و یا از دیگرى تأثیر مىپذیرد. هر کدام وظیفه دارند مردم را اندرز دهند و پند نیوشان هم موظف هستند آن چه را آموختهاند بکار گیرند. اصولاً به فرمایش حضرت رسول اکرم(ص) اساس دین بر همان نصیحت و خیرخواهى است.۲۰
جانشین آن وجود مقدّس یعنى امیرمؤمنان على(ع) تصریح نمودهاند: “قومى که افراد آن نصحیت کننده نباشند و علاقهاى هم به ناصحان نداشته باشند هیچ خیر و برکتى در آنان نخواهد بود.”۲۱
پس از آن که امّت اسلامى با آن حضرت بیعت نمودند، چند موضوع مهم را گوشزد فرمودند: از جمله آن که: “نسبت به من در حضور و خفا ناصح باشید.”۲۲
اهمیّت نصیحت بدان حد است که در مواقعى جانشین جهاد در راه خدا مىگردد زیرا قرآن مىفرماید: “و کسانى که قدرت بر جهاد ندارند در صورتى که مردم را به راه صواب نصیحت کنند بر آنان حرجى نمىباشد.”۲۳ حضرت على(ع) یکى از عوامل بعثت را این ویژگى دانسته است: “(رسول اکرم) که از سوى خداوند برانگیخته شد، با دل سوزى تمام مردم را نصیحت کرد و در مسیرى روشن آنان را جلو برد و به پند و حکمت فراخواندشان.”۲۴
قرآن، حدیث و منطقهاى خردمندانه بر ضرورت نصیحت تأکید دارند و امام صادق(ع) مىفرمایند: “یجب للمؤمن على المؤمن النصیحه؛۲۵ نصحیت مؤمن بر مؤمن واجب است”. و افزودند: لازم است که نصیحت را در هیچ حالى ترک نکنید.۲۶
البته باید نصیحت توأم با نیّت خالصانه را از برخى نصایح که درونى شیطنتآمیز دارند تفکیک نمود و این جداسازى کار سادهاى نمىباشد. اولین کسى که این لباس را بر تن کرد و از آن سوء استفاده نمود ابلیس بود که موجب رانده شدن آدم و حوّا از بهشت گردید، منافقین نیز براى اغواى جوانان و افراد متدیّن از این حربه بهره بردهاند. خلفاى اموى و عباسى و برخى رژیمهاى دیکتاتور براى فریب مردم از این راه وارد مىشدند. ناصح و خیرخواه واقعى و راستین را حضرت رسول اکرم(ص) ذیل حدیثى معرفى نمودهاند: “امّا نصیحتگر(واقعى) چهار مورد است: به حق قضاوت مىکند، حق مردم را بدون مطالبه مىپردازد، هرچه را براى خود روا مىداند براى دیگران هم مىپسندد، به هیچ کس تعدّى و تجاوز نمىکند.۲۷
فرمایش مولاى پرهیزگاران نیز ملاک و معیارهایى را در این راستا ترسیم مىنماید: “به ناصح خویش بنگر اگر از درى وارد شد که موجب ضرر مردم مىشود، پس آن را نپذیر و از آن پرهیز نما و اگر از باب عدل و انصاف و اصلاح سخن گفت آن را قبول کن”.۲۸
شیطان، دوست نماها، تبهکاران و کسانى که در قلب خود ناخالصى دارند به جاى نصیحت راستین به بدگویى و سخن چینى مىپردازند، حیله گرى پیشه مىکنند و حق را واژگون جلوه مىدهند و با سوء استفاده از صداقت مردم به فریبکارى و دون صفتى روى مىآورند. براى رسیدن به مقصد شوم خود در قالب توصیهها و نصایح به ظاهر مفید مخاطبین را به فساد و تباهى دعوت مىکنند. آنان باطل را با لباس حق مىآرایند و با استفاده منفى از عناوینى چون امیدوارى، توبه و رحمت و مبالغهآمیزى در برخى مفاهیم، راه معصیت را هموار مىسازند و سیماى خلاف و فساد را در نظر مردم نیک جلوه مىدهند. مىگویند در این چند روزه باید خوش بود، رحمت الهى خیلى وسیع است و مىتواند همه آلودگىها را پاک کند!؟
به مار ماهى مانى، نه این تمام، نه آن
منافقى چه کنى؟ مار باش یا ماهى
این افراد که خود را اهل اندرز و پند معرفى مىکنند با زبانى چرب و شیرین سخنانى بر زبان مىآورند که خود به آن عمل نمىکنند. از گفته تا کردارشان فاصله زیادى وجود دارد، آنان قبل از آن که به فکر اصلاح جامعه و رفع گرفتارىهاى مردم باشند به منافع شخصى، حزبى و جناحى فکر مىکنند، از دموکراسى، رشد و توسعه جامعه، رفاه عمومى، عدالت اجتماعى دم مىزنند ولى در وراى این شعارهاى فریبنده مقاصد شومى را پى مىگیرند.
