سیره امام حسن عسکری«ع» در برخورد با جریان‌های انحرافی

اسماعیل نساجی‌زواره

 

یازدهمین ستاره فروزان آسمان امامت و ولایت،  امام حسن عسکری«ع» در روز جمعه هشتم ربیع‌الثانی سال ۲۳۲ هـ.ق در مدینه منوره دیده به جهان گشودند.(۱) آن حضرت در ۲۲ سالگی به امامت رسیدند و مدت شش سال (۲۵۴ـ۲۶۰ هـ.ق) رهبری شیعیان را برعهده گرفتند.

دوران امامت ایشان با سه نفر از خلفای ستمگر عباسی به نام‌های معتز، مهتدی و معتمد مقارن بود و سرانجام در هشتم ربیع‌الاول سال ۲۶۰ هـ.ق در سن ۲۸ سالگی توسط معتمد عباسی به شهادت رسیدند و پیکر مطهرشان در سامرا در کنار مرقد پدر بزرگوارش امام هادی«ع» به خاک سپرده شد.(۲)

ایشان در سیره سیاسی خود دستورالعمل‌های سازنده‌ای را به شیعیان آموزش دادند و از این رهگذر موفق گردیدند به‌رغم تهاجم عقیدتی و رواج جریان‌های انحرافی، مکتب اهل‌بیت«ع» را به جهانیان معرفی کنند.

رهنمودهای حکیمانه و تلاش‌های دلسوزانه آن امام همام«ع» در راستای مبارزه با مکتب‌های التقاطی و اندیشه‌های انحرافی و ضداسلامی برگ زرینی در کتاب تاریخ شیعه است.

در این نوشتار به بیان موضع‌گیری‌های آن حضرت با منحرفان و کج‌اندیشان خواهیم پرداخت.

 

قاطعیت در برابر جریان واقفیّه

دوران امامت امام یازدهم«ع» یکی از برهه‌‌های سخت بود و افکار گوناگون از هر سو جامعه اسلامی را تهدید می‌کرد. امام درنهایت فشار به سر می‌بردند، اما لحظه‌ای از این مسائل غفلت نورزیدند و و با شیوه‌های خاص خود در برابر گروه‌ها و اندیشه‌های انحرافی موضع‌گیری و تلاش‌های آنان را نقش بر آب می‌کردند.

پس از شهادت موسی بن جعفر«ع» عده‌ای ادعا کردند که ایشان هنوز از دنیا نرفته است. بنیانگزار این جریان فکری  عده‌ای از یاران امام صادق«ع» و امام کاظم«ع»، از جمله‌ «زیادبن مروان»، «علی‌بن ابی‌احمزه» و «عثمان بن عیسی» بودند که به دلیل دلبستگی به اموال زیادی که باید به امام بعدی می‌سپردند، بر این اعتقاد اصرار کردند.

شیخ طوسی می‌نویسد: «بعد از شهادت امام موسی‌بن جعفر«ع» هفتادهزار دینار نزد زیاد بن مروان و سی‌ هزار دینار و پنج کنیز و خانه‌ای در مصر نزد عثمان‌ بن عیسی بود. امام رضا«ع» آنها را طلب کرد. زیاد بن مروان امامت او را منکر شد و اموال را نداد، ولی عثمان ‌بن عیسی ضمن نامه‌ای به امام رضا«ع» نوشت پدرت از دنیا نرفته و همچنان زنده است و هر کس که بگوید او مرده، سخن بیهوده‌ای گفته است.»(۳)

امام حسن عسکری«ع» در خصوص این گروه منحرف بارها اعلام موضع کرد و افراد زیادی را از ‌انحراف نجات دادند. این گروه با توقف در امامت موسی‌بن جعفر«ع» از همان ابتدا مورد لعن، نفرین و برائت امامان قرار گرفتند و به گروه «ممطوره» اشتهار یافتند.(۴)

علامه مجلسی از «احمدبن مطهر» روایت کرده که برخی از یاران ما به امام حسن عسکری«ع» نامه نوشتند و از ایشان در باره کسانی که بر امامت موسی ‌بن جعفر«ع» توقف کردند و فراتر نرفتند سئوال کردند.  حضرت فرمود: «از آنان بیزاری بجویید و محبت‌شان را در دل نداشته باشید. از بیمارانشان عیادت مکنید و در تشیع جنازه‌های مردگان‌شان حاضر مشوید و بر اموات‌شان نماز نخوانید، خواه امامی را از سوی پروردگار منکر شوند و یا امامی را که از سوی خداوند نیست، بر آنها اضافه کنند. بدان کسی که تعداد ما را اضافه کند، مانند کسی است که از تعداد ما کاسته باشد و امامت ما را انکار کند.»

امام«ع» با پاسخ به نامه مزبور آنان را از این جریان انحرافی آگاه ساختند.(۵)

 

بیزاری از صوفیه

از مهم‌ترین جریان‌های فاسدی که امام عسکری«ع» در سیره سیاسی خود شیعیان را از گرویدن به آن نهی می‌کردند، گروه «صوفیه» بود. این گروه با لباس دین در مقابل امامان معصوم«ع» قرار گرفتند و افکار و عقاید آلوده آنان از دیدگاه خاندان عصمت و طهارت مطرود و منفور بود؛ لذا امامان برحق شدیداً با آنان برخورد می‌کردند و مردم را از خطر عقاید این گروه برحذر می‌داشتند.

امام حسن عسکری«ع» به صحابی بزرگوارش داود بن قاسم فرمود: «زمانی فرا می‌رسد که مردم چهره‌های خندان و شاداب دارند، اما دل‌هایشان تاریک است. از دیدگاه آنان سنت معصومین«ع» یعنی بدعت و بدعت یعنی سنت. شخص فاسق را ارج می‌نهند و فرد مؤمن را به دیده حقارت می‌نگرند. فرمانروایان آنان افرادی نادان و ستم‌پیشه هستند. ثروتمندانشان حق تهیدستان را پایمال می‌کنند. انسان‌های نادان را آگاه می‌پندارند و افراد حیله‌گر را مهذب می‌دانند. عالمان و اندیشمندان آنان بدترین آفریده‌های الهی بر روی زمین هستند، زیرا به تصوف تمایل و علاقه نشان می‌دهند. به خدا سوگند! ایشان از راه حق منحرف شده‌اند و شیعیان حقیقی ما را به گمراهی می‌کشانند. آگاه باشید که راه هدایت و سعادت را بر مؤمنان می‌بندند و مبلغ و مروج آیین کفر هستند.»(۶)

یکی دیگر از اصحاب مشهور امام عسکری«ع» احمد بن محمد بن عیسی بود. وی به آن حضرت نوشت: گروهی هستند که برای مردم سخنرانی و از قول شما و سایر امامان معصوم«ع» احادیثی را نقل می‌کنند که قلوب ما آنها را نمی‌پذیرد، ولی امکان رد این روایات وجود ندارد، زیرا از پدران شما نقل می‌کنند. سرکرده این گروه دو نفر هستند به نام‌های علی‌ بن حسکه و قاسم یقطینی. همچنین آیات قرآن را طبق رأی و سلیقه خویش تفسیر می‌کنند، به طوری که با تفسیر اهل‌بیت«ع» منافات دارد.»

امام«ع» در پاسخ نوشتند: علی ‌بن حسکه دروغ می‌گوید. او در زمره دوستان و پیروان ما نیست. خداوند وی را لعنت کند. به خدا قسم که خداوند پیامبران را برای دین خالص و هدایت تشریعی فرستاد و پیامبر گرامی اسلام، مردم را به نماز، زکات، روزه، ولایت و… دعوت کرده و ما اهل‌بیت همگی بنده خدا هستیم و به او شرک نمی‌ورزیم. من عقاید باطل ابن حسکه و گروه صوفیه را رد می‌کنم و از آنان بیزاری می‌جویم. پیروان واقعی و راستین ما کسانی هستند که فریب ادعاهای دروغین این افراد را نمی‌خورند.»(۷)

 

برخورد با مفوّضه

یکی دیگر از برخوردهای امام حسن عسکری«ع» با منحرفان فکری، موضع‌گیری در برابر گروه «مفوضه» بود. پیروان این تفکر عقیده داشتند که خداوند در ابتدای آفرینش با خلق پیامبر همه چیز را به او واگذار کرد، سپس این پیامبر است که دنیا و پدیده‌های آن را آفرید. برخی نیز گفته‌اند که خداوند این اختیار را به علی ‌بن ابی‌طالب«ع» داده است.(۸)

نظر به اینکه این اندیشه انحرافی لطمه شدیدی به عقاید مسلمانان می‌زد و پیامدهای ناگواری را به دنبال داشت، سخت مورد نکوهش امام عسکری«ع» قرار گرفت و در سیره سیاسی و تربیتی خود این طایفه را بدتر از یهود و کفار معرفی کردند، زیرا چیزی را مدعی شده بودند که حتی یهود و نصارا هم نگفته بودند. از این رو، آن حضرت مسلمانان را از پیروی از چنین افرادی برحذر داشتند.

 

رد عقیده دوگانه‌پرستی

از دیگر فرقه‌های انحرافی که در زمان امامت یازدهمین فروغ امامت ظاهر گردید، فرقه «تنویه» بود که افراد آن پیرو آیین ساختگی دوگانه‌پرستی بودند و خلقت جهان را به دو خدا نسبت می‌دادند؛ یکی آفریدگار خوبی‌ها (یزدان) و دیگری آفریدگار بدی‌ها (اهریمن). امام عسکری«ع» نسبت به این گروه بسیار  حساس بودند و همواره خطر آنان را به شیعیان گوشزد می‌کردند.

شخصی که مادرش یکتاپرست و پدرش دوگانه پرست بود، به آن حضرت نامه‌ای نوشت و برای والدینش از امام درخواست دعا کرد. حضرت در جواب نوشتند: «خداوند مادرت را بیامرزد.»(۹) این رفتار نشان می‌دهد که نباید در تأیید مشرکین و منحرفین اقدامی صورت گیرد و در حق آنان دعا شود.

 

مبارزه با عقیده‌ مجسمه

از جمله عقاید و باورهای انحرافی که در زمان امام هادی«ع» و امام عسکری«ع» موجب اختلاف و دودستگی در میان شیعیان شد، باور به جسمیت و قابل رؤیت بودن خداوند است.

«صقر بن ابی‌دلف» از امام هادی«ع» در مورد توحید سئوال کرد آن حضرت فرمود: «از ما نیست کسی که گمان می‌کند خداوند جسم است و در دنیا و آخرت از او بیزار هستیم. ای پسر دلف! جسم حادث است و خداوند آن را به وجود آورده و به آن شکل داده است.»(۱۰)

«سهل بن زیاد» می‌گوید: «در سال ۲۵۵ هـ.ق به امام عسکری«ع» نوشتم که دوستان ما در مسئله «توحید» با هم اختلاف دارند، برخی خدا را جسم و عده‌ای صورت می‌پندارند. امام پاسخ دادند: خداوند یکی است و از کسی به وجود نیامده. آفریدگاری است که خود آفریده کسی نیست. خداوند هر جسم و یا هر چیزی را که بخواهد می‌آفریند و آنچه را بخواهد چهره‌پردازی می‌کند، در حالی که خود چهره‌پردازی نشده است و قابل رؤیت نیست. چشم‌ها هنگام نظر افکندن، او را درک نمی‌کنند، ولی دل‌ها با حقایق ایمان او را می‌بینند.(۱۱)

 

مقابله با دروغ‌گویان

در زمان امامت امام حسن عسکری«ع» در عراق فیلسوفی به نام «اسحاق کندی» زندگی می‌کرد. وی تصور می‌کرد که در آیات قرآن کریم تناقض وجود دارد، لذا مدت‌ها گوشه‌نشینی اختیار کرد و کتابی به نام «تناقض‌های قرآن» را نوشت. روزی یکی از شاگردان او به محضر امام عسکری«ع» شرفیاب شد. وقتی چشم امام به او افتاد فرمود: آیا در بین شما فرد توانایی پیدا نمی‌شود که استادتان اسحاق کندی را از آنچه که شروع کرده، بازدارد؟ او گفت: ما همه از شاگردان این استاد هستیم. چگونه می‌توانیم در این مورد یا در دیگر مسائل به وی اعتراض کنیم؟

حضرت فرمود: آیا آنچه را به تو بیاموزم به او می‌رسانی؟ عرض کرد: آری! امام فرمود: نزد استاد خود برو و بگو اگر آورنده این قرآن نزد تو بیاید و بپرسد که آیا احتمال وجود دارد که مقصود خداوند از این گفتار، غیر از آن باشد که تو پنداشته‌ای و در پی آن هستی؟ او به تو خواهد گفت: آری! این احتمال وجود دارد.

آن مرد از محضر امام عسکری«ع» مرخص شد و نزد استاد خود رفت و سئوال پیشنهادی امام را از او پرسید. اسحاق کندی گفت: کندی دید که هم از نظر زبان‌شناسی و هم از نظر علمی این امر کاملاً احتمال دارد. لذا به شاگردش گفت: این سخن را چه کسی به تو یاد داده است؟ شاگرد گفت: امام حسن عسکری«ع» کندی گفت: راست گفتی، زیرا چنین سخنانی تنها از خاندان پیامبر صادر می‌شود. سپس آتشی خواست و هر آنچه را که نوشته بود در آتش سوزاند.(۱۲)

 

نفی خرافات

شیخ طبرسی«ره» در کتاب شریف «احتجاج» از ابوالحسن علی‌ بن محمد بن یسار روایت می‌کند که روزی به امام حسن عسکری«ع» اطلاع دادیم که در منطقه ما گروهی مدعی هستند که «هاروت و ماروت» دو فرشته مقرب درگاه الهی بودند، اما چون گناهان فرزندان آدم زیاد شد، خداوند آن دو را به زمین فرستاد. پس از هبوط بر زمین شیفته زنی شدند و مرتکب انواع گناهان گردیدند، لذا خداوند آن دو را در بابل عذاب و شکنجه کرد و ساحران از آنها سحر آموختند. امام پاسخ داد: هرگز چنین نیست، زیرا فرشتگان الهی معصوم و از گناه، کفر و اعمال ناروا به دور هستند. مگر کلام خداوند را نخوانده‌اید که می‌فرماید: « لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ؛(۱۳) در آنچه خداوند دستور داده نافرمانی نمی‌کنند و هر چه را که امر شود انجام می‌دهند. خداوند این فرشتگان را جانشینان خود در زمین قرار داده و آنها در دنیا همچون پیامبران و امامان هستند.(۱۴)

 

مبارزه با غلات

غلات افرادی تندرو و افراطی بودند که درباره امامت مبالغه می‌کردند و امامان را تا سر حد خدا بودن و پرستش بالا می‌بردند و با بهره‌گیری از عقاید انحرافی خویش، بسیاری از واجبات الهی را حرام و بسیاری از گناهان کبیره را برای خود حلال می‌شمردند.

آنان گاهی خود را به دروغ از سوی امام عصر خویش پیامبر معرفی و موجبات بدنامی شیعیان را فراهم می‌کردند و وجوهاتی را که مردم ساده و بی‌آلایش به امامان می‌پرداختند، به چنگ می‌آوردند و با تشریع بدعت‌های مختلف در دین، به امیال نفسانی خود رنگ شرعی و دینی می‌دادند، اما امامان به طور قاطع با آنان مبارزه می‌کردند.(۱۵)

امام حسن عسکری«ع» شیعیان را از پیروی از چنین افرادی برحذر می‌داشتند و به امید آنکه ساده‌اندیشان و فریب‌خوردگان از باورهای باطل خود دست بردارند، با آنها بسیار بزرگوارانه برخورد می‌کرد  .

ادریس بن زیاد می‌گوید: «من از افرادی بودم که درباره امامان غلو می‌ کردم. روزی برای دیدار امام عسکری«ع» روانه سامرا شدم. وقتی به شهر رسیدم به خاطر خستگی زیاد در مکانی استراحت کردم و به خواب رفتم. ناگهان یک نفر مرا با چوب‌دستی خود به‌آرامی بیدار کرد. وقتی از خواب بیدار شدم حضرت را شناختم. فوراً از جای برخاستم و بر پای مبارکش بوسه زدم. اولین سخنی که امام در این ملاقات کوتاه به من فرمود‌ این بود که ای ادریس! « بَلْ عِبَادٌ مُکْرَمُونَ لاَ یَسْبِقُونَهُبِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ. ؛(۱۶) آنان بندگان مقرب خداوند هستند و در سخن بر او سبقت نمی‌گیرند و به فرمان وی عمل می‌کنند.»

حضرت با این آیه به ادریس بن زیاد فهماند که اندیشه غلو درباره ‌امامان باطل است و آنان از خود هیچ اختیاری جز آنچه که خداوند اراده کند،‌ ندارند. ادریس گفت: «مولای من! مرا همین کلام بس است، زیرا به سامرا آمده بودم تا این مسئله را از شما بپرسم.»(۱۷)

 

زدودن شک و تردید

از زمانی که امام هادی«ع» به صورت اجباری به سامرا منتقل گردید، به‌شدت تحت کنترل مزدوران عباسی بود، لذا معرفی فرزندش «حسن» به عنوان جانشین و امام بعدی برای ایشان امکان نداشت و کوچک‌ترین اقدامی در این راستا می‌توانست جان یازدهمین فروغ امامت را به خطر بیندازد، به همین دلیل معرفی امام حسن عسکری«ع» به عنوان یازدهمین امام در اواخر عمر امام هادی«ع» صورت گرفت،(۱۸) به طوری که هنگام شهادت آن حضرت، بسیاری از شیعیان از امامت امام عسکری«ع» آگاهی نداشتند و عده‌ای از شیعیان به امامت «محمد بن علی» برادر امام حسن عسکری«ع» اعتقاد پیدا کرده بودند. گروهی از افراد نادان و خیانتکار، این پندار را دستاویز قرار دادند و به انحراف افکار شیعیان و گمراه ساختن آنان از امامت امام عسکری«ع» پرداختند.(۱۹)

وجود این مشکلات سبب گردید که عده‌ای نسبت به امامت آن حضرت تردید کنند و امام را مورد امتحان و آزمایش قرار دهند. لذا آن حضرت در پاسخ گروهی از شیعیان فرمود: آن گونه که امامت من در معرض تردید و تشکیک قرار گرفته است، امامت هیچ‌ یک از پدرانم با این مشکل مواجه نشد. اگر موضوع امامت موقت و منقطع بود، جای شک وجود داشت، اما چون امامت یک منصب الهی است و زمین هیچ‌گاه از حجت خدا خالی نیست، دیگر شک و تردید معنا ندارد.(۲۰)

امام حسن عسکری«ع» برای زدودن زنگار شک و تردید و دلگرمی شیعیان و هدایت گمراهان از کرامات و خبرهای غیبی استفاده می‌ کردند و این شیوه بهترین راه برای هدایت مخالفان و زدودن شک و تردید از دل شیعیان بود.

 

رد قیام صاحب الزنج

در سال ۲۵۵ هجری در عهد حکومت خلیفه عباسی «المهتدی» مردی در بئر نَحل (بین شهر الفتح و بصره) ظهور کرد که خود را «علی بن محمد» از نسل امام زین‌العابدین«ع» نامید.(۲۱) وی بردگان را به مخالفت با مالکان خود فراخواند و از آنجا که آنها در سخت‌ترین شرایط زندگی می‌کردند، دعوت او را به‌سرعت پذیرا شدند و در گروه‌های صدنفری و هزارنفری به او پیوستند. این فرد منحرف به هوادارانش می‌گفت: «نبوت به من عرضه شد، ولی نپذیرفتم، چون مشکلاتی داشت و ترسیدم که تحمل آنها را نداشته باشم.»(۲۲)

وی در پی قیام، چند بار به شهر بصره حمله کرد و تعداد زیادی را کشت و دارایی مردم را غارت کرد. جنگ وی با حکومت عباسی حدود چهارده سال طول کشید و با قتل وی توسط موفق خلیفه عباسی (۲۷۰ هـ.ق) خاتمه یافت. صاحب زنج لقب علوی را برای خود انتخاب کرد، ولی این امر واقعیت نداشت، چون دیدگاهش همان دیدگاه خوارج بود(۲۳) و می‌خواست به کار خود مشروعیت بخشد و از آبروی خاندان پیامبر«ص» در میان مسلمانان بهره گیرد.

این قیام یک فتنه سیاسی بود که امام عسکری«ع» آن را تأیید نکرد و در رد آن فرمود: «صاحب الزنج از ما اهل بیت نیست.»(۲۴)

 

مقابله با انحرافات مالی

عملکرد ظالمانه خلفای ستمگر و نالایق عباسی بر هیچ تاریخ‌پژوهی پوشیده نیست. آنان بر خلاف دستورات اصیل و منطقی اسلام در راستای بهینه‌سازی اوضاع اقتصادی مسلمانان و رفع محرومیت حتی یک بار هم به نفع توده مردم عمل نکردند. درآمد عمده دولت اسلامی که از راه مالیات و صدقات به دست می‌آمد، فقط صرف ساختن کاخ‌ های مجلل، خرید کنیزان و خوشگذرانی‌های حاکمان ظالم و از خدا بی‌خبر می‌شد.(۲۵)

در جمع‌آوری مالیات و صدقات، مأموران حکومت افراد ضعیف و ناتوان را سخت شکنجه می‌کردند و در صورت امتناع آنان را زندانی و یا گرفتار حیوانات درنده می‌کردند.(۲۶) فقر عمومی از صفات بارز مردم آن روزگار بود، زیرا بودجه دولت به جای اینکه در راه رفع احتیاجات ضروری مردم هزینه شود، صرف اسرافکاری‌ها و تبذیری‌های خلفا و وابستگان آنان می‌شد. فقر شدید، فلاکت و محرومیت از هرگونه امکانات مادی، در میان مردم مسلمان موج می‌زد؛ زیرا از اقتصاد سالم و عدالت اجتماعی در میان حاکمان عباسی خبری نبود و هیچ‌گونه تلاشی برای بهبود اوضاع اقتصادی دیده نمی‌شد.

امام یازدهم بنا بر وظیفه الهی و به منظور برقراری عدالت اجتماعی و پیاده کردن برنامه‌های یک اقتصاد سالم در برابر تمام انحرافات مالی و کجروی‌های اقتصادی حاکمان جبار بنی‌عباس ایستادگی کردند و حتی برای لحظه‌ای عملکرد آنان را تأیید نکردند و در برابر رفتارهای غیرانسانی آنان سکوت اختیار نکردند.

امام حسن عسکری«ع» به دلیل احساس مسئولیت با سیاست‌های دولت غاصب عباسی مقابله و سعی کردند تا امت اسلامی را از هرج و مرج، پوچی و ابتذال رهایی بخشند و برای تحقق این امر از هیچ کوششی فروگذار نکردند؛ لذا حکومت‌های سه‌گانه عباسی (حکومت معتز، مهتدی و معتمد) به مقابله با آن حضرت پرداختند و با ایجاد محدودیت سیاسی و فشار ایشان را راهی زندان کردند.(۲۷)

طاغوت‌های معاصر امام حسن عسکری«ع» در مدت زندگی آن امام همام از هیچ‌ ظلمی دریغ نکردند و هریک به نوعی به آزار و اذیت آن حضرت پرداختند. در این میان، معتمد عباسی گوی سبقت را از همگنان خویش ربود. او پیوسته با آن امام برحق بدرفتاری می‌کرد و در حق ایشان ستم روا می‌داشت و برای آزار بیشتر امام،  بدترین و پلیدترین یاران خویش را مأمور نگهبانی از زندان می‌کرد، اما حسن‌ بن علی«ع» در همان زندان به هدایت فریب‌خوردگان می‌پرداختند و با ابراز جلوه‌های معنوی، عملی، عبادی و عرفانی خویش آنان را تربیت می‌کردند.(۲۸)

صالح‌ بن وصیف از کسانی بود که مسئولیت حفاظت و مراقبت از امام حسن عسکری«ع» را به عهده‌ داشت. وقتی امام در زندان بودند، عباسیان نزد او آمدند و از اوخواستند نسبت به امام سخت‌گیری بیشتری کند. صالح گفت: «چگونه چنین کاری را بکنم در حالی که دو نفر از بدترین انسان‌ها را برای آزار او گمارده‌ام، ولی الان هر دو اهل عبادت و روزه شده‌اند.»

به دستور صالح، آن دو نفر را حاضر و در مورد محبت‌شان نسبت به امام از آن دو سئوال کردند. آنها جواب دادند: ‌این مرد (امام) روزها روزه می‌گیرد و تمام شب مشغول عبادت است و هر لحظه که به سیمای ملکوتی او می‌نگریم، لرزه بر اندام‌مان می‌افتد.» عباسیان با شنیدن این سخن ناامید و پراکنده شدند.(۲۹)

امام حسن عسکری«ع» در سنگر دفاع از اسلام و مبارزه با انحرافات فکری و عملی لحظه‌ای قرار و آرام نداشتند و سراسر عمر کوتاه خود را به جهاد و مبارزه در راه خدا اختصاص دادند. اگرچه این امام بزرگوار، در اوج جوانی به شهادت رسیدند، اما تلاش و مبارزات آن حضرت در دو عرصه فرهنگی و سیاسی دستاوردهای زیادی را به همراه داشت. در عرصه فرهنگی باعث نجات اسلام از کجروی‌های فکری و بروز عقاید خرافی شد و در عرصه سیاسی چهره شوم خلفای عباسی را که به نام خلیفه مسلمانان ریاست می‌کردند، آشکار ساخت.

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ اصول کافی، محمدبن یعقوب کلینی، ج ۱، ص ۵۰۳٫

۲ـ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۵۰، ص ۲۳۶٫

۳ـ الغیبه، شیخ طوسی، ص ۴۳٫

۴ـ مأخذ قبل، ص ۲۶۷٫

۵ـ کشف الغمه فی معرفه الائمه، علی‌بن عیسی اربلی، ج ۳، ص ۲۱۹٫

۶ـ سفینه البحار، شیخ عباس قمی، ص ۱۴۵٫

۷ـ رجال کشی، محمد بن حسن طوسی، ج ۲، صص ۸۰۳ـ۸۰۲٫

۸ـ بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۳۴۲٫

۹ـ کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج ۳، ص ۲۲۱٫

۱۰ـ اختیار معرفه الرجال، محمدبن حسن طوسی، ص ۱۰۴٫

۱۱ـ توحید، شیخ صدوق، ص ۱۰۱٫

۱۲ـ مناقب آل ابی‌طالب«ع»، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۴۲۴٫

۱۳ـ تحریم، ۶٫

۱۴ـ احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۲۶۵٫

۱۵ـ ماهنامه پاسدار اسلام، شماره ۲۷۸، بهمن ۱۳۸۳، ص ۳۲٫

۱۶ـ‌ انبیاء، ۲۶ و ۲۷٫

۱۷ـ بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۲۸۳٫

۱۸ـ حیاه الامام العسکری«ع»، باقر شریف قرشی، ص ۱۲۹٫

۱۹ـ سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص ۶۴۵٫

۲۰ـ تحف‌العقول، ابن شعبه حرّانی، ص ۸۸۸٫

۲۱ـ ‌مروج الذهب و معادن الجوهر، علی‌بن حسین مسعودی، ج ۴، ص ۱۹۵٫

۲۲ـ شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید معتزلی، ج ۸، ص ۱۵۸٫

۲۳ـ مأخذ قبل، ص ۱۹۵٫

۲۴ـ بحارالانوار، ج ۶۳، ص ۱۹۷٫

۲۵ـ تاریخ تمدن اسلامی، جرجی زیدان، ج ۵، ص ۷۹٫

۲۶ـ الکامل فی‌التاریخ، ابن اثیر، ج ۶، ص ۲۶۸٫

۲۷ـ اعلام الوری، فضل بن حسن طبرسی، ص ۳۵۶٫

۲۸ـ فصلنامه فرهنگ کوثر، زمستان ۱۳۸۳، ش ۶۰، ص ۱۸٫

۲۹ـ بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۳۰۸٫

 

 

سوتیترها:

 

۱٫

دوران امامت امام یازدهم«ع» یکی از برهه‌‌های سخت بود و افکار گوناگون از هر سو جامعه اسلامی را تهدید می‌کرد. امام درنهایت فشار به سر می‌بردند، اما لحظه‌ای از این مسائل غفلت نورزیدند و و با شیوه‌های خاص خود در برابر گروه‌ها و اندیشه‌های انحرافی موضع‌گیری و تلاش‌های آنان را نقش بر آب می‌کردند.

 

 

۲٫

از مهم‌ترین جریان‌های فاسدی که امام عسکری«ع» در سیره سیاسی خود شیعیان را از گرویدن به آن نهی می‌کردند، گروه «صوفیه» بود. این گروه با لباس دین در مقابل امامان معصوم«ع» قرار گرفتند و افکار و عقاید آلوده آنان از دیدگاه خاندان عصمت و طهارت مطرود و منفور بود؛ لذا امامان برحق شدیداً با آنان برخورد می‌کردند و مردم را از خطر عقاید این گروه برحذر می‌داشتند.

 

۳٫

امام حسن عسکری«ع» برای زدودن زنگار شک و تردید و دلگرمی شیعیان و هدایت گمراهان از کرامات و خبرهای غیبی استفاده می‌ کردند و این شیوه بهترین راه برای هدایت مخالفان و زدودن شک و تردید از دل شیعیان بود.

 

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *