نقش روحانيت در نهضتهاي اسلامي آذربايجان

حجة‌الاسلام و المسلمين موسوي تبريزي

طرحهاي استعماري کشورهاي سلطه گر بالخصوص انگلستان در
کشورهاي اسلامي ــ در مقالات گذشته ــ تا حدودي مورد بررسي قرار گرفت. و مواردي که
گفته شد، اصول اهدافي بود که استعمارگران در مناطق مختلف کشورهاي اسلامي به
تناسبهاي مختلف و مطابق با شرائط فکري و روحي و جغرافيائي و اقتصادي آن منطقه
انجام مي دادند. بديهي است که در بعضي از مناطق براي اجراي طرحهاي خويش به کار و
کوشش و نقشه هاي حيله گرانه بيشتري نياز داشتند. و يکي از مناطقي که مسلما مورد توجه
استعمارگران در کشور ايران بوده و هست، منطقه بسيار حساس آذربايجان است که با توجه
به خصوصيات و ويژگيهاي آن منطقه و موثر بودن آن در اجراي اهداف استعماري در مناطق
ديگر در صورتي که در مسير آنها قرار گيرد و همين طور تاثير آن منطقه در ايجاد
حرکتهاي بزرگ در برابر مستکبران و سلطه گران در صورتي که در برابر آنها قرار گيرد؛
لازم است که توجه بيشتري به آن سامان بشود. و ما به ويژگيهاي جغرافيايي و فرهنگي و
اعتقادي و روحي مردم آن منطقه مختصرا اشاره مي کنيم:

 

1ـ موقعيت جغرافيايي آذربايجان

موقعيت جغرافيايي آذربايجان که از طرفي مرزهاي بسيار وسيع
و طولاني با شوروي دارد و از طرف ديگر با ترکيه که از قديم الايام اين مرزها مورد
توجه قدرتهاي جهان بوده است، حکومتهاي عثماني بارها از طريق مرز ترکيه وارد تبريز
شدند و آنجا را مورد تاخت و تاز خود قرار دادند و مردم تبريز و آذربايجان مکررا با
آنها جنگيدند. و همين طور روس و حکومتهاي روسيه که چندين بار به بهانه ها و عناوين
مختلف وارد تبريز شدند و به جنگ و کشتار مردم مسلمان تبريز پرداختند و هم اکنون
نيز اين مرزها و اين استان از جهات استراتژيکي و مرزهاي حساسي که دارد، مورد توجه
ابرقدرتهاي غرب و شرق قرار دارد.

 

2ـ تعصب مذهبي

تعصب بسيار شديد و يک پارچه مردم تبريز به دين اسلام و
مذهب تشيع و علاقه خاص آنان به اهل بيت عصمت و طهارت و مراسم ديني و مذهبي و
وابستگي عميق آنان به روحانيت و مراجع تقليد و پيروي از آنان شايد با بسياري از
نقاط ايران از اين جهت قابل مقايسه نباشد. مردم تبريز در هر موقع و فرصتي به ويژه
در ايام تعطيلات و جمعه ها و غيره خصوصا در 
گذشته در مساجد بزرگ تبريز و هيئتهاي حسيني و تکايا و مجالس وعظ و خطابه و
عزاداري اجتماع مي کردند و علماي بزرگ شهر و مجتهدين بزرگ در مواقع حساس براي مردم
سخنراني مي کردند و مجالس و مساجد در تبريز در ازدحام جمعيت و علاقه خاص مردم
تبريز به مساجد و مواعظ و روحانيت زبان زد خاص و عام بود.

 

3ـ روحيه سلحشوري

داشتن روحيه سلحشوري و مقاومت و بي پاکي خاص در برابر
دشمنان که همواره در طول تاريخ انقلابهاي ايران، اين مسئله به اثبات رسيده است.

 

4ـ پيش قدم در حرکتهاي سياسي مذهبي

نشو و نماي فکر سياسي اجتماعي در ميان اکثر اقشار و طبقات
مردم تبريز و درک عميق ترين مسائل سياسي و روحيه دخالت و اظهار نظر در بسياري از
آن مسائل به طوري که غالبا خودشان را صاحب نظر و فکر در اين زمينه مي دانند و در
تاريخ گذشته خود اين مسئله را به وضوح نشان داده اند به طوري که هر حرکت و مبارزه
سياسي و مذهبي که در ايران انجام گرفته است نه تنها بي تفاوت و ساکت نبوده اند
بلکه در بسياري از موارد پيش قدمتر از ديگر استانها و شهرها بودند و يا لااقل در
کنار مردم مبارز ديگر، نقش موثري داشتند. و جريانات انقلاب مشروطيت و حرکت علماي
بزرگ تبريز در آن زمان و حرکتهاي مسلحانه مردمي ستارخان و باقرخان و قيام مقدس
مرحوم ميرزا محمد خياباني و حرکت و مبارزات مردم و روحانيت در برابر رضاخان و کشف
حجاب و غيره که منجر به تبعيد شدن دو مجتهد بزرگ تبريز آيت الله حاج ميرزا صادق
تبريزي و آيت الله حاج ميرزا ابوالحسن انگجي «طاب ثراهما» گرديد و حرکتهاي مردم در
مبارزات مرحوم آيت الله کاشاني و نهضت ملي شدن صنعت نفت و بالاخره مبارزات بسيار
وسيع مردم آذربايجان در انقلاب اسلامي ايران در سالهاي 42ـ‌41 و ادامه آن تا
روزهاي پيروزي انقلاب اسلامي و نقش بسيار موثر و تعيين کننده مبارزات مردم تبريز
در اين پيروزي عظيم که بعدا توضيح خواهيم داد، نشانگر مسئله فوق مي باشد.

 

5ـ تعصب به زبان آذري

آذري بودن زبان عمومي مردم آذربايجان که در اين جهت مردم
آن سامان را از ساير استانها و مرکز که پارسي زبان هستند جدا  مي سازد و تعصب شديد مردم به زبان خود که راهي
براي برانگيختن و تحريک احساسات پاک آن سامان براي دشمنان دين و استعمارگران در
صورت هشيار نبودن مسئولين محترم و گردانندگان کشور مي تواند باشد. البته تا به حال
دشمنان از اين طريق نتوانسته اند مردم تبريز را تحريک و عليه دين و مذهب و روحانيت
و يا استقلال و حيثيت کشور برانگيزانند و يا شعارهاي تجزيه طلبي و جدا سازي بدهند،
لکن بسيار به جا است که مسئولين محترم توجه کنند و براي ارج نهادن به فکر و هوش و
درايت و تعهد مردم آن سامان ــ در صورتي که افراد شايسته و مدير و مؤمن به انقلاب
در آن منطقه وجود داشته باشد ــ از وجود آنان براي اداره استان استفاده کنند که
همه خدمات بيشتري مي تواند انجام دهند، و هم به اتحاد و يکپارچگي مردم کمک مي کنند
و دشمنان انقلاب و اسلام نيز نمي توانند راهي براي تحريک و برانگيختن احساسات پاک
مردم داشته باشند.

 

سرمايه گذاري استعمارگران

با توجه به مسائل و ويژگيهاي فوق الذکر قطعا استعمارگران
براي اجراي طرحهاي خود در تبريز و منطقه آذريابجان سرمايه گذاري بيشتر بايد مي
کردند و طبيعي است که در اين راستا نسبت به دين و روحانيت و تعصب شديد مذهبي و
وابستگي مردم به روحانيت بيشتر توجه کنند و تا حد امکان اين رابطه را به سستي و
ضعف بکشانند و به هر طريق ممکن روحانيت را يا به طرف خود کشيده و وابسته کنند و از
اين طريق در ميان مردم مسلمان نفوذ کنند و يا به عناويني از اجتماع منزوي کنند به
طوري که مردم ديگر حرف شنوي از آنها نداشته باشند. قرآن کريم در اين زمينه مي
فرمايد:

«قٰالَ الْمَلأُ الَّذينَ اسْتَکْبرُوا مِنْ قَوْمِهِ
لَنُخْرِجَنَّک يٰا شُعَيْب وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعک مِنْ قَرْيَتنٰا اَوْ
لتعودنَّ في مِلَّتِنٰا» (اعراف/88)

مستکبران قوم حضرت شعيب عليه السلام به او گفتند: يا تو و
پيروان تو را از اين ديار خارج مي کنيم و نمي گذاريم در اينجا زندگي سالم داشته
باشيد و يا بايد آن چه را که ما ترسيم مي کنيم و به عنوان دين مطرح مي  سازيم بپذيريد.

چرا که اولا تبريز مرکز حوزه بزرگ علميه ديني بود که از
نظر کثرت تعداد طلاب و محصلين علوم ديني و فقه جعفري و هم چنين از نظر وجود بزرگان
علما و مجتهدين شيعه در تبريز پس از حوزه عليمه ي نجف اشرف از بزرگترين حوزه هاي
علميه محسوب مي شد ــ البته پيش از آن که حوزه علميه ي قم تشکيل شودــ و شايد صدها
مجتهد در عصر واحد به تدريس علوم فقه و اصول و فلسفه و کلام و تفسير و اخلاق در
مدراس علميه تبريز مشغول بوده اند و از طرفي علماي بزرگ تبريز در مسائل اجتماعي و
حل و فصل دعاوي و مشکلات مردم و مبارزات سياسي عليه ظلم و استبداد و فساد نظامهاي
مستبد قاجاريه و پهلوي در زمان رضاخان پيش قدم بودند و قهرا وجود يک چنين حوزه
علميه و علماي بزرگ فعال و اجتماعي و محبوب در رشد فکري سياسي و مذهبي مردم تبريز
سهم بسيار مؤثري داشت و اگر تاريخ انقلابها را در تبريز مطالعه کنيم، مي بينيم
مردم تبريز اگر چه در هر حرکت اسلامي و آزادي خواهي پيش قدم بودند، لکن همواره پس
از کسب تکليف از علماي اعلام و روحانيون و مراجع عظام پشت سر آنها حرکت مي کرده
اند و تاريخ نشان نداده است که حرکتي در تبريز عليه ظلم و استبداد و يا فساد و
منکرات بشود و عده اي از روحانيون بزرگ در صف مقدم قرار نگيزند و مردم خودسرانه
اين حرکت را شکل دهند. لذا به نظر مي رسد که استعمارگران بالخصوص پس از به حکومت
رساندن رضاخان مزدور، براي خنثي کردن خطرهاي احتمالي که توطئه آنان را تهديد مي
کرد در هر استاني به مناسبت حرکتهاي احتمالي آن منطقه اقداماتي نمودند. مثلا در
مناطق عشايري و ايلات که بيشتر مردم از سران عشاير پيروي مي کردند براي وابسته
کردن سران و خريدن آنها و يا کشتن و از بين بردن آنان کمر مي بستند و در جاهائي که
مبارزات مسلحانه مردمي رشد پيدا مي کرد براي سرکوبي رهبران ملي و مذهبي آنان مانند
ميرزا کوچک خان رحمة الله عليه و در تبريز مناسب روحيه مردم و رهبري موجود در
منطقه اقدام مي کردند. چرا که مبارزات مردم تبريز همواره در تاريخ درست مانند
انقلاب اسلامي ايران در عصر ما مبارزات صددرصد مردمي بوده که عمدتا انگيزه مذهبي
داشته و از مساجد و مدارس علمي و تکايا و هيئتهاي حسيني با فتاوا و دستورات علما و
روحانيون بزرگ و با سخنرانيها و خطابه هاي محرک و آتشين آنان شروع مي شد و کيفيت و
کميت حرکتهاي مردم کلا تحت اِشراف کامل روحانيت و با رهبري آنان بود. تاريخ
مشروطيت را وقتي مي خوانيم اين مسئله به وضوح روشن است اگر چه عده اي مغرض و مخالف
اسلام و روحانيت عزيز مانند کسروي و ديگران در نوشته هاي خود سعي کرده اند که
انقلاب مردم را براي مشروطه خواهي از روحانيت جدا سازند و نقش روحانيت را ناديده
گرفته و گاهي وارونه جلوه دهند و از امثال شخصيتهاي مردمي مانند ستارخان و باقرخان
سوء استفاده هايي بکنند و من براي روشن شدن اذهان به طور اجمال به اين مسئله اشاره
مي کنم.

 

نهضت مشروطيت

نهضت مشروطيت دو مرحله داشت: يکي به اصطلاح در برابر
استبداد قديمي و بزرگ و ديگري در برابر استبداد صغير که پس از آنکه به دستورمحمد
علي شاه مجلس شوراي ملي در سال 1326 قمري به توپ بسته شد و علماي بزرگ و سردمداران
نهضت مشروطيت مانند مرحوم آيت الله بهبهاني و آيت الله طباطبائي و امام جمعه تهران
را پس از زدن و آزار و اذيت زياد به تبعيدگاهها روانه ساخت، شروع شد.

در نهضت اولي مشروطيت، براي همگان روشن است که مردم
آذربايجان مانند همه مناطق ايران، به پيروي از مراجع تقليد و روحانيت بزرگ براي
مبارزه با استبداد و مشروطه خواهي قيام کردند و در تبريز مجتهدين بزرگي مانند آيت
الله حاج ميرزا جواد آقا که بسيار معروف و موجه بود در راس نهضت قرار داشته که
نهضت را از زمان تحريم تنباکو از طرف ميرزاي بزرگ شيرازي اداره مي کرد و در کليه
مناطق ايران به سه يا چهار نفر از علماي بزرگ مستقيما مرحوم ميرزاي بزرگ شيرازي
نامه نوشت و مسئله تحريم تنباکو را ابلاغ کرد که يکي از آنان مرحوم آيت الله حاج
ميرزا جواد آقا بود. البته پس از آنکه وابستگان و دولت وقت تبليغ مي کردند که اين
حکم از خود ميرزا نيست و مي خواستند به اين وسيله تاثير حکم را خنثي سازند که عينا
حکم را به عنوان خاتمه اين مقاله نقل مي کنيم و دنباله بحث را در مقاله بعدي پي مي
گيريم.

متن تلگراف: تبريز ــ جناب مستطاب شريعت مدار ملاذ الانام
ظهير الاسلام آقاي حاج ميرزا جواد آقا دام علاه از آذربايجان سوالاتي از حکم حقير
به حرکت استعمال دخانيات رسيده. بلي حکم کرده ام = محمد حسن الحسيني.

ادامه دارد