حجهالاسلام سید جواد حسینى
از مقدّسترین پیوندى که بین انسانها وجود دارد، پیوند ازدواج و همسردارى است. خداوند متعال آن را از نشانههاى خود دانسته مىفرماید: “من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها؛۱ از نشانههاى (قدرت و دانش) او این است که از جنس خودتان همسرانى براى شما آفرید تا با آنها آرامش یابید”.
منتهى این ازدواج انگیزههاى مختلف و انواع متعدد دارد.
انواع پیوندها
بر خلاف پندار عدّهاى که پیوند خانوادگىها را همسان و همانند مىدانند واقعیت این است که ازدواجها بسان زندگى متنوع و گوناگون هستند.
۱- پیوند قالبى و محیطى ۲- پیوند غریزى و حیوانى ۳- پیوند هوسى و عیّاشانه ۴- پیوند ریاکارانه و تفاخرانه ۵ – پیوند تقلیدى و دنبالهروانه ۶- پیوند اقتصادى و تجارى و حسابگرانه ۷- پیوند سیاسى و تدبیرگرایانه ۸ – پیوند انسانى و اخلاقى ۹- ازدواج هدفمند درسآموز، تاریخ ساز الهام بخش همراه با معنویت و آگاهى.۲
رسول خدا(ص) فرمود: “من تزوّج امراهً لایتزوّجها الّا لجمالها لم یرفیها ما یحبّ و من تزوّجها لما لها لایتزوّجها الّا وکلّه اللّه الیه فعلیکم بذات الدّین؛۳ هر که با زنى به خاطر زیبایىاش ازدواج کند، دلخواه خود را در او نبیند و هر که با زنى به خاطر مال و ثروتش ازدواج کند خداوند او را با همان مال و ثروت واگذارد. پس بر شما باد به (ازدواج) با زنان متدین.
پیوند خدیجه با پیامبراکرم(ص) پیوند آگاهانه، معنوى، الهام بخش و تاریخ ساز بوده است. یعنى از همان نوع آخر پیوندها
ویژگىهاى این پیوند
پیوند خدیجه با پیامبر اکرم(ص) خصوصیات و ویژگیهاى متعددى دارد که به نمونههایى اشاره مىشود:
الف: ازدواج آگاهانه
خدیجه از طرق کتب ادیان گذشته، مشاوره با بزرگانى چون ورقه بن نوفل۴ مطالعه شخصى و خصوصى در رفتار و اخلاق محمّد(ص) و الهامات الهى دریافته بود که محمّد(ص) پیامبر خاتم، و رسول آخرالزمان است و داراى برترین اخلاق مىباشد به این جهت اقدام به ازدواج با او کرد، به نمونههایى که نشان دهنده آگاهى خدیجه بوده است توجّه کنید.
۱- آگاهى از رقباى محمد(ص)
جناب ابوطالب مىگوید: “انّ خدیجه امراه کاملهٌ….و خطبها ملوک العرب و رؤسائهم و سنادید قریشٍ و سادات بنىهاشمٍ و ملوک الیمن و اکابر الطّائف و بذلوا لها الاموال فلم ترغب فى احدٍ و رأت انّها اکبر منهم؛۵ به راستى خدیجه بانویى است کامله که شاهان عرب و سران آنها و دلاوران قریش و بزرگان بنىهاشم و شاهان یمن و سردمداران طائف از او خواستگارى کردند و مال زیادى نیز (حاضر شدند) بپردازند، اما او به هیچ یک از آنان روى موافق نشان نداد و خود را برتر از آنان یافت.”
جملات فوق نشان مىدهد که خدیجه هم از رقباى پیامبر بخوبى شناخت داشت و هم از جایگاه و منزلت آینده خویش با خبر بود.
۲- آگاهى از آینده محمّد(ص)
از حضرت صادق(ع) درباره شخصیّت حضرت خدیجه، واین که ازدواج او با پیامبر از سر آگاهى و شناخت بود، چنین رسیده است “و هى سیده نساء قریشٍ و قد خطبها کلّ صندید و رئیسٍ قد ابتهم فزوّجتها نفسها للّذى بلغها من خبر بحیراء…؛۶ و او (خدیجه) سالار بانوان قریش است که تمام دلاوران و زمامداران از او خواستگارى نمودند ولى با کسى ازدواج کرد که خبر بشارت (نبوت) او را از بحیرا دریافت نموده بود.”
۳- آگاهى از نبوّت محمّد(ص)
حضرت خدیجه نه تنها از آینده روشن پیامبر به صورت اجمالى با خبر بود، که دقیقاً از نبوّت آن حضرت در آینده خبر داشت.
روزى به هنگام مشاوره با “ورقه” درباره ازدواج با محمّد(ص) از ناهمگونى مالى او با محمّد سخن در میان آمد. خدیجه گفت: عموجان اگر من به آرزوى خویش برسم و با این جوان با فضیلت ازدواج کنم، تمام ثروت خویش را فداى او مىکنم.
ورقه در پاسخ گفت: “اذن واللّه تسعدین و ترشدین و تحطین بنبىّ کریمٍ؛۷ در این صورت بخدا سوگند سعادتمند و رشد یافته و بهره برنده خواهى بود بخاطر (ازدواج) با نبى بزرگوار.”
به این جهت است که وقتى پیامبر مبعوث به رسالت شد، خدیجه(س) عرض کرد: “طال ما عرفت ذلک؛از دیر باز (در انتظار این امر بودم و) این را مىشناختم و صریحاً ایمان خود را اعلام کرد “آمنت و صدّقت و رضیت و سلّمت؛۸ ایمان آوردم و تصدیق کردم(محمّد را) و راضى و تسلیم (امر الهى) شدم.”
۴- آگاهى از شرافت و اخلاق محمّد(ص)
خدیجه از بزرگوارى محمّد(ص) جایگاه اجتماعى او در نزد خویشان، امانت و صداقت و خوشرفتارى او کاملاً آگاهى داشت و این آگاهى را از راه اطلاعات همگانى و عمومى، و دقّتها و زیر نظر گرفتنهاى خصوصى بدست آورد.
در سفر تجارتى که محمّد(ص)(به نمایندگى از خدیجه) به شام داشت “میسره” غلام خدیجه کار و رفتار او را به شدّت زیر نظر گرفت نتیجه گزارش مفصّل میسره حاکى از امانت، درایت، کرامت، معنویت و اخلاق خوش آن حضرت بود. خدیجه وقتى گزارش میسره را شنید گفت: با این گزارش مهر و علاقه مرا نسبت به محمّد(ص) چند برابر کردى، آنگاه مبلغ دویست درهم و دو مرکب و لباسهاى گرانبها به میسره و همسرش به عنوان تشویقى داد.۹
مرحوم اربلى در این باره مىنویسد:”و کانت خدیجه امرأهً خازمه نبیله شریفهً و هى یومئذٍ اوسط قریشٍ نسباً و اعظمهم شرفاً و عرضت نفسها على النّبىّ و قالت: یابن عمٍّ انّى رغبت فیک لقرابتک منّى و شرفک من قومک و امانتک عندهم و صدق حدیثک و حسن خلقک؛۱۰ خدیجه بانوى خردمند و خردورز و با شرافت بود. او در روزگار خویش از نظر نسب و تبار از بهترین و بزرگترین قریش بود، و از نظر مالى(نیز) بیشترین ثروت را دارا بود. تمام قوم خدیجه خواستگار بىقرار خدیجه بودند. امّا او به آنان پاسخ منفى داد، و (با توجّه به آگاهى که از محمّد(ص) داشت) خود را بر نبى مکرّم عرضه کرد و گفت: اى پسر عمو! من بخاطر خویشاوندى و شرافت و امانت دارى، راستى، و خوش خلقیّت به شما علاقمند شدهام (و خواهان ازدواج با شما هستم).”۱۱
۵ – خواب الهام بخش
در روزگارى که خدیجه در اندیشه شناخت بیشتر خلق و خوى محمّد(ص) بود شبى در عالم رؤیا دید که ماه از آسمان مکّه آرام آرام در سراى او فرود آمد! شگفت زده گردید و خواب خویش را براى تعبیر و تفسیر نزد عمویش “ورقه” برد و او پس از شنیدن داستان خواب او، نوید سعادت و نیک بختى جاودانه و توفیق همراهى و همسرى آخرین پیامبر و زندگى و فداکارى در راه دین و آیین او را به وى داد.۱۲
واسطههاى خدیجه
خدیجه که بخوبى از خصوصیات اخلاقى و رفتارى محمّد(ص) آگاهى داشت و از آینده درخشان او به روشنى باخبر بود. بر خلاف سنّت جامعه خویش به صدد برآمد که خود نظر مثبت محمّد(ص) را در ازدواج با او جلب کند، لذا افراد متعددى را در این راه واسطه قرار داد.