بهترین نصیحت آن است که موجب قُرب به خدا و اجتناب از گناه و خلاف گردد و عیوب و کاستىها را بر طرف کند. امام صادق(ع) مىفرمایند: “احبّ اخوانى الىّ من اهدى الىّ عیوبى؛۲۹بهترین برادران من کسانى هستند که عیوبم را به من اهدا کنند. در آیین اسلام علاوه بر قوانین کیفرى و مقررات امر به معروف و نهى از منکر مواعظ حسنه، انتقادهاى دوستانه و راهنمایىهاى مفید و ثمربخش پیش بینى گردیده است و تمام مسلمین موظفند نقایص و کمبودهاى یکدیگر را تذکر دهند، اخلاق برادران را اصلاح کنند و براى سوق دادن جامعه به سوى کمال و فضیلت تلاش نمایند.
امّاا انسان مسلمان حق ندارد به عنوان نهى از منکر و جلوگیرى از فساد یا انتقاد از برخى عیوب اخلاقى و اجتماعى در گناهان و مفاسد این و آن تجسّس کند، پرده درى و آبروریزى نماید، زیرا همین جستجوهاى افراطى خود مصداق خصلت منفى و مذموم عیب جویى بوده که گناهى بزرگ محسوب مىگردد و مایه فساد اجتماعى مىشود.
در انتقاد از خلافها و مذمت کارهاى بد باید مراقب باشند، اولاً امور جزئى و اندک بزرگ جلوه داده نشوند، ثانیاً موجب آشکار گردیدن و اشاعه مفاسد نشود، در این موارد باید رعایت حق و مصلحت گردد، در ضمن نباید به خوبىها و موفقیتها و افتخار آفرینىها بىتوجه و بى اعتنا بود، برخى عینک بدبینى بر دیدگان خود زدهاند و همواره در جستجوى امور قبیح و زشتىها هستند، اینها را نمىتوان جزو منتقدین دل سوز و ناصحان راستین شمرد بلکه بر عکس چنین اشخاصى مبتلا به بیمارى روانى عیبجویى هستند که حضرت على(ع) توصیه کردهاند باید از آنان دورى گزید.۳۰
رسول اکرم(ص) فرمودهاند: مجلس دو نفر مسلمان امانت خداوند است و یکى از آن دو حق ندارد چیزى را که آن دیگرى مایل نیست فاش گردد، افشاء کند.۳۱ عیب جویان خود نیز مبتلا به عیوبى هستند و از درون احساس حقارت و خوارى مىکنند و در واقع دچار آلودگىهاى روحى مىباشند و به فرمایش حضرت على(ع) کسانى که نقایصى دارند، مایلند عیوب مردم را شایع کنند تا راه عذرشان توسعه یابد و با استناد به عیوب دیگران اعتراض مردم را نسبت به خود کاهش دهند.۳۲
رسول اکرم(ص) شدیدترین افراد را اشخاصى دانستهاند که در بین مردم سخن چینى مىکنند، بین دوستان تفرقه مىاندازند و پیوسته در صدد آن هستند براى اشخاص پاک عیب بتراشند.۳۳
انتقاد بجا از وسایل شناخت درست از نادرست است و مردم را واقع بین مىسازد، افکار و اعمال را اصلاح مىسازد، راه رشد و ترقى را به روى جامعه مىگشاید و زمینه ترقى و پویایى اجتماع را فراهم مىنماید. دانش و معرفت در پرتو بررسىهاى نقّادانه رشد مىکند. نقد صحیح و از روى دل سوزى آحاد جامعه را متوجّه حقایق و فضایل مىکند.
نقد منصفانه به صرف فهرست نمودن مشکلات بسنده نمىکند، بلکه راه حل هم ارائه داده مىشود، نقد یک روش بررسى آگاهانه و مدبرانه است که حاصلش بهتر شدن اوضاع، سازندگى و توسعه، تعامل و بهینه استفاده کردن و شفاف شدن امور و در نهایت ترقى است، نقد با هجو، تهمت، افترا، تهمت و یورشهاى تبلیغى که حاصلى منفى و مخرّب دارد در تباین مىباشد، انتقادهاى توأم با اغراض شخصى و سیاسى به وحدت ملّى آسیب مىرساند و اوضاع فرهنگى و اجتماعى را آشفته مىسازد، مشى اصلاح گرایانه در نقد ممدوح مىباشد، در واقع بر اثر انتقادهاى خردمندانه دروازهاى به سوى امور ناپیدا گشوده مىشود و حقایق روشن خواهد شد نقّاد همچون پزشک، اوّل ناگوارىها را عاقلانه و عالمانه ارزیابى مىکند و با پى بردن به ناملایمات و کاستىها، راه درمان را توصیه مىنماید.
اولین شرط انتقاد درست آن است که منتقد منع قانونى یا قبح اخلاقى مطلب مورد انتقاد را شناخته باشد و با معرفت و آگاهى آن را تذکر دهد نه از روى حدس و گمان و بر اساس گفتههاى مغرضان، چه بسا افراد نادانى که در دیدگاه خود رفتار مباحى را خلاف غیر قابل اغماض تلقى مىکنند و به عنوان نهى از منکر وارد میدان مىگردند ولى اثرات سویى بر جاى مىگذارند و موجبات آزار و تحقیر افراد را فراهم مىسازند.
شایسته است منتقدین افکار خود را با موازین حق و فضیلت بسنجند، صحیح و سقیم را بشناسند و اندیشههاى باطل و پلید را از ذهن دور کنند تا انتقادشان مؤثّر و مفید باشد. امام حسین(ع) فرمودهاند: “از دلایل انسان دانشور در امر ارشاد و هدایت این است که گفتههاى خویش را مورد ارزیابى و انتقاد قرار مىدهد، حقایق را از جهات گوناگون دیده و از آنها آگاه مىگردد.”۳۴
انتقاد کننده باید عیوب و کاستىهاى افراد را به گونهاى مطرح کند که آبروى آنان مخدوش نگردد و موجبات شرمندگى افراد را فراهم نسازند. حضرت على(ع) فرمودهاند: “نصیحت گویى در ملأ عام سرکوب نمودن حیثیت شخصى است که او را اندرز مىدهد.”۳۵
روش رسول اکرم(ص) این بود که وقتى به آن حضرت خبر رسید که شخصى گناه آلود و ناروا سخن مىگوید، در مقام انتقاد، در حضور مردم از او نام نمىبرد، به آبرویش لطمه نمىزد.۳۶
در انتقادها باید ادب و احترام را مراعات کرد، با افراد به نرمى و با ملایمت سخن گفته شود و بیانات منتقد با مدارا و محبت توأم باشد. رسول اکرم(ص) فرمودهاند: “رفق و مدارا بر امرى قرار نمىگیرد جز این که زینت دهنده آن است و از چیزى جدا نمىشود مگر این که باعث زشتى آن مىشود”.۳۷
در نقدها، گفتههاى منتقد دو مسیر را طى مىکند یکى متوجه عملى نادرست است دیگر شخصى است که رفتار ناروایى از خود بروز داده است، آن چه در نقد و بررسىها ناراحت کننده است این مىباشد که وقتى مىخواهند عملى مذموم را محکوم کنند به حیثیت افراد خدشه وارد مىسازند و این برنامه نه تنها به اصلاح رفتار کمک نمىکند بلکه بذرهاى کینه و خصومت مىافشاند و شخص مورد انتقاد را دچار نوسانات روحى و روانى مىنماید در هنگام انتقاد باید از تندگویى، کلمات موهن، مراو جدال منفى پرهیز کرد و در روایتى آمده است که رسول اکرم(ص) فرمودهاند:
“آدمى قادر نمىباشد حقیقت ایمان را در نهاد خود کامل کند مگر آن که از مجادله و بحثهاى خصومتآمیز بپرهیزد اگرچه حق با او باشد.”۳۸
حضرت امام رضا مراء (جدال لفظى بر اساس هواى نفس و به قصد برترىطلبى) را از دیدگاه قرآن کفر دانستهاند.۳۹ زیرا پیامبر اکرم(ص) تأکید نموده بودند اولین چیزى که بعد از بت پرستى پروردگارم مورد نهى قرار داد جدال و مراء بود۴۰ جدال و مراء میان مردم دشمنى بوجود مىآورد و سبب رواج فتنه انگیزى، نابودى دین و از بین رفتن اعمال مىگردد.۴۱
پىنوشتها:
- سوره هود، آیه ۱۱۳٫
- وسایل الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۲۸، باب ۴۲، حدیث اول.
- میزان الحکمه، ج ۱، ص ۳۳۵٫
- سفینهالبحار، محدّث قمى، ماده صلح.
- الحیاه، ج ۱، ص ۵۸٫
- بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۴۹٫
- وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۵۸۱٫
- بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۹۰٫
- مجموعه ورام، ورام بن ابى فراس، ج ۱، ص ۱۲٫
- همان، ص ۱۳۴٫
- کافى، ج ۲، ص ۱۷۵٫
- مشکوه الانوار، طبرسى، ص ۱۹۰٫
- مأخوذ از گفتار فلسفى (اخلاق از نظر هم زیستى و ارزشهاى انسانى، ج ۲، ص ۳۴۷ – ۳۴۸)
- جامع الأخبار او معارج الیقین فى اصول الدین، شیخ محمد بن محمد سبزوارى، ص ۲۲۳٫
- لسان العرب، ابن منظور، ج ۱۲، ص ۳۴۷٫
- نک: وسایل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۳۵، باب دهم، حدیث ۱۵٫
- همان، ج ۱۳، ص ۳۴۷ باب اول، حدیث پنجم.
- همان، ج ۵، ص ۵۱، باب نهم، حدیث اول.
- بنگرید به حکمتها و اندرزها، شهید مطهرى، ج ۲، ص ۲۴ و۱۹۶ و ۱۹۵٫
- بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۳۵۹٫
- معجم الفاظ غرر الحکم و دررالکلم، مرکز الابحاث و الدراسات الاسلامیه، ص ۱۱۰۲٫
- نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، خطبه ۳۴، ص ۱۱۴؛ الکاشف عن الفاظ نهج البلاغه فى شروحه، وضعه السید جواد مصطفوى الخراسانى(ره)، ص ۴۱۸٫
- سوره توبه، آیه ۹۱٫
- نهج البلاغه، خطبه ۹۴، ص ۲۸۲ ؛ الکاشف، ص ۴۱۸٫
- روضه المتقین، محمد تقى مجلسى، ج ۹، ص ۴۰۸؛ اصول کافى، ترجمه سید جواد مصطفوى، ج ۳، ص ۲۹۶٫
- الحکم الزاهره، علیرضا صابرى یزدى، ص ۲۰۵٫
- میزان الحکمه، ج ۱۰، ص ۵۷؛ تحف العقول، ترجمه احمد جنتى، ص ۲۳٫
- قصار الجمل، آیت اللّه میرزا على مشکینى، ج ۲، ص ۲۶۱٫
- وسایل الشیعه، ج ۸، ص ۴۱۳٫
- فهرست غررالحکم، ص ۲۸۶٫
- مجموعه ورّام، ج ۱، ص ۹۸٫
- فهرست غررالحکم، ص ۲۸۷٫
- خصال صدوق، ص ۲۶۰، کفایه المحدثین، سید حسن صدر، ص ۱۰۴ – ۱۰۵٫
- مستدرک الوسایل، میرزا حسین نورى، ج ۲، ص ۳۵۳٫
- فهرست غررالحکم، ص ۳۸۲٫
- گفتار فلسفى (اخلاق)، ج ۱، ص ۳۷۶٫
- سفینه البحار، محدّث قمى، ماده رفق، ج ۱، ص ۵۳۲٫
- همان، ماده مراء.
- وسایل الشیعه، شیخ حرّ عاملى، ج ۱۸، ص ۱۵۰٫
- منیه المرید، شهید ثانى، ص ۱۱۳٫
- پرورش روح، سید محمّد شفیعى، ج ۲، ص ۷۰ – ۷۱٫