اشاره: در نیمه دوم خرداد ۹۷، خبر درگذشت دانشمند فرزنه حجهالاسلام و المسلمین آقای دکتر احمد احمدی، بسیاری از دانش دوستان جبهه انقلاب را غمگین کرد. عمر بابرکت این دانشآموخته فاضل حوزه و دانشگاه، در خدمت علم و تحقیق و تربیت جوانان جویای علم مهیمن اسلامی ما بود.
مسئولیتهای مهم دکتر احمدی در دوران انقلاب و جمهوری اسلامی و مدیریت بخشهای مهم و حساسی از مجموعهی دانشگاهی کشور، فصل درخشانی از زندگی ایشان بود؛ آنگونه که رهبر معظم انقلاب او را «عنصر خدوم و پرکار در مسائل دانشگاهی» و «مرد انقلابی و وفادار»توصیف کرد.
از دکتر احمدی تاکنون بیش از ۵۰ عنوان مقاله علمی در فصلنامهها و نشریات مهم درج شده است. در کنار همه این ویژگیهای برجسته علمی، او را با یک ویژگی مهم دیگر هم میشناسند که تا حدود زیادی در بین هم ترازانش در حوزه و دانشگاه کمیاب است و آن سادهزیستی است. وی با داشتن مسئولیتهای مهم علمی و اجرایی، هیچگاه رانندهای اختیار نکرد و با خودروی ارزان قیمت ایرانی خودش در رفت و آمد بود.
ماهنامه پاسدار اسلام ، در سال ۱۳۸۸ و در بحبوحه فتنه آن سال و پس از حماسه ۹ دی، گفت و گویی اختصاصی با ایشان انجام داد که در همان سال منتشر گردید که آن مصاحبه زوایایی زیبایی از حیات پربار او در قبل و بعد از انقلاب وی را ارائه نمود و نقش موثر دکتر احمدی در اسلامی سازی علوم انسانی را روایت کرد.
عشق و دلداگی دکتر احمدی با امام خمینی(ره) در بخشهای مختلف آن گفتگو نمایان بود؛ او میگفت:
اصلاً وجود امام (رضوانالله علیه) تجسم همه فضائل بود. در مسجد سلماسی قم که درس میدادند، اولاً به قدری منظم بود که باور کنید یک دقیقه هم تأخیر نداشت و دقیقاً معلوم بود کی میآیند و همه طلاب خودشان را آماده میکردند. یک وقت آخرین جلسه درس و درس غیبت بود. برخی از شاگردان برجسته درس گفتند حاج آقا! یک نصیحتی کنید. امام گفتند: «آقا! همه این درسهایی که گفتیم نصیحت است. اینکه زبانت را از اینجا دراز میکنی تا نجف و پشت سر کسی سخن میگویی، این زیان در روز ارض اکبر، از اینجا تا آنجا کشیده شده است، این تجسم اعمال است، زیر پای جمع لگدمال میشود.» گویی این صحنه را به شکلی مجسم کرد که همه متوجه شدیم. مسجد سلماسی تا آن طرف در پر بود و این آقایانی که خودشان دیگران را میگریاندند و به زحمت میشد آنها را گریاند، آنچنان گریهای کردند که اگر کسی از بیرون رد میشد، فکر میکرد اینجا چه عزایی رخ داده است.
دکتر احمدی از دیدار خود با امام در ایام جنگ نیز چنسن روایت میکرد:
رفته بودیم خدمتشان. یک عده فریاد میزدند: ما همه منتظر خمینی هستیم. امام فرمود: «این جنگ تمام میشود. شما به این دانشگاهها برسید. این دانشگاهها باقی میمانند.» امام می فرمود: «ما باید برای خدا کار کنیم. اینهایی که الآن دارند شعار میدهند و میگویند روح منی فلان (اسم هم نبرد)، اگر یک روزی همه اینها برگشتند و گفتند مرگ بر… ما نباید نگران باشیم، باید برای خدا کار کنیم.» یک وقت آدم حرف این چیزها را میزند، ولی از حرف تا عمل خیلی فاصله است که انسان به تکلیفش عمل و آن هم برای خدا کار کند.
به پاس تجلیل از این مرد انقلابی و فداکار، بخشی از گفتگوی اختصاصی وی با «پاسدار اسلام» را مرور میکنیم؛ یادش مستدام و راهش پر رهرو باد.
***
هر چه جلوتر آمدهایم، تهاجم فرهنگی دشمن قویتر شده، جنگی که به مراتب از جنگ نظامی خطرناکتر و پیچیدهتر و مهلکتر است. دشمن به این جمع بندی رسیده است که پس از ناکامی در عرصه جنگ سخت و نظامی و حتی محاصره اقتصادی ، بهترین و مؤثرترین و در عین حال ارزانترین راه برای براندازی نظام ما جنگ فرهنگی و به تعبیر دیگر جنگ نرم است. در این شرایط چه باید بکنیم و جنابعالی چه راهکاری را برای کنترل و خنثی کردن این تهاجم و صیانت از ارزشهای نظام ارائه میفرمایید؟
یک مسئله بسیار مهم و به تعبیر بنده بنیادین را مطرح فرمودید، برای اینکه از ابعاد گوناگون باید بررسی شود. این را خود غربیها گفتهاند که ما در داستان اندلس، از همین طریق پیروز شدیم. کشوری که مسلمانان آنجا رفتند و ۶۰۰-۷۰۰ سال در آنجا مستقر بودند و تمدنی را دایر کردند، علمای بزرگی در آنجا تربیت شدند. ابن عربی، ابن رشد و بسیاری دیگر. گوستاولوبون در تاریخ تمدن اسلام و عرب میگوید وقتی مسلمانان به اندلس آمدند، در آنجا ۶۰۰ کارخانه کاغذسازی دایر کردند و چه کارخانهها و تأسیسات دیگر، در حالی که اینها معمولاً عربهای شمال آفریقا بودند و هوش ایرانیها را هم نداشتند، با این حال تمدن عظیمی بنا کردند، اما بعد بین خود اینها اختلاف افتاد و گروه گروه شدند و از طرف دیگر دشمنان با هم متحد شدند و از شمال به اندلس حمله کردند و به تدریج جلو آمدند، ولی بیشترین چیزی که به اینها لطمه زد، همین مسائل فرهنگی بود. میگویند کشیشی باغ انگوری را وقف کرد که انگورش بشود شراب و فقط به خورد جوانهای مسلمان داده شود. پارکهای خیلی وسیع و دخترهای طناز مسیحی میآمدند و در این باغها گردش و دلربایی میکردند و جوانان هم جذب آنها میشدند تا مسلمانها به تنپروری گراییدند و آنها هم وحدت مسلمانها را به هم زدند و خودشان هم متحد شدند و از شمال و از کوههای پیرنه – بین فرانسه و اسپانیا – رخنه کردند تا آخرین پادشاه آنجا – ابوعبدالله – نگاهی به پشت سرش کرد و دید چیزی باقی نمانده است. آن کشیشهای احمق و متعصب، کتابخانهها را آتش زدند و خرمن خرمن کتابهای اسلامی را سوزاندند. عبدالله نگاهی کرد و به گریه افتاد. مادرش به او گفت: «ابک مثل النساء ملکا المضاع / الم تحافظ علیه مثل الرجال» که من ترجمهاش کردهام: «چون زنان بر کشور از دست رفته خون گری / کهاش نکردی پاسداری همچون مردانِ مرد.»
آن روز آن طور بوده و دو سه تا عامل بوده، اما امروز که از زمین و هوا میبارد. یک ذره موبایلی که داریم، همه چیز توی آن هست. تصاویر از کجا میآیند؟ غرب آمریکا و از شرق عالم و هزاران ماهواره دارند. برنامههای مبتذل پخش میکنند که اثرش را گذاشته و انسان حتی به برخی روستاها میرود، میبیند برخی نشستهاند و دارند اینها را نگاه میکنند.
*چه باید کرد؟
مقابله. این مقابله هم باید همهجانبه باشد و با کار کردن قطرهای هم نمیشود. اولاً ما یک سری مشکلات سیاسی داریم. هر رئیس جمهوری میآید یک سازی میزند. خود این اختلاف سبب گسیختگی فکر مردم میشود در حالی که ما واقعاً سرمایهای مثل عاشورا و اهل بیت(ع) داریم که دنیا را تکان داده و تکان میدهد. باید به همه جای آن رسیدگی کرد.
باید یک جمع صاحبنظر تمام وقت یا حداقل دو سوم وقتشان را صرف مسائل بینالمللی، داخلی، امکانات، چگونگی مواجهه و مقابله دادن این امکانات که از بیرون میآید و فراهم کردن ابزار مقابله کنند که کار بسیار ظریفی است و همانطور که فرمودید جنگ فرهنگی، از جنگ داخلی خیلی سختتر است و هیچکس الان فکر نمیکند دهها هزار جوانی که انسان گوشه و کنارها میبیند که دستش میلرزد و مواد مصرف کرده او هم قربانی است و فقط با نفرت نگاهش میکنیم، در حالی که او هم آدم است و ما وظیفه داریم به آنها برسیم.
* تحلیل شما از واقعه ۹ دی چیست؟
این همان چیزی است که عرض کردم ما یک دستاویز الهی مثل عاشورا داریم، مثل امام حسین(ع) داریم، ولی آنچنان که باید از آنها استفاده نمیکنیم. بسیاری از این مداحان بیسواد و گاهی دروغپرداز خیلی از آن را از بین میبرند. عاشورا گنجینه عظیمی است. اقیانوسی است مثل زمزم، زمزمی است در حد یک اقیانوس و امام حسین(ع) جوری نیست که کسی بتواند از تأثیرش بگریزد. من افرادی را سراغ دارم که انقلابی نیستند، خیلی هم اهل مذهب نیستند و حجاب شرعی هم ندارند، اما ده روز محرم را مراسم میگیرند، گوسفند میکشند، هیئت میآورند، پذیرایی میکنند. وقتی اینجوری است نهم دی همینها میآیند. اینها وقتی میبینند به امام حسین(ع) و عاشورا دهنکجی میشود، حاضرند همه چیزشان را بدهند. نهم دی واقعاً یک عبرت برای آنهایی بود که در روز عاشورا آن ننگ ابدی را به وجود آوردند و ننگینتر از آنها کسانی بودند که میگفتند اینها ساختگی است.
*تعبیر «خداجو» را برای آنها به کار بردند.
به هر حال این جمعیت نهم دی از عمق جانشان جوشید، مرد و زن و کودک و جوان گفتند. حالا دیگر کار به جایی رسیده که به امام حسین(ع) هم توهین میکنند؟ آن هم در روز عاشورا؟مگر ما مردهایم؟ پس ما چه کارهایم؟ حادثه، حادثهای به یادماندنی و افتخاری برای ملت ما و عبرتی برای مخالفان است. حتی یکی از رؤسای انگلیس گفته بود که شما با این عاشورا، نمیتوانید کاری با ایران بکنید.
*امام هنگامی که از جایگاه ولایت فقیه انقلاب را رهبری کرد توانست آن را به ثمر برساند کلاً نقش ولایت فقیه و مشخصاً نقش رهبر معظم انقلاب را در صیانت از انقلاب مخصوصاً در دو دهه بعد از رحلت امام که بسیار دشوارتر از دهه اول بود، چگونه میبینید؟ در چنین شرایط بسیار دشوار، نقش ایشان در صیانت از انقلاب را چگونه ارزیابی میکنید که نظام را از این طوفانهای سخت عبور داد؟
بنده معتقدم اگر ولایت فقیه تیرک این خیمه نبود، نمیتوانستیم کار را پیش ببریم. درست است که یک عدهای از همان اول هم حرفهایی داشتند، ولی همه ماهایی که الفبای دین را خوانده بودیم، معتقدیم که اگر این پیوند بین رهبری سیاسی و محور اساسی ولایت که به حضرت حجت(سلامالله علیه) برمیگردد و تا رسول خدا(ص) میرسد، وجود نداشت، مردم نمیتوانستند با این اتکا و اطمینان پیش بیایند. اگر انقلاب فقط مثل پاکستان اسمش جمهوری اسلامی بود، این اتکای درونی را برای مؤمنان نداشت. صرف اینکه بگویند انقلاب اسلامی، نمیشود. رهبر معظم انقلاب به هر حال محور این نظام هستند و در این مدت هم بیشترین رنج را حتی از دوستانش برده است.
آقایانی که روزی وزیر و مسئول بودند حالا رفتهاند سر از کجا درآوردهاند؟ به تعبیر امیرالمؤمنین(ع) این نامردمی و ناجوانمردی یک عده از کسانی که روزی در کنار رسول خدا(ص) بودند. من گاهی میگویم آخر شما دردتان چه بود؟ چه میخواستید که حالا رفتی توی آمریکا و خجالت هم نمیکشی که روزی در اینجا درس عرفان و مثنوی میدادی و عضو فلان تشکیلات بودی. شرمتان نمیآید؟ این رهبر دینی و این ولایتفقیه را بردارید، چه چیزی را جایش میگذارید؟ این کشور چگونه بر سر پا میماند. دکتر شیخالاسلام در دانشگاه فقه شافعی درس میدهد، اهل سنت است. پدرش هم استاد همانجا بود. خدا رحمتش کند. مرد بسیار متعبد، عالم، زاهد و خوشاخلاقی بود. یک بار به دکتر شیخالاسلام گفتم: «این ولایتفقیه برای اهل سنت چه وجهی دارد؟» برآشفت و گفت: «اگر این نباشد، شما چه چیزی جایش میگذارید؟ این رشته وحدتی است که همه ما را پیرامون خودش جمع کرده است.» یک استاد شافعی مذهب میگوید این چه حرفی است میزنی؟ همه اهل سنت و شیعه باید حول این محور گرد هم بیاییم. چه مشکلی داریم؟ غرض اینکه ولایتفقیه تیرک اساسی این انقلاب است و رهبری هم انصافاً هر چه در توان داشته، انجام داده. خدا به حق فاطمه زهرا(س) به ایشان تأیید و توفیق و طول عمر بدهد که سکاندار این کشتی بودهاند. همیشه هم خدمتشان عرض کردهام هر کاری که از دستم برمیآید بفرمایید انجام میدهم و در هیچ جایی کوتاهی نمیکنم. ممکن است با بعضی از افراد در نقطه نظرات سیاسی اختلاف نظر داشته باشم، ولی هیچوقت هم از حد نگذشتهام، نه افراط و نه تفریط. راه امام را و همان دست بیعتی که به امام دادم، همچنان در خدمت رهبر معظم انقلاب هم ادامه میدهم. امیدواریم خداوند ما را بر این راه ثابتقدم بدارد.