برخى از آثار اعتقاد به معاد از منظر قرآن

عسکرى اسلامپورکریمى

 

مقدمه

همه عقاید دینى در رفتار انسان مؤثر است؛ هر چند تأثیر آنها یکسان نیست. از میان عقاید دینى، اعتقاد به رستاخیز و معاد یکى از نافذترین و مؤثرترین باورها در جهت دادن به رفتار آدمى و تربیت و اصلاح اوست.

بدون شک، ایمان به معاد تأثیر بسیار عمیق و گسترده‏اى در اعمال انسانها دارد. اصولاً اعمال انسان بازتاب اعتقادات اوست، یا به تعبیر دیگر رفتار هر کسى با جهان‏بینى او ارتباط مستقیم و تنگاتنگ دارد.

کسى که میداند تمام اعمالش بى کم و کاست به زودى در دادگاهى مورد بررسى قرار مى‏گیرد که قضاتش از همه چیز آگاهند، نه توصیه‏ها در آن مؤثر است و نه رشوها و نه حکم دادگاهش تجدید نظر دارد؛ سپس بر طبق آن پاداش و کیفر مى‏بیند. نه فقط در اصلاح خود مى‏کوشد، بلکه در انجام اعمال گوناگونش فوق‏العاده سخت‏گیر و موشکاف است. چنین عقیده‏اى نقش شایانى در پرورش روح انسان دارد و آثار تربیتى شگرفى در زندگى فردى و اجتماعى او به ارمغان مى‏آورد، در این بحث برآنیم تا با مراجعه به آیات نورانى قرآن کریم و دیگر منابع دینى، آثار فردى اعتقاد به معاد را مورد تحلیل و بررسى قرار دهیم.

 

واژه “معاد”

واژه “معاد” از ماده “عود” است که معانى مختلفى دارد، در لغت به معناى “بازگشت و عودت” است و البته این واژه به عنوان “مصدر میمى”، اسم زمان و مکان، مى‏تواند مورد توجه قرار گیرد. و معناى اصطلاحى آن، “زندگى در عالم آخرت” و “حیات پس از مرگ” است.

 

جایگاه معاد در قرآن کریم

اصل معاد در دین مبین اسلام بدان معناست که همه انسانهایى که در این عالم به دنیا آمده و بعد از مدتى زندگى در این عالم مى‏میرند، همگى در جهان دیگرى زنده شده و در قیامت در دادگاه عدل الهى حضور یافته و پس از رسیدگى به اعمال و رفتار آنها در دنیا، در بهشت و سعادت جاودانه یا در دوزخ خشم و غضب الهى همیشه خواهند بود.

یک نظر اجمالى به آیات قرآن کریم نشان مى‏دهد که در میان مسائل عقیدتى هیچ مسأله‏اى در اسلام بعد از توحید به اهمیت مسأله معاد و اعتقاد به حیات بعد از مرگ و حسابرسى اعمال بندگان و پاداش و کیفر و اجراى عدالت نیست. وجود حدود هزار و دویست آیه درباره معاد در قرآن و این‏که بسیارى از سوره‏هاى اواخر قرآن به طور کامل یا به طور عمده درباره معاد و مقدمات و علایم و نتایج آن سخن مى‏گوید، شاهد گویاى این مدعا است.

در جاى جاى قرآن مجید بعد از موضوع ایمان به خدا، ایمان به جهان دیگر آمده و تقریباً در ۳۰ آیه این دو موضوع را قرین هم قرار داده “و یؤمنون بالله و الیوم الآخر” یا تعبیرى شبیه آن فرموده است و در بیش از صد آیه اشاره به “الیوم الآخر” یا “الآخر” فرموده است.۱

در راه ارائه همین مسأله و بیان همین اندیشه‏ها و اعتقادات بود که پیامبر اسلام(ص) گرفتار مشقتها و آزار و اذیتهاى سخت و طاقت فرساى مشرکین شدند و همچون سایر انبیاى الهى مورد تهمت‏هاى فراوان قرار گرفتند، تا آنجا که او را مجنون خواندند. قرآن‏کریم دراینباره مى‏فرماید: “وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلَى رَجُلٍ یُنَبِّئُکُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفِى خَلْقٍ جَدِیدٍ × أَفْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِبًا أَم بِهِ جِنَّهٌ بَلِ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَهِ فِى الْعَذَابِ وَالضَّلالِ الْبَعِیدِِ”۲ و کسانى که کفر ورزیدند گفتند: آیا شما مردم را آگاه سازیم از مردى که مدعى است هنگامى که بدنهاى شما به کلّى متلاشى گردید و استخوان‏هاى شما پوسید و خاک شد، بار دیگر آفرینش جدید و حیات تازه‏اى پیدا مى‏کند؟ او یا به خداوند، دروغ و کذب نسبت میدهد و یا دچار جنون و دیوانگى گشته است. امّا در واقع چنین نیست، بلکه کسانى که به آخرت ایمان نمى‏آورند در عذابى سخت و در ضلالت و گمراهى عمیقى گرفتارند.

مسأله معاد و جهان آخرت همواره در سرلوحه دعوت انبیاء قرار داشته است و پیامبران الهى علیرغم مخالفتهاى سرسختانه مردم در پیشروى چنین مسأله‏اى، همواره بر آن تأکید داشته و مردم را به اعتقاد به چنین اصلى دعوت نموده‏اند و این مقاومت و پایدارى انبیاء در طرح مسأله معاد و آشنا ساختن مردم با مسأله جهان پس از مرگ، نشانگر اهمیت فوق‏العاده این اصل اعتقادى در زندگى بشر و سعادت و کمال نهایى انسان است. علم و آگاهى به اصل مسأله معاد تأثیر مستقیم در رفتار و کردار فرد و جامعه داشته و زندگى انسان را متحوّل مى‏سازد. شناخت رابطه میان دنیا و آخرت و مقدمه بودن این جهان براى جهان دیگر نیز نقش بسزایى در رفتار آدمى دارد.

اگر فرد بداند که آنچه در این دنیا انجام میدهد در سراى دیگر نیز همان را باز خواهد یافت، مسلماً در رفتار و عمل کرد خویش دقت و ملاحظه بیشترى خواهد نمود.

 

آثار فردى اعتقاد به معاد

آثار دنیوى ایمان به معاد در دو بعد فردى و اجتماعى قابل بررسى است؛ مقصود از آثار فردى آن دسته از آثار است که در زندگى شخصى هر فردى متجلّى مى‏شود. برخى از آثار فردى اعتقاد به معاد عبارتند از:

 

۱- اعتقاد به معاد به زندگى مفهوم مى‏بخشد.

از اثرات ایمان به رستاخیز در شکل دادن به زندگى انسان این است که اگر زندگى بعد از مرگ نباشد زندگى این جهان “پوچ” و “بیهوده” خواهد بود.

اگر انسان به زندگى پس از مرگ معتقد نباشد و مرگ را آخرین نقطه حیات بداند، این زندگى براى او مفهومى نخواهد داشت. با اندکى توجّه، خود را در یک حالت بى‏هدفى و بى وزنى احساس مى‏کند و زندگى را پوچ و بیهوده مى‏بیند، با خود مى‏اندیشد که بالأخره پس از این همه تلاش و فعالیت و تهیه وسائل زندگى، چه مى‏شود؟ و اگر پاسخ بشنود که هیچ، مى‏میرد و زندگى پایان مى‏گیرد، سخت ناراحت و آزرده مى‏گردد و شاید به همین دلیل است که بسیارى از مردم کشورهاى صنعتى و پیشرفته با این که از لحاظ زندگى مادى در رفاه هستند، همواره از زندگى ناله مى‏کنند و خود را با انواع سرگرمى‏ها مشغول مى‏سازند، این براى آن است که از فکر کردن درباره پوچى و بى هدفى زندگى فرار کنند.

این انسانها که “وجود خود” را احساس مى‏کنند، اگر توجّهى به “عدم” خود نیز در چند بعد، به نمایند، وحشت نموده و یک حالت اضطراب، نگرانى بر آنها حکم فرما مى‏شود. هنگامى که فرد، دلیلى بر هستى خود نبیند در این دنیا خود را بیگانه احساس مى‏کند و خود را به صورت وصله ناجورى مى‏بیند.

به راستى اگر “جنین” در شکم مادر داراى هوش و دانشى باشد، امّا خبرى از بیرون رحم نداشته باشد و درباره زندگى در آن محیط بیندیشد چه حالى پیدا خواهد کرد، آیا حیات خود را پوچ و بى هدف و بیحاصل نخواهد دانست؟ و سراسر زندگیش را اضطراب فرا نخواهد گرفت؟

آنان که حیات را به همین چند روزه دنیا محدود مى‏دانند و بر این گمانند که با سپرى شدن آن، چیزى جز فنا و نیستى در انتظارشان نیست، از این که پا به عرصه هستى گذاشته‏اند گله دارند و مى‏گویند: اى کاش به دنیا نمى‏آمدیم. اینان به زندگى بدبین‏اند؛ زیرا در آن چیزى جز مشکل و رنج نمى‏بینند چیزى که مایه دلخوشى آنان باشد در آن یافت نمى‏شود.

امّا اگر یقین داشته باشیم که منزلگاهى در پیش داریم آن منزلگاه عدم نیست، هستى است، در یک سطح عالیتر حیاتى است که با زندگى این دنیا هیچ چیزش قابل قیاس نیست، نه این تنگ نظریها وجود دارد، نه بخلها، نه کینه‏ها، نه حسادتها، نه ناامنى‏ها و نه دردها و رنجها، بلکه همه آرامش و صلح و صفا است و به تعبیر قرآن کریم:

“دَعْوَاهُمْ فِیهَا سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَتَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلاَمٌ…”۳گفتار آنها در بهشت این است که خداوندا منزهى تو و تحیّت آنها سلام است.

معتقد به معاد، باور دارد که زندگى به این چند روز دنیا محدود نیست، بلکه این زندگى در آنچه در پیش روى دارد از مقایسه قطره به دریا نیز کمتر است.

“وَمَا هَذِهِ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلاَّ لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِىَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ”۴ این زندگى دنیا جز سرگرمى و بازیچه نیست، و زندگى حقیقى همانا در سراى آخرت است؛ اى کاش مى‏دانستند.

بنابراین، یکى از آثار عقیده به زندگى پس از مرگ، مفهوم دادن و هدف بخشیدن به زندگى و از بیهودگى در آوردن است.

با وجود اعتقاد به معاد، زندگى هدفدار مى‏شود چنین شخصى مى‏داند که خداوند او را بیهوده نیافریده و به زودى به سوى خداوند باز مى‏گردد، چنان که خداوند مى‏فرماید: “أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ”۵ آیا گمان کردید که شما را بیهوده آفریدیم و شما به سوى ما باز نمى‏گردید؟

فردى که به معاد اعتقاد دارد، زندگى دنیا را مقدمه‏اى براى آخرت و دنیا را مزرعه‏اى براى آخرت مى‏داند. ازاین رو سعى مى‏کند با مشکلات زندگى مبارزه کند و به سوى هدف مقدس گام بردارد.

بنابراین، اگر ما یقین داشته باشیم که منزلگاهى که در پیش داریم، منزلگاه عدم نیست، هستى است در یک سطح عالى‏تر، ادامه همین حیات است در یک افق بالاتر، و همه تلاشها و کوششها سرانجام به آن منتهى مى‏گردد، در این حالت زندگى ما از پوچى و بیهودگى خارج مى‏شود و مفهوم مى‏گیرد.

 

۲- کنترل غرایز و شهوات

تا زمانى که انسان در این دنیا استقرار دارد، دلش از تمنّا و خواهش‏ها باز نمى‏ایستد، امّا وقتى در پرتو ایمان به غیب و اعتقاد به سراى باقى دریافت که فرصت دنیا بسیار محدود و بهره آن نیز بسیار ناچیز است، و حتّى در قلمرویى که به دست مى‏آید نمى‏توان آن را براى همیشه حفظ کرد و خوشى‏ها و لذایذ واقعى نیز در همین ایّام کوتاه خلاصه نمى‏شود، دیگر نه هر دم امواج خواسته‏هاى بى‏پایان بر دلش استیلا مى‏یابد که خود را به همه چیز وابسته کند و موجب انهدام خویشتن گردد و نه از این که بیش از حد از نعمت‏ها و ثروت‏هاى دنیا برخوردار نشده، آزرده خاطر مى‏شود.

در زندگى دنیا هم آرزوهاى بلند و هم یأس‏هاى عمیق در کمین انسان نشسته‏اند و هر دو کشنده‏اند و هر دو تهدید کننده زندگى‏اند، و آنچه هر دو را در بند مى‏کشد، یاد مرگ است. یاد مرگ هم “آمال” و هم “آلام” را که هر دو بى‏حد جلوه مى‏کنند، محدود مى‏کند و آنها را آن‏چنان که هستند کوچک نشان مى‏دهد و تاب و طاقت آدمى را افزایش مى‏دهد و او را بر ادامه زندگى قادر مى‏سازد.

رسول گرامى اسلام فرمود: “از بین برنده لذتها را یاد کنید، سؤال شد: آن چیست؟ فرمود: مرگ… و مرگ اولین منزل از منازل سراى آخرت، و آخرین مرحله از مراحل ( زندگى) دنیاست.”۶

امام على(ع) یاد مرگ را اصلاحگر انسان و تربیت کننده روح بشر مى‏خواند و مى‏فرماید:

“الا فاذکروا‌هادم اللَّذات و منغِّص الشهوات و قاطع الاُمنیات عند المساوَرهِ لِلاْعمالِ القبیحه”۷ به هنگام تصمیم بر کارهاى زشت، مرگ را که نابود کننده لذت‏ها و مکدّرکننده شهوت و قطع کننده آرزوهاست به یاد آورید.

قرآن‏کریم نیز از این تأثیر نافذ و مؤثر ایمان به معاد در آیات متعددى سخن مى‏گوید، از جمله:

۱- مؤمن آل فرعون قوم خود را که سخت فریفته دنیا بودند و همین امر آنها را به انواع ستم‏ها و بیدادگرى‏ها آلوده ساخته بود، نصیحت کرده آنها را به ناپایدارى زندگى دنیا و ابدى بودن سراى آخرت متوجّه مى‏سازد و مى‏گوید:

“یَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَهَ هِىَ دَارُ الْقَرَارِ”۸ اى قوم من! (به این دنیا دل نبندید که) این زندگى دنیا متاع زودگذرى است و آخرت سراى همیشگى و ابدى است.

“مسأله تنها فانى بودن این دنیا و باقى بودن سراى آخرت نیست، مسأله مهم، مسأله حساب و جزاست: هر کس عمل بدى انجام دهد فقط به اندازه آن به او کیفر داده مى‏شود، امّا کسى که عمل صالحى انجام دهد خواه مرد باشد یا زن در حالى که مؤمن باشد وارد بهشت مى‏شود و روزى بى حسابى به او داده خواهد شد.

او در این سخنان حساب شده‏اش از یک سو اشاره به عدالت خداوند در مورد مجرمان مى‏کند که تنها به مقدار جرمشان جریمه مى‏شوند. و از سوى دیگر اشاره به فضل بى انتهاى او که در مقابل یک عمل صالح پاداش بى حساب به مؤمنان داده مى‏شود و هیچگونه موازنه‏اى در آن رعایت نخواهد شد، پاداشى که هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و حتى به فکر انسانى خطور نکرده است. و از سوى سوم لزوم توأم بودن ایمان و عمل صالح را یادآور مى‏شود.

و از سوى چهارم مساوات مرد و زن در پیشگاه خداوند و در ارزشهاى انسانى.

به هر حال، او با این سخن کوتاه خود این واقعیت را بیان مى‏کند که متاع این جهان گرچه ناچیز است و ناپایدار، ولى مى‏تواند وسیله رسیدن به پاداش بى‏حساب گردد، چه معامله‏اى از این پرسودتر؟! ضمناً تعبیر به “مثلها” اشاره به این است که مجازاتهاى عالم دیگر شبیه همان کارى است که انسان در این دنیا انجام داده است، شباهتى کامل و تمام عیار.

تعبیر به “غیر حساب” ممکن است اشاره به این مطلب باشد که نگاه داشتن حساب عطایا مخصوص کسانى است که مواهب محدودى دارند و مى‏ترسند اگر حساب را نگه ندارند گرفتار کمبود شوند، امّا کسى که خزائن نعمتهاى او نامحدود و بى پایان است و هر قدر ببخشد کاستى در آن پیدا نمى‏شود، زیرا هر قدر از بینهایت بر دارند باز هم بینهایت است !نیاز به حسابگرى ندارد.”۹

۲- قرآن کریم از گروهى افراد با ایمان یاد مى‏کند که در برابر انسان‏هاى فریفته ثروت و آنان که جاه و جلال و زرق و برق زندگى قارون چشمانشان را خیره کرده بود و آرزوى لحظه‏اى زندگى همچون وى را در دل مى‏پروراندند، مى‏گفتند:

“واى بر شما! چه مى‏گویید، ثواب و پاداش الهى براى کسانى که ایمان آورده‏اند و عمل صالح انجام مى‏دهند بهتر است.”

“…وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِّمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا…”۱۰

ایمان به معاد، چنان افق فکرى آنها را وسعت بخشیده بود که به ثروت سرشار قارون و حشمت و جلال او به چشم تحقیر مى‏نگریستند و این جلوه‏هاى فریبنده و زودگذر را در برابر ثواب و پاداش الهى هیچ مى‏انگاشتند.

۳- حضرت شعیب(ع) در برابر قوم خود که در سنگلاخ شرک و بت‏پرستى سرگردان بودند و نه تنها بت، که درهم و دینار و مال و ثروت خویش را هم مى‏پرستیدند، و براى کسب و تجارت پر رونقشان به تقلّب و کم‏فروشى و خلافکارى‏هاى دیگرى آلوده شده بودند، یاد قیامت را به آنها گوشزد مى‏نماید و ایشان را از عذاب فراگیر الهى بیم مى‏دهد، تا شاید به خود آیند و از مفاسد اقتصادى خود دست شویند:

“…وَلاَ تَنقُصُواْ الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ إِنِّى أَرَاکُم بِخَیْرٍ وَإِنِّى أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ مُّحِیطٍ”۱۱ اى قوم من! .. . پیمانه و وزن را کم نکنید (و دست به کم فروشى نزنید). من شما را در خیر و خوبى مى‏بینم و از عذاب روز فراگیر بر شما بیمناکم.

 

۳- آرامش روحىروانى

از آنجا که روى برتافتن از معنویت و اخلاق و گرایش به ارزشهاى مادّى، برخلاف ساختار روحى – روانى انسان و در جهت عکس قانون خلقت است، بشریت با بحرانهاى بسیارى دست به گریبان مى‏باشد و هر چه این حرکت معکوس تداوم یابد این بحران شدیدتر مى‏شود.

یکى از پیامدهاى بى اعتنایى انسان به معنویت، که طعم خوش حیات را در کام انسانها تلخ کرده، افسرگىو اضطراب است.

اینگونه انسانها، زندگى را منحصر به دنیا و دنیا را همه دوره حیات خود مى‏پندارند و به فرموده قرآن کریم شعار چنین افرادى این است: “وَقَالُوا مَا هِىَ إِلاَّ حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلاَّ الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ”۱۲ آنها گفتند: “چیزى جز همین زندگى دنیاى ما در کار نیست؛ گروهى از ما مى‏میرند و گروهى جاى آنها را مى‏گیرند؛ و جز طبیعت و روزگار ما را هلاک نمى‏کند!” آنان به این سخن که مى‏گویند علمى ندارند، بلکه تنها حدس میزنند (و گمانى بى‏پایه دارند)!

زندگى براى چنین افرادى همین مدت محدود، همراه با همه رنجها، سختیها و مشکلات گوناگون است. ازاین رو، افسردگى، ناامیدى، اضطراب روانى، بلاتکلیفى، احساس پوچى و بى هدفى بر اینگونه زندگى سایه مى‏افکند و حتى در زمانهایى که به لذتهاى ناپایدار و زودگذر این دنیا رو مى‏آورد نیز ترس و وحشت و اضطراب آنها را رها نمى‏کند.

قرآن‏کریم مى‏فرماید: “وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَى”۱۳ و هر کس از یاد من رویگردان شود زندگى تنگ (و سختى) خواهد داشت، و روز قیامت او را نابینا محشور مى‏کنیم.

طبیعت دنیا مستلزم آن است که انسان همیشه به آنچه مى‏خواهد و دوست دارد نرسد. با سختیها و ناملایمات، شکستها و ناکامیها، ضرر و زیانها و بسیارى چیزهاى ناخوشایند دیگر مواجه شود. ایستادگى در برابر مشکلات و ناامید نشدن، محتاج به جهانبینى استوارى است که بتواند مقاومت در برابر آنها را براى انسان توجیه کند. تنها جهانبینى الهى و ایمان معاد است که از عهده این مشکل برمى‏آید: “أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَهِ قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ فِى ضَلَالٍ مُبِینٍ”۱۴ پس آیا کسى که خدا سینه‏اش را برای (پذیرش) اسلام گشاده، و (در نتیجه) برخوردار از نورى از جانب پروردگارش مى‏باشد (همانند فرد تاریک دل است؟) پس واى بر آنان که از سخت دلى یاد خدا نمى‏کنند، اینانند که در گمراهى آشکارند.

جهانبینى مادى، توان توجیه منطقى و منطبق با فطرت سلیم را ندارد و معتقدان به آن، در مقابل مشکلات خلع سلاح هستند.۱۵ شاهد این مدعا وجود بیماریهاى روحى حادّ و بحرانهاى شدید اخلاقى در دنیاى معاصر به ویژه در جوامع مادى غرب است.

“وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَهٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ، أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِى بَحْرٍ لُّجِّىٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا وَمَن لَّمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ”۱۶ و کسانى که کفر مى‏ورزیدند، کارهایشان چون سرابى در زمینى هموار است که تشنه، آن را آبى مى‏پندارد، تا چون بدان رسد آن را چیزى نیابد و خدا را نزد خویش یابد و حسابش را تمام به او دهد و خدا زود شمار است. یا (کارهایشان) مانند تاریکى‏هایى است که در دریایى ژرف است که موجى آن را مى‏پوشاند و روى آن موجى دیگر است و بالاى آن ابرى است. تاریکى‏هایىاست که بعضى بر روى بعضى قرار گرفته است. هرگاه (غریق) دستش را بیرون آورد، به زحمت آن را مى‏بیند، و خدا به هرکس نورى نداده باشد، او را نورى نخواهد بود.

ملاکها و ارزشهاى مادّى، توان توجیه و تبیین این امر را ندارند و انسان را در نیمه راه زندگى رها کرده و قدرت روبه رو شدن و تصمیم‏گیرى در برابر حوادث را از انسان سلب مى‏کند. اینجاست که انسان از انسانیت خود خلع و به موجودى زبون و بى اراده و افسرده تبدیل مى‏شود و زندگى را بى ارزش مى‏یابد و اضطراب و نگرانى و افسردگیها بر او هجوم مى‏آورد.

به هر حال، عامل اصلى این نگرانیها عمدتاً احساس پوچى و بى هدف بودن زندگى، احساس نداشتن پناهگاه در مشکلات طاقت فرسا، تصویر وحشتناک از مرگ و بدبینى و ترس از آینده جهان و آینده زندگى فردى است. بدون شک ایمان به سراى دیگر و زندگى جاویدان در آن عالم، توأم با آرامش و عدالت، میتواند به این نگرانیها پایان دهد.۱۷

افرادى که به جهان آخرت ایمان راسخ ندارند و فقط به لذایذ و کامیابى‏هاى دنیوى اهمیت مى‏دهند؛ از جهات مختلف گرفتار تشویش خاطر و اضطراب مى‏گردند:

  1. در اثر احساس شکست در برابر موانع طبیعى، قانونى و اجتماعى که سدّ راه آنان در رسیدن به کامیابى‏هاى مطلوب و دلخواهشان مى‏باشد.
  2. به خاطر مصایب و ناملایمات طبیعى و غیرطبیعى که از زندگى دنیوى انفکاک پذیر نیست.
  3. اندیشه و تصور مرگ که در نظر آنان به منزله پایان مطلق حیات مى‏باشد.

برعکس، ایمان راسخ به جهان پس از مرگ، همه عوامل یاد شده را خنثى مى‏کند، زیرا:

اولاً: زندگى دنیوى جز مزرعه و کشتزارى براى حیات اخروى نیست، و تمتعات مادّى تا آنجا مجاز مى‏باشد که مانع رسیدن انسان به سعادت ابدى نگردد:

“وَمَا هَذِهِ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلاَّ لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِىَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ”۱۸

ثانیاً: تحمّل شداید و ناگوارى‏ها به انگیزه به دست آوردن رضاى الهى، پاداش‏هاى اخروى بزرگى را به دنبال دارد:

“الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَهٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ أُولَئِکَ × عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَهٌ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ”۱۹ آنها که هرگاه مصیبتى به آنها رسد مى‏گویند: ما از آن خدا هستیم و به سوى او بازمى گردیم! اینها همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هستند هدایت یافتگان.

قرآن کریم در جاى دیگر پس از بیان این‏که انسان طبیعتاً در برابر ناملایمات بى‏قرارى و بى‏تابى مى‏کند، از اقامه نماز، کمک به محرومان، ایمان به جهان آخرت، و ترس از عذاب الهى، به عنوان عوامل آرامش بخش یاد کرده و مى‏فرماید:

“إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا × إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا × وَإِذَا مَسّ‏هُ الْخَیْرُ مَنُوعًا × إِلاَّ الْمُصَلِّینَ × الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ × وَالَّذِینَ فِى أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ × لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ × وَالَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ × وَالَّذِینَ هُم مِّنْ عَذَابِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ.”۲۰

ثالثاً: بر پایه ایمان به معاد، مرگ پایان زندگى نیست، بلکه دریچه‏اى به سوى جهان ابدى است، چنانکه امام على(ع) مى‏فرماید:

“اَیُّهَا النَّاسُ اِنَّا وَ اِیَّاکُمْ خُلِقْنَا لِلْبَقَاءِ لا لِلْفَنَاء، لَکِنَّکُمْ مِنْ دارٍ اِلى دارٍ تُنْقَلُونْ”۲۱ اى مردم، ما و شما براى بقاء و پایدارى آفریده شده‏ایم، نه براى فناء و نابودى، ولى شما از سرایى به سراى دیگر منتقل مى‏شوید.

 

  1. احساس مسئولیت و حالت آماده‏باش دائمى

یکى از آثار پر برکت اعتقاد به معاد، بیدار شدن احساس مسئولیت و وظیفه‏شناسى در عمق وجود انسان‏هاست، به گونه‏اى که تمام افکار و کردار آدمى را تحت الشعاع قرار مى‏دهد و او در مقابل هر کارى خود را موظّف به پاسخگویى مى‏داند.

قرآن‏کریم به منظور تأکید بر مسئولیت انسان در برابر عملکرد خویش با لحنى آمیخته به انکار و عتاب مى‏فرماید: “أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یُتْرَکَ سُدًى”۲۲ آیا انسان گمان مى‏کند بى هدف رها مى‏شود؟

قرآن‏کریم در نفى این پندار؛ حیات مجدّد انسان، جریان مسئولیت خواهى و مؤاخذه انسان در روز قیامت را به او گوشزد مى‏نماید: “فَوَرَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِیْنَ × عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ”۲۳ پس سوگند به پروردگارت که از همه آنان خواهیم پرسید، از آنچه انجام مى‏دادند.

معتقد به معاد، بر این باور است که روز قیامت در پیشگاه عدل الهى مؤاخذه خواهد شد و دایره مسئولیت او به کارهاى ظاهرى بزرگ محدود نمى‏شود: “…وَإِن تُبْدُواْ مَا فِى أَنفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُم بِهِ اللّهُ…وَاللّهُ عَلَى کُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدِیرٌ”۲۴ و اگر آنچه در دلهاى خود دارید، آشکار یا پنهان کنید، خدا شما را به آن محاسبه مى‏کند… و خداوند بر هر چیزى تواناست.

معتقد به معاد، بر این باور است که روز قیامت در پیشگاه عدل الهى تمام اعمال او، حتّى به اندازه وزن دانه “خردل” و یا “ذرّه” را نافذى بصیر و خبیر به نقد مى‏کشد تا سرّه از ناسرّه مشخص گردد.

“… وَإِن کَانَ مِثْقَالَ حَبَّهٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَکَفَى بِنَا حَاسِبِینَ”۲۵ و اگر (عمل) هموزن دانه خردلى باشد آن را مى‏آوریم و کافى است که ما حسابرس باشیم.

“یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ × فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ”۲۶ در آن روز مردم با گروههاى متفرّق بیرون مى‏آیند تا اعمال آنها را به آنان نشان دهند پس هر کس به سنگینى یک ذره خوبى کند آن را مى‏بیند و هر کس به سنگینى یک ذره بدى کند آن را مى‏بیند. از این رو کوتاه‏ترین لحظات عمر نیز ارزشى فوق‏العاده مى‏یابد و انسان خود را همچون مسافرى خواهد دانست که باید از فرصت‏ها بیشترین بهره را ببرد و ره‏توشه آخرت را هر چه بیشتر و بهتر برگیرد.

 

  1. انجام اعمال صالح و اجتناب از گناه

عقیده به عالم پس از مرگ و بقاى اثر اعمال آدمى، هم مى‏تواند یک “عامل بازدارنده قوى” در برابر گناه و خطاکارى، و هم یک “عامل محرّک نیرومند” براى تشویق سرمایه گذارى مادى و معنوى در راه خدمت به خلق خدا و نیکى‏ها گردد.

اثراتى که ایمان به عالم پس از مرگ مى‏تواند در اصلاح افراد فاسد و منحرف و تشویق افراد فداکار و مجاهد و لایق بگذارد به مراتب بیش از اثرات دادگاهها و کیفرهاى معمولى، و بیش از پاداشها و تشویقهاى عادى است؛ زیرا از مشخصات دادگاه رستاخیز این است که نه تجدید نظر در آن راه دارد، و نه توصیه و پارتى بازى، و نه مى‏توان فکر قضات آن را با طرفند و ارائه مدارک دروغین تغییر داد، و نه تشریفات آن نیازمند به طول و تفصیل خواهد بود.

قرآن‏کریم مى‏فرماید: “وَاتَّقُواْ یَوْماً لاَّ تَجْزِی نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَیْئاً وَلاَ یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَهٌ وَلاَ یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ یُنصَرُونَ”۲۷ از روزى بپرهیزید که هیچ کس بجاى دیگرى جزا داده نمى‏شود و نه شفاعتى از او پذیرفته خواهد شد و نه غرامت و بدل، و نه کسى به یارى او مى آید.

همچنین میفرماید: “وَلَوْ أَنَّ لِکُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِى الاَرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ وَأَسَرُّواْ النَّدَامَهَ لَمَّا رَأَوُاْ الْعَذَابَ وَقُضِىَ بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ”۲۸ و هر کس از آنها که ظلم و ستم کرده، اگر تمامى روى زمین را در اختیار داشته باشد، در آن روز همه را براى نجات خویشمى‏دهد، و هنگامى که عذاب الهى را مى‏بینند پشیمانى خود را مکتوم مى‏دارند (مبادا رسواتر شوند) و در میان آنها به عدالت داورى مى‏شود و ستمى بر آنها نخواهد رفت.

و نیز در آیه‏اى دیگر مى‏خوانیم : “لِیَجْزِی اللّهُ کُلَّ نَفْسٍ مَّا کَسَبَتْ إِنَّ اللّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ”۲۹ هدف این است که خداوند هر کس را به آنچه انجام داده جزا دهد چرا که خداوند سریع الحساب است.

به همین دلیل در قرآن مجید سرچشمه بسیارى از گناهان فراموش کردن روز جزا ذکر شده است: “فَذُوقُوا بِمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَذَا…”۳۰ بچشید آتش دوزخ را به خاطر اینکه ملاقات امروز را فراموش کردید.

حتّى از پاره‏اى از تعبیرات استفاده مى‏شود که انسان اگر گمانى در قیامت داشته باشد نیز از انجام بسیارى از اعمال خلاف خود دارى مى‏کند.۳۱

 

  1. عبرت‏آموزى

یکى دیگر از ثمرات نیکوى درخت پربار ایمان به معاد، عبرت‏آموزى از تاریخ گذشتگان و پندآموزى از فراز و نشیب زندگى است.

آدمى در پرتو ایمان و باور به معاد چشمانى نافذ و حقیقت‏بین مى‏تواند از ظواهر امور به باطن آن دیده گشاید و از خانه غرور به خانه شعور پا نهد.

تحوّلات دنیا، دگرگونى‏هاى روزگار، آمدن‏ها و رفتن‏ها همه و همه آینه‏هاى تمام‏نمایى هستند که به خوبى ناپایدارى این دنیا و جلوه‏هاى فریباى آن را نشان مى‏دهند و انسان را از دل بستن به دنیا و فرو رفتن در گرداب غفلت برحذر مى‏دارند، به شرط آن که انسان تنها تماشاگر حوادث نباشد، بلکه از مدرسه روزگار، درس عبرت آموزد و خود را براى دانشگاه قیامت مهیا سازد:

اى خوشا چشمى که عبرت‏بین بود

عبرت از نیک و بدش آیین بود

انسان فطرتاً جویاى سعادت خویش است، از تصوّر وصول به سعادت غرق در مسرّت مى‏گردد، و از فکر یک آینده شوم و مقرون به محرومیت، لرزه بر اندامش مى‏افتد و سخت دچار دلهره و اضطراب مى‏گردد. آنچه مایه سعادت انسان مى‏گردد دو چیز است: یکى تلاش و دیگرى اطمینان به شرایط محیط.

امام على(ع) در سفارش به پندپذیرى از تاریخ مى‏فرماید:

“اگر راهى براى زندگى جاودانه وجود مى‏داشت، یا از مرگ، گریزى بود، حتماً سلیمان بن داوود(ع) چنین مى‏کرد، او که خداوند حکومت بر جن و انس را همراه با نبوّت و مقام بلند قرب و منزلت، در اختیارش قرار داد . امّا آن‏گاه که پیمانه عمرش لبریز و روزى او تمام شد، تیرهاى مرگ از کمان‏هاى نیستى بر او باریدن گرفت و خانه و دیار از او خالى گشت، خانه‏هاى او بى‏صاحب ماند و دیگران آنها را به ارث بردند.

مردم! براى شما در تاریخ گذشته درس‏هاى عبرت فراوان وجود دارد، کجایند عمالقه و فرزندانشان؟ کجایند فرعون‏ها و فرزندانشان؟ کجایند مردم شهر رس، آنها که پیامبران خدا را کشتند و چراغ نورانى سنّت آنها را خاموش کردند و راه و رسم ستمگران و جبّاران را زنده ساختند؟”۳۲

قرآن کریم پس از بیان سرگذشت دردناک قوم نوح و عاد و ثمود و قوم شعیب و قوم لوط و سرگذشت فرعونیان، ماجراى آنها را درس عبرتى مى‏داند براى همه کسانى که از عذاب آخرت در ترس و بیم به سر مى‏برند، و پشتشان از شنیدن حوادث هولناک قیامت مى‏لرزد؛ آنجا که مى‏فرماید:

“إِنَّ فِى ذَلِکَ لایَهً لِّمَنْ خَافَ عَذَابَ الآخِرَهِ ذَلِکَ یَوْمٌ مّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَذَلِکَ یَوْمٌ مَّشْهُودٌ”۳۳ در این (سرگذشت‏هاى عبرت‏انگیز و حوادث شوم و دردناکى که بر گذشتگان رفت) علامت و نشانه‏اى است براى کسانى که از عذاب آخرت مى‏ترسند؛ همان روزى که همه مردم در آن گرد مى‏آیند.

آرى، آنها که به رستاخیز ایمان دارند، با دیدن هر یک از این نمونه‏ها و سرنوشت شومى که چنین اقوامى بدان گرفتار آمدند، دل‏هایشان تکان مى‏خورد، و از ماجراى آنها عبرت مى‏گیرند و راه خود را باز مى‏یابند و دامان خود را به گناهانى که آنها بدان آلوده شدند نمى‏آلایند.

امّا آنها که ایمانى به قیامت ندارند، دریچه دل‏هایشان بر واقعیت‏هاى زندگى بسته شده، تنها سر در آخور زندگى دارند و از آخرت غافل‏اند. ازاینرو از کنار تمامى حوادث و تحوّلات زندگى به سادگى مى‏گذرند و دل‏هاى سنگ و سختشان از مواعظ و عبرت‏هاى فراوان عالم هیچ تأثیر نمى‏پذیرد.

 

پى‏نوشت‏ها:

  1. ناصر مکارم شیرازى و دیگران، پیام قرآن، ج ۵، ص ۱۷، قم، انتشارات هدف،۱۳۷۲ ش.
  2. سوره سبأ، آیه ۷ و ۸٫
  3. سوره یونس،آیه۱۰٫
  4. سوره عنکبوت، آیه ۶۴؛ ر.ک: سوره رعد، آیه ۲۶؛ سوره توبه، آیه ۳۸٫
  5. سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵٫
  6. بحارالانوار، ج ۶، ص ۱۳۳، چاپ مؤسسه الوفاء، بیروت.
  7. نهج البلاغه، خطبه ۹۹٫
  8. سوره مؤمن،آیه ۳۹ .
  9. تفسیر نمونه، ج۲۰، ص ۱۰۶٫
  10. سوره قصص،آیه ۸۰٫
  11. سوره هود، آیه ۸۴٫
  12. سوره جاثیه، آیه ۲۴٫
  13. سوره طه، آیه ۱۲۴٫
  14. سوره زمر، آیه ۲۲٫
  15. قرآن و روانشاسى، ص ۳۳۵ – ۳۳۶؛ ر.ک: سوره بقره، آیه ۱۵۸ و ۲۴۹ – ۲۵۱ ؛ سوره معارج، آیه۲۸ -۱۹٫
  16. سوره نور،آیه ۳۹ -۴۰٫
  17. پیام قرآن ج ۵، ص ۴۱۱٫
  18. سوره عنکبوت، آیه ۶۴٫
  19. سوره بقره، آیات ۱۵۷ – ۱۵۶٫
  20. سوره معارج، آیات .۲۷ – ۱۹٫
  21. شیخ مفید، ارشاد، ص ۱۲۷، چاپ دوم، نجف اشرف.
  22. سوره قیامت، آیه ۳۶٫
  23. سوره حجر، آیه ۹۲ – ۹۳٫
  24. سوره بقره،آیه ۲۸۴٫
  25. سوره انبیاء،آیه ۴۷٫
  26. سوره زلزال،آیات ۶ – ۸٫
  27. سوره بقره، آیه ۴۸٫
  28. سوره یونس، آیه ۵۴٫
  29. سوره ابراهیم، آیه ۵۱٫
  30. سوره السجده، آیه ۱۴٫
  31. سوره مطففین، آیه ۴٫
  32. نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲٫
  33. سوره هود، آیه ۱۰۳٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *