جویبارهاى حکمت و معرفت از سرچشمه‏هاى معنویت و فضیلت

 

غلامرضا گلى زواره

 

“کما ارسلنا فیکم رسولاً یتلوا علیکم آیاتنا و یزکّیکم و یعلّمکم الکتاب و الحکمه و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون؛۱ هم چنان که پیامبرى از خودتان برایتان فرستادیم تا آیاتمان را برایتان بخواند و شما راپاکیزه گرداند و کتاب و حکمت آموزد و آن چه را که نمى‏دانستید بهشمابیاموزد.”

 

دو بال علم و ایمان

از مزایایى که آیین جاودانى و آسمانى اسلام را از دیگر ادیان تفکیک مى‏نماید، این است که از یک سو پیروان خود را به رشد معنوى و خصال نیکو فراخوانده و از طرف دیگر آدمى را به خردورزى، دانش اندوزى و استفاده از توانایى‏هاى فکرى و ذهنى و شکوفایى بوستان معرفت و حکمت فرا خوانده است. نخستین آیاتى که به حضرت رسول اکرم(ص) نازل گشت به آموختن با قلم و دانش افزایى اشاره دارد. واژه علم و مشتقات آن در حدود یکصد و شصت و هفت بار در قرآن آمده و در آیات متعددى پروردگار متعال انسان را براى امور آموزنده، رشد دهنده و مفید برمى‏انگیزاند. در آیات زیادى بر دقّت و تأمّل در آفرینش آسمان‏ها و زمین و آن چه در آن‏ها وجود دارد تأکید شده است. در قرآن کریم حقایق بسیارى درباره ستاره‏شناسى، شناخت آب و هوا، جغرافیا، زیست‏شناسى، گیاه‏شناسى، جانور شناسى، پزشکى، بهداشت، علوم تغذیه، روان‏شناسى آشنایی با جوامع گوناگون و…آمده است.

اساس تعلیم اسلام، دانش، منطق، استدلال و برهان مى‏باشد حتى خداوند درباره ایمان و اعتقاد به مبدأ و معاد، دعوت خویش را بر پایه مباحث عقلى، حکیمانه و مناظره قرار داده است، بر حسب آموزه‏هاى قرآنى آدمى را خداوند به زیور دانش و خرد آراسته و بر علم و معرفت پارسایان مى‏افزاید. دانشمندان متعهد و پرهیزگار که حکمت و فضیلت را با یکدیگر توأم ساخته‏اند از دیگر افراد متمایزند و آیات عدیده‏اى بر فضل و برترى آنان تصریح دارد و خداوند کسانى را که دانشورند درجاتشان را رفعت مى‏دهد. رسول اکرم(ص) نیز بر حسب روایاتى مستند و معتبر، مسلمانان را به کسب علوم و معارف فرا مى‏خواند. علما در روایات اسلامى وارثان پیامبران و نزدیک‏ترین افراد به درجه نبوت معرفى شده‏اند و قلم دانشمندان بر خون شهیدان رجحان دارد، البته منظور متفکران، حکیمان و فرزانگانى است که با توانایى‏هاى علمى و فکرى خود به دفاع از حقیقت، نشر معارف و هدایت انسان‏ها مى‏پردازند و از غرور و تکبّر و هرگونه رذیلت اجتناب مى‏ورزند. فرا گرفتن علم باید با صداقت، اخلاص و درستى و نیز همّت و تلاش قرین گردد، در غیر این صورت عوارضى غیر قابل اغماض به بار مى‏آورد.

کازنوا، دانشمند فرانسوى و استاد دانشگاه کالج دوفرانس پاریس، مى‏گوید: بسیارى از افراد چنین پنداشته‏اند آراء و افکار ما براى مسلمانان قابل درک نمى‏باشد و به غلط تصوّر کرده‏اند نیروى علمى آنان به اندازه‏اى نیست که بتواند به علوم ما پى ببرند. بى گمان این پندار بى پایه ناشى از عدم اطلاع آنان از حقایق درخشان آیین اسلام بوده و گویا این نکته را فراموش کرده‏اند که تنها کسى که دانش را بر عبادت ترجیح داده رسول اکرم(ص) بوده و آیا کدام پیشواى دین و کشیش و روحانى بزرگى را مى‏شناسید که چون آن حضرت با این شهامت چنین کلام محکم و متینى را مطرح کرده باشد. همان بیان عالى و درخشانى که در عصر جدید و با این همه ترقى و تحوّل که نصیب علم گردیده، حیات فکرى و علمى ما بر اساس آن استوار گردیده است. دکتر هورتن، محقق آلمانى، گفته است اسلام بین دین و دانش وحدت و هماهنگى کامل برقرار ساختهو در میان ادیان گوناگون، تنها آیینى است که موفق گردیده در عرصه عمل این پیوند را حفظ نماید.۲

خاتم رسولان حضرت محمّد(ص) درباره مقام علمى حضرت على(ع) فرمودند: “انا مدینه العلم و على بابها؛ من شهر دانش هستم و على(ع) دروازه آن مى‏باشد.” در دنباله روایت آمده است: “فمن ارادالعلم فلیأت الباب؛۳ هر کس خواستار دانش است باید از درب آن وارد گردد” آن حضرت در حدیث دیگرى فرموده‏اند: “اعلم امّتى من بعدى على بن ابى طالب؛۴ دانشمندترین افراد امّت من بعد از من امیرمؤمنان است.” حضرت على(ع) ذخائر گرانبهایى از معارف الهى و علوم اسلامى را در میان مردم به یادگار گذاشت و در بیاناتى با سبکى روان، شیوا و جذاب حقایق جالبى را مطرح ساخت که در مجموعه‏اى که نهج البلاغه نامیده مى‏شود در اختیار مردم مى‏باشد. آن امام مظلوم به اندازه‏اى حکمت و معرفت را مورد توجه قرار مى‏داد که در بحبوحه جنگ‏ها به بحث‏هاى علمى مى‏پرداخت، او کثیرى از مشاهر و دانشوران را تربیت کرد که پیشتازان نخستیندر عرفان، فقه، کلام، تفسیر و غیره مى‏باشند.

بخشى از دعاهاى امام سجاد که تحت عنوان صحیفه کامله سجادیه برجاى مانده حاوى ژرف‏ترین مضامین در مباحث گوناگون کلامى، عرفانى، علمى، جامعه‏شناسى و روان‏شناسى مى‏باشد در زمان امام باقر(ع) به دلیل ضعفى که در دستگاه خلافت مستبدانه اموى راه یافته بود، علاقه‏مندان از سرزمین‏هاى دور و نزدیک مشتاقانه به حضور آن امام مى‏رسیدند تا از بحر حکمت و معرفت آن حضرت جرعه‌هایى جانبخش بنوشند. مقام علمى آن فروغ پنجم امامت چنان در تعالیم دامنه دار و گسترده‏اش جلوه کرد که دوست و دشمن را به شگفتى و تحیّر وادار کرد و لقب باقرالعلوم (شکافنده دانش‏ها) به ایشان داده شد.

در عصر امام صادق(ع) که بازار علم و بحث‏هاى فکرى و کلامى رواج کامل داشت، آن خورشید ششم ولایت و امامت از این فرصت استفاده کرد و گنجینه گرانبهایى از معارف الهى، علمى و برهانى برجاى نهاد که در حراست از معارف اسلامى و تعالیم آسمانى طى قرون و اعصار تأثیر بسزایى داشت. محضر درس آن حضرت چنان رونقى داشت که به تدریج حدود چهار هزار نفر در زمینه‏هاى علمى، اعتقادى، تفسیر و فقه از حوزه درسى ایشان بهره بردند. این افراد در مسافرت‏هاى گوناگون و بحث‏هاى گسترده معلومات خویش را به دیگران انتقال مى‏دادند. مشهورترین آنان جابربن حیّان و هشام بن حکم بوده‏اند جابر به دلیل هوش و استعداد سرشار، درایت و همّت وافر، مورد توجه امام باقر(ع) و امام صادق(ع) قرار گرفت و در علوم طبیعى و تجربى همچنین دانش‏هاى غریبه شهرت فراوانى بدست آورد و در این زمینه‏ها بیش از یکصد جلد کتاب نگاشت. او علاوه بر مهارت در فیزیک و شیمى در پزشکى ماهر بود و بیمارى‏هاى مهمى را درمان مى‏کرده است.

این مسلمان شیعى و اهل کوفه پدر کیمیاى قرون وسطى و شیمى امروز جهان است او اوّلین دانشمندى است که در تجربه‏هاى علمى ترازو به کار برد. این ترازو براى وزن کردن دانه‏هاى بسیار کوچک و با حساسیت و دقت زیاد بکار مى‏رفت. او موفق شد مدادى نورانى براى نگارش خطوط مهم اختراع کند تا خواندن آنها در تاریکى امکان‏پذیر باشد. هم چنین دسته‏اى از اوراق نسوز را تهیه نمود و امام صادق(ع) کتابى در حکمت بر روى این ورقه‏ها نگاشت. او نوعى رنگ کشف کرد که از زنگ زدگى آهن جلوگیرى مى‏کرد و اگر بر روى لباس ریخته مى‏شد از پوسیدگى آن مى‏کاست. او شیوه‏هایى براى ساختن فولاد، کربنات سرب، اکسید جیوه و اسید ازوتیک (اسید نیتریک) وضع نمود و درباره سموم تحقیقاتى به عمل آورد. جوج سارتن او را در زمره بزرگترین دانشمندانى مى‏داند که در قرون وسطى در میدان علم گام نهادند. بریتلوى فرانسوى مقامش را همچون ارسطو دانسته است.۵

هشام بن حکم نیز از مشاهیر آگاه و وارسته‏اى است که بارها مورد تمجید و تحسین امام صادق، امام کاظم و امام رضا(علیهم السلام) واقع شد. او در مسایل اعتقادى و فلسفى بررسى‏هایى انجام داد و در علوم فقه و اصول، درایت و حدیث، حکمت و کلام آثارى ارزنده نگاشت به همین دلیل او را جامع معقول و منقول معرفى کرده‏اند.۶

با ظهور حضرت مهدى(عج) و زوال حکومت طاغوت‏ها و کارگزاران استکبار، محیط براى رشد فکرى و عقلى و علمى مساعد مى‏گردد و دانش در رشته‏هاى گوناگون توسعه و گسترش مى‏یابد. در روایتى از امام صادق(ع) مطلبى به این مضمون آمده است. اگر ظرفیت علمى بشر بیست و هفت حرف باشد تا آن روز دو حرفش را شناخته‏اند و در آن دوران به تدریج تمام آن کشف مى‏گردد.۷

 

خورشید دانش در افق اسلام مى‏درخشد

اسلام علاوه بر تشویق و ترغیب مسلمین به دانش و پژوهش، کوشید پیروان خود را از قید اوهام و خرافات و فکرهاى بیهوده‏اى که عقل‏ها و اراده‏ها را در بند کرده بود، آزاد نماید، قرآن و سنت نبوى و سیره ائمه به مسلمین این حقیقت را آموزش داد که داروى جهالت، هراس‏هاى بیهوده و هوس‏هاى تخریب کننده، ضعف نفس و یک سلسله آداب و رسوم منفى رویکرد نشان دادن به معرفت، دانش و کنجکاوى است و اگر آدمى در این مسیر گام نهد گوهر واقعى را در اعماق وجود خویش بدست مى‏آورد و سعادت دنیا و آخرت را کسب مى‏کند. یکى از گرایش‏هاى اصیل فطرى در انسان کشش و جاذبه‏اى است که درباره کشف حقیقت دارد، بر اساس این میل درونى درک حقایق براى آدمى با وجد و سرور توأم است. این انگیزه نیرومند که چون چشمه از ژرفاى انسان مى‏جوشد سبب گردیده تا او پرده‏هاى جهل و بى‏خبرى را کنار بزند و از تاریکى‏هاى نادانى به روشنایى دانایى برسد و کاخ عظیمى از فرهنگ و تمدن را پى‏ریزى کند. در تعالیم ارزنده اسلامى به رشد و پرورش این میل مبارک توجه شایانى شده و در نظام تربیتى که قرآن و عترت ترسیم نموده‏اند توجه به علم و حقیقت و پرهیز از آفات آن جایگاه ویژه‏اى براى خود پیدا کرده است. در روایات اسلامى از علم و حکمت به عنوان گمشده مؤمن یاد شده که مؤمنان واقعى در جستجوى آن هستند و در کسب آن از هرگونه رنج و تلاشى مضایقه نمى‏کنند.

اصولاً فراست، بیدارى فکر، روشنگرى و برخوردارى از بصیرت در پیدایش ایمانى صحیح و استوار دخالت دارند، این معرفت مى‏تواند تا سرحدّ یقین ارتقاء یابد و تمامى تردیدها را بر طرف کند و هرگاه با درک و فهم ومعرفت نباشد یقین بى اثر است. افکار برجسته مى‏توانند اسرار جهان را بشکافند و نشانه‏هاى خدا را در مکان‏ها و زمان‏هاى مختلف بفهمند چنانچه خداوند مى‏فرماید: “انّما یخشى اللّه من عباده العلماء؛۸ بندگان دانشمند از خدا مى‏ترسند.” “انّ فى خلق السماوات و الارض و اختلاف اللیل و النّهار لآیات لاولى الالباب”۹ در خلقت آسمان‏ها و زمین و اختلاف شب و روز براى صاحبان خرد نشانه‌هایى وجود دارد.افکار عالى بین حق و باطل را تفکیک مى‏نماید و حقایق وحى را از هوس‏هاى آلوده جدا مى‏سازد. البته ایمان و پارسایى به دانش افزایى و حکمت یابى کمک مى‏کند.

قرآن کریم مقرّر مى‏دارد که تجربه‏هاى علمى و کاربردى وسیله بهترى براى قانع شدن است و تجارب علمى در بسیارى از آیات دیده مى‏شود. توجه در علت و معلول، مشاهدات و استنتاج‏ها عقل را بیدار مى‏سازد و با تأمل در خود و اطراف از اثر به مؤثر، از خلق به خالق، از قدرت به قادر و از ابداع بر مبدأ ایمان مى‏آورد و مسلمانان این دعوت را پذیرا شدند و دعوت پروردگار و پیامبر اکرم(ص) را استجابت نمودند و با اراده‏اى قوى و ایمانى استوار به دانش و پژوهش روى آوردند

اسلام نه تنها علم را میان پیروان خود انتشار داد بلکه در نقاط مختلف جهان منتشر ساخت در سال ۲۴۵ هجرى در شهر فاس مسجد بزرگى ساخته شد که مختص عبادت نبود بلکه دانشگاهى بود که دانش پژوهان از تمام شهرها براى مطالعه علوم گوناگون به آن جا مى‏آمدند، به این مکان که اوّلین آموزشگاه علمى بود، دانشگاه قرویین اطلاق مى‏گردید، بنابراین قدیمى‏ترین مؤسسات علمى و آموزشى در اروپا نیست بلکه در فاس، پایتخت مراکش و درقاره آفریقا مى‏باشد در این مرکز مهم عبادى و تحقیقى دهها دانشجوى غیر مسلمان تربیت شدند، یکى از آنان ژربرت بود که اعداد عربى را به اروپا منتقل نمود و چون به ایتالیا رسید کتاب‏هاى مسلمانان را ترجمه کرد.

نخستین مدرسه پزشکى را مسلمانان در سالیدن ایتالیا بوجود آوردند و اوّلین رصدخانه که در اروپا ساخته شد، همان است که افراد مسلمان در اندلس (شهر اشبیلیه) تأسیس کردند. تاریخ تأیید مى‏کند که آغازین کوشش براى پرواز توسط یک نفر مسلمان ساکن در اندلس به نام عباس بن فرناس به عمل آمد. مسلمانان در اختراع و نگارش با حروف روشن و درشت مخصوص نابینایان بر دیگران سبقت گرفتند و این ابتکار از زین الدین آمدى (متوفى ۷۱۲ هجرى) مى‏باشد. جان دیون پورت انگلیسى مى‏نویسد: اگر در جنوب اروپا تمدن اسلامى برقرار نگشته بود بدون تردید این قارّه با فرقه‏هاى مختلف و آشوب‏هاى گوناگونش در تاریکى‏هاى جهل غوطه مى‏خورد و اثرى از تمدّن کنونى در اروپا آشکار نمى‏گردید. نوبرگر اعتراف مى‏کند: تمدّن اسلام بر تمدّن قدیم روم از حیث تنوّع تفوق داشت. ابراهام کنستاتین دوسن مى‏گوید: تمدّن غربى از تمدّن اسلامى اخذ گردید و شگفت آن که مسلمانان در همان آغاز کار به عناصر فاتح تبدیل گردیدند و با حماسه بزرگ و سرعت بى‏نظیرشان در تحصیل علوم طى یک قرن به سطحى بسیار عالى و ارجمند رسیدند زمانى که آلمان‏ها با وجود فتح امپراتورى روم هزار سال طول کشید تا دست از توحش بردارند و به احیاى علوم بپردازند.۱۰

در روزگارى که سلاطین اروپا معلم خصوصى استخدام مى‏کردند تا به آنها امضاء کردن و نوشتن نام‏هاى خود را آموزش دهند، نهادهاى آموزش اسلامى در حال اصلاح، حفظ و اعتلا بخشیدن به فرهنگ‏هاى کهن در دانشگاههاى مترقى و مراکز پژوهشى تحت نظر دانشمندان بود.۱۱ این در حالى است که افراد متعصب در اروپا به مبارزه علیه احیاى دانش باستانى مى‏پرداختند و تحقیقات درباره متون یونانى بدعت و افرادى که در این‏باره تلاش مى‏کردند تکفیر مى‏شدند.۱۲ و به قول وایتهد در اروپاى سال ۱۵۰۰ میلادى دانش از دانایى ارشمیدس که در ۲۱۲ قبل از میلاد درگذشت کمتر بود.۱۳

ویل دورانت مى‏نویسد: اسلام طى پنج قرن از سال ۸۱ هجرى تا ۵۹۷ هجرى از لحاظ نیرو، نظم، بسط قلمرو، اخلاق نیک، تکامل سطح زندگانى، قوانین منصفانه انسانى، تسامح دینى، ادبیات، تحقیق علمى، طب و فلسفه پیشاهنگ جهان بود. وى مى‏افزاید علماى مسلمان، ریاضیات، علوم طبیعى، شیمى، هیأت و طب یونان را حفظ کردند و به کمال رسانیدند و میراث یونانى را که بسیار غنى‏تر شده بود به اروپا انتقال دادند، طبیبان مسلمان پانصد سال تمام علمدار طب جهان بودند، ابوعلى‏سینا و ابن رشد بر اروپا پرتو افکندند، صنعتگران اروپایى تمامى هنرها و فنون خود را در آن اعصار از مسلمانان فرا گرفتند. نفوذ اسلامى به اروپا از راه بازرگانى، جنگ‏هاى صلیبى و ترجمه هزاران کتاب از عربى به لاتین و مسافرت دانشوران به اندلس صورت گرفت.۱۴

دلیسى اولیرى استاد دانشگاه بریستول انگلستان یادآور مى‏شود: آن چه که از یونانیان به مسلمانان رسید، تنها به صورت اصلى و دست نخورده به دیگران انتقال نیافت، بلکه مسلمین در نجوم و ریاضیات کارهاى یونانیان و هندیان را درهم آمیختند و به آنها نظم و سازمان تازه بخشیدند. مى‏توان گفت علم جبر و مثلثات مستوى و کروى از علومى است که توسط علماى مسلمان ایجاد شده و توسعه یافته است. اینان در ارصاد فلکى و تهیه زیج‏ها مهارت کامل داشتند و تنها به این بسنده نکردند که آن چه را از یونانیان گرفته‏اند گسترش دهند، زیج‏ها و رصدهاى قدیمى را مورد تدقیق قرار دادند و آنها را اصلاح کردند. پزشکان مسلمان در علم طب اهل دقّت نظر بودند و آن چه در بیمارستان‏هاى خود بر بالین بیماران مشاهده کرده و از خود برجاى نهاده‏اند بر دانش‏هاى قبلى افزوده است.۱۵

دبلیوتامپسون در مورد مدرسه‏هاى لورن در آلمان نوشته است: بى گمان این مراکز در نیمه دوم سده دهم میلادى مکان‌هایى بودند که بذر علوم اسلامى در اروپاى لاتین در آن‏ها کاشته شدند و از آن جا به دیگر بخش‏هاى آلمان، به فرانسه و به ویژه انگلستان منتقل شد.۱۶

لوئیس پل تاد این گونه اعتراف مى‏نماید: اروپا دانسته و ندانسته مرهون تمدن اسلامى بوده و با بهره گرفتن از اطلاعات فضلا و دانشمندان علوم اسلامى در زمینه علوم مختلف، پرچم تمدن را از مسلمانان گرفته، در این قاره بر افراشتند، دنیا دَین عظیمى را به محمد(ص) و پیروان او بر گردن دارد، زیرا آنان بودند که با بسط و توسعه علوم خدمت شگرفى به دنیاى امروز نمودند، آیا این طور نیست و آیا شما با من هم عقیده نیستید؟ چرا و حتماً بلى.۱۷

گوشون مى‏گوید ابوعلى سینا یکى از بنیان گذاران فکرى اروپاییان به شمار مى‏آید و ویل دورانت مى‏نویسد حکمت سینایى خلاصه مطالبى است که متفکران مسیحى دو قرن بعد از وى به آنها دست یافتند و توانستند مکاتب مختلف را در فلسفه اسکولاستیک، که شبیه علم کلام در میان مسلمین است، هماهنگ کنند، راجر بیکن ابوعلى سینا را بزرگترین استاد حکمت بعد از ارسطو مى‏داند و در حوزه پزشکى به گفته ماکس میرهوف کتاب قانون این دانشمند مسلمان اهل ایران در اواخر قرن پانزدهم، شانزده بار و در قرن شانزدهم بیش از بیست بار به طبع رسید، تفسیرهایى که بر این اثر به زبان لاتین و عبرى نوشته شده بى‏شمار است. گوستاولوبون مى‏گوید: کتاب‏هاى پزشکى ابن سینا به غالب زبان‏ها ترجمه شده و تا شش قرن جزو کتب مرجع علم طب بوده و در دانشگاههاى فرانسه و ایتالیا تنها کتاب‏هاى متن درسى همان نوشته‏هاى ابوعلى سینا بود.

على بن عباس اهوازى که خطاهاى بقراط و جالینوس را در دانش پزشکى به اثبات رسانیده بود کتاب جامعى در طب نظرى و عملى نگاشت که در نیمه‏هاى قرن شانزدهم میلادى در شهر لیون فرانسه چاپ شد. ابن هیثم بصرى که حدود پنجاه جلد کتاب و رساله در ریاضیات، طب، مکانیک و فیزیک نوشته، چگونگى انکسار نور را در اجسام و مایعات اندازه گرفت و به طور نظر عدسى را پیشنهاد کرد که سه قرن بعد در ایتالیا شناخته شد. او اشتباه اقلیدس را در فرضیه‏اش درباره عمل رؤیت چشم اثبات نمود. ابوسعید سجزى اختر شناس قرن چهارو و پنجم هجرى چند قرن قبل از کوپرنیک بر اساس این نظریه که زمین به دور خورشید مى‏چرخد اسطرلاب زورقى را ابداع کرد. غیاث الدین جمشید کاشانى از بزرگترین علماى علم حساب و کاشف حقیقى کسر اعشارى در قرون هشتم و نهم هجرى رابطه بین محیط دایره و قطر آن را تعریف کرد و براى اولین بار عدد پى را تا ۱۶ رقم اعشار محاسبه نمود و در بوجود آوردن زیج الغ بیکى نقش اساسى داشت که ترجمه آن در قرون هفدهم و نوزدهم در لندن و پاریس منتشر و مورد استقبال و تحسین قرار گرفت.

واسکودوگاماى پرتغالى با راهنمایى احمد بن ماجد، دریانورد مسلمان، دماغه امید نیک را دور زد. سلیمان صیرافى پنج قرن قبل از مارکوپولو راههاى دریایى هندو چین را شناسایى کرده بود. ادریسى جغرافى دان نیمه قرن دوازدهم میلادى از رواج کاربرد قطب نما در میان مسلمانان سخن گفت، در حالى که در قرن سیزدهم اروپائیان هنوز از چنین وسیله‏اى استفاده نکرده بودند.

× کوشش‏هاى کاربردى

اعجاز دین اسلام این بود که اجتماع انسان‏ها را در یک پایگاه اتحاد همگانى بر اساس ایمان و تقوا محقق نمود و ضمن تألیف قلوب، هم بستگى و انسجام راستین میان جوامع مسلمان، امنیت واقعى، فرهنگ پویا، آزادگى و کرامت‏هاى عالى را برایشان به ارمغان آورد و آن گاه این امت یکپارچه صرف نظر از ملیّت‏ها، زبان‏ها و گرایش‏هاى گوناگون جغرافیایى براى شکوفایى علمى، نوآورى‏ها و ابداعات در هنر و صنعت مصمم گردیدند و تمدنى اصیل و با ارزش را بنیان نهادند.

ن.بامات رئیس بخش مطالعات انسانى و فلسفى یونسکو در نیمه قرن بیستم میلادى خاطر نشان مى‏نماید تمدن اسلامى موفق به دادن چنان مفهومى از علم گردید که دانشوران را قادر مى‏ساخت تا مداخلات حساب شده‏اى در موضوع مورد مطالعه به عمل آورند و هدف خود را پیاده کردن اصول علمى در عرصه‏هاى عملى قرار دهد، یعنى دانش مسلمین به تئورى‏ها و نظریه‏ها ختم نگشت و عناصر تحقیقاتى، کاربردى، آزمایشگاهى و مشاهده‏اى را در برداشت، به همین دلیل الکساندرفون هومبلوت مى‏گوید مسلمانان را باید بوجود آورندگان واقعى علوم فیزیکى دانست. بر خلاف عقاید حکماى یونان که مى‏گفتند علم براى علم، بخش بزرگى از کوشش مسلمانان ارتباط بسیار نزدیکى با نیازمندهاى جوامع به فنون و صنایع داشت و حتى دانش کاملاً نظرى همچون ریاضى تحت تأثیر مسایل کاربردى قرار مى‏گرفت. وضع مالیات، صدقات قانونى، موقوفات، تقسیم ارث، محاسبه مسیرهاى ارتباطى، اوزان، مقیاس و… سبک ویژه‏اى به بعضى از حوزه‏هاى ریاضى در تمدن اسلامى مى‏بخشید.

تعیین اوقات صحیح نمازهاى یومیّه، احتساب ایام روزه، آغاز و پایان ماههاى قمرى، ایّام حج‏گزارى، مشخص نمودن اقلیم‏ها و شهرها و مانند این موارد، هم چنین تمایل مسلمانان به سهولت امور منجر به پیشرفت مثلثات گردید.

در جانورشناسى توجه عمده روى اسب و دام پرورى متمرکز بود، گیاه‏شناسى هم شاخه‏اى از داروسازى و یا جنبه‏اى از باغدارى و کشاورزى تلقى گشت و اصولاً آبیارى و فنون هدایت منابع آب به سوى دشت‏ها از کوهپایه‏ها به دشت‏هاى تشنه با حفر قنوات در جاهایى مطرح مى‏شد که آب و هواى گرم وخشک داشت و با کم آبى مواجه بود. تغییرات عمده‏اى در مهندسى نقشه کشى، به دلیل نیازمندیهاى تجارى، ادارى، ارتباطى و نظامى روى داد. در مناطقى که فاقد منابع معدنى و امکانات طبیعى بود و براى کشاورزى و دامدارى شرایط مناسبى نداشت تمدن اصیل و وسیع شهرى پدید آمد تا از راه بازرگانى و صنعت و برخى مهارت‏هاى ذوقى و هنرى، خدمات ارتباطى و سرمایه‏اى، اصناف گوناگون منابع درآمدى خود را بدست آورند. از طرفى چون راههاى بازرگانى در امتداد دریاها یا مسیرهاى طولانى کاروان‏ها قرار داشتند مزیّت تازه‏اى پدید آمد و کالاهاى کم حجم و پرارزشى چون مصنوعات هنرى، ادویه جات، انواع عطرها، جواهرات و گیاهان دارویى در چرخه صادرات و واردات قرار گرفتند.

امّا لازمه تولید و بسته بندى این گونه اشیاء داشتن کارخانجاتى بود که از ارزش فناورى زیادى برخوردار باشد و از این رهگذر شیشه سازى، گلدوزى، قلاب سازى در دمشق، پارچه بافى در موصل، چرم سازى در قرطبه، میناکارى و ساختن انواع آلات مسى و شیشه‏اى و قالى بافى در ایران رونق گرفت. دانش از راه صنعت به نحو بارزى در الگوهاى اجتماعى جامعه نقش انداخته بود حتى صنعت در اثر ابداعات فنى و مهارت‏هاى ذوقى سر از هنر برآورد. یک ظرف مسى با ظریف کاى‏هاى خاص خودش در آن واحد هم به هنر تعلق داشت و هم به فنون و علوم. پیشرفت عمده فیزیک و شیمى به دلیل گسترش روش‏هاى جدید براى رنگرزى، آلیاژها، لعاب‏هاى تازه و…در سفالگرى، کوزه گرى و مانند آن بود.

 

توازن در دانش و کرامت‏هاى اخلاقى

از دیدگاه قرآن، بشر روى زمین جانشین خداست و پروردگار متعال براى هدف‏هایى عالى که به رشد و کمال انسان کمک مى‏کند، آدمى را حاکم و تسخیر کننده زمین و موجودات آن گردانیده و راه آن را هم به وى نشان داده است.۱۸

مسلمانان در شکوفایى علمى و فرهنگى از این اصل قرآنى استفاده کردند و براى گسترش قلمرو اسلام، رونق اقتصادى بندگان خدا، نشر دین و اثبات رفعت و عظمت آیین خود، رفع مشکلات جوامع گوناگون به تولیدات فکرى، علمى، صنعتى و هنرى روى آوردند و تمدنى پربار را سامان دادند. البته آنان براى پیشرفت در این عرصه‏ها به حقوق انسان‏ها تجاوز نکردند، مردم را استثمار ننمودند. براى دستیابى به امکانات رفاهى و خدماتى و ارتباطى، منابع معدنى و انرژى، معنویت و معرفت انسان‏ها را به تحلیل نبردند و عدالت و مساوات را شعار خویش قرار دادند. هیچ گاه از ستمگران و متجاوزین به حقوق آدمیان حمایت ننمودند و اصولاً مسلمین کوشیدند بین علوم و فنون از یک سو و فضیلت‏هاى اخلاقى و مسایل معنوى یک نوع تعادل و توازن و ارتباطى معنادار بوجود آورند.

فرهنگ اسلامى هرجا گام نهاد، فرهنگ‏هاى بومى و سنت‏هاى اصیل اقوام و ملل گوناگون را منهدم نکرد بلکه آن‏ها را به واقعیتى اسلامى مبدّل ساخت، آن چه منع گردید و مطرود گشت عناصرى بودند که آشکارا طبیعتى غیر اسلامى داشته‏اند، در نتیجه تمدن اسلامى در چند قلمرو مشخص از جمله عربى، ایرانى، افریقاى سیاه، ترکى، هندى، مالزیایى و چینى بسط یافته است. در هر یک از این اقالیم فرهنگ و هنر اسلامى علاوه بر حفظ هویت اسلامى و جهانى خود، سبک محلى و مشخص داشته است. معمارى مراکش و ترکیه در عین ویژگى‏هاى عمیق اسلامى منحصر به فردند، در خطاطى و خوش نویسى سبک‏هاى مغربى در مراکش، اندلس و الجزایر و سبک شکسته در ایران گسترش یافتند، گرچه در این نواحى مى‏توان شیوه‏هاى کوفى، ثلث و نسخ را که در سراسر جهان اسلام فرا گیرند مشاهده کرد.

از آن جا که اسلام اجازه نمى‏دهد تصاویر قدسى ترسیم گردند و حتى نقاشى موجودات جاندار محدویت‏هایى دارند به جاى نمادهاى تصویرى از هنر بى تصویر روحانى که در آن حضور توحید و خداشناسى با انگاره‏هاى هندسى، نقوش عربى، تکرارهاى موزون و فضاهاى خالى که به یگانگى اشاره دارند استفاده مى‏شود، نقش محورى قرائت و خوشنویسى قرآنى در جاى جاى تمدن اسلامى حضورى مؤثّر و پر نشاط دارد و در معمارى بلند آوازه مسلمین فضاهایى وجود دارد که در آن‏ها کلام وحى طنین انداز است و در نتیجه در قالب و عملکرد بنیادین خویش با مسایل اعتقادى ارتباطمى‏یابد.

تفاسیر متفاوت از تعالیم کلامى و فلسفى و حتى قوانین اسلامى نشانه وسعت مشرب و نگرش جهان شمول دانش اسلامى مى‏باشد. وقتى تمدن اسلامى مورد ارزیابى قرار مى‏گیرد نه تنها تفاوت زبانى، نوشتارى، خواندنى، رنگ پوست، ویژگى‏هاى جسمى، پوششى، خوراک و واکنش به موقعیت‏هاى مختلف آب و هوایى مشاهده مى‏شود بلکه تفاسیر گوناگون از آیات قرآن، احادیث، اصول و قوانین شرعى و فقهى و نیز پرسش‏هاى مربوط به علوم الهى و فلسفى و برداشت‏هاى متفاوت عرفانى نیز دیده مى‏شود اما همچنان یگانگى، انسجام و وحدتى ریشه‏اى، پایدار و چشمگیر بر این مجموعه غالب است.

از ویژگى‏هاى تمدن اسلامى عدم تمرکز آن بود. در دور افتاده‏ترین مناطق، مدارس اسلامى در رشته‏هاى گوناگون دانش‏هاى عقلى، نقلى و تجربى یا مدرّسان برجسته و پرآوازه‏اى داشتند و یا انسان‏هایى دانشور و عالم پرورش مى‏دادند. متأسفانه این شیوه که تمام امکانات علمى و فکرى ودانشگاهى باید در شهر خاصى متمرکز گردد یک بدعت نامبارک و مذموم و سوغات تمدن مادى غرب است. خواجه نظام الملک طوسى در شهرهاى بغداد، بلخ، بصره، هرات، اصفهان و نیشابور مراکزى که مى‏توان آنها را دانشگاهى نامید تأسیس کرد، در این کانون‏ها بیشتر شکوفایى علمى، انگیزش‏هاى درونى و جنبه‏هاى کیفى مطرح بود، آزادگى و وارستگى نیز آراستگى معنوى مدارس مزبور را ارتقاء مى‏داد امّا متأسفانه اکنون از آن جوشش‏هاى درونى کاسته شده و یادگیرى‏ها غالباً نظرى و بدون تجربى و متکى بر حافظه هستند و مدرک گرایى و سلسله مراتب ظاهرى به حریم علم و دانشگاه راه یافته و هدف علم را فداى مقدّمات و وسایل آن ساخته و در نتیجه نوآورى‏ها و ابتکارات و خلاقیّت‏ها را به حاشیه رانده است.۱۹

یک امتیاز جالب دیگر در هنگام شکوفایى فرهنگ و تمدن اسلامى این بود که مسلمین در این مسیر نوعى تسامح و صدق و صفا و اغماض را در نظر داشتند و در همان حالى که به قول ولتر، دانشمند فرانسوى، پیروان کلیسا افراد مسلمان و حتى هم کیشان خود را در آتش مى‏سوزانیدند مسلمانان افراد مسیحى و یهودى را تحت حمایت خویش قرار مى‏دادند و زمینه‏هاى رشد فکرى و علمى آنان را فراهم مى‏کردند، پیروان اقلیّت‏هاى دینى در ترجمه آثار مسلمین و نشر و گسترش علوم و فنون مسلمانان نقش مؤثرى داشتند و در انتقال این فرهنگ به اروپا فعّال بودند، هم زیستى بین افراد با گرایش‏هاى گوناگون و برخوردهاى شایسته با افراد غیر مسلمان موجب شد آنان از دین خویش دست برداشته و آیین محمّدى را برگزینند.

مسلمانان صرفاً در تلاش‏هاى علمى به اروپا کمک نکردند بلکه در نخستین وهله به آنان آموختند براى رسیدن به سعادت باید کرامت انسانى را محترم شمرد، حقوق فرق و مذاهب را در نظر گرفت، در این راستا ضرورت دارد سختى‏ها را تحمّل کنیم، همّت بورزیم، اراده‏اى استوار داشته و در پیشروى‏هاى علمى و فکرى معنویت و مذهب را فراموش نکنیم، نقد و بررسى منابع قبلى و روشن ساختن اختلافات افکار مشاهر سلف، مطالعات تطبیقى و تحلیلى، پژوهش‏هاى کاربردى و قابل اجرا، کاوش‏هاى جغرافیایى، نجومى، ارتباطى و ناحیه‏اى، چگونگى استخراج معادن، معمارى و شهرسازى، شیوه‏هاى نوین کشاورزى، باغدارى و دامدارى، کاربرد گیاهان دارویى در معالجه امراض، آبیارى، سد سازى، پل سازى، فنون جنگى، دلاورى و تاکتیک‏هاى نظامى، کشتیرانى، تجارت دریایى و توسعه بنادر، بیابان زدایى و سرسبز نمودن صحراها و کوهستان‏ها، شبکه‏هاى آموزشى،خیریه، درمانى و عمومى، فلزکارى و تولید انواع محصولات صنعتى، کاشى کارى، کچ برى، انواع نقش و نگار، طاق و قوس، آداب و رسوم و پوشاک، تعارفات، طباخى، آرایش ظاهرى و تدارک وسایل منزل، سکّه‏هاى گوناگون و چگونگى ضرب و رواج آنها، فعالیّت‏هاى بازرگانى، شبکه‏هاى اجتماعى، رفاه، امنیت و انتظامات شهر و روستا، ادبیات، داستان و متون منظوم، نظام ادارى و سیاسى، تشکیلات کشورى، لشکرى و حراستى، اصلاح نظام مالکیت، مداراى دینى و تسامح از امورى است که مسلمانان در آن‏ها نوآورى، ابتکار و ابداعات جالبى داشتند و در این عرصه‏ها اروپاى آشفته و غوطه ور در جهالت را فروغ بخشیدند.

 

از تمدّن تا تجدّد

رابین کوک، وزیر امورخارجه وقت انگلستان در ۱۵ مهر ۱۳۷۷ طى سخنانى درباره روابط اسلام و غرب گفت: ریشه‏هاى فرهنگى ما نه تنها اصیل که از اسلام نیز بهره دارد، هنر، علوم و حکمت اسلامى به شکل‏گیرى اندیشه و شخصیت ما کمک کرد. ما در جریان توسعه روابط خود با جهان اسلام باید دَینى را که فرهنگ غرب به اسلام دارد به خوبى مدّ نظر داشته باشیم، غرب به اسلام بسیار مدیون است. اسلام بنیادهاى فکرى بخش عظیمى از تمدن غربى را پایه‏ریزى کرد در بریتانیا بیش از نهصد مسجد وجود دارد، مسلمانان انگلیس نقش فزاینده‏اى در زندگى فرهنگى، سیاسى و اقتصادى این کشور ایفا مى‏کنند.۲۰ بنابراین میلیون‏ها مسلمانى که در کشورهاى اروپایى زندگى مى‏کنند و از تخصص‏ها و مهارت‏هاى عالى برخوردارند همچنان در توسعه و شکوفایى اروپا مشارکت دارند.

روژه دو پاسکیه به نکات جالبى اشاره دارد: “مسلمانان در گذشته پیشاپیش ملت‏ها راه مى‏سپرده‏اند امّا اکنون برترى سیاسى و نظامى غرب و تولیدات صنعتى آن در صدد دست اندازى به همه جاست. رسوم را از میان مى‏برد و به جولانگاه اندیشه‏ها هم وارد مى‏شود، بناى غرب ستیزه‏گر این بوده و هست که ارزش‏هاى ویژه اقوام مسلمان را که مُلهم از آیین آنان است از اعتبار بیندازد و ارزش‏هاى نوین بیگانه با تمدن اسلامى را بدان تحمیل کند. و این پرسش را مطرح مى‏کند که چرا فجر ترقى در سرزمین مسلمانان سربرنیاورد و در اروپا طلوع کرد در حالى که غرب تا حدود زیادى با وام گرفتن از تمدن اسلامى توانست چهارچوب اندیشه قرون وسطایى را بشکند و گام به میدان رنسانس بگذارد. آنگاه چنین پاسخ مى‏دهد: منشأ تجدّد غربى که به بحران کنونى منجر شده است، روحیه‏اى است که نفى اسلام را در دل مى‏پرورد، حتى این نوگرایى با مسیحیت اصیل هم به دشوارى موافقت دارد.

بطور مسلّم تمدن غربى پیروزى‏هاى زمینى بى‏شمار و خیره کننده‏اى دارد امّا چون از اصول متعالى محروم است از آسمان بریده و از توافق با آن دور مانده و به نظاره تجزیه مفهوم “اصالت انسان” خود نشسته است، به سوى گرداب نیست انگارى عمومیت یافته راه مى‏سپارد و به دیدار مصیبتى عظیم و عالمگیر مى‏رود. تمدن اسلامى هرگز نمى‏توانست و نمى‏تواند بى آن که به نفى خود برخیزد، تن به این انفصال بدهد و پیشاپیش چنین تحوّلى از هم گسلنده قرار گیرد. همین ناتوانى در ویران گرى است که تا حدود زیادى مى‏تواند این مطلب را بیان کند که چرا دنیاى مدرن و تجددخواه در اروپا بنیان نهاده شد و نه در جهان اسلام دو پاسکیه مى‏افزاید: باید هوشیار بود و به آشفته کارى و حیله و ترفند تن نسپرد و از ملاحظات بالا نتیجه نادرست نگرفت. آرى نتیجه ملاحظات بالا این ادعا نخواهد بود که اسلام با ترقّى و علم و تمدّن، بطور کلّى مخالف است. از صدر اسلام تا این زمان، عکس چنین ادعایى ثابت مى‏گردد امّا اسلام به امورى که نام ترقى بر آن‏ها مى‏نهند و حدودى را تحمیل مى‏کند و مرزهایى برایشان ترسیم مى‏نماید. در محدود این مرزها به ضرورت حفظ تعادل عام آفرینش مى‏اندیشد و این امر لازم را مدّ نظر دارد و به حساب مى‏آورد که باید راه را به گونه‏اى براى امکانات حرکت آدمى باز و هموار ساخت که وى بتواند در این جهان موفق به تحقق رسالت اعلایى گردد که خداوند وى را شایسته آن ساخته یعنى خلیفه خویش بر روى زمینش نموده است. پس آن چه اسلام با آن موافق نیست روحیه تجدّد خواهانه امروزى است۲۱، همان حالتى که قرآن صاحب آن را این گونه وصف مى‏کند: “یعلمون ظاهراً من الحیوه الدّنیا و هم عن الآخره هم غافلون؛۲۲ آنان به ظواهر زندگى دنیوى آگاهى دارند و از آخرت غفلتدارند.

 

پى‏نوشت‏ها:

  1. سوره بقره، آیه ۱۵۳٫
  2. اسلام و علم، عبدالرزاق نوفل، ترجمه حسین وجدانى، ص ۳۸۴ – ۳۸۵٫
  3. میزان الحکمه، ج اول، ص ۲۰۹، به نقل از کنزالعمال، حسام الدین هندى، حدیث شماره ۳۲۸۹٫
  4. مأخذ قبل، ص ۲۱۰٫
  5. مسلمانان و دانش جدید، ص ۱۱۰ – ۹۶٫
  6. تنقیح المقال، علامه مامقانى، ج ۳، ص ۲۹۶، هشام بن حکم، عبداللّه نعمه، ص ۵۹ – ۶۳٫
  7. بحارالانوار، علامه مجلسى، ج ۵۲ (تاریخ الامام الثانى عشر)، ص ۳۳۶، حدیث ۷۳٫
  8. سوره فاطر، آیه ۲۶٫
  9. سوره آل عمران، آیه ۱۹۰٫
  10. مسلمانان و دانش جدید، عبدالرزاق نوفل، ترجمه محمد على میررکنى و محمد جواد خداکرمى، ص۶۸ – ۷۷٫
  11. تاریخ سرچشمه‏هاى اسلامى آموزش و پرورش غرب، ص ۱۱٫
  12. خوابگردها، ص ۱۵۴٫
  13. همان، ص ۱۲۲٫
  14. نک: تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج ۱۱، ص ۳۱۷ – ۳۱۹٫
  15. انتقال علوم یونانى به عالم اسلام، دلیس اولیرى، ترجمه احمد آرام، ص ۶ – ۷٫
  16. تاریخ و فلسفه علوم اسلامى، عثمان بکّار، ترجمه محمد رضا مصباحى، ص ۱۴۶٫
  17. تاریخ تمدن و زندگى مردم جهان، لوئیس پل تاد و دیگران، ترجمه‌هاشم رضى، ص ۳۰۵٫
  18. نک: سوره ابراهیم، آیه ۳۱؛ اسرى، ایه ۱۷۲ ؛ نحل، آیه ۶ – ۹ ؛ زخرف، آیه ۱۳ – ۱۴ ؛ حدید آیه ۲۶٫
  19. جامعه‏شناسى علم، منوچهر محسنى، ص ۱۲۲٫
  20. روابط جدید اسلام و غرب، اظهارات رابین کوک در مرکز اسلامى لندن، ترجمه مجتبى امیرى، روزنامه اطلاعات، ۲۲ مهر ۱۳۷۷، ش ۲۱۴۶۱، ص ۱۲٫
  21. اسلام و بحران عصر ما، روژه دوپاسکیه، ترجمه حسن حبیبى‏فر، ص ۸۹ – ۹۰٫
  22. سوره روم، آیه ۷٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *