ولایت و امامت على(ع) در منابع اسلامى

فاطمه وثوقى

 

براى بزرگداشت خاطره غدیرخم هر ساله دوستداران توحید و عدالت با نگرش دوباره بر عملکرد مثبت و بى‏نظیر سرباز اسوه اسلام و رهبر حق جویان و مولاى متقیان تجدید بیعت مى‏کنند. و تلاش بر این دارند که هر چه بیشتر با شخصیت آسمانى على(ع) آشنا گردند.

مأموریت روز هیجده ذى الحجه به عنوان روز تثبیت اسلام و مأیوس شدن کفّار همواره در تاریخ اسلام ماندگار شده و از آن روز به بعد سرنوشت امت اسلامى به گونه‏اى دیگر رقم خورد.

نام غدیر خم به همراه نام مولاى متقیّان یادآور خاطرات تلخ و شیرین از مظلومیت، محرومیت از حقوق الهى على(ع) و امّت اسلامى است. ابر مردى که در طول عمر با برکت خویش چه در زمان حیات رسول خدا(ص) و چه بعد از رحلت ایشان، اسلام و مسلمین را نصرت بخشیده و مایه دلگرمى براى مظلومان و عدالت پیشگان بودند. بنابر فرموده صدیقه طاهره(س) در خطبه فدکیه، هرگاه مشکلى در دین پیش مى‏آمد رسول مکرم اسلام – مولاى متقیان را براى حل آن مشکل مى‏فرستاد. بنابراین سزاوار است در جهت – نزدیکى به مقام شامخ ولایت و امامت، با شناخت صحیح و منصفانه به جایگاه پر عظمت آن رهبر فرزانه از دیدگاه وحى و رسالت پرداخته شود. مقاله حاضر ضمن یادآورى عهد و پیمان در روز هیجده ذى الحجه امت اسلامى با پیامبر عظیم الشأن اسلام به جایگاه الهى امامت و ولایت از منظر وحى و رسالت پرداخته و سپس به نمونه‏هایى از اعترافات دانشمندان عامه در مورد منزلت و امامت امیرمؤمنان مى‏پردازد.

 

غدیر یادآور اکمال دین و…

اولین مطلبى که تحت عنوان روز اکمال دین و اتمام نعمت از آن روز تاریخى ذهن هر خواننده را به خود مشغول مى‏دارد پرسش‏هاى گوناگونى را در پى دارد، این مطلب است که با آن همه شفافیّت پیام الهى و اتمام حجت نبى مکرم اسلام، چگونه رخدادهاى بعد، مقرّ فرماندهى اسلام یعنى (ولایت و امامت) را دستخوش تغییرات غیر متعارف و عدیده کرد، بطوریکه مسلمانهاى نوپا سر در گم گشته و ضمن افتراق و تشتت آراء و افکار غیر الهى به فرقه‏هاى مختلف تقسیم شدند و کار به آنجا رسید که خود مردم اعتراف مى‏کردند به اینکه: اگر امروز رسولخدا(ص) در میان ما بود تنها قبله و نماز (اذان) ما را مشترک مى‏یافت – بدین گونه مردم از سرچشمه هدایت بدور گشتند. گویا آنها على(ع) را همواره در کنار پیامبرعظیم الشأن اسلام، در میادین جهاد بدر، احد،خندق و.. ندیده بودند آنها دیگر روز انتصاب امامشان را به یاد نمى‏آوردند هرچند که فرمان پروردگارشان بود.

 

امامت على(ع) از منظر وحى

نبى مکرم اسلام بارها فرمودند: “على با قرآن است و قرآن با على(ع)” بنابراین به سراغ آیات نورانى قرآن مى‏رویم و جایگاه امامت را مرورى دوباره مى‏کنیم.

“یا ایّها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللّه یعصمک من النّاس…؛۱ اى پیامبر آنچه از پروردگارت نازل شده است تبلیغ کن (برسان) که اگر انجام ندهى رسالت خداوندى را نرسانده‏اى و در این کار از کسى پروا مکن که خدا ترا از مردم حفظ مى‏کند…”

آن چه امرى بود که اگر پیامبر خدا آنرا ابلاغ نمى‏کرد گویا رسالتش را انجام نداده است؟ این کلام خداوند با لحن بلند اهمیت و عظمت نصب امامت را مى‏رساند که در تکمیل دین الهى نقطه عطف بشمار مى‏آید.

“الیوم یئس الّذین کفروا من دینکم…الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى…”۲

امروز کافران از اینکه بدین شما دستبرد زنند و اختلال رسانند طمع بریدند پس شما از آنان بیمناک نباشید و از من بترسید، امروز دین شما را به حد کمال رساندم و بر شما نعمتم را تمام کردم و بهترین آیین را که اسلام است برایتان برگزیدم.”

گرچه این آیات در میان جمع کثیرى از مسلمانان نازل شد و اعلان امامت از طرف رسولخدا(ص) پس از اقرار گرفتن از مردم صورت گرفت و نیز اکثر راویان غدیر از اهل عامه بودند. اما على رغم روشن بودن مسأله عدّه‏اى از در بى انصافى وارد شده و در مورد آیات مربوط به فضائل و مناقب على(ع) به حاشیه روى پرداختند.

راویان غدیر در قرنهاى بعدى همگى از علماء و دانشمندان اهل تسنن بوده و حدود ۳۶۰ تن از آنان این حدیث را در کتابهاى خود گردآورى کرده‏اند و گروه زیادى به صحت و استوارى آنها اعتراف نموده‏اند و گروهى تنها آنرا نقل کرده‏اند، بلکه پیرامون اسناد و مفاد آن مستقلاً کتابهایى نوشته‏اند، نظیر مورخ بزرگ اسلامى (طبرى) در کتاب “الولایه فى طریق حدیث الغدیر” و ابن عُقد کوفى در رساله(ولایت) به آن اشاره کردهاست.

طالبین براى اطلاع بیشتر به کتابهاى “فرازهایى از تاریخ اسلام، و پیشوایى از نظر اسلام” تألیف استاد گرانمایه آیه اللّه سبحانى و الغدیر، ج ۱، تألیف علامه بزرگوار امینى(ره) مراجعه نمایند.

روز نصب امامت علاوه بر اینکه در میان مسلمانان روز مهم و تاریخى به شمار مى‏رود در میان یهود نیز حائز اهمیت بود بطوریکه مرد یهودى به خلیفه دوم گفت: “اگر فلان آیه که در کتاب شماست، در کتاب ما بود آن روز را جشن مى‏گرفتیم، خلیفه دوم جواب داد:بخدا قسم من مى‏دانم (آن روز که) آن آیه نازل شد غروب روز جمعه بود”.۳

قرآن کریم در مقابل عدّه‏اى که قصد کردند ولایت على(ع) را انکار کنند، مى‏فرماید: “قل هل من شرکائکم من یهدى الى الحق قل اللّه یهدى للحقّ…”۴ بگو آیا کدام یک از شرکاء شما و مشرکان کسى را به راه حق هدایت تواند کرد. بگو تنها خداست که خلق را براه حق و طریق سعادت هدایت مى‏کند. یا آنکه خلق را به راه حق رهبرى مى‏کند سزاوار پیروى است یا آنکه نمى‏کند…”

در آیه‏اى دیگر مى‏فرماید: “و ما کان لمؤمن ولا مؤمنهٍ اذا قضى اللّه و رسوله امراً ان یکون لهم الخیره من امرهم…”۵ هیچ مرد و زن مؤمن را در کارى که خدا و رسول حکم کنند اراده و اختیارى نیست…” مگر آنکه نبى مکرم اسلام در مورد اهل بینش سفارش نکرده بودند و حد و حدود آنرا بیان نفرموده بودند که چه کسانى جزء اهل بیت ایشان هستند. افرادى که ادعا مى‏کنند اهل بیت پیامبر(ص) زنان ایشان هستند. این سخن درستى نمى‏تواند باشد. زیرا طبق آیه شریفه “تطهیر” اهل بیت پیامبر کسانى هستند که روح و جسمشان پاکیزه است.. در حالى که از آیه شریفه سوره تحریم چنین برمى‏آید که بهتر از زنان آن حضرت هم بانوانى بودند که شایستگى همسرى پیامبر خدا را داشتند چنانکه قرآن مى‏فرماید: “عسى ربّه ان طلقّکنّ ان یبدله ازواجاً خیراً منکنّ مسلماتٍ مؤمناتٍ قانتات تائبات سائحاتٍ ثیّباب و ابکارا”۶ امید هست که اگر پیامبر شما را طلاق دهد خدا زنان بهتر از شما به جایتان به او همسرکند که هم با مقام تسیلم و ایمان و خضوع اطاعت کنند و اهل توبه و عبادت باشند و رهسپار (طریق معرفت) چه بکر چه غیر بکر، علاوه بر استناد به آیه شریفه طبق اقوال در تاریخ زندگانى نبى اکرم(ص)همه همسران آن حضرت روح و جسم شان پاک و مطهر نبود.

آیه دیگرى که بر ولایت، امامت مولاى متقیان دلالت مى‏کند، آیه شریفه ۱۲۹ در سوره بقره است که مى‏فرماید: “واذابتلى ابراهیم ربّه بکلماتٍ فأتمهنّ قال انّى جاعِلُکَ للنّاس اماماً قال و من ذرّیتى قال لاینال عهدى الظاّلمین”

بیاد آر هنگامى که خداوند ابراهیم را به امورى چند امتحان فرمود. او همه را به جاى آورد. خداوند گفت: من ترا به پیشوایى خلق برگزیدم. ابراهیم عرض کرد این پیشوایى را به فرزندان من نیز عطا مى‏کنى، فرمود: آرى اگر عادل و صالح و شایسته باشند، عهد من هرگز به مردم ستمکار نخواهد رسید.

به وضوح از این آیه به دست مى‏آید که امامت عهد خداوند است و کسى که عهد خدا را حمل مى‏کند نباید به خود یا به کسى دیگر ظلم کند چنانچه در مورد دیگر مى‏فرماید: “انّ الشرک لظلمٌ عظیم”۷ که شرک ظلم بسیار بزرگى است.

در واقع کسى که به خدا شرک ورزد هم برخود ظلم کرده و هم بر خداوند ظلم کرده است از آنجا که امیرمؤمنان از همان ابتداء سن نوجوانى موحّد بوده و به رسالت پیامبر خدا نیز ایمان آورد، سایر مردم قبل از اسلام بت پرست بودندبنابراین نمى‏توانند پیشواى مردم مسلمان باشند و امامت به آنها تعلّق نمى‏گیرد.

سیوطى در دُرالمنثور ذیل آیه دوم سوره والعصر: “انّ الانسان لفى خسر الّا الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات “… مى‏نویسد: که انسان همیشه در خسارت و زیان است مگر آنان که به خدا ایمان آورده و نیکوکار شدند. مراد از آیه اولى “اباجهل بن هشام” است و منظور از آیه بعدى على(ع) و سلمان است.۸

بسیارى از مفسران عامه و خاصه از طریق روایات متعدّدى در شأن نزول آیه شریه: “انّ الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات سیجعل لهم الرّحمن ودّاً”۹ کسانى که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده‏اند خداوند رحمن محبت آنها را در دل‏ها مى‏افکند، آورده‏اند: که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: نخستین بار این آیه در مورد على (ع) نازل شده است. از جمله علامه زمخشرى در “کشاف” و ثعلب و قرطبى و عدّه‏اى دیگر این روایت را آورده‏اند.

 

منزلت و جایگاه على(ع) در کلام رسولخدا(ص)

“ضربه علىٍ یوم الخندق افضل من عباده الثّقلین” این کلام رسولخدا(ص) در جنگ خندق درباره مولاى متقیان است که اینگونه ایشان را معرفى کرده و مى‏ستایند.۱۰ جنگى که تمامى کفر با تمامى ایمان روبرو شدند آن حضرت علاوه بر اطاعت کامل از نبى مکرم اسلام همواره از سر ایثار و فداکارى در خدمت پسر عم خود بودند چه در عرصه‏هاى بحرانى قبل از هجرت نظیر خوابیدن در بستر نبى مکرّم اسلام در شب هجرت ایشان و چه در عرصه‏هاى جهادى نظیر جنگ خندق و بدر و احد که یکى از جنگ‏هاى سرنوشت ساز مسلمانان بود. هنگامى که بر اثر نافرمانى سپاه جبهه اسلام شکست خورد و عدّه‏اى پا به فرار گذاشتند، تنها على(ع)بود که با عدّه‏اى اندک و گاه به تنهایى حافظ جان رسول خدا(ص) بودند. در آن روز هرچند رسولخدا(ص) فریاد زدند “الىّ عباد اللّه… فانّى رسول اللّه” بندگان خدا به سوى من بازگردید، من رسول خدایم. ولى هیچ کساز شما به سخنان او توجه نداشتید.”۱۱ این مطلب در ذیل آیه ۱۵۲ آل عمران آمده: “اذ تصعدون ولاتلون على احدٍ و الرّسول یدعوکم فى اخریکم فأثابکم غماً بغمٍ..” بیاد آرید هنگامى که روى به هزیمت گذاشته و چنان به دهشت مى‏گریختید که توجه به احدى نداشتید تا آنجا که به پیغمبر هم که شما را به یارى دیگران در صف کارزار مى‏خواند، توجه نکردید.

ابن هشام در سیره خود از قول انس بن مالک مى‏نویسد: موقعى که ارتش اسلام تحت فشار قرار گرفت و خبر مرگ پیامبر منتشر شد – مسلمانان به فکر جان خود افتادند و به گوشه‏اى پناه بردند من دیدم دسته‏اى از مهاجر و انصار را که در میان آنان عمر بن خطاب و طلحه بن عبداللّه بود، در گوشه‏اى نشسته‏اند من با لحن اعتراض‏آمیز به آنها گفتم: چرا این جا نشسته‏اید؟ جواب دادند: پیامبر کشته شده دیگر نبرد فایده ندارد.”۱۲ ابن اثیر در تاریخ خود مى‏نویسد: وجود پیامبر از هر طرف مورد هجوم دسته‌هایى از قریش قرار مى‏گرفت… على(ع) به فرمان پیامبر به آنها حمله مى‏کرد و با کشتن برخى موجبات تفرق آنها را فراهم مى‏ساخت. این جریان در احد چند بار تکرار شد. امین وحى نازل گردید و فداکارى على را نزد پیامبر ستود و گفت: این نهایت فداکاریست که این افسر از خود نشان مى‏دهد، رسول خدا(ص) امین وحى را تصدیق کرد و فرمود: “من از على و على از من است،” سپس ندایى در میدان شنیده شد که مضمون آن این دو جمله بود: “لا سیف الّا ذوالفقار، لافتى الّا على”.

حاکم طبرانى از ابن مسعود و از قول جابر و ابوبکر و عایشه نقل مى‏کنند که حضرت پیامبر فرمودند: “النّظر الى على عباده”۱۳ نگاه کردن به صورت على عبادت است. اینها نمونه‌هایى از فضایل مولاى متقیان است که در میان کتب عامه نیز به چشم مى‏خورد و غیر از آن حضرت کسى اینگونه مدح و معرفى نشده‏است. چگونه مى‏توان این همه حقایق را دید و شنید، اما به گونه‏اى دیگر اظهار نظر کرد.

سیوطى در دُرالمنثور ذیل آیه: “سبحان الّذى اسرى بعبده… ” از قول ابن عساکر آورده است که حضرت پیامبر فرمود: زمانى که به معراج رفتم دیدم بر ساق عرش نوشته شده بود: “لا اله الّا اللّه محمد رسول اللّه ایدته بعلّىٍ” این مطلب در ذخائر العقبى و تاریخ بغداد نیز ذکر شده است.۱۴

در تفاسیر آمده است که بعد از نزول آیه شریفه “لنجعلها لکم تذکره و تعیها اُذن واعیه”۱۵ تا آنرا وسیله تذکرى براى شما مردم قرار دهیم و گوشهاى شنوا آن را نگه دارى مى‏کنند. پیامبر بزرگوار فرمودند: از خدا خواستم که گوش على(ع) از این گوشهاى شنوا و نگه دارنده حقایق قرار دهد.”۱۶ به دنبال آن حضرت فرمودند: “من هیچ سخنى از آن به بعد از رسول خدا(ص) نشنیدم که آن را فراموش کنم، بلکه همیشه آن را به خاطر داشتم. این فضیلتى ویژه و بزرگ است براى پیشواى اسلام که سینه مبارکش محل اسرار الهى بود. “محدث بحرانى” در تفسیر “البرهان” از محمد بن عباس نقل مى‏کند که دراین‏باره ۳۰ حدیث از طرق عامه و خاصه نقل شده است.۱۷

قرآن کریم مى‏فرماید: “قل ان کنتم تحبون اللّه فاتبعونى یحببکم اللّه”۱۸ بگو اى پیامبر اگر خدا را دوست مى‏دارید مرا پیروى کنید که خدا شما را دوست دارد. بنابر دستور قرآن وظیفه مسلمانان است که رسول مکرم اسلام را دوست بدارند و به تبع آن توصیه‏هاى ایشان را از دل و جان قبول نمایند. وصىّ آن حضرت را امام و رهبر خویش بدانند. که فرمودند: “یا على طوبى لمن احبّک و صدق فیک، و ویلٌ لمن ابغضک و کذب فیک”۱۹ خوشا به حال آن کسى که ترا دوست بدارد و ترا تصدیق کند و واى بر کسى که ترا دشمن بدارد و تکذیب بکند. طبرى در کتاب “اوسط” از طریق “ابن لیلى” از سبط شهید حسین بن على (ع) از پیامبر خدا(ص) نقل مى‏کند که فرمودند: “ملازم مودّت ما خاندان باشید که هر کس با مودّت ما خدا را ملاقات کند به شفاعت ما قطعاً وارد بهشت مى‏شود. سوگند به آنکه جانم در دست اوست عمل کسى برایش سودمند نیست مگر با شفاعت حق ما”۲۰٫ این روایت را هیثمى در کتاب خود “مجمع” ج ۹، ص ۱۷۲ و “ابن حجر” در الصواعق و عدّه دیگر نیز آورده‏اند. طالبین به الغدیر رجوع فرمایند.

 

دیدگاه علماء اهل سنت در مورد امامت على(ع)

بنابر اظهارات علماء اهل تسنن در کتب حدیثى خود، رسولخدا(ص) بارها به جانشینى مولاى متقیان اشاره و یا تصریح داشتند و این امرى انکارناپذیر است. چنانچه در “صحیح مسلم” از جابر چنین نقل شده است: پیامبر خدا فرمودند: “همیشه دین باقى خواهد ماند تا هنگامى که رستاخیز برپا شود و تا این که بر شما دوازده خلیفه باشند که همه ایشان از قریش هستند.” در صحیح بخارى نیز در کتاب “الاحکام باب الاستخلاف” ۸۱/۹ مطالب فوق ذکر شده”۲۱

در تفسیر این احادیث شارحان اهل سنّت به بن بست رسیده‏اند. این شارحان خلفاى راشدین، خلفاى بنى امیّه و بنى عباس را خلیفه مى‏شمارند و مى‏بینند بیش از دوازده نفر هستند. احادیثى از این قبیل علاوه بر تأیید امامت على علیه السلام به امامت یازده فرزند ایشان هم صحّه مى‏گذارند. اما على رغم این احادیث روشن و متقن باز هم در صدد انکار بر مى‏آیند و با پاسخ‏هاى بى اساس احادیث نبوى را خدشه دار مى‏نمایند.

فقیه مشهور “ابن العربى” در شرح سنن ترمذى۶۸ -۶۹/۹ مى‏گوید: “من معنایى براى این حدیث نمى‏دانم.”۲۲

“ابن ابى الحدید” در شرح نهج البلاغه خود، خطبه ۸۴ مى‏گوید: “بدان که توحید، عدل مباحث شریف الهى فقط از کلام این مرد شناخته شد و سخن دیگران چیزى از معارف مزبور را در بر نداشت و آنان چیزى از مباحث الهى را تصوّر نمى‏کردند و اگر درک مى‏کردند حتماً بازگو مى‏کردند.۲۳

در کنار این اعترافات سخن خلیفه دوم جالب توجّه مى‏باشد که بیش از ۷۰ بار گفته است: “لولا على لهلک عمر” آیا این بیان خلیفه دوم بیانگر تأیید شایستگى مقام امامت براى على(ع) نیست؟

خطیب بغدادى در تاریخ خود چنین آورده است: ابن عباس گفت: “۳۰۰ آیه در حق على (ع) نازل شد و ابن عساکر ضمن نقل مطالب فوق از قول ابن عباس، بعض از آیات را نیز به عنوان نمونه ذکر مى‏کند. نظیر آیات “یا ایّها الرّسول بلّغ ما انزل….و الیوم اکملت لکم…”۲۴

بنابر نقل عامه و خاصه، رسولخدا(ص) بعد از نزول آیه تطهیر بمدت ۴ الى ۷ ماه صبح هنگام وقتى که براى نماز صبح به مسجد مى‏رفتند. بر در خانه دخترشان مى‏ایستادند و این آیه را تلاوت مى‏کردند.”۲۵

آن حضرت بدین گونه حد و مرز منزلت اهل بیت را براى مردم روشن مى‏کردند گویا آن حضرت حوادث بعد از خود را پیش بینى مى‏نمودند و انکار مردم حاضر در غدیرخم را مى‏دیدند.

این روایت را عدّه‏اى از علماء بزرگ اهل سنت نظیر “مسلم”، “ترمذى” “سیوطى”، “احمد حنبل” و “طبرى” صاحب اسدالغابه و خصایص و صاحب “مشکل الآثار” و هیثمى در مجمع خود آورده‏اند. سیوطى در تفسیرش ذیل آیه تطهیر آورده است که: “رسول مکرم مى‏فرمودند: “اللّهم هولاء اهلى و اهل بیتى”۲۶ آن حضرت ضمن تکرار آیه شریفه تطهیر، بارها فرمودند: “اى مردم من در میان شما دو امانت مى‏گذارم، که هرگاه به آنها تمسّک بجویید گمراه نخواهید شد” و نیز مى‏فرمودند: “من از شما مزد رسالت نمى‏خواهم” البته این کلام وحى بود که توصیه به نخواستن مزد کرده و در عوض محبّت و مودّت اهل بیت پیامبر خدا را توصیه مى‏کردند: “قل لا اسئلکم علیه اجراً الّا المودّه فى القربى”۲۷ بگو من از شما اجر رسالت جز این نخواهم که مودّت و محبّت مرا درحق خویشاوندان منظور دارید. زمخشرى در کشاف آورده است که بعد از نزول این آیه ازحضرت پیامبر سؤال کردند: “یا رسول اللّه اقرباء تو چه کسانى هستند که این چنین مودّت آنها بر ما واجب شده است، فرمودند: “على و فاطمه و فرزندان آنها”.۲۸

على رغم توصیه‏هاى نبى مکرم اسلام و آیاتى که مربوط به امامت مولاى متقیان بود. چند صباحى از وفات آن حضرت نگذشته بود که کینه‏هاى (احقاد) بدریه و خیبریه و… آشکار گردید. آن حضرت پیشاپیش براى مردم، آینده مه آلود را ترسیم کرده و فرموده بودند: “سیکون من بعدى فتنه فاذا کان ذالک فالزموا على بن ابى طالب فانّه اول من آمن بى و اوّل من یصافحنى یوم القیامه”۲۹ در آینده نزدیک پس از من فتنه‏اى بوجود خواهد آمد در این هنگام گرد على را بگیرید زیرا او اول کسى است که به من ایمان آورد و در روز قیامت اولین کسى است که با من دست خواهد داد. با این صراحت بیان رسول مکرم اسلام عدّه‏اى به گمراهى کشیده شده و به بیراهه رفتند و امت را نیز از سرچشمه اصلى هدایت دور نمودند. بدین گونه زمینه افتراق و تشتت آراء امّت مهیا گردید. بطوریکه امروز با وجود کثرت جمعیت مسلمانان در جهان، دشمنان اسلام جرات جسارت به اسلام را پیدا کرده و به تحقیر و آزار آنان پرداخته‏اند.

 

پى‏نوشت‏ها:

  1. سوره مائده، آیه ۶۷٫
  2. سوره مائده، آیه ۳٫
  3. امام واحدى، اسباب النزول، ص ۱۵۵٫
  4. سوره یونس، آیه ۳۵٫
  5. سوره احزاب، آیه ۳۶٫
  6. سوره تحریم، آیه ۵٫
  7. سوره لقمان، آیه ۱۳٫
  8. سیوطى دُرالمنثور، ج ۸، ص ۶۲۲٫
  9. تفسیر نمونه، ذیل آیه ۹۶ سوره مریم.
  10. تفسیر نمونه، ج ۱۲، ص ۱۴۷٫
  11. همان، ذیل آیه ۱۵۲ آل عمران.
  12. آیه اللّه سبحانى – فرازهایى از تاریخ اسلام، ص ۲۷۹ و فضائل الخمسه العلامه السید مرتضى الحسینى الفیروز آبادى، ج ۳، ص ۲۱۲٫
  13. الاحفظ البدخشانى الحارثى، نزل الابرار، ص ۶۳٫
  14. فضائل الخمسه (سابق)، ج ۱، ص ۲۱۲٫
  15. سوره الحاقه، آیه ۱۲٫
  16. تفسیر نمونه، ذیل آیه ۱۲ سوره الحاقه.
  17. همان.
  18. سوره آل عمران، آیه ۳۱٫
  19. فضائل الخمسه سابق، ج ۲، ص ۲۳۵٫
  20. عبدالحسین شرف الدین الموسوى، المراجعات، ص ۴۹٫
  21. سید محمد صالح موسوى، امام‏شناسى، ج ۱، ص ۱۱۰٫
  22. همان، ص ۲۲۵٫
  23. همان، ص ۱۲۳٫
  24. فضائل الخمسه، سابق، ج ۱، ص ۳۱۲٫
  25. همان، ص ۲۷۲٫
  26. همان، ص ۲۶۶٫
  27. سوره شورى، آیه ۲۳٫
  28. فضائل الخمسه، سابق، ج ۱، ص ۳۰۹٫
  29. فضائل الخمسه، سابق، ج ۱، ص ۲۲۹٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *