اندیشه‏هاى نورانى امام صادق(ع)

اسماعیل نساجى زواره

 

آغازین سخن

امامان معصوم(ع) چشمه‏هاى جوشان معرفت و گنجینه‏هاى حکمت الهى هستند که چون چراغى پر فروغ و خاموش نشدنى فراسوى علم را با پرتو افشانى خود روشن مى‏کنند. آنان با اندیشه‏ها و افکار منوّر خود تاریکى‏هاى جهل را از بین برده و در هر زمان امید حق ستیزان را نومید مى‏ساختند.

پاسدار حریم وحى امام جعفر صادق(ع) در هفدهم ربیع الاول سال ۸۳ ه.ق در مدینه دیده به جهان گشود.۱ دوران امامتش از سال ۱۱۴ ه.ق شروع شد و مقارن بود با خلافت پنج تن از خلفاى اموى و دو طاغوت عباسى. آن بزرگوار در ۲۵ شوال سال ۱۴۸ ه.ق در سن ۶۵ سالگى توسط منصور دوانیقى مسموم شد و پیکر مطهرش در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.۲

در زمان امامت آن حضرت بر اثر جنگ و ستیزهاى بنى عباس براى براندازى حکومت بنى امیه و درگیرى شدیدى که آنها با یکدیگر داشتند، فضاى مناسبى براى ایشان فراهم شد و به رغم مشکلات حادّ جامعه مسلمین، در جهت بارور نمودن فرهنگ غنى اسلامى و هدایت جامعه مسلمانان از دریاى موّاج اندیشه‏هاى خود بهره مى‏برد. مقاله‏اى که از نظر خوانندگان عزیز مى‏گذرد، گامى است در بیان اندیشه‏هاى تابناک آن گوهر نبوى امید است که ره توشه‏اى باشد براى پویندگان راه امامت و ولایت.

 

استناد به قرآن

با اندکى تأمّل در زندگانى امام جعفر صادق(ع) روشن مى‏شود که قرآن در سیره و سخن آن امام بزرگوار جایگاه ویژه‏اى داشته و زندگى روزمرّه خود را با آیات قرآن آن چنان آمیخته بود که در تمام ابعاد پرتو افشانى مى‏کرد. آن حضرت با حالت ملکوتى خاصّى آیات قرآن را در نماز تلاوت مى‏کرد، به طورى که از حالت عادى خارج مى‏شد. روزى یکى از حاضران از او پرسید: این چه حالى بود که به شما دست داد؟ فرمود: “پیوسته آیات قرآن را تکرار کردم تا این که به حالتى رسیدم که گویى آن آیات را به طور مستقیم از زبان نازل کننده‏اش شنیدم.”۳

“مسعده بن صدقه” مى‏گوید: شنیدم که از امام صادق(ع) پرسیده شد: آیا امر به معروف و نهى از منکر بر تمام مردم واجب است؟ حضرت فرمود:خیر! به ایشان عرض شد چرا؟ فرمود: بر کسى واجب است که توانمند، داراى جایگاه علمى و عالم به معروف و منکر باشد و بر انسان ناتوان واجب نیست. دلیل آن قرآن کریم است که مى‏فرماید: “ولتکن منکم امّهٌ یدعون الى الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر؛۴ باید از میان شما گروهى باشند که به خیردعوت کنند و امر به معروف و نهى از منکر نمایند.”

نعبیر (منکم) عدّه‏اى خاص را بیان مى‏کند، نه عموم مردم را چنان که در این آیه شریفه آمده است: “و من قوم موسى امّهٌ یهدون بالحقّ و به یعدلون؛۵ و برخى از قوم موسى به راه حق هدایت مى‏کنند و به آن باز مى‏گردند. ” عنى عدّه‏اى از قوم موسى(ع) به حق هدایت مى‏کنند نه همه.

در این جا امام صادق(ع) به حرف “مِن” در “منکم” و “من قوم موسى” استدلال کرد که امر به معروف و نهى از منکر بر همه افراد واجب نیست، بلکه بر کسانى که توانایى و آگاهى نسبت به معروف و منکر داشته باشند، واجب است.”۶

هم چنین صادق آل محمد(ص) در سیره عملى خود خاطرنشان نموده است که هر فرد مسلمان بنابر ظرفیت وجودى خود مى‏تواند از معارف، حقایق و آموزه‏هاى قرآنى بهره ببرد، لذا هدایت جویان کوى سعادت را به اندیشیدن در آیات قرآن تشویق و ترغیب نموده است و مى‏فرماید: “همانا قرآن جایگاه نور هدایت و چراغ شب‏هاى تار است. پس شخص تیزبین باید در آن دقت کند و براى بهره‏مندى از پرتوش نظر خویش را بگشاید! زیرا که اندیشیدن مایه زندگانى و حیات قلب انسان بیناست.”۷

آن حضرت در جاى دیگر در مورد عدم شتاب در قرائت قرآن و توجه به محتواى آیات مى‏فرماید: “قرآن نباید با سرعت خوانده شود و باید شمرده و با آهنگ خوش خوانده شود و هرگاه به آیه‏اى که در آن نام بهشت برده شده است، گذرکنى آن جا بایست و از خداى عزّ و جلّ بهشت را بخواه و چون به آیه‏اى که در آن دوزخ ذکر شده است، گذرکنى، نزد آن نیز توقف کن و از دوزخ به خدا پناه ببر.”۸

ششمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت همچنان که مردم را به تدبّر و تعمّق در آیات قرآن سفارش مى‏کرد، خود نیز در آیات قرآن تدبّر و دقت مى‏نمود و در این راه از خداوند منّان توفیق طلب مى‏کرد. آن حضرت وقتى قرآن را در دست مى‏گرفت، قبل از تلاوت به خداوند عرض مى‏کرد: “خدایا! من شهادت مى‏دهم که این قرآن از جانب تو بر پیامبر(ص) نازل شده است و کلام توست که بر زبان پیامبر جارى شده است. خدایا نگاه کردنم را در قرآن عبادت و قرائتم را تفکّر و فکر کردنم را عبرت پذیرى قرار بده و نیز قرائتم را قرائت بدون تدبّر قرار مده و به من توفیق ده که در آیات قرآن و احکام آن تدبّر کنم. بدرستى که تو مهربان و رحیم هستى.”۹

 

دفاع از حریم ولایت

مردم بعد از رحلت پیامبر(ص) جایگاه امامت و ولایت را نشناختند، بنابراین کسانى روى کار آمدند که هیچ گونه شایستگى و لیاقت در وجود آنان نبود، لذا این عدم آگاهى و شناخت پى آمدهاى ناگوارى همچون: به وجود آمدن اختلافات، رواج بدعت‏ها و وارد نمودن زیان‏هاى سنگین علمى و فرهنگى بر جامعه اسلامى را به دنبال داشت، به همین علت امامان معصوم(ع) در طول تاریخ اسلام تلاش نمودند تا تبیین صحیح و درستى از امامت و ولایت و جایگاه آن در شرع مقدّس اسلام ارایه دهند.

امام صادق(ع) همچون پدران بزرگوارش سخت تلاش نمود تا از فرصت‏ها بهره‏بردارى نماید و در جامعه‏اى که امامت و خلافت رنگ پادشاهى و خودکامگى به خود گرفته بود، معنا و تفسیر روشنى از امامت و جایگاه آن ارایه دهد و مردم را به شناخت امام عصر خود رهنمون کند.

ایشان در این زمینه مى‏فرماید: “من بات لیلهً لایعرف امام زمانه مات میتهً جاهلیه؛۱۰ هر کس شبى را به صبح برساند و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیّت مرده است.”

“عیسى بن سرى” مى‏گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم، پایه‏هایى را که اسلام بر آن بنا شده به من بفرما. آن حضرت فرمود: “گواهى دادن به یگانگى خدا و این که محمد(ص) فرستاده اوست و اقرار نمودن به آن چه که از جانب خداوند آورده و پیروى از ولایتى که خداوند عزّ و جلّ به آن امر فرموده و آن ولایت آل محمد(ص) است.”۱۱

آموزه‏هاى دینى مبیّن این حقیقت است که یکى از انتظارات ششمین امام از شیعیان این است که نسبت به امامان خویش معرفت و شناخت داشته باشند و بعد از شناخت با دل و جان ولایت آنان را بپذیرند و آن چنان به این ولایت دلبستگى داشته باشند که خوشى و ناخوشى زندگى خویش را با محبّت و ولایت ائمه اطهار(ع) پیوند زنند. آن حضرت در این باره چنین مى‏فرماید: “رحم اللّه شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا و عجنوا بماء ولایتنا. یحزنون لحزننا و یفرحون لفرحنا؛۱۲ خداوند شیعیان ما را رحمت کند که از زیادى سرشت ما آفریده شده‏اند و با آب ولایت ما عجین گشته‏اند، آنان به خاطر غم و اندوه ما غمناک مى‏شوند و به خاطر شادى ما خوشحال.”

آن حضرت در سیره عملى خود شیعیان و ولایت مداران راستین را از مدّعیان ولایت جدا نموده به طورى که مى‏فرماید: “الشّیعه ثلاثه اصنافٍ: صنفٌ یتذیّنون بنا و صنفٌ یستأکلون بنا و صنفٌ منّا والینا. یأمنون بامننا و یخافون بخوفنا و لیسوا بالبذر المذیّعین و لابالجفاه المرائین. ان غابوا لم یفقدوا و ان شهدوا لم یؤبه بهم۱۳اولئک مصابیح الهدى؛ شیعیان ما سه گروه هستند:گروهى به وسیله ما خود را زینت مى‏دهند و ما را مایه سرافرازى و آبروى خویش قرار مى‏دهند و گروهى ما را وسیله درآمد زندگى دنیایى خود قرار مى‏دهند و گروهى دیگر که از ما و پیرو راه ما هستند. گروه سوم با امنیت ما آرامش مى‏یابند و با ترس ما ترسان هستند. بذرهاى کاشته شده اسرار را پخش نمى‏کنند و در برابر جفاکاران خودنمایى ندارند. اگر پنهان باشند، کسى سراغ آنان را نمى‏گیرد و اگر آشکار باشند کسى به آنان اعتنا نمى‏کند، اینان چراغ‏هاى هدایت (شیعیان واقعى) هستند.”

به استناد حدیث مزبور شیعیان واقعى سراپا تسلیم فرمان امام خویش مى‏باشند و هرگز اهل بیت(ع) را رها نخواهند کرد، چنان که آن امام بزرگوار در جاى دیگر مى‏فرماید: “کذب من زعم انّه من شیعتنا و هو متمسّکٌ بعروه غیرنا؛۱۴ دروغ گوست آن کسى که خود را شیعه ما بداند ولى به ریسمانى غیر از ما چنگ زند.” چرا که رستگارى و سعادت ابدى جز در سایه پذیرش امامت و ولایت امامان معصوم(ع) میسّر نیست.

امام صادق(ع) علاوه بر سفارش‏هاى مکرّر به ولایت پذیرى شیعیان، در مکتب تربیتى خویش شیعیان ولایى تربیت نمود. یکى از این تربیت شدگان”عبداللّه بن یعفور” است که در پذیرش ولایت امامان معصوم(ع) الگویى کامل و جاویدان براى تمام شیعیان مى‏باشد.

 

تکریم شاگردان

یکى از روش‏هاى صحیح و کارآمد در تربیت انسان، روش “احترام و تکریم شخصیّت” است. این شیوه در حقیقت پشتوانه سلامت روان بشر و از مهم‏ترین عوامل رشد شخصیّت اوست.

خداوند متعال در قرآن کریم بنى آدم را تکریم نموده است و هیچ موجودى را برتر از او نیافریده است: “ولقد کرّمنا بنى آدم و حملناهم فى البرّ و البحر و رزقناهم من الطّیّبات و فضّلناهم على کثیرٍ ممّن خلقنا تفضیلاً؛۱۵ ما فرزندان آدمى را گرامى داشتیم و آن‏ها را در خشکى و دریا بر مرکب‏هاى راهوار سوار کردیم و از انواع غذاهاى پاکیزه به آنان روزى دادیم و بر بسیارى از مخلوقات برترى بخشیدیم.”

از آیه مزبور چنین استنباط مى‏شود که خداوند بر نوع بشر منّت نهاده و به او دو چیز بخشیده است: یکى کرامت و بزرگوارى و دیگرى برترى بر سایر مخلوقات.

سیره عملى امام صادق(ع) گویاى توجه و احترام به شخصیّت مردم بخصوص شاگردان مکتبش بود. در زمان آن حضرت هر کس بر او وارد مى‏شد، مورد تکریم قرار مى‏گرفت که این خود یکى از عوامل بسیار مؤثّر در گرایش مردم به دین و مکتب جعفرى بود.

دوران ۳۴ ساله امامت آن حضرت یک فرصت طلایى بود تاکام تشنگان معارف ناب الهى را از زلال سرچشمه وحى سیراب سازد. از این رو تمام برخوردهاى آن بزرگوار با افراد و گروه‏ها آموزنده بود.

سلوک علمى امام صادق(ع) طى این چند سال(۳۴ سال) برخورد شایسته یک استاد را با شاگردان خود به زیباترین وجه ترسیم مى‏کند.

تاریخ زندگى برخى یاران و شاگردان امام صادق(ع) و تعبیرات بسیار زیبایى که آن حضرت در حضور و یا در غیاب آن‏ها مى‏فرمود، به خوبى نشانگر آن است که امام تا چه حد آنان را مورد تشویق و احترام قرار مى‏داد. در میان یاران امام صادق(ع) شاگردان جوانى حضور داشتند. یکى از این جوانان “هشام بن الحکم” بود که به گفته شیخ مفید(ره) آن چنان در نزد امام مقام و منزلت داشت که گاهى برخى را به شگفتى وا مى‏داشت. وى مى‏نویسد: روزى هشام بن الحکم در منا بر آن حضرت وارد شد در حالى که تازه جوانى بیش نبود و در آن مجلس بزرگان شیعه همانند: “یونس بن یعقوب”، “حمران بن اعین” و “ابوحمزه احول” حضور داشتند. در حالى که از تمامى حاضران کوچک‏تر بود، امام صادق(ع) او را بر همگان مقدّم داشت. همین که امام دریافت که احترام به هشام بر حضّار گران آمده است، فرمود: “این جوان با قلب، زبان و دستش یارى کننده ماست.”۱۶

 

دعوت به پیروى از اخلاق حسنه

نیاز به اخلاق حسنه یک نیاز بشرى و انسانى است و به جامعه خاصى اختصاص ندارد. حسن خلق آن قدر عظمت و ارزش دارد که هر کس به عمق و ژرفاى آن نمى‏رسد، چنان که امام صادق(ع) مى‏فرماید: “لایکون حسن الخلق الّا فى کلّ ولىٍّ و صفىٍّ و لا یعلم ما فى حقیقه حسن الخلق الّا اللّه تعالى؛۱۷ حسن خلق یافت نمى‏شود مگر در وجود دوستان و برگزیدگان خداوند و آنچه در حقیقت خلق نیکوست، جز خداوند متعال کسى نمى‏داند.”

رئیس مکتب جعفرى نه تنها به بیان اهمیّت و ارزش اخلاق بسنده نکرده، بلکه در سیره خود براى ثمربخش بودن آن در جامعه به بیان موارد و مصداق‏هاى عینى آن نیز پرداخته است تا مسأله مذکور ملموس‏تر و محسوس‏تر شود. از آن حضرت در مورد مکارم اخلاق سؤال شد، فرمود: “العفو عمّن ظلمک و صله من قطعک و اعطاء من حرّمک و قول الحقّ و لو على نفسک؛۱۸ گذشت از کسى که به تو ستم روا داشته است و ارتباط داشتن با کسى که با تو قطع رابطه کرده است و عطا نمودن به کسیکه تو را محروم ساخته و گفتن سخن حق هرچند به ضرر تو باشد.”

صادق آل محمّد(ص) در ادامه این موضوع به ثمرات و فواید اخلاق نیک اشاره نموده است و مى‏فرماید: “حسن الخلق یزید فى الرزق؛۱۹ خوى نیک باعث افزایش روزى مى‏شود.”

در روایتى دیگر شیعیان را به خوش رفتارى با خانواده سفارش نموده و آن را موجب طولانى شدن عمر مى‏داند و مى‏فرماید: “من حسن برّه فى اهل بیته زید فى عمره؛۲۰ هر کس با خانواده خود، خوش رفتارى کند، عمرش طولانى مى‏شود.”

هم چنین رعایت اصول اخلاقى و توجه به آداب انسانى و خوش برخوردى را از ویژگى‏هاى مکتب تشیّع دانسته و آن را بر شیعیان راستین لازم شمرده و بر اجتناب از بدخلقى تأکید نموده است.

 

طاغوت ستیزى

یکى از ابعاد مهم زندگى امام صادق(ع) مبارزات سیاسى آن حضرت است. ایشان از هر فرصتى براى طرد و نفى طاغوتیان و ستمگران استفاده مى‏کرد و در کنار نهضت فکرى به نهضت سیاسى پرداخت. او قیام‏هاى اسلامى را تأیید مى‏کرد و طرفداران قیام را به عنوان نهى کنندگان از منکر تشویق مى‏نمود.

ششمین امام شیعیان در طول دوران امامت خویش زحمت‏هاى فراوان و رنج‏هاى طاقت فرسایى را تحمّل کرد و به پیروزى‏هاى چشمگیر و ماندگار نایل شد.

آن حضرت نه تنها به طاغوتیان و سردمداران ظلم فرصت نمى‏داد، بلکه همواره با افکار و اندیشه‏هاى خود مردم را از نزدیک شدن به آنان برحذر مى‏داشت. ایشان در این زمینه با صراحت مى‏فرماید: “کسى که درباره موضوعى چه حق و چه باطل نزد آنان (بنى امیّه و یا بنى عباس) برود مانند کسى است که براى داورى نزد طاغوت و ستمگر رفتهاست و آن چه که طاغوت حکم کند اگرچه به حق باشد از منظر آموزه‏هاى وحیانى مردوداست.”۲۱

ایشان در زمینه طاغوت زدایى و طرد جریان‏هاى طاغوتى باز مى‏فرماید:”من مدح سلطاناً جائراً و تخفّف و تضعضع له طمعاً فیه کان قرینه فى النّار؛۲۲ هر کس که سلطان ستمگرى را ستایش کند و در برابر او کرنش و فروتنى نماید تا در کنار او به نوایى برسد، چنین کسى همنشین آن سلطان در آتش دوزخ خواهد بود.”

 

بیدار سازى وجدان‏ها

آموزه‏هاى الهى نشان مى‏دهد که انسان هرچند ممکن است که در ظاهر حقایق را فراموش کند، امّا از درون هرگز دچار فراموشى حقایق نمى‏شود و با مخاطب قراردادن درون و فطرتش مى‏توان او را نجات داد.

قرآن کریم در این زمینه مى‏فرماید:” ولئن سألتهم من خلق السّموات و الارض و سخّر الشّمس و القمر لیقولنّ اللّه…؛۲۳ اگر از آنان بپرسى که چه کسى آسمان‏ها و زمین را آفرید و خورشید و ماه را به تسخیر درآورد، به یقین مى‏گویند خدا.”

این روش را در سیره امام صادق(ع) هم مى‏بینیم، روشى که در آن، امام از مخاطبش مى‏خواهد که خود را در موقعیّت فرض شده ببیند و بفهمد که فطرتش چه مى‏جوید وچهمى‏خواهد؟

مردى به خدمت آن حضرت آمد و گفت: اى فرزند رسول خدا! مرا با خدا آشنا کن. خدا چیست؟ مجادله کنندگان بر من چیره شده‏اند و مرا سرگردان نموده‏اند. امام فرمود: “اى بنده خدا! آیا تا به حال سوار کشتى شده‏اى؟ گفت: آرى. فرمود: آیا شده که کشتى بشکند و کشتى دیگرى براى نجات تو نباشد و امکان نجات با شنا را هم نداشته باشى. گفت: آرى. فرمود: در چنین حالتى به چیزى که بتواند از آن گرفتارى تو را نجات دهد، دل بسته بودى؟ گفت: آرى. فرمود: آن چیز همان خداست که قادر بر نجات است. آن جا که فریادرسى نیست، او فریادرس است.”۲۴

 

تبلیغ عملى

مؤثرترین روش امامان در عرصه تبلیغ، “تبلیغ عملى” است، یعنى خود تجسّم عالى ارزش‏هاى انسانى بودند.

قرآن کریم افرادى را که از خوبى‏ها مى‏گویند، امّا خود به آن عمل نمى‏کنند، مورد نکوهش قرار مى‏دهد: “یا ایّها الّذین آمنوا لم تقولون ما لاتفعلون…؛۲۵ اى کسانى که ایمان آورده‏اید چرا چیزى را که انجام نمى‏دهید به مردم مى‏گویید…”

بیش‏ترین سفارش امامان در عرصه تبلیغ دین، دعوت به تبلیغ عملى بوده است. از نگاه آنان عالم واقعى کسى است که علمش همراه با عمل باشد. امام صادق(ع) در این زمینه مى‏فرماید: “العالم من صدّق فعله قوله و من لم یصدّق فعله قوله فلیس بعالمٍ؛۲۶ دانشمند کسى است که رفتار او گفتارش را تصدیق کند و هر کس که کردار او سخن وى را تصدیق نکند و بر خلاف گفته‏اش باشد، دانشمند نخواهد بود.”

آن گوهر نبوى در روایت دیگر مى‏فرماید: “کونوا دعاه النّاس باعمالکم ولاتکونوا دعاه النّاس بالسنتکم؛۲۷ مردم را با عمل خود به نیکى‏ها دعوت کنید نه با زبان خود.”

تأثیر عمیق دعوت عملى از این جا سرچشمه مى‏گیرد که هرگاه شنونده بداند که گوینده از صمیم جان سخن مى‏گوید و به گفته خویش صددرصد اعتقاد و ایمان دارد، گوش جان خود را بر روى سخنان گوینده مى‏گشاید، زیرا سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند.

 

ارتباط با نسل جوان

در تربیت اسلامى هدایت و تربیت نسل جوان اهمیّت ویژه‏اى دارد. نوجوان قلبى پاک و روحى حساس و عاطفى دارد. ارزش دادن به شخصیّت جوان بهترین شیوه ارتباط با اوست.

شیوه رفتارى امام صادق(ع) با جوانان و دستورالعمل‏هاى آن حضرت براى جوانان و نحوه برخورد با آنان بهترین راهکار براى حل مشکلات و معضلات این قشر است. آن حضرت به سرعت پذیرش سجایاى اخلاقى در نوجوانان و جوانان توجه نموده و این چنین مى‏فرماید: “علیک بالاحداث فانّهم اسرع الى کلّ خیرٍ؛۲۸ بر تو باد تربیت نوجوان، زیرا آنان زودتر از دیگران خوبى‏ها را مى‏پذیرند.”

 

تقویت مبانى اعتقادى فرزندان

دوران کودکى و نوجوانى بهترین زمان براى تربیت و پایه گذارى زندگى سالم و سعادتمندانه فرزندان است. انبوه نتایج علمى که امروزیان بدان دست یافته‏اند در سایه استمداد از تجربیّات گذشتگان و استفاده از فناورى‏هاى جدید تحقق یافته است، با این حال پیوسته طرح‏ها و نظریات جدیدى درباره تربیت کودکان و نوجوانان به دست مى‏آید که گاه به طور کامل ناقض نظریات گذشته است، امّا در قرن‏ها پیش که هیچ یک از این امکانات پژوهشى وجود نداشت، از سوى پیشوایان معصوم(ع) رفتارها و گفتارهایى در برخورد با کودکان و نوجوانان مشاهده شده است که محققان امروزى در ژرفاى آن درمانده‏اند، به طورى که ره یافت‏هاى جدید علم روان‏شناسى بر همه آن‏ها مهر تأیید زده است.

مطالعه در سیره ارزشمند امام صادق(ع) نشان مى‏دهد که آن حضرت همچون پدران بزرگوارش توجّه خاصى به تربیت فرزندان داشت، لذا به منظور تحقق چنین امرى راهبردهایى را در سیره عملى خویش ارایه مى‏دهد. یکى از راهبردهایى را که آن بزرگوار در زمینه یادگیرى مورد تأکید قرار مى‏دهد “تقویت مبانى اعتقادى فرزند” است. ایشان در این زمینه مى‏فرماید: “هنگامى که کودک به سن سه سالگى رسید، “لااله الّا اللّه” را به او بیاموزید و او را رها کنید. وقتى هفت ماه دیگر گذشت “محمد رسول اللّه” را به او آموزش دهید سپس او را رها کنید تا چهار ساله شود. آن گاه “صلوات فرستادن” را به او بیاموزید در پنج سالگى به او سمت راست و چپ را یاد بدهید و قبله را به او نشان دهید و بگویید سجده کند. آن گاه او را تا سن شش سالگى به حال خود رها کنید و فقط پیش روى او نماز بخوانید و رکوع و سجود را یادش دهید تا هفت سالش تمام شود. وقتى سن هفت سالگى را پشت سرگذاشت، وضو ساختن را به او تعلیم دهید و به وى بگویید که نماز بخواند. وقتى نه ساله شد، وضو گرفتن و نماز خواندن آموخته است.۲۹

 

تشویق به تفکّر

پیشرفت‏هاى جوامع و افراد بر اثر بهره‏ورى از توان عقل و تفکّر و قدرت عمل و تلاش است. پیامبران، امامان و بنگان صالح خدا همگى اهل تفکّر و تعقّل بوده‏اند. در منزلت ابوذر غفارى امام صادق(ع) مى‏فرماید: “کان اکثر عباده ابى ذرٍّ التّفکّر و الاعتبار؛۳۰ بیش‏ترین عبادت ابوذر، اندیشه و عبرت اندوزى بود.”

امام صادق(ع) در سیره رفتارى و عملى خود براى اندیشه و تفکّر ارزش والایى قائل بود، لذا زیباترین و رساترین سخنان را درباره ارزش تفکّر در مسائل دینى بیان فرموده است.

آن حضرت مى‏فرماید: “لاخیر فى من لایتفقّه من اصحابنا. انّ الرّجل منهم اذا لم یستغن بفقهه احتاج الیهم فاذا احتاج الیهم ادخلوه فى باب ضلالتهم و هو لایعلم؛۳۱ از دوستان ما کسى که در دین خود اندیشه و تفقّه نکند، ارزش ندارد. اگر یکى از دوستان ما در دین خود تفقّه نکند و به مسائل و احکام آن آشنا نباشد، به دیگران (مخالفین ما) محتاج مى‏شود، هرگاه به آن‏ها نیاز پیدا کرد، آنان او را در خط انحراف و گمراهى قرار مى‏دهند در حالى که خودش نمى‏داند.”

ضرورت یادگیرى احکام دینى در منظر پیشواى ششم آن قدر مهم است که مى‏فرماید: “اگر به جوانى از جوانان شیعه برخورد نمایم که در دین تفقّه نمى‏کند، او را تأدیب خواهم کرد.”۳۲

 

بهره‏گیرى از افراد توانا

ششمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت با ارزیابى قابلیّت‏ها و توانمندى‏هاى شاگردان خود، برخى از آن‏ها را براى پاسخ به سؤالات و گفت و گوهاى علمى پرورش داده بود. به عنوان مثال در مباحث کلام و مباحث اعتقادى به ویژه مسائل امامت، افراد ممتاز و برگزیده‏اى همچون: “هشام بن سالم”، “هشام بن حکم”، “حمران بن اعین” و… را تربیت کرده بود و به موقع از آن‏ها استفادهمى‏کرد.

هشام بن حکم مى‏گوید: مردى از شام وارد شد و به امام صادق(ع) گفت:مى‏خواهم چند سؤال بکنم. حضرت پرسید: درباره چه مى‏خواهى بپرسى؟ گفت: از قرآن. امام فرمود: اى حمران! تو جواب بده. مرد گفت: مى‏خواهم با خودتان بحث کنم. امام فرمود: اگر بر او غلبه کردى، بر من پیروز شده‏اى. مرد شامى آن قدر سؤال کرد و پاسخ شنید که خسته شد و به امام گفت: حمران مرد توانایى است. هرچه پرسیدم، جواب داد. آن گاه حمران به اشاره امام سؤالى پرسید که او جوابى نداشت.

مرد این بار تقاضاى پرسش درباره “نحو” کرد. امام او را به “ابان بن تغلب” حواله داد و در فقه به “زراره بن اعین” و در کلام به “مؤمن الطّاق” و در توحید به “هشام به سالم” و در امامت به من معرفى کرد و او در تمام موارد مغلوب شد.

امام چنان خندید که دندانش ظاهر شد. مرد شامى گفت:گویا مى‏خواستى به من بفهمانى که در میان شیعیان چنین مردمى دارى؟ امام فرمود: همین طور است. آن مرد به جرگه شیعیان پیوست.۳۳ این رویداد بیان گر انسجام و تبلیغ گروهى است که امام صادق(ع) در مورد آن فرموده است: “رحم اللّه عبداً اجتمع مع آخر فتذکّر امرنا؛۳۴خدا رحمت کند بنده‏اى را که با دیگرى هماره شود تا دستورات ما را تبلیغ کند.”

 

فرجام سخن

امام صادق(ع) طى ۳۴ سال امامت با برکتش شور و نشاط علمى و فرهنگى خاصى در جامعه اسلامى گسترش داد که در تاریخ زندگى بشر کم سابقه بوده است. وى در میدان مبارزه با همه جریانات فکرى به مخالفت برخاست تا عقاید باطل را بکوبد و اندیشه‏هاى منحرف را اصلاح کند و عقاید ناب اسلامى را به تشنگان حقیقت هدیه نماید. ولى سرانجام این بزرگ مرد تاریخ انسانیت، مورد خشم دستگاه غاصب عباسى قرار گرفت، زیرا هرگز منصور را خوش نمى‏آمد که شاهد پیشرفت علمى و شهرت روز افزون امام باشد. او ترس آن را داشت که شاید روزى امام کرسى خلافت را از زیر پایش بیرون بکشد و حکومتش را واژگون سازد، بنابراین در پى ضربه زدن به وجود مبارک آن حضرت بود تا این که سرانجام با انگور زهرآگین امام صادق(ع) را به شهادترساند.

 

پى‏نوشت‏ها:

  1. الارشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۱۷۴٫
  2. مروج الذهب، على بن حسین مسعودى، ج ۳،ص ۲۹۷٫
  3. بحارالانوار، علامه مجلسى، ج ۸۴، ص ۲۴۸٫
  4. سوره آل عمران، آیه ۱۰۴٫
  5. سوره اعراف، آیه ۱۵۹٫
  6. تفسیر نورالثقلین، على بن جمعه الحویزى، ج ۱، ص ۳۸۰٫
  7. اصول کافى، کلینى، ج ۴، ص ۴۰۰٫
  8. همان، ص ۴۲۲٫
  9. بحارالانوار، ج ۸۲، ص ۲۰۷٫
  10. الغیبه، نعمانى، ص ۶۲٫
  11. اصول کافى، ج ۳، ص ۳۴٫
  12. شجره طوبى، شیخ محمد مهدى حائرى، ج ۱، ص ۳٫
  13. المحجّه البیضاء، ملامحسن فیض کاشانى، ج ۴، ص ۳۵۶٫
  14. فضایل الشیعه و صفات الشیعه، شیخ صدوق، ص ۴۵٫
  15. سوره اسراء، آیه ۷۰٫
  16. سفینه البحار، شیخ عباس قمى، ج ۲، ص ۷۱۹٫
  17. بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۳۹۳٫
  18. معانى الاخبار، شیخ صدوق، ص ۱۹۱٫
  19. مأخذ قبل، ج ۷۱، ص ۳۹۵٫
  20. کشف الغمّه فى معرفه الائمه، على بن عیسى اربلى، ج۲،ص۲۰۸٫
  21. اصول کافى، ج ۱، ص ۶۷٫
  22. وسایل الشیعه، حرّ عاملى، ج ۱۲، ص ۱۳۳٫
  23. سوره عنکبوت، آیه ۶۱٫
  24. بحارالانوار، ج ۳، ص ۴۱٫
  25. سوره صفّ، آیه ۲٫
  26. اصول کافى، ج ۱، ص ۱۸٫
  27. بحارالانوار، ج ۵، ص ۱۹۸٫
  28. مأخذ قبل، ج ۸، ص ۹۳٫
  29. وسایل الشیعه، ج ۱۵، ص ۱۹۳٫
  30. بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۴۳۱٫
  31. اصول کافى، ج ۱، ص ۲۵٫
  32. مأخذ قبل، ج ۱، ص ۲۶۱٫
  33. همان، ج ۴۷، ص ۲۱۷٫
  34. همان، ج ۱،ص ۲۰۰٫

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *