حق و باطل، تنها «دو کلمه» نیستند که در قرآن و احادیث و معارف دینی به کار رفته باشند، بلکه واقعیتهائی موجودند در اذهان بشر و در زندگی مردم، در متن حیات انسان و در طول تاریخ. داستانی به قدمت تاریخ دارند و سرگذشتی به درازای عمر انسان، از آغاز تا کنون و همیشه و همه جا. به تعبیر امام علی(ع) در نهجالبلاغه: «حقٌّ و باطلٌ و لکلٍّ اهلٌ؛(۱) حقی است و باطلی و هر کدام را اهلی است.»
به قول باباطاهر:
متاع کفر و دین بیمشتری نیست
گروهی آن، گروهی این پسندند
قلمرو حق و باطل
مفاهیم حق و باطل و قلمرو تحقق آن دو، هم در مسایل فکری و اعتقادی است، هم در مسایل حقوقی و مخاصمات و کشمکشها و ادعاها و دعوتها، هم در اصول و معیارهای زندگی بشر و جوامع انسانی. در جنگها و خصومتها، یک طرف حق است و طرف دیگر باطل (یا هر دو طرف باطلند). در شکایتها و محاکم و دادگاهها، حق و ناحق به منازعه میپردازند.
در تاریخ پیامبران و دعوتهای آسمانی انبیای الهی و جبهههای مقابل آنان، باز هم تقابل و رویارویی جناح حق و باطل مطرح هستند. در مسلکها و فرقهها و مذاهب مختلف و اندیشههای متعارض هم، برخی بر «صراط حقّ»اند و بعضی بر سبیل باطل.
به قول حافظ:
جنگ هفتاد و دو ملت، همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند
قرآن کریم نیز از صفآرایی حق و باطل یاد میکند، به حق بودن آفرینش اشاره دارد، جناحهای مختلف مردم را نسبت به این دو مفهوم، تقسیمبندی کلی میکند و ریشه تقابل «هدایت» و «ضلالت» را در حق و باطل میداند.
مفهوم حق و باطل
در ریشه واژه حق، مفهوم ثبات، استواری، پایداری، زوالناپذیری، استحکام، راستی و درستی نهفته است. وقتی «احقاق حق» گفته میشود، یعنی حقانیت چیزی را اثبات و روشن کردن یا به حق بودن مطلب یا به تفکری حکم دادن.
باطل نیز یعنی آنچه ناپایدار و بیثبات و از بین رفتنی و بی اصل و ریشه است، چه در مورد سخنان و عقاید گفته شود، چه نسبت به گروهها و طیفهای اجتماعی و چه در مورد ادعاها و عملها و رفتارها.
بر این اساس عقاید بیپایه و اساس، خداهای دروغین و ساختگی مشرکان، ادعاها و سخنان دور از واقعیت و غیرمنطبق با حق و اعمال و فعالیتهای بیثمر و تباه و بینتیجه و بیریشه هم که حاصلی برای انسان ندارند، باطلاند و به تبع آنها، گروهها و افراد غلطاندیش و گمراه و پیرو اندیشههای باطل، از بین رفتنی و زوالپذیرند.
نگاه قرآنی
در آیات قرآن، حق با همه مشتقاتش (حق، احقاق، استحقاق، حاقّه، حقیق و…) ۲۸۷ بار به کار رفته و باطل با مشتقاتش (باطل، مبطل، بطل و…) ۳۶ بار.
آیاتی که از حق سخن میگویند، این مضامین را تداعی میکنند:
خدا و خلقت و دین، حقاند. اراده و قضای الهی و ثواب و عقاب آخرت حقاند. بهشت و وعدههای پروردگار و دعوت انبیا و راه صالحین حقاند. قرآن، آیات الهی، قصههای کتاب آسمانی، نزول آیات وحی، روز قیامت، سخن خدا همه و همه حقاند و در روز قیامت هم آنچه پایه و معیار و محک داوری و ارزیابی اعمال و پاداش و کیفر قرار میگیرد، «حق» است: «الوزنُ یومئذٍ الحقّ».(۲)
ماندگاری حق، زوال باطل
افزون بر معنای حق و باطل و کاربرد قرآنی آنها که گذشت، در بستر تاریخ نیز شاهد دوام و ماندگاری حق و زوال و نابودی باطل هستیم. این حقیقت در عینیت زندگی و حوادث تاریخ و فراز و نشیبهای تحولات روزگار مشهود است.
سنت خدای متعال بر باطلزدایی و پیروزی حق است و با وجود شرایط و زمینهها، اراده الهی و وعده او به پیامبران و پیروان جبهه حق، استوار است: «کتب الله لأغلبنَّ انا و رُسُلی».(۳) نیز از سنتهای الهی، کوبیدن بر مغز باطل با مشت قدرتمند حق و نابودی و تلاشی باطل است: «بل نَقذفُ بالحقِّ علی الباطلِ فیدمغه فاذا هو زاهقٌ».(۴)
تاریخ نشان میدهد که چگونه اندیشهها، گروهها و مواضع حق بر باطلهای فکری و عملی و سیاسی غلبه یافته و آنها را از صحنه بیرون راندهاند. هرچند ممکن است حق در اقلیت و ضعف قرار گیرد، اما پیروزی نهایی از آن اوست و اندکی حق، باطلهای بسیار را از بین میبرد. این هم به جوهره اصلی و حقانیت حق برمیگردد.
امام علی(ع) میفرمایند: «قلیلُ الحق یدفَعُ کثیر الباطل، کما انَّ القلیلَ من النارِ یحرقُ کثیرَ الحطب؛(۵) حق کم و اندک، باطل بسیار را دفع میکند. همچنان که اندکی آتش، هیزم فراوان را میسوزاند.»
آری! اگر باطل، ظلمت فراگیر هم باشد، شعله شمعی آن را میشکند و پرده تاریکی را میدرد و ظلمت را فراری میدهد. ظلمت، هرچند غلیظ و انبوه باشد، در مواجهه با نور، هرچند ضعیف و کمسو باشد، تاب مقاومت ندارد. از آنجا که منطق حق، روشن و پیروز است، حتی در حالت مغلوبیت و شکست ظاهری هم حقانیت حق از جلوه نمیافتد و در حال شکست هم پیروز است، نمونهاش عاشورای حسینی و غلبه موج خون در کربلا بر سلطه بیدادگرانه و جبارانه یزیدیان در طول تاریخ.
حق، همچون درخت پاک و ریشهدار در اعماق میماند و شاخ و برگش در آفاق گسترده میشود و هر لحظه میوههای آگاهیبخش آن، در دسترس حقجویان قرار میگیرد. قرآن کریم در آیهای که حق و باطل را به «شجره طیبه» و «شجره خبیثه» تشبیه میکند، از ریشه استوار حق در زمین و شاخ و برگش در آسمان و ثمردهی هر لحظهاش سخن میگوید و باطل را درخت ناپاکی میداند که بیریشه است و قرار و استقراری ندارد.(۶)
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه مینویسند:
«در دنیا، حق غالب و پیروز است، هم در آشکار هم در نهان و باطن. اما در ظاهر چون تکوین و هستی رو به هدایت و سعادت و حق است و سرانجام به آن مقصد نهایی خواهد رسید و آنچه برای باطل دیده میشود، جولانهای ناپایدار است که مقدمه ظهور حق است و اما در باطن، چون که پیروزی با حجت و منطق حق است، حق همواره تأثیر میگذارد و به هدف و مطلوب میرساند. مؤمن اگر در زندگی بر دشمن حق پیروز شود که رستگار میشود و پاداش مییابد و اگر مغلوب دشمن گردد، اگر تقیّه کند پاداش میبرد و اگر کشته شود، حیات پاک و زندگی جاوید مییابد. پس مؤمن همواره پیروز است، هم در ظاهر هم در حقیقت امر، چون انتظار «احدی الحسنیین» را میکشد.»(۷)
گرچه از داغ لاله میسوزیم
ما همان سربلند پیروزیم
چون به تکلیف خود عمل کردیم
روز فتح و شکست، پیروزیم
شناخت حق و باطل
در کنار سنت حتمی غلبه حق بر باطل که یاد شد، شناخت حق و باطل برای عمل صحیح در عرصههای تقابل، حتمی و ضروری و تعیینکننده است.
باید حق را شناخت، به عقاید حقه باور داشت، قدم در راه حق نهاد، از جبهه حق یاری و حمایت کرد، فریب باطل را نخورد، با باطل مبارزه و تاکتیکهای او را افشا کرد، دامهای باطل بر سر راه پیروان حق را فهمید و فهماند، باید حق را گفت و عرصه را بر باطل تنگ کرد.
در همه این موارد، «معرفت و بصیرت»، کلید اصلی موضع درست و عملکرد قابل دفاع است. حق و باطل، همیشه عریان و بیپرده و واضح نیست. گاهی مرزها آشفته و صفوف متداخل میشوند. باطل، جامه حق بر تن میپوشد، حق آمیخته به باطل میگردد. باطلپرستان حرفهای به ظاهر حق میزنند و سادهلوحان فریب قرآنهای برافراشته بر نیزه را میخورند و به تعبیر حضرت امیر(ع)، سخن حقی گفته میشود؛ اما با هدف و انگیزه باطل و شیطانی: « کَلِمَهُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِل».(۹)
اینجاست که چراغ بصیرت و معرفت میتواند از لایههای غبارآلود فتنه عبور کند و حق را حق و باطل را باطل نشان دهد و تکلیف مؤمن را در «عصر فتنه» روشن سازد.
امیرمؤمنان(ع) در نهجالبلاغه بیان جامعی پیرامون فتنه دارد و میفرمایند: «اگر باطل از آمیختگی با حق جدا شود، خوفی نیست و اگر حق از آمیزش باطل جدا شود، زبان دشمنان معاند از آن جدا میگردد. ولی بعضی چنانند که بخشی از حق را میگیرند و با بخشی از باطل میآمیزند. در این هنگام است که شیطان بر یاران خود تسلط مییابد… و لکن یؤاخذ من هذا ضغثٌ…»(۱۰) در چنین شرایط است که فتنه پیش میآید. مؤمن باید هوشیارانه عمل کند که نه باطل را یاری کند و نه حق را در صحنه تنها بگذارد. باید بپرسد، تحقیق کند و حق را بشناسد و پس از آن در نصرت حق هیچ کوتاهی نکند.
اگر کسی حق را شناخت، اهل حق را هم خواهد شناخت. شخصیتزدگی از موانع بزرگ حقشناسی و بصیرت است. افراد و گروهها را باید با حق «محک» زد، نه حق را با افراد، گروهها، جناحها و جبههها. به فرموده حضرت علی(ع): حق و باطل با مردان شناخته نمیشوند (بلکه مردم را باید با حق شناخت). حق را بشناس تا اهل حق را هم بشناسی. باطل را هم بشناس تا اهل باطل را بشناسی: «اعرف الحقّ تعرف اهلَه»(۱۱)
این ملاک در شناخت انسانها و جریانها و فرقهها بسیار کارآمد است. بسیاری که گمراه میشوند، کسانی هستند که برخی چهرهها را «مطلق» میسازند و چه حق باشند چه باطل، متعصبانه از آنان پیروی و حمایت و جانبداری میکنند. و الّا اگر «ملاک» و میزان داشته باشند، گمراه نخواهند شد. کسی که حق را بشناسد، با دروغها و دغلها و تحریفها و شایعات و جوسازیها و تبلیغات مسموم و بمباران تبلیغاتی، دست از آن نمیکشد. آن کسی هم که باطل را شناخت، با پوشاندن لباس حق بر اندام باطل و با بزک کردن چهره آن فریب نمیخورد و باطل را در همه چهرهها، شکلها، شعارها و ظاهرفریبیها میشناسد و از آن پرهیز میکند و صف خود را جدا میسازد.
مژده به پیروان حق
بر اساس سنت الهی و شواهد تاریخی، پیروزی نهایی با «حق» است. از این رو حقجویان نباید با سخت شدن شرایط و کمبود یاران و فشار دشمنان صحنه را خالی کنند و انگیزه جهاد و مقاومت و هدایت و روشنگری را از دست بدهند.
توصیه امیرمؤمنان(ع) به طرفداران جبهه حق آن است که با کمی یاران و همراهان در مقابل انبوه دشمنان دچار وحشت نشوند و احساس ضعف نکنند و مقاوم باشند. ایشان میفرمایند: «یا ایهاالناسُ! لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقلهِ أهله…؛(۱۲) ای مردم! در راه هدایت و حق از کمی اهل حق دچار وحشت نشوید.»
امروز نیز توصیه به همراهان جبهه حق این است که هجوم گسترده سپاه باطل بر جبهه حق، در جامعه، فضای مجازی، مطبوعات و جراید، سایتها و خبرگزاریها ، رسانههایی که زبان باطل و بلندگوی شیطانند، آنان را سست نکند. اگر یاران باطل در باطل خود کوشا و جدی و هماهنگ هستند، اینان در حق خود مصممتر، هماهنگتر، همدل و همزبانتر باشند و از پشتیبانی هم دریغ نکنند. حق ماندگار است و باطل، رفتنی.
پینوشتها:
- ۱٫ نهجالبلاغه، خطبه ۱۶٫
- اعراف، آیه ۸٫
- مجادله، آیه ۲۱٫
- انبیاء، آیه ۱۸٫
- غررالحکم،
- ابراهیم، آیات ۲۵ و ۲۶٫
- المیزان (چاپ دوم) اسلامیه، ج ۲، ص ۱۹۵٫
- از نویسنده، برگ و بار، ص ۱۸۱٫
- نهجالبلاغه، حکمت ۱۹۸٫
- همان، خطبه ۵۰٫
- میزان الحکمه، حدیث ۴۱۲۹٫
- نهجالبلاغه، خطبه ۲۰۱٫