۱- “هاله” خواهر خدیجه
خدیجههاله، خواهر خوش فکر و با تجربه خود را به عنوان سفیرى به نزد “عمّار” فرستاد تا با درایت و راستى زمینه ازدواج او با محمّد را فراهم نماید.
عمار مىگوید: من “هاله” خواهر خدیجه را در راه صفا و مروه دیدم، او از من خواست تا مراتب مهر و علاقه پاک و ارادت خالصانه خواهرش “خدیجه” را به محمّد(ص) به گونهاى شایسته و با رعایت ادب و خیرخواهى اعلام نموده و به هر صورتى که صلاح مىداند حضرت را براى این پیوند آماده سازد و من نیز با ارادت خالصانه که با محمّد(ص) داشتم و رابطه دوستانهاى که میان ما بود، مقدّمات این کار را فراهم نمودم.۱۳
۲- نفیسه
گروهى بر این باورند، که حضرت خدیجه، بانویى هوشمند و با تجربه به نام “نفیسه” را به عنوان سفیر خویش به سوى محمّد(ص) فرستاد او ضمن گفت و گو با آن حضرت، پرسید که چرا ازدواج نمىکند و اضافه کرد که خدیجه تمایل دارد با او ازدواج کند، محمّد(ص) نیز بعد از سخنانى بناشد موضوع را با عموها و عمّهها در میان گذارد.۱۴
۳- مشورت با ورقه
در جاى دیگر مىخوانیم که خدیجه علاقه و محبّت خود را نسبت به محمّد(ص) با عموى خود ورقه در میان گذارد و از او راه چاره جویا شد او نیز خواست که از طریق راز و نیاز به خداى ابراهیم و دعا مىتواند به این خواستهاش برسد.۱۵
۴- مطرح نمودن با خود پیامبر
بعد از طىّ مراحل قبل خدیجه، مسأله را به صورت بسیار ظرافتمندانه با خود محمّد در میان گذارد. در بحار چنین مىخوانیم:”و قالت یا سیّدى اما ترضى انّى اخطب لک امره تحسن بقلبى؟ قال نعم، قالت: قد وجدت لک زوجه و هى من اهل مکّه من قومک و هى اکثرهن مالاً و احسنهن جمالاً و اعظمهنّ کمالاً و اعفهنّ فرجاً و ابسطهن یداً طاهره و مصونه ساعدک على الامور و تصنع منک بالمیسور و لاترضى من غیرک بالکثیر و هى قریبه منک فى النّسب قال و ماذلک، سمّیها لى، قالت هى مملوکتک خدیجه؛۱۶ گفت: آقاى من آیا رضایت مىدهى زنى را که قلباً خوب مىدانم برایت خواستگارى کنم.فرمود: بلى. گفت: همسرى براى تو یافتهام که اهل و از بستگانت مىباشد داراى جمال و مال و کمال و عفت و بخشندگى بیشتر است پاک و پاکیزه که در کارها یاریت مىکند و به کم نسبت به تو قانع است ولى نسبت به غیرت به زیاد هم قانع نشده است زنى که از بستگانت مىباشد و تمام ملوک بر تو حسودى مىکنند جز اینکه من عیبهاى او را در کنار خوبىهایش مىگویم:فرمود: کیست؟ نام ببر، عرض کرد: او کنیزت خدیجه است.
مراسم خواستگارى
هرچند خدیجه اصل تمایلات خویش را براى ازدواج با محمّد(ص) از طریق واسطه یا بى واسطه خود به پیامبر منتقل کرد ولى طبق رسوم زمانه رسم خواستگارى را به عهده بزرگان گذاشت به این جهت جناب ابوطالب از طرف محمّد(ص) به خواستگارى خدیجه رفت، و در جمع خانواده آنان این چنین اظهار کرد: “الحمد لرب هذا البیت الّذى جعلنا من زرع ابراهیم و ذرّیه اسماعیل و انزلنا حرماً آمناً و جلعنا الحکّام على النّاس و بارک لنا فى بلدنا الّذى نحن فیه؛ حمد از آن پروردگار این خانه(کعبه) است که ما را از نسل ابراهیم و فرزند اسماعیل قرار داد و در کنار خانه امن خویش فرود آورد و ما را فرمانرواى مردم قرار داد و خیر و برکت خود را در این شهر و دیار بر ما ارزانى داشت.
“ثمّ ان ابن اخى هذا ممّن لایوزن برجلٍ من قریشٍ الّا رجّح به و لایقاس به رجلٌ الّا عظم عنه و لا عدل له فى الخلق، و ان کان مقلّاً فى المال فانّ المال رفد جار و ظلّ زائلٌ و له فى خدیجه رغبهٌ ولها فیه رغبهٌ، و قد جئناک لنخطبها الیک برضاها و امرها و المهر علىّ فى مالى…و له و ربّ هذا البیت حظّ عظیمٌ و دینٌ شائع و رأى کاملٌ…؛۱۷ پس براستى این برادر زاده من (محمد) با هیچ مردى از قریش سنجیده نمىشود مگر اینکه برترى مىیابد. و هیچ مردى با او قیاس نمىشود مگر اینکه بر او بزرگى مىیابد. و همسانى براى او در میان مردم نیست، هرچند کم ثروت است، ولى مال و ثروت ناپایدار و همچون سایه زودگذر و زائل شدنى است، و او نسبت به خدیجه عشق و علاقه دارد و خدیجه نیز به او عشق مىورزد، و ما با رضایت خدیجه و امر او براى خواستگارى نزد شما آمدهایم.
و (ضمناً) مهریه او به عهده من و مال من است و براى او (محمد) قسم به پروردگار این خانه، بهره بزرگ، و عادت معروف و اندیشه کامل است.”
در جملات فوق به امور مهمّى اشاره است که به اختصار از این قرار است.
۱- اعتقاد به خداى یگانه و اختصاص دادن حمد و ستایش به او.
۲- افتخار به این که از فرزندان و نسل ابراهیم و اسماعیل مىباشد.
۳- شکرگزارى این نعمت که در حرم امن الهى ساکن شدهاند و به عنوان رؤساى مردم مطرحند.
۴- سخن از خیر و برکت مکّه به میان آوردن.
۵ – بیان جامع و کامل از شخصیّت با ارزش محمّد، که قابل برابرى و مقایسه با دیگران نیست. و این که از همه مردان قریش و غیر قریش و حتى عالم هستى برتر است و داراى خرد و نظر کامل و جامع مىباشد.
۶- با صداقت فقر مالى محمد(ص) را گوشزد کرد ولى به این امر نیز اشاره کرد که مال در امر ازدواج نقش اساسى ندارد، چون زوالپذیر و ناپایدار است.
۷- عشق و محبّت محمّد به خدیجه و برعکس را که پایه و اساس زندگى است گوشزد نمود.
۸ – اشاره به احترام بزرگان از جمله پدر و عموى حضرت خدیجه، (ورقه) نمود، که با امر و رضایت خدیجه براى جلب رضایت شما آمدهایم.
۹- مهر را که حق زن است تضمینى نمود و آن را بر عهده خود قرار داد.
پاسخ شجاعانه و خردمندانه خدیجه
در پاسخ “ابوطالب” “ورقه” عموى خدیجه که از عالمان مذهب مسیح و کشیش بزرگى بود لب به سخن گشود، ولى شکوه مجلس و هیبت با عظمت ابوطالب او را به گونهاى تحت تأثیر قرار داد که به لکنت زبان افتاد و از پاسخ مناسب و در خور سخنان ابوطالب بازماند. مدّتى مجلس خواستگارى به سردى گرایید ولى خدیجه آن بانوى خرد و کمال این گونه رشته سخن را بدست گرفت.
“فقالت خدیجه مبتدئه یا عمّاه انّک و ان کنت اولى بنفسى منّى فى الشهود فلست اولى بى من نفسى قد زوجتک یا محمد نفسى و المهر علىّ فى مالى فامر عمّک فلینحر ناقهً فلیولم بها.”۱۸
پس گفت: اى عمو هرچند تو نسبت به من در شهادت برترى دارى ولى نسبت به خودم (و امر ازدواجم) خودم برتر مىباشم. پس تزویج کردم خود را به تو یا محمد و مهر هم بر مال خودم باشد پس به عمویت دستور بده که شتر نحر کند و به مردم ولیمه دهد.
برابر برخى روایات، “عمروبن اسد” عموى دیگر خدیجه خطبه شیواى جناب ابوطالب را پاسخ داد و رضایت دختر گرانقدر حجاز را اعلام نمود و از پى آن پدر دختر، با شادمانى گفت: “زوّجناها و رضینابه؛۱۹ خدیجه را به تزویج(محمد) درآوردیم و به این امر خشنودیم.”
اشعار زیباى یکى از حضّار
یکى از شاعران با ذوق که در جلسه حضور داشت اشعار زیبایى درباره این خواستگارى و اظهار رضایت خدیجه نسبت به امر ازدواج سروده است:
هنیأً مریئاً یا خدیجه قد جرت
لک الطّیر فى ما کان منک باسعد
تزوّجت خیر البریّه کلّها
و من ذاالّذى فى النّاس مثل محمّد
و بشّر به البرّ ان عیسى بن مریمٍ
و موسى بن عمرانٍ فیا قرب موعد
اقرّت به الکتاب قدماً بانّه
رسولٌ من البطحاءهاد و مهتد۲۰
اى خدیجه مبارک و گوارا باد که هماى بختت به سوى بلندترین قلّه سعادت پر کشید تو (امروز) با برترین انسان ازدواج کردى، چرا که کسى در بین مردم مانند محمّد نیست.
دو نیکوکار (و پیامبر) یعنى عیسى بن مریم و موسى فرزند عمران به او (و رسالت او) بشارت داده است و چه قدر نزدیک است موعد (ظهور رسالت محمّد).
کتابهاى گذشته به این امر که او رسولى است از بطحا(و مکه) هدایتگر و هدایت شده اقرار و اعتراف نموده است.
انفاق بى نظیر
خدیجه پس از مراسم خواستگارى و عقد، عموى خویش “ورقه” را خواست آنگاه اموال فراوانى در اختیار او گذاشت تا آن را به عنوان هدیه به حضور پیامبر گرامى اسلام ببرد و همین طور دستور داد تا در برابر دیدگان مردم اعلام کند که از این پس همه ثروت و امکانات اقتصادى و تجارى و بردگان او از آن محمّد(ص) است و با طیب خاطر و افتخار کامل به او بخشیده است.
ورقه برابر دستور کنارخانه خدا آمد و در میان زمزم و مقام ابراهیم ایستاد و با صدایى بلند، همگان را ندا داد و گفت: اى مردم! گواه باشید و بدانید که “خدیجه” خود همه ثروت و امکانات خویش را از مزرعه و باغ و انواع دامها گرفته تا غلامان و کنیزان و نیز مهر خویش را به محمّد بخشیده است و او نیز پذیرفته است.۲۱
بنت “خویلد” که چرخ پیر عقیم است
تا که بزاید زنى به جاى خدیجه
نقل محافل بود سخاوت حاتم
حاتم طایى بود گداى خدیجه
رفعت طبع و صفاى باطن وى را
کس نشناسد مگر خداى خدیجه
یک زن و این قدر جانفشانى و ایثار
چشم خرد مات بر عطاى خدیجه
ثروت و مالى که حدّ و وصف نبودش
کرد نثار، این بود سخاى خدیجه۲۲
پىنوشتها:
- سوره روم، آیه ۲۱٫
- با نگاهى به فروغ آسمان حجاز، خدیجه.
- بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیه، ج ۱۰۳، ص ۲۳۵، ح ۱۹؛ منتخب میزان الحکمه، محمدى رى شهرى، سید حمید حسینى، قم، دارالحدیث ص ۲۳۴٫
- و کان لخدیجه عم یقال له ورقهً و کان قد قرأ الکتب کلّها و کان عالماً حبراً و کان یعرف صفات النّبى الخارج فى آخر الزمان؛ بحار، ج ۱۶، ص ۶۱، باب ۵، تزوجه بخدیجه.
- بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۵۶، ح ۷۵؛ الانوار الساطعه، ص ۳۷۳٫
- قرب الاسناد، حمیرى، تهران، مثنوى، ص ۳۲۵؛ بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۲۳۰، باب ۲٫
- بحار، ج ۱۶، ص ۹۳ ،۳۵، ص ۲۴ – ۲۳٫
- همان، ج ۱۸، ص ۱۹۶، ح ۲۲۳٫
- ر.ک: بحار، ج ۱۶، ص ۱۸ ،۸؛ سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۲۶٫
- کشف الغمّه اربلى، بیروت، دارالاضواء، ج ۱، ص ۵۰۹٫
- بحارالانوار، ج ۶، ص ۱۰۴؛ المجالس السنّیه، سید محسن امین، ج ۵، ص ۶٫
- تاریخ یعقوبى،چ ۱۳۶۲، ج ۱، ص ۳۷۵، ترجمه محمد ابراهیم آیتى، مرکز انتشارات علمى و فرهنگى .
- فروغ آسمان حجاز، خدیجه، ص ۱۱۶٫
- بحار، ج ۱۶، ص ۶۰، ج ۳۵، ص ۹۳٫
- بحار، ج ۱۶،ص ۵۵ – ۵۴٫
- بحارالانوار، ج ۱۰۳، ص ۴۶۳ و ج ۱۶، ص ۱۴ – ۱۳ حدیث ۱۳، شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۱۴، ص ۷۰، مناقب ج ۱، ص ۳۰، کافى ج ۵، ح ۳۷۴ باب خطب النکاح، ص ۳۱۹٫
- بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۱۴، باب ۵، تزوجه بخدیجه(س)، حدیث۱۳٫
- بحار، ج ۱۶، ص ۱۹، مناقب آل ابى طالب، قم، دارالحدیث، ج۱،ص ۴۲٫
- مناقب ابى طالب، ج ۱، ص ۴۳ – ۴۱٫
- بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۱۵؛ فروع کافى، کلینى، ج ۵، ص۳۷۵-۳۷۴٫
- فروغ آسمان حجاز، ص ۱۲۹ – ۱۲۸٫
- حاج حسین فولادى قمى.