دانستنیهایى از قرآن

 

“قل من ینجیکم من ظلمات البرّ و البحر تدعونه تضرّعاً و خفیه لئن أنجانا من هذه لنکوننّ من الشاکرین × قل الله ینجّیکم منها و من کل کرب ثم أنتم تشرکون” ( سوره أنعام – آیه۶۴ – ۶۳)

بگو(اى پیامبر) کیست که در ظلمتهاى بیابان و دریا شما را نجات مى‏دهد، که او را با التماس و در دل خویش مى‏خوانید که بار خدایا اگر ما را از این گرفتارى نجات دهى، حتما و قطعا سپاسگزار خواهیم بود؟ بگو که خدا شما را از این گرفتارى و از همه بلاها نجات مى‏دهد ولى باز هم شرک مى‏ورزید!

 

یکى از روشهاى ممتاز قرآن براى هدایت کفار و از خدا بى خبران، تکیه کردن بر وجدان و فطرت انسانى است و با انگشت گذاشتن روى مسائل درونى و روانى، فطرت خفته انسانها را بیدار مى‏کند و آنان را به سوى خداى یکتا باز مى‏گرداند. شاید برجسته ترین و روشن ترین نمونه‏هاى آن، همین مطلبى باشد که در آیه شریفه آمده و در آیات دیگرى نیز به آن اشاره شده است. در روایتى آمده است که شخص ملحدى از إمام صادق علیه‏السلام پرسید: خدا را چگونه بیابم ؟ حضرت فرمود: گاهى شده است که در وسط دریا کشتى شما متمایل به غرق شدن باشد ؟ عرض کرد: آرى. فرمود: در آن حال به قلبت خطور نکرد که کسى توانائى نجات تو را از این مرگ محقق دارد ؟ گفت: چرا ! فرمود: همو که توقع نجات از او داشتى و تو را نجات داد خداو پروردگار تو است.

در این جا نیز خداوند به پیامبرش روش زیبائى را براى هدایت کفار مى آموزد و آن تکیه بر چنین مطلبى است. مى‏فرماید: به اینها بگو در ظلمات دریاها و در تاریکى شبهاى دراز در دل بیابانها چه بسا گرفتار شده‏اید و در حالى که هیچ امیدى به زنده ماندن نداشتید، یک روزنه همواره جلوى دیدگانتان گشوده شده بود که از راه آن با التماس و تضرع، با کرنش و خواهش خدا را مى‏خواندید و با قلبى مضطرب به سوى او روى مى آوردید و گریه کنان ملتمسانه درخواست نجات مى‏کردید. و مگر نه خداوند شما را پس از نومیدى کامل، نجات مى‏داد و از میان امواج متلاطم دریا به ساحل خشکى مى‏رساند و در وسط بیابان هولناک به سوى خانه‌هاى امن سوق مى‏داد، پس چرا آن عهد و پیمان خود را شکستید و به سوى او باز نگشتید؟ مگر نه در آن هنگام وانفسا او را مى‏خواندید و با کمال خلوص با او عهد و پیمان مى‏بستید که بار الها از همین یکبلا ما را نجات ده، ما حتما شکرگزار خواهیم بود و حتما به سوى تو باز خواهیم گشت و بى گمان دست از کفر و شرک بر خواهیم داشت؛ پس چرا بعد از رهائى از بلا، دوباره پیمان را شکستید و به کلى فراموش کردید که خدا شما را نجات داده و حیات و زندگى تازه همچنان حیات گذشته مرهون او است ؟ و نه تنها در این مورد که پیوسته خدا شما را در مى‏یابد و از بلاها نجات مى‏دهد و شما همچنان در ضلال و گمراهى فرو رفته‏اید و به فطرت خویش پاسخ مثبت نداده‏اید.

ظلمات البر و البحر: ظلمات واژه کلى است که شامل تمام تاریکیهاى مادى و معنوى مى‏شود و تمام گرفتاریها و مشکلات و سختیها را در بر مى‏گیرد.

برخى قائل اند بر اینکه مقصود از ظلمات، تاریکى شب است خصوصا هنگام ریزش باران در میان بیابان، یا در وسط أمواج تاریک دریاى متلاطم و هیجان انگیز، چنان که حافظ سراید:

شب تاریک و بیم موج و گردابى چنین حاصل

کجا دانند حال ما سبک باران ساحل را

و برخى از مفسران، ظلمت را کنایه از وحشت کرده‏اند که وقتى انسان به شدت مى‏هراسد گوئى دنیا در جلوى دیدگانش تاریک مى‏گردد ولى ظاهرا ظلمات کنایه از شدت هول انسان در هنگام آمدن بلا است، چه در دریا باشد و چه در صحرا بلکه چه در رختخواب راحتى باشد وچه هنگام کار و کاسبى. ظلمات شامل تمام اینها مى‏گردد و جدا واژه جامعى است که وحشت را در بر مى‏گیرد.

به هر حال، انسانها اعم از مشرک و مسلمان، معمولا در موقع شدت بلا، به سوى خدا روى مى‏آوردند و از روى اخلاص او را مى‏خوانند ولى پس از رهائى، گوئى خبرى نبوده است ! مى‏فرماید: “و إذا مسّ الانسان الضر دعانا لجنبه أو قاعدا أو قائما فلما کشفنا عنه ضرّه مرّ کأن لم یدعنا إلى ضرّ مسّه”(سوره یونس، آیه ۱۳) و هنگامى بلائى به سر انسان‏آید چه نشسته باشد و چه ایستاده فورا ما را مى‏خواند و دست دعا به سوى خدا دراز مى‏کند ولى پس از آن که خدا آن بلا را از سرش رفع و دفع کرد، آنچنان از آن مى‏گذرد که گوئى بلائى نبوده و او از ما درخواستى نکرده است. چقدر این آیه به روشنى و وضوح مطلب را بیان مى‏کند که دیگر جائى براى سخن نمى‏ماند. یادمان نرود که اگر در آیه قبلى بحث از شرک و مشرکان بود، در این جا مطلب را به صورت کلى و همگانى بیان کرده و عموم انسانها را مد نظر قرار داده، زیرا این صفت تمام مردم است که به زودى خدا را از یاد مى‏برند و فراموش مى‏کنند که از چه بلاى سختى نجاتشان داد، جز مخلصین و اولیاى خدا که در هر حال خدا را فراموش نمى کنند؛ چه آن هنگام که در خوشى و مسرّت به سر مى‏برند و چه آن هنگام که باران بلا بر سرشان ببارد. سید الشهدا علیه‏السلام در سخت‏ترین ساعات عاشورا خدا را شکر مى‏کرد و زبانش در لحظه جدا شدن روح از بدن پاره پاره‏اش به ذکر پروردگار مشغول بود. دشمن در وهم و خیال براندازى و حسین در حال ساختن روح و نیایش کامل با تمام وجود. زینب علیها سلام نیز همین روح بزرگ را از پدر و نیاى اطهرش به ارث برده بود و به خدا خطاب مى‏کرد: خدایا این قربانى را از خاندان رسولت بپذیر و در پاسخ آن لعین که طعنه به قتل برادرش کرد مى‏فرمود: ما رأیت إلا جمیلا. راستى این چه ایمانى است که آن همه مصیبت و بلا را از خدا جز زیبائى نمى‏بیند. خدایا ما را از شاکران و سپاسگزاران در هنگام وزش بادهاى بلا قرار ده. آمین رب العالمین.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *