یکی از راهبردهای دشمنان اسلام برای مقابله با دین اسلام و تعالیم روحبخش آن، از صدر اسلام تا امروز، روش مذهب علیه مذهب یا روش دروندینی بوده است. در تاریخ صدر اسلام، پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله برای مقابله با اسلام اصیل و سیره صحیح نبوی که متبلور در جانشینان به حق ایشان، یعنی ائمه علیهم السلام بوده است، جریان نفاق و انحراف با منع نقل حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله و غصب جایگاه جانشینی پیامبر او، سعی در تحریف اسلام اصیل و مقابله با جریان حق داشته است. در زمان حاکمیت امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز عالمان متهتک و جاهلان متنسک در قالب خوارج و سایر فرق انحرافی درون دینی، بااستفاده از آیات قرآن و القای مقابله رفتار آن حضرت با قرآن و تمسک به برخی صحابه و همسر پیامبر صلی الله علیه و آله و قرار دادن آنها در مقابل آن حضرت، سعی در جذب بخشهایی از جامعه اسلامی به خود و مقابله با امام حق را داشتند. همچنین بنیامیه که دشمن اهل بیت علیه السلام بودند، در صفین و کربلا، با نیرنگ و عوامفریبی و با اقداماتی مثل بر نیزه بردن قرآن و یا خارجی خواندن امام حسین علیه السلام سعی کردند علی علیه السلام و اهل بیت او را به نوعی مقابل دین و یا خارج از دین و منحرف از دین و خروج کننده بر خلیفه حق مسلمین، معرفی کنند که این روش در سالهای بعد نیز ادامه پیدا کرد.
در دوران معاصر نیز در جوامع اسلامی، دشمن برای خنثی کردن تحرکات اسلامی و جلوگیری از تحول و پیشرفت جریانها و جنبشهای اسلامی، از ظرفیتهای درونی خود آنها استفاده کرده است. دشمنان فهمیدهاند که چون در جوامع اسلامی مردم معتقد به اصل اسلام هستند، به راحتی نمیتوان مطالب غیردینی و ضددینی مطرح کرد و مردم را به آن سمت سوق داد؛ از این رو، سعی کردند از ظرفیتها و فضاهای موجود در جامعه دینی و ادبیات دینی استفاده کنند و با شکلدهی جریانات دینی منحرف و یا حمایت از جریانها و گفتمانهای اسلامی متفاوت که میتوانند در راستای منافع آنها باشند، برای مقابله با جریان اصیل مذهبی، استفاده کنند. تقویت فرقه انحرافی وهابیت در میان اهل سنت و ایجاد فرقه بابیت و بعد بهاییت با استفاده از ظرفیت مباحث مهدویت در شیعه، از جمله اقدامات دشمنان اسلام و استعمارگران در سدههای اخیر بودهاند.
یکی دیگر از اقدامات مخالفین برای ترویج تفکرات منحرف غربی در دوران معاصر، ارائه این تفکرات با ادبیات دینی بوده است. یکی از اولین کسانی که در تاریخ معاصر ایران از این روش استفاده کرد، میرزا ملکم خان بود. وی سعی داشت تفکر غربی، حتی اصول فراماسونری را در لفافه دین، رواج دهد. خود او در این باره مینویسد:
«کیفیت انجمنهای فراماسونری را در ایران در لفافه دین پوشیدم.(۲) چنین دانستم که تغییر ایران به صورت اروپا، کوشش بیفایدهای است، از این رو، فکر ترقی مادی را در لفافه دین عرضه داشتم.»(۳)
به همین جهت و در راستای همین فریبکاری و ظاهرسازی، تشکیلات فراماسونری، «مجمع آدمیت» را نشانه تجلی دولت حقه امام زمان علیه السلام دانست و به دروغ مدعی شد که هیچ مغایرتی میان اصول این مجمع و دین اسلام، وجود ندارد. او حتی در جایی، مجمع آدمیت را با اشاره به آیات قرآن، حزبالله نامید.(۴)
اسلام ناب و اسلام آمریکایی در اندیشه امام و رهبری
از زمان آغاز نهضت امام خمینی تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی، نیز همواره این روش برای مقابله با نهضت امام مورد استفاده مخالفان بوده است. مهمترین شاخص مکتب امام خمینی که باعث تمایز این مکتب از سایر مکاتب، به ویژه مکاتب داخلی است، اسلام ناب است. حضرت امام، اسلام ناب را اینگونه تعریف میکند:
«اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنجدیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزهجو، اسلام پاکطینتان عارف و در یک کلمه، مدافع اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله.»(۵)
مقام معظم رهبری نیز در توضیح اسلام ناب میفرماید:
«اسلام ناب، اسلامی است که همهجانبه است؛ از زندگی فردی و خلوت فردی تا تشکیل نظام اسلامی، همه را شامل میشود. اسلام ناب، آن اسلامی است که هم تکلیف من و شما را در خانواده با خود و در خلوت شخصیمان معین میکند، هم تکلیف ما را در جامعه معین میکند، هم تکلیف ما را در قبال نظام اسلامی و ایجاد نظام اسلامی معین میکند.»(۶)
در دوران نهضت امام خمینی، اسلام التقاطی و اسلام متحجرین مذهبی، بدیلهای حرکت امام بودند که در عمل در مقابل تفکر و نهضت امام قرار داشتند و امام از عموم آنها، با عنوان «اسلام آمریکایی» نام میبرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با از بین رفتن دشمن مشترک یعنی رژیم شاه، این جریانها تقابل خود را بیشتر نمایان ساختند. امام خمینی در بیانات خود، ویژگی اسلام آمریکایی را عناوینی همچون اسلام سرمایهداری، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بیدرد، اسلام منافقین، اسلام راحتطلبان، اسلام فرصتطلبان، اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملاهای کثیف درباری، اسلام مقدسنماهای بیشعور حوزههای علمی و دانشگاهی، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت و اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایهداران بر مظلومین و پابرهنهها میداند.(۷)
بعد از رحلت امام خمینی، با توجه به محوریت و اهمیت امام در ذهنیت عمومی جامعه و وابستگی انقلاب اسلامی به تفکر و مکتب امام، مخالفان، تلاش خود را برای تحریف مکتب امام و یا طرح بدیلهای دیگر در مقابل حرکت امام خمینی، ادامه داده، به تضعیف این حرکت پرداختند. در سخنان امام و رهبری، تعابیری مثل «اسلام سیاسی» و «اسلام انقلابی» وجود دارد که به نوعی تعبیر و توصیفی از همان اسلام ناب و بیانگر ویژگی سیاسی و انقلابی اسلام است.
در سالهای اخیر، برخی از روحانیون و روشنفکران به اصطلاح دینی، سعی کردند برای مقابله با اندیشه امام و رهبری، اصطلاحات و تعابیر جدیدی مانند «اسلام اجتماعی» و «اسلام رحمانی» را در مقابل دو اصطلاح اسلام سیاسی و اسلام انقلابی و استکبارستیز ارائه کنند.
۱٫ اسلام رحمانی در مقابل اسلام انقلابی و استکبارستیز
یکی از تفکرات انحرافی که توسط برخی روشنفکران دینی و برخی از روحانیون در مقابل نگاه انقلابی و ظلمستیز امام مطرح میشود و سعی در استحاله انقلاب اسلامی دارد، تفکر «اسلام رحمانی» است. اسلام رحمانی، روشی برای گسترش تفکرات لیبرالی و سکولاریستی، با ادبیات دینی است. یکی از محورهای تفکر اسلام رحمانی، طرح بحث مذاکره و مسامحه، به جای مقاومت و ایستادگی در مقابل دشمن مستکبر و نفی نمادهای برائتی، مثل شعار مرگ بر آمریکا و استفاده از تعابیری مثل باهوش و مؤدب برای آمریکاییها به جای تعبیر شیطان بزرگ است که نوعی مقابله با یکی از آرمانهای اصلی امام و انقلاب، یعنی استکبارستیزی و سلطهستیزی است.
یکی دیگر از محورهای اسلام رحمانی، مخالفت با اجرای احکام اسلامی مانند احکام جزایی اسلام، مخالفت با جهاد و مبارزه با دشمن، خشن خواندن اجرای حدود شرعی، ضد حقوق بشر خواندن حقوق اسلامی به ویژه در حوزه زنان، مخالفت با امر به معروف و نهی از منکر، مخالف آزادی خواندن الزام حجاب اسلامی و… است. آنان از این طریق سعی در جلوگیری از اجرای احکام اسلامی در قالب قوانین جمهوری اسلامی دارند؛ امری که امام از آن به عنوان هدف اصلی قیام خود، یاد کرد.(۸)
یکی دیگر از محورهای اسلام رحمانی برای استحاله انقلاب اسلامی، پایان یافته دانستن دوران انقلاب و مبارزه و ورود به دوران جمهوری اسلامی و نفی روحیه انقلابی و انقلابیگری و تندرو خواندن گروهها و جوانان انقلابی است که این مسئله، با مقابله و مخالفت صریح مقام معظم رهبری مواجه شد و ایشان به شدت با این طرز تفکر مخالفت کرد.(۹)
۲٫ اسلام اجتماعی در مقابل اسلام سیاسی
طرفداران اسلام اجتماعی که طیفهای مختلفی دارند، ابتدا به توصیف اسلامی سیاسی میپردازند و سپس با القای ناکارآمدی و عدم توفیق اسلام سیاسی، اسلام اجتماعی را به عنوان مدل و الگوی موفق، مطرح میکنند. این جریان، اسلام سیاسی را اینگونه معنا میکنند که برای پیشبرد اسلام و اقامه دین و اجرای احکام اسلامی، باید قیام کرد و حکومت دینی تشکیل داد و با الزام حکومتی احکام فقهی و اسلامی دین را اقامه کرد و گسترش داد. به تعبیری اینان در این مرحله، همان اندیشه امام را میپذیرند که معتقد بود اکثر احکام اسلام، اجتماعی و سیاسی هستند و تحقق و اجرای بسیاری از احکام، جز با تشکیل حکومت، دینی امکانپذیر نیست و تشکیل حکومت دینی هم نیازمند قیام بر ضد نظام ستمشاهی است؛ اما پس از طرح این مطلب به طرح این شبهه میپردازد که این حرکت امام که منجر به تشکیل یک حکومت فقهی و دخالت روحانیت در سیاست و الزام احکام اسلامی در قالب قوانین حکومتی شد، در عمل، در گسترش دین اسلام، موفق نشده است و موجب شکاف بین مردم و روحانیت شده و روحانیت هم ظرفیت تبلیغ دین و پذیرش عمومی مردم از سخنان خود را از دست داده است. بنابراین بهتر است از الگوی «اسلام اجتماعی» استفاده شود؛ الگویی که افرادی مثل امام موسی صدر، دنبال کردند و به جای قیام و انقلاب و تشکیل حکومت، به نشر معارف اسلامی و تبلیغ دین در عرصه اجتماعی پرداختند و از این راه توانستند تأثیرات فراوان دینی و فرهنگی بر جامعه مسلمان و شیعه ایران و لبنان بگذارند. بنابراین حوزههای علمیه و روحانیت باید از دخالت در سیاست و حکومت، پرهیز کنند و به امر تبلیغ و گسترش اخلاق در جامعه بپردازند؛ زیرا هدف اصلی پیامبر صلی الله علیه و آله نیز گسترش مکارم اخلاقی بود.
باید گفت که این دیدگاه دارای چند اشکال جدی است:
۱٫ انقلاب اسلامی گرچه بعد از چهل سال، هنوز نتوانسته به تمام اهداف خود و تحقق کامل دولت اسلامی و جامعه اسلامی برسد، اما با گذراندن موفق دو مرحله «انقلاب اسلامی» و «نظام اسلامی» و گسترش تفکر خود در جهان اسلام و در میان انسانهای آزاده جهان، توانسته توفیقات زیاد دینی و فرهنگی در داخل و خارج از کشور اسلامی داشته باشد که یکی از نمونههای آن، تربیت نسل جوان مؤمن و انقلابی است که مقام معظم رهبری معتقد است از بسیاری از افراد نسل اول انقلاب، مستحکمتر و قابل اعتمادتر هستند. همچنین گسترش فرهنگ اهل بیت علیهم السلام در جهان و تشرف حدود ۵۰ میلیون نفر از انسانهای آزاده جهان به مکتب تشیع، بر اثر تفکر امام و نهادهای دینی – انقلابی، از جمله توفیقات بینالمللی انقلاب اسلامی و حرکت امام بوده است که هیچ یک از علما و مراجع شیعه بدون تشکیل حکومت، نتوانستهاند به چنین توفیقی برسند.
۲٫ درست است که برخی از روحانیون که دارای مناصب حکومتی هستند، به دلیل عملکرد بد خود، باعث بدبینی بخشی از افراد جامعه نسبت به روحانیت شدهاند، اما اولاً عموم مردم بین این افراد و اصل جامعه روحانیت، تفکیک قائلند و ثانیاً بسیاری از روحانیون و علما هستند که با وجود دخالت در امور سیاسی، همچنان محبوب مردم و مورد اعتماد آنها میباشند که نمونه آنها، حضرت امام و رهبر معظم انقلاب هستند که با وجود سیاسی بودن درسهای اخلاق و منبرهای شلوغترین و پرجمعیتترین دروس اخلاق حوزه علمیه و محافل مذهبی است.
۳٫ واقعیت این است که اگر انقلاب نشده بود و حکومت اسلامی، شکل نگرفته بود و نهادهای فرهنگی و اجرایی در اختیار حکومت اسلامی قرار نگرفته بود، معلوم نبود چه سرنوشتی برای حوزههای علمیه پدید میآمد و آیا اساساً حوزهای باقی میماند که بتواند به تبلیغ دین بپردازد؟ اگر همین نهادهای فرهنگی، مانند وزارت ارشاد و آموزش و پرورش و دانشگاهها و صدا و سیما – با همه نقصهایی که دارند – در اختیار حکومت اسلامی نبودند و در اختیار نظام شاهنشاهی بودند، به چه وضعیتی دچار میشدند؟ کما اینکه در اواخر دوران شاهنشاهی، شاهد انحرافات فراوانی در سینما و نظام دانشگاهی و آموزشی کشور بودیم.
۴٫ اشکال آخر هم تحریف شخصیت و اندیشه امام موسی صدر است که او را شخصیتی غیر سیاسی و غیر انقلابی جلوه دادهاند؛ این در حالی است که مراجعه به اندیشههای امام موسی صدر و عملکرد او در ایران و لبنان و اقدام او برای تأسیس گروه سیاسی و مبارزاتی «امل» در لبنان و همراهی شخصیتهای مبارز و انقلابی مانند شهید چمران با وی و ارتباط و نزدیک بودن به افرادی مانند دکتر شریعتی – که از طرفداران اسلام انقلابی بود – دلالت بر نگاه سیاسی و مبارزاتی او دارد.
این تفکر انحرافی که با عنوان «اسلام اجتماعی» مطرح شده، با طرح شبهاتی مانند نفی مشروعیت قیام در عصر غیبت، عدم اعتقاد عموم علمای شیعه به ولایت فقیه و تشکیل حکومت، نفی دخالت روحانیت در سیاست و این که باید دعا کرد که امام زمان علیه السلام بیاید، سعی در گسترش تفکر دین منهای سیاست دارد؛ البته برخی از پیروان این تفکر، ادعای خط امامی بودن هم دارند؛ در حالی که امام، این نوع تفکر را اسلام آمریکایی نامید و فرمود:
اسلام آمریکایی، این بود که ملاها باید بروند درسشان را بخوانند؛ چه کار دارند به سیاست؟ با صراحت لهجه میگفتند. از بس تزریق شده بود در این مغزها، باورشان آمده بود که ما باید برویم توی مدرسه، درس بخوانیم، چه کار داریم به اینکه به ملت چه میگذرد؛ آن امر مردم، امر حکومت، با قیصر است؛ به ما چه ربطی دارد و یک دسته دیگر هم که تزشان ایناست که بگذارید که معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید. حضرت صاحب مگر برای چی میآید؟ حضرت صاحب میآید معصیت را بردارد؛ ما معصیت کنیم که او بیاید؟»(۱۰)
این نوع تفکرات انحرافی، تفکراتی است که از میان حوزه و دانشگاه بلند شده است و متأسفانه به دنبال تحریف یا تخریب اندیشه امام و استحاله انقلاب اسلامی است و وجود این نوع تفکرات در حوزههای علمیه، گرچه اندک، خطری است که مقام معظم رهبری با طرح بحث خطر سکولاریسم در حوزههای علمیه و لزوم حفظ روحیه انقلابیگری و حوزه انقلابی، نسبت به آن هشدار داد.(۱۱)
کلام آخر را نیز از بیان امام بهره میبریم که به این جریانها و این تفکرات و دستهبندیهای نادرست از اسلام، اینگونه توصیه فرمود:
«این اعوجاجات را بردارید. این دستهبندیها را برای خاطر خدا اگر مسلمید و برای خاطر کشورتان، اگر ملی هستید، این دستهبندیها را بردارید و در این موجی که الآن این ملت را به پیش دارد میبرد، در این موج خودتان را وارد کنید و برخلاف این موج، حرکت نکنید که دست و پایتان خواهد شکست.»(۱۲)
پینوشت:
۱٫ استادیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
۲٫ محمد مددپور، سیر تفکر معاصر در ایران، کتاب پنجم، ص ۱۴۴٫
۳٫ فریدون آدمیت، اندیشه ترقی و حکمت قانون عصر سپهسالار، ص ۶۵٫
۴٫ روزنامه قانون، ش ۵، ص ۴ و ش ۲۱، ص ۴٫
۵٫ صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۱۱٫
۶٫ بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دستاندرکاران انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره مجلس خبرگان، ۲۰/۱۰/۱۳۹۴٫
۷٫ صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۱۱ و ص۸۱٫
۸٫ امام خمینی، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، ص ۳۰ – ۲۵ و ص ۱۲۷٫
۹٫ بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دستاندرکاران انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره مجلس خبرگان، ۲۰/۱۰/۱۳۹۴٫
۱۰٫ صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۵۳۳ و ۵۳۴٫
۱۱٫ بیانات رهبر معظم انقلاب، ۱۱/۹/۹۱ و نیز در دیدار اعضای مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم، ۲۵/۱۲/۱۳۹۴٫
۱۲٫ صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۵۳۳ و ۵۳۴٫
سوتیترها:
۱٫
در سالهای اخیر، برخی از روحانیون و روشنفکران به اصطلاح دینی، سعی کردند برای مقابله با اندیشه امام و رهبری، اصطلاحات و تعابیر جدیدی مانند «اسلام اجتماعی» و «اسلام رحمانی» را در مقابل دو اصطلاح اسلام سیاسی و اسلام انقلابی و استکبارستیز ارائه کنند