این روزها در دو کشور یمن و عراق شاهد تحولات مهمی هستیم که در هر دو بهنوعی صفآرایی متن و حاشیه هستند. متن، مردم و منافع و خواستههای آنان است و حاشیه، قدرتهای خارجی هستند که بهطور طبیعی حق ندارند در امور داخلی ملتها مداخله کنند. در عین حال باید گفت اگر مقاومت ملتها نباشد، حاشیه بر متن غلبه میکند و همان میشود که بعضی از دیپلماتها میگویند که روند تحولات را قدرتها رقم میزنند، نه ملتها.
تحولات یمن
تحولات یمن از دی ماه سال قبل و به عبارتی از اوایل ۲۰۱۹ روند جدیدی پیدا کرد. تحولات حدیده که طی آن انصارالله ناگزیر شد از بخشهایی از این بندر حساس عقبنشینی کند و عملاً اداره سواحل مقابل آن را به نماینده دبیرکل سازمان ملل در امور یمن بسپارد، مقاومت یمن را واداشت تا در استراتژی دفاعی خود تجدیدنظر کند.
جنگ یمن که در ششم فروردین ۹۴ با تهاجم گسترده هوایی امارات و عربستان آغاز شد، شرایط جدیدی را برای مقاومت یمن رقم زد. انصارالله تا پیش از فرار منصور هادی از صنعا دنبال تشکیل دولت نبود و لذا تا پیش از استعفای رئیسجمهور، خواهان ادامه فعالیت او بود و حتی با وجود دشمنیهای هادی و اطرافیانش علیه نیروهای مقاومت با او مماشات میکرد. با فرار هادی، مقاومت یمن با شرایط «فقدان دولت» مواجه شد و نمیتوانست این مهم را به حال خود رها کند، اما چیزی نگذشت که جنگ شدیدی علیه او به راه افتاد. انصارالله جز مقاومت چارهای نداشت و این در حالی بود که اصولاً معلوم نبود این جنگ چه مدت طول میکشد تا شرایط را براساس آن مدیریت کند. وضعیت سعودیها هم طوری بود که وقوع یک جنگ طولانی در مخیلهشان میگنجید.
در آغاز جنگ بعضی به طنز در بیان ناپختگی نظامی سعودی میگفتند که آخرین جنگ ارتش عربستان، جنگ تبوک در قرن اول هجری بوده است! خود سعودیها هم زمان یک ماههای را برای این جنگ در نظر گرفتند و لذا عملیات خود تحت عنوان «عاصفه الحزم» (طوفان اراده) را در دوم اردیبهشت ۹۴ پایان یافته معرفی کردند و رسماً مدعی شدند که به موقعیت و تسلیحات انصارالله آسیب جدی وارد کرده و کار آن را ساختهاند و از این پس این مردم هستند که باید بقایای آن را از بین ببرند. به این ترتیب سعودیها با گرای جنگ داخلی مرحله جدیدی از جنگ را آغاز کردند که در واقع ترکیبی از عملیاتهای شدید هوایی متجاوزین و عملیاتهای زمینی مزدوران بود.
وضع جنگ و ادامه آن، مردم یمن را در شرایط انتخاب قرار داد، اما این انتخاب بین مقاومت و تسلیم نبود، بلکه انتخاب بین نحوه جنگیدن بود. انصارالله در این میان گسترش منطقه نفوذ خود را در دستور کار قرار داد و در یک اقدام گسترده تهاجمی موفق شد حدود ۱۰ استان دیگر را که شامل «عدن» نیز میشد، از سیطره عوامل سعودی ـ اماراتی خارج کند، اما این سیاست با برآورد دقیقی از صحنه همراه نبود. انصارالله گمان میکرد با عملیات در جنوب استانهای ضالع، بیضا، عدن و لحج، جنوبیها که همواره با عربستان و دخالتهای آن مخالف بودند به کمک میآیند و متجاوزین را وادار به هزیمت میکنند، اما در این میان سه اشکال وجود داشت:
اشکال اول این بود که درجنوب عملاً سازمان قدیمی و شناخته شده پای کاری وجود نداشت و از شخصیتهایی که زمانی رئیسجمهور، نخستوزیر و… بودند هماینک جز نام و خاطرهای باقی نمانده بود. اشکال دوم این بود که پیش از ورود انصارالله به جنوب، امارات رهبران طوایف و متنفذین جنوب را با وعده اعطای استقلال به جنوب فریفته و با خود همراه کرده بود. از اینرو اگرچه انصارالله برقآسا این استانها را فتح کرد، اما جنوبیها با او همراهی نکردند.
اشکال سوم این بود که در این زمان، توانایی تسلیحاتی و نیروی رزمی انصارالله به اندازهای نبود که بتواند پاسخگوی نیاز دفاعی و تسلیحاتی ۱۴ تا ۱۵ استان باشد. از اینرو انصارالله چند ماه پس از سیطره بر جنوب، ناگزیر شد این چهار استان را تحویل بدهد و نیروی خود را برای دفاع از ده استان شمالی متمرکز کند. انصارالله تحت تأثیر آنچه در این مرحله گذشته بود سیاست محدود نگهداشتن دامنه دفاع را در پیش گرفت. جمعبندی انصارالله این بود که محدود نگهداشتن زمین درگیری از یک سو سبب تثبیت قدرت آنها در شمال میشود و از سوی دیگر آسیبهای وارده بر مردم را که در معرض تهاجمات گسترده ائتلاف سعودی ـ امارات قرار داشتند، کاهش میدهد و البته میدان محدودتر، به تسلیحات محدودتری هم نیاز دارد.
سیاست محدود نگهداشتن زمین درگیری حدود ۴۰ ماه بهطول انجامید. در این دوران دو حادثه خوب و بد همزمان اتفاق افتادند. از یک سو ائتلاف سعودی ـ امارات دامنه تعدیات خود را گسترش داد و با فشار و هزینه زیاد و مدت زمان طولانی توانست بخشهایی از تعز و استان الحدیده را ازتصرف انصارالله خارج و حلقه محاصره آن را تنگتر کند. در اثر ائتلاف متجاوزین در این دوره در استان شمالی حجه هم رخنه ایجاد شد. از سوی دیگر انصارالله که در آغاز این مرحله با محدودیت زیاد تسلیحاتی مواجه بود، بهمرور توانست توانمندیهای بسیار خوبی را به دست آورد و در دو زمینه تولید موشکها و پهبادهای مهاجم درخشندگی بیشتری داشت.
انصارالله که در ماههای آغازین جنگ حتی قادر به تأمین گلوله توپهای ۱۲۰ میلیمتری و آرپیجی هم نبود، از سال سوم جنگ به دستاوردهای شگرفی رسید و علاوه بر رفع نیازهای تسلیحاتی خود، روحیه جدیدی هم به نیروهایش داد. موشکهای زلزال ۱، ۲، ۳ و ۴، صماد ۱، ۲، ۳ و… قابلیت زیادی به نیروهای یمنی داد. یمنیها وقتی به نقطه قابل اعتمادی رسیدند، استراتژی قبلی خود را که به دفاع در زمین محدود بود کنار گذاشتند و چاره پایان جنگ را گسترش موقت آن دانستند.
استراتژی جدید انصارالله در اول سال ۲۰۱۹ پس از بازگشت هیئت انصارالله به ریاست عبدالسلام از پایتخت سوئد اتخاذ شد. هیئت یمنی در استکهلم دریافت در شرایطی که طرف متجاوز هنوز روی قدرت خود حساب میکند، مذاکرات سیاسی نه تنها فایده ندارد، بلکه میتواند علاوه بر صحنه سیاسی، صحنه نظامی را نیز به ضرر آنها تغییر دهد. پس از بازی استکهلم ـ آذر ۹۷ ـ چند ماهی زمان نیاز بود تا یمنیها مرحله جدیدی از مقاومت را آغاز کنند.
یمن، ورق برگشت
تحولات یمن از آغازین روزهای سال ۲۰۱۹ وارد مرحله جدیدی شد و استراتژی تهاجم به دشمن در خانهاش وضعیت و الزامات جدیدی را فراروی انصارالله و مردم یمن قرار داد. انصارالله باید به ساخت سلاحها و پروژههای تولید موشکهای قدرتمندتر و پهبادهای تهاجمیتر سرعت میداد و این کار در یک دوره چهار تا پنج ماهه انجام شد.
اولین عملیات یمنیها در چهارچوب استراتژی جدید ۲۴ اردیبهشت ماه با تهاجم به دو مرکز اصلی انتقال نفت عربستان به دریای سرخ انجام و سبب توقف کامل صادرات نفت این کشور در آن روز شد. عملیات علیه «الدوادمی» و «عفیف» در سواحل غربی عربستان با استفاده از ده پهباد یمنی صورت گرفت که ۸۵۰ کیلومتر راه را طی کردند. این در حالی بود که تأسیسات سواحل ینبوع توسط سیستمهای پیشرفته دفاعی آمریکا محافظت میشد و چندی پیش از آن آرامکو(Aramco) صراحتاً مدعی شده بود که هیچ نیروی مهاجمی قادر به عبور از خط دفاعی آن نیست و دنیا نباید نگران انتقال امن نفت از این پایانه به مراکز مصرف باشد.
یک روز پس از آن چندین نفتکش اماراتی نیز در سواحل فجیره واقع در دریای عمان مورد حمله نظامی قرار گرفتند و بر اثر آن لااقل چهار نفتکش منهدم شدند. اگرچه هیچکسی مسئولیت این اقدام را به عهده نگرفت؛ ولی با توجه به اقدامات تجاوزکارانه امارات علیه مردم یمن، اقدام مشابه انصارالله علیه دو پایانه صادرات نفت در عفیف و الدوادمی به حساب یمنیها نوشته شد. در این میان انصارالله با سیاست فرودگاه در برابر فرودگاه که منظورش واکنش به بسته ماندن فرودگاه صنعا بود، عملیات تهاجمی گستردهای را علیه فرودگاههای نظامی و مدنی جنوب عربستان شامل فرودگاه نظامی ملک خالد واقع در منطقه خمیس مشیط و فرودگاه مدنی أبها و فرودگاههای مدنی استانهای عسیر، جیزان و نجران انجام داد که در نتیجه آن خطوط هوایی سعودی در جنوب کاملاً مختل شدند و میلیاردها دلار به زیرساختهای ارتباطی و فرودگاهی سعودی خسارت وارد شد.
اقدام مهم بعدی انصارالله حمله به یک مرکز پالایش و صدور نفت در شرق عربستان بود که در روز ۲۶ مرداد ماه ۹۸ انجام شد. نیروهای یمنی با اعزام چندین پهباد و ترکیب عملیات موشکی و پهبادی، به مرکز مهم «الشیبه» واقع در استان الشرقیه در ۱۰ کیلومتری امارات حمله و ضربه سختی به سعودی وارد کردند. با عملیات انصارالله علیه الشیبه، سعودیها باید احساس خطر میکردند و به فکر محافظت از تأسیسات مهمتر خود در این استان میافتادند.
کاملاً واضح بود که وقتی تجهیزات تهاجمی انصارالله در فاصله ۱۳۰۰ کیلومتری، الشیبه را میزند، میتواند با طی ۱۰۵۰ کیلومتر به منطقه حساس «بقیق» نیز برسد. اما عربستان به هر دلیلی موضوع را جدی تلقی نکرد. از اینرو انصارالله حدود یک ماه پس از آن به قلب نفت سعودی و آمریکا یعنی دو مرکز پالایش و صادرات نفت بقیق و خریص حمله کرد و توانست صادرات نفت سعودی را به نصف برساند. انصارالله در اینجا نیز با ترکیب عملیات پهبادی و موشکی، آتش گستردهای را متوجه تأسیسات مشترک آمریکا و عربستان وارد کرد. گفته میشود حجم خسارات وارده بر آنها از ۱۰۰ میلیادر دلار فراتر میرود. این در حالی است که بن سلمان برای اثبات توانایی مدیریتی و ارتباطی خود، روی تأسیسات عظیم و ارزآور آرامکو در این منطقه حساب ویژهای باز کرده بود. حمله انصارالله به این مرکز در واقع کاخ آرمانی بن سلمان را ویران کرد و ریسک خرید نفت از عربستان را بهشدت بالا برد. هماینک ریاض ناگزیر است نرخهای جدید بیمه و کشتیرانی را بپذیرد و نیز برای انعقاد قرارداد و متقاعد کردن مشتریان به وجود امنیت هزینه بسیار بیشتری بپردازد.
البته در این میان و در فاصله اقدام انصارالله به زدن تأسیسات نفتی ینبوع در ۲۴ اردیبهشت ماه تا ۲۶ مرداد ماه که عملیات علیه الشیبه انجام شد، دو نفتکش سعودی و اماراتی در روز بیستم خرداد ماه مورد اصابت قرار گرفتند و منهدم شدند. خود این موضوع که مصدر آن مشخص نشده است به کمک یمنیها آمد و اهمیت اقدامات تهاجمی آنان علیه سعودی را افزایش داد.
شگفتی بزرگ یمنیها در عملیات زمینی
هنوز دنیا از شوک سنگین حمله پهبادهای مقاومت یمن به دو تأسیسات بسیار مهم نفتی سعودی خارج نشده بود که یمنیها از شگفتی دیگری خبر دادند و مقاومت یمن، بخش اول سلسله عملیاتی را با رمز «نصر منالله» اجرا کرد. عملیات «شهید ابوعبدالله حیدر» مرحله اول سلسله عملیات «نصر منالله» بود که طی آن ۳۵۰ و در ادامه ۶۰۰ کیلومتر مربع از خاک سعودی در استان پهناور نجران به تصرف مقاومت یمن درآمد و مقاومت به پنج کیلومتری مرکز استان رسید.
سه تیپ سعودی تحت عناوین «لواء توحید»، «لواء وحده» و «لواء فاروق» به فرماندهی عالی سرلشکر «رداد الهاشمی»، از این منطقه محافظت میکردند. انصارالله یمن کمی از جنوب نجران که فرمانداری «کتا» واقع شده است و از مدتها پیش در تصرف مقاومت یمن قرار داشت، عقبنشینی کرد. نیروهای تحت فرماندهی «رداد الهاشمی» در این منطقه که گمان کرده بودند انصارالله آمادگی رزمی ندارد، فرصت را مغتنم شمردند و به جنوب استان گسیل شدند. در این زمان انصارالله در دو خط عملیاتی در شمال غرب و شمال شرق این منطقه دست به عملیات زد و عملاً این سه تیپ را به محاصره کامل خود در آورد و با سه یگان موشکی، پهبادی و عملیات زمینی بهسرعت بر این نیروها سیطره یافت، بهطوری که در همان ساعات اولیه هر سه تیپ متلاشی شدند. در نتیجه چهار گردان به استعداد حدود ۳۰۰۰ نفر به اسارت در آمدند که یک گردان از آنان نیروهای افسر و درجهدار ارتش سعودی و دو گردان دیگر، نیروهای مزدور یمنی و غیریمنی وابسته به منصور هادی بودند که با بهای کم به استخدام ارتش سعودی درآمده بودند. تعداد کشتهها و زخمیهای این مرحله از عملیات دستکم ۵۰۰ نفر بود و تجهیزات بسیاری شامل ۲۵۰ خودروی تویوتا و چندین تانک پیشرفته آبرامز به تصرف انصارالله در آمد.
ترکیب سه نوع رزم در جریان مرحله اول، دوم و سوم عملیات «نصر منالله» نشان داد کهمقاومت یمن کاملاً به فنون جنگ و مدیریت میدانهای بزرگ رزم احاطه پیدا کرده است. وقتی یمنیها چنین عملیات بزرگی را در خاک دشمن و در زیر حدود ۳۰۰ حمله هوایی به نتیجه میرسانند و میتوانند چندین ماه نیات عملیاتی خود را پنهان و از نیروهای خود به گونهای محافظت کنند که در چند هفته عملیات «نصر من الله» به تعداد انگشتان دست هم شهید ندهند، سطح عملیاتی و برتری عملیاتی آنان به اثبات میرسد و این میتواند بیش از خود عملیاتهای نجران و بقیق برای سعودیها و آمریکاییها رعبانگیز باشد. سعودی باید بداند که مقاومت یمن از بعد نیروی انسانی، اراده و تسلیحات بسیار توانمندتر از روزی است که جنگ علیه او را در ششم فروردین ۹۴ آغاز کرد.
تحـولات عـراق
انتخابات اردیبهشت ماه ۹۷ عراق برای آمریکاییها، سعودیها و عوامل داخلی آنان در عراق نظیر بعثیها و سکولارها کاملاً ناراحتکننده و دولتی که پس از این انتخابات شکل گرفت برای آنان مأیوسکننده بود. اما از آنجا که هم انتخابات در یک فرایند طبیعی شکل گرفته بود و هم کسی نمیتوانست در درست بودن نتایج انتخابات تشکیک کند، دولت برآمده از آن، چندان قابل مناقشه نبود. انتخاب «عادل عبدالمهدی» توأم با شگفتی بود، زیرا او نه عضو پارلمان عراق و نه صاحب گروه و دستهای بود. عادل عبدالمهدی گرچه پیش از این به عنوان وزیر نفت یا معاون رئیسجمهور در دولتهای دوره «عراق جدید» عضویت داشت؛ اما از پشتیبانی گروه خاصی برخوردار نبود و همین موضوع سبب میشد که انگ کمتری بخورد ولی در عین حال مورد «حمایت خاص» گروهی نباشد. عبدالمهدی در بین شخصیتهای عراقی به پاکدستی و قاطعیت در اجرا شهره بود. لذا انتخاب او به عنوان نخستوزیر در فضایی که بغداد و بیشتر مراکز استانهای عراق شاهد برگزاری تجمعات و تظاهرات ضد فساد بود، امید تازهای به جامعه عراق داد و با پذیرش عمومی اولیه مواجه شد.
استراتژی مطلوب آمریکا درعراق
امریکاییها به هیچوجه نمیتوانستند شرایط عراق را بپذیرند. آنان برای برکناری صدام حسین از قدرت و البته برای سیطره بر عراق هزینه زیادی کرده و بهخصوص اعتبار سیاسی بینالمللی خود را در معرض تندباد تحولات منطقه قرار داده بودند. از اینرو روی کار آمدن دولتی که چندان توجهی به سیاستهای آمریکا و منافع این کشور ندارد، برای آنان قابل قبول نبود. لذا آمریکاییها به همان میزانی که با نوری المالکی درگیر بودند از آغاز با عادل عبدالمهدی نیز درگیر شدند و در این میان حتی ظواهر دیپلماتیک را کنار گذاشتند. به عنوان مثال رئیسجمهور آمریکا در سال گذشته با یک هواپیمای نظامی وارد پایگاه «عینالاسد» واقع در استان الانبار شد و از نخستوزیر عراق خواست برای چند دقیقه با او در این پایگاه نظامی آمریکا ملاقات کند که البته از سوی نخستوزیر عراق رد شد. آمریکاییها هم به عبدالمهدی اجازه ورود به آمریکا را نداده و درخواست نخستوزیر عراق را چند بار رد و به آینده موکول کردهاند.
آمریکاییها در دوره عادل عبدالمهدی بر دامنه اقدامات غیرقانونی خود افزودند. به کار بردن عبارات تهدیدآمیز علیه ایران از خاک عراق، این گمانهزنی را پدید آورد که آمریکاییها بهمرور صحنه عراق را به صحنه درگیری تبدیل کنند و ناامنیهای جدیدی را پدید آورند. ترامپ در جریان ورود به پایگاه نظامی عینالاسد گفت، «ما از این خاک، ایران را در عراق و سوریه کنترل میکنیم.» هر چند این اظهارات هیچگاه پیگیری نشد، اما در داخل عراق نگرانیهایی را پدید آورد. زمانی که آمریکاییها زیر پوشش کادر نظامی پنتاگون به بعضی از یگانهای ارتش و سیستم جاسوسی رژیم صهیونیستی اجازه دادند که به عراق وارد شوند و از پایگاههای خود در این کشور که به حدود ده پایگاه میرسد، استفاده کنند، این نگرانی فزونی گرفت. در این زمان، آمریکاییها و اسرائیلیها چند نوبت به مراکزی وابسته به نیروهای نظامی و امنیتی عراق حمله بردند.
آمریکاییها با استفاده از نقطه ضعفهای عراق، تغییر دولت و به عبارتی تغییر نظام عراق را در دستور کار خود قرار دادهاند. واشنگتن بهخوبی از شکافهای داخلی عراق خبر دارد. سیستم سیاسی و حقوقی عراق، سیستمی موزائیکی است و هر گونه تکانه در یک بخش آن به بقیه بخشهایش سرایت میکند. آمریکا میداند که نخستوزیری عادل عبدالمهدی «گزینه ممکن» عراقیها بوده و توافق بر سر دولت او در چهارچوب اتخاذ سیاستهای مصلحتی، بهخصوص از جانب گروههای شیعه صورت گرفته است. عراقیها در دورهای در قالب ائتلافهایی فعالیت میکردند که ائتلاف ۵۵۵، ائتلاف معروف شیعیان عراق بود؛ اما با گذشت زمان از یک سو اختلافات میان گروههای شیعه افزایش و از سوی دیگر گرایش مردم به گروههای سنی کاهش یافت و وجود ائتلافهای تازه ضرورت پیدا کرد.
بر این اساس در انتخابات پارلمانی اردیبهشت ماه ۹۷ ائتلافهای فتح، نصر، سائرون و… جای ائتلافهای سابق را گرفتند و در نهایت نخستوزیر از دل ائتلاف بزرگتر یعنی فتح بیرون آمد. واشنگتن خوب میدانست که گروههای شیعه اگرچه به «فرد» رسیدهاند؛ اما وی برای همه احزاب و ائتلافهای شیعه به یک اندازه «خودی» خوانده نمیشود. از سوی دیگر آنان میدانستند که نهادهای اجماعی مثل مرجعیت هم در اعلام حمایت آشکار ـ و مؤثر ـ از نخستوزیر و دولت او ملاحظاتی دارند و طبق سنت خویش جز بهندرت ورود نمیکنند. لذا در این شرایط دولت جوان عراق آسیبپذیر جلوه میکرد و طمع دشمنان عراق را برمیانگیخت.
چرا عبدالمهدی برای آمریکا غیرقابل تحمل است؟
عبدالمهدی در دوره کوتاه مسئولیت خود بهگونهای عمل کرده که نگرانی آمریکاییها، سعودیها، اسرائیلیها، اماراتیها و… را برانگیخته است. «استقلال» مهمترین نقطه قوت یک مقام ارشد مسئول در این منطقه است؛ اما هیچ واژهای هم به اندازه آن برای این جبهه استکباری ناخوشایند نیست. عادل عبدالمهدی برای استقلال خود اهمیت ویژهای قایل است، از این جهت با اکثر شخصیتهای عراقی بهخصوص شخصیتهای شیعی این کشور تفاوت اساسی دارد. او یک بار به خاطر حفظ استقلال خود در برابر تمایلات مجلس اعلی ترجیح داد از این گروه جدا شود. یک بار هم به خاطر درخواستهای دولت که او آنها را به ضرر عراق ارزیابی میکرد، پست مهم وزارت نفت عراق را تحویل داد. عبدالمهدی در پست نخستوزیری از اقران خود و نخستوزیریهای قبلی «مستقلتر» است. همه میدانیم که استقلال در جایی معنا و مفهوم پیدا میکند که یک قدرت خارجی از فرد چیزی را بخواهد که با استقلال آن کشور منافات داشته باشد. در اینجا به مواردی اشاره میشود:
- آمریکاییها بهطور جدی از عادل عبدالمهدی خواستند ارتباط بانکی و تجاری با ایران را متوقف کند وگرنه با تحریمهای آمریکا مواجه میشود. با وجود مخاطراتی که وجود داشت عبدالمهدی بر ادامه کار تجاری و بانکی با ایران تأکید کرد و هر روز بر دامنه روابط تجاری با تهران افزود.
- آمریکا از عادل عبدالمهدی خواست که از سفر به چین و انعقاد قراردادهای اقتصادی و فنی با این کشور خودداری کند، اما عبدالمهدی این درخواست را رد کرد و با چین قراردادهای مهمی را امضا کرد. در این زمان آمریکاییها در تنش شدیدی با چین به سر میبردند و واشنگتن نمیخواست عراق به جبهه چین کمک کند.
۳٫آمریکا مخالف روابط تسلیحاتی عراق و روسیه بود و در عین حال از تدارک مناسب ارتش عراق نیز خودداری میکرد. پس از آنکه عراقیها از تأمین تسلیحاتی خود از سوی آمریکا مأیوس شدند، به سمت روسیه رفتند و زمزمه خرید موشک اس ۴۰۰ از روسیه مطرح شد. این اقدام عراق ضربه سنگین حیثیتی بزرگی به جنگافزارهای ساخت آمریکا به حساب میآمد. عراق در زمانی دست به این اقدام زد که سیستم دفاعی آمریکا نتوانسته بود مانع اصابت موشکها و پهبادهای یمنی به مراکز نفتی الشیبه، بقیق و خریص در شرق و عفیف و الدوادمی در غرب عربستان بشود.
- آمریکا روی مرکزیت سعودی در جهان عرب اصرار دارد و ورود یک کشور دیگر عرب به این عرصه را برنمیتابد. عراق طی دوره نخستوزیری عبدالمهدی به این سو گرایش زیادی نشان داده است. سفر عبدالمهدی به چین، روسیه، مصر و عربستان و حضور در پروندههایی نظیر جنگ یمن که یک طرف آن دشمن آمریکا و عربستان به حساب میآید و نیز روابط خاص عراق با ایران و سوریه در دوره عبدالمهدی که به عنوان مثال در گشایش کریدور مرزی القائم ـ ابوکمال جلوهگر شد، در واقع عبور عراق از خط قرمز آمریکا و ورود به دایرهای بود که آمریکا آن را برای حضور انحصاری عربستان در نظر گرفته بود.
- روابط عادل عبدالمهدی با مرجعیت عراق، رابطه حساس و ویژهای است. پیش از او دولتها در عراق خارج از علاقه مرجعیت شکل گرفتند و مرجعیت نیز نسبت به آنان تقریباً بیتفاوت بود. انتخاب عبدالمهدی خارج از دایره احزاب و از میان کسانی که به پاکدستی شهرت دارند، دو خواسته و در واقع دو شرط مرجعیت برای حمایت از نخستوزیر بود که در عبدالمهدی وجود داشت. این مسئله که دولت از وجه مشروعیت مذهبی برخوردار باشد، برای آمریکاییها یادآور حکومت مذهبی در ایران است و لذا آمریکا و عوامل آن برای ضربه زدن به آن هیچگاه درنگ نکردهاند.
آشوب به جای انتخابات
آمریکا برای ضربه زدن به حکومت عراق و تخریب آن کشور به «آشوب» متوسل شده است. آشوب شرایطی را پدید میآورد که مردم به هر چیزی غیر از آن تن میدهند. آشوب میتواند به استقرار دیکتاتورهای خشن و حکومتهای بهشدت وابسته مشروعیت ببخشد. آمریکاییها با هدف ایجاد اغتشاش و مدیریت آن یک ستاد فرماندهی و مدیریت آشوب را در پایگاه «عینالاسد» واقع در استان الانبار پدید آوردهاند و با عوامل سعودی، اسرائیلی، اماراتی، بعثی و بعضی از نیروهای سکولار عراق، سرگرم پیادهسازی طرح «اسقاط نظام عراق» هستند. از نظر ساختاری، نظام سیاسی عراق دو پایه اصلی دارد: پارلمان و دولت و لذا شعار انحلال پارلمان و انحلال دولت، در واقع انحلال نظام سیاسی است. البته این کمی عجیب است، زیرا نه پارلمان در اختیار عبدالمهدی است و نه عبدالمهدی عصاره یا معرف پارلمان است، اما چرا انحلال همزمان این دو؟
واقعیت این است که در غیبت پارلمان و دولت، مردم وجود ندارند و در غیاب مردم و شخصیتهای مردمی عراق برای این کشور از خارج تصمیمگیری میشود و در واقع بیدولتی جای دولت و نظم را میگیرد. در این شرایط درگیریهای طایفهای، حزبی و گروهی بالا میگیرد، زیرا در این شرایط مرجعی وجود ندارد که برای کاستن از آلام مردم و اطمینان دادن به آنان به میدان بیاید و این نقیصه، وضع را مرتب بدتر میکند. در این شرایط «امنیت» که مهمترین نیاز هر جامعهای است، به موضوع و نیاز اصلی تبدیل میشود. آمریکاییها امیدوارند از این طریق بتوانند کل نظام سیاسی برآمده از آرا و گزینشها و نیازهای مردمی را کنار بزنند و دستاورد ۱۶ ساله مردم را که برای آن دستکم یک میلیون نفر شهید دادهاند، نابود کنند و دیکتاتوریای شبیه صدام را روی کار بیاورند و از یک سو با سرکوب مردم، آینده عراق را به تاراج بگذارند و از سوی دیگر با وابستگی به آمریکا، خواستههای آن را به مردم عراق تحمیل کنند.
عبدالوهاب ساعدی، رضاخان عراق
روی کار آوردن یک نظامی وابسته به غرب در این آشوبها، یک تئوری شناخته شدهای است و در کشور ما نیز چند بار موفق بوده است. روی کار آمدن رضاخان میرپنج، دقیقاً در همین بستر روی داد.
آمریکاییها در حال پیگیری اجرای این نظریه در عراق هستند و کاندیدای آنان «عبدالوهاب ساعدی» است. سرلشکر ساعدی فرمانده یک یگان نظامی تحت عنوان «مکافحه الارهاب» است و توسط آمریکاییها منصوب شده و در طول دوره دولتهای مالکی، عبادی و عبدالمهدی بهرغم مخالفت دولت عراق، مورد حمایت آمریکاییها بوده است.
این سازمان بارها در کار مقابله با تروریسم کارشکنی داشته و سبب تأخیر در عملیات علیه آن شده است. بر این اساس عادل عبدالمهدی برخلاف دو نخستوزیر قبلی عراق تصمیم گرفت ملاحظه را کنار بگذارد و وی را برکنار و سازمان تحت امر او را به دولت منتقل کند. آمریکاییها، سعودیها، بعثیها و بعضی دیگر از مخالفان شناخته شده عراق بهنحو عجیبی به صحنه آمدند و اقدام قانونی دولت عراق را زیر سئوال بردند و درواقع با این اقدام خود به توطئه علیه عراق اعتراف کردند.
آمریکاییها گمان میکنند بعد از دوره آشوب میتوانند با نشان دادن تصویر سرلشکر ساعدی، مردم را به زیر پرچم او جمع کنند و از طریق او برای دهها سال بر عراق مستولی شوند. ما همین سناریو را عیناً در لیبی نیز شاهد هستیم. الان چند سالی است که آمریکاییها از یک سو به آشوب در لیبی دامن میزنند و علیه دولت قانونی فایز سراج وارد عمل شدهاند و از سوی دیگر با نشان دادن تصویر سرلشکر خلیفه حفتر و مبالغه درباره تواناییهای او سعی میکنند ملت لیبی را به پیروی از این دیکتاتور وابسته متقاعد کنند. نکته جالب این است که در پرونده ساعدی هم آمریکا، اسرائیل، عربستان و امارات با یکدیگر همکاری دارند.
اشتبـاه آمریکایـیها
اشتباه بزرگ آمریکاییها در عراق این است که تصور میکنند با کشوری در «خلأ» مواجه هستند. آنان یادشان میرود که همین تصور سبب شد که در سال ۲۰۰۷ وادار به امضای توافقنامه امنیتی با نخستوزیر اسبق عراق ـ نوری المالکی ـ شوند و عراق را ترک کنند. گویا آمریکا نمیداند که اینک علاوه بر ارتش عراق، حشد الشعبی جوان و انقلابی وجود دارد و عراق زیر پرچم مرجعیت و حوزه نجف است. آمریکا گویا نمیداند که جمهوری اسلامی ایران در کنار عراق قرار دارد و ملت بزرگ عراق را وسط معرکهای چنین خطیر تنها نمیگذارد و اجازه نخواهد داد تا بار دیگر «برادران» به دشمنان یکدیگر تبدیل شوند. آمریکا گویا نمیداند که تک تک همراهان او گرفتار معضلات دست و پاگیری هستند و هرگز نخواهند توانست چنین پرونده حساسی را به نتیجه دلخواهشان برسانند.
سوتیترها:
۱٫
هنوز دنیا از شوک سنگین حمله پهبادهای مقاومت یمن به دو تأسیسات بسیار مهم نفتی سعودی خارج نشده بود که یمنیها از شگفتی دیگری خبر دادند و مقاومت یمن، بخش اول سلسله عملیاتی را با رمز «نصر منالله» اجرا کرد. عملیات «شهید ابوعبدالله حیدر» مرحله اول سلسله عملیات «نصر منالله» بود که طی آن ۳۵۰ و در ادامه ۶۰۰ کیلومتر مربع از خاک سعودی در استان پهناور نجران به تصرف مقاومت یمن درآمد.
۲٫
روی کار آوردن یک نظامی وابسته به غرب در این آشوبها، یک تئوری شناخته شدهای است و در کشور ما نیز چند بار موفق بوده است. روی کار آمدن رضاخان میرپنج، دقیقاً در همین بستر روی داد. آمریکاییها در حال پیگیری اجرای این نظریه در عراق هستند و کاندیدای آنان «عبدالوهاب ساعدی» است.
۳٫
آمریکا برای ضربه زدن به حکومت عراق و تخریب آن کشور به «آشوب» متوسل شده است. آشوب شرایطی را پدید میآورد که مردم به هر چیزی غیر از آن تن میدهند. آشوب میتواند به استقرار دیکتاتورهای خشن و حکومتهای بهشدت وابسته مشروعیت ببخشد. آمریکاییها با هدف ایجاد اغتشاش و مدیریت آن یک ستاد فرماندهی و مدیریت آشوب را در پایگاه «عینالاسد» واقع در استان الانبار پدید آوردهاند و با عوامل سعودی، اسرائیلی، اماراتی، بعثی و بعضی از نیروهای سکولار عراق، سرگرم پیادهسازی طرح «اسقاط نظام عراق» هستند.
۴٫
آمریکا گویا نمیداند که جمهوری اسلامی ایران در کنار عراق قرار دارد و ملت بزرگ عراق را وسط معرکهای چنین خطیر تنها نمیگذارد و اجازه نخواهد داد تا بار دیگر «برادران» به دشمنان یکدیگر تبدیل شوند. آمریکا گویا نمیداند که تک تک همراهان او گرفتار معضلات دست و پاگیری هستند و هرگز نخواهند توانست چنین پرونده حساسی را به نتیجه دلخواهشان برسانند.