عدالت، آزادی و استقلال راهبرد گام دوم انقلاب

 

در چله دوم انقلاب، رهبر انقلاب با صدور پیامی خطاب به ملت ایران از انقلاب اسلامی که بزرگ‌ترین و مردمی‌ترین انقلاب عصر جدید است و یک چلّه‌ پُرافتخار را پشت سر نهاده و از کرامت خود و اصالت شعارهایش صیانت کرده و اینک وارد دومین مرحله‌ خودسازی و جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی شده ‌است سخن گفتند.

در چنین فضایی پرداختن به شعارها و آرمان‌های اصلی انقلاب اسلامی یعنی عدالت، آزادی و استقلال که به صورت توامان اهداف اصلی انقلاب را شکل می‌دادند، می‌تواند گویای ضرورت توجه به آنها در چلّه دوم انقلاب باشد. امری که در افکار و اندیشه‌های شهید مطهری در کتاب آینده انقلاب اسلامی مورد توجه قرار گرفته است.

انقلاب اسلامی را می‌توان از نوع انقلاب‌های اجتماعی و بزرگ دانست. انقلاب‌های اجتماعی را بیش از هر چیز بر اساس ایدئولوژی حاکم بر آنها که نظم جدیدی را  نوید می‌دهند، از گونه‌های دیگر انقلاب‌ها متمایز می‌کنند. ایدئولوژی‌ها به میزانی که از نظم پیشین مشروعیت‌زدایی می‌کنند، منبعی برای مشروعیت‌بخشی به نظم جدید هستند. در انقلاب‌های اجتماعی مفاهیم اساسی و شعارها و آرمان‌ها بر مبنا و در چهارچوب جهان‌بینی‌ها و ایدئولوژی‌ها معنا پیدا می‌کنند.

از این جهت اشتراک لفظی در مفاهیم را نباید اشتراک در معنا پنداشت. ایدئولوژی‌ها بستری برای معنابخشی به شعارها و آرمان‌های انقلاب‌ها به شمار می‌روند. کمتر انقلابی را می‌توان سراغ گرفت که عاری از شعارهایی چون عدالت، آزادی، برابری و برادری باشد، اما ای شعارها در بستر کلی جهان‌بینی و ایدئولوژی آن انقلاب‌هاست که معنا پیدا می‌کنند. از این رو شهید مطهری می‌گوید که اگر ما واقعاً اذعان کردیم که انقلاب ما یک انقلاب ماهیتا اسلامی است، یعنی عدالت‌خواهانه، آزادی خواهانه و استقلال خواهانه است و جامعه ما همه اینها را در ضمن اسلام می‌خواست.

تجربه دیگر انقلاب‌ها نیز گویای همین مسئله است. برای مثال انقلاب فرانسه نیز الگویی از زندگی را مطرح کرد که تحت عنوان شیوه دموکراتیک زندگی، تعریف جدیدی از انسان، جهان و جامعه به دست داد که محوریت در آن با فرد است. این الگو که تمدن غربی مبتنی بر آن است، وجوه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حتی علمی به هم پیوسته‌ای دارد که مجموعاً یک ساختار را تشکیل می‌دهند. انقلاب روسیه نیز که از مبنائی الحادی و مادی سرچشمه می‌گرفت، مدل دیگری از زندگی و عدالت اجتماعی و شیوه اشتراکی را مطرح می‌کرد. الگویی که از لحاظ وجوه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و علمی در تقابل با نظام سرمایه‌داری مطرح شده بود.

تجربه غربی و شرقی از انقلاب‌های فرانسه و شوروی نشان داد که تاکید بیش از حد بر عدالت اجتماعی و نادیده گرفتن عزت و کرامت انسانی و حق مالکیت و برابری اجباری در انقلاب روسیه و در جهت مقابل تاکید افراطی بر آزادی فردی، موجب از هم گسیختگی اجتماعی می‌شود. تحقق توامان عدالت و آزادی را می‌توان رسالت اصلی انقلاب اسلامی دانست.

از نظر شهید مطهری عدالت اجتماعی لازم است، ولی سلب مالکیت جایز نیست. منطق اسلام این است که باید معنویت را توام با عدالت در جامعه برقرار کرد، زیرا محصول جامعه‌ بدون عدالت هزاران هزار بیماری روانی است. محرومیت‌ عقده‌های روانی ایجاد می‌کند و نتیجه عقده‌های روانی تولید انفجار اجتماعی است. اگر جامعه‌ای به دو گروه گرسنه‌ و سیر مطلق تقسیم شود، وضع همواره به همین منوال باقی نخواهد ماند، بلکه صدها تالی فاسد خواهد داشت.

ب تعبیر شهید مطهری آزادی و به صورت خاص آزادی فکر و عقیده یک واقعیت مقدس است. شهید مطهری با تفکیک بین دو نوع آزادی حیوانی که در مقوله شهوات خلاصه می‌شود و آزادی انسانی که به استعدادها و گرایش‌های عالی انسانی نظر دارد، می‌گوید در آزادی تعقل و تفکر و آزادی ابراز احساسات و عواطف انسانی جای هیچ‌گونه بحثی نیست؛ اما درباب آزادی عقیده نکته مهمی وجود دارد که آن را از آزادی تفکر متمایز می‌سازد. تفکر یعنی استعداد انسانی بشر که به او توان اندیشیدن در مسائل علمی و منطقی را می‌دهد. این استعداد حتماً باید آزاد باشد و پیشرفت و تکامل بشر در گرو این آزادی است.

هر عقیده‌ای ناشی از تفکر نیست؛ بلکه گاهی ناشی از یک سلسله عادت‌ها، تقلیدها و تعصب‌ها و نوعی انعقاد است. یعنی فکر و اندیشه‌ فرد به جای اینکه باز باشد بسته و منعقد است. مثل آدمی که سنگ و بت را می‌پرستد و به آن عقیده دارد. در اینجاست که آزادی عقیده از آزادی تفکر جدا می‌شود. لذا به نظر شهید مطهری، آزادی تفکر، آزادی منطق و آزادی اندیشه را نباید با آزادی عقیده اشتباه گرفت. آزادی تفکر ضرورتی حیاتی است، ولی نه آزادی انعقاد اندیشه. تفکر باید آزاد باشد. هر مکتبی که به ایدئولوژی خود ایمان و اعتماد دارد، ناچار طرفدار آزادی اندیشه و تفکر است.  البته از ویژگی‌های تفکر و آزادی تفکر، بیان صریح فکر است و نه در لفافه و لایه نفاق سخن گفتن.

در کنار ابعاد مهم عدالت و آزادی بعد دیگر مورد تاکید انقلاب اسلامی، استقلال بود. در انقلاب‌های فوق چون مسئله استقلال و استعمار وجود نداشت، شعار استقلال هم چندان مطرح نبود، ولی در انقلاب اسلامی ایران استقلال عنصر مهمی بود و اهمیت آن در دهه پنچم پیروزی انقلاب اسلامی نه تنها کمتر نشده ، بلکه اثرات مثبت تاکید بر آن بیش از پیش دیده می‌شود.

در تاریخ ۵۰۰ ساله اخیر ایران برای نخستین ‌بار از زمان سقوط امپراتوری صفویه، انقلاب اسلامی به ایران این قدرت را داد تا برای نخستین‌بار کنترل سرنوشت خویش را در دست گیرد. استقلال را باید از دو معنای افراط و تفریط متمایز کرد. در معنای افراط نوعی انعزال و انزوا از دنیا و مبارزه‌طلبی دائمی و در حد تفریط، مصلحت‌جوئی کامل وجود دارد که به تسلیم‌طلبی و وابستگی منتهی می‌شود. امروزه شرایط بین‌المللی به‌گونه‌ای است که هیچ کشوری نمی‌تواند مرزهای جغرافیایی خویش را به‌مثابه حصار و دیوار فرض کند و از هرگونه مبادله و مراوده با همسایگان و سایر کشورها اجتناب نماید، بلکه به تعبیر حضرت امام باید استقلال بدون انعزال و انزوا از دنیا و به شکلی برابر و عاری از ارتباط ظالمانه و مبتنی بر عدم سلطه‌گری و سلطه‌پذیری باشد.

نکته مهمی که شهید مطهری در مورد استقلال مطرح می‌کند، مفهوم استقلال مکتبی است. به تعبیر ایشان انقلاب ما وقتی پیروز خواهد شد که مکتب و ایدئولوزی خود را به دنیا معرفی کنیم. یعنی جمهوری اسلامی موقعی موفق خواهد بود که بر اساس ایدئولوزی اسلامی ادامه پیدا کند. اگر این مکتب و ایدئولوژی، اسلامی محض باشد، یعنی اگر استقلال مکتبی داشته باشیم و واقعاً آنچه را که از اسلام خودمان است، بیان کنیم و خجلت و شرمندگی در مقابل دیگران نداشته باشیم، در آینده موفق خواهیم بود؛ اما اگر بنا شود که مکتبی التقاطی و آش شله قلمکاری به نام اسلام درست کنیم، ممکن است برای مدت کوتاهی مفید واقع شود، ولی نه برای همیشه. شاید مردم در ابتدا حرف ما را بپذیرند، ولی این امر برای همیشه مکتوم نمی‌ماند و افراد اهل فکر و مطالعه‌ای پیدا می‌شوند و مچ‌گیری می‌کنند که فلان حرفی که شما به نام اسلام زدید، ربطی به اسلام ندارد و به استناد قران و سنت پیغمبر«ص» ابطال آن نظریه‌ها را اثبات می‌کنند. کسانی که بر اساس شبهه‌افکنی‌ها و افکار التقاطی   به اسلام روی آورده‌اند، بعدها با شدت بیشتری از اسلام گریزان خواهند شد. از این رو به‌زعم من ضرر مکتب‌های التقاطی برای اسلام بیش از مکاتبی است که صراحتاً ضد اسلامی هستند.

استقلال البته در وجوه دیگری، ازجمله وجه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نیز معنا می‌یابد و نمی‌توان با تکیه صرف بر یکی از اینها از وجوه دیگر استقلال غافل شد. همه وجوه استقلال مهم هستند و از بین رفتن یکی در تحقق دیگری اختلال ایجاد می‌کند. تحقق این سه مهم در بستر نظام سیاسی متفاوتی که برآمده از فرهنگ و تاریخ این سرزمین است، میسر شده است. از این رو نظام جمهوری اسلامی را باید مدلی از حکومت دانست که با هدف تحقق اهداف عالیه فوق برپا شده است و با مختصات خاص خود که ترکیبی همساز از دو مقوله جمهوریت و اسلامیت است، قصد دارد سه هدف و آرمان را به صورت توامان محقق کند.

عصر و چله دوم انقلاب فرصت مناسبی است تا به تحقق این مقولات در جمهوری اسلامی نگاهی بیندازیم. با مروری اجمالی بر کارنامه دولت‌های پس از انقلاب  در توجه توامان به عناصر و مولفه‌های فوق، متوجه کاستی‌هائی می‌شویم.

دهه اول انقلاب به ‌دلیل وجود دو دوره مهم، یعنی گذار از رژیم پهلوی به نظم جدید و دفاع مقدس دوره خاصی در تاریخ انقلاب اسلامی است، اما از همین دوره نشانه‌هایی از غفلت از مقولات مهم فوق مشاهده می‌شود. بی‌توجهی به استقلال صنعتی و غفلت از این حوزه، افت شدید تولید و افزایش وابستگی، تضعیف بخش خصوصی و کاهش بازدهی کارخانه‌ها و فرار سرمایه و وابستگی بیشتر به درآمد نفت، بیکاری، تورم و کاهش درآمد واقعی مردم، کمبود اقلام و کالاهای اساسی، کاهش درآمد دولت، کسری شدید بودجه و استقراض‌های متعدد از بانک مرکزی را می‌توان از این جمله عوامل دانست.

در مجموع در این دوره با وجود پرداخت یارانه به کالاهای اساسی، توزیع کالا توسط بخش دولتی و نیز کنترل قیمت‌ها و جیره‌بندی، گستره فقر و شکاف طبقاتی در جامعه بیشتر شد. با وجود تمرکز دولت بر عدالت اجتماعی به عنوان یکی از آرمان‌های انقلاب اسلامی، از دو آرمان دیگر، یعنی آزادی و استقلال اقتصادی و صنعتی غفلت شد.

بعد از سال ۶۰ که تحرکات و هرج و مرج ناشی از اقدامات خرابکارانه ضد انقلاب به میزان زیادی کاهش پیدا کرد، می‌بایست زمینه برای آزادی و توسعه سیاسی بیشتر فراهم می‌شد، ولی نهادینه‌سازی بسترها و زمینه‌های لازم برای مشارکت مردمی و مردم‌سالاری چندان موفقیت‌آمیز نبود. از این جهت در فاصله سال‌های ۶۰ تا ۶۸ شاهد بحران در مسائل رفاهی مردم، تولید و نیز بحران در زمینه آزادی هستیم که نشانه‌هایی از غفلت از دو مقوله عدالت و آزادی هستند.

در دهه دوم انقلاب که دوره سازندگی نام گرفته است، متناسب با افزایش تولید و بهبود رفاه اجتماعی و ضریب جینی، بی‌عدالتی و توزیع ناعادلانه این دستاوردها نیز در جامعه گسترش یافت، به گونه‌ای که گروه‌ها و دهک‌های کم درآمد جامعه، به‌ویژه چهار دهک پایین از وضعیت نامناسب و توزیع ناعادلانه ثروت و درآمد رنج می‌بردند، اما دهک‌های متوسط و بالای جامعه از مصرف بیشتر و درآمد و ثروت بالاتر بهره‌مند بودند. علاوه بر این با وجود اینکه شرایط و لوازم توسعه سیاسی و آزادی مانند مطبوعات و احزاب بسیار بهتر از دوره جنگ بود، اما بحران مشارکت و آزادی در این دوره نسبت به دوره جنگ به‌مراتب گسترده‌تر و عمیق‌تر شد.

در دهه سوم که به نام دوره اصلاحات شناخته می‌شود، به علت تمرکز بر توسعه سیاسی، برنامه سازندگی کشور تقریبا رها شد و تمرکز بیش از حد بر مسئله توسعه سیاسی و نداشتن سیاست اقتصادی موجب رکود اقتصادی و کاهش تولید و سرمایه‌گذاری گردید. در این دوره عملاً سیاست تعدیل دوره سازندگی که به مشکلات معیشتی مردم، به‌ویژه عدالت اقتصادی و اجتماعی توجهی نداشت محور امور اقتصادی قرار گرفت. ضمن اینکه در این دوره تلاش برای تنش‌زدایی و گفتگوی تمدن‌ها و واکنش نامناسب دولت امریکا در دوره بوش پسر و قراردادن جمهوری اسلامی ایران در محور شرارت تا حدودی زمینه را برای ایجاد بحران در حوزه استقلال سیاسی فراهم کرد.

همین روند به شکل دیگری در دولت‌های بعدی هم ادامه پیدا کرد. برای دولت بعد از اصلاحات طرح بازگشت به شعارها و آرمان‌های انقلاب از جمله عدالت و استقلال و اقبال عمومی به آنها نشان دهنده فاصله‌گیری و غفلت از آنها بود. آرمان‌هایی که گذشت زمان و مکان نتوانسته غبار کهنگی بر آنها بنشاند و از ارزش آنها بکاهد. در کارنامه دولت‌های مختلفی که بعد از انقلاب در راستای تحقق این اهداف و آرمان‌ها شکل گرفته‌اند، با وجود نکات مثبت، در تحقق هر سه آرمان فوق کاستی‌های مشاهده می‌شود.

از نظر شهید مطهری آینده این انقلاب ‌وقتی تضمین خواهد شد که اولاً مسیر عدالت‌خواهی را برای همیشه ادامه دهد، یعنی دولت‌ها باید واقعاً و عملاً در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پرکردن شکاف‌های طبقاتی اقدام کنند، تبعیض‌ها را از بین ببرند و جامعه توحیدی بی‌طبقه را به مفهومی اسلامی ایجاد کنند؛ و الا اگر عدالت فراموش شود، انقلاب شکست می‌خورد.

ثانیا ما باید به آزادی‌ها به معنای واقعی احترام بگذاریم. دولت اسلامی جمهوری اسلامی اگر بخواهد اختناق ایجاد کند، قطعاً شکست خواهد خورد. البته آزادی غیر از هرج و مرج است، بیان، قلم و فکر باید آزاد باشند. تجربه نشان داده است که هر گاه در جامعه ما آزادی فکر وجود داشته، و لو از روی سوء‌نیت هم بوده باشد، این امر به ضرر اسلام تمام نشده، بلکه به سود اسلام بوده است.  استقلال باید به صورت خاص استقلال مکتبی مورد توجه قرار گیرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *