حسین رویوران
بدیهی است که حاکمان عربستان سعودی قبل از دست زدن به جنایت اعدام آیتالله نمر باقر نمر(۱) یقین داشتند که این اقدام با واکنشهای بسیار روبرو خواهد شد و کشورهای غربی نیز به آنها تذکر اکید داده بودند. حاکمان ریاض با درک این حقیقت، این شخصیت برجسته اسلامی و محبوب و محترم در شهرهای شرقی عربستان را همراه با تعدادی از تروریستهای القاعده اعدام کردند تا از مشروعیت موج مقابله با تکفیریها برای انجام این جنایت سوءاستفاده واقدام خود را توجیه کنند. البته حمله عدهای از افراد نظمگریز داخلی به کنسولگری و سفارت عربستان در مشهد مقدس و تهران دستاویزی به عربستان داد تا مظلومنمایی کند و این جنایت را تحت الشعاع قرار دهد.
آل سعود در حال حاضر به علت سیاستهای ماجراجویانه یک سال اخیر از جمله آغاز جنگ یمن با اعتراضات گستردهای مواجه شده ونگران هرگونه اعتراض است، به همین دلیل با درپیش گرفتن سیاست مشت آهنین وسرکوب مخالفان میکوشد استمرار حاکمیت خود را تضمین کند.
اما آیا این رژیم با به شهادت رساندن شیخ نمر قادر به ادامه حضور خود در ساختار قدرت است و یا اسیر پیامدهای اقدامات جنایتکارانه خود خواهد بود؟
واقعیت این است که رژیم آل سعود به علت سیاستهای نابخردانه و ماجراجویانه چند سال اخیر در داخل و در منطقه، بهویژه از زمان پادشاهی سلمان، شرایط داخلی و منطقهای را به هم زده و بحران بیسابقهای را پدید آورده است.
این رژیم در داخل، سیاست سرکوب را ادامه میدهد و با خشنترین شیوهها هرگونه اعتراضات اجتماعی را سرکوب میکند. اعدام ۴۷ نفر اخیر با شیوه جدا کردن سر از بدن و به صلیب کشیدن پیکرها و ابقای آنها در انظار عمومی نشان از جمله سیاستهای ارعابی نظام سعودی برای خفه کردن اعتراضات در نطفه است.
این گونه اقدامات پیش از آنکه قدرت یک نظام سیاسی را نشان بدهد، نگرانی وترس عمیق و گسترده او را از واکنش مردم نمایان میسازد و قطعاً حکومت که مشروعیت مردمی داشته باشد، به چنین جنایاتی دست نمیزند. رژیم عربستان سعودی در حال حاضر با شبیهسازی شرایط خود، نگران تکرار حوادث عراق در سال ۱۹۹۱ در این کشور است.
رژیم صدام حسین سرکرده و دیکتاتور سابق عراق در سال ۱۹۹۰ از کشور کویت باجگیری کرد و از آنان خواست تا ازمیلیارد ها دلار بدهیهای خود به عراق چشمپوشی کنند. صدام مدعی بود از آنجا که عراق از این رژیمها در دوران جنگ تحمیلی دفاع کرده، آنها نیز باید امکانات مالی جدیدی را به عراق تقدیم کنند. کویت از انجام این باجگیری خودداری کرد و صدام پس از اعلام جنگ به کویت، این کشور را ظرف چند ساعت اشغال کرد. غرب، بهویژه امریکا این دام را برای صدام پهن کرده بود تا توان نظامی این رژیم را که در جنگ تحمیلی به علت جنگ با انقلاب اسلامی امکانات وسیع نظامی را گردآوری کرده بود، از بین ببرد. علت این بود که ممکن بود ارتش عراق بهطور بالقوه اسرائیل را در آینده تهدید کند، از این رو امریکا بهسرعت، هفتاد کشور جهان را بسیج و نیروهای صدام را با خواری از کویت اخراج کرد.
این واقعه این پرسش را برای مردم عراق مطرح کرد که چرا رژیم صدام به کویت حمله ماجراجویانه وهزینههای سنگینی را به آنان تحمیل و بعد هم بدون هیچ دستاوردی از این کشور عقب نشینی کرد؟ این پرسش به بزرگترین قیام مردم عراق در تاریخ معاصر انجامید که تحت عنوان «قیام شعبانیه» شناخته شد و پانزده استان از هیجده استان عراق از کنترل سلطه دولت مرکزی بعثی خارج شد. رژیم صدام برای مهار این قیام یکی از بزرگترین جنایات تاریخ را انجام داد و با کشتار ششصد هزار نفر از شیعیان بیگناه، این قیام را سرکوب کرد. رژیم بعثی عراق قربانیان این کشتار را در بیش از هزار گور دسته جمعی پنهان کرد. از زمان سقوط صدام تا کنون تنها ششصد گور آنها کشف شده است و معلوم نیست بقیه شهدای این قیام در کجا دفن شدهاند.
از زمان مرگ عبدالله پادشاه سابق عربستان سعودی و به قدرت رسیدن برادرش سلمان، سیاستهای ماجراجویانهای در رفتار این رژیم مشاهده میشود. ناتوانی پادشاه کنونی و سپردن مسئولیت به پسر جوانش سلمان، علت اصلی شرایط جدید به شمار میآید.
یکی از این اقدامات حساب نشده حمله نظامی به یمن است. رژیم آل سعود ده ماه پیش به مردم مظلوم یمن حمله نظامی کرد و اکنون که در این جنگ شکست خورده و نتوانسته به صنعاء برسد و نظام دلخواه خود را در آنجا حاکم سازد، باید بهسرعت این جنگ را متوقف کند.
سعودیها این روزها خواب صدام را میبینند و نگران پرسش مردم خود هستند که چرا به یمن حمله شد؟ و چرا این جنگ به پایان رسید؟ عربستان سعودی به علت جنگ یمن و کاهش قیمت نفت که بیارتباط با جنگ یمن نیست، متحمل کسری بودجهای معادل صد و چهل هزار میلیارد دلار شده است.
آل سعود قبل از آغاز جنگ با افزایش تولید نفت، قیمت هر بشکه را از ۱۲۰ دلار به ۳۰ دلار تنزل داد و این باج بزرگ به غرب، لازمه خروج اقتصاد بحرانزده غرب از رکود و متضمن سکوت غربیها در برابر جنایات آل سعود در یمن و منطقه است. این حقیقت بهخوبی نشان میدهد که غرب حتی در باره حقوق بشر و کشتار هزاران انسان بیگناه حاضر به معامله است. مسئولان ریاض در این بازاندیشی به این جمعبندی رسیدهاند که آنها ارتش صدام را ندارند تا قیام مردم خود را سرکوب کنند، از این روی باید از هماکنون با شیوههای گوناگون از مردم زهرچشم بگیرند تا جرئت سئوال پیدا نکنند.
رژیم عربستان بهرغم توان گسترده مالی، ارتش محدودی دارد و این مسئله به نگرانی همیشگی آنها از احتمال کودتا و مسائلی از این قبیل برمیگردد و به همین دلیل بهرغم خریدهای گسترده تسلیحات، این کشور از ارتش متناسبی برخوردار نیست.
در بُعد منطقهای برای رژیم عربستان سعودی قابل پیشبینی بود که به شهادت رساندن شیخ نمر واکنشهای گستردهای را در پی خواهد داشت. سخنگوی کاخ سفید امریکا نیز اعلام کرد که آنها قبلاً به این رژیم هشدار داده بودند و این واکنشها را پیشبینی میکردند. اگر این اظهارنظرصحت داشته باشد، عربستان چرا به این جنایت دست زد؟
واقعیت این است که عربستان در حال حاضر خود را بازنده بزرگ منطقه میداند. ارتش سوریه در حال پیشروی است و روزی نیست که چند منطقه را از چنگال تکفیریها آزاد نکند. چندی پیش نیز زهران علوش، فرمانده ارتش جیشالاسلام و نزدیکترین متحد عربستان در سوریه در غوطه دمشق با چند تن از معاونانش کشته شد.
تحولات اخیر سوریه نشان میدهد که عربستان در آینده این کشور نقشی نخواهد داشت و هزینههای میلیاردی عربستان در حمایت از گروههای تروریستی ومعارض سوری در پنج سال اخیر نتیجه نداشته است.
در عراق نیز ریاض بازنده اصلی است و تحولات این کشور به زیان عربستان است. آزاد سازی اخیر شهر رمادی مرکز استان الانبار، شکست بزرگی برای عربستان ومتحدان آن در عراق اعم از داعشی یا بعثی محسوب میشود. این پیروزی بزرگ نشان میدهد که ارتش عراق با کمک نیروهای مردمی(الحشد الشعبی) قادر به شکست تروریستهاست، همان طور که آنها را در دیالی وصلاحالدین و رمادی شکست داد. نزدیک شدن عملیات آزادسازی موصل عملاً عراق را به مرحله یکسرهسازی نظامی بر ضد داعشیها نزدیک میکند واین تحول، شکست بزرگی برای ریاض به شمار میرود. در یمن نیز گزینهای جز توقف جنگ وجود ندارد. این ناکامیهای نظامی برای آلسعود، بهویژه جوانان تازه به دوران رسیده حاکم کنونی، هزینه سنگینی را در بر دارد.
این حاکمان برای خروج از این بنبست سیاست فرار به جلو را در پیش گرفتند و دست به ماجراجویی جدیدی زدند. آنها فکر میکردند با شهادت آیتالله نمر، شرایط ناگوار کنونی را به نفع خود دگرگون خواهند کرد. از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا کنون امریکا بدون استثناء و در هر رویارویی سیاسی میان ایران و عربستان از ریاض حمایت کرده و این قاعده، رهبران عربستان را به اشتباه انداخته است. آنان پیشبینی میکردند که دولت و مردم ایران واکنش تندی از خود نشان خواهند داد و قطعاً در این رویارویی غرب و بهویژه امریکا طرف عربستان را خواهد گرفت و عملاً این سناریو به رویارویی امریکا و ایران خواهد انجامید و آنها نه تنها امریکا را به جان ایران خواهند انداخت که توافق هستهای را نیز بر هم خواهند زد.
این نقشه سادهلوحانه عربستان در همان آغاز شکست خورد، زیرا غرب دیگر نمیتواند از سیاستهای ماجراجویانه و بچگانه عربستان حمایت کند و با درخواست از دو طرف برای خویشتنداری و آرام سازی، عملاً در این بحران بیطرفی خود را اعلام کرد. تلاش عربستان برای ایجاد یک ائتلاف اسلامی ضد تروریسم نیز نتیجهبخش نبود، زیرا ایجاد یک ائتلاف نظامی ۳۵ کشوری آن هم صرفاً با تماس تلفنی توسط محمد سلمان، وزیر دفاع عربستان بیشتر به شوخی شبیه است و بدیهی است که به شکلگیری یک نیروی نظامی فراملی نخواهد انجامید.
امضای پیمان استراتژیک بین عربستان وترکیه در سفر اخیر اردوغان به ریاض نیز تحولی قابل توجهی به شمار نمیآید، زیرا این توافق استراتژیک در اولین آزمون یعنی رویارویی سیاسی تهران و ریاض بیثمر بودن خود را نمایان ساخت و آنکارا بیطرفی خود را اعلام و تنها آمادگی خود را برای حل بحران میان دو طرف گوشزد کرد.
واقعیت این است که اختلاف میان تهران وریاض ریشه ۳۷ ساله و ابعاد مختلف سیاسی و مذهبی و استراتژیک دارد. این دو کشور در اتحاد و ائتلافهای بینالمللی وسیاستهای داخل جهان اسلام و حتی نوع تعامل با مقاومت و رژیم صهیونیستی اختلاف دارند و ملاحظاتی را بر رفتار یکدیگر مطرح میکنند.
ایران معتقد است که جریان وهابی حاکم بر عربستان، دیگران را کافر و مشرک میداند. این بستر فکری دینی و انحرافی در رفتار سیاسی نیز به صورت سیاستهای حذفی و انحصارطلبی انعکاس پیدا کرده و در نهایت نوعی واگرایی را بر جهان اسلام تحمیل ساخته است. همچنین عربستان خود را متحد غرب در منطقه میداند، در حالی که ایران این سیاستهای وابسته را محکوم میکند و به استقلال خود میبالد و تلاش برای وحدت جهان اسلام را در اولویت سیاسی خود قرار داده است. عربستان سعودی نیز ایران را به علت پاسخ به درخواست کمک نظامی دولتهای سوریه وعراق، به مداخلهجوئی متهم میکند.
همچنین عربستان، موضع ایران در مخالفت با جنگ ظالمانه عربستان بر ضد یمن را نوعی مداخله در محدوده جهان عرب و طرفداری از حوثیها میشمارد.
به هرحال رفتار عربستان در سطح منطقه کلاً مبتنی بر اصل مداخلهگرایی در امور داخلی بسیاری از کشورهای منطقه است. دخالت در سوریه با هدف تغییر نظام سیاسی در این کشور و سرمایهگذاری و ارسال سلاح و تروریست برای تحقق این هدف، نشان از نوعی گستاخی و عبور از قواعد آمره حقوق بینالملل است.
دخالت در عراق برای سرنگونی نظام مردم سالار نابالغ در این کشور و دادن درسهایی در ضرورت اصلاح این نظام سیاسی، آن هم از سوی کشوری که حتی یک نهاد منتخب در خود ندارد، در رفتار سیاسی، یک فاجعه به شمار میآید.
اعلام جنگ بر ضد یمن شاید بزرگترین جنایت عربستان سعودی در سطح منطقه است. مردم یمن از سال ۲۰۱۱ با آغاز بیداری اسلامی در پی اصلاح نظام سیاسی خود بوده و آرزو داشتهاند تا بساط فساد در این کشور برچیده شود و فقر و عقب ماندگی از این کشور رخت ببندد.
در این فرایند نیروهایی از دل مردم بیرون آمدهاند و میکوشند اهداف مردم را پیگیری کنند. عربستان سعودی از تحولات اجتماعی داخلی یمن ناخوشنود است و با حمله نظامی به آنان وکشتار و ویران سازی کشور میکوشد نیروهای مردمی انصارالله را از صحنه سیاسی حذف کند و با تغییر معادله داخلی یمن، شرایط وابستگی این کشور به ریاض را باز تولید نماید و استمرار ببخشد.
دادن بیش از بیست میلیارد دلار به ارتش مصر برای کودتا برضد نظام اخوانی مصر نیز از جمله اقدامات مداخلهجویانه عربستان سعودی است. جالب اینجاست که دولتمردان آلسعود در مصر بر ضد جریان اخوان المسلمین کودتا میکنند و در یمن با آنها (حزب اخوانی اصلاح) همپیمان میشوند که نفاق و رفتار تاکتیکی این رژیم را کاملاً نمایان میسازد.
این رفتار از نگاه تهران قابل تحمل نیست، زیرا به نا امنی گسترده در منطقه انجامیده وزمینه گسترش حضور نیروهای تکفیری را فراهم ساخته است و امنیت تک تک کشورهای منطقه را تهدید میکند.
ایران معتقد است بحران با ریاض زمانی به پایان میرسد که این رفتار تجاوزگرایانه پایان یابد و رژیم آل سعود به حاکمیت کشورهای منطقه احترام بگذارد. ایران معتقد است که عربستان خود را برادر بزرگ اعراب میداند، در حالیکه کسی به این رژیم چنین نقشی را واگذار نکرده است.
نتیجه آنکه عربستان سعودی از طریق اعدام شیخ نمر در صدد خروج از بحران کنونی داخلی و منطقه ای بود، ولی اتفاقات بعدی، شرایط بحرانی ریاض را تشدید کرد در حال حاضر شهرهای شرق عربستان صحنه تظاهرات گسترده مردمی است و در ابعاد منطقهای، ریاض قادر به جلوگیری از سقوط نیروهای متحد خود در سوریه وعراق و یمن نیست و اکنون راهی جز بازنگری در سیاستهای خود در پیش ندارد.
پینوشت
۱- آیتالله شیخ نمر در سال ۱۳۷۹ هـ. ق در یک خانواده عالمپرور در شهر عوامیه در شرق عربستان به دنیا آمد. پدر شیخ نمر خطیب و روحانی بود وآیت اللهالعظمی شیخ محمد ناصرالنمر مرجع معروف قطیف واحساء از پدران این قبیله مجلل است.
وی تحصیلات خود را در زادگاهش آغاز کرد و پس از اتمام سیکل در سال ۱۳۹۹ راهی ایران شد تا تحصیلات حوزوی را ادامه بدهد. او تهران را برای اقامت انتخاب و تحصیلاتش را در حوزه امام قائم «عج» و چیذر آغاز کرد. پس از ده سال تحصیل به سوریه مهاجرت کرد و در آنجا در کنار قبر مطهر عقیله بنیهاشم زینب کبری «س» به تحصیل و تدریس پرداخت.
در سال ۱۴۲۶هـ.ق قصد بازسازی مرقد ائمه «ع» را داشت که از سوی دولت سعودی بازداشت وسپس آزاد شد. در سال ۱۳۲۷هـ.ق پس از شرکت در اجلاس قران کریم در بحرین بازداشت و به زندان فهد در ریاض منتقل شد وتحت شکنجههای گوناگون قرار گرفت.
چهار سال پیش ایشان به اقدام دولت سعودی در اعزام نیروی نظامی به بحرین برای سرکوب قیام مردم این کشوراعتراض کرد و تحت شکنجه و بازداشت قرار گرفت ولی سرانجام آزاد گردید. سه سال پیش با گسترش تظاهرات در شهرهای عوامیه، قطیف، تاروت و دمام، نیروهای امنیتی عربستان به خانه ایشان حمله و پس از تیراندازی به شیخ، او را مجروح و بازداشت کردند.
مردم عوامیه نسبت به این اقدام سرکوبگرانه، اعتراضات گستردهای را به راه انداختند که منجر به اعلام حکومت نظامی در این شهر شد. دو سال پیش پس از یک محاکمه فرمایشی به اعدام محکوم شد. ملک عبدالله، پادشاه وقت عربستان این حکم را امضا نکرد واجرای حکم به تاخیر افتاد. اخیراً پس از امضای حکم از سوی محمد بن سلمان، وزیر دفاع و پسر پادشاه فعلی، حکم اعدام شیخ نمر و ۴۶ نفر دیگر به اجرا در آمد.
شهادت شیخ نمر با واکنشهای وسیعی در بیش از بیست کشور در آسیا و اروپا از جمله در ایران، پاکستان، هند، عراق، لبنان، بحرین، انگلیس، فرانسه و آلمان روبرو شد. در جریان اعتراضات در مشهد مقدس و تهران کنسولگری وسفارت رژیم آل سعود از سوی مردم خشمگین ایران به آتش کشیده شد.
پینوشت:
شیخ نمر در سال ۱۳۷۹ هـ. ق در یک خانواده عالمپرور در شهر عوامیه در شرق عربستان به دنیا آمد. پدر شیخ نمر خطیب و روحانی بود وآیت اللهالعظمی شیخ محمد ناصرالنمر مرجع معروف قطیف واحساء از پدران این قبیله مجلل است.
وی تحصیلات خود را در زادگاهش آغاز کرد و پس از اتمام سیکل در سال ۱۳۹۹ راهی ایران شد تا تحصیلات حوزوی را ادامه بدهد. او تهران را برای اقامت انتخاب و تحصیلاتش را در حوزه امام قائم «عج» و چیذر آغاز کرد. پس از ده سال تحصیل به سوریه مهاجرت کرد و در آنجا در کنار قبر مطهر عقیله بنیهاشم زینب کبری «س» به تحصیل و تدریس پرداخت.
در سال ۱۴۲۶هـ.ق قصد بازسازی مرقد ائمه «ع» را داشت که از سوی دولت سعودی بازداشت وسپس آزاد شد. در سال ۱۳۲۷هـ.ق پس از شرکت در اجلاس قران کریم در بحرین بازداشت و به زندان فهد در ریاض منتقل شد وتحت شکنجههای گوناگون قرار گرفت.
چهار سال پیش ایشان به اقدام دولت سعودی در اعزام نیروی نظامی به بحرین برای سرکوب قیام مردم این کشوراعتراض کرد و تحت شکنجه و بازداشت قرار گرفت ولی سرانجام آزاد گردید. سه سال پیش با گسترش تظاهرات در شهرهای عوامیه، قطیف، تاروت و دمام، نیروهای امنیتی عربستان به خانه ایشان حمله و پس از تیراندازی به شیخ، او را مجروح و بازداشت کردند.
مردم عوامیه نسبت به این اقدام سرکوبگرانه، اعتراضات گستردهای را به راه انداختند که منجر به اعلام حکومت نظامی در این شهر شد. دو سال پیش پس از یک محاکمه فرمایشی به اعدام محکوم شد. ملک عبدالله، پادشاه وقت عربستان این حکم را امضا نکرد واجرای حکم به تاخیر افتاد. اخیراً پس از امضای حکم از سوی محمد بن سلمان، وزیر دفاع و پسر پادشاه فعلی، حکم اعدام شیخ نمر و ۴۶ نفر دیگر به اجرا در آمد.
شهادت شیخ نمر با واکنشهای وسیعی در بیش از بیست کشور در آسیا و اروپا از جمله در ایران، پاکستان، هند، عراق، لبنان، بحرین، انگلیس، فرانسه و آلمان روبرو شد. در جریان اعتراضات در مشهد مقدس و تهران کنسولگری وسفارت رژیم آل سعود از سوی مردم خشمگین ایران به آتش کشیده شد.
سوتیترها:
۱٫
واقعیت این است که رژیم آل سعود به علت سیاستهای نابخردانه و ماجراجویانه چند سال اخیر در داخل و در منطقه، بهویژه از زمان پادشاهی سلمان، شرایط داخلی و منطقهای را به هم زده و بحران بیسابقهای را پدید آورده است.
۲٫
آل سعود قبل از آغاز جنگ با افزایش تولید نفت، قیمت هر بشکه را از ۱۲۰ دلار به ۳۰ دلار تنزل داد و این باج بزرگ به غرب، لازمه خروج اقتصاد بحرانزده غرب از رکود و متضمن سکوت غربیها در برابر جنایات آل سعود در یمن و منطقه است.
۳٫
ایران معتقد است بحران با ریاض زمانی به پایان میرسد که رفتار تجاوزگرایانه او پایان یابد و به حاکمیت کشورهای منطقه احترام بگذارد. عربستان خود را برادر بزرگ اعراب میداند، در حالیکه کسی به این رژیم چنین نقشی را واگذار نکرده است.