پرچم چهل سالۀ حکومت اسلامی همچنان در نسیم اندیشه و تعقل اهتزاز دارد. خون برگزیدهترین فرزندان ایران، ریشۀ حاکمیت اسلامی را تناور کرد و ما را رسانده است به روزی که در میان هجمههای هر سویه دشمنان، به بازخوانی راهبردهای تقویت نظام بیندیشیم.
دشمن و طمع به حجاب
تغییر فرهنگ و نفی ارزشهای آن، در طول تاریخ میانبرترین راه برای تسخیر جوامع بوده است. راهی که دهها سال پیش، نظام سلطه در کشف حجاب رضاخانی آن را کلید زد و در برابر استقامت دینی زنان و مردان این سرزمین چارهای جز تسلیم ندید. شاه رفت و دور زمان گذشت و فضای مجازی و تکنولوژی و حیات مدرنیته، مرزهای جغرافیایی را در هم شکست. زمان تبادل فرهنگها رسید و دشمن بار دیگر طمع کرد؛ این بار با عطشی بیشتر و با هدفی جدیتر، اما به کمک ابزارهایی مدرن به میدان آمد و جنگ نرم را در پیش گرفت. جنگ نرم در نظر دشمن، یک نقطه تمرکز داشت. همان نقطه گرانیگاهی که از مردمی پابرهنه و مستضعف، قدرتمندانی ساخت که در برابر رژیمی دوهزار و پانصد ساله قد علم کردند و آن را به شکست واداشتند. همان نقطه استراتژیکی که ملتی با دستهای خالی را در جنگی تحمیلی و نابرابر به مدت هشت سال به مقاومت سرفرازانه در مقابل دشمنی تا بن دندان مسلح واداشت. دشمن همۀ اسرار ایرانیان را درک کرده بود و دانسته بود که سرّ همه این بالندگی و عزت برمیگردد به یک کلمه. به باورهای اسلامی و به غیرت و عفت مردمی.
نقطه سیبل کشف شد و دشمن به طمع افتاد که بار دیگر بخت خود را در مبارزه با جامعه اسلامی هزاره سوم بیازماید. همه چیز خلاصه میشد در حجاب و عفت. اصلی که حبلالمتینی برای وحدت ارزشها و تضمینی است در حفظ سلامت فرد و خانواده و جامعه. دشمن طبق فرموده رهبر معظم انقلاب، سیاست اساسی و بنیانیاش را در غرب بر عرضه شدن و هرزه شدن زن قرار داده و حجاب را نقطه مخالف خواسته خود میبیند؛ بهطوری که حجاب حتی اگر ناشی از یک انگیزه و ایمان دینی هم نباشد، باز هم با آن به مخالفت برمیخیزد.
زنان و مسئله فرهنگ
دین مجموعهای از ارزشهای فرهنگی است که انسان را در مسیر تعالی و رشد اخلاقی، تربیت و جهتدهی میکند. دین اسلام به عنوان کاملترین نسخه آموزشی بشر، در بستر تاریخ ظهور کرد و بر آن شد تا زن و مرد را به بالاترین نقطه تکامل برساند. رابطه دین و فرهنگ ناگسستنی است. به همان نسبت که دین در تمدن و فرهنگ انسانها موثر است، فرهنگ هم در حیات بشر و رشد امور مادی و معنوی آنها دخالت دارد. شاید بشود گفت نوعی بیمرزی میان دین و فرهنگ وجود دارد. بنابراین وقتی ملت ایران، خود را از زیر یوغ استکبار پهلوی بیرون کشید و جامعه اسلامی را تحت لوای حکومت دینی تشکیل داد، بهطور طبیعی تغییر فرهنگ در آن رقم خورد. ارزشهای دوران پهلوی که زنان را ملعبه هوس مردان و ابزار تأمین امیال حیوانی آنها کرده بود، در هم شکست و زنان به عناصری تبدیل شدند که به فرموده امام راحل(ره) پیشاپیش مردان در نهضت قرار گرفتند و سهم باارزشی را در تحرکات سیاسی و اجتماعی به دست آوردند.
پایههای حکومت اسلامی با حضور و بروز زنان تحکیم شد و ارزشهای اسلامی متجلی شدند. در میان همه ارزشهای دینی، مهمترین اصل که نمود ظاهری آن هم روشن است، مسئله پوشش زنان است. زنان انقلابی به دور از هرگونه تجمل و تبرج در صحنه حاضر شدند و تواناییهای بالقوه خود را به بروز و ظهور رساندند. این در حقیقت مرهون زمینهای بود که حاکمیت اسلامی برای زنان به ارمغان آورده بود. هرچند از طرف دیگر سهم زنان هم در همین تغییر حاکمیت، غیرقابل انکار است که خداوند فرمود، « إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِم: ما سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهیم مگر آنکه خود اراده کنند.»(۱)
حاکمیت و فرهنگ اسلامی
هنوز در گوش تاریخ، صدای امیرالمومنین علی«ع» به گوش میرسد که در نامهای به مردم مصر نوشت:
«من بیم آن دارم که نابخردان و نابکاران زمام امور این ملت را به دست آرند و مال خدا را دست به دست گردانند و بندگان او را بردگان خود گیرند و با صالحان به دشمنی برخیزند و فاسقان را حزب خود قرار دهند.»
این بیم مقدس همواره یکی از مؤلفههای مورد توجه در حکومت اسلامی بوده و به دلیل اهمیت آن است که امام در ادامه فرمودند:
«بیگمان مردمان هلاک شدند آنگاه که پیشوایان هدایت و پیشوایان کفر را یکسان شمردند و گفتند هر که به جای پیامبر«ص» نشست، چه نیکوکار باشد و چه بدکار، اطاعت او واجب است، پس بدین سبب هلاک شدند.»
نقطه عطفی که مرکز ثقلی برای تجلی افکار و منش حاکمان است، در مسئله فرهنگ و ارزشها نمود یافته است. در حاکمیت اسلامی، فردی شایسته خدمت است که در اجرای ارزشهای فرهنگی دغدغه کافی و لازم را داشته باشد. این از سخن امام برآمده است که فرمود:
«ای مردم! همانا سزاوارترین مردم به این امر (خلافت و زمامداری) کسی است که تواناترین آنها بر اجرای امور و داناترین به فرمان خداوند در فهم مسائل باشد.»
از این کلام حضرت برمیآید که نکته مورد اهتمام است فرهنگی است که تحت فرمان خداوند گسترش یافته باشد. مسئولی که قرار است در حاکمیت اسلامی نقشی را بر عهده بگیرد، اولین مخاطب این روایت است. اوست که باید بیش از دیگران از فرمان خداوند آگاهی داشته باشد و بتواند پاسدار فرهنگ و ارزشها در شرایط و موقعیتهای مختلف سیاسی و اجتماعی باشد.
حجاب و زنان آخرالزمان
سیمای آخرالزمان را میتوان در کوچه و خیابانهای شهر تماشا کرد. میتوان در فضای مجازی پنجرهای به سوی جهان باز کرد و روزگار را در کنه تحولات و دگرگونیها به تماشا نشست.
اما چهارده قرن پیش، امام علی«ع» از ورای تاریخ به روزگار ما و بعد از ما نگاه کرده و هشدارمان دادهاند که:
«در آخرالزمان که بدترین زمانهاست، زنان بىحجاب و برهنه آشکار مىشوند و با زینت و آرایش بیرون مىآیند، آنان از مرز دین خارج شده و در فتنهها وارد شدهاند و به سوى شهوتها تمایل و شتاب دارند،
حرامها را حلال مىکنند و سرانجام در جهنم و دوزخ گرفتار آتش و عذاب ابدى خواهند شد.»
اما بیحجابی، چگونه فرد و جامعه را به جهنم ابدی میکشاند؟
حقیقت این است که زنان بیحجاب در جامعهای که طبق موازین آن، حجاب، اصلی از اصول فرهنگی و اجتماعی است، نه تنها به هنجارهای اجتماعی و دینی پشت کردهاند، بلکه قبل از هرچیزی به جنگ با خویشتن برخاستهاند. فرایند این جنگ داستان جالبی است که گاهی حتی خود فاعل هم در آن از فعل خویش ناآگاه و بیخبر است. زن بیحجاب متوجه نیست که چگونه به بهای تمدن و تفکر نو و برای احیای حقوق خود تیشه به ریشه سلامت خود میزند؛ اما پس از مدتی که پرده حیا از روحش کنار رفت و زیر نگاه هوسآلود نامحرمان، رشتههای زلال نجابتش از هم گسست و جسم خود را آماج تیرهای شیطان قرار داد و مرکز ثقل نگاههای لذتجوی بیگانگان شد، به خود میآید و میبیند که نه تنها خودش غبار هوس را بر دل مردان شهر نشانده، بلکه شوهر و برادر و مردان محرم خویش را هم به این گناه آلوده است. به خود میآید و میبیند که فضا برای لغزش اعضای خانواده او نیز فراهم شده است. دست بالای دست بسیار است و دیگر نمیتواند با همان آرامش و اطمینان خاطری که تا پیش از این به همسر و پسر و برادر خود داشت، به زندگی ادامه دهد. بددلیها و بیقراریها از همین جا کلید میخورند و زن بیآنکه بداند به تقلا میافتد که از قافله سیهچشمان و دلربایان و رقبا عقب نماند. در نتیجه برهنگی و نیمعریانی مرهمی زهرآلود میشود بر زخمی که خود بر پیکره زندگی خانوادگی و اجتماعی خود وارد آورده است. افسوس که این قصه سر دراز دارد و پایانش به ناکجا آبادی میرسد که امیرالمومنین«ع» هشدار دادهاند.
حجاب؛ استراتژی زن انقلابی
با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، گامهای نخست برای تحولات ساختاری و اداری در بدنه دستگاههای اجرایی کشور برداشته شد. قانون اساسی تدوین شد و شوراهای فرهنگی، اصلاحات اداری را با جدیت در پیش گرفتند. در این میان یکی از مهمترین موضوعات و نقطه تمرکز مسئولین نظام جمهوری اسلامی، مسئله حجاب زنان بود که از همان ابتدا طمع دشمنان را نیز برای زیر سئوال بردن نظام برانگیخت. همزمان با سیر تحولات داخلی کشور، موج جهانی آزادیخواهی زنان و جنبشهای فمینیسم سراسر دنیا را پیمود و زمزمههایی برای رهایی زنان از اسارتهای تاریخی در گوشه گوشۀ دنیا شنیده شد. دشمنان بر آن شدند تا در آلودگی صداها از آب گلآلود ماهی بگیرند. این قصه بهانه خوبی را به دست مخالفان جمهوری اسلامی داد تا فریاد وامصیبتا برآورند و زن ایرانی را زیر یوغ ستم حجاب ببینند؛ در حالی که این انتخابی بود که به صورت خودآگاهانه و ارزشی و با میل زنان ایران و در نهایت آزادی صورت گرفته بود. آن روزها رسانهها آن قدر قدرت نداشتند تا صدای شیاطین را به اندازه دهه اخیر در سراسر دنیا بازتاب دهند؛ از این رو آنچه شنیده شد، عزت و سربلندی زنانی بود که سربند یازهرا «س» بر پیشانی مردان خود میبستند و آنها را برای حفظ مرزهای میهن به میدان نبرد میفرستادند. سیمای زن ایرانی، تصویر مادرانی بود که از قامت رعنای جگرگوشه خود به قطعه پلاک و استخوانی قناعت میکردند و دست از آرمانهای عاشورایی خود برنمیداشتند.دشمن مرکز قدرت زنان ایران را باز هم در چادر سیاهی دید که میان وصیتنامه شهدا، به عنوان یک استراتژی دفاعی مطرح بود:
«خواهرم، سیاهی چادر تو از سرخی خون من کوبندهتر است.»
زنگ خطر برای ابرقدرتها با تاروپودهای سیاه چادر به صدا درآمده بود و زمان آن رسیده بود که شاکله و اصل حجاب را با تعریفی تحریفآمیز در باورهای نسل جدید بر هم بریزد.
غفلتها و آسیبها
نسل سومیها همزاد تکنولوژی و رسانه بودند و حرص شیاطین بر اذهان انعطافپذیر آنها تمرکز یافت. فرصتی فراهم شد تا حجاب زنان، دلیل عقبماندگی و جهان سومی بودن ایران معرفی شود. انگشت اتهام همه عقبماندگیهایی که پهلوی با استثمار ۲۵۰۰ ساله بر سر ایران و مردمانش آورده بود، چادر را نشانه گرفت. مادران ما که به صورت میراثگونه در شیر و شیره دل و روح خود، ارزشها را به دختران و پسران خود منتقل میکردند، ناتوان ماندند از اینکه فلسفه پوشش و عفت را به زبان روز برای نسل بعد از خود تبیین کنند. بدتر از آن نظام آموزشیای بود که از این مهم غفلت ورزید و به جای تعمیق باورها و ارزشها، بنگاههای کاذب تستزنی و کنکور را نقطه آمال دانشآموزان قرار داد.
از سوی دیگر شبههها و ریشهزنیها، ذهن نوپای نسل جدید را نشانه گرفتند. روز به روز بر سئوالهای این نسل افزوده میشد و کسی را هم شایسته پاسخ به آنها نمیدید و از اینکه کسی برای او جواب قانعکنندهای داشته باشد مأیوس بود. او ناپرسیده میدانست که توصیفهای تکراری همچون زن مروارید است و حجاب، صدف او…. تنها حاصلی است که از پرسش به دست خواهد آورد، برای همین سر در تلفن همراه خود فرو برد و سیر در فضای مجازی و دل سپردن به تبلیغات دشمن را از جستجوی حقیقت زیباتر و دلچسبتر یافت.
حجاب و حاکمیت اسلامی
با روی کار آمدن جامعه اسلامی به نام دین و با ارزشهای دینی، انتظار میرفت که حجاب و عفت، به عنوان یکی از مهمترین ارکان آن نوشته و اجرا شود. رکن حجاب در اصول فرهنگی و قوانین اساسی حاکمیت نوشته شد، اما در مرحله اجرا، مشکلات تازهای پدیدار شدند.
اختلاف در نحوه اجرا، مانع بزرگی بود که چند صدایی را در داخل و خارج کشور رقم زد. گشت ارشاد، نماد خشونت علیه زنان و تذکرهای آمران به معروف و ناهیان از منکر، مفهوم سلب آزادی از زن ایرانی معرفی شدند و کار روز به روز برای سختتر شد تا جایی که رهبری خود وارد میدان شدند و تذکر دادند که بیحجابها هم جزیی از مردم این نظام و دلبسته انقلاب هستند و نباید نسبت به آنها دفع صورت گیرد. در همان حین، ایشان در مورد وظایف دستگاههای اجرایی، بهویژه مسئولین و مدیران تذکراتی دادند. یکی از این تذکرها متوجه بدنه مدیریتی ادارات دولتی و دستگاهها بود. تذکری که دردمندان نظام را به تأمل واداشت و بر آن شدند تا با نگاهی جدیتر وارد عرصه شوند و ارزشهای از دست رفته یا کمرنگ شده را بازسازی کنند.
مدیران و امکان اصلاح ساختار
بهطور مرسوم و طبیعی، رکن بالادستی یک دستگاه، در پی حکمی، فردی را بر صندلی مدیریت دستگاه مینشاند و از او انتظاراتی در اجرای احکام مذکور دارد. هرچند به صورت رئوس کلی، تا پیش از این هم مسئله حجاب و عفاف در دستگاه های اجرایی مورد اهتمام بود و در گزارشهای عملکرد، بخشی از کار در این مسئله تعریف شده بود؛ اما خوشبختانه اخیراً با تذکر مستقیم رهبری، این انتظار از مدیران به صورت شفاف و بدون نیاز به خوانشهای متکثر در دستور کار قرار گرفته است. بحث بر سر این است که یک مدیر تا چه اندازه امکان و توان پرداختن به اصلاحات فرهنگی در مقوله حجاب را دارد؟ چه راهبردها و راهکارهایی برای رساندن دستگاه مربوطه به نقطه مطلوب ممکن و تاثیرگذار است.
نکته قابل تامل این است که رهبر معظم انقلاب در نگاه کلان و از نقطه رأس جریان بشارت دادهاند که ورود مدیران در این مقوله تأثیرگذار خواهد بود. اما در این بخش مسئله ما این است که چه نوع ورودی و با چه امکانی؟
۱/ آنچه به خود میپسندی به دیگران هم بپسند!
نمیشود تنها پشت میز مدیریت، دغدغه حجاب کارکنان و زیردستان را داشت، در حالی که در محیط خانوادگی و پیش از آن در باورهای خود فرد، باور لازم و کافی به این مسئله وجود نداشته باشد. متأسفانه در مواردی دیده شده است که زندگی کاری یک فرد با زندگی خانوادگی او زمین تا آسمان فرق دارد. همه ما کم و بیش زنانی را دیدهایم که تا پشت در اداره بدون حجاب هستند، اما بهمحض ورود به اتاقک حراست، تبدیل به نیروی کار با معیارهای تعریف شده دستگاه مربوطه میشوند. هرچند پایبندی به نظم و قوانین امری ستوده است، اما روحیه برخورد دوگانه در موارد ارزشی که قابلیت تفکیک ندارند؛ معنایی جز نفاق ندارد و چیزی به غیر از سطحینگری و عدم ایمان به اصل ارزشی مورد نظر از آن متصور نیست.
مدیری که قرار است پشت میز کاری خود اصل عفاف کارکنان را مورد توجه و برنامهریزی قرار دهد، پیش از هرچیزی باید آگاهی و معرفت لازم را نسبت به ضرورت مسئله حجاب و عفت و تعریف صحیح آن و بهخصوص حد و مرزهای معنایی و اجرایی آن کسب کرده باشد. این امر، در قدم اول متوجه شورایعالی انقلاب فرهنگی است که طی بستههای آموزشی یا دورههای حضوری، در وهله اول قدرت درک مدیر را نسبت به اهمیت مسئله و استراتژیک بودن آن بالا ببرد و در مرحله بعد، مدیر باید آنچه را به آن باور پیدا کرده در خانواده خود به کار گیرد. طبیعی است کارمندی که خانواده مدیر خود را دور از ارزشهای حجاب و عفاف میبیند، هرگز نمیتواند باور قلبی نسبت به برنامههای فرهنگی او داشته باشد و بیتردید در نهانیترین لایههای درون خود در برابر امر و نهیهای او خواهد گفت: « أَتَأْمُرُوْنَ النَّاْسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُوْنَ…آیا مردم را به نیکی فرمان میدهید و خودتان را فراموش میکنید؟(۲)
۲/ نحوه تبیین حجاب در زیست فراکارمندی!
کارمندی در هر سیستم اداری و اجرایی، ملزومات تعریف شدهای دارد. مدیر با آگاهی کافی نسبت به نیروهای خود، باید حجاب را به عنوان مقولهای تعریف کند که برای ارتقای سطح امنیت روانی و اخلاق اداری، مورد توجه قرار گرفته است. همان طور که اکثر علمای ما بر آن تأکید داشتهاند، حجاب یک مسئله زنانه نیست و اساس عفاف و پوشش به جنسیت محدود نمیشود. طبیعی است سهم بالایی از کارمندان را مردان تشکیل میدهند. بنابراین باید برای آنها هم برنامه قابل تأمل و تأثیرگذاری طراحی شود تا حجاب را به معنایی زنانه در پوشاندن مو و برجستگیهای بدن معنا نکنند.
وقتی قرار است مدیری در میان کارمندان خود، به نشر ارزشهای حجاب بپردازد، ابتدا باید این فضا را ایجاد کند که کارمند تصور نکند با دستوری اداری روبروست. نحوه تبیین مسئله حجاب و اهمیت اجرای آن در اداره، به درک و هوشمندی و روانشناسی مدیر مربوطه بستگی دارد. اگر حجاب به عنوان یک دستور کار در برنامه اداره تعریف شود، پیشاپیش میشود شکست برنامه را در تأثیرگذاری آن تخمین زد. شکستی که دیر یا زود گریبان مدیر و سازمان را خواهد گرفت. مخاطب مدیر باید به این درک و باور برسد که حجاب به عنوان یک واکسیناسیون نه فقط در حیات کارمندی بلکه در زیست فراکارمندی او مورد توجه قرار گرفته است. این باور تنها در صورتی در مخاطب تعمیق میشود که در وهله اول، خود مدیر به آن سطح بایسته از ایمان و باور نسبت به مسئلهمندی حجاب رسیده و در وهله دوم در تبیین آن به بدنه نیروهای خود، ذکاوت و تدبیر کافی را به کار بسته باشد. ملاکهای موفقیت در این تبیین را میتوان در موارد زیر پیدا کرد:
الف: باور به اینکه حجاب یک چماق نیست!
ب: ایجاد امنیت فکری برای مخاطب نسبت به اینکه قرار نیست آزادی اندیشه او در وابستگی به محیط اداری و ملزومات آن به خطر بیفتد.
ج: تبیین بهروز و صحیح از فلسفه حجاب ضمن برشمردن برنامههای جهانی برای ایجاد دهکده جهانی و به بندکشیدن انسانها. تبیینی به دور از هرگونه شعارزدگی و سنتیگرایی و خصوصا سیاستورزی.
د: طراحی برنامهها و سیاستهای تشویقی و ارزشگذاری نسبت به مسئله.
ه: تشکیل نشستهای هماندیشی و کرسیهای آزاداندیشی در باب مسئله عفاف. در این راهبرد، مخاطب باید طوری به میدان اندیشه دعوت شود که ضمن احساس ارزش نسبت به تفکر خود، این حس در او ایجاد شود که قرار است از راهکارهای او در بدنه جامعه بهره برده شود. چنین فضایی ضمن اینکه کارمند را با مدیر و ارزشهای مطلوب حجاب همراه میکند، او را به مطالعه و کنکاش علمی و تلاش برای رسیدن به حقیقت در مورد تعارضهای ذهنیاش میان آنچه اداره از او میخواهد و آنچه در باور جامعه جریان دارد، فرا میخواند.
به نظر میرسد این بهترین و عالیترین سطح از مشاوره است که مدیر موفق میتواند در سیستم خود نسبت به مسئله حجاب به آن اهتمام بورزد.
پینوشت:
- سوره مبارکه رعد /۱۱
۲- سوره مبارکه بقره/۴۴