غلامرضا گلى زواره
خروشها و خیزشها
در جهان اسلام آن روز سه منطقه بسیار حسّاس وجود داشت که عبارت بودند از کوفه، دمشق و مدینه، کوفه مرکز فرمانروایى حضرت على(ع) شهرى بود در دل عراق و سرزمینهایى از ایران مثل خراسان، طبرستان و رى زیر نظر این قلمرو اداره مىگردید، در واقع مرکز ایالت وسیعى بود که عراق و ایران را در بر مىگرفت، دمشق هم موقعیت استراتژیکى خاصى داشت چرا که مرکز خلافت امویان به شمار مىآمد و از سویى سراسر شامات، سوریه و تا حدودى مصر را اداه مىکرد، مدینه نیز مرکزى براى حجاز، شبه جزیره عربستان و یمامه محسوب مىشد مخصوصاً با سابقه تاریخى که این شهر داشت و در آن جا نهضت اسلامى گسترش یافته و رشد و توسعه آیین محمدى صورت گرفته بود، به علاوه اصحاب، تابعین و اهل بیت پیامبر اغلب در این شهر سکونت داشتند.
بنابراین با منقلب شدن شهرهاى کوفه، دمشق و مدینه پایههاى انقلاب حسینى و حماسه عاشورا در سراسر قلمرو عظیم و گسترده دنیاى اسلام استوار مىگردید، با این وصف حضرت امام سجاد(ع) و دیگر بازماندگان حضرت ابا عبداللّه الحسین درست دقت کردند که حرکت خویش را در این سه شهر آغاز کردند، سخنرانى زینب(س)، على بن الحسین و دیگران نخست در کوفه، بعد در دمشق و سپس در مدینه و نیز سوگوارى اهل بیت امام در این نقاط و همگامى مردم با آنان سیماى کریه ستم اموى را افشا کرد و اعتراضات گستردهاى را علیه متجاوزان خاندان بنى امیه بوجود آورد و مىتوان گفت برافتادن این سلسله و انتقال خلافت از دودمان آلوده مذکور به حاکمانى دیگر به دنبال ماجراى کربلا صورت گرفت.۱
در اواخر حکومت امویان و در آستانه روى کار آمدن عباسیان، عاشورا رسماً روز ماتم عمومى و سالروز شهادت امام حسین(ع) اعلام گردید، امّا بنى عباس وقتى این هیجانهاى مذهبى و مقدّس را مشاهده کردند نه تنها براى برپایى مجالس سوگوارى تنگناهایى بوجود آوردند و در اینباره به اختناق سیاسى افزودند، متوکّل عباسى این فشارها را چنان شدّت بخشید که مرقد امام حسین و اطراف آن را مورد تخریب قرار داد و مردم را از زیارت مزار آن حضرت باز داشت و زایرین را دستگیر و روانه زندانهاى مخوف مىساخت.۲
کوفه در التهاب
جانیان اموى اسیران دشت نینوا و بازماندگان حادثه عاشورا را همراه سرهاى بریده شهیدان کربلا به سوى کوفه حرکت دادند، وقتى آنان به این شهر وارد شدند، مردم براى مشاهده آنان در اطرافشان اجتماع کردند و چون پرسیدند شما کدام اسیران هستید، جواب دادند از آل محمّد هستیم اهل کوفه در آن حال به گریه و ضجه پرداختند، امام سجّاد فرمود: آیا براى ما نوحه سرایى مىکنید.
پس جوانان ما را چه کسى کشته است؟ در این اثنا آن حضرت، زینب کبرى، ام کلثوم و دختر امام حسین(ع) در بیاناتى حقایقى را باز گفتند و به افشاى نیرنگهاى کم رنگ فرمانروایان اموى پرداختند و بعد از خطبهاى که مىخواندند مىگریستند، کوفیان با شنیدن این سخنان و تأثر اهل بیت امام حسین(ع) چنان به سوگوارى پرداختند که کمتر روزى کسى آنان را این گونه گریان دیده بود، تحت تأثیر این برنامه عدّهاى از بانوان کوفه در همان سال ۶۱ هجرى در کربلا به مزار امام حسین(ع) جمع شدند و مدت یک هفته نوحه سراى و عزادارى کردند و برخى از آنان که نازا و عقیم بودند صاحب فرزند گردیدند.۳
شیخ مفید روایت کرده است وقتى رأس مقدّس امام حسین از کربلا به کوفه رسید و اهل بیت امام حسین(ع) به عنوان اسیران رخداد عاشورا به کاخ ابن زیاد آمدند، او با چوبى به دندانهاى حضرت مىزد و مىخندید، در این حال زینب دلش به درد آمد و گریست و گفت:
اى ابن زیاد به جان خودم تو بزرگان مرا کشتى… با مشاهده این وضع و اعتراض برخى حاضران در مجلس چون انس بن مالک و زید بن ارقم صداى گریه و ناله از میان جمعیت برخاست.۴ منابع دیگرى افزودهاند وقتى فاطمه دختر امام حسین(ع) خطبهاى براى کوفیان ایراد کرد، کوفیان صداى خویش را به گریه و زارى بلند کردند و گفتند تو را بس است اى دختر پاکان، قلب ما را آتش زدى، گلوهاى ما را خشک کردى و اندرون ما را شعلهور ساختى، آنگاه آن بانو ساکت گردید، بعد از خطبه امام سجّاد نیز صداى مردم از هر سو به گریه بلند شد و آنان به یکدیگر مىگفتند هلاک شدید و نمىدانید.۵ زینب کبرى(س) که زبان على در کامش بود به مردم اشاره کرد ساکت شوند، پس نفسها برگشت و خاموشى بر آن جمع حاکم گردید آنگاه بیاناتى مهیّج بر زبان آورد و خطاب به کوفیان گفت: اى بىوفایان به حال ما گریه مىکنید، اشکتان خشک مباد و ناله شما فرو ننشیند، براى آخرت خویش کردار زشتى فرستادهاید، آرى به خدا باید زیاد گریه کنید و کمتر بخندید که دامن خویش را به ننگى آلوده نمودهاید.
سید بن طاووس بعد از نقل این خطبه از بشربن خزیم اسدى که در آن مجلس حضور داشته است مىافزاید: قسم به خداوند آن روز مردم را حیرت فرا گرفته بود، در حالى که دستها را بر دهان گذارده و مىگریستند.۶ عبداللّه فرزند عفیف ازدى با قصیدهاى پرشور و طولانى که در رثاى سالار شهیدان در حضور ابن زیاد سرود مجلس وى را تحت تأثیر قرار داد و به همین دلیل به دستور عبیداللّه فرزند زیاد، حاکم کوفه، کشته شد، او در اشعارى حزنانگیز گفت، خورشید درخشان دچار کسوف و تیرگى گردید زیرا مصائب سختى در کربلا به وقوع پیوست و تمامى آفاق آشکارا از این بابت گریان گشتند.۷
طبرى از سوگوارى در منزل یکى از جنایتکاران کربلا گزارشى ارائه داده است، او خولى بن یزید ازدى مىباشد که سر امام را از عمر سعد تحویل گرفت و براى دادن بشارت به عبیداللّه و گرفتن پاداش قبل از دیگران به کوفه حرکت و چون با بسته بودن دارالاماره مواجه شد به خانه برگشت و آن سر مبارک را در تنور منزلش پنهان نمود، همسرش بعد از آگاهى شروع به ناله و فریاد نمود و براى مظلومیت امام حسین(ع) سخت گریست و منزل این ستمگر خائن را ترک گفت.۸
شیون در شام
سوگوارى براى اباعبداللّه و سایر شهیدان کربلا، با انتقال اسیران به شام، به سرزمین مذکور منتقل شد و محفل شادمانى و عیاشى یزید را به مجلس عزا تبدیل کرد. از کسانى که بعد از ورود اهل بیت امام حسین(ع) به دمشق، تحت تأثیر مظلومیت شهیدان کربلا قرار گرفت. خالد بن معدان است که ازجمله بزرگان تابعین نزد اهل سنت مىباشد، وى در همان آغاز ورود کاروان حسینى به شام که پیشاپیش اسرا و سرهاى بریده وارد مرکز حکومت اموى گردید به شدّت متأثر شد و گریست و از شدّت اندوه به مدّت یک ماه از مردم کنارهگیرى کرد و در حیرت و ماتم فرو رفت، بعد از آن که دوستانش به دیدنش رفتند، در رثاى امام حسین(ع) اشعارى سرود که ترجمه بخشى از آنها چنین است: اى فرزند دختر پیامبر با سر شما آمدند در حالى که به خون آغشته بود، با قتل شما گویى آشکارا، عمداً پیامبر را کشتند، شما را با لب تشنه شهید نمودند و در اینجنایت تأویل قرآن و وحى را در نظر نگرفتند، هنگام انجام این جنایت تکبیر مىگفتند اما با قتل تو تکبیر و تهلیل را نیز در معرض تهدید قرار دادند.۹
اهل بیت امام حسین(ع) در حالى به شام منتقل شدند که بر فراز شتران به غل و زنجیر کشیده شده و آفتاب داغ سیماى آنان را سوزانیده بود، دستهاى این عزیزان به گردنها بسته و در بازار دمشق گردانیده مىشدند وقتى اسیران را به بارگاه یزید بُردند زینب کبرى با مشاهده سر بریده برادر بسیار نالید و با گریهاى جانسوز فریاد زد اى حسین اى حبیب خدا اى فرزند مکّه و مدینه و پسر سرور زنان جهان فاطمه زهرا(س)، هر کس در آن مجلس بود با شنیدن این سخنان گریست.
یزید لعین بر لبان مبارک و دندانهاى امام حسین(ع) چوب مىزد، زینب با مشاهده این وضع نالید و با خود نجوا کرد کهاى کاش خواهرت نبود و تو را به این وضع نمىدید، بعد مطالبى سوزناک بیان داشت که اهل مجلس را به گریه واداشت، از آن پس سه روز عزادارى برپا شد و این نخستین مجلس سوگوارى عمومى بود که در دمشق و در حضور یزید براى امام سوم و یارانش برپا گشت، وقتى اسیران را به خانهاى در مجاور محل اقامت فرزند معاویه انتقال دادند تا چندین روز بر حادثه کربلا نوحه سرایى مىکردند و مورخان مىگویند این زنان بنىهاشم نبودند که مىگریستند بلکه زنان شامى هم اشک خود را تقدیم حماسه آفرینان محرم کردند.۱۰
بر اثر فعالیّتهاى تبلیغى امام زین العابدین(ع) و حضرت زینب(س) و تنفر روز افزون مردم،یزید چهرهاى نادم به خود گرفت و اجازه داد حتى اطرافیان درباره کربلا احساسات درونى خود را بیان کنند. از آن جمله وقتى اهل بیت سید الشهداء(ع) به منزل یزید رفتند هیچ زن و دخترى از خاندان او باقى نماند مگر این که همگام با اسیران به سوگوارى پرداختند.۱۱
یزید خطیبى را فرا خواند تا بر بالاى منبر برود و امام حسین و خاندانش را نکوهش کند او چنین کرد و در دفاع از معاویه و یزید زیاده روى نمود، امام سجاد(ع) بر این سخنران اعتراض نمود و از یزید خواست اجازه دهد سخنانى بر زبان آورد که خدا را خشنود نموده و براى حاضران پاداشى در بر داشته باشد، سرانجام با حمایت مردم، یزید رضایت داد امام به منبر برود، امام چهارم پس از ستایش خداوند و مدح رسول اکرم(ص) به معرفى خاندان خویش پرداخت و حقایقى را براى حاضران بازگفت که ناگهان صداى شیون مردم بلند شد، یزید از این که عزادارى مذکور تبدیل به یک قیام فراگیر گردد دستور داد مؤذن اذان بگوید و وقتى او گفت: اشهد انّ محمّداً رسول اللّه، حضرت فرمود صبر کن تا جملهاى در این ارتباط به مردم بگویم. اى یزید آیا پیامبر جدّ توست یا جدّ من؟ اگر بگویى جدّ توست که دروغ مىگویى و اگر اعتراف مىکنى که نیاى من است، پس چرا فرزندش را کشتى، اهل بیتش را اسیر و فرزندان سبط او را آواره بیابانها نمودى و چندان به بازگویى حقایقى پرداخت که صداى گریه مردم بلند گردید و سوگوارىها شدّت گرفت و موج این ماجرا در شهر انتشار یافت و یزید ناگزیر گردید رفتار خود را نسبت به خاندان اباعبداللّه و امام سجاد(ع) عوض کند و هنگام حرکت کاروان اسیران از شام به جانب مدینه، دستور داد با تشریفاتى اهل بیت را ببرند و نسبت به آنان با تجلیل و تکریم برخورد گردد، افکار عمومى هم دگرگون شد و مردم بیدار شدندو هیجانى در آنان پدید آمد و اسباب ناراحتى و فشارهاى روانى دودمان بنىامیّه را سامان داد.۱۲
ماتم دارى در مدینه
با استناد به پارهاى روایات و استنباط از منابع تاریخى اسیران کربلا بعد از بیرون آمدن از شام در بیستم صفر سال ۶۱ یا ۶۲ هجرى که مصادف با اربعین حسینى بود به قتلگاه شهیدان عاشورا رفتند و براى آنان مجلس سوگ و ماتم برپاکردند، برخى اصحاب و یاران ائمه هدى نیز به این جمع پیوستند و ساکنین آن نواحى اجتماع مذکور را گسترش دادند، مىگوید جابر بن عبداللّه انصارى نخستین صحابى پیامبر و حضرت على(ع) است که موفق گردید در روز اربعین مرقد امام حسین را زیارت کند.۱۳
کاروان اهل بیت پس از زیارت مرقد امام حسین و دیگر حماسه آفرینان عاشورا، به سوى مدینه حرکت کردند، این شهر آمادگى بهترى براى بزرگداشت قیام کربلا داشت و بانوانهاشمى در همان موقعى که متوجه شدند امام حسین(ع) مىخواهد از مدینه بیرون برود، دسته جمعى نوحه سرایى کردند، حضرت از آنان خواست دیگر بس است، زنان بنى عبدالمطلب گفتند پس سوگوارى را براى چه کسى نگاهداریم، این هجرت شما بوى جدایى دائمى مىدهد و همچون روزى است که پیامبر، فاطمه زهرا(س) و امام حسین(ع) به سراى دیگر شتافتند.۱۴
بشیر بن جذلم که مرثیه سرا بود و ذوق شعرى داشت مىگوید وقتى آن قائله به حوالى مدینه رسید امام زین العابدین(ع) فرمود. تو به داخل شهر برو و خبر شهادت امام را به مردم بده، او مىگوید سوار بر مرکب خویش گردیدم و با شتاب، خود را به مسجد النبى رسانیدم و ضمن گریه اشعارى را خواندم:
اى ساکنان یثرب(مدینه) دیگر در شهر نمانید چون امامحسین کشته شد و اشکهاى مداوم از دیدهها جارى سازید، بدنش در کربلا به خون آغشته گردید و سرش بر سر نیزهها در حال گردش است. بشیر مىافزاید به مردم گفتم على بن الحسین با عمهها و خواهرانش نزد شما آمدهاند و من قاصد او به سوى شما هستم، پیک کاروان(بشیر) خاطرنشان نموده است مردم از خانهها بیرون آمدند و براى استقبال در مسیر ورودى شهر آماده شدند امام سجّاد(ع) از خیمهاش بیرون آمد در حالى که با دستمالى اشکهاى خود را پاک مىکرد، براى ایشان کرسى گذاشتند، امام بر روى آن نشست تا سخن بگوید ولى گریه مجال نمىداد، با دیدن این وضع المناک فریاد مردم از هر سو به ناله و زارى بلند شد و هر کدام به امام چهارم تعزیت و تسلیت مىگفتند، با فرو نشستن هیجانهاى مردم امام خطبه غرّایى خواند آنگاه کاروان وارد مدینه گردید، شهر از آن زمان چندین روز متوالى شاهد مجالس عزا بود و نوحههاى دردآورى شنیده مىشد.۱۵
دسته جات سوگوار بانوان از منزل زینبکبرى(س) به سوى حرم پیامبر و از آن مکان مبارک به منزل ام البنین(همسر حضرت على و مادر ابوالفضل العباس) در حال رفت و آمد بود.۱۶
دختر عقیل بن ابى طالب وقتى خبر شهادت امام حسین و یارانش را شنید ضمن آن که ابیاتى سوزناک مىخواند همراه خواهرانش براى کشتههاى کربلا عزادارى مىکردند.۱۷
رباب دختر امرءالقیس (همسر امام حسین) در مدینه یک سال تمام با اندوهى ویژه مجلس سوگوارى برپا داشت، زنان مدینه همراهش مىگریستند و آنقدر این بانو گریه کرد که اشک دیدگانش خشک شد. ام البنین دختر حزام کلابیّه که فرزندانش در کربلا به شهادت رسیدند، هر روز به قبرستان بقیع مىرفت و براى چهار پسرش با نالهاى دردناک و دل سوز ندبه مىکرد، به طورى که مردم جمع مىشدند و به گریههایش گوش مىدادند و متأثر مىشدند او ضمن گریه در رثاى فرزندان شهیدش اشعارى غمناک مىخواند.۱۸
بعد از آن که اسراى کربلا به مدینه بازگشتند و عزادارى براى حماسه آفرینان طف در این شهر اوج گرفت یک نوع هیجان همراه با آگاهى و بیدارى، مردم مدینه را به تحرّک و موضعگیرى علیه دستگاه اموى وادار کرد و نفرت و انزجار آنان هر روز از ستمگران عصر خویش افزایش مىیافت و آن سیما و کارنامهاى که خیلى وقت پیش روشن و آشکارا دیده بود رفته رفته پیش روى آنان قابل تشخیص بود.
والى وقت مدینه یعنى عثمان بن محمد ابى سفیان که جوانى مغرور و کم تجربه بود وقتى مشاهده کرد اهالى این دیار از ظلم و جنایات یزید و اعوان و انصارش و فراموش گردیدن موازین اسلامى به ستوه آمدهاند به تصوّر نادرست خویش تصمیم گرفت قلمرو فرمانروایى خود را آرام و عدّهاى از بزرگان مدینه را از خود و یزید خشنود کند، بر این اساس گروهى از فرزندان مهار و انصار را به دمشق فرستاد تا اعتراضات خود را با فرزند معاویه در میان بگذارند در رأس این افراد انسان زاهد و پارسایى چون عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه دیده مىشد نمایندگان مدینه مورد احترام یزید قرار گرفتند و وى به آنان بخشش فراوان کرد و تصوّر نمود با این دِرَم بخشىها امواج تنفر و انزجار برخاسته از اقیانوس مردمان مسلمان را خاموش مىسازد امّا اکسیر قیام کربلا اثر خود را به شکلى دیگر نشان داد و این حیله نتیجه معکوس بخشید، چراکه تا آن زمان هرچه مسلمین از فسق، عیاشى و میگسارى و لهو ولعب دستگاه اموى مىشنیدند در حد مسموعات بود و شاید عدّهاى باور نمىکردند و حتى بعید هم مىدانستند که مسند خلافت اسلامى به امور زشت و شرم آور آلوده باشد.
گروه اعزامى از مدینه به شام که افراد موجّه، متدین و درست کردارى بودند از نزدیک خلافها و منکرات حاکم اُموى را مشاهده کردند و در بازگشت به مدینه به جاى این که دست از اعتراض و خشم و شورش بردارند، علم مخالفت و انزجار برافراشتند و مردم را به خلع یزید دعوت کردند، حرکت مزبور به یک قیام عمومى تبدیل شد و یزید را در موجى از هراس و نگرانى قرار داد و او براى رهایى وضع سپاهى از شامیان به فرماندهى مسلم بن عقبه به سوى شهر پیامبر فرستاد که از بس در کشتار مردم مدینه و جنایات واقعه حرّه به سال ۶۳ هجرى اسراف کرده بود او را لقب مسرف دادند، این جانى بعد از غلبه بر مخالفان، فرمان قتل و غارت داد و از روز ۲۸ ذیحجه این سال به مدت سه روز و سه شب، خونخواران شامى عدّهاى از صحابه و زاهدان و انسانهاى عابد و وارسته را به قتل رسانیدند، آن قدر از اهالى مدینه کشته شدند که ده هزار زن بى شوهر شدند، ناگوارتر از این کشتارها و غارت اموال مردم اقدام لشکر حریض شام به هتک ناموس اهل مدینه بود.۱۹
گریههاى امام سجّاد، باران بیدارى
امام سجّاد اگرچه در یک دورانى توأم با اختناق شدید و بحرانى مىزیست، کوشید قیام کربلا و انقلاب حسینى زنده بماند و از آن بهرهبردارى درست شود، آن حضرت همان گونه که اشاره کردیم در سه مرکز مهم آن زمان دنیاى اسلام از طریق سخنرانىهاى موج آفرین، برپایى مجالس سوگوارى براى امام حسین و یارانش و گریه و ماتم دارى یک نوع جوشش و خیزشى را در میان مسلمانان پدید آورد که سرچشمهاش حماسههاى کربلا بود.
در واقع آن حضرت پرچم دفاع از حق و پیام رسانى خون کشتههاى نینوا را بر دوش داشت و در خطبهها و گفتگوهایى که با برخى دوستان و حتى دشمنان داشت ضمن بیان مصائب اهل بیت، عزّت و کرامت این بزرگواران را آشکار ساخت و حجّت را بر همه تمام کرد.
در هنگام دفن پیکر مقدس حضرت امام حسین(ع) فرزند داغدارش، على بن الحسین(ع) بعد از آن که جسد مبارک را وارد قبر نمود گلوى خودیش بر گلوى گلگون پدر نهاد و با چشم گریان فرمود: خوشا به حال زمینى که پیکر شریفت را در آغوش گرفته است، این دنیا بعد از تو تیره و تار است ولى سراى جاوید به نورت تابندگى دارد امّا حزن و اندوه ما از این پس دایمى است.۲۰
امام صادق(ع) فرمودهاند: حضرت زین العابدین چهل سال بعد از پدر بزرگوارشان گریستند، هیچ غذایى در برابرشان ننهادند مگر آن که گریه مىکردند و چون یکى از خدمه دلیل این همه ناله و زارى را پرسیدند و از این وضع اظهار نگرانى کرد، فرمود: من شدّت حزن و اندوه را به خدا شکوه مىکنم و از پروردگارم چیزى را مىدانم که شما نمىدانید، هیچ گاه کشته شدن فرزندان فاطمه را یادآور نمىشوم مگر این که اشکم جارى شود.۲۱
در پاسخ یکى از کسانى که به گریههاى شدید حضرت معترض بود، امام فرمود: واى بر تو یعقوب پیامبر دوازده فرزند داشت که وقتى یکى از آنان(یوسف) از چشم پدر دور شد در فراقش به قدرى گریست که دیدگانش نابینا شد
و کمرش از غصّه حضرت یوسف خمیده گشت در حالى که مطمئن بود فرزندش در سلامت به سر مىبرد ولى من بادو چشم خود دیدم که پدر، برادر، عموهایم و هفده تن از اهل بیتم روبرویم کشته شدند، چگونه مىتوانم گریه نکنم.۲۲
آن حضرت در بیانى این گونه مسلمین را براى گریه بر امام حسین(ع) تشویق کردهاند: هر مؤمنى که چشمانش براى شهادت امام حسین(ع) گریان گردد به طورى که اشک بر گونههایش سرازیر گردد خداوند به سبب آن، او را در غرفههاى بهشتى جاى دهد که روزگاران درازى در آنها به سر ببرد.۲۳
از موضعگیرىها، سفارشها و سوگوارىهاى امام سجاد(ع) بر مىآید که برگزارى مجالس ماتم براى کشتههاى دشت کربلا از مؤثرترین ابزارى بوده که مىتوانسته با نقشههاى شوم بنى امیّه براى محو آثار و برکات معنوى و فرهنگى این قیام مقابله کند. ابوریحان بیرونى مىنویسد: امویان در این روز لباس نو بر تن کردند و عاشورا را عید گرفتند، عطر استعمال نموده و مهمانى و ولیمهها دادند و تا زمانى که بر سر کار بودند این رسم منحوس در میان مردم برقرار بود.۲۴
حضرت امامباقر(ع) و عزاى حسینى
امام باقر(ع) براى این که یاد حسین(ع) از دلها نرود و در تمامى قرون و اعصار زنده بماند و همواره جامعه اسلامى از این مصیبت بزرگ درس فرا گیرد مردم را به گریه و حتى تباکى در این باره تشویق مىفرمود و با این سوز دل و تأثر از دشمنان اهل بیت دورى گزینند و به سوى معرفت و فضیلت گرایش یابند، آن حضرت مبلغ هشتصد درهم به منا فرستاد تا زنان نوحه خوان در این مکان مبارک براى مصایب اهل بیت و عاشورا ندبه کنند و نوحه بخوانند و مردمانى را که در موسم حج اجتماع کردهاند متوجه مظلومیت این خاندان نمایند.۲۵
البته با توجه به اختناق اموى، امام از مشتاقان حماسه آفرینان کربلا مىخواست رعایت احتیاط را کرده و عزادارىها را به نحوى برگزار کنند تا مبادا ستمگران به این بهانه به آتش افروزى و خصومت ورزىهاى خونین بپردازند. در عین حال آن حضرت تأکید داشتند یادبودهاى این چنینى ضمن این که مکتب اسلام و فرهنگ تشیع را از انزوا بیرون مىآورد و فضیلتها را در جامعه ترویج مىدهد مردم را براى دفاع از حق و پایدارى در برابر ستم مهیّا مىکند، آن فروغ پنجم امامت فرمودند: هرگاه پیرامون هم جمع شدید به یاد ما باشید، بهترین مردم کسانى هستند که درباره اوضاع و احوال ما مذاکره مىنمایند و مردم را به سوى ما فرا مىخوانند.۲۶
ابن قولویه گفته است امام باقر(ع) فرمود: در روز عاشورا باید براى امام حسین(ع) گریست و هر کس در خانهاش باشد، توصیه کند که اهل آن، در این ماجرا بگریند و آنان به یکدیگر مصائب اباعبداللّه(ع) را تسلیت گویند و چون سنت مذکور را برپا دارند و در استمرار آن بکوشند در پیشگاه خدا ضامنم که ثواب دوهزار حج و عمره و جهاد در رکاب پیامبر اکرمو ائمه هدى به آنان عطا مىفرماید.۲۷
امام باقر با این تأکیدها به مردم براى زنده نگاه داشتن این رخداد، جرئت مىداد کمیت بن زید اسدى متوفى در ۱۲۶ هجرى قصیدههاى مهمى را در مدح بنىهاشم و ذکر مصائب آل رسول، در حضور امام باقر(ع) و فرزندش امام صادق(ع) سرود، محمد جواد مغنیه مىگوید کمیت وقتى قصیده میمیه را خدمت امام پنجم خواند و به اینجا رسید که: یکى از بنىهاشم در نبرد طف مظلومانه در میان هیاهوى مردم کشته شد. حضرت گریست و فرمود: اى کمیت اگر نزد ما پولى بود به تو مىدادیم ولى براى تو همان چیزى است که رسول خدا(ص) به حسان بن ثابت گفت: همیشه تو با روح القدس کمک مىشوى مادامى که از ما خاندان حمایت کنى۲۸٫
امام باقر(ع) در اهمیت سوگوارى براى سالار شهیدان کربلا فرمودند: آسمان بر اَحَدى بعد از حضرت یحیى بن زکریا نگریست مگر بر حسین بن على(ع) که چهل روز برایش اشک ریخت.۲۹
آن فروغ امامت نسبت به کسانى که در روز عاشورا نمىتوانند به زیارت آن حضرت بروند این گونه دستور عزادارى دادند و فرمودند: بر حسین(ع) ندبه و زارى کنید و خانهها و اهل آن عزادارى برپا نمایند و یکدیگر را در حالت ماتم و تعزیت گویى ملاقات کنند.۳۰
تشویق به شورآفرینى در مکتب امام صادق(ع)
دوران امامت حضرت صادق(ع) با ضعف و انقراض دستگاه اموى و انتقال حکومت به بنى عباس مقارن بود، از این روى آن حضرت براى شکوفایى معارف اهل بیت و ریشه دار کردن شعائر مذهبى و خصوص عزادارى به مناسبت حادثه عاشورا نقش حسّاسى را بر عهده گرفت، با این وجود هنوز رگههاى سیاه اختناق زمامداران خودسر براى آن فروغ ولایت تنگناهایى را پدید مىآورد و مواردى نشان مىدهد آن حضرت در اینباره تحت نظر و مورد تجسّس عمّال دستگاه عباسى قرار گرفته بود، به گونهاى که مجبور گردید براى در امان ماندن از آسیبهاى حاکمان و برجاى ماندن این سنّت دینى تقیّه کند و شیون عزاداران حسینى در خانهاش را به بیمارى فرزندش نسبت دهد.۳۱
با این وصف با کمترین اشارهاى به واقعه کربلا، اشک امام جارى مىگردید و حتى یک بار که امام دخترى کوچک از خاندانهاشمى را دید، متأثر شد و گریست.۳۲
امّا برنامههاى تشویقى امام براى برپایى مراسم سوگ و ماتم و اهمیت دادن به این سنّت حسنه متعدد است که به مواردى اشاره مىگردد:
امام خطاب به عبداللّه بن حمّاد بصرى: به من آگاهى دادهاند عدّهاى از اهالى کوفه و غیر آن و نیز زنان نوحهگر در نیمه شعبان به مزار امام حسین(ع) مىآیند، عدّهاى کیفیت شهادت را بیان مىکنند و گروهى دیگر مرثیه خوانده و نوحه خوانى مىنمایند، حماد بصرى این خبر را مورد تأیید قرار داده و گفت: فدایتان گردم آن چه را فرمودید مشاهده کردم، امام فرمود: خدا را از این بابت ستایش مىکنم که در میان مردم کسانى را قرار داد که به نزد ما مىآیند و ما را مدح مىکنند و مرثیه مىخوانند و قرار داد دشمن ما را کسانى که طعنه مىزنند برایشان و آنها را تهدید مىکنند و تلاششان را تقبیح مىکنند.۳۳
همچنین آن حضرت به ابى عماره (شعر خوان) فرمود: هر که شعرى در رثاى حسین بن على بخواند و پنجاه نفر را بگریاند بهشت نصیبش مىگردد، امام در این روایت عدد عزاداران را حتى به یک نفر هم تقلیل مىدهد و باز برایش بهشت را تضمین مىنماید و در خاتمه نوید مىدهد اگر کسى شعرى بخواند در مصیبت حسین و خود را به گریه وادارد جنّت براى اوست امام به ابوهارون نابینا نیز همین نکات را یادآور شد.۳۴
جعفربن عفان در محضر آن حضرت اشعار رثایى خواند و آن جناب را گریاند، امام خطاب به وى فرمود: هر آینه به درستى که خداى تعالى براى تو در این ساعت بهشت را مقرّر ساخت و گناهانت را مورد آمرزش قرار داد.۳۵
در روایتى دیگر فروغ ششم امامت تأکید نمودند: نزد هر کس که از ما(و مظلومیت ما) یاد گردد و دیدگانش پر از اشک گردد خداوند آتش را بر چهرهاش حرام مىکند.۳۶
آن حضرت هرگونه ناله و زارى را مکروه دانستند جز گریه بر امام حسین(ع) و افزودهاند نَفَس کسى که به دلیل مظلومیت ما خاندان غمگین است، تسبیح مىباشد.۳۷ و خطاب به یکى از شاعران مىفرمایند: دوست دارم برایم شعرى بسرایى و بخوانى چرا که این روزها ایام غم و اندوه ماست(مصادف با عاشوراست).۳۸
البته امام صادق(ع) مایل بودندشعرا به همان شیوه سنتى و مناسبت با ذائقه مردم عادى شعر بخوانند و با سرودههاى خود علاقهمندان را تحت تأثیر قرار دهند، ابوهارون مکفوف مىگوید خدمت حضرت صادق(ع) رسیدم، فرمود برایم شعرى بخوان، پس خواندم فرمودند: نه همانطور که براى افراد عادى نزد مرقد امام حسین(ع) مرثیه خوانى مىکنى براى ما نیز عمل کن.۳۹
از عبداللّه سنان روایت گردیده است در روز عاشورا بر امام صادق(ع) وارد گردیدم در حالى که عرض کردم یابن رسول اللّه براى چه مىگریید، خداوند دیده شما را نگریاند، فرمود: مگر نمىدانى در چنین روزى امام حسین(ع) به شهادت رسید و گریه بیش از این بر آن بزرگوار امان نداد و دیگران نیز همراه حضرت گریستند.۴۰
محمد بن سهل در ایام تشریق خدمت امام صادق(ع) رسید و امام خانواده خود را فرا خواند تا مجلس سوگوارى تشکیل دهند آنگاه به کمیت اسدى فرمود تا اشعار خود را در رثاى امام حسین(ع) بخواند، او چنین کرد و جمع حاضر به گریه و زارى پرداختند و امام در حق وى دعا و طلب آمرزش کرد. مسمع بن عبدالملک بصرى که به دلیل وجود جاسوسان حکومتى نمىتوانست در کربلا حاضر شود به محضر امام رسید، حضرت به وى یادآور شد مصیبت امام حسین(ع) را به یاد مىآورى، او گفت: آرى، امام فرمود متأثر هم مىگردى، وى تأیید کرد و افرود چنان ناراحت مىشوم که خانوادهام آثار غم و اندوه را در من مشاهده مىکنند، از خوردن نیز امتناع مىنمایم، امام فرمود: آگاه باش که از کسانى به حساب مىآیى که در شادى ما خوشحال و در عزاى ما غمگین مىگردند.۴۱
امام صادق(ع) در مناجات خویش بعد از نماز مىفرمودند: اى خدایى که ما را به کرامت ویژه گردانیدى و به ما وعده شفاعت دادهاى این چهرههاى آفتاب سوخته را که بر قبر اباعبداللّه مالیده مىشود بیامرز و این دیدگانى را که از سر دلسوزى براى ما اشک مىریزند و این قلوبى که در غم مصایب ما بى تاب و سوزان است و این ناله و شیونهایى که براى ما صورت مىگیرد مشمول رحمت خویش بفرما. بار خدایا این جانها و پیکرها را به تو مىسپارم تا در آن روز تشنگى (روز قیامت) از حوض کوثر سیرابشان کنى.۴۲
از امام صادق(ع) پرسیده شد چه باعث گردیده که روز عاشورا ایام مصیبت، غم و گریه گردیده ولى سالروز شهادت پیامبر(ص)، فاطمه زهرا(س)،على(ع) و حسن به على(ع) این گونه نمىباشد، امام فرمودند روز کشته شدن امام حسین(ع) از نظر مصایب و ناگوارىها از تمامى ایام عظیمتر است، زیرا مردم وقتى پیامبر رحلت فرمود به وجود دیگر اصحاب کساء آرامش مىیافتند و با شهادت هر کدام از آنان، دیگرى تسلّى بخش مردم بود و با به شهادت رسیدن امام حسین(ع) دیگر کسى نبود که مردم را آرامش بدهد و رفتنش به منزله رفتن تمامى آن بزرگواران بود، همان گونه که وجودش همچون وجود دیگر اصحاب کساء بود.۴۳
اندوه امام کاظم(ع)
ایام امامت حضرت موسى بن جعفر(ع) با سالهاى آخر خلافت منصور دوانیقى و دوره خلافتهادى عباسى و سیزده سال از خلافتهارون مقارن بود، در چنین موقعیتى قیامها و جنبشهایى با تأثیر پذیرى از حماسه کربلا سامان یافت، بسیارى از سادات، علویین و امامزادگان که علیه دستگاه استبداد بنىعباس قیام کرده بودند به شهادت رسیدند، آنان غالباً از عالمان، پرهیزگاران، حق طلبان اهل بیت و شیر بیشه شجاعت بودند و در حراست از مواضع انقلابى ائمه، آن ستارگان فروزان را یارى مىکردند.
گسترش این نهضتها از یک سو و افزایش اقتدار سیاسى بنىعباس خصوص در دورانهارون از سوى دیگر باعث تشدید مراقبت و سختگیرى نسبت به امام شد به طورى کههارون درباره امام مىگفت: خوف آن دارم فتنهاى برپا کند که طى آن خونها ریخته شود، سختگیرى نسبت به امام به جایى رسید که کمتر کسى مىتوانست حتى براى ضرورىترین مسایل و سؤالات به امام دست یابد، با این وصف امام کاظم نمىتوانست به طور علنى و فراگیر به سوگوارى براى سالار شهیدان بپردازد یا حتى زمینههاى ترویج این سنت را پىگیر باشد.
اما امام مىکوشید سیماى حماسه آفرین دشت نینوا را به مردم معرفى کند و با رعایت برخى استراتژىها فرهنگ ایثار و شهادت را به شیعیان انتقال دهد و آن را استوار و پایدار سازد، حضرت تأکید کردند: کمترین چیزى که به عنوان اجر و ثواب به زیارت کننده امام حسین(ع) در کنار شط فرات داده مىشود، هنگامى که عارف به حق او و حرمت او و ولایت او باشد، این است که گناهان گذشته و آیندهاش آمرزیده مىشود.۴۴
امام هیچگاه آموزش درس عزادارى به ارادتمندان امام حسین(ع) را بطور علنى و عینى فراموش نکرد. حضرت امام رضا(ع) از این جنبه زندگى پدرش چنین گزارش داده است: وقتى محرم فرا مىرسید دیگر کسى پدرم را خندان نمىدید و نگرانى، ناراحتى و اندوه بر آن بزرگوار غالب مىگردید تا ده روز از آن بگذرد، روز دهم که مىشد زمان مصیبت، اندوه و گریه آن حضرت بود و مىفرمود این روز روزى است که در آن امام حسین(ع) به شهادت رسید.۴۵
پیوستگى عاطفى امام رضا(ع) با عاشورا
اگرچه دوران امامت حضرت رضا(ع) با ایام فرمانروایىهارون و فرزندش مأمون مصادف بود اما رفته رفته شخصیت والاى امام و نقش چشمگیر آن حضرت در جامعه آن روز، شرایطى را بوجود آورد که عباسیان فشارهاى سیاسى را در حق ائمه کاهش دهند و با چنین اوضاعى امام موفق گردید به دفاع از حق و بیان اصل امامت و رهبرى بپردازد و با برنامههاى ویژه و توصیههاى موکّد یاد حماسه آفرینان کربلا را در اذهان و قلوب زنده نگاه دارد. حضرت رضا(ع) فرمودند: هر کس در مجلسى بنشیند که در آن امر و مرام ما احیاء گردد، دلش در روزى که قلوب مىمیرند، نمىمیرد.۴۶
شیخ صدوق روایت کرده است حضرت امام رضا(ع) فرمودند: محرم ماهى بود که مردم در زمان جاهلیت قتال و جدال را در آن حرام مىدانستند اما این جفاکاران حرمت محرم را نگه نداشتند و خون ما را حلال و احترام ما را نادیده گرفته و اهل بیت ما را اسیر کردند، خیمههاى اهل بیت را سوزانیده و اموال آنان را به غارت بُردند و هیچ حُرمتى از براى رسول اللّه(ص) در حق ما لحاظ نکردند. روز قتل امام حسین(ع) چشمهاى ما را مجروح و اشک ما را جارى و عزیز ما را ذلیل گردانیدند، پس گریه کنندگان بر مثل حسین باید بگریند زیرا که گریستن بر او، گناهان را محو مىسازد.۴۷
حضرت على بن موسى الرضا(ع) مىفرمایند: هر کس که عاشورا را روز ماتم و اشک قرار دهد، خداوند در روز قیامت برایش سرور و شادمانى در نظر مىگیرد.۴۸
ریّان بن شبیب مىگوید: روز اول محرم به حضرت رضا(ع) وارد شدم که فرمودند: اى فرزند شبیب اگر براى چیزى مىگریى براى حسین گریه کن زیرا که او را و هیجده تن از خاندانش را که در زمین نظیرى نداشتند کشتند، آسمان و زمین بر قتل او گریستند و چهار هزار فرشته براى یاریش به کربلا آمدند ولى او را مقتول یافتند، پس بر سر قبرش پریشان و غبار آلود خواهند بود تا وقتى که قائم آل محمد ظهور کند و از یاوران آن حضرت خواهند بود و شعارشان یالثارات الحسین است.۴۹ اگر بر حسین بگریى چندان که اشک برگونههایت جارى گردد خداى تعالى گناهانتان را مىبخشد، اگر مىخواهى در درجات بهشت با ما باشى براى اندوه ما محزون و در ایام سرور ما شادمان باش.۵۰
دعبل خزاعى، روایت کرده است در ایام عاشورا خدمت على بن موسى رسیدیم دیدیم آن حضرت با اصحاب خویش ملول و محزون نشستهاند، چون امام مرا دید فرمود: آفرین بر تو، مرحبا به یارى کننده ما با دست و زبان خودش. پس مرا طلبید و نزد خود نشانید و فرمود: اى دعبل دوست دارم شعرى برایم بخوانى که این ایام، زمان حزن ما و شادى دشمنان ما خصوص بنى امیّه بوده است. اى دعبل کسى که بگرید و بگریاند بر مصائب ما حق تعالى او را در زمره ما محشور گرداند و بعد حضرت برخاست و پرده در میان ما و اهل حرم زد و ایشان را بین پرده نشانید تا در سوگ جدّ خویش بگریند. سپس به من فرمود: مرثیه بخوان براى امام حسین(ع) که تو تا زندهاى یار و مدح گوى ما هستى و با این کار ناصر ما باش و در این امر کوتاهى مکن. دعبل مىگوید: اشک از چشمانم جارى گردید و اشعارى در رثاى اباعبداللّه(ع) خواندم.۵۱
حمایت از حماسه
بعد از شهادت حضرت امام رضا(ع) در آخر صفر سال ۲۰۳ هجرى به دست مأمون، عرصه بر ائمه پس از ایشان روز به روز تنگتر گردید و میزان فشار سیاسى و مراقبتها و کنترلهاى کارگزاران ستمگر عباسى بر آن بزرگواران هر لحظه افزایش یافت واین دوران که در مجموع ۵۷ سال طول کشید از نظر فضاى سیاسى و اجتماعى داراى تشابه زیادى مىباشد، با تمام این محدودیتها و سختگیرىها هر کدام از این سه امام در مرزبانى از حریم اسلام و حمایت از حق و عدالت لحظهاى دریغ نکردند و در سنگر دفاع از فضیلت و معنویت استقامت ورزیدند و با ایثار و فداکارى و فرزانگى اجازه ندادند مشعل عاشورا خاموش گردد و پیام آن را به گوش علاقهمندان رسانیدند.
امامهادى(ع) با وجود آن که خود از نظر امامت و ولایت همچون امام حسین(ع) داراى حرمت و کرامت بود، براى آن که مردم را به سوى بارگاه امام سوم توجه دهد و اهمیّت این مکان را یادآور شود در هنگام بیمارى از ابوهاشم جعفرى و محمد بن حمزه خواست کسى را به حائر حسینى بفرستید تا برایم دعا کند و چون دلیل این امر را از حضرت پرسیدند، فرمود: اینها جاهایى است که خداوند دوست دارد در آن عبادت صورت گیرد، من نیز علاقه دارم تا در چنین مکانهایى که خدا مىخواهد خوانده شود، برایم دعا کنند.
آن حضرت مردم را براى زیارت امام حسین(ع) و گرامى داشت یاد حضرت ابا عبداللّه تشویق مىفرمود و تأکید مىکرد هر کس از خانهاش به قصد زیارت امام حسین(ع) از خانه بیرون رود و به سوى فرات رفته آن جا غسل(زیارت) کند، خداوند او را از رستگاران مىنویسد و چون به او سلام کند خداوند وى را در زمره کامیابان مىشمارد و چون از نمازش فارغ گردد، فرشتهاى نزدش مىآید و مىگوید: رسول اکرم:(ص) به تو سلام مىرساند و مىفرماید تمام گناهانت بخشیده شد، عمل خود را از سر گیر.
با توجه به اختناق عباسیان امام در قالب زیارت امام حسین(ع) و شهدا در روز عاشورا مقام آن حضرت و دیگر شهیدان کربلا را مورد تکریم قرار داد و پس از ذکر مقامات معنوى و ملکوتى اباعبداللّه و پیوستگى ایشان با رسول اکرم(ص) به شیوهاى که معمولاً در مقتلها و بین روضه خوانان معروف متداول است گزارشى از جنایت امویان درباره آن خورشید عاشورا و قمرهایش ارائه داد و برقاتلان این عزیزان لعنت فرستاد امام در این زیارت به یکایک شهیدان کربلا از بنىهاشم تا اصحاب و یاران حسین بن على(ع) سلام مىنماید، این متن زیارتى را حضرتهادى به سفارش منصوربن عبدالمنعم در سال ۲۵۲ هجرى نگاشت و برایش توسط محمد بن غالب اصفهانى فرستاد.۵۲
حضرت امام حسن عسگرى(ع) در قالب دعا و صلوات و درود فرستادن بر امام حسین(ع) ضمن اشاره به مقامات معنوى و روحانى و مطهر بودن و جنبههاى هدایتى آن سید شهیدان کربلا از مظلومیت او سخن مىگوید و مىفرماید: خدایا بر حسین بن على درود فرست، آن مظلوم شهید، کشته کافران و بر خاک افتاده فاجران، خدا لعنت کند گروهى که تو را کشتند و به یاریت اقدام نکردند و بر ضد تو گرد آمدند. از کسانى که تو را تکذیب کردند و حق تو را سبک شمردند و خونت را مباح دانستند به درگاه خداوند بیزارى مىجویم. گواهى مىدهم که تو و امامان از فرزندان تو، کلمه تقوایید و باب هدایت و دستگیره محکم و حجّت بر اهل دنیا، گواهى مىدهم که من به شما ایمان و به مقام و منزلت شما یقین دارم و با جانم و خودم و آیینهاى دینم و فرجام کارم و بازگشت گاهم در دنیا و آخرت پیرو شمایم.۵۳ این شیوه از برنامه امام حسن عسکرى(ع) مىتواند براى روضه خوانها و مدّاحان الگوى استوار و مورد اطمینان باشد.
با این بررسىها نتیجه مىگیریم عزادارى براى سبط نبى اکرم امام حسین(ع) نیرومندترین وسیله براى زنده نگاه داشتن دین حق و برقرارى پیوند عاطفى و سیاسى با ائمه هدى است و هیچ عاملى همچون سوگوارى فرهنگ عاشورا را گسترش نمىدهد و تقویت نمىکند به همین دلیل رهبران الهى حتى قبل از وقوع این حادثه ضمن خبر دادن به قیام عاشورا، اقدام به عزادارى مىکردهاند تا مردم نسبت به آن کوتاهى نکنند، ماتمدارى معصومین و ترتیب دادن مجالس و هزینههایى براى این برنامه و تشویق شاعران یک نوع آموزش عملى در احیاى یاد شهیدان کربلا و تعظیم مصائب بزرگ عاشورا بوده است.
پىنوشتها:
- گسترش نهضت حسینى، شهید دکتر محمد جواد باهنر، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ اول ۱۳۷۷، ص ۲۱ – ۲۲٫
- شیعه و زمامداران خودسر، محمد جواد مغنیه، ترجمه مصطفى زمانى، ص ۱۹۵٫
- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۲۰۰، تاریخچه عزادارى حسینى، ص۸۰ – ۸۱٫
- الارشاد، ج ۲، ص ۱۱۷ – ۱۱۸٫
- مجالس اسّنیه، سید محسن امین جبل عاملى، ترجمه محمدرضا جباران، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۲۳۳ – ۲۳۴٫
- اللهوف على قتلى الطفوف، ص ۱۵۰ – ۱۵۱٫
- آبشارهاى عاشورایى، از نگارنده، قم، موج علم، ص ۱۳۸۵، ص ۴۸، به نقل از بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۳۲۲٫
- تاریخ الامم و الملوک، ابوجعفر محمد بن جریر طبرى، تحقیق ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ج ۵، ص ۴۵۵٫
- مناقب آل ابوطالب، ابن شهر آشوب سهروى مازندرانى، بیروت دارالاخوان، ج ۳، ص ۱۱۷٫
- سنّت عزادارى و منقبت خوانى در تاریخ شیعه امامیه، محمود تقى زاده، داورى، تهران، مؤسسه شیعهشناسى، ص ۷۲، به نقل از نصوص من تاریخ ابى مخنف، ج ۱، ص ۵۰۰٫
- الکامل شیخ بهائى، ج ۲، ص ۳۰۰، قتل خوارزمى، ص ۷۶ – ۷۸، مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۱۷۴٫
- گسترش نهضت حسینى، ص ۸۲ – ۸۳٫
- موسوعه آل النبى، ص ۷۴۷، مجالس السنیه، ص ۱۴۲، المدخل الى موسوعه العتبات المقدسه، تدوین جعفر خلیلى، ص ۳۶۱٫
- تاریخچه عزادارى حسینى، ص ۴۰، به نقل از اعیان الشیعه، قسم اول از جلد چهارم، ص ۷۵٫
- المجالس السنیه، ص مجس نودم، مثیرالاحزان، ص ۹۰٫
- احرام محرم، ص ۲۳٫
- الارشاد فى معرفه حجج اللّه على العباد، ج ۲، ص ۱۲۴٫
- الکامل، ابن اثیر، ج ۴، ص ۴۵، مقاتل الطالبیین، ص ۸۵٫
- دراینباره بنگرید به تاریخ طبرى ذیل وقایع سال ۶۳ هجرى، واقعه حرّه، محمد على چنارانى و احمد ترابى و نیز اسرار و آثار واقعه کربلا به قلم جلال الدین همایى، گسترش نهضت حسینى، باهنر.
- معالى السبطین، حایرى مازندرانى، ج ۲، ص ۴۰٫
- مناقب آل ابى طالب، ج ۳، ص ۳۰۳، کامل الزیارات، ص ۲۱۳، المجالس السنیه، مجلس نود و یک.
- کامل الزیارات، باب ۳۲، ص ۱۱۵٫
- ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شیخ صدوق، ص ۱۰۸، بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۸۵٫
- آثار الباقیه، ابوریحان بیرونى، ترجمه اکبر داناسرشت،تهران، امیرکبیر، ص ۱۳۶۳، ص ۵۲۴٫
- مقتل الحسین، علّامه عبدالرزاق مقدّم، ترجمع عزیزاللّه عطاردى، تهران، جهان، ۱۳۶۸، ص ۱۰۹٫
- همان، ص ۱۰۳٫
- کامل الزیارات، ابن قولویه، ص ۱۷۴٫
- شیعه و زمامداران خودسر، ص ۱۴۹ – ۱۵۰، تاریخچه عزادارى حسینى، ص ۱۷۴٫
- کامل الزیارات، ص ۹۵، حدیث نهم.
- همان، ص ۱۷۵٫
- الغدیر، علّامه عبدالحسین امینى، ج ۲، ص ۲۹۴ – ۲۹۵٫
- احرام محرم، ص ۳۵٫
- کامل الزیارات، باب ۱۰۸، ص ۳۲۵ – ۳۲۶٫
- همان، مأخذ، ص ۱۰۵ – ۱۰۶٫
- رجال کشى، ص ۲۸۹٫
- بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۸۵٫
- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۱۴؛ امالى شیخ مفید، ص ۳۳۸٫
- مستدرک الوسایل، میرزا حسین نورى، ج ۱۰، ص ۳۸۶٫
- بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۸۷٫
- اختیار معرفه الرجال، شیخ طوسى، قم، آل البیت، ج ۲، ص ۵۷۴٫
- کامل الزیارات، ص ۹۳٫
- بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۸، ص حدیث شماره ۳۰٫
- همان، ج ۴۴، ص ۲۶۹٫
- کامل الزیارات، باب ۵۴، حدیث سوم، ص ۱۴۹٫
- امالى، شیخ صدوق، مجلس ۲۷، ص ۷۸، المنتخب، فریدالدین طریحى، ج ۲، ص ۴۸۳٫
- بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۸۷٫
- امالى صدوق، ص ۱۳۰ – ۱۲۹، مناقب آل ابى طالب، ج ۳، ص ۲۳۸٫
- بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۸۴٫
- نفس المهموم، محدث قمى، ص ۳۰ – ۳۱٫
- امالى صدوق، مجلس ۲۷٫
- کامل الزّیارات، باب ۳۲، ص ۱۱۲٫
- فرهنگ جامع سخنان امام هدى(ع)، پژوهشکده باقرالعلوم، ص ۵۴۵ ۵۱۱ ۵۰۹ ۴۸۹٫
- فرهنگ جامع سخنان امام حسن عسکرى(ع) گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم، ص ۴۳۷٫