«پیرو ولایت فقیه باشید تا به این مملکت آسیبی نرسد». معامله ما با این جملات میتواند معاملهای صوری باشد و تنها برای اثبات برخی مواضع یا بیان برخی مدعیات یا خواندن برخی خطبهها از این دست جملات بهره ببریم، اما در عمل چه اندازه پایبند به این جملات هستیم؟ چه اندازه واقعا معتقدیم که اگر پیرو باشیم آسیب نمیبینیم؟ به نظر میرسد ایمان به این جمله امام خمینی(ره) در قلب خیلی از ماها جا نگرفته، اگر هم جاگرفته اجمالا همراهیم! قریب یک دهه از طرح بحث اقتصاد مقاومتی توسط رهبر انقلاب میگذرد؛ ولی چه کسی به آن توجه کرد؟ امروز همه ما با پوست و گوشت و استخوانمان حس میکنیم که کسی توجه نکرده؛ چرا که اگر توجه میکردیم اوضاع اقتصادی امروز ما این گونه نبود! اختاپوس تحریم زندگیها را فلج و دغدغه معیشت همه ذهنها را زمینگیر نمیکرد! در هر کوی و برزن صحبت اول دلار و سکه و در صدر اخبار پربیننده سایتها اخبار اقتصادی نبود. البته این خاصیت اقتصاد است که میتواند همه چیز را در خود ببلعد و در صدر دغدغهها قرار بگیرد، جایی که حق او نیست.
«بررسی افکار و دغدغههای اقتصادی رهبر معظم انقلاب» در چند سال گذشته، موضوعی بود که برای گفتوگو درباره آن، به سراغ دکتر محمدجواد توکلی، استاد حوزه و دانشگاه و استادیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رفتیم. ایشان، سالهای زیادی، در زمینه اقتصاد و به ویژه، اقتصاد اسلامی، تدریس و پژوهش داشته و تالیفات زیادی در این زمینه دارد.
*چرا مقام معظم رهبری از آغاز نامگذاری سالها، بر اقتصاد تکیه داشتند؟
تحلیل اندیشههای اقتصادی مقام معظم رهبری، نگاه جامعی میخواهد و بنده در حد آشنایی خودم توضیحی ارائه میدهم. اوج ورود ایشان به مباحث اقتصادی از سال ۱۳۸۹ بود که ایشان بحث اقتصاد مقاومتی را در دیدار با جمعی از کارآفرینان مطرح کردند و در همان سالها بود که نامگذاری اقتصادی شروع شد. سال ۸۸ اصلاح الگوی مصرف، ۸۹ همت و کار مضاعف، ۹۰ جهاد اقتصادی، ۹۱ تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی و… از ۲۱ سال قبل که ایشان نامگذاری سالها را آغاز نمودند ۱۱ سال عنوان اقتصادی داشته است.
دلیل این نامگذاریهای اقتصادی میتواند این باشد که اولاً در این سالها دشمن در عین اینکه هجمههای سیاسی و فرهنگی داشته است، تمرکزش را بر روی هجمه اقتصادی برده است و تهدیدهایی هم که در این سالها متوجه ما بوده، بیشتر تهدیدهای اقتصادی بوده است. ثانیاً مقام معظم رهبری بر اساس نقش رهبری جامعه اسلامی تلاش کردند که در این سالها، خلأ نظریهپردازی و سیاست گذاری توسط نخبگان را در حوزه اقتصادی متذکر شوند. این در حالی است که بدنه علمی کشور متأسفانه این احساس را ندارد و به صورت منسجم به سمت پر کردن این خلاء نرفته است!
ممکن است برای توجه دادن این خلأ، ایشان ایده نامگذاری سالها با عناوین اقتصادی را انتخاب نموده باشند؛ چون با این نامگذاریها فضای گفتمان علمی کشور را هم مدیریت کردهاند. همچنین گفتمان عمومی کشور مد نظر ایشان بوده است. امروزه اقتصاد مقاومتی به عنوان یک مطالبه عمومی بر سر زبانهاست. حتی برخی اقتصاددانان که اعتقادی به این حرفها ندارند باز هم این واژه را به کار میبرند که نشان میدهد گفتمان اقتصاد مقاومتی، گفتمان مسلط است. به موازات زیاد شدن تحریمهای اقتصادی علیه ایران به تدریج گفتمان اقتصاد مقاومتی جای خودش را باز کرد. الگوی اسلامی و ایرانی پیشرفت بحث اقتصادی دیگری است که مقام معظم رهبری در این سالها آن را مطرح کردند. محتوای نظریات ایشان جلوههای خاصی دارد و اقتباسی یا خنثی نیست؛ بلکه اندیشههای ایشان ظرفیت تبدیل شدن به نظریه و راهبرد را دارد.
دلیل سومی که میتوان گفت ریشه در یکی از شعارهای اصلی انقلاب – که استقلال باشد – دارد، تاکید ایشان بر اقتصاد مقاومتی و اقتصاد درونزاست که باعث میشود استقلال اقتصادی کشور حفظ بشود و در مباحث اقتصاد مقاومتی درونزایی و ریشه در درون داشتن و متکی به درون بودن را مورد تاکید قرار میدهند تا
هجمههای بیرونی، اقتصاد کشور را تکان ندهد و اقتصادی مستحکم و مستقل داشته باشیم که روی پای خودش ایستاده است. دلیل چهارمی که به نظر میرسد، مشکلات تاریخی اقتصاد ماست که میخواستیم به واسطه انقلاب، آنها را حل کنیم، اقتصادی که از اواخر دوره قاجار و پهلوی داشتیم، اقتصادی مونتاژی و بیمار و خالی از عدالت و وابسته بود. همین بیعدالتیها و مشکلات اقتصادی، مورد انتقاد امام بود. ما این اقتصاد بیمار را به ارث بردیم و بعد از پیروزی انقلاب ما برنامه اقتصادی مدون و مشخصی نداشتیم. ضمن اینکه از همان اول انقلاب هم دچار مشکلات و بحرانهای بزرگی شدیم.
جنگ تحمیلی یک شوک هزار میلیاردی به اقتصاد بیمار ما وارد کرد و ما در دهه دوم سعی کردیم که این مشکل را حل و این خسارت را جبران کنیم. در دهه سوم، کمی دغدغههای اقتصادی کمرنگ میشود؛ اما در دهه چهارم باز شوک اقتصادی تحریم بر ما تحمیل میشود. در واقع اقتصاد ما یک سری مشکلات زمینهای و تاریخی داشته است که به این مریض، بعد از انقلاب، مرتب شوک هم وارد شده است. در این فضا، دستگاه تولید علم ما برای حل مشکل خیلی همراهی نمیکند و اندیشه اقتصادی که در دانشگاههای ما تدریس میشود، اندیشهای نبوده که به ما بگوید چگونه این مشکلات را حل کنیم؛ حتی اندیشههایی را ترویج کردیم که این اندیشه مشکلاتی را برای ما ایجاد کرده است و سازگار با شرایط فعلی اقتصاد ایران هم نیست. به همین دلیل مقام معظم رهبری احساس میکند که باید الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت اجرا شود؛ یعنی الگویی که سازگار با بوم ایران باشد. این بحث خیلی مهم است؛ اما مورد توجه جامعه علمی قرار نگرفت.
امروز ما ضرورت اقتصاد مقاومتی را میفهمیم؛ اما هنوز جایگاه و ضرورت الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت برای ما مشخص نیست؛ در حالی که این بحث بسیار پراهمیتتر و عمیقتر است و در واقع عقبه اقتصاد مقاومتی است و اقتصاد مقاومتی، یکی از تکههای پازل الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است.
*محورها و شعارهای اساسی اقتصادی که مورد نظر مقام معظم رهبری هستند، کدامند؟
ایشان تحلیلی از آسیبهای اقتصادی کشور داشته و دارند و بر اساس آن، راهکار ارائه میکنند. مثلا وقتی ایشان میبینند ما در مورد الگوی مصرف دچار مشکل هستیم، شعار اصلاح الگوی مصرف را مطرح میکنند یا فرهنگ کار، یکی از محورهاست، جهاد اقتصادی را به عنوان اندیشه دینی مطرح میکنند. بحث عدالت اقتصادی را ایشان خیلی مطرح میکنند؛ حتی وارد فضای سیاست گذاری و مباحث نظری عدالت شدند و گفتمان مطالبه عدالت را هم مطرح کردند. اینها تکههای کلان نظریه اقتصاد مقاومتی است؛ در کنار مواردی که گفتیم عناصری مثل درونزایی و مردمی بودن و عدالت محوری و مبارزه با مفاسد و معنویت هم مورد توجه و تاکید ایشان قرار میگیرد. اینها که با هم ترکیب میشوند یک کلان مفهومی با عنوان اقتصاد مقاومتی مطرح میشود که همه این عناصر را دارد. درون زایی، عدالت و معنویت سه عنصر محوری در نظریه پیشرفت ایشان است که ایشان سعی کردهاند هر کدام را نظریه پردازی کند.
محور اساسی دیگری که در مبحث ایشان مورد تاکید جدی است، ترکیب اخلاق و اقتصاد است. ایشان تاکید دارد اخلاق را ضمیمه اقتصاد کند. اقتصادی که خودش مقدمه و زیر بنا برای نظام فرهنگی است، نظام فرهنگی که آدمها در آن به قرب الهی دست یابند، در نظام فکری ایشان اقتصاد هدف و غایت نیست.
*امتیازات محورهای بیان شده مقام معظم رهبری در باب اقتصاد کشور چیست؟
مهمترین امتیاز سخنان ایشان، زمانشناسی است. اندیشهای که ایشان مطرح میکنند واقعا سر زمان خودش است؛ زمانشناسی مناسب در عرضه اندیشه! ویژگی دوم، عمق گفتمان اسلامی ایشان است که هویت دینی دارد. اندیشههای ایشان برگرفته از قرآن و روایات و سیره معصومین است و در اقتصاد مقاومتی و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، گفتمان، گفتمان ولایی است. ویژگی سوم توجه ایشان به بُعد بومی نظریهپردازی است. ایشان در خلأ، نظریهپردازی نمیکنند و نظریه ایشان برای حل مشکل اقتصادی امروز جامعه است؛ یعنی نوعی تطابق با شرایط زمان و مکان دارد. رفتن ایشان به صدر اسلام و جامعه مدینه و کشاندن و امتداد آن اندیشه ناب اسلامی به امروز ما و حل مشکلات به وسیله آن اندیشهها، خیلی مهم است؛ چون تجربیات مشابهی وجود دارد و آن فضا کاملا به عنوان الگو، الهام بخش است. ویژگی چهارم اینکه نظریات ایشان جامع و فراگیر است و گفتمانهای جزئی نیست؛ البته ناظر به اجراست و تئوریک محض نیست؛ نظریه کلان اقتصادی است که گره خورده به اقتصاد عینی جامعه، به علاوه اینکه بعد از مطرح کردن اندیشه، آن را رصد میکنند و بازخورد میگیرند و کاملا نگاه کلان مدیریتی دارند.
*نظر اقتصاددانان در مورد نگاههای ایشان چیست؟
اگر طیف بندی کنیم، برخی از اقتصاددانان خیلی وارد این فضای گفتمانی نشدند و همان فضای متداول علم اقتصاد رایج در دانشگاهها را مینویسند و میگویند؛ اما سه طیف نگاههای اقتصادی ایشان را دنبال میکنند؛ طیف اول، اقتصاددانانی که در اوایل انقلاب و بعد از مطرح شدن انقلاب فرهنگی، به دنبال این بودند که برخی مسائل را اصلاح کنند؛ ولی وقتی دیدند عملاً اتفاقی نیفتاد، برگشتند به همان فضایی که آن موقع رایج بود؛ اما الان چون دیدند در دهه چهارم انقلاب، مباحثی مطرح شده که همان شعارهای اول انقلاب است، این اساتید اقتصاد، همراه این گفتمان شدند. طیف دوم کسانی هستند که در حوزه اقتصاد اسلامی کار میکردند؛ افرادی که با دغدغه اقتصاد اسلامی، وارد برخی مراکز علمی مثل موسسه امام خمینی(ره)، دانشگاه مفید، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه و… شدند و امروزه با گفتمان اقتصادی رهبری، همراه هستند. یک طیف هم اقتصاددانان جوان هستند که احساس کردند این اندیشه وگفتمان جالب است و به آن ورود کردند.
ولی در کل اقتصاددانان، آن گونه که باید با اندیشههای اقتصادی ایشان، پیوند برقرار نکردند. به قول لاکاتوش، وقتی یک پارادایم علمی در جایی مسلط است، به بقیه پارادایمها اجازه ورود و تسلط نمیدهد. در فضای اقتصاد ما، فضای غالب و پارادایم مطرح، پارادایم اقتصاد نئوکلاسیک و بازار آزاد است؛ اما برخی از اندیشههایی که ایشان مطرح میکنند، با این پارادایم سازگار نیست و این پارادایم، گارد میگیرد. البته پارادایمهای دیگری هم در کشور حضور دارند؛ مثل اقتصادهای نهادگرا که معتقدند ما ساختارهای مناسب برای اقتصاد بازار آزاد نداریم و این طیف، نگاهشان به اقتصاد مقاومتی و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نزدیکتر است. یک طیف هم وجود دارد که نمیتوانیم بگوییم همراه هستند؛ در عین حال، کلید واژههای سخنان رهبری در نوشتههایشان وجود دارد و شاید قدرت گفتمان ایشان و همچنین سازگاری آن با شرایط بومی ایران، این عده از اقتصاددانان را وادار کرده که وارد فضای گفتمانی رهبری بشوند؛ هرچند به صورت تمام عیار ورود نکردند، همان اندیشه قبلی را با کلید واژه اقتصاد مقاومتی بیان میکنند.
*چه کارهای مثبتی ذیل گفتمان اقتصادی رهبری در این سالها انجام گرفته است؟
یکی از کارهای مثبتی که انجام گرفت، این بود که در چند سال اخیر، یک بازنگری در سرفصلهای کارشناسی
اقتصاد اتفاق افتاد و در آن بازنگری، الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت و اقتصاد مقاومتی به عنوان یکی از سرفصلهای رشته اقتصاد معرفی شد. حتی اقتصاد تحریم به عنوان یکی از سرفصلها مطرح شد؛ هرچند عدهای مخالف این بودند! این حرکت در آینده خیلی میتواند اثرگذار باشد و موفقیت بزرگی است. یکی دیگر از حرکتها و کارهای مثبت، این است که تعداد زیادی از اساتید دانشگاه، به دنبال نگارش مقاله یا کتابی در مورد اقتصاد مقاومتی و اقتصاد تحریم و دیگر مباحث مطرح شده از طرف رهبری رفتهاند. مقالات متعدد علمی پژوهشی نوشته شده است و حتی چند مجله با عنوان الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت و اقتصاد مقاومتی داریم. این نشان میدهد کم کم فضای ذهنی اقتصاددانان کشور به سمت این موضوعات میرود؛ ولی یک نکته این است که علم به تدریج گسترش پیدا میکند و مثلاً نظریههای متعارف امروز، ۲۵۰ سال زمان برده تا مطرح شود. اندیشه اقتصادیای که شهید صدر، ۵۰ سال قبل مطرح کرد، هنوز وارد اندیشه اقتصادی ما نشده است و حق شهید صدر را هنوز ادا نکردهایم. تولید علم کاربردی، آن هم از نوع علم اسلامی و بومی، کمی زمانبر است و ما باید کمی زمان بدهیم. قوت گفتمان، کم کم جای خودش را پیدا میکند و این اتفاق خواهد افتاد. البته پارادایم غالب، خیلی نقش دارد و کسی که بخواهد از چارچوب این گفتمان خارج شود و حرف غیر از آن را بزند، هزینهبر است! مثلا مقاله شما چاپ نمیشود و استاد شما هم کانالیزه شده است. تا این فضای علمی تغییر کند و انقلاب علمی در فضای اقتصاد کشور اتفاق بیفتد، زمان میبرد. همایشهای خوبی در علوم انسانی اسلامی راه افتاده و به دنبال تغییر مبانی هستند و مبانی که تغییر کرد پارادایمها هم کم کم تغییر میکند.
*چرا خیلی از دغدغههای اقتصادی مقام معظم رهبری محقق نشده است؟
یکی از دلایلش این است که اقتصاد ایران، اقتصادی است که مریضیهای ساختاری مزمن دارد و این مریضیها متعلق به دیروز و امروز نیست؛ حتی رگههای برخی مشکلات به عصر صفوی برمیگردد. ما مطالعهای داشتیم در مورد تاریخ اقتصاد ایران که در آن آمده بود در عصر صفوی، حقوق مالکیت، خیلی به رسمیت شناخته نمیشده و وقتی حقوق مالکیت به رسمیت شناخته نشود، ابداع و ابتکار کم میشود و افراد به سمت خدمات میروند و روحیه دلال مسلکی رایج میشود و کار تولیدی و ابداعی کم میشود. این در طول تاریخ ادامه پیدا میکند و به امروز ما میرسد. پس برخی مشکلات تاریخی است! ضمن اینکه اندیشه اقتصادی هم که در این فضا هست، اندیشه مستقل و بومی نبوده است؛ مثلا در برنامه سوم عمرانی زمان شاه، جهتگیری اقتصادی را از توسعه کشاورزی به سمت توسعه صنعتی بردند که با بوم ایران، سازگار نبود. در آن زمان، تحت نظریه اقتصاددانی مثل لوییس، بحث اصلاحات ارضی را مطرح کردند و گفتند باید نیروی کار را از روستا به شهر بکشیم و همین مسئله، ساختار اقتصادی ایران را بر هم زد. کشاورزی که حدود ۷۰ یا ۸۰ درصد اقتصاد ما را در بر میگرفت، بر هم زدیم و افراد را آوردیم به سمت شهرنشینی و صنعت؛ آن هم یک صنعت مونتاژ و وابسته. در این فضا و غلبه نظریههای اقتصادی وارداتی که سازگار با این بوم نیست، طبعا دغدغههای ایشان محقق نمیشود.
دلیل سوم این است که ساختارهای اقتصادی ما هم با آنچه حضرت آقا میگویند، سازگار نیست. وقتی ساختار نظام مالیاتی، درست نیست، وقتی شفافیت اقتصادی وجود ندارد، ساختار نظام بانکی مشکل دارد، اندیشهای که ایشان مطرح میکنند محقق نمیشود. گفتمان اقتصادی که ایشان مطرح میکنند، اقتضائات بسیار زیادی دارد. باید همه بدنه علمی کشور بسیج شود تا بر اساس الگوی پیشرفت، یک الگوی درونزای مستحکم تولید شود که سازگار با الگوی بومی و اسلامی باشد. استادی که سرمایه ذهنیاش را از آدام اسمیت گرفته است، اگر چیز دیگر از او بخواهیم، بلد نیست! حتی به قول آقای رحیم پور ازغدی، اندیشههای علمی امروز ما ۶۰ سال از اندیشه مطرح شده خود غربیها عقبتر است. وقتی اندیشه به ما میرسد، در خود غرب، کنار رفته و نقد شده است!
اقتصاد ایران مثل مریضی است که با یک سرم نفتی، به حیاتش ادامه میدهد. اتفاقی که در سالهای ۹۰ و ۹۱ افتاد، این بود که یک قلدری مثل آمریکا، پایش را روی این شلنگ نفت گذاشت و اقتصاد، شروع کرد به عکسالعمل نشاندادن، و ما در برجام، از این قلدر خواستیم که پایش را از روی شلنگ نفت بردارد! بعد از آن ما دوباره احساس شادی کردیم و نرخ رشدمان از منفی ۴ آمد روی ۳ و ۴ و الان دوباره پایش را روی شلنگ نفت گذاشته و ما دوباره دچار مشکل شدهایم. ما از مشکل سال ۹۰ و ۹۱ عبرت نگرفتیم و تا آمریکا پا را از روی شلنگ نفت برداشت، دوباره رفتیم سراغ صادرات نفت و خام فروشی! ما مشکل اقتصادی خودمان را چاره نکردیم و بعد از تحریم اول، صادرات نفتمان را زیاد کردیم. در این فضا، عمل به منویات ایشان همت بسیار بالایی میخواهد.
*چه چیزی باعث شد ما عبرت نگیریم و دوباره دچار مشکل بشویم؟
ما راحت طلب هستیم و خام فروشی و صادرات نفت، کار راحتی است و متناسب با فرهنگ مصرفی ماست. کشورهایی مثل چین و ژاپن، اصلا ًفرهنگ مصرفی ما را ندارند و اینگونه ژاپن، ژاپن شده است! یکی از اساتید ما که در مدرسه اقتصادی لندن، شاگرد استاد موریشیما بود، میگفت: آن زمان که ما با کیف سامسونت به دانشگاه میرفتیم، دکتر موریشیما، کتابهای خود را در یک بقچه پارچهای میآورد! موریشیما به ما میگفت: چرا این قدر مصرفگرا هستید؟ ما اینها را برای شما تولید میکنیم و خودمان مصرف نمیکنیم. ما در اتاق دانشجوییمان در ژاپن، فقط یک ماشین حساب در اتاق داشتیم و همه از همان یکی استفاده میکردیم؛ اما الان شما میبینید که هر بچه ایرانی، یک تبلت دارد و با آن بازی میکند و این همان نفتی است که ما فروختهایم.
مشکل در فرهنگ مصرفی ماست. فرهنگ جهاد اقتصادی، اقتضائات خاص خودش را دارد. رسانه ملی در مورد گسترش ارزشهای اقتصادی، کار نمیکند؛ بلکه برنامههای ضدارزش درست میکند؛ مثلا برنامههایی که مبتنی بر شانس است و بدون اینکه کاری بکنید، ماشین شاسی بلند ببرید! شما وقتی این فرهنگ را ترویج میکنید، فرهنگ مقابلش که مورد نظر مقام معظم رهبری است، بالا نمیآید و با آن ناسازگار است. این فرهنگ راحت طلبی است که با درونزایی جور در نمیآید؛ پس زمینه توجه به منویات ایشان وجود ندارد.
مشکل دیگر، بستر اقتصاد سیاسی ماست. ما یک نظام دموکراتیک را از غرب گرتهبرداری کردیم و کنار آن یک شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت گذاشتیم و فکر کردیم مسئله حل شده است. در این فضا، لابیگریهایی وجود دارد؛ مثلاً وزیر و وکیل با هم میسازند و فولاد و پتروشیمی را – که به آب نیاز دارند – به جای اینکه کنار دریا بگذریم، در کویر میسازیم.
*اگر دیدگاههای اقتصادی حضرت آقا محقق میشد، ما امروز در کجا بودیم؟
اگر روی دیدگاههای ایشان نظریهپردازی میشد و ما دیدگاههای ایشان را به مقام عمل نزدیک میکردیم، خیلی از مشکلات امروز ما حل شده بود و شاید خیلی از تهدیدهای اقتصادی که امروز علیه ما وجود دارد، دیگر وجود نداشت. مثلاً در تحریم اول، بنزین را تحریم کردند و دولت آقای احمدی نژاد، برخی پتروشیمیها را برای تولید بنزین، تغییر کاربری دادند و بعد کاری شد که ما در تولید بنزین، خودکفا شدیم و امروز مازاد تولید داریم و این باعث شد آمریکا در تحریم جدید، به سراغ بنزین نرفته است. اگر ما میرفتیم به سمت اقتصاد مقاومتی و الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت، اقتصاد ما خیلی مستحکمتر بود و خیلی از این تهدیدها و تحریمها بیاثر بود. طبعاً وضع معیشتی مردم و توزیع ثروت و درآمد هم بهتر بود و برخی فسادها و نابسامانیها الان نبود. برخی از این فشارهای معیشتی شدیدی که الان بر مردم میآید، به خاطر این است که به حرفهای ایشان گوش ندادیم. ما از اوایل دهه ۹۰ فشار تحریم را احساس کردیم و لازمهاش این بود که ارتباط بودجه را با نفت کم میکردیم؛ ولی همین بودجه سال ۹۸ یک سومش به صورت مستقیم، نفتی است.
*برای تحقق دیدگاههای ایشان چه اولویتهایی وجود دارد؟
همانطور که عرض کردم، اندیشه اقتصادی، خیلی کند شکل میگیرد و گسترش پیدا میکند و عملیاتی شده، تبدیل به سیاست میشود و به همین دلیل، باید یک مقداری برای آن زمان گذاشت. برخی کارهایی که شده، مناسب است و باید تقویت شود. ما باید این گفتمانها و نظریات را به کتابهای درسی و دانشگاهی بکشانیم تا در فضای آکادمیک، این مباحث مطرح شود. یعنی ابتدا مشکل شناختی ما باید حل بشود. الان ما آدمهایی را که در دانشگاهها داریم، با اندیشههای ناسازگار تربیت میکنیم و باید این مشکل حل شود. در سطح دوم باید این گفتمان در سطح کارگزاران اقتصادی جمهوری اسلامی بیاید و عملیاتی بشود؛ مثلاً رئیس بانک مرکزی یا وزیر صنعت و اقتصاد، این اندیشهها را به کار ببندند، با این گفتمان آشنا بشوند و لوازمش را بدانند تا بفهمند آیا در فلان جا منحرف شدیم یا خیر و…
سطح سوم، اصلاح شاخصهای اقتصادی است. آمپرهای ماشین اقتصاد ما، یک مقداری عاریتی است؛ یعنی ماشین داغ کرده، ولی آمپرمان نشان میدهد که ماشین خنک است؛ پس مشکل از آمپر است؛ یعنی آمپرمان آمپری نیست که مشکلات ما را نشان دهد. اهمیت شاخص در این است که به ما جهت میدهد تا در برنامهریزیها کاری کنیم که رشد اقتصادی، مثلا ًرشد طیب باشد؛ نه اینکه فقط به رشد مباهات کنیم! سطح چهارم، ایجاد ساختارهای مناسب پیشبرد این اندیشههاست. مثلاً ساختار نظام بانکی و مالیاتی و تبلیغات بازرگانی ما دچار مشکل است. ما نمیدانیم چگونه تبلیغ کنیم که مروج مصرفگرایی و کالای خارجی و متکی بر ترویج شانس نباشد.
در سطح پنجم باید بگویم پروژه تعلیم و تربیت اقتصادی، خیلی مهم است. با توجه به تاثیرات فراوان فرهنگ روی عملکرد اقتصادی، الان باید ما از مهد کودکها شروع کنیم تا نسلی را برای ۳۰ سال آینده پرورش دهیم که فرهنگ اقتصادی درستی داشته باشد. شاید صاف کردن این نسل کنونی، سخت باشد؛ ولی میشود از پایه درست کرد. باید بچهها را با فرهنگ کار و تلاش و قناعت و ایثار بار بیاوریم. برای اصلاح فرهنگ اقتصادی، باید روی نهادهای فرهنگ ساز مثل آموزش و پرورش و صدا و سیما سرمایهگذاری کنیم.
در آخر باید بگویم یکی از شاه کلیدهای اصلاح اقتصادی ما اصلاح ساختار اقتصاد سیاسی ماست. باید برویم به سمت یک مجلس نخبگانی؛ مثلاً کسانی تصمیمات اقتصادی را بگیرند که در این رشته تخصص دارند. امروز ساختار تصمیمگیری ما اشتباه است. ما اقتصاددانها به این میگوییم انتخاب عمومی. الان انتخابهای عمومی بدی توسط سیاستمدارن صورت میگیرد. از اجازه خام فروشی تا اجازه واردات بیرویه و… اگر ساختار انتخاب عمومی در اقتصاد سیاسی را اصلاح نکنیم، خیلی از تلاشها ابتر میماند؛ چون سیاستمداری که در قوه مجریه یا مقننه یا قضائیه است، قرار است تصمیم بگیرد و بر اساس اقتصاد مقاومتی عمل کند؛ اما اگر نماینده مجبور باشد برای رای آوردن لابیگری کند، برای رای آوردن، از اقتصاد مقاومتی عدول میکند. پس اقتصاد مقاومتی با این ساختار تصمیمگیری، محقق نمیشود و سازگار نیست.