حرف‌های ممنوعه در زندگی مشترک

اشاره: در ادامۀ مباحث گذشته از موضوع «گام‌های موفقیت در زندگی مشترک»، و در ابتدای گام چهاردهم، در شماره گذشته رسیدیم به مبحث «بساط سخن» و به مصادیقی از «گفتگوهای قاعده‌مند» اشاره رفت اینک و در ادامه، به بایدها و نبایدهایی در همین زمینه پرداخته می‌شود:

الف) در بارۀ دیگران

صحبت از دیگران، یکی از آفات آسیب‌زای خانواده است. واقعاً چه نیازی است که سخن گفتن از دیگران را نُقل مجالس خود کنیم؟ این صحبت‌ها علاوه بر این که از نظر شرعی گناه محسوب می‌شود،(۱) آرامش روانی خانواده را هم از بین می‌بَرَد. اگر کسانی که از آنان سخن می‌گوییم، بالاتر از ما باشند، راه مقایسه، حسرت و افسوس، حسادت و چشم و هم‌چشمی و … را به خانه گشوده‌ایم. اگر هم پایین‌تر از ما باشند، راه ‌عُجب و غرور، تکبّر و تحقیر را… البتّه گاهی زندگی خوب دیگران، الگویی برای ماست و از همین رو نیز در بارۀ آن، سخن می‌گوییم. در صورتی که همسرمان به این خانواده یا فرد و تعریف از آن حسّاس نباشد، چنین گفتگویی مطلوب است.

داشتم فکر می‌کردم به این که اگر روزی حرف دیگران از خانۀ ما بیرون برود، چه گلستانی می‌شود این خانه! این خانه بوی مُرده می‌دهد از بس که گوشت انسان مُرده خورده‌ایم در آن. حالا که خودمان نمی‌توانیم در مقابل دهانمان بایستیم، کاش می‌شد به یکدیگر کمک می‌کردیم تا از این مرده‌خواری نجات پیدا کنیم. انگار قفل‌های دهانمان از کار افتاده که زبانمان هر چه می‌خواهد، می‌گوید؛ امّا از همین حالا اگر خواستم حرفی در بارۀ کسی بزنم، اوّل تو لب بگز و یادم بینداز رسم منفور مرده‌خواری را. اگر باز هم زبانم خواست بچرخد، هر جا که بود عیبی ندارد، دستت را محکم بگیر در مقابل دهانم. من از مُرده‌خواری خسته‌ام.

ب) در بارۀ گذشته‌های تلخ

زندگی، آغاز تجربه‌ای نو برای دو زوج جوان است. دختر و پسر با ازدواج، وارد فضایی می‌شوند که پیش از این، آن را تجربه نکرده‌اند. به همین دلیل هم ممکن است در مقاطعی از زندگی، بویژه مراحل اوّلیۀ آن، اختلافاتی با هم پیدا کنند که حتّی شدید هم بوده، به جاهای باریک بکشد؛ امّا در موارد قابل توجّهی با تدبیر یکی از دو طرف یا هر دو و یا شخص سومی، این بحران، فروکش می‌کند و روابط آنها به حالت عادی بر می‌گردد. در چنین مواردی اوّلاً باید خداوند را شاکر بود که تنش به وجود آمده، زندگی را ویران نکرده و دوباره زندگی به ساحل آرامش رسیده است؛ ثانیاً پس از حلّ بحران نباید همانند ابزاری برای سرزنش همسر، از آن استفاده کرد. یادآوری گذشته، معمولاً برای کسی که مقصّر اصلی بحران است، آزار دهنده بوده، برای او طعم سرزنش دارد. سرزنش، خود به تنهایی می‌تواند عامل بحران جدیدی باشد که شاید از بحران قبلی شدیدتر هم باشد. البتّه اگر یادآوری گذشته، جنبۀ عبرت‌آموزی داشته باشد و همسر هم از آن برداشت سرزنش نکند، مفید و سازنده است.

چه‌قدر خوب است که با هم صلواتی بفرستیم بر گذشته‌ها. بیا این دستمال ابریشمیِ گذشت را بگیر و روی سرت بکش تا پاک شود هر چه خاطرات بد است. قبول دارم که بد کردم در حقّ تو؛ امّا قبول کن که مدّت‌هاست بُریده‌ام رشتۀ این بدی‌ها را. هر وقت که در بارۀ بدی‌های گذشته‌ام حرف می‌زنی، مثل این است که همین الآن بدی کرده‌ام، این قدر از دست خودم خشمگین می‌شوم. امّا این را هم می‌دانم تا وقتی که تو مرا از پشت عینک این خاطره‌ها می‌بینی، خوبی‌های من به چشمت تار می‌آید. زودتر بردار این عینک را.

 

ج) در بارۀ مسائلی که اطّلاع کافی از آنها نداریم

موانع و آفات گفتگو

پیش از گفتگو باید با موانع آن آشنا شد؛ زیرا توجّه نکردن به این موانع و آفات، موجب می‌شود گفتگو به سرانجام خوبی نرسد و حتّی گاهی آثار زیان‌باری را با خود به همراه بیاورد. ما در این جا به برخی از مهم‌ترین موانع و آفات گفتگو، اشاره می‌کنیم:

الف) بی برنامگی

در برخی از خانواده‌ها، برنامه‌ وجود ندارد؛ یعنی معلوم نیست که این خانواده، کِی غذا می‌خورند؟ کِی تلویزیون نگاه می‌کنند؟ کِی به دیدن فامیل می‌روند؟ کِی به تفریح می‌روند؟ و… . به همین دلیل هم نمی‌توان برای گفتگو، برنامه‌ای ریخت. البتّه ناگفته پیداست که در بسیاری از خانواده‌ها امکان برنامه‌ریزی دقیق برای همۀ کارها وجود ندارد؛ امّا پذیرش این مطلب به این معنا نیست که به طور کلّی از برنامه‌ریزی غافل شویم. برای بسیاری از کارها می‌توان برنامه‌‌ریزی کرد؛ مثلاً برای همین تماشای تلویزیون که در نکتۀ بعدی به آن خواهیم پرداخت.

ب) اعتیاد به رسانه

اعتیاد به رسانه، یکی از آفت‌های اصلی در مسیر برنامه‌ریزی برای گفتگوست. وقتی ما روزمان را با رسانه شروع می‌کنیم و شب را هم پای رسانه می‌خوابیم، دیگر فرصتی برای گفتگو باقی نمی‌ماند. رسانه هر چه می‌خواهد باشد؛ رادیو، تلویزیون، اینترنت، روزنامه و … ما باید برای تماشای تلویزیون برنامه بریزیم، نه این که تلویزیون برای زندگی ما برنامه بریزد.

ج) روابط فامیلی زیاد

در لزوم دید و بازدید از فامیل یا همان صِلۀ اَرحام هیچ تردیدی نیست. در اهمّیت این امر، همین بس که از نظر شرعی، صِلۀ رَحِم، واجب است؛ امّا افراط در این کار، موجب زحمت برای دیگران و هم بی‌برنامگی برای خود ما می‌شود. برخی عادت کرده‌اند که هر شب را در بیرون از خانه طی کنند و وقتی به خانه باز گردند که دیگر، وقت خواب است. چنین روابطی اجازه نمی‌دهد که انسان برای گفتگو با همسر خود، برنامه‌ای داشته باشد. صبح تا بعد از ظهر، کار بیرون از خانه، بعد از ظهر هم استراحت، بعد هم دید و بازدید و پس از آن هم خواب. دیگر وقتی برای گفتگو نیست.

د) کار بیش از اندازه

بعضی‌ها تمام زندگی را در کار، خلاصه می‌کنند. خانه را هم فقط یک استراحتگاه می‌دانند و بس. وقتی از

خواب بیدار می‌شوند، با عجله، صبحانه خورده و نخورده، به سوی محلّ کار می‌روند. وقتی هم که بر می‌گردند، خسته و کوفته از کار، حوصلۀ حرف زدن ندارند. صبح تا شب، فقط کار…(۳)

کسانی که تمام زندگی را در کار و پول خلاصه کرده، خوش‌بختی و بدبختی خود را با مادّیّات محک می‌زنند، از واقعیّت زندگی غافل هستند. باید از اینها پرسید: شما پول را برای چه می‌خواهید؟ شما برای چه ازدواج کرده‌اید؟ مگر نه این است که پول، ابزاری است برای این که انسان بدون دغدغه بتواند زندگی کند؟ با این حرص و ولعی که شما به پول دارید، نه تنها دغدغه‌های زندگی‌تان کم نشده؛ بلکه تمام زندگی‌‌تان، دغدغه شده است. شما ازدواج کرده‌اید تا در کنار همسرتان، احساس آرامش کنید؛ امّا به قدری کار و پول، شما را به خود مشغول کرده که یادتان رفته همسری در کنارتان هست که علاوه بر این که شما نیازمند ارتباط عاطفی با او هستید، او نیز به شما نیازمند است.

ما کار می‌کنیم تا زندگی کنیم؛ امّا امان از وقتی  که کار، فرصتی برای زندگی نگذارد! ما کار می‌کنیم تا خانواده آرام باشند؛ ولی چه‌قدر بد کاری است کاری که رقیب خانواده می‌شود! ما کار می‌کنیم تا دستمان در مقابل کسی دراز نباشد؛ امّا این چه کاری است که ظرف دلِ خانواده را از توجّه و محبّت، خالی می‌کند و دست آنها را برای گداییِ توجّه و محبّت به سوی دیگران، دراز می‌کند؟ کار، جوهر مرد است؛ امّا وقتی از حد گذشت، آفت زندگی می‌شود.

هـ) کینه‌ها و عقده‌ها

در گفتگو، بیش و پیش از هر چیز، نیازمند یک تفاهم عاطفی میان زن و شوهر هستیم. اگر مسائلی بین این دو وجود دارد که به این ارتباط عاطفی لطمه وارد می‌کند، قبل از گفتگو در بارۀ هر چیزی باید این مسائل را از میان برداشت. کینه‌ها و عقده‌هایی که دو طرف از هم دارند، از اصلی‌ترین موانع این تفاهم عاطفی است.

گاهی قوّت روحیّۀ گذشت در فرد، موجب می‌شود بدون این که نیاز به توضیح همسر باشد، این کینه را از دل بیرون کند. گاهی هم فرد احساس می‌کند باید در بارۀ مسئله‌ای با همسر خود به گفتگو بنشیند تا با توضیحات یا پوزش او دلش آرام بگیرد. در این صورت باید با در نظر گرفتن قواعدی که در این جا خواهیم گفت، با همسرش صحبت کند و پس از برطرف شدن کینه، به گفتگو در بارۀ مسائل دیگر بپردازد.

و) ناامیدی از گفتگوهای پیشین

برخی می‌گویند ما در گذشته با هم گفتگوهای بسیاری داشته‌ایم که نتیجه‌ای هم نداشته. به همین دلیل هم انگیزه‌ای برای برنامه‌‌ریزی دوباره برای گفتگو نداریم.

تجربه نشان داده که نتیجه‌بخش نبودن این گفتگوها، بیشتر به جهت عدم رعایت قواعد گفتگوست. شما یک بار دیگر با توجّه به قواعدی که در این جا می‌آید، برنامه‌ای برای گفتگو بگذارید، آن وقت در بارۀ نتیجه بخش‌بودن یا نبودن گفتگو، قضاوت کنید.

ز) کم رویی

شاید برای بعضی‌ها عجیب باشد وقتی می‌شنوند کسی از همسرش خجالت می‌کشد؛ ولی این یک واقعیّت است. برخی از افراد از این که حرف دلشان را با همسرشان در میان بگذارند، خجالت می‌کشند. گاهی خجالت، ریشه در نوع رفتار همسر دارد؛ یعنی همسر تا به حال زمینۀ باز شدن سفرۀ دل را به زن یا شوهرش نداده. به همین دلیل هم صحبت کردن در بارۀ مسائل جدّی برای او خیلی سخت شده است. گاهی هم زن یا شوهر با همه، از جمله همسر خود، رودربایستی دارد و خجالتی است. در هر حال، این وظیفۀ همسر است که زمینه را برای بیان راحت حرف‌ها‌ فراهم کند. شخص خجالتی هم برای رهایی از بند رودربایستی باید حرف زدن را تمرین کند. یک بار که توانست حرف خود را با همسرش بزند، از میزان خجالت او کاسته می‌شود تا وقتی که دیگر از بیان سخنان خویش، خجالت نخواهد کشید.

ح) ترس از عصبانیّت طرف مقابل

در گفتگو، بویژه وقتی سخن از اختلافات دو طرف باشد، زمینۀ عصبانیّت، وجود دارد. عصبانیّت یکی از دو طرف، کافی است تا راه یک گفتگوی سازنده و هدفمند را ببندد. برای مبارزه با این مانع، اوّلاً باید به گونه‌‌ای سخن گفت که زمینۀ عصبانیّت برای همسرمان پیش نیاید، ثانیاً باید با در نظر گرفتن نکاتی که در بارۀ مبارزه با عصبانیّت گفته شد، در مقابل خشم خود، مقاومت کنیم و ثالثاً اگر همسرمان در گفتگو عصبانی شد، با حِلم و مدارا، اجازه ندهیم عصبانیّت او، گفتگو را به مجادله تبدیل کند که در این صورت، گفتگو، نتیجۀ مثبتی در بر نخواهد داشت.

هر چه باداباد! می‌خواهم اعتراف کنم. تا به امروز اگر جرئت حرف زدن با من را نداشتی، می‌دانم برای این بود که با شنیدن حرفی خلاف میلم، مثل سیم‌های برقی که به هم می‌خورند، جرقّه می‌زدم. تو هم برای این که این جرقّه، خانه را به آتش نکشد، حرفت را همان جا می‌بُریدی. دلم برایت می‌سوخت؛ امّا شدت خشمم چنان بود که عقلم که از کار می‌افتاد، هیچ، دهان احساسم را هم محکم با دست می‌گرفتم تا فرمانی ندهد خلافِ میلم! مدّت‌هاست که تصمیم گرفته‌ای جرقّه را روشن نکنی تا زحمت خاموش کردنش به دوشت نیفتد. حق داری. اگر تا به حال تقصیرها را روی سرِ تو خراب می‌کردم، امروز می‌خواهم اعتراف کنم و بگویم کاسۀ تقصیرات را همه، روی سرِ من بشکن. من خُرده‌ریزه‌های این کاسۀ شکسته را جمع می‌کنم و در مقابل چشمانم می‌گذارم تا هیچ گاه فراموش نکنم گذشته‌ای را که زبان تو را می‌بستم و دهان خودم را باز می‌کردم.

ط) نداشتن خلوت

زن و شوهر در طول روز، نیازمند داشتن خلوت هستند. باید زمانی را برای این کار، خالی کرد. در محیطی که فرزندانمان هم حضور دارند، نمی‌توان به راحتی گفتگو کرد؛ چرا که فرزندان نسبت به برخی از حرف‌ها غریبه محسوب می‌شوند. متأسّفانه، برخی خلوت را فقط برای امور زناشویی لازم می‌دانند؛ در حالی که بدون داشتن خلوت برای گفتگوهای دوستانه، آرام آرام، میان زن و شوهر، فاصلۀ عاطفی ایجاد می‌شود.

ی) رعایت بهداشت دهان و دندان

بوی بد دهان در هنگام صحبت، بسیار آزار دهنده است، به گونه‌ای که تمایل انسان را به گفتگو با کسی که دهانش بوی بدی می‌دهد، نزدیک به صفر می‌کند. پس بهتر است علاوه بر اهمّیت دادن به نظافت، اگر بیماری خاصّی داریم که موجب بدبوییِ دهانمان شده، هر چه زودتر به فکر مداوای آن باشیم.

می‌دانی که چه‌قدر دوست دارم با تو حرف بزنم. شک نداری که سخن گفتن با تو چه‌قدر آرامم می‌کند. یقین داری که گفتگوی با تو، آب و غذا شده برای من؛ امّا… مدّت‌هاست که می‌خواهم بگویم؛ ولی شرم می‌کنم. الآن هم که می‌خواهم بنویسم، باز هم خجالت می‌کشم. امّا… بگذار این طور بگویم. شاید بهتر باشد. می‌دانم که تو چه‌قدر دوست داری با من حرف بزنی. شک ندارم که سخن گفتن با من، چه‌قدر آرامت می‌کند. یقین دارم که گفتگو با من، آب و غذا شده برایت؛ امّا هر وقت احساس کردی چیزی مزاحم لذّت بردن تو از  گفتگو با من است، خیلی زود به من بگو. نکند خجالت بکشی. حتّی اگر این مزاحم، بوی بدِ دهانم بود، ذرّه‌ای به شرم اجازه نده برای یک لحظه، کنار زدن این مزاحم را عقب بیندازد.

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. رسول خدا(ص) فرمود: «ای ابوذر! بر تو باد دوری جستن از غیبت که همانا غیبت، از زنا بدتر است». ابوذر پرسید: چرا ای رسول خدا حضرت فرمود: «چون فرد وقتی زنا کند و توبه نماید، خدا، توبۀ او را می‌پذیرد؛ امّا غیبت، بخشیده نمی‌شود؛ مگر آن که غیبت شونده ببخشد» (وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۸۱)

 

  1. مخاطب اصلی ما در این قسمت، کسانی هستند که نسبت به مسائل اقتصادی حرص دارند؛ یعنی با کار کمتر هم چرخ زندگی‌شان می‌چرخد و محتاج نمی‌شوند؛ امّا حرص و ولع، به آنها اجازه نمی‌دهد که نسبت به اصل زندگی هم توجّهی داشته باشند؛ امّا آن عدّه‌ای که برای گذران حدّاقلی زندگی، نیازمند کارِ صبح تا شب هستند، در حال حاضر، مخاطب ما نیستند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *