شما ماندنی هستید نترسید!

عصر روز دوم فروردین ۱۳۴۲ مصادف با شهادت امام صادق(ع) و پس از هجوم وحشیانه عوامل رژیم به طلاب و عزاداران در مدرسه فیضیه و زمانی که هنوز خون شهید سید یونس رودباری بر سنگفرش مدرسه فیضیه گرم بود؛ سیدی بلندقامت و لاغراندام به سمت محله یخچال قاضی قم می‌دوید. مقصد این سید جوان که او را به نام سیدعلی خامنه‌ای می‌شناختند بیت امام خمینی بود.

این سید جوان که هنوز داغ سید جوان فیضیه و دیگر مجروحان آن روز را بر دل داشت، خوب می‌دانست که برخورد شجاعانه امام در صبح آن روز با چماقداران حاضر در بیت خود چنان خشم و کینه‌ای را در دل رژیم و عوامل آنها ایجاد کرده که هر آن ممکن است چماقداران با حمایت کماندوهای رژیم به منزل امام نیز حمله کنند.

در آن لحظات سخت و سنگین که شهر چهره جنگ‌زده به خود گرفته بود و سایه ترس و رعب، بسیاری را به خانه‌ها کشانده بود و  در بسیاری از خانه‌ها و بیوت نیز بسته شده بودند، او به سمت جایی حرکت می‌کرد که همگی در آن ساعت آن را «کانون خطر» و احتمال برخورد در آنجا را بسیار محتمل می‌دانستند؛ اما این سید جوان که سید جوانی به نام نواب صفوی بذر مبارزه را در دلش کاشته بود و از همان عصر شهادت امام صادق(ع) در سال ۴۲ به صف مبارزان و مریدان امام خمینی پیوسته بود، خود را به در منزل امام رساند. ایشان سال‌ها بعد و در جایگاه جانشینی امام خمینی حکایت حرکت خود و رسیدنش به بیت امام خمینی را چنین برای آیندگان روایت کرد:

«… من و آقاجعفر با شتاب خود را به منزل امام رساندیم و چند تن از طلاب ورزشکار و قوی مانند علی‌اصغر کنی را دیدیم که جلوی منزل امام ایستاده بودند. در بیرونی باز بود و امام آماده نماز مغرب بودند. آمدم به بیرونی و با چند نفر به گفتگو پرداختم که چگونه از منزل امام محافظت و در اطراف منزل سنگربندی کنیم که اگر حمله کردند، بتوانیم مقابله کنیم. به نظرم رسید اولین کاری که می‌توانیم بکنیم این است که در خانه را ببندیم. گفتند آقا گفته‌اند در را حق ندارید ببندید. عصری در را بسته بودند و ایشان بلند شدند و گفتند اگر در را ببندید از خانه بیرون می‌روم و ما برای اینکه ایشان از منزل بیرون نروند در را باز گذاشته‌ایم. گفتم مقداری چوب فراهم کنید که اگر حمله کردند بتوانیم مقاومت کنیم. دراین بین نماز امام تمام شد و ایشان به اتاق رفتند و نشستند. اتاق پر از طلابی شد که به دیدن امام آمده بودند. من دم در اتاق ایستادم. بقیه نشسته بودند. در همین حین امام شروع به صحبت کردند. صحبتشان این بود که اینها رفتنی هستند و شما ماندنی هستید، نترسید. ما در زمان پدر او بدتر از این را دیدیم. روزهایی بر ما گذشت که در شهر نمی‌توانستیم بمانیم. مجبور بودیم صبح زود از شهر خارج شویم و مطالعه و مباحثه ما در بیرون شهر بود و شب به مدرسه می‌آمدیم؛ چون ما را می‌گرفتند و اذیت می‌کردند. عمامه‌ها را برمی‌داشتند.

وقتی صحبت امام تمام شد، احساس کردم چنان نیرومند و مقاوم هستم که اگر یک فوج لشکر به این خانه حمله کند، آماده‌ام یک‌تنه مقاومت کنم. آن صحبت امام به‌حدی تأثیر گذار بود که احساس کردم از هیچ چیزی نمی‌ترسم…»(۱)

از سال ۱۳۵۶ که کارتر در تهران از ایران با حاکمیت رژیم پهلوی به عنوان جزیره ثبات یاد کرد تا سال ۱۳۹۶ که دولت ترامپ از نرسیدن انقلاب اسلامی به چهلمین سالش سخن گفت، چهل سال گذشته است و انقلاب می‌رود که چهلمین سال پیروزی خود را در حالی جشن بگیرد که پیش‌بینی‌های امام خمینی یکی پس از دیگری رنگ واقعیت به خود گرفته‌اند و تمام تحلیل‌ها و معادلات نظام سلطه و دو بلوک شرق و غرب را با چالش روبه‌رو شده‌اند.

از غروب غریبانه و دلگیر روز دوم فروردین ۱۳۴۲ که امام خمینی با دلی آرام و قلبی مطمئن جمله، «شما ماندنی هستید و آنان رفتنی» را فرمودند تا روزی که با دلی آرام و قلبی مطمئن کشتی انقلاب را در دنیای پرتلاطم به دست خلف صالح خود سپردند، طوفان‌ها و توطئه‌ها و فتنه‌هایی نهضت و انقلاب اسلامی را درهم نوردیده‌اند که حتی یکی از آنان نهضتی را از هم می‌پاشید و انقلابی را ساقط و تمدن و تاریخی را با چالش جدی روبه‌رو می‌ساخت. توطئه‌ها و فتنه‌هایی که همه آنان یک نقطه اشتراک با تحلیل‌ها و محاسبات دولت کارتر و دولت ترامپ داشتند و آن، نادیده گرفتن معادله ایمان به غیب و عدم شناخت قدرت نرم مردم مؤمن و انقلابی‌ای بود که در سایه رهبری‌ای الهی هر ناممکنی را به ممکن و هر تهدیدی را به فرصت تبدیل کرد و انقلاب را ماندنی و توطئه‌ها و توطئه‌گران، فتنه‌ها و فتنه‌گران را رفتنی.

در این سال‌ها نه آمدن ژنرال‌ هایزر به ایران و سازماندهی برخی از سران ارتش برای تکرار کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ توانست مانع از سقوط شاه و پیروزی انقلاب شود؛ نه مانع‌تراشی گروهک‌های چپ‌گرا و راست‌گرا برای جلوگیری از برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی و انتخابات خبرگان قانون اساسی توانست مانع رفتن مردم به پای صندوق‌‌های آرا و خلق حماسه‌ها شود. نه قومیت‌گرایی و اغتشاشات در برخی از استان‌ها و سر دادن شعارهایی چون قوم ترک و کرد و بلوچ توانست ایران را ایرانستان کند؛ نه ترغیب و تشویق مرجعی چون آقای شریعتمداری برای حمایت از کودتاگران و براندازان خلل و شائبه‌ای در حمایت دین‌مدارانه از انقلاب ایجاد کرد.

نه نفوذ و اغوای مرجعی چون آقای منتظری، آن هم در جایگاه قائم‌مقام رهبری مانع از برخورد نظام و مردم با باند مهدی هاشمی و شخص آقای منتظری شد؛ نه استعفای نخست‌وزیر دولت موقت و همصدا شدن او با دلبستگان به آمریکا موجب خلاء قانونی در سال نخست انقلاب شد؛ نه پیوند بنی‌صدر در جایگاه ریاست جمهوری و فرماندهی کل قوا با سرکرده سازمان منافقین توانست خللی در عزم و اراده مردم و رزمندگان در جبهه‌های جنگ در سخت‌ترین روزهای دفاع مقدس پدید آورد.

نه تحمیل هشت سال جنگ بر ضد مردم و موشک‌باران و بمباران شهرها، جغرافیای ایران اسلامی را تغییر داد؛ نه هشت ماه فتنه و همصدایی همه گروهک‌های داخلی و خارجی توانست قطار انقلاب را از ریل اصلی آن خارج سازد. نه خط سازش دولت موقت در آغاز دهه نخست انقلاب توانست جاسوسخانه شیطان بزرگ را در ایران بازنگه دارد؛ نه خط سازش توانست در پایان دهه چهارم انقلاب پای آمریکایی‌ها و سفارتخانه آنها را در ایران باز کند.

نه در سال ۶۰ و در کمتر از سه ماه شهادت رئیس قوه قضائیه و رئیس قوه مجریه و شهادت جمعی از نمایندگان مجلس ـ برای رسمیت پیدا کردن قوه مقننه مجروحین را با برانکارد به صحن مجلس ‌آوردند ـ  توانست نظام را در مقابل دشمنانش به زانو درآورد  و نه در سال ۸۸ و در مدت هشت ماه همگرایی رئیس قوه مجریه سابق و رئیس قوه مقننه پیشین و نخست‌وزیر دوران دفاع مقدس با براندازان، نظام جمهوری اسلامی را وادار به تسلیم در مقابل نظام سلطه کرد.

نه خط ترور منافقین در کوچه و بازار و نه قرار گرفتن پیکر سیصد شهید جبهه‌های جنگ در یک روز بر دوش مردم کوچه و بازار توانست راه و رسم شهادت را در این سرزمین براندازد؛ نه تحریم‌های اقتصادی و تصاعدی ۴۰ ساله همه دنیای کفر و شرک بر ضد نظام، دست تمنای مردم را به سوی دشمن دراز کرد.

گویی همه این توطئه‌ها و حماسه‌ها را امام راحل در سال ۱۳۴۲ در آیینه فطرت الهی می‌دیدند که در اتاقی کوچک و در میان چند یار گرد آمده‌ آن روز فرمودند: «شما ماندنی هستید؛ نترسید» گویی در آن روز آن سید جوان همان چیزی را می‌دید و می‌بیند که در اوج مظلومیت نیروهای مؤمن و انقلابی و مستی و همدستی فتنه‌گران در زمستان ۱۳۸۸ بر زبان آورد که آن روز امام و مقتدایش به زبان آورد:

«… این بنای استوار که هندسه آن الهی است، بنای آن هم با دست یک مرد الهی است و بقای آن هم با اراده و ایمان یک ملت عظیم است استوار خواهد ماند و ان‌شاءالله این درخت روزبه‌روز ریشه‌دارتر خواهد شد و خواهید دید که این مخالفان و این کسانی که با این بنا و با این حق و حقیقت مخالفت می‌کنند «فیذهب جفاء» در مقابل چشم شما ان‌شاءالله نابود خواهند بود.»(۲)

پی‌نوشت:

۱- فصلنامه ۱۵ خرداد، س ۴، ش ۱۴ بهار ۱۳۷۳، ص ۷۲ به نقل از نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، دفتر اول، ص ۳۸۶٫

۲- بیانات مقام معظم رهبری، ۲۲/۹/۱۳۸۸٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